تحليلگر : دوکتور جلال بايانی
ســـپتامبر
۲۰۱۱ ســـــــويدن



{{ چــاه کن در چــاه اســــــــــــــــــــت }}

 

خار را در چشم ديگران ميبينند ، ولی تير را در چشم خودش نه ميبينند پاکستان از بد پيدايش ناميمونش دايــــمأ در تلاش حفر چاه و چاله برای افغانســـــــــــــــــــــــتان بوده !
انگليس در گذشته و حال با طرح اسلام گرايی افراطی کشـــوری به نام پاکســـــتان را در مقابله با پيشروی روس به ســـوی آب های گرم ايجاد ، و پاکستان آموخت با دامن زدن به افراطگرايی ، با مکانيزم های ايدولوژيک به بهانه حضور شوروی سابق در افغانستان شيوه های کهن انگليس را بار ديگر به کار گرفت.
پاکستان کوشش بسيار کرد تا به نام دين و اسلام و با جلب حمايت های کشور های نفت خيز عرب از جمله عربستان سعودی ، امارت متحده عربی ، کويت و بعد ها قطر و عمان هرچه بيشتر اسلام افراطی را گسترش دهند ، اسلام راديکال تنها راهی به نظر کارشناسان نظامی پاکستان بود که ميتوانست هم نيرو کافی برای چند پارچه شدن و عدم قدرت گيری افغانستان را داشته باشد ، وهم هندوستان را که آن زمان با بلوک شرق « سابق» نزديک بود در حالت تدافعی نگهدارد ، مرزهای افغانستان و مناطق قبايلی شمال شرق همه امکانات را برای پاکستان فراهم ميساخت و از آن سو نياز های مالی برای برنامه های بلند پروازآنه ی اتمی هسته ای را بر آورده سازد ، نياز های که با ربودن طرح های ريکتورهای اتمی ومواد که منجر به ساخت بمب اتمی توسط عبدالقادر مسکونه هالند به اوج خود رسيده و ساختار رقابت های منطقوی را دگرگون ســـــــــــــــــاخت.
همه چيز طبق پلان های
isi پيش ميرفت: الف :ــ سرمايه های اعراب حامی تروريســــتها و افراطگرايان از عربستان سعودی ، امارات متحده عربی ، کويت ، قطر و عمان بسوی پاکستان جاری گرديد و اين برای پاکستان کافی نبود اين کشور با طرح زيرکانه کشور های غربی بخصوص امريکا را از ارتش سرخ و رسيدن انها به آب های گرم به خطر متوجه ساخته ، مليارد ها دالر را نصيب گرديد.
ب:ــ نيروهای اجير عرب و افغان که در مدارس دينی ، تروريستی ديوبندی ، سيد ومحمد قطبی ، قاديانی تعليم و آموزش ديده بودند برای نبرد و مقابله با رژيم دموکراتيک افغانستان و هندوستان گماشتند .
با امکانات که افغانستان پيدا کرده بود اگر درد سر های برايش از انطرف مرز های جنوبی ، غربی ايجاد نه ميگرديد به يقين باعث قدرت گيری افغانستان ، ترقی وانکشاف اقتصادی ، صناعتی ، زراعتی ، محار آب های افغانستان و تقو يه قوای مسلح اين کشور ميگرديد و منافع پاکستان و ايران را به مخاطره می انداخت .
ج :ـــ هند در گير منازعات و نيروهای تازه نفس افراطی از پاکستان ، الغور چين را در بر ميگرفت و دايم در کشمير بالای نيرو های امنيتی آنکشور يورش ميبردند ، نيرو های استخباراتی نظامی پاکستان به مرحله رسيده بودند که مجهز با ابزار های پيشرفته انسان کشی گرديده بودند و اين ابزار به دست تروريستهای عربی ، افغانی افتاده بود و قدرت بزرگ هندوستان و رژيم دموکراتيک در افغانستان درگير تجاوزات ، تخريب ، کشتار دسته جمعی ، غارت و بسا مشکلات ساخته بودند .
باسهم منافع اعراب که غرض تطبيق اهداف و حفظ منافع خود به پاکستان ارجاع کردند ، پاکستان را به وزنه و قدرت در منطقه وجهان تبديل ساخت و تا سرحد که ساختار منطقه بخصوص افغانستان در زمامداری ( مجاهدين) و طالب خود ميچيد ، طرح ميداد ، رقم ميزد و گزينش ميکردند ، واين روند آن قدر قدرت يافت و تداوم پيدا نمود که شرکای استراتيژيک پاکستان القايده ، لشکر طيبه ، طالب به سبب تحت فشار قرار دادن امريکا در حمايت از اسرائيل و در
۱۱ سپتامبر به امريکا حمله و فاجعه آفريدند و در اين ميان پاکستان در ميان دو قدرت ائتلاف غرب و نوکران عربی ، افغانی وابسته به خود قرار گرفت . و اما به سرعت اين روند با ناسازگاريهای ايران که دارای منافع مشترک با افراطگرايان اسلامی داشت و دارد توسط غربی ها شناسايی گرديد و به پاکستان رسمآ اعلام کردند " که در صورت تداوم حمايت از تروريستان ، آدم کشان و در مجموع افراطگرايی تـــنــبــيه و مجازات بسيار بسيار شديد را مقابل خواهد شــــــد " .
با اين اولتيماتم غرب برای پاکستان که انتظار نداشت ، اقدامات غرب موجب گرديد که پاکستان که با منظر نظامی بالا در معرض فشار و بحران بين المللی قرار بگيرد و نيرو های بين المللی به رهبری امريکا عزم به نابودی مزدوران عرب ، طالب و سرنگونی سنگر افراطگرايی بين المللی شبکه القايده ، طالب افتاده و پاکستان به محاصره کشانيده شد.
در حاليکه پاکستان تحت فشار بين المللی ظاهرأ با قطع حمايت از تروريستان گرديد ولی در نوعی در حال مماسات ، سازش ، روابط و ضوابط با تروريستها عرب القايده ، افغان طالب در وزيرستان جنوبی بود تافرصت ديگر را بدست آورد ، اما با افزايش قدرت نظامی غرب و ناتو در افغانستان و عقد امضا پيمان استراتيژيک با هندوستان و حمايت بی دريغ هند از افغانستان موجب گرديد که " مزدوران افغانی ، عربی و در مجموع افراطگرايان در ساختار ( طالب ) ( القايده ) کاهش يافته ، شــــگفت انگيز تر آن است که نيرو های که از طرف پاکستان برای تجزيه ، تخريب وويرانی افغانستان شکل گرفته بود خوشبختانه اکنون با کمک همان منابع قبلی غرب و عرب در حال نبرد سنگين در مناطق کوهستانی وزيرستان ، مومند اجنسی ، باجور عليه پاکستان قرار گرفته و تا نزديک قصر های اسلام آباد رسيده بودند
تا ديگر بار اثبات گردد که تکيه بر بذر افراطگرايی ديوبندی ، سيد و محمد قطبی ، فق قومی ، مشهدی جز طوفان ، ويرانگر ، کشتار ، غارت ، تخريب دراز مدت را همرا خواهد داشت و طوريکه عملأ افغانستان قربانی اين آفت گرديد.
خوشـــــــــــــــــــبختانه بدين ســـــــــــان پاکســـــــــــــــــــــــــــتان ويرانگر ، چاله کن با حاشــــــــــــــيه اتــــــمی در حال فروپاشــــــــــــــــــــــــــی ، تــجزيـــه و ســـــــــــــــــــــــــــقوط حـــتــــــــمی قرار دارد ، که شـــــــــــــــــــــوربـــخــتـــــــــــانه خود عامل و باعث آن پاکستان این روزها اوضاع بدی را سپری می کند. اقتصاد اش بسیار بیمار است و دامنه تروریسم تا پایه های قصر ریاست جمهوری پاکســـــــــــــــــــتان رسیده است. افغانستان در برابر از این تحولات به شدت تاثیر می پذیرد و به اعتقاد بسیاری از کارشناسان بر اين عقيده اند " تا پاکستان پا در جاست وضع امنيتی ، سياسی ، اقتصادی افغانستان هرگز بهتر نه ميگردد. ازده سال پیش ناظران وتحلیلگران منطقه و بین الملل از خطر تشدید تناقضات و چالشها در پاکستان اظهار نگرانی جدی کردند.آنها هشدار دادند عدم حل و فصل این مسائل میتواند منجر به تلاشی پاکستان و به هم ریختگی اوضاع در منطقه جنوب آسیای غربی شود. هشدار در رسانه ها در این مورد شروع شد. در واقع ظهور افراط­گری مذهبی و فشار آن به دولت های مختلف پاکستان با زمینه های موجود تاریخی است که مسیر خطرناکی را در پیش روی این کشور گذاشته است. ساختار دولت ها را تخریب می­کند دولت پاکستان بايد تلاش بکند تا از شر آن خلاصی یابند. از 11 سپتامبر2001 تا به امروز امریکا رسمأمی­گوید که 10 میلیارد دلار کمک بلاعوض به پاکستان کرده است. اخیرا نیز کنگره آمریکا پیشنهاد 750 میلیون دلاری پاکستان برای کمک به اقتصاد وزیرستان را تصویب کرده است. قرض های این کشور نیز بخشوده شد.ولی بعد از این کمک­ها هر دو طرف اظهار می­دارند که از موفقیت دور شده اند و اگر نخواهند به شکست اعتراف کنند که در رسانه ها و گفته­های رسانه­های غرب وجود دارد مقامات رسمی پاکستان می­گویند وضعیت بسیار بحرانی است. پاکستانی­ها معتقدند کنترل از دستشان خارج شده و از کنترل گروه های افراطی مذهبی ناتوان شده­اند. در عین حال وارد چالشهای جدی اقتصادی اعم از تورم ،کاهش و رکود شده اند . چرا تا کنون این گروه های افراطی کنترل نشده­اند؟ آیا وسیله­ای برای کنترل آنها وجود نداشته ؟ برای بررسی این موضوع باید وضعیت قومیتی و ساختاری پاکستان را بررسی کنیم. به هر حال پاکستان کشوری است که 170 میلیون نفر نفوس دارد و تا 10 سال دیگر به حدود 215 میلیون جمعیت اش میرسد.باسطح گسترده فقر و بی سوادی روبروست ، به خاطر تحولات سیاسی و نظامی منطقه و با هدف کنترل آنها مجموعه­ای مذهبی – سیاسی برای برخورد با این تحولات ایجاد کردند. یعنی این که پس از سال 1978 با تحول در افغانستان وبعد از
۶ جدی سال مداخله به افغانستان توسط شوروی گروه­های مذهبی در پاکستان شکل­گیری و سازماندهی شدند. قبلا هم بودند ولی نه به این شکل.این گروه­ها به تدریج شروع به رشد کردند. رشد آنها تا سال 1991 – 1992 یعنی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ادامه یافت. در این مدت گروه­های مذهبی جهادی در افغانستان که عقبه­اش پاکستان ، ايران ، سعودی ، انگليس و امريکا بود به اذعان و اعتراف خانم بینظیر بوتو با کمک و طراحی امریکا، انگلیس و کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس مانند عربستان و امارات در زمان حکومت های جنرال ضياالحق ، نواز شریف و بی­نظیر بوتو متشکل و مسلح شدند. جریان افراط ظهور این تدابیر بود. که با تشکیل دولت طالبان در 1996اوج خود رسید. حکومت 5 ساله طالبان نیز تا حادثه 11 سپتامبر تداوم داشت. پس از این تاریخ پاکستان به دلیل سیاست­هایی که اتخاذ کرده و شکست خورده بود در دنیا منزوی شد. امریکا به دلیل مشکلاتی که با کشورهایی نظیر روسیه ، چين و کشور های جديدأ آزاد شده آسيا ميانه که همسایگان شمالی وشمال شرقی افغانستان هستند، داشت،سعی میکرد ضمن تعامل با پاکستان آنرا همچنان محور سیاستها و تصمیمات خود در ارتباط با تحولات پاکستان و افغانستان قرار دهد. اما پاکستان به هیچ وجه به دلیل دیدگاه­های استراتژیکی که برای خود قائل است حاضر نبوده که با امریکا کاملا همراهی بکند زيرا اين کشور دايمأ جز اقمار انگليس بوده. لذا دو گانگی ومشکلات پاکستان آغاز می­شود. پاکستانی­ها همیشه معتقد بوده­اند که افغانستان گنجينه استراتژیک نظامی و اقتصادی آنها است. و اینکه به لحاظ اقتصادی به افغانستان احتیاج دارند. این بدان معنا نیست که معتقد به ایجاد ساختار های اقتصادی در افغانستان هستند. افغانستان ساختار قابل اعتماد و پایداری که بتواند تولید ثروت کند ندارد. به اعتقاد آنها افغانستان یک کانال تجارتی – ترانزیتی برای آنهاست. یعنی این که پاکستان در آنجا دائما کالا بریزد و پولش را دریافت کند. از طرف دیگر آنها می­خواهند افغانستان همکار نظامی برای مقابله با هند و مباحث کشمیر باشد. این به چه معنا است این یعنی که افغانستان همیشه از یک دولت ضعیف برخوردار باشد و تابع پاکستان.چیزی که همه دولتهای افغانستان بعد از سال 1947 و استقلال آنها به شدت با آن مخالفت کرده اند .
به هر حال خواست چنین دولتی چیست. همین اغتشاشی که فعلأ در منطقه شاهد آنیم. از این رو هیچ تضمینی وجود ندارد که این کشور آرامش پایداری را به خود ببیند. مگر اینکه نظامیان این کشور در راهبرد ها و ایده های خود تجدید نظر کند. این سیاست با هدفی که آمریکائیها بعد از 11 سپتامبر در افغانستان بدنبال آن بوده اند یعنی ایجاد یک دولت مطیع و همراه در تضاد کامل است
ولی خوب چنین وضعیتی به ضرر خود پاکستان هم شده است. شما اکنون سیاست­های اشتباه آميز دولتهای پاکستان را به وضوح می­بینید.مدیریت غلط هدایت و کنترل مدارس و محافل مذهبی نتیجه عکس داده است . آیا این سیاستها، سیاست جنرال ضياء ، نوازشريف ، بينظير بوتو و يا پرویز مشرف بوده است یا در کل سیاست پاکستان بر این منوال است؟
خیر. نظامیان پاکستان از سال 1947 به بعد یعنی پس از استقلالشان در واقع وارد این حوزه فکری و استراتژیک شدند. آنها ایجاد توازن نظامی با هند را فقط با اتخاذ این ایده ها جستجو ميکنند. اما ظاهرا در دوران نواز شریف این فکر تغییر کلی پیدا کرد و افراطی گرديد ، برای این موضوع باید به تاریخ پاکستان نگاه کرد. اشاره کردم از سال 1947 این مبنا و اساس نگرانی های پاکستانی­ها بود. برای همین با توجه به این که پشتونها در افغانستان در حدود اکثريت هستند، همیشه پاکستان از این ناحیه بطور طبیعی احساس نگرانی و چالش کرده است.تمرکز سیاستهای داخلی و خارجی آنها روی بحث پشتونهاست. و این شامل همه دولتهای پاکستان تاکنون بوده است. پشتونها در هر دو سوی مرز های پاکستان و افغانستان حضور دارند. توجه تاریخی پشتونها بیشتر به مرزهای شرقی و شبه قاره معطوف بوده . بر اساس آمارمنتشره 28 ملیون پشتون در پاکستان هستند. جمعیت پشتونها در منطقه و اروپا و آمریکا نیز پراکنده اند. اینها یک جمعیت قومی هستند که تاریخ افغانستان را متعلق به خود می­دانند. یعنی این که تاجیک ها، هزاره­ها یا و ازبک ها که بیشتر در مناطق شمالی ، مرکزی ، جنوب غربی افغانستان مستقرندو تاجک ها دومين رقم را نشان ميدهد در واقع بعد ازمداخله روسها به افغانستان بیشتر مطرح شده و نقش پیدا کردند.حکومت( مجاهدین)(!) در ابتدای دهه نود با حضوراقوام غیر پشتون در راس حکومت افغانستان بود و تقسیم قدرت هم بدین ترتیب شد که رئیس جمهور برهان الدین ربانی یک تاجیک بود و نخست وزیر گلبد دین حکمتیار که یک پشتون بود.این یک اتفاق نادر در کشور بود.. این دولت به دلیل اشتباهات فاحشی که داشت و از طرف پاکستان و ایران نیز روابط مناسبی با آنها تنظیم شد ولی نتوانست به جای برسد که باعث شد (طالبان بربر ) توسط انگليس ، امريکا ، کشور های عرب وپاکـــــتان به سر قدرت بیاید .
برگردیم به بحث وزیرستان. وزیرستان همان ناحیه بیشتر پشتون­نشین است که انگلیسی­ها در قرون 18 و 19 بین و حائل هند انگلیس یا هند شرقی و افغانستان درست کرد ند. و یک منطقه حائل برای خود ایجاد کردند که روس­ها از شمال به هند نزدیک نشوند. این دستاوردهای سیاست­های انگلیس در منطقه است. پشتون­ها در پاکستان با دولتهای مرکزی مشکل دارندو دنبال فرصتی برای گریز از مرکز هستند.
همین دلیل در گذشته با پشتیبانی دولتهای وقت افغانستان خصوصا از زمان ظاهر شاه تمایل نشان داده اند به افغانستان ملحق شوند یا مستقل و خودمختار باشند که اسلام آباد به شدت نسبت به این گرایشات واکنش داشته است.از جمله قطع روابط کابل و اسلام آباد در 1961 ،قطع راههای ترانزیتی پاکستان به افغانستان در دوران ظاهر و حملات بی شمار به منافع و سفارتخانه و کنسولگریهای پاکستان در افغانستان و بعد از تحول سال 1978 توسط حزب دموکراتيک خلق افغا نستان تنش ها ، مداخلات و دشمنی روشن پاکستان با افغانستان بيشتر تا مرز دشمنی اشکارکشيذ و باعث ويرانی افغانستان و کشتار يک مليون افغان گرديد . این هم در واقع باز می­گردد به خط مرزی ديورند بطول 2480 کیلومتر .این قرار داد به جدایی اقوام پشتون در دو سوی مرزهای پاکستان و افغانستان حکم میراند و تا امروز نیز محل تنش و اختلاف است. ازینروهیچ وقت افغان­ها زیر بار نرفته اند. پاکستانی­ها همیشه از این نگرانند و از این رو ، به دنبال دولت ضعیف در افغانستان بوده­اند. دولت ضعیف هم آثارش ادامه تنش­ها، اغتشاشات، ناآرامی­ها، فقر، گسترش مواد مخدر، جنایت­های سازمان­یافته و بیماری است که دائما هم به اطراف منتشر می­شود. اگاهان بر اين باور ان که هزینه صلح در افغانستان بسیار کمتر از هزینه های جنگ است. همه از آن بهره می­برند اما وقتی که حکومت­ها نخواهند صحیح عمل کنند، همین می­شود. این حرف همه است. افغانهاها هیچ وقت زیر بار زور نرفته­اند. اگر هم زیاد خارجی ها فشار آورده اند مدتی خود را با اوضاع مطابقت می­دهند ولی مجددا به فکر رهایی از زور و سلطه می­افتند.انگلیسها در 3 جنگ،روسها ، پاکستهانيها و حالا آمریکا یی ها و ائتلاف غرب ( ناتو) آزمون های پیشاپیش حقارت آمیزی را تجربه کرده و میکنند.اساسا هم سرزمین افغانستان جا و مکانی برای ماندن بیگانگان نیست .
اکنون دولت آقای حامد کرزی که مورد حمایت امریکا و غرب است تا کنون نتوانسته کاری از پیش ببرد .....
چرا نتوانسته. از سال 2001 یک ساختار سیاسی جدید در افغانستان به وجود آمد. در ابتدا یک دولت موقت به رهبری حامد کرزی تشکیل شد. بعد دولت ایشان با رای مردم رسمیت یافت. بعد از آن قانون اساسی تدوین و مصوب شد. بعد مجلسین افغانستان ایجاد شدند. بازسازی افغانستان نیز سر لوحه همه کشور هایی شد که در کنفرانسهای بن و توکیو متعهد به احیای اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی افغانستان شدند.متاسفانه پاکستان وايران در این کنفرانسها حضور نیا فتند.عزم جامعه بین الملل بر جبران اشتباهات و تبعیضهای خود در قبال افغانستان افتاد.بنابر این ساختار و نهادهای جدید در افغانستان ایجاد شد که نوید این را می­داد اوضاع را سر و سامان دهد. اما در این میان انحراف به وجود آمد. . در واقع دو انحراف صورت گرفت یکی این که دوام سلطه و قدرت را بر مردم ترجیح دادند. البته تفکیک این خیلی مشکل است در افغانستان که مردمش یک عمر با فقر و بیکاری دست و پنجه نرم کردند زیاد نمی­توانند منتظر باشند که مسائل امنیتی حل شود و سپس جاده و زراعت و خوراک و وضعیت معیشتی مردم سر و سامان یابد . پس از چهار سال فرماندهان نظامی در افغانستان این را پذیرفتند که اشتباهشان این بوده که امنیت را مقدم به معیشت مردم کردند. این را صریحا و علنا چندین بار تکرار کرده اند ولی دیر شده بود. این نخستین انحراف بود که متاسفانه اکنون خودش را نشان می­دهد. دوم افزایش و گسترش نظامیگری و درگیری ها با مخالفین و گروه های طالب مورد حمایت پاکستان به تضعیف دولت در کابل و وابستگی بیشتر آنها به نیروهای ائتلاف و خارجی منجر شده و لذا روند بازسازی متوقف یا بسیار کند شده است و امید مردم در مواجهه و دیدن یونیفورم­های نظامی کشورهای غربی کم­رنگ شده است. دولت بخاطر مشکلات فزاینده در پیش رو و عدم موفقیت در اجرای برنا مه های مورد نظر داخلی بیش از همیشه ضعیف و منزوی شده است. در مقابله با تولید مواد مخدر و قاچاق و عوامل اصلی و با نفوذ آن شکست خورد ه و حامیان خود را نا امید کرده است.
نقش ایران درافغانســــــــــــــــــــــــــــــــــــــتام چگونه بوده است ؟
در این میان ایران خطرناکتر از پاکســــتان در امور سياسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی ، اتنيکی ، زبانی و مذهبی برای افغانستان بوده و چشم طمعه بر خاک و آب افغانســــــــــــــــتان بدون صاحب دارند. ایران با ایجاد چند پروژه اســتخباراتی در تلاش افزايش نفاق و شقاق زبانی ، نژادی ، مذهبی و مليتی و تجزيه افغانستان بوده و شوربدبختانه بيشتر از پاکستانی ها در ميان سران ( جهادی)(طالبی ) لشکری ، کشوری و قانونگزاری افغانستان افزار ، گماشته ، نوکر ، چاکر و مزدبگير دارند . صدای الحاق [خراسان ] [ تجزيه افغانستان ] [الحاق قسمت های خاک افغانستان ] به ايران همه روزه از حلقوم کثيف اين مزدوران خودفروخته بلند است
بحث بازسازی در افغانستان با آغازرژيم پوشالی کرزی با الویت بنظر می رسید اما در عمل اجرا و کار جدیدی را شروع نکردند و کمی پروژ ه های گذشته رژيم های محمد داؤود و حاکميت ( حزب وطن) نسبی تکمیل شد. در عین حال نظامی­گری امریکایی­ها در افغانستان مسائل را کاملا تغییر داد. و تنش و اختلاف نظر بیشتر شد و در نتیجه آن اختلاف نظرها جدی شد و گسترش یافت و روی همه چیز از جمله بحث بازسازی تاثیر گذاشت. کشوری که ظرفیتهای بالقوه بزرگی چه به لحاظ مواد معدنی یا زمین های کشاورزی و آب دارد ولی اشتغال و تولید در پایین ترین درجه است و همین با موج آواره و مهاجر همراه میشود در حقیقت کاری صورت می­گیرد برای این که آنها حرکت نکنند و این موج کنترل شود.
از سوی دیگر مناطق هلمند و قندهار از جلگه­های گرم و حاصلخیز برخوردار هستند. در این منطقه برای مثال یک سال گندم فراوان کاشته شد ولی چون راه نبود که آنها را منتقل کنند بر روی دستشان باقی ماند. ثانیا کسی هم نبود آن را بخرد. به همین دلیل دوباره بازگشتند به کشت خشخاش.چون تجار بزرگ در افغانستان بیشتر در این زمینه فعالیت و تمایل دارند.کشت خشخاش کم هزینه و آبیاری کمی هم لازم دارد. محصول آن هم، از طرف خریداران مستقیما از فرودگاههای جنوب افغانستان به بنادر منطقه منتقل میشود. و لذا شرایط، مطلوب کشاورز ،تاجر مواد و خریدار است. مگر اینکه کشت جایگزین داشته باشیم. آنهم سرمایه گذاری می خواهد .
بالاخره این معضل مواد مخدر را می توان کنترل کرد یا خیر ؟
همه اذعان دارند که ايران بیشترین صدمه و تاثیر را از کشت و قاچاق مواد مخدر میبیند. رهبران رژيم ايران مردم ايران را به بازی گرفته درصدد مبتلا شدن بيشتر مردم به ترياک هســـــــــتند و سهم مشارکت آنها در کنترل این پدیده بسیار کم رنگ است و نفع انها بيشتر به لحاظ انتظامی تمام نیرونظامی ايران در صدور ترياک از افغانستان به ايران شريک وذی نفع ميباشند ( اين قافله تا به حشـــــــــــــــــــــــر لنگه )( !!!!) پـــا يــــــا ن

 

 

 


بالا
 
بازگشت