میرویس بلخی

  

 

جنگ و کشمکش

نظریات دربارهء جنگ :

صحبت از جنگ و در بارهء جنگ , کاری است نه چندان آسان. زیرا در گسترهء تاریخ در حوزه های مختلف جغرافیای و بشری, کشمکش های انسان از بدو پیدائش تا به امروز به انواع مختلف و برای کسب آرمانهای مختلف بوده است. جنگ را می توان از عوامل آن شناخت و تمام مکتب های سیاسی نیز تعریف جنگ را بر مبانی "عوامل جنگ" کرده اند.

جنگ عامل ساده ندارد بلکه صد ها و هزاران دلائل وجود دارد که در حیات انسان منجر به جنگ شده و میشوند. به قول ای. موست بنیامین و هاروی ستار عوامل جنگ را می توان به دو دسته تقسیم بندی کرد : عوامل لازم ( شرائط که باید منجر به جنگ شود اما شروع جنگ شرط نیست. ) و دیگر عوامل بسنده ( شرائط که باعث شروع جنگ شود. ).

در موضوع عوامل جنگ, نظریات فراوان داده شده است که بسیاری از این نظریات به مرور زمان حیثیت خود را از دست داده و فقط چند نظریهء خاص جایگاه جهانی پیدا کرده ودر عصر ما به آنها اتکا میشود. با استفاده از سطوح تحلیل به سادگی می توانیم نظریاتی موجوده در بارهء عوامل جنگ را مورد مطالعه قرار بدهیم.

سطح انفرادی :

در سطح تحلیل انفرادی, پرسش در باره اینکه چرا کشمکش های منجر به خشونت میشود, پیرامون موضوع مهیم عقلانیت می چرخد. نظریه پردازان حقیقت گرا معتقد اند که استفاده از جنگ و روش خشونت بار در کشمکش های بین المللی, امری است ساده و عادی و نشان دهندهء تصامیم منطقی رهبران است. اینکه " جنگ ها با هوشمندی بر مبنای تصمیم حساب شدهء دو طرف درگیر آغاز میشوند زیرا در جنگ منافع فراوان نهفته است تا در صلح."[1]

در برابر نظریهء فوق, کسانی نیز نظریه بلعکس مطرح کرده اند. این گروه معتقد اند که عقلانیت نه بلکه انحراف عقلانیت در روند اتخاذ تصمیم بواسطه رهبران منجر به جنگ می شود.

و اما با مخالفت نظریات داده شده, تعداد نظریه پردازان می گویند که بسیاری از جنگ ها برای منافع ویا بقای رهبران به وقوع پیوسته است. که در آن صورت نه منطق را در آن دخالتی است و نه انحراف عقلانی را.  رهبرانی هم بوده اند که برای از میان برداشتن معضلات در جامعه دست به حشونت زده اند تا صلح را بر قرار کنند. اما هیچکسی نمی تواند پیش بینی نماید که از این رهبران چه کسانی واقیعا صلح پسند اند و چه کسانی از این عنوان سوء استفاده می برد. چون بعضی از رهبران معتقد به جنگ به مرور زمان اندیشه صلح دوستی پیدا کرده اند که نمونه ان انور سادات در مصر است.

سطح منطقوی :

سطح تحلیل منطقوی بیشترین تمرکز خود را متوجه طبقات و جامعه ها در منطقه می نماید. در جریان جنگ سرد, مارکسیست ها می گفتند که دولت های متجاوز و حریص سرمایه داری باعث جدال و جنگ در سطح بین المللی شدند و خشونت ایجاد کرند تا به آرمان های سود جویانهء فرد باورگرایانه دست یابند. در صورتکه رهبران غرب ادعا می کردند که  توسعه طلبی دولت های کمونستی بر اساس ائدولوژی اتوریتیرینیسم جهان را به خشونت کشانید. اما واقیعت این است که هردونوع جامعه مسئول تشنجات بین الملل اند.

,

سطح بین الدول :

سطح تحلیل بین الدول نشان دهنده آن است که جنگ بین دولت ها بر اساس روابط قدرت در نظام بین المللی به وقوع می پیوندد. به طور مثال دولت های زور گو عامل اخطار برای دولت های ضعیف اند تا تفوق خود را در منطقه حفظ کنند.

تا به حال کسی نتوانسته است پیش بینی کند, کدام عوامل باعث تنش و جنگ بین دولت ها میشوند ولی پژوهشات نشان می دهد که تاءثیرات دموکراسی, ساختار حکومت ها, تجارت و امثال آن در جنگ های بین دولتی نقش زیاد دارند.

سطح جهانی :

 

عوامل جنگ:

سنیکا- نویسنده رومی  در حدود 2000 سال پیش نوشته است" در جنگ، انسان ها دنبال نتیجه هستند نه دلیل". اما در حوزه امروز اکادمیک، علمای سیاسی به این گفته اتکا ندارند. امروز دو پرسش بنیادی مطرح است: نخست اینکه چرا بازیگران دولتی و یا غیر دولتی در سطح بین المللی با هم در کشمکش اند؟ و دوم اینکه، چرا این کشمکش ها گاهی اوقات منجر به خشونت و جنگ می شود؟

به قول کنیت والتز، سه تصور درعوامل کشمکش های بین المللی وجود دارد:

اول: کشمکش های بین المللی و رفتار انسان : بر مبنای این عقیده والتز معتقد است که انسان بر اساس طبیعت خودخواهانه و احمقانه خود عامل جنگ می شود. برای اینکه در یک جهان آرام زندگی نماییم باید انسان ها تغیراتی در اخلاق و فکر و در رفتار فزیکی-اجتماعی  بیاورند.

 دوم: کشمکش های بین المللی و ساختار داخلی دولت ها :  در این بخش والتز می گوید به نظر بسیاری از دانشمندان، جنگ مهمتریت عامل برای اتحاد است که هر کشوری به آن نیاز دارد و برای اینکه از چند پارچگی؛ شورش و یا امثال آن در داخل کشور جلوگیری شود، کشور ها افکار مردم را به کشمکش های بیرونی می کشند که بعضی هز همین کشمکش ها در نقطه اساس قرار گرقته منجر به جنگ می شود.

این نظریه ای است که ژان بودن نیز قبلا به آن اشاره کرده است: " برای حفظ و تضمین دولت در برابر آشوب، شورش ویا جنگ داخلی یا پایان دادن به این ها، بهترین راه این است که دشمن مشترک برای دولت کرد تا به همه بر خورد."

وزیر خارجه آمریکا- ویلیام هنری سوارد با پیروی از این گقته ای بودن برای تحکیم وحدت آمریکا، به رئیس جمهور وقت- ابراهیم لنکلن گفته بود که اگر یکپارچگی مردم آمریکا را خواهان است، باید علیه اسپانیا و فرانسه اعلان جنگ کند.

سوم: کشمکش بین المللی و انارشی بین المللی: مهم این است که هیچ قانون کلی بین کشور های حاکم وجود ندارد تا لااقل در تصمیم گیری های بین المللی کشور ها نظارت کند و همین است که کشور ها خود تصمیم می گیرند و خود اقدام می کنند. هر کشور با استفاده از انارشی بین المللی برای قدرتمند شدن و یا تضعیف قدرتمندان دست به کار است.

البته که این نظریه نو نیست. توسدید در این نظریه را بیش از دو هزار سال قبل نوشته است: "  ظهور آتن قدرت اتن،  لاسدومانیان را وادار به جنگ کرد."

والتز، هر سه نظریه بالا را وابسته به طبعیت می داند بدین لحاظ به نظر وی، اساس کشمکش در سطح بین المللی بستگی دارد به انسان، دولت و نظام دولت. که هر تحلیلگری به این سه توجه دارد.

عوامل دیگری که منجر به کشمکش و حتی جنگ بین کشور ها می شود،  برخورد منافع ، تفوق در منطقه و جهان و کسب قدرت، است.

دانشمندان شش نوع کشمکش بین المللی را مطرح کرده اند که از برخورد منافع به وجود می آیند. سه نوع آن وابسته به منافع مادی است و سه دیگر ائدولوژیکی:

سه عوامل مادی

1-  مشاجرات مرزی بین دو کشور

2- مشاجرات در استفاده آب ها و دریاچه ها

3- مشاجرات در اقتصاد و قاچاق مواد مخدره و جرائم دیگر

سه عوامل ائدولوژیکی

1-کشمکش های نژادی

2- کمشکش های مذهبی

3- کشمکش های ایدولوژیکی

..............................................................................

نوشته: میرویس بلخی

 

[1] Howard causes of the Wars, p.22.

 


بالا
 
بازگشت