توریالی رزاقیار

 

نگاهی به گاهنامه بلخ

 بلخ گزین با داشتن شرایط مساعد جغرافیایی کانون زیستگاه ها و تمدن ها برای انسان های اولیه بوده است. شواهد دست داشته نشان میدهند که حتی هزاران سال پیش از امروز، در این سرزمین باشنده گان بومی میزیسته اند و از همین رو بوده که باستانشناسان این سرزمین را یکی از کانون های غنی تمدن قدیم و گهواره فرهنگ و تمدن آریایی به حساب آورده و آن را موزیم تاریخ نامیده اند.

 یکی از مشخصات و ویژه گی های دوره های تاریخی سرزمین ما اینست که با بیشترین مدنیت ها  و تمدن های تاریخی جهان آشنا گردیده و طی سده های متمادی با آن مدنیت ها داد و ستد تمدنی داشته است که در زمینه میتوان از تمدن یونان – باختری یاد کرد.

از یمای خردمند گرفته تا زردشت و خشور، از مدنیت بودایی گرفته تا آمدن دین مبین اسلام (قرن هفتم میلادی) ما شاهد دگرگونی ها، فراز و فرود ها و جذر و مدهای اجتماعی، سیاسی، عقیدتی، فرهنگی و هویتی در تاریخ سرزمین خویش هستیم که زمانی این تحولات به باروری ها و شگوفایی حیات اجتماعی در سرزمین ما انجامیده و گاهی به ویرانی ها، کشتارها و خرابی های تباه کنی منجر شده است که نمیتوان گاهنامه و پیشینهٔ بلخ برین را به عنوان یکی از کانون های قدیم تمدنی ازین قاعده و سرگذشت مستثنی قرار داد.

لازم به توضیح میدانم که هویت تمدنی سرزمین ما به قبل از تاریخ، یعنی زمانی که خط و کتابت موجود نبوده، دورهٔ نیمه تاریخی (سرگذشت شفاهی)، دورهٔ اسطوره یی (داستانی و رزمی) و دورهٔ خط و کتابت دسته بندی و تشخیص میگردد که آثار، آلات، ابزار و اشیای بدست آمده از زیستگاه های اولیه ساحات باستانی نیچکه، آق کپرک، قره کمر و سایر حوزه ها و محلات زیست باستانی    ام البلاد به وسیله باستان شناسان مؤید این گفته میباشند.

 توجه شود که مؤرخین و باستان شناسان مراحل زندگی را در ابعاد اجتماعی و بشری سرزمین دیرین سال ما، این چنین رده بندی کرده اند:

-         مرحله غار نشینی و شکارگیری.

-         مرحله دره نشینی و رو آوردن به منابع آبی و جنگلی.

-         مرحله ده نشینی و رو آوردن به کشت و زرع.

-         مرحله شهر نشینی و تأسیس مؤسسه های سیاسی یعنی پی ریزی نظام ها و دولت ها.

اوستا کتاب زردشت و خشور سرود های ویدی، راوی گاهنامه تمدنی و هویتی مردمان مان در چند دوره و مرحله تاریخی میباشند که پاراداتا یا پیشدادیان را به عنوان قدیم ترین خاندان سلطنتی در بلخ معرفی میدارند و آریانا ویجه یا بخدی را مهد اولیه و رهایشگاه نخستین آریائی ها مینامند. ( پارا به معنی پیش و داتا شکل اولیه کلمه دات میباشد پس پاراداتا یعنی پیشدادیان) به گواهی تاریخ سلسله حکومت پیشدادیان چند هزار سال را در بر گرفته است. اوستا نخستین رئیس، رهنما، رهبر و پادشاه آریائی را یما یا یاما (جمشید) دانسته و بلخ را به نام بلهیکا، شهری  با بیرق های بلند و مرکز نخستین دولت در آریانا ثبت کرده است.

بلخ را نام ها و صفات متعدد تاریخی شهرت جهانی بخشیده بود که برخی از آن صفات و نام ها از این قرار اند: ام البلاد، بلهیکا، دارالاجتهاد، باختریش، باختر، بکتر، بلخ غرأ، قبة الاسلام، بهلی بامیک و بخدی.در برخی متون، بلخ را معشوقه نیز نام کرده اند.

از قرن هفتم میلادی به بعد، در ادبیات اسلامی از یما پادشاه به نام جم و جمشید یاد شده است و در کتب تاریخی قبل از اسلام از بلخ، قلعه ها، دیوار ها، برج ها و استحکامات آن به کثرت نام برده شده است.

مؤرخین واره، وهاره، بهار و وهار را نخستین بنای تاریخی بلخ میدانند که توسط یما بنا گردیده بود، چنان که آمده است: (( اهورا مزدا- به یما امر داد تا واره را تعمیر کند...)) و بدین گونه با وارهٔ یما اساس اولین مدنیت در بلخ گذاشته میشود. فراموش نشود که همان واره یما بعد ها به کانون دیانت زردشت و معبد بزرگ بودایی تبدیل میشود و آتشکده باختری به بتکده بودایی تغیر شکل میابد.

نوبهار: ناوا ویهارا

ناوا : نو، جدید

ویهارا: واره یا وهاره به معنی نیایشگاه که در زبان فارسی دری (( بهار )) شده است.

معبد نوبهار دارای سه طبقه بود که به شکل مربع یکی روی دیگری قرار داشتند و در ماحول اضلاع هر سه طبقه، قطار پایه ها و ستون ها دیده میشدند و روی سومین طبقه گنبد بلند استوپه قرار داشت. این استوپه بزرگ به چهار سمت خود چهار زینه بزرگ داشت.

در داخل معبد یک مجسمه بسیار بزرگ و قیمتی بودا و بعضی یادگار های او نگهداری میشدند که عامل جلب بودائیان از اطراف و اکناف جهان میگردیدند. در حواشی گنبد اصلی معبد ( 360 )حجره مخصوص برای راهبان وجود داشت استوپه بزرگ موجود در کنار شاهراه بلخ، بقایای همان معبد نوبهار میباشد. تپه های مجاور موجود در ساحه به نام های تخت رستم و توپ رستم دلالت برمساحت وسیع معبد بزرگ نوبهار دارد.

مفهوم واژه واره در السنه ها:

اوستا: حصار یما

سنسکریت: محوطه بین دیوار، صحن، دربار، باغ، محیط

بودایی : وهار ( معبد، بتکده)

پارسی: باره ( حصار، قلعه، دژ )

مؤرخین دوران سلطنت یما یا جمشید را دوران درخشش و تحولات عمیق اجتماعی، انکشافی   و اکتشافی بشری میدانند.

یما پس از آنکه اساس مدنیت آریایی را در بلخ پیریزی کرد و واره را احداث نمود به ساختن تخت شاهی مجللی توسل جست و تاج گوهر نشانی برسر گذاشت که این تخت و تاج تا زمان ظهور ضحاک ماردوش پابرجا ماند. روایت است که آغاز جشن نوروز نیز همزمان بوده است با جشن تاج پوشی یما پادشاه در بلخ.

در سلطنت جمشیدی در بلخ برای مدیریت بهتر امور و حفظ نظام مردمان به چهار گروه تقسیم گردیده بودند:

گروه دینی که کارشان پرستش و تبلیغ بود.

 گروه جنگاوران که کارشان مدافعه و رزم بود.

 گروه برزگران و کشاورزان.

 گروه کارگران و دست ورزان.

در آن زمان بلخ قدیم و شهر آن اساساً متشکل از سه بخش بوده که عبارت بودند از:

 شهر اندرون که فعلاً زیر خرابه های بالاحصار بلخ مدفون است، شهر بیرون که باغ ها، کوشک ها و خانه های اهالی در ساحه بین دیوار بالاحصار و دیوار های بیرونی موجود بوده و ساحه خارج از محوطه این دیوار ها که اراضی زراعتی بوده است. گفته میشود که شهر دارای بازار های چهار گانه و دروازه های دوازده گانه بوده که درینجا از بعضی از آن ها نام برده میشود:

بازار شرقی، بازار غربی، بازار شمالی.

دروازه نوبهار، دروازه هندوان، دروازه الحدید ( آهن )، دروازهٔ یهود، دروازه شصتبند و دروازه یحیایی.

مؤرخین قرون وسطی شهر درون را قسمت اصلی و تاریخی قلعه بلخ دانسته و آن را بنام قلعه هندوان نیز یاد کرده اند. قلعه هندوان ظاهراً بخاطر آنکه یک پهلوان اساطیری به دستور کیخسرو این قلعه را با مواد ساختمانی آورده شده از هند احداث کرده بود.

قلعه و شهر قدیم بلخ با برج ها، باره ها، دیوار های عریض و خندق های عمیق دورادور احاطه شده بود که بدین وسیله از شهر و داشته های مردم پاسبانی میشد و نفوذ دشمنان به داخل شهر و قلعه محال بود.

بلخ برین را فضایل دیگری نیز بود که موقعیت راهبردی، فراوانی منابع آبی، حاصل خیزی خاک، گوارایی طبیعت و شادی و زحمت کشی مردمان میتوانند از جمله دلایل اساسگزاری و پی ریزی تمدن و دولت آریایی در این خطه باشند.

 مورخ شهیر کشور احمد علی کهزاد مینویسد که کانون و مدنیت آریایی در بلخ طی هزاره های اول، دوم و سوم قبل از میلاد دارای سیستم شهری، نفوس توانگر، زراعت و آبیاری، صنایع دستی، مسکوکات، طب، نجوم، نساجی، فلزکاری، ایوان ها، گرمابه ها، سردابه ها، عطرها، خوشبوها، کشتی ها و ابزار جنگی بوده است. ذکر شده که زرع حبوبات، اهلی ساختن حیوانات، پیشه وری، مسکن گزینی، ده نشینی و شکل گیری مراکز سیاسی، اقتصادی و دولتی برای بار نخست در باختر زمین یعنی در همین بلخ برین به ظهور رسیده است.

دانشمند افغانستان پوهنمل عبدالغفار صفا میگوید: « آبادانی و شگوفانی بلخ تا حمله مغول ها ادامه داشت، اما پس از آن تا نیمه دوم سده چهارم میلادی بیست و دوبار توسط لشکریان مغول و تیمور به خاک یکسان شد.»

پوهنمل صفا می افزاید: « ویرانی و قتل عام اهالی بلخ را اکثریت مورخین آن دوره از جمله جوینی و حافظ ابرو، به خوبی بازتاب داده اند. بقول آنان در یک حمله چنگیز از سر کشته گان دوازده کله منار بر افراشته شد که از جملهٔ این کله منارها، نُه کله منار از  سرهای دانشمندان، علما و شعرا بود.»

در تاریخ مقیم خانی که به همت پوهنمل محمد عالم لبیب و فیاض مهرآئین در سال 1375 خورشیدی تجدید چاپ گردیده، آمده است: « چنگیزخان... به بلخ و بدخشان آمد، در آن زمان بلخ به غایت معمور بود چنانچه هزار و دوصد مسجد جامع و هزار و دوصد حمام و پنجاه هزار کس از سادات و علما اهل عزت بودند تان آنکه گرفته، ویران کرد.»

پوهنمل صفا مینگارد: « اعمار دوباره بلخ در نیمه دوم سده چهارده آغاز شد و در طول سده پانزدهم آباد و شگوفان بود. بعداً بلخ در اثر تاخت و تاز های شیبانی ها به ویرانه مبدل شد. در اواخر سده شانزدهم بلخ مجدداً شاهد عمران شد و تا دو قرن دیگر آبادان و شگوفان باقی ماند. طی این دوره در بلخ مؤرخین از موجودیت 900 مکتب، 500 شاعر و نویسنده، 500 حمام، 300 حوض و 1040 سردابه گزارش داده اند.

طی سده های 17 و 18 بار دیگر آماج تهاجم های امپراتوری صفوی و گورگانی و خان نشینی های آسیای مرکزی قرار گرفت و به تدریج به یک شهر منزوی تبدیل شد.»

امروز، مخروبه ها، بناها، دیوارها، و آثار بجا مانده از شکوه و عظمت دیرین بلخ عبارتند از:   مسجد نُه گنبد مسجد خواجه پارسا، بالاحصار بلخ یا همان شهر درون و قلعه هندوان، بقایای نیایشگاه نوبهار، برج عیاران، تپه زرگران، برج پهلوان احمد زمچی، مدرسه سید سبحانقلی خان و بقایای دیوار های سمت جنوبی و جنوب غربی شهر.

 بلخ برین، این پایتخت نخستین سلطنت باختری، این خاستگاه و پرورشگاه جمشید و زردشت، این گهواره تمدن برمکیان و سامانیان، این زادگاه مولانا جلال الدین محمد بلخی و آرامگاه رابعه بلخی که طی سه دهه جنگ اخیر در کشور بار دیگر بنا های تاریخی اش هدف رگبار جنگ افزار های سبک و سنگین قرار گرفتند و داشته هایش کوردلانه به تاراج برده شدند به انتظار وزارت اطلاعات   و فرهنگ و سازمان یونسکو نشسته است که دست ترحمی به پیکر مجروحش بکشند و به حفظ   و مراقبت آثار، بناها و گنجینه هایش تا دیر نشده همت گمارند.

               

   پژوهش و نگارش: توریالی رزاقیار

سرچشمه ها:

 افغانستان در مسیر تاریخ  (میر غلام محمد غبار)

تاریخ و فرهنگ افغانستان  (احمد علی کهزاد)

بناها و آبدات تاریخی شمال (عبدالغفار صفا)

تاریخ مقیم خانی (منشی محمد یوسف شبرغانی)

بنا های تاریخی افغانستان (نانسی دوپری)

 

 


بالا
 
بازگشت