آزادی بیان و دموکراسی موقوف !

    شبکه های تلویزیونی مافیائی درخدمت گروگانگیران ومارگیران   !        

قسمت دوم و آخیر :

 

محمدامین فروتن

 

نظرهرکسی نسبت به هرموضوع ومطلبی نه میتواند بهتر از نوع

اطلاعاتی باشد که در آن زمینه دریافت میدارد .اگر اطلاعات

درست وصحیحی به اوبدهی وسپس او را به حال خود واگذاری ،

شاید تا مدتی هنگام اظهارنظر اشتباه کند ، اما امکان اظهار نظر

درست تا ابد با او خواهد بود .درعوض اگربه اواطلاعات 

نادرست و ناقص ارائیه کنی ، بدون شک که دستگاه اندیشه اش

را یکسره ویران کرده ای و او را به سطح پائین تراز انسان تنزل داده ای .

« آرتور سالزبرگر مؤسس روزنامه نیویارک تایمز»

 

 

.... چنانچه قبلأ و در قسمت نخست این یادداشت متذکر گردیده بودم که همه ما دیدیم و شاهد بودیم آنگاهی که حاکمیت متحجرانه القاعده زیر نام حکومت طالبان بر افغانستان مستولی گشته بود و نیروهای نظامی وابسته به سپاه پاسداران ایران و ارتش جمهوری اسلامی ایران  را  در مرزهای افغانستان جابجا ساخته بود ، اعلامیه ای به امضای آقای ملا محمد عمر رهبر تحریک طلبه  افغانستان و جانشین سازمان تروریستی  القاعده در افغانستان به این مضمون  صادر گردید که اگر دولت ایران از تحرکات و شیطنت هایش دست نکشد و سربازان خود را از مرزهای افغانستان به عقب نه راند ؛ امارت اسلامی افغانستان نیز به خود حق میدهد که مخالفین جمهوری اسلامی ایران « سازمان مجاهدین خلق ایران و هواداران سازمان جهانی اهل سنت » را در خاک افغانستان تربیت نموده  و از آنها حمایت کنیم  !!

 بدون شک  اشاره تلویحی آقای ملا عمر رهبر تحریک طالبان  افغانستان به نیروهای نظامی و چریکی  سازمان مجاهدین خلق ایران بویژه آرتش آزادی بخش ملی ایران ! بوده که در سال ۱۳۶۶ هجری شمسی تو سط مسعود رجوی علیه دولت جمهوری اسلامی ایران تأ سیس گردیده بود ، جای بسیار تعجب است که چنین تهدید ها دوباره و تقریبأ یکدهه بعد از حادثه معروف  یازدهم سپتمبرودرسال ۲۰۰۸ میلادی  به نقل از منابع استخباراتی  روسیه در برابر رژیم ایران تکرار گردید . وشبکه  العالم گزارش مفصلی مبنی بر تصمیم  طالبان و القاعده برای انجام عملیات تروریستی در ایران منتشر ساخت و ربودن حشمت‌الله عطارزاده ديپلمات ايراني در پاکستان و قتل راننده وي را يکي از اولين عمليات‌هاي مشترک ميان « مجاهدین خلق ، طالبان و القاعده» در این راستا ارزیابی کرده‌اند. در کنار این حقائق وقتی والی پیشین ایالت دیاله عراق از سوی نیروهای خارجی و دولت عراق به اتهام  قائم ساختن ارتباط میان « مجاهدین خلق ایران ، طالبان و سازمان تروریستی القاعده » بازداشت شد آقای . "فؤاد الطائی" مدیر دفتر اطلاعرسانی منطقهی الخالص در ولایت  دیاله به روزنامهی الحیات گفت: نیروهای امریکایی و عراقی، عبدالله الجبوری که پیش از این در سمت والی  دیاله مشغول بهکار بود را دستگیر کردند. وی رهبری یکی از تیمهای القاعده را در منطقهی "سعدیه الجبل" که اکثریت آن را قبایل الجبور تشکیل میدهند برعهده داشته است. وی در ادامه افزود: الجبوری مسؤولیت همآهنگی بین سازمان مجاهدین خلق و اعضای عشایر منطقهی السعدیه را برعهده داشته و شرایط مالی و پشتیبانی منطقهای را برای این گروه فراهم میآورده است .

تازه ترین اطلاعاتی که از سوی شبکه ویکی لیکسWiki Leaks    منتشر شده ضمن افشای اینکه برخی از کشور های شامل در اتحادیه اروپا سعی بر این دارند که سازمان مجاهدین خلق ایران را از لست سیاه خارج کند در عین حال گزارش میدهد که همین گروه یعنی سازمان مجاهدین خلق ایران یکجا با  سازمان جهانی اهل سنت ایران زمینه ساز ارتباط میان سازمان امنیت عراق وسازمان تروریستی و بین المللی  القاعده بوده است . همچنان بر اساس اسنادی که از نیروهای امنیتی مشترک عراق و آمریکا در اختیار خانواده‌های قربانی مجاهدین در عراق قرار گرفته، از ارتباط و همکاری نیروهای القاعده عراق و گروه تروریستی مجاهدین خلق ایران  پرده برداشته شد.به گزارش انجمن دفاع از قربانیان تروریسم خاورمیانه، در ترجمه این اسناد که از نیروهای مشترک هماهنگی عراق و آمریکا در استان دیالی عراق (ایالت  محل استقرار گروه تروریستی سازمان مجاهدین خلق ایران ) توسط خانواده‌های قربانی جنایات مجاهدین عراق ارسال شده، آمده است ازاینکه نیروهای ارتش آزادی بخش ملی که نیروهای نظامی مجاهدین خلق زیر این نام فعالیت میکنند و بیشتر آن در قرار گاه اشرف مستقر اند و همیشه گردهم آئی ها و جلساتی را در این قرار گاه برگزار میکنند ، دلایل روشنی مبنی بر دست داشتن عوامل فرماندهی و شاخه‌های سازمان القاعده در این کنفرانس‌ها وجود دارد؛ حضور آن‌ها در همه این میتینگ‌هایی که در شهر اشرف برگزار می‌شود پررنگ است،این ها وبسیاری اسناد  دیگر میرساند که متأسفانه به شمول دولت های که بنام مبارزه علیه تروریزم در جامعه فقیر و جنگ زده ما مشغول شکار منافع خویش اند سازمان ها و شبکه های گوناگونی نیزبا آرم وسمبول  آزادی خواهی  و عدالت طلبی  منافع کشور های استعمار گر را نشانه میگیرند . سازمان مجاهدین خلق ایران یکی از همین ردیف سازمانها ی بشمار میرود که در سرزمین جنگ زده ما افغانستان انواعی از برده گی را تمرین میکند ! و برخی از مجنونان قدرت و شهرت را با امکانات ناچیز ی در راستای اهداف ناجائز خویش به رقص می آورند ؛ که به سلسله این فعالیت ها تلویزیون مجاهدین خلق ایران در راستای این نوع هواداری در ماه جون سال ۲۰۱۰  اعلام کردند که گویا مردم افغانستان یعنی همان چند نفری که برهبریی شخص کاملأ معلوم الحالی  بنام « نجیب کابلی » مالک مغازه ای بنام « حزب مشارکت ملی افغانستان » گرد هم آمده اند و شعار های  دشنام گونه این مجمع را از شرق کابل به غرب آن شهر توسط یک شبکه ای شبه تلویزیونی بنام « امروز» منتقل سا ختند . از برنامه های مجاهدین خلق ایران اعلام همبسته گی نمودند و از خواننده گان این مقاله می خواهم که با دقت وغور سخنان اهانت آمیز نجیب کابلی را استماع نمایند و نشانی و تصویرآن سخنان چنین است :

شبکه تلویزیونی سازمان مجاهدین خلق ایران که این هذیان گوئی ها را بنام همبسته گی مردم افغانستان با مجاهدین خلق ایران در صدر اخبار خویش قرار داده بودند .

http://www.youtube.com/watch?v=utYMNcKDe9E

  اکنون بدنخواهد بود برآنچه که  انگیزه نگاشتن این مقاله محسوب می شود بطور کوتاهی مرور کنیم . و آن را با یک نگاه  تخصصی از لحاظ  مسلک ژورنالیزم به ارزیابی و تحلیل بکشانیم .

 برای نخستین بار یک شبکه تلویزیونی بنام پیام افغان که تحت رهبریی آقای عمر خطاب  ازایالت کلفورنیای ایالات متحده امریکا منتشر میشود کلیپ ویدیوئی چهار ثانیه ای را به نمایش گذاشت که حکایت از اعترافات مبنی بر عذر خواهی متصدیی یک شبکه دیگرتلویزیونی ( آریانا افغانستان )  بنام آقای نبیل غمین مسکینیاررا به نمایش میگذاشت که از جانب کسی که خود را از ژورنالیست های شبکه تلویزیونی بنام امروز که از کابل ویکی از نواحی آن بنام خیرخانه « برای مردم کابل بویژه نواحی خیرخانه نشرات دارد  » معرفی میکرد و آقای نبیل مسکینیاررا وادار می ساخت تا درلابلای اظهارات تلویزیونی اش  ازسران و رهبران جبهه متحد  افغانستان  مانند شهید احمد شاه مسعود ، شهید استاد ربانی  ، آقای مارشال محمد قسیم فهیم ، استاد عبدالرب رسول سیاف و غیره زعمای جبهه متحد سابق و حتی هواداران  خورد وبزرگ آنها عذرخواهی کند . البته هیچکسی نه دانیست که چرا و با چه انگیزه و نیتی آقای عمر خطاب متصدی تلویزیون پیام افغان آن مصاحبه چهار ثانیه ای را از طریق امواج تلویزیونی اش به نشر رساند ؟ اگر از تبصره های جانبی ای که از سوی آقای عمر خطاب پس از هر چنین خبرهای تازه و دست اول  بزبان آورده میشود صرف نظر گردد  بدون تردید  کنجکاوی ای آقای عمر خطاب  که دارای سوابق چندین ساله ژورنالیستی است باید ستود وبر آن  آفرین گفت . ولی پس از پخش و نشر گفتگوی  نسبتأ مکمل آقای فهیم کوهدامنی که در لباس گزارشگر  تلویزیون امروز با  آقای نبیل مسکینیار انجام داده بود و از امواج  شبکه امروز در کابل بویژه در منطقه خیر خانه  منتشر شد  این حقیقت نیز مانند آفتاب برملا گردید و نزد هر انسانی که از  اند ک سواد سیاسی بهره مند بوده باشد این پرسش بوجود آمد که  گفتگوی تلویزیونی فهیم کوهدامانی با آقای نبیل مسکینیار را از چه جنسی باید به حساب آورند ؟ و ستدیوی را که در آن  آقای مسکینیار مجبور به عذر خواهی از گناهانی گردید که هیچگاه در دنیای متمدن کنونی  گناه و جرم پنداشته نه میشود ، اتاق شکنجه  و ستدیوی ضبط اعترافات از متهمین دانیست و یا هم یک رسانه مطبوعاتی برای تنویر افکار عامه و در خدمت توده ها ؟ ! بدون شک آنچه که در این سناریوی از قبل آماده شده در حوزه مطبوعات به مشاهده رسید به فضل خدا که نه تنها دموکراسی و آزادی بیان هست ؛ بلکه دموکراسی تفنگ و آزادی بیان مسلح هم به مشاهده میرسند  !! دموکراسی تا سرحد یک لت وکوب مختصر ونثار چند تا دشنام ناقابلی که بتواند متهم را مجبور به آنچه بسازد که مطلوب برای اعتراف گیرنده گان بوده باشد . جای تعجب آنجا و آنگاه است که اکنون نیز پس از گذشت چندین هفته ای که از آن « وزن و ترازوی دموکراسی و آزادی بیان » سپری میشود ، کسانی که آقای مسکینیاررا به آزمائیشگاه و لابرتوار « آزادی بیان » نشانه گرفته و منتقل ساخته  بودند تلاش دارند تا به حضور در برنامه های رادیوی و تلویزیونی وبا کارگرفتن شعبده بازی های مافیائی تأ ثیرات این سم مهلک برای دموکراسی و آزادی بیان را خنثی سازند . اما آنچنانکه ما و دیگر علاقه مندان به دموکراسی متعهد و واقعی و آزادی بیان سنجیدیم و ارزیابی کردیم چنانچه علم جامعه شناسی حکم میکند برای نهادینه سازی یک رابطه ذ شت و ناگوار در تاریخ ملت ها بویژه آنگاهی که انسان امروز در برابر تماس دائمی با یک ابزار خاص ماشینی به شئی یکنواخت مبدل شده است به یک قلمرو خاص و قرنطین شده ای از جغرافیا نیز نیاز دارد  و بدون تردید سرزمین افغانستان از بسیار دیر بویژه آنگاهی که با شکست و فروریزیی بلوک اتحاد جماهیر شوروی جهان بسوی یک قطبی شدن گرائیش یافت و پس از حادثه المناک یازدهم سپتمبر و برگزاریی کنفرانس تاریخی بن یک  دولت مصنوعی بنام دولت مؤقت افغانستان تأ سیس گردید وکشور ما افغانستان بهترین و درعین حال  فرصت های طلائی را که پس از چندین دهه به آن نائل گشته بودند از دست داد ،   چون  تافته جدا بافته از سائر سرزمینها و جوامع انسانی باقی ماند و بسیاری از صاحبان فابریکه ها و شرکت های مافیائی در صدد برآمدند تا کلاه برداری ، دزدی ، غارتگری و جنایت را به یک سنت و فرهنگ ارزشمند ومتعالی  مبدل سازند . و چنین است که با سپری شدن زمان لازم برای مناسبات فرهنگی آنگاهی که چنین شرائط فراهم آید روح و روان حقیقت را مسخ نموده و ضد ارزش جایگاه بلند ارزشها را تسخیر میکند . من  روش و اسلوب مطبوعاتی آقای مسکینیارمتصدیی تلویزیون اریانا افغانستان  را نه می پسندم و نسبت به آن ملاحظات فراوانی دارم مگرآنچه که در برابروی آنگاه و آنجائی که « مفاهیم متعالی ازقبیل آزادی بیان» ، « دموکراسی » ، « جامعه مدنی » به تُن و خروار معا مله می شوند وبه فروش میرسند صورت گرفته است  آنرا اهانت به تمامی فرهنگیان و آزادی خواهان میدانم و من سعی میکنم تا این ننگ را  با توان اندکی که دارم با نوشتن این سطوراز جبین تباری از روشنفکری و دموکراسی متعهد وواقعی را پاک کنم . اولأ با دیدن ستودیوی که مصاحبه با آقای مسکینیار در آن ترتیب داده شده بود هیچگاه با نورم  های از ژورنالیزم معاصر انطباق نداشت زیرا عبور و مرور حشرات و مگس ها  که گاهگاهی با عکس العمل مصاحبه شونده و مصاحبه کننده مواجه می گردیدند  این واقیعت درد ناک را میرساند که آن گفتگو به بسیار شتاب و سرعت بینظیری ترتیب یافته و گرداننده گان شبکه تلویزیونی بنام  امروز در یک اتاق غیر مسلکی با خواست مافیای قدرت کاذب  ترتیب یافته است  تا هرچه زود تر به نتائجی که مطلوب گرداننده گان  این کمیدی طنز گونه و سیاسی بوده است ، برسند . از سوی دیگر ازمطرح ساختن پرسش های هرچند ناشائسته ، غرض آلود و مطلوب برای مافیائی که عنان سرنوشت توده های مظلوم ما را در دست گرفته است  از تربیونی که وارث معیوب و بدون ایده آل و خودآگاهی به اساس ضرورت مستعجل مافیای قدرت  از صدا های آزادی خواهانه آزادی خواهان بوده اند و در امتداد همه تاریخ جوامع انسانی حرکت های آزادی بخش ملی را مشروعیت بخشیده است یک امر بیهوده تلقی میگردد. زیرا اغلب گفتگوی فهیم کوهدامنی با آقای مسکینیار متصدیی تلویزیون آریانا افغانستان بر این متمرکز بوده است که باید ثابت شود فلان آدم با این مقدار« چربی  وگوشتی!» که به غلط یا واقیعت از سوی قدرت های حاکم با القاب خاصی  مانند جهان پهلوان  .....!! نامیده میشود یک حقیقت است !!. ونباید هیچ رسانه ای وهیچ زبانی وهیچ قلمی مغائربا این حقیقت مطلبی را منتشر، حرفی را بزبان و حقیقتی را به قلم  آورد . !!

اگر رسانه ای مغائر با آنچه که مصلحت زورمندان و جباران تاریخ است حقیقتی را بیان کرد و یا هم خدا نخواسته !! قلمی را در دست گرفت و از قضای روزگار به سرزمینی که در آن فتنه گران با چراغ های از  فتنه های رنگین با  رنگها ی قشنگ و زیبای چون « آزادی بیان - دموکراسی و مردم سالاری !!» که  به هر سو چشمک میزنند و ملیون ها تن ازمردم  تهیدست و مظلومی اعم از زنان و کودکان را با آرامی کامل مافیائی  و در زیرسایه « استخاره ها ی شرک آلود » یرغمال گرفته اند ؛ اجلال نزول کرد لزومأ باید به یک تنبیه نرم افزارئی مافیائی نیز تن دهند .!

صاحب این قلم با استفاده از فرصتی که غنیمت شد همان زمان  آنگاهی که مسأ له به اصطلاح معذرت خواهی یکی از صاحبان رسانه معروف « شبکه جهانی آریا نا افغانستان» بنام آقای نبیل غمین مسکینیار در یک تلویزیون محلی بنام " امروز " سر زبانها بود ؛ ذریعه تلفن   با محترم احمد ضیأ مسعود برادر شهید نامدار جهاد افغانستان احمد شاه مسعود مسأله وادار ساختن برخی از کسانی که به نوع دیگری می اندیشند و در فرهنگ سیاسی حاکم بر ما آنرا « دیگر اندیشان » می نامند با استفاده از بکار گیریی اسلوب وشیوهء  زور و اکراه مجبور به اطاعت از آنچه که شما می اندیشید  و باور دارید مطرح ساختم . زیرا تجربه و عقلانیت معاصر به ما می آموزانند که دفاع ضعیف از یک حقیقت بزرگ بیش از آنکه به دشمنان حقیقت آسیبی برسانند بیشترین آسیبی را حقیقت و هواداران حقیقت متحمل میشوند  و اضافه از این بهترین و آزموده ترین اسلوب وارد ساختن شخصیت ها و نخبه گان به تاریخ آنگاه مؤثر واقع میگردد که  افکار ، اندیشه ها  و عملکرد های از نخبه گان در هر مقطعی از تاریخ حیات شان  از کانال نقد سالم  بگذارد . هرچند که در فرهنگ جامعه وتاریخ کشور ما افغانستان نقد منصفانه و عالمانه  نیزبرابر با دشمنی و عداوت محسوب میشود و ما که از بسیار قدیم بدینسو  در یک فرهنگ صد در صدی و فاقد گفتمان یک نقد سالم و عالمانه زیسته  ایم با هر نوع نقد و از هر جنسی که باشد  با دریغ وتأ سف میانه خوبی نداریم ، علی الرغم آن  آقای احمد ضیأ مسعود با حوصله مندیی کامل هرنوع پشتیبانی و  هواداریی نیروهای که به عنوان اپوزسیون در برابر دولت جمهوری اسلامی افغانستان مطرح اند از تلویزیون امروز و صاحب آن یعنی نجیب الله کابلی مردود دانیست و بدینوسیله برائت اش را به زبان صریح وواضیح بیان و عنوان کرد . لهذا با بسیار آسانی و با ملاحظه اسناد و مدارک غیر قابل انکار به این نتیجه می رسیم که سناریو ی نمائشنامه به یرغمال گرفتن آقای مسکینیار بدور از مراجع مسؤلیت پذیردر قلمرو افغانستان  به نمائیش گذشته و اجرأ شده  است و نباید آنرا به حساب هیچ جریان داخلی حساب کرد . «هرچند هیچ  گربه ای برای خدا موش نه میگیرد  ! »

* قابل تذکر میدانم که آقای مسکینیارمتصدیی تلویزیون آریانا افغانستان  نیز وقتی در برنامه ای که بنام فیسبوک  از تلویزیون  آریانا افغانستان منتشر میشود ضمن یک تبصره به وابسته گی آقای نجیب کابلی با مجاهدین خلق ایران حینِ که  سازمان مجاهدین خلق ایران را معرفی می کرد و به کنکاش میگرفت گفتند که خانم مریم رجوی که همسر موسی خیابانی و معاون آقای رجوی بوده درحالیکه آقای خیابانی حیات داشت و در سازمان مجاهدین خلق ایران فعالیت میکرد از همسر اش آقای خیابانی طلاق گرفت و به عقد مسعود رجوی در آمد . ! جهت اطلاع آقای مسکینیار و سائر خواننده گان ارجمند تلویزیون آریانا افغانستان بویژه برنامه فیسبوک آن شبکه  باید گفت  که مریم رجوی پس از آنکه  خانم اشرف رجوی همسر مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق ایران به قتل رسید مریم غضدانلو ابریشم چی که همسر آقای مهدی ابریشم چی یکی از فعالان سازمان مجاهدین خلق ایران بود  در راستای « انقلاب ایدیو لوژیک » در مجاهدین خلق ایران از همسر سابق اش یعنی آقای مهدی ابریشم چی جدا شد و طلاق گرفت که پس از چند ماهی  به عقد آقای مسعود رجوی در آمد وبه بسیار زودی به عنوان رئیس جمهوربرگزیده  شورای مقاؤمت ملی ایران منتخب گردید  . و با اسم و هویت مریم رجوی شهرت یافت . قابل ذکر است که خانم اشرف ربیعی  رجوی که همسر اول آقای رجوی بود  پس از آنکه در سال ۱۳۶۰ هجری شمسی از سوی رژیم جمهوری اسلامی همراه با موسی خیابانی از محل سکونت اش واقع در زعفرانیه تهران دستگیر گردید با بسیار زودی از سوی رژیم جمهوری اسلامی تیرباران شد قابل ذکر است که نام قرار گاه اشرف و اقع در عراق نیز به یاد اشرف رجوی همسر اول مسعود رجوی نامگذاری شده است .

**  همچنان باید گفت که مسعود رجوی در میزان ۱۳۶۱ با خانم فیروزه بنی صدر دختر ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور ایران ازدواج کرد و با رفتن مسعود رجوی  به عراق و سهم گیری در جنگ مسلحانه عراقی ها  علیه جمهو ری اسلامی ایرن  این ازدواج نیز  منجر به طلاق گردید .

صمیمانه  تمنا میکنم که  اگر جناب آقای مسکینیار این نوشتار را مطالعه می فرمائید و یا کسان دیگری  آنرا مرور میکنند  تصحیح این اشتباهات را که عوارض طبیعی کار تحقیقاتی و ژورنالیستی  بویژه در حوزه کار فرهنگی و مطبوعاتی محسوب میشود از  نظر نیاندازد .

 

++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

 

ترویج ا لتقاط اسلام و بورژوازی مافیائی  با اسلوب های التقا ط اسلام با مارکسیسم  !

                       آزادی بیان و دموکراسی موقوف !     

قسمت اول :

 

وقتی  این یادداشت را مینویشتم خبر جانگداز  شهادت  استاد برهان الدین ربانی رهبر جمیعت اسلامی افغانستان  رئیس جمهور پیشین ،  رئیس شورای عالی صلح و یکی از بزرگترین شخصیت های معاصر تاریخ میهن ما را شنیدم با استفاده ازاین  فرصت مراتب تسلیت خود و دیگر یاران قافله نواندیشی را به عموم ملت سوگوار افغانستان بویژه خانواده گرامی آن بزرگمرد  و یاران راه آن شهید مظلوم  تسلیت میگوئیم . روح اش شاد و راه اش مستدام باد

میگویند حسن بصری را گفتند :« ای شیخ ، دلهای ما خفته است که سخن تو درآن اثری نه میکند؛ بگو که چه کنیم ؟ » حسن بصری گفت کا شکی خفته میبود ، که خفته را بجنبانی بیدار میشود ؛ دلهای شما مرده اند که هرچند میجنبانی بیدار نه میشوند ! »

 کشور ما افغانستان را باید سرزمین حادثه ها  خواند ،  ملاحظه می فرمائید خواننده گان ارجمند که چگونه دشمن زبون با یک تیر خون آلود خود چندین فاخته ای از اهداف  پلید خویش را شکار میکنند ؟ زیرا  شنیدیم  که دراوج مسابقه ای از قدرت و زورآزمائی شبه دموکراتیک ! آقای نبیل غمین مسکینیار متصدی تلویزیون آریانا افغانستان را پس از فشار های  معمولی و بچه ترسانک های پنبه ای وادار ساخت تا در سایه و به زور  سلاح های گوناگون برمنبرشبکه تلویزیونی ای بنام امروزکه درکابل وحومه آن به مشاهده میرسد ، حضور یابد و بصورت دموکراتیک ! واحترام به آزادی مافیائی بیان از تمامی تلاشهای که در راستای گسترش دموکراسی و آزادی بیان انجام داده است از فرد فرد مردم افغانستان پوزش طلبد !.

 

 

شبکه تلویزیونی بنام  امروز  که ظاهرأ توسط  نجیب الله کابلی سابق عضو پارلمان (ولسی جرگه افغانستان  ) اداره میشود اما عنان اصلی این شبکه دردست سازمان مجاهدین خلق ایران قرار دارد . سازمان مجاهدین خلق ایران که از افکار واندیشه های التقاطی نوعی ازمارکسیسم و اسلام  برخوردار اند برای رسیدن به آرمان شهر خویش مارکسیسم و اسلام هر دو را بر مبنای غریزه های از قدرت خواهی و ثروت اندوزیی شان با قرئتی از من درآوردی  تعبیر و تفسیر میکنند .

تأ سیس شبکه تلویزیونی امروز که یکی از سرمایه گذاریهای مهم سازمان مجاهدین خلق ایران بشمار میرود . همچنان تلاشهای شبانه روزی شبکه تلویزیونی امروز که نقش عظیم و تأثیر تعیین کننده ای درترویج مخالفت های مذهبی ، قومی و نژادی دارد هیچ گاه به اندازه امروز چنین مستقیم و مشهود نبوده است که با اقدامات وتحرکات آخیری که دربرابرآقای مسکینیارمتصدیی تلویزیون آریانا افغانستان انجام داد. وغبارتاریکی ها و خوشباوری ها را ازچشم بسیاری از ما که گاه گاهی از لاچاری ها ی زندگی به پیشه نوشتن رو آورده ایم ربود ، وبا اندک تحقیق و تأ مل دریافتیم که سرزمین ما ازبسیار قدیم بدینسو خیمه گاه و استراحت گاه  قدرت های  بزرگ و نیمه بزرگ بوده است .

         

نجیب کابلی مؤسس و رئیس تلویزیون  امروز حین سخنان در کنگره سازمان مجاهدین خلق در پاریس                

 امروز ما جماعتی که خودرا روشنفکر می نامیم ، بخواهیم یا نخواهیم واقیعت غیر قابل انکار این است که متأ سفانه دشمن در درون ما ، نه از یک سو بلکه از چندین سو و جهتی  ما را محاصره کرده است و امروز بویژه پس از به نمایش گذاشتن اراده اندرونی برخی ازکسانی که صاحبان  رسانه های الکترونیکی و دیگروسائل ارتباط جمعی اند وخواستند که  آقای مسکینیار را بزور سلاح واداربه عذر خواهی ازگناهان انجام نیافته بسازند ،  شاید نزد هرآدم عاقل و بالغی در قبول این حقیقت جای تردید نه گذارد که در وجود بسیاری از ما ها که در بدل مواجب و تشویق های نا قابلی ، امتعه تاریخ  گذشته ای ازآزادی بیان و شعارهای من در آوردیی از« دموکراسی تفنگ و قدرت ! » را  توجیه شرعی ؛ میکنیم ،  توان بالقوه اجرای هرنوع جنایت موجود است ، به هر صورت به دلیل همین مسائل و وقائع است که نظام سرمایه داری بویژه از جنس ارباب رعیتی مافیائی از طریق مهره ها و پادو های خود میکوشد که ما را با یکدیگر روبرو کند و به جان هم بیندازد و موهبت بزرگ  الهی  را که همانا  رسیدن به صلح عادلانه است از میان بردارد . ودر این راه اتفاقأ آن قدرت و سیستمی  که بیش از همه با « شعار هدف وسیله را توجیه میکند » اعتقاد عمیق  دارد و در خود میپروراند همین  ساختار نظام مافیائی و نگهبانان آن است . زیرا هروسیله ای که بتواند منافع بیگانه های حریص را تأ مین کند بکار گرفته میشود . ترویج و نهادینه ساختن زندگی مصرفی و رفاه طلب وبه اصطلاح امروز زندگی اشرافی در افغانستان از قدیم الایام بدینسو و در طول سال های حاکمیت نظام های شرک آلود وبیگانه پرست رشد یافته است . اکنون پیش از آنکه به روح اصلی این فتنه بپردازم طرح یک مسأ له را ضروری میدانم و آن اینست که گاهی ممکن است فرد یا جمع یا جریانی را از اساس قبول نداشت باشیم و گاه ممکن است اصل و اساس مورد قبول ما باشد اما شیوه ها ، عملکرد ها و انحرافات و اشتباهات مورد حمله و انتقاد قرار گیرد ، انتقاد در هر یکی از این دو حوزه و جریان نباید با تصفیه حساب های قومی ، نژادی و مذهبی  و دیگر نسبت های شرک آلود و ناپسند  آمیخته باشد . مثلأ وقتی اصولأ نوع « نظام التقاطی از اسلام  و سرمایه داریی مافیائی !! » را مشروع و مقبول برای مردم و جامعه خود  بدانیم و در بخشی از آن نیز عملأ  مشغول کسب مواجب و فعالیت های اقتصادی و سیاسی  بوده باشیم ، دیگر نه باید و نه میتوان به گونه ای برخورد کرد که گویا اساس و بنیاد آن را می خواهیم مورد حمله وتخریب قرار دهیم  ، خلط این دو نقطه و این دو مرز سبب شده است که اغلب انتقاداتی از ما مرزهای اعتدال و انصاف را شکستانده و به تصفیه حساب های قومی ، زبانی، و یاهم مذهبی منجرشده است . وقتی کسی ، رسانه ای و یا هم یک جمعی زبان به انتقاد میگشا ید بسیارضروری است که دیده شود آن رسانه ، فرد ویاجمعی با چه« نگاه وازچه زاویه ای»و با چه انگیزه ای! با بحران و یاهم یک مسأله خاص برخوردی داشته است ؟ که مواضع فکری گروهی ، حزبی و سازمانی میتواند تا حدودی زیادی مار ا به کشف ماهیت انتقاد کننده رهنمون گرداند .! این است که متأسفانه از دیرو حتی از سالها بدینسو نه تنها  قدرت های بزرگ استعماری و سلاطین حاکم بر سرنوشت ملتها ی جهان سوم مشغول شکار و حصول منافع نامشروع  خویش در منطقه بویژه در کشور ما  اند ، بلکه شبکه های گوناگون  خرده استعماری و جاده صاف کن آنها نیز در کسوت « مجاهدین راه آزادی و استقلال !» در برخی از حوزه های حیات ملی مردم ما در کمین نشسته اند . یکی از این شبکه های مرموزی که با استفاده از وجوهات مشترک فرهنگی ، مذهبی  و تاریخی با کشور ما افغانستان به چنین مأموریت  نامیمون پرداخته ، همانا « سازمان مجاهدین خلق ایران » است که در جدار مخالفت ها و دشمنی های تاریخی  ایالات متحده امریکا و رژیم صهیونیستی اسرائیل با رژیم جمهوری اسلامی ایران تغذیه می شوند و در راستای تقویت و حمایت از استراتیژئی عمومی غارت و استیلای سرمایه داری جهانی بر صحنه تیاتر افغانستان آورده شده است . حال بد نخواهد بود که کمی هم در باره تاریخچه ،  جهان بینی و اندیشه ها ی که سازمان مجاهدین خلق ایران  از آن به مثابه نقشه راه  و طرزالعمل حیات سیاسی خویش استفاده میکند  بصورت مختصر و فشرده مطالبی را برشته تحریر آورده شود : سازمان مجاهدین خلق ایران  برای نخستین بار در سال ۱۳۴۴ هجری شمسی توسط سه تن از جوانان یعنی  محمد حنیف نژاد متولد ۱۳۱۸ هجری شمسی ، سعید محسن متولد  ۱۳۱۸ زنجان و علی اصغر بدیع زاده گان متولد ۱۳۱۹ اصفهان به مثابه یک سازمان سیاسی و نظامی بنیاد گذشته شد که این سازمان اندکی پس ازشکل گیری درمقابل رژیم سلطنتی ایران دست به مبارزات مسلحانه زد هرچند متحمل درد ناکترین شکنجه ها از سوی سازمان امنیت کشور ایران یعنی " ساواک " شد و رهبران سازمان به جرم ترور اتباع امریکائی و ایرانی به  حکم دادگاه های نظامی رژیم محکوم به اعدام و حبس ابد شده بودند ، پس از پیروزیی انقلاب اسلامی در ایران ، سازمان مجاهدین خلق برهبریی موسی خیابانی و مسعود رجوی موفق به یارگیری گسترده در میان اکثریت شهروندان بویژه  نسل جوان کشور ایران گردید . اما آرام ، آرام غرائز مهار نا شدنی قدرت خواهی دروجود کدر رهبرئی این سازمان به نمائیش گذشته می شد و این سازمان که  موتور آن به تفکر التقاطی اسلام با مارکسیسم  به حرکت در آمده بود با اندیشه های دیگر رهبران بویژه « آیت الله خمینی » رهبر انقلاب اسلامی ایران در مخالفت قرار گرفتند و سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی را نیز با شیوه های عنعنوی یا همان اسلوب های نظامی و تروریستی  در اجندای خود قرار دادند .  در ابتدا اندیشه‏های مذهبی رهبران نهضت آزادی، به ویژه آیت‏الله طالقانی و مهندس بازرگان که سمت نخستین صدراعظم پس از انقلاب اسلامی را عهده دار گشته بود ، افق‏های تازه‏ای در نگرش اسلامی آنان پدید آورد. تأکید بر علمی بودن آموزه‏های دینی از سوی بازرگان آنها را قانع کرده بود که در اسلام تضادی بین باورهای دینی و قوانین علمی وجود ندارد.دیگر مورد قبول بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق نبوده است و نگرش جدیدی که در اندیشه های سازمان مجاهدین خلق پدید آمده بود، به تدریج از افکاروجهان‏بینی معلمان اولیه آنان فراتررفت. اکثر کدر رهبران سازمان  مجاهدین خلق  با الهام و تأثیر پذیرفتن از اندیشه‏های مارکسیستی، به تدریج در جهت تلفیق برخی از آرای مارکسیسم با باورهای اسلامی گام برداشتند. که با گسترش روزافزون فرهنگ مارکسیستی در میان مخالفان رژیم سلطنتی در ایران  آن بخشی از تعالیم و باورهای اسلامی که با اندیشه‏های مارکسیسم هم جهت به نظر می‏رسید، از سوی مجاهدین بیشتر مورد تأکید و آموزش قرار گرفت و بخش دیگری از متون مذهبی اسلام   که به باور تیوری پردازان تفکر مجاهدین خلق از چنین همخوانی برخوردار نبود - به حال خود رها شد و در ایدئولوژی آنان نگنجید. در واقع اصول مارکسیسم به عنوان علم مبارزه یا «علم تکامل اجتماع» به رسمیت شناخته شد و مرز میان  جهان‏بینی مارکسیستی و اسلام محو گردید.بطور خلاصه باید گفت که فلسفه سیاسی یا بینیش  تاریخی مجاهدین خلق ایران  نسبت به تکامل جامعه و انسان بویژه درحوزه « اقتصاد و سیاست » بر بینیش مادی تاریخ استوار است و با اصول توحید که فلسفه تاریخ دین اسلام شمرده میشود اندکترین مناسبتی ندارد جالب است که با از میان رفتن رهبران و کادر اولیه سازمان مجاهدین خلق ایران  در سال ۱۳۵۰ ، گرایش به مارکسیسم گسترده‏تر شد و دوگانگی فکری سابق بین اسلام و مارکسیسم سرانجام، با رانده شدن اسلام از سازمان، به نقطه پایانی خود رسید و  اعتراف به مارکسیست شدن سازمان مجاهدین خلق ایران ، علاوه بر این که تقدس مجاهدین را شکستاند ، اسباب جدایی عناصر مذهبی‏تر سازمان رانیز فراهم ساخت. برخی از افراد مستقل مجاهدین خلق ایران ازآن جدا شدند ودرکنارنیروهای مذهبی به فعالیت پرداختند و با برکناری وعزل  دکتور ابوالحسن بنی صدررئیس جمهوری اسلامی * سازمان مجاهدین خلق ایران احساس کرد که دیگر امکان پیشروی و رسیدن به قدرت از راه سیاسی امکان پذیرو مقدور  نیست ، عَلمِ مبارزه مسلحانه در برابر رژیم جمهوری اسلامی  ایران را بلند  و مبارزه مسلحانه را آغاز کردند . و درهمین راستا برای نخستین بار دفتر نخست وزیری ( صدارت را  توسط عناصر نفوذی خویش در دولت منفجر ساختند و گروه کثیری از رهبران ارشد نظام  جمهوری  اسلامی را به شمول دکتر بهشتی و دکتور باهنر از رهبران حزب جمهوری اسلامی ایران به شهادت رساندند و مسعود رجوی رهبرسازمان مجاهدین خلق ایران یکجا با ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور برکنار شده ایران با استفاده از یک هواپیمای نظامی وارد خاک فرانسه گردید .

مسعود رجوی رهبر گروه مجاهدین خلق ایران پس از ؤرود به خاک عراق حین مصا فحه با صدام حسین  دیکتاتور عراق

 هیچکسی نه میتواند از این واقیعت انکار کنند که سازمان مجاهدین خلق ایران  در طی تمامی  دوران جنگ هشت ساله رژیم عراق  با جمهوری اسلامی ایران  در کنار آرتش عراق بویژه سازمان اطلاعات و امنیت عراق حضورفعال  داشت . اکنون و در این برهه ای از زمان و در نزد هر روشنفکر آگاه و اصلاح طلب این روزگار سوال مهمی که مطرح است این است که چگونه سازمان مجاهدین خلق ایران  با ژست گرفتن یک سازمان آزادی بخش ملی با اینگونه اندیشه های التقاطی « مذهبی - مارکسیستی » به یک فرقه  شبه مذهبی مبدل گشت که سرا پا تسلیم شبکه های امنیتی منطقه گردید  و به بسیار زودی در معادلات نظامی و امنیتی  منطقه جایگاه ویژه ای را کسب کرد ؟ می خواستم بگویم از آنجائیکه از سرزمین افغانستان از مدت زیادی بدینسو به مثابه میدان مسابقات استخباراتی کشور های بزرگ و کوچک جهان و منطقه استفاده به عمل آمده است روح نفرت انگیز این غده سرطانی یعنی سازمان مجاهدین خلق ایران بویژه آرتش آزادی بخش ملی  نیز بر بخش های خونینی از  تاریخ خونین کشورما به مشاهده میرسد.چنانچه  همه ما دیدیم و شاهد بودیم آنگاهی که حاکمیت متحجرانه القاعده زیر نام حکومت طالبان بر افغانستان مستولی گشته بود و نیروهای نظامی وابسته به سپاه پاسداران ایران و ارتش جمهوری اسلامی ایران  را  در مرزهای افغانستان جابجا ساخته بود ، اعلامیه ای به امضای آقای ملا محمد عمر رهبر تحریک طلبه  افغانستان و جانشین سازمان تروریستی  القاعده در افغانستان به این مضمون  صادر گردید که اگر دولت ایران از تحرکات و شیطنت هایش دست نکشد و سربازان خود را از مرزهای افغانستان به عقب نه راند ؛ امارت اسلامی افغانستان نیز به خود حق میدهد که مخالفین جمهوری اسلامی ایران « سازمان مجاهدین خلق ایران و هواداران سازمان جهانی اهل سنت » را در خاک افغانستان تربیت نموده  و از آنها حمایت کنیم  !!

 بدون شک  اشاره تلویحی آقای ملا عمر رهبر تحریک طالبان  افغانستان به سازمان مجاهدین خلق ایران  یادآوریی آرتش آزادی بخش ملی بوده که در سال ۱۳۶۶ هجری شمسی تو سط مسعود رجوی بنیانگذاری گردید و در همان سال نیز به عملیات ظاهرأ موفقی علیه رژیم جمهوری اسلامی ایران  دست یازید . . . . . . .

ادامه دارد

 

* ازدواج مسعود رجوی با خانم فیروزه بنی صدر دختر رئیس جمهوربرکنار شده  دکتور ابوالحسن  بنی صدر که در ۱۳۶۱ صورت گرفت و ظاهرأ این یک ازدواج سیاسی بود که  به بسیار زودی  خانم فیروزه  بنی صدر از مسعود رجوی رهبر فرقه مجاهدین خلق ایران  جدا شد و طلاق گرفت

 

 


بالا
 
بازگشت