جلیل پرشور


 

مسایل وانکشافات سوریه از دید من
-----------------------------------
اندکی درمورد گذشته

 

شناخت دقیق من درباره ی سوریه این مهد تمدن قدیمی منطقه وجهان ومرکز(شامات-شام بزرگ) که دربرگیرنده ی سرزمین های ( سوریه ی فعلی - لبنان - فلسطین - اردن واسراییل ) می گردید- وبخشی از منطقه ی (انطاکیه )ی ترکیه نیز به آن تعلق داشت، درسال ۱۳۶۴شروع گردید.درآن سال من به حیث سفیر افغانستان به دمشق رفتم وبا کشور، نظام، مردم،فرهنگ حزب بعث سوریه وسایر احزاب وحلقات سیاسی آن کشور و گروه ها واحزاب عربی آشنایی حاصل ودرمورد شان مطالعه کردم.

سوریه - بعد تغییرات سیاسی وشروع جنگهای داخلی درلبنان دردههء۸۰ میلادی، مهماندار بیشتر از یکصد حزب سیاسی وحلقات فعال مخالف کشورهای عربی وسازمانهای متعدد فلسطینی بود. تمام احزاب کمونیست- قومی سوسیالیست و مذهبی،که حتی شامل (افراطی ترین قوم پرستان عرب، بنیاد گراترین گروه های مذهبی،شخصیتهای دانشمند علم-ادب و سیاست تا چریکهای سازمانهای مسلح فلسطینی،صحرای غربی، ترکیه( کردها)،آزادیخواهان اریتره ومبارزین و شخصیت های طرف تعقیب رژیمهای مصر، سعودی وسایر حکام ظالم و مستبد خلیج،عرب ومنطقه،بشکلی ازحمایت دولت سوریه برخوردارگردیده ودردمشق زندگی وامکان فعالیت پیداکردند.

من بنابر علاقمندی جدی دراین زمینه، با اکثریت مسوولین آن احزاب رابطه ی نزدیک برقرار ساخته بودم واطلاعات بسیار دقیق را ازایشان بدست آورده وبه وزارت خارجه وشعبه ی امور بین المللی حزب ارسال میکردم وپیشنهادات مشخصی را نیز برای استفاده از تجارب این کشورها واحزاب- خاصتا از تجارب سوریه ویمن دموکراتیک ارایه مینمودم، تاباشد برای حل بحرانهای روبه تزاید آنوقت کشور، طرف استفاده قرار گیرند.

سوریه در آن روزگار باوجود مشکلات شدید اقتصادی، مواجه بودن با اسراییل، ارتجاع سفاک عرب،سیستم یک حزبی وقبضه نمودن تمام قدرت ازطرف حزب بعث وعلویها،رژیم برتر وبهتر درسطح کشورهای عربی ومنطقه بود وروابط خیلی نزدیک با اتحادشوروی،چین وسایر کشورهای سوسیالیستی ودموکرات جهان داشت وبا غربیها نیز مشکلات جدی نداشت.

مردم سوریه ی آنروز، دارای سطح بالای ثقافت وفرهنگ بود وآزادیهای فردی ، زندگی عصری ،برجسته بودن حقوق زنها- مساعد بودن زمینه ی تحصیل ،سهل بودن تشبثات خصوصی اقتصادی وتجارتی ازامکانات خوب برخورداربود. درعرصهء توقعات وخواسته های نسل جوان -این بخش مهم جامعه در ساحات تحصیلی، سپورت، گشت وگذار وسرگرمیهای سالم و تفریحی ،حتی محافل رقص وپایکوبی جوانان وطرز لباس پوشیدن آنها به مشکلی مواجه نبود، وتعصبات کور مذهبی مردود بود.

درآن وقت یعنی ۲۵ سال قبل برای من بسیار تعجب آور بود که دریک کشور اسلامی، مسلمانان، مسیحیان، یهودیان، دُرزیها- سنیها،شیعه ها، غیر مذهبیها ومخالفین دین ومذهب، درکنارهم زندگی میکردند وروابط بسیاردوستانه دربین شان وجود داشت. دولت حامی زیست باهمی بود وبه حلقات متعصب وتنگ نظر وتشنجات قومی ومذهبی اجازه ی خرابکاری نمیداد .اما، در مسایل مربوط به تساوی حقوق مساوی(کردها وعربها)،کردها به دشواریهای محلی وخاص خود شان مواجه بوده وتحمل رنج ومشقت میکردند.

برای کردها نه دموکراسی غربی نوید بخش آزادی وحقوق مساوی باعربهابود ونه اسلام ایرانی،ترکی وعربی که همه لاف از حقوق برابر مسلمانها میزنند،آرامش ،استقلال عمل وحقوق برابرشهروندی بااقوام حاکم برسرنوشت آن کشورها بخشیده بود.این وضع تاکنون همچنان ادامه دارد.آنها،درتمام جغرافیای محلهای زندگی شان،رنج میکشند، خون میدهند وبا تعصب و نفرت مواجه اند. تنها کُردهای عراق از مدتی به اینسو صاحب سرنوشت خود گردیده اند،اما،بازیهایی درزمینه صورت گرفته وادامه دارد.
یکی از موارد تعجب من درمورد طرز زندگی مردمان سوریه درآنوقت ازین بابت بود، که من به صفت یک فرد افغان درطول عمرم شاهد توهین وتحقیر خودوسایر مردمان وجوانانی بودم که کوچکترین عمل آزادیخواهانه ومتمدنانهء مان به چوب ناحق تکفیر بسته میشد وهر اقدام نیک،عادی وبرحق مارا (سنت شکنی) مذهبی وگریز از فرهنگ (افغانی) قیمت می دادند. اما، در سوریهء آن وقت که اسلام با تمام قوت حاکم بود وهر اقدام دولت با(فتاوای علمای بزرگ اسلامی«سنیها» و شخص مفتی اعظم آنوقت سوریه،مرحوم شیخ احمد کفتارو که خود نیز سنی مذهب وکردی بود) قانونیت بخشیده میشد، از تعصبات کور وتوهین جوانان وآزاد اندیشان فرهنگی، خبری نبود. من بارها اینمورد را طرف توجه جدی قرار میدادم و بامشاهدهء عبادت مردمان دارای ادیان مختلف دریک محله ازطریق رفتن به مساجدعبادتگاهای شان ونماز گزاری درعقب یک امام بادستهای باز وبسته،رفتن عیسویها درکلیسا یهودیها در معبد یهودی ، نرفتن تعدادی درهیچ کدام اینها ورفتن درکافه ورستورانتی که درآن (چای-چلم وحتی نوشابه های الکولی) بسیار ساده وعلنی توزیع میگردید،ودرذهن وبرخورد مردم تغییری بوجود نمی آورد ، حیران میشدم .

بارها باخود میگفتم ومیگویم که ازاین دین اسلام چقدر تفاسیر و تعابیرمتعدد صورت گرفته است، که درکشورما حتی خوردن( آچار وترشی) را عده ی بادرک جهالت زده وعقبمانده ی شان حرام میدانندوفیلم وسینما وعکاسی را مردود دانسته وقریب بود که اقدام به ساختن حجاب برای مردان نیزبکنند، اما دریکی از مراکزبزرگ اسلامی ودرموجودیت هزاران دانشمندعرصه ی دینی، مردم مجبور نیستند که راه رفتن ولقمه گرفتن شان را مطابق هدایت کسانی عملی بسازند که صلاحیت هیچ مشوره ی سالم درعرصه ی زندگی سالم ومتمدنانه را ندارند.(تعدادی از گروه های شامل جنگ فعلی درسوریه،دشمنان زندگی بافرهنگ وعصری مردم بوده ووابسته به سلفیها والقاعده اند(

این حقیقت دارد که دولت حزب بعث درسوریه بنابر خط مشی (پان عربیزم ) که خودرا همیشه قلب(عروبه)یا عروبیت می داند- سالهای متمادی منکر موجودیت قومی بنام کرد گردید، و حتی تذکره های تابعیت عربی برای شان توذیع کرد.آن سیاست هرگز نمیتوانست روزی به مشکلات جدی وحتی مقابلهء نظامی مواجه نگردد.

منکر شدن موجودیت وحقوق طبیعی وقانونی سایر اقوام در بسیاری ازکشورهای جهان،خاصتا درکشورهای عربی واسلامی نمیتواند طرف انکار قرار گیرد. آیا، گروه طالبان و بعضی از حلقات بنیادگرای قوم پرست همنوا با ایشان ودسته جات مماثل شان درسایراقوام، دست به چنین اقدامات خودمحورانه نزدند و نمی زنند.؟آیاهمین عربستان سعودی که پادشاهش خودرا(خادم الحرمین الشریفین) میداند،سعودی ی پهناور وکم جمعیت ولی ثروتمند را که سرزمین پیغمبر اسلام تبلیغ میکند،کمتر مسلمان آواره ومهاجر را درخود جامیدهد وبه اقلیتهای مذهبی ازجمله برای شیعه های سعودی حداقل آزادیهای دینی ومذهبی را قایل شده است؟.این درحالیست که با اسراییل وامریکا بهترین روابط را دارد، ومطابق پلان امریکا، اکنون کشورعمده واصلی تمویل کننده ی اسلحه ولوژستیک گروههای مسلح وجنگی علیه دولت غیرمذهبی سوریه میباشد،وسرزمین مقدس را به پایگاه شریر ترین عساکر مهاجم امریکایی مبدل ساخته است.آیا، این پول، توافق وهمنوایی سعودیها وامرای عیاش خلیج نبود که دو رییس جمهور قدرتمند وسرکش دربرابر امریکا وغرب (نفتخوار وسیری ناپذیر)،صدام حسین ومعمر القذافی رابه وقیحانه ترین شکل وبطور غیر قانونی شکنجه و اهانت نموده وکشتند؟.

یک اصل مهم را درمورد کشورهای اصلی عرب زبان وآنهایی که بعداً بزور شمشیر عربهای مسلمان وفاتح ، مسلمان ساخته شدند وزبان عربی را جاگزین زبانهای بومی ی شان کردند ، نباید فراموش کرد ویا به آن اهمیت کم قایل گردید. این اصل حمایت از گسترده شدن ورواج هرچه وسیعتروبیشتر زبان عربی وفرهنگ عرب است، که دین اسلام یکی از امکانات خیلی بزرگ ، بی مصرف ،طبیعی وبدون برخورد با موانع قابل محاسبه درزمینه میباشد.برای ترویج بیشتر فرهنگ عربی و جهانی شدن زبان وکلتور عرب که بعد پیروزی اسلام وملحق شدن دانشمندان عرصه های علم ودانش سایر ملل متمدن به امپراطوریهای عربی، غنا پیدا کرد وصاحب اهمیت شد،اختلاف قابل لمسی وجود ندارد. دراین مورد، همه عربها باتبخترزیاد، ناسیونالیستهای محکم وجدی اند، تعداد کمی از اعراب توانسته اند این حلقه را بگردن نیاویزند وآزاد باشند.

عربها،خاصتا خانواده ی آل سعود با استفاده از حاکم بودن بر اماکن مقدسه ی مسلمانان،بهره برداری از محل تولد حضرت پیغمبر اسلام وظهور حضرت آدم وپیدایش ورشد دین اسلام درقلمرویکه اکنون غاصبانه به عربستان سعودی تغییر نام داده شده است، خوشباوری،اعتقادات سنتی وپدری وساده انگاری مسلمانان خاصتا مسلمانان غیر عرب را طرف استفاده ی سوء قرار داده وحتی اهداف سیاسی وخانوادگی شان را بصورت ماهرانه درچوکات سنت های مذهبی مطرح وعملی میسازند، که با کمال تاءسف کمتربا عکس العمل مواجه میگردند.

قرار گرفتن حکام سعودی در صف مخالفین سوریه وتلاش برای برکناری وتعین سرنوشت بشار اسد بسان قذافی وصدام حسین،گویا رهبری کردن سنیها برای نابودی اتحاد شیعه ها میباشد.درحالیکه وهابیت صدها مرتبه نسبت به تشیع برای اسلام واقعی،غیر سیاسی ومذهب حنفی خطرناکتر است.بربادی وطن ما وقوت یافتن حرکات خونریزانه درکشورهای اسلامی، از طرف همین وهابیها که به (حنبلی های جدید) مشهور اند، با پلان وپول سعودیها امکان پذیر گردیده وادامه دارد.

* * * * * * * *

اما، درمورد حوادث یکسال اخیر درسوریه :

ستمگران وتمامیت خواهان جهان ازدیربازدرفکر نابودی دولت سوریه بوده اند. مخالفتهای دولتهای سوریه وخاصتاًبعد بقدرت رسیدن حافظ الاسد ،علیه اشغالگران انگلیسی وفرانسوی در دوام جنگها وجدالهای آزادیخواهانه ی مردمان سوریه وشام بزرگ ، دفاع سوریها از مصر دربرابر اسراییل و تشکیل دولت متحده ی عرب بامصر،مخالفت سوریه با جنرالان امریکایی صفت قدیمی ترکیه، مخالفت با فرانسوی ایزه ساختن لبنان - حمایت از لبنانیها درنبرد علیه اسراییل وحمایت بیدریغ از جنبش آزادی بخش فلسطین که متاءسفانه باربار باثر هسته گذاری شعبات حزب بعث درداخل سازمانهای فلسطینی ومجبور ساختن فلسطینی ها برای تعقیب سیاست سوریه در قضایای منطقه، با مشکلات جدی وحتی قطع روابط همراه بوده است، وهمچنان حمایت سوریه از ایران درجنگ علیه عراق که آن جنگ مطابق پلان امریکاطراحی گردیده بود، مخالفت با پیمان تسلیم طلبانه ی (کمپ دیوید)، جادادن حزب کارگران کردستان درخاک سوریه، حمایت بیدریغ از حزب الله لبنان که بدون شک نیروی اصلی درنبرد علیه اسراییل وسقوط لبنان درسیاستهای اسراییلی-فرانسوی- امریکایی میباشد،جادادن به صدها تن نویسنده ومستندسازان فجایع ،عیاشیها وخیانتهای حکام سعودی وعرب ومجال دادن به نشرآثار گرانبها وارزشمند آنها- مساعد ساختن زمینه ی زندگی وفعالیت به رهبران آزادیخواه (پولیساریو)که برای ختم اشغالگری پادشاهی المغرب برکشور شان مبارزه میکردند، ومهمانداری ازرهبران تحت تعقیب جمهوری یمن دموکراتیک ، فعالیت گسترده درجنبش غیر متعهدها وقرارگیری در تصامیم واقدامات جهانی علیه ختم اشغالگری و اپارتاید، خاصتا درافریقای جنوبی وسایر دول استعمار زده ی افریقا، بخشهای اصلی دوسیه ی قطور ویاغی گری ی سوریه است ، که باید به ارباب یکه تاز دنیای امروز و تیم سرکوزیها ،کامرونها وامیر قطر که روزی علیه پدرش به امر انگلیسها کودتا کرد،جواب بدهد.(اگر مطابق ارشادات دین اسلام وحرمت گذاری به حقوق والدین درمورد عمل جبونانه ی کودتایی امیر فعلی قطر علیه پدرش نگاه وقضاوت شود، او (عاق )پدراست وازاحکام الهی وفرموده های حضرت پیغمبر اسلام سرپیچی کرده ومستوجب عقاب است.

درجمهوری عربی سوریه،درزمان حافظ اسد واکنون دردوران ریاست جمهوری بشار اسد، درجنب حزب بعث سوریه ،تیمی ازاحزاب دارای خطوط فکری مختلف( چپیها وراستیها)بنام جبهه ی ملی ومترقی سوریه درقدرت سهیم بودند،ودرترکیب هیت دولت وزیر داشتند.احزاب شامل جبهه درسوریه شامل گروه های افراطی مذهبی ویا مروجین اسلام سیاسی بوده نمی توانستند.

دراوایل دهه ی ۸۰ میلادی اخوان المسلمین سوریه که نسبت به اخوانیهای امروزده ها مرتبه متعصب تر وآشتی ناپیرتر با مظاهر دموکراسی وحقوق مدنی مردم، ازجمله آزادیهای فردی انسانها درساحات مختلف حیات شخصی وخانوادگی،روابط مردان و زنان وطرزپوشیدن لباس وکنارآمدن جوانان (دختران وپسران)بودند، درشهرهای حماة ـ حمص وحلب قیام خونینی را براه انداختند، که تلفات بزرگی را درقبال خودداشت.

درآن قیام که باگذشت هر روزبیشتر از کنترول دولت خارج میشد،بالاخره دولت سوریه مجبور شد تا باتمام توان دربرابر اخوانیها مواجه شود وآنهارا بیرحمانه سرکوب نماید. سرکوب اخوانیها درآن زمان طرف استقبال دولت ترکیه که مطابق خط فکری اتاتورک با بنیادگرایی مذهبی دشمنی داشت، مواجه شد واحزاب دموکرات وکشورهای مخالف افراطی گراییهای مذهبی درسطح منطقه وجهان از آن حمایت کردند.

توجه کنید- رفعت اسد برادر حافظ اسد که رهبری سرکوب خونین قیام اخوانیها دردههء ۸۰ را بعهده داشت، اکنون با مشارکت عبدالحلیم خدام -بازوی راست دولت آنوقت، حافظ اسد را عامل کشتار حما میدانند)
تعدادی از مردمان آگاه را عقیده بر اینست که کشته شدن دوپسر حافظ الاسد دردههء ۹۰ میلادی- خاصتاً مرگ مرموز ( باسل اسد) پسر ارشد حافظ اسد وجانشین اصلی او به حوادث فعلی سوریه میتواند ارتباط داشته باشد

اکنون امریکا،که خودرا درخط مقابله بابنیادگرایی درصف اول جنگ میداند، وباطالبان افغانی،احزاب بنیادگرای پاکستانی مثل لشکر طیبة،لشکر جنگی،جمهوری اسلامی ایران، حزب الله لبنان،گروه ابو سیاف فلیپینی،احزاب چریکی اسلامی اندونیزیایی وغیره گویا دشمنی میکند، ومتحمل تلفات جانی ومالی میگردد، درسوریه نیروهای مسلح مذهبی ایرا حمایت میکند که اهداف شان با اهداف وبرنامه های سایر احزاب افراطی مذهبی کدام فرقی ندارد.بااینکه تعدادی از مخالفین غیر مذهبی از جمله برادر وبرادر زاده های حافظ اسد وعبدالحلیم خدام معاون رییس جمهوری سوریه وتعدادی دیگر نیز دربین آنها شامل بوده واستقلال طلبان کُرد نیز درقطار شان میباشند.


این درست است که اکثریت چهره های مهم دولتی سوریه وابسته به مذهب علوی اند،ولی علویهای سوریه باوجود شیعه بودن، بمانند شیعه های ایرانی ویا لبنانی وحتی بحرینی نیستند. بخش اساسی علویهای سوریه را افرادبی تعصب ویا سیکولارتشکیل داده وبر ارجحیت مذهبی شان نسبت به سایرین اصرار نمیکنند.

درحالیکه اگر رژیم فعلی سوریه سقوط داده شود، مذهبیهای پیروز درتونس ،مصر ولیبیاییهای حمایت شده ازطرف ناتو ونوچندک های خلیج وچیره شده بر نیروهای معمر قذافی که با وجود خدمات بزرگ اجتماعی کم نظیر درافریقا وحتی منطقه ی عربی بمردمش،بیرحمانه وتواءم با تجاوز وشکنجه شهید گردید، صف واحد بنیادگرایی مذهبی را تشکیل وباعث خلق بسا مشکلات خواهند شد.

قتل عام طرفداران معمر قذافی که مطبوعات جهان آزاد(!) دربرابر آن خموشی اختیار کرده اند، اهداف حقوق بشر دوستانه ی حامیان انقلابیون (!) ضد دیکتاتوری لیبیاوتفنگ داران انقلاب آزادیخواهانه(!)ی سوریه راباید زیر سوال ببرد.

افشای کمکهای صدها ملیون دالری امریکا وشبکه های غربی برای اخوان المسلمین مصر وسایر سازمانهای دینی،اینجوها وانجمنهای خیریهء مصری برای کمک بمردمان غریب مصر غرض پیدا کردن نفوذ اجتماعی وکشانیدن مردم درروزهای انتخابات درعقب احزاب اسلامی، رسواییهای بزرگی رابوجود آورده است، وحکایتگرمعاملات پنهانی وپشت پردهء غارتگران ضدبنیادگرایی(!) جهانی بااحزاب اسلامی وکفر ستیز(!) و مخالف بااسراییل(؟) شده است.وگرنه چطوررژیم صدام و حاکمیت سبزپوشان لیبی وحتی حکومتهای استبدادی مبارک وبن علی که همه حکومتهای غیر مذهبی وقریب به تفکرات غربی بودند، سقوط داده شدند واحزاب (اسلامی- سلفی- اخوانی- یهود ونصارا ستیز(!) حمایت شدند ودرپیروزی شان از همه امکانات وهر نوع سلاح ممنوعه استفاده شد، وقوانین بین المللی بیرحمانه زیر پاگردید.

سقوط دادن دولت غیر مذهبی وفرهنگ مدار سوریه، مطابق همان پلان شرقمیانهء جدید،به پیش برده میشود.ایتلاف ضد سوری میخواهد آخرین خارچشم شان درجهان عرب را نابود کنند، وحاکمیت شان راازجزایر کناری الی کناره های پاکستان امتداد دهند.اما، تا جاییکه من اردوی دارای آرمان وطنی- پولیس واستخبارات کارکشته ومعتقد به منافع حقیقی مردم سوریه واعضای حزب بعث سوریه، احزاب جبهه ، مردم سلحشور،وحامیان عربی آن کشور را میشناسم ،سوریه لقمه ی نیست که به آسانی( قورت) شود. دشواری بلعیدن سوریه بخاطر حمایت کشورهای بزرگ چین ،روسیه وسایر کشورهای آگاه از پلانهای شوم جهانی درمورد سوریه واعراب ، بیشتر مشکل گردیده است ، واین کشورها صریحا اعلام کرده اند که اشتباه شان درمورد لیبیا را تکرار نخواهند کرد.

دراین زمینه نمیتوان حمایت ایران- وحزب الله لبنان رااز سوریه، عدم همکاری دولتهای عراق ولبنان وترکش در ثبات ترکها واردنیها درمورد اجازه دادن به حمله وارسال اسلحه از طریق قلمروهای شان به سوریه را اهمیت کم داد.

این حقیقت که قافله سرچپه شده است دقیق است. درغیر آن قطر(قطره) ویا (قرچه)درراءس تغییر دهندگان وتعین سرنوشت مردمان عرب قرار داده میشود، ومیخواهد بسان لیبیاـ آینده ی سوریه وبشار اسد را رقم بزند. اینکه گفته اند امریکا ایدولوژی واهداف مقدس غیرقابل ترک ندارد، دقیق گفته اند. امریکا- نوکر منافع کمپانی های غول پیکر وتاءمین موادخام ( مفت ویا بسیار ارزان) برای ماشین عظیم صنعتی خود است- تا بتواند مردمان کشورش را تاحدودی راضی نگهدارد وجلو قیامها وخیزشهای زحمتکشان را بگیرد، ومنافع بزرگی را کمایی کند، تاازطریق پول - اسلحه ، تهدید وشانتاژ بالای بشریت حاکم باقی بماند.

برای عدم سقوط دولت فعلی سوریه ـ باید تمام نیروهای ترقی خواه وضد مداخلهء غربی وعربی درامور داخلی آن کشور- همکاری کنند. تغییرات لازم واکیداً ضروری درسیستم ونظام سوریه ،اگر از طریق پیاده شدن قانون اساسی جدیداً به آرای مردم گذاشته شده است،برآورده شده نمیتواند، یک مرجع صاحب قرار وتصمیم گیری وجود دارد وآن مردم خود سوریه است - که ازطریق انتخابات آزاد -دموکراتیک وتحت سرپرستی نیروهای واقعاً بیغرض وغیر جانبدار دموکرات جهان- باید آینده ء خودرا تعین کنند.دیگران حق ندارند که رژیمی را درسوریه حاکم بسازند، تا امنییت اسراییل غاصب واشغالگر که همین اکنون بلندی های جولان سوریه را دراشغال دارد- بطور دایمی وبدون استرداد حقوق فلسطینی ها - سوری ها- لبنانیها وسایر کشورهای عرب- تاءمین وضمانت گردد.

دستان مداخله گروطماع عربی وغربی از امور سوریه وهمه کشورها کوتاه باد !

آزادی- دموکراسی- حقوق برابر شهروندی وزندگی باعزت برای همه مردمان سوریه وجهان آرزومیکنیم

 

 


بالا
 
بازگشت