... "عجالتاً برای: هـــادی مـیران" ...

 

صبورالله سـیاه سـنگ

hajarulaswad@yahoo.com

 

شام امروز پسته رسان زنگ دروازه را نواخت و بسته دستداشته اش را به دست من گذاشت. نگاهش میگفت: "برای تو..."، پرسیدم: "برای من؟"، خندید و گفت: "برای تو..." و رفت.

با شتاب، همان شتابی که میگویند کار اهریمن است، پاکت را کشودم. در پرتو چراغ سر دروازه، دیده به دیدار "عجالتاً برای تو..." – تازه ترین گزینه سروده های هادی میران –  روشن شد. دو سال و اندی پیش  افتخار خواندن"کنار ماهتابی" – گلچین صد چکامه و چهارده دوبیتی –  او را داشتم و نیز نوشتن نقدی با سرنامه "درنگی در کنار ماهتابی" را. آن یکی نیز همینگونه به دستم رسیده بود.

برگ گردانیهای "عجالتاً برای تو..." بار دیگر، به من/ اگر نه به دیگران، مینمایاند که سراینده اش در راستای تازه پردازی به فراسوها رسیده است. نشانه های فراوانی که سالها پیش مژدگان چنین فرارفتن را می آوردند، نخستین بار از وبلاگ "گل سرخ" و به گمان زیاد با نشیده "گل مریم" برون زده بودند:

 

ستاره درغزل پیچیده یک دامن زلیخا جان

مرا آویخته درشاخه ی مهتاب سرگردان

مرا درزورق مهتاب در دریا رها کرده

مرا در شیشه حل کرده مرا پیچیده در طوفان

مرا پیغمبری آموخته  ازبرگ لبهایش

میان مصر چشمانش مرا آورده از کنعان

میان شیشه بشکفته گل پیراهن سرخش

شکسته شیشه را پیراهنش را شسته درباران

پس از آن ریخته بردامنش عطر گل مریم 

در آغوش طناب خاطر من کرده آویزان

گل پیراهنش آمیخته با عطر شب بوها 

گل پیراهنش را کاشتم  یک روز در گلدان

 

اگر درست یادم مانده باشد، هادی میران همپای بارانها و شگوفه های بهار 2006 در کانون رسانه ها  رونما شد و خیلی زود نام و نشانش در برابر دیدگان دوستدارانش گل کرد. دلچسپ اینکه، آوازه ناموری او با پاراگرافهای سیاسی/ اجتماعی در وبلاگ "اونی" جوانه زد، نه با مصراعها در وبلاگ "گل سرخ".

یکی از ویژگیهای برازنده میران "اندیشمند" بودن هنگام نوشتن و "هنرمند" بودن هنگام سرون است.

هادی میران نویسنده: با نماد و استعاره، سجع و تجنیس و این یا آن ترفند و شگرد شاعرانه سروکار ندارد. تحلیلهای سیاسی اجتماعی را اندیشورزانه، رک و آشکار، خونسرد و آگاهانه مینگارد، نه مانند آنانی که حتا رساله پژوهشی در پیرامون "پلان پنجساله اقتصادی کشور" یا "بررسی ذخایر نفت  و گاز و زغال سنگ"  را نیز با رباعی عمر خیام آغاز میکنند و با غزلی از میرزا عبدالقادر بیدل پایان میبخشند.

هادی میرانِ سرودپرداز: بیزار از فارمولها، گریزان از کلیشه ها و بیگانه با "وجیزه ها"، آفرینشگریست دگرگونه. او نه از جرگه "نقل قول" آوران است و نه از گروه "واگویه اندر واگویه سرایان". در چهارچوبها نمیگنجد. راهش را خودش گشوده است. شیوه گام گذاشتن و پیش رفتن ویژه خودش را دارد.

با آنکه گراف هنرنمایی هادی میران نیازی به پیشگویی و پیشبینی ندارد، و با آنکه کارهای ارزنده او را – پیوسته و هنوز – با "توطئه نازک سکوت" برگزار داشته اند، دور نخواهد بود روزگاری که راه او رهروان و پیروان زیادی یابد.

اگر ایزدبانوی سرایش با سرانگشتان سختگیرش نام سه نماینده راستین شعر امروز افغانستان را بر دیباچه گاهنامه هنر بنویسد، هادی میران در نقش نگین میانین انگشترش خواهد رخشید.

امیدوارم "عجالتاً برای تو..." بخشی از پاسداران فرهنگ را به درنگ و نگاه و بازتاب وادارد. این گزینه شایسته بیمهری پارین و پیرارین نیست و نباید باشد.

درود به هادی میران، درود به هر آنکه جوهر آفرینش را پاس میدارد و درود به آنانی که هنگام تماشای درخشش ارزشها چشمان شان سیاهی نمیکنند.

تا آماده شدن نوشته تازه در پیرامون این گزینه بهینه، "درنگی در کنار مهتابی" را میتوان در اینجا خواند

www.farda.org/articles/09_updates/090800/poem_s_siasang2.htm

 

[][]

کانادا/ چهارم نوامبر2011

 

 


بالا
 
بازگشت