«حزب واحد» ومشکلات فرا راه آن

 

اکنون کـه حـدود نزد یک بـــــه نیمیِ یک صده از کنگره موسس ح  د خ ا می گذرد، به همه اعضا و هــــوا داران  حـــــزب و پژوهشگران  تاریـخ سیاسی کشور مبرهن گردیده است کــه تخم نفـا ق ، عدم اعتماد ، تفاوت بینشها در عرصه مبارزات ملی وبین المللی، درک وتفسیر های متنوع از ایدیالوژی انقلابی طبقه کارگر، تفاوت های سلیقوی، قشری وطبقاتـــی در ح  د خ ا از همان آغازین روز های تدارک وانسجام گنـــگره موسس، در جریان کار کنگره و بعد ها تا احـــراز قدرت ، و در تمام دوران قـــــد رت وحاکمیت ، در آسـتانــه فرو پاشی و سقوط حاکمیت به مثابه مرض مزمن تشخیص وهویدا بوده است، کــــه خوش بختانه امروز دیگر هیچ کسی بر صحت ادعای فوق شک وترد ید ندارد ، ولی اینکه چرا چنین یک فضــای بــــــر روح  و روان این مولود مترقی وعدالت خواه کشور مستولی بوده است تا کنون پاسخ عینی درخورستایش و د وراز مرض وغرض خود را که حتی مورد قبول اکثریت اعضای عادی حزب باشد نیافته است. به بـاور این قلم پرداختن به گره بالا د ین ورسا لت همه آگاهان امور به خصوص آنعده از پیشکسوتا ن و اعضا ی کنگره موسس ح د خ  ا  میباشد، کـــــه درهمه فرازونشیب های متلا تم حیات حزبی - دولتی نقش داشته انـد .   برآنهاست تا آنچه را در یاداشت ها و حافظه دارند از پرده کتمــان وراز به اختیاراستفاده وقضاوت نسل های امروزوفردا گذارند تا نه شود مانـنـد عدۀ که هیـچ گونه اثر تحلیلی تحقیقی وعلمی مستقلانه از خود بجا نگذاشته اند و اکنون با ما نیستند مورد سوال زنده گان قرار گیرند. 

ح  د خ  ا که بعد ازانشعاب سال 1346به دو محور اصلی یعنی خلقیها وپرچمیها تقسیم گردیده بود و به صورت مصنوعی ، تشریفاتی وتحت تاثیر فشار هـــای سیاسی بیرونــی به خصوص حزب کمونیست اتحــاد شوروی وقت به ویژه بعد از 7 ثوردر زیر یک چتر و یک سقف کاروفعالیت میکرد، بعد از فرو پاشی شوروی و به خصوص بعد از سقوط حاکمیت در کمپلیکس هـــــای درونی خود چنا ن متلاشی و پراگنده شد که  حتی محور های دوگانه خلقی و پرچمی آن نیـز هریک بنوبه خود به گروه ها، فراکسیونها، جزایر، وشاخه های جداگانه  منقسم وپراگنده گردیدند، که  اکنون پیونــد پارچه های کوچـک آن نظیر حزب متحد ملی و نهضت فراگیر که هردومربوط به یکی از شاخه هـای نسبتأ سالم اندیش،با فهم، با مطالعه ومنسجم ح د خ ا بودند نیز دشوار و حتی نا ممکن به نظرمی آید .

چرا و چگونه چنان بود؟ چرا و چگونه چنان شد؟ و بالاخره چرا و چگونه چنین است؟

 ارائیه پاسخ به این همه چرا وچنا ن ها کاریست زمانگیر ودشوار . پاسخ های نیز از جانب عده از پیشکسوتا ن وکادر های سابقه دار ح د خ ا ثبـت آرشیف حداقل سه دهه اخیرآفریده های سیاسی ادبی درون مرزی و بیرون مرزی کشورمیباشد، به هیچ گونه کافی، کامل، پاسخ گو، وکناش همه ابعاد و زوایای عمل کرد های مثبت ومنفی، مفید ومضرح د خ ا نمیتواند باشد.

 پیش  ورود  بالا را و لو بسیار فشرده و مؤجــز به خا طـــری لازم د ید م ، چونکه پرداختن به مشکلات حزب واحد را نمیتوان بگونه مجرد وجدا از میراث های ح د خ ا  سبک وسنگین ساخت.

 آنچه راعزیزان مطالعه میفرمایند نظریا ت ودیدگاه های شخصی ام میباشد که جهت بحث پیرامون یافتن محمل گــــــم شده دوستی، صــداقت، رفاقت ، اعتماد، باور...میان اعضای دیروزحزبما ن پیشکش خوانش تان میگردد. به همین جهت مــن از یاد دهانی این ویا آن مؤخذ ،منبع ، مرجع وشخص در صقم و صحت نظریا تم بهره نبرده ام تا نشود پای طـــرف و جــــــانبداری در میان آید.

 طی مدت زمان سپری شده از سقوط حاکمیت ح دخ ا همچنان که  حیا ت اجتماعی، اقتصادی ،سیاسی ، ملی وبین المللی دستخوش تغیرات ستـرگ و گسترده گردیده است ، دانش، بینش وطرز تفکرهریک از ما نیز از این  تغیرات متاثر گردیده است ، که نه تنها درک، هـضم وتائید تغیرات، نیـــا ز مبرم شناخت از خود وماحول میباشد ، بلکه تفکیک ،تجزیه ودرجه بندی آنها در مقیاس فرد وجمع مستلزم وممد حرکت به جلو محسوب میگردد.  تاثیر این تغیرات بدون تردید یکسان و میکانیکی نبوده هر یک از مـــا به اندازه ظرفیت های بیولوژیکی ،سیکالوژیکی ،علمی وتخصصی مان از آن متاثر میباشیم. یکی از مشکلات فرا راه وحدت نهضت با متحد ملی نیز د ر عدم قبول یکسان تغیر، ودرک از آنها میباشد.اهمیت این نکته درامر یافتن روشهای تیوریک ویا ایدیالوژیک از مبرمیت خاصی برخوردار است.

 جلسه اخیر هالند به وضاحت نمایانگـــر وجود دو بینش از مفـاهیم نـــو، تغیر،مبارزه، حزب......میباشد. درمیان اعضای نهضت تا هنوزبه احزاب، رهبران واعضای تنظیم های «جهادی» به چشم همان «اشرار»دیروز دیــده شده هر گونه ایتـلا ف و اتحاد با آنها را مردود و بـــه زیا ن حزب واحـد می دانند برعکس متحد ملی مفاهـیم«اشـرار» «کـمونست» «ملحد» و...را مفاهیم مربوط به حافظه تاریخ دانسته هیچ مـانعی درایجاد «جبهه» «ایتلاف» و... با تنظیم های «جهادی» نمی بیند. به عباره دیگرنهضت تا هنوز بـر«چپ» بودن حزب واحد تاکید دارد درحا لیکه متحدمـــلی خود را بـاورمند بــه ارمـــان هــای چپ د یروز نــدانسته آنرا طرزتفکرکهنه وغیر انطباقی باشرایط افغانستان میداند ویا حد اقل برداشت و درک متحد ملی از مفهوم چپ جــدا از برداشت ها ودرک نهضت از چپ میباشد. میتوان به مثال های د یـــگری نیز اشاره کرد اما جهت اختصار کلام با اکتفا واتکاء به مثالهــای بالا میتوان به صراحت ازوجود دوبینش درین دوسازمان که میخواهند واحـــد شوند حرف داشت.

مسله نه کمتر مهم عدم وجود و حضور علنیت ، شفافیت، دموکراســـی و جرأت اظها رسریع و روشن تفاوتها دربحث های رویا روی میباشد.   عــدم وجـود نورم هــای بالا باعث میگردد تا با زارمحفل بازی، پشت سر گویی، اتهـام زنی، دروغ پراگنی .... گرم گـــــردیده فضای اعتماد وقبـول همد یگر را شدیدا آسیب پذیر سازد.

 از نظرمن جلسه اخیر هالند با وجود کمی ها، کاستی ها، شیرینی و تلخـی هایش در نوع خود بهترین آغاز در جهت نهادینه ساختن حــرکت به سوی ارزش های سازنده فوق میتواند بشمار آید. اما کما کان ارزش هــــای بالا تا کنون به نورم های قبول شده وکارا دراین دو سازمان تبدیل نه شده اند.

حضور عنصر تعصب ( در تمام انواع واشکال آن ) خود بزرگ بینی ، خود محوری،عقده ها وتصفیه حسابات قبلی، رقابت های نا سالم،مشکل دیگری است که این دو سازمان بدانها پیروز نه گردیده اند .

دوستان عزیز! به همه هویداست اینکه اولین جوانه های این دو سازمان در خارج از کشور بخصوص توسط کادر های سرشناسِ پرچمی ها گذاشته شده است که نقش مرحوم محمود بریالی یکتن از پیشکسوتا ن نیک نا م و شهیر جریا ن عدالت خواهانه کشور را درآن برجسته می دانند.

 با کمال تأسف این حرکت در همان آغازدچاردودسته گی گردیده نتوانست حرکت آغاز شده را بگونه هماهنگ ، منسجم و به اتفاق نظر وعمل به سر منزل مقصود رهنمون شود. محترم نور الحق علومی که یکی ازچهره های مطرح وصاحب نفوذ حرکت اغازشده بود، بنا بردلایل که بازهـــــــــم اقبال صراحت و وضاحت نیافته است بطور مستقلانه با عدۀ از آغا ز گــــــــران وعدۀ قابل ملاحظۀ اعضای جناح پرچم ح د خ ا که درداخل کشوربا شهامت و با تحمل همه رنـــج ها ودرد های حــکام جهــادی = طالبانی قـــامت رسا و توانای اراده شان در امرمبا رزات عدالت خواهانه وتجدد گرایانه استوار باقیمانده بـــود در سال 2003 با تد ویر جلسه موسسان، حزب متحد ملـــی را اسا س گذاشت. تاسیس وایجاد ح م م درآن روزگارمورد تائید وحمــایتِ بخش باقیماندۀ حرکت آغا ز شده درخارج ازکشورقــــــرارنه گرفته، ایجـاد ح م م منحیث یک حرکت انشعا بی و عـجولا نه بــــر رســــی می گردید. ولی سابقه و شهرت نظامی ـ سیاسی  محترم علــــومی و راه یــافتن او در اولین پارلمان حکومت کرزی موضع گیری او در سخنرانی هـــــــــــــــــای به خصوص تلویزیونی اش در قبال دوران حاکمیت ح دخ ا  موقعیت ح م م را درآن حد استحکام بخشید که چانس رقبای سیاسی اش رامبنی بــــــرراه اندازی تبلیغاتی از گونه رابطه او با امریکا هم زبــانی وهم شهری بودنش با کرزی و ....... نتوانست مانع روند پیوستن عده قابل ملاحظه پرچمی ها به متحد ملی گردد.  از طرف دیگررفتن او به داخل کشور و حضور فعالش درسیاست های کشوری وخارجـــــــــی حاکمیت کرزی ازیک ســو وفـضای خوش بینی ایجاد شده، امید وباورها در بین مردم نسبت به وعــــــــده های تبلیغاتی امپریالستی امریکا وغرب عامــــــل دیگری بود که به شکل گیری ح م م مؤثر واقع شد.

در چنین شرایط محور خــــارج از کشور که اساسأ در اروپا و به خصوص در کشور هالند فعال بود در صد د ایجاد الترناتیف که از نیرومندی، جاذبه ، کشش، توانایی، شهرت واعتبار بیشتروبالاتری نسبت به ح م م بر خوردار باشد برآمدند. از قول بخشی از شخصیت های د ست اول محور هالند کـــه در وهـله هـای آغـازیـن به نام نهضت میهنی فـعال گـردید باید این هدف در وجود نهضت فراگیر تحت رهبری شخصیت با نفوذ سیاسی و اجتمــــــاعی عرصه  سیاست و سنت کشور محمود بریالی بر آورده می شد که مرگ نا به هنگام مرحوم محمود بریالی این شخصیت محترم و مدبرسیاسی جایگاه موصوف را برای ابد خالی ساخت.

 یافتن الترناتیف دیگری که بتواند در مقابل شخصیت عــــــلومی به گونـه طبیعی بایستد کار زمان گیر و دشوار گردید . محترم شیرمحمد بزرگرکه در راس نهضت فرا گیرقراردارد شخص پاک،صادق وفـا داربه اهـداف وارمان های عدالت خواهانۀ کشورازجملۀ سابقه داران جناح پرچم ح د خ ا کــــــه بتاریـــخ 13 جوزا 1384 منحیث شخــص مسئول نهضت درداخــــل کشور انتخاب گردید، درزمان حاکمیت ح دخ ا پوزیشن سطوح بالایــــــــی رهبری حزبیی و دولتی نداشت، چیزی که بر عکس محترم نور الحق علومی از آن بر خور دار بود.نباید فراموش کرد که در جامعه سنتی وعنعنوی افغانستان داشتن امکانات مادی رتبه ومقام هـای دولتی از اهمیت خاصی بر خوردار میباشد . یکی از موانع دیگری کــــــــــه میتوان از آن نام برد عد م حضور وسهم گیری جوانان وچهره هـــــای نـــــو در رده هـــای تصمیم گیری این سازمانها میباشد. میتوان با جرأ ت گفت اینکــــــه  98% اعضـــــــای این سازما نها را یک بخش از پرچمی های دیروز تشکیل می دهد که درحقیقت سرنوشت رهبری وتصمیم گیری نیز، یا مستقم ویاغیرمستقیم توسط همان رهبران سطوح بالایی و متوسط دیروز انجام می گیرد. بـدون تردید از فهم دانش وبینش آنها میتوان سود برد ولی تجربه سال های اخیر به خصوص درخارج ازکشورحکایت ازآن دارد کـــــــه تجارب آنها به خصوص تجارب تشکیلاتی شان در شرایط فعلی کـــــــــــارا نمیباشد. یکی ازمشکلات دیگر اتحاداین دوسازمان را نقش قوی همین رهبران وکادرهای دیروزین تشکیل می دهد زیرا آنها به عقاید وتجارب کهنۀ شان چنان عقیده و باور دارند که حاضر به قبول هیچ گونه طرح و یپشنهاد که به باورهای شان صدمه وارد کند نه تنها ارج نمی گذارنـد بلکه آنها را  مردود مـی شمارند. شیوه عــمل ونظر آنها به خصوص درخارج از کشورتفاوت چندانی با فورم هــا ومیتود های زمان حاکمیت ح د خ ا  ندارد، تشیکلات متورم غیر ضــــــروری، راه اندازی جلسات دستوری و تکراری، سخنرانی های از قبل تنظیم شده بلند پروازانه و خوشبینانه، شعارهای بی روح واحساساتی نشراخبار، پیام ها، واعلامیه های مصلحتی از جمله موارد است که ارمغان تجارب وعملـکرد ایدیالوگ های این د و سازمان میباشد. چنانچه عدهء از کادر های خوب این سازمانها علیه شیوه های رهبری وساختار های تشکیلاتی نا مناسب که تحقق تجارب  رهبران اروپای این سازمانها است منحیث عکس العمل ازین سازمانها در کشورهای اروپای فاصله اختیار نمودند. بــا وجود این همـه کاستی هــــای مشهود و ملموس  باید اعتراف کرد که همه این رهبران وکاد رهـا تا هنوز درداخل سازمانها از نفوذ قوی بر خوردارند .  

 یکی از چالش های دیگری که میتوان از آن منحیث یک مانع ظریف ولی کشنده مضرو فرسایشی نام برد وجود مسایل سازش، معامله، گذاره، مجبوریت و....میباشد که در بسا موارد جا گزین پرنسیپ ها، نورم ها، ارزش ها ،اصول وموازین ...می گردند. شاید موارد دیگری نیزوجود داشته باشد که دوستان باید دوستانه ودلسوزانه بدان اشاره نمایند .

 من درین اواخر طنین تقاضا ی عده از اعضای این دوسازمان،علاقمندان ودوستان آنها وطعنه ها ونیشخند های مخالفین آنها را درسایت هــــــای مختلف روشنفکران چپ ، راست،  میانه رو، تند رو، کند رو، کـــــــج رو و ..... مشاهده وبعضأ مطالعه نمودم که همه شان مورد ستایش میتوانند قرار گیرند، زیرا هر یک بنوبۀ خود وبه شیوۀ خود به پرابلم مورد بــحث علاقه گرفته اند که میتوان در گشود ن گره ها ازآ نها استفاده کرد.

 اکنون دیگر زمان «هر که با ماست دوست ماست و هـــرکه با مــا نیست دشمن ماست » گذ شته است.  به باور من نسبت به تدویر کنگره و نـــــام گذاری مولود قبل از ولادت بهتراست برمشکلات موجود غلبه حـــــا صل گردد و همه چرا وچنان ها واگر و مگرها بر طرف گردیده و سیاه از سفید تفکیک گردد، وبعد از آن حرکت عملی به سوی ایجاد حزب واحد در پــرتو دید گاه های مشرک روشن علنی شفاف و قابل قبول ودرک برای طرف ها میتواند به نتیجه منطقی و مطلوب منتج گردد ، در غیر صورت با چنین بد بینی ها ،سؤتفاهمات، مسایل کلیدی و فراوان حل نا شده نمیتوان کنگـــره دایر کرد. وحدت دوسازمان امر نیست که توسط دستور، فرمــان خواست واراده  چند فرد تامین گردد ویا در صورت عـد م خواست واراده آنها تامین نشود. وحد ت هـرگز نمیتواند بین سازمانهای که از عقاید و باور های مختلف پیروی مینمـایند با وجود داشتن اهداف مشترک بوجود آید. بلکه وحدت دوسازمان ازهـمه اولترنیاز به باور اندیشه وایدیالوژی مشترک وبعد هم به دوستی،صممیت اعتماد کامل، صداقت و راستی نیاز دارد، ارزش های که متاسفانه در بین متحد ملی ونهضت فراگیربه خصوص رده های بالای ورهبری آنها وجود نداشته برعکس تلاش های آنها بیشتر به مسابقه دو پهلوانی میماند کــه برای مغلوب ساختن حریف خود درتلاش است، درین تلاش با دریغ گاه گاهی از استعمال کلمات زشت و رکیک به آدرس همدیگر نیز لذت میبرند.  

 در چنین یک فضا و هوای مکد ر و آگنده از بد باوری اگرتصورنماییم که تحت تاثیرفشارهای احساساتی وعا طفی کنگره دایرگردد وحزب «واحد» بوجود آید آیا چیزی بهتر ویا بیشتر از خلقی و پرچمی دیروز خواهد بود؟

آیا سایر جزایر جدا شده از بد نه حزب دیروز وکتله بزرگ پرچمی های که منتظروحدت سازنده واورگانیک این دو سازمان اند به ان خواهند پیوست؟ ومیشود صد ها آیا و چرا های دیگر مطرح شود.

 در فرجام می خواهم عرض نمایم اینکه رفتن به سوی گنگره وحدت باید وسیلهء باشد جهت ایجاد حزب قوی نیرومند متحد ویک پارچه نه هدف تبلیغاتی وسیاسی سیاست بازان.

 

 

محمد یوسف 

۲۸ اکتوبر۲۰۱۱ دنمارک.

 

 

 


بالا
 
بازگشت