دكتراندس نبي هيكل

دکتراندس م. نبی هیکل

 

آیانیروهای مسلح کشور توانایی تامین امنیت(؟) را خواهند داشت؟

 

در حالیکه مراحل آزمایشی انتقال مسوولیت از نیروهای جامعه ی بین المللی به نیروهای مسلح کشور آغازگردیده، شک و تردیدها و حدس و گمانها در رابطه با توانایی و عدم توانایی نیروهای مسلح افغان برای تامین امنیت تقویت یافته اند. با برعهده گیری تدریجی مسوولیت تامین امنیت که وظیفه آنها میباشد، نیروهای مسلح افغان مسوولیت پیشبرد جنگ علیه تروریزم را- کم از کم در صف مقدم- نیز برعهده می گیرند.

تنها دو دلیل این فرضیه را حمایت مینماید که نیروهای مسلح افغانستان میتواند امنیت (؟) را تامین نماید. پیش از بیان این دو دلیل باید نخستزواضح سازیم که امنیت از نظرما چیست و سپس دلایل و عوامل بی امنیتی را شناسایی نماییم. تعریف نظری و تیوریتیکی امنیت ممکن است ایدیال باشد و مراحل پیشرفته امنیت و احساس امنیت و مصوونیت را احتوا نماید، که تامین آن در شرایط کنونی دشوار میباشد. بهمین دلیل  نه تنها تعریف  تیوریتیکی ، بلکه تعریف عملی را نیز باید درنظرداشت تا در تعیین درجه ی امنیت با دشواری روبرو نه گردیم.

امنیت در فرهنگ ویبستر به معنای  آزادی از خطر، ازهراس و نگرانی،  حالت امن و مصوون بودن  است. به تدابیری نیز گفته مشود که در مقابل اعمال جاسوسی و تخریبکارانه، حملات و جنایات انجام میگردند. به سازمانهایی که وظایف تامین امنیت را دارا اند نیزاطلاق میشود.

امنیت را بحیث حاکمیت قانون در شرایطی  میتوان توصیف نمود که در آن نه تنهاهراس از تهدید فیزیکی و روحی وجود نداشته باشد، بلکه زمینه های تامین عدالت و تحقق  حقوق و آزادیهای فردی نیزدر چهارچوب قانون

فراهم باشد. در  یک عبارت کوتاه امنیت شامل امنیت فیزیکی، احساس امنیت و  موجودیت ضمانت مربوط به آن دو میباشد. وقتی گفته میشود که وضع امنیتی با گذشت هر روز بدتر میشود و یا اعلام میگردد که این یا آن سال خونبار یا دشوارتر خواهدبود، به معنای ین است که نیروهای نطامی جامعه بین المللی و نیروهای امنیتی افغان نه توانسته اند امنیت را تامین نمایند. چنین اظهارات دو سوال اساسی در بحث کنونی را موجب میگردد:

1) چرا این نیروها باتکنالوژی و دانش نطامی پیشرفته نتوانسته اند در همکاری باهمدیگر امنیت را تامین نمایند؟

2 ) با درنظرداشت تجارب همکاریهای مشترک نظامی نیروهای ایساف و نیروهای افغان و نتایج مایوس کننده این همکاریها  در سالهای گذشته، نیروهای امنیتی افغان قادربه تامین امنیت خواهند شد؟

تجارب  سالهای جنگ علیه تروریزم  دو نتیجه عام را بدست داده است:

الف) تناسب میان عملکرد نظامی و شدت جنگ مبیین تناسب مستقیم میان آن دو بوده است. به هر اندازه یی که نیروهای نظامی بیشتر با تکنالوژی بیشتر وارد جنگ شده اند به همان پیمانه وضع امنیتی وخیمتر گردیده است.

ب ) تاثیرات جنگ بر مورال و موضعگیری طرفین مبیین تناسب منفی میباشد. با افزایش نیروها در جنگ علیه تروریزم مورال جنگی نیروهای حکومتی و جامعه بین المللی ضعیفتر شده و مورال مخالفان این نیروها تقویت یافته – امد به پیروزی در یکسو ضعیف و در سوی دیگر نیرومند گردیده- ، جامعه بین المللی به شناسایی مخالفان خود در جنگ علیه تروریزم وادار گردیده اند.

تازمانیکه دلایل و علل این گونه تغییرات و موضعگیری ها را نه شناسیم، دلایل ناکامی و موفقیت این جنگ را نه خواهیم دریافت.

درحالیکه دلایل بسیاری بیانگر عدم توانایی نیروهای امنیتی کشور میباشند، تنها دو دلیل این فرضیه را حمایت مینماید که نیروهای مسلح افغانستان میتواند امنیت (؟) را تامین نماید. روحیه وطندوستی و و طنپرستی در نیروهای امنیتی افغان برای آنها این انگیزه را فراهم خواهد کرد تا با مخالفان بحیث مهاجمان برخورد نمایند.

موضعگیری های گروپی نیز زمینه هایی را فراهم می نماید، زیرا بخشی ازنیروهای جهاد و مقاومت که در پستهای کلیدی بخصوص امنیتی قراردارند و از همین اکنون به تقویت و تحکیم مواضع اغاز کرده اند،  به گمان اغلب با روحیه وطنپرستی به مساله برخورد خواهند نمود. نشانه هایی مانند ترور افرادی در پست کلیدی و پلان ترور مقامات حکومتی، وجود دارد که این بیان آخری را تقویت مینماید.

دومین دلیل حضورنیروهای خارجی میباشد. زیرا جامعه بین المللی به هر نحوی که ممکن است از برگشت به گذشته جلوگیری خواهد کرد. جامعه بین المللی برای این کار بدیلهای متفاوتی دارد که با در نظرداشت شرایط یکی یا بیشتر ازآ نها را برخواهد گزید.

ایا واقعآ نیروهای امنیتی افغان توانایی تامین امنیت را پس از انتفال مسوولیت امنیتی خواهند داشت؟

همه میدانیم تاریخ نشان داده که افغانها توانایی دفاع ازنوامیس ملی خود را دارا اند، مگر سخن بر سر نیروهای امنیتی کشور است که مطابق مواد قانون اساسی وظیفه  دفاع و حراست از استقلال، تمامیت ارضی و نوامیس ملی را بر عهده دارند.

نیروهای امنیتی افغانستان به دلایل تعصب فکری، فقدان اداره وضعف رهبری رهبران جهاد و مقاومت وعناصر خارجی نابود گردید. نتایج و ثمرات برخورد غیر مسوولانه و غیر عاقلانه  آن روز را امروز با اشک و خون شاهدیم. کشور ما امروز در شرایطی که به نیروهای مسلح  ملی توانا چون نوش دارو نیاز دارد، هنوزباید برای ایجاد آن کار نماید. نیروهای امنیتی ما باید در گام نخست به نیروهای مسلح ملی مبدل گردند وظرفیت های مسلکی را ارتقا بخشند، از لحاظ تشکیلاتی لازمه هایی را رشد دهند که برای انجام وظایف پیشبینی شده در قانون اساسی کشور آنها را قادر میسازد. اینها همه شرایطی اند که برای نیروهای مسلح برای انجام وظایف ملی ضروری اند،

مگربرای تامین امنیت ملی، نیروهای مسلح به چیز های بیشتری نیازدارد، زیرا مسلح بودن، داشتن ظرفیتهای  عالی نظامی و تشکیلات لازم و سالم به نرم افزاری نیاز دارد که کاربرد ملی هدفمند و موثر این نیروها را تامین مینماید.

این نرم افزار شامل اداره و رهبری و روحیه وطنپرستی  همه جزوتامهای نظامی ( قدمه های بالایی و پایینی) میباشد. نیروهای امنیتی افغانستنان  نه تنها برای تبدیل شدن به نیروهای مسلح با دشواریهایی روبرو است که مستلزم زمان و مساعی صادقانه میباشد، بلکه برای ارتقای ظرفیتها ی مسلکی و اکمال تشکیلاتی نیز به زمان و مساعی صادقانه ضرورت دارد. درحالیکه تربیت نظامیان افغان با مهارتهای سوق و اداره( منجمنت) نیازمند کار تیوریتیکی و عملی میباشد، ایجاد روحیه ملی وطنپرستی با تعصب فکری و اندیشه و عمل بر اساس منافع گروپی معمول در کشور در تضاد قرار دارد.

نیروهای امنیتی کشورمابه گونه لازم مسلح نیست، از استقلال کاری برخوردار نیست، از نگاه ساختاری فاقد جزو تامهای لازم مانند  قوای توپچی و دافع هواو احتمالآ قوای هوایی اند، از لحاظ مهارتهای مسلکی هنوزتحت تربیت قرار دارند، از نگاه وابستگی فکری  باید ملی گردند و از نگاه وفاداری کاری، بیشتر گروپی اند تا ملی.این ساختارها بر اساس ساختارهای سیاسی دوران جهاد و مقاومت ساخته شده اند و هنوز در خدمت دفاع از مواضع قبلی قرار دارند.عنصر مهم دیگر این است که خدمت سربازی بخصوص بر اساس قراردادخدماتی صورت میگیرد که مشخصه اردوهای اجیرشمرده میشود، زیرا کار دفاع در چنین حالت در بدل مزد صورت میگیرد نه بحیث وظیفه ملی و و طنی.

فساد و ابستگی دو بلیه ی عظیمی اند که نه تنها انگیزه های دفاعی و وظیفوی را نابود مینمایند، بلکه موثریت و هدفمندی فعالیتهای نظامیان رانیز متاثر میسازند. سرباز و افسر نه تنها به انگیزه نیاز دارد، بلکه به مشوق ( مادی و معنوی) نیز ضرورت دارد، درحالیکه فساد در داره نظامی یا غیر آن انگیزه های کاری را می رباید، به ایجاد سرمشق می انجامد. وابستگی بلای دیگری است که باید با آن رزمید که در همدستی با فساد توانایی نیروهای امنیتی را برای تامین امنیت خنثی مینماید.

در سطوح مایکرو و میسو این وابستگیهابه حلقات مختلف سیاسی خارجی و داخلی، سیما و مشخصه های جنگ علیه تروریزم را تغییر میدهند. به دلیل فساد و بیعدالتی  شایع در حکومت نارضایتی مردم اوج میگیرد و با مظالم نیروهای متحد حکومت از حالت مخالفت بالقوه به مخالفت بالفعل تبدیل میگردد. عامل مهم و کلیدی سمپاتی عقیدتی با طالبان از یکسو و نفوذ دشمنان استقلال و رفاه افغانستان از سوی دیگر را دامنه جنگ را به داخل حصارها میکشاند. حوادث اخیر در محلاتی که با حصارها و برج و بارو محافظت میگردند مانند انفجار در داخل وزارت دفاع و قوماندانی امنیه ولایت کندهار گویای این حقیقت است.

برهمه اشکار است که افغانستان به میدان رقابت منافع کشورهای مختلف ، بخصوص همسایگان نزدیک مبدل گردیده است. مهاجرت های سیاسی  عمدتآبه کشورهای پاکستان و ایران، بازار آزاد اقتصادی، تبدیل کشور به مارکیت امتعه جهانی، حمایتهای سیاسی و اقتصادی محافل مختلف از ساختارهای سیاسی، اقتصادی و نظامی کشور همه به ایجاد گروپهای منافع کشورها ی مختلف( همچو اتحادیه اروپا)، بخصوص پاکستان و ایران در ساختار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در افغانستان منجر گردیده اند.

چنین وضعیت برپروسه اجندا سازی و تصمیم گیریهای سیاسی، اقتصادی و نظامی اثر میگذارند. مسدود شدن  تلویزیون امروز،دشواریهای ترانزیتی با پاکستان و ایران، و سکوت ننگین مقامات افغانی در برابر مداخلات خارجی مثالهایی از چنین موارد اند.

هرنوع فعالیت نظامی موثر و هدفمند میتواند در تحت چنین شرایط اثرمندی خود را از دست دهد.

در شرایطی که امور مهم کشوری در افغانستان بر اساس معیار رضاییت و خشنودی همسایگان و با در نظرداشت منافع آنهاانجام گردد، کار نیروهای امنیتی کشور برای تامین امنیت ممکن است ساده وسهلتر گردد.

 تاسیس کمیسیون مشترک با ترکیب جدید به پیشنهاد پاکستان هنگام سفر صدراعضم پاکستان به افغانستان، پاکستانیزه شدن امور را در افغانستان رسمی میسازد.در چنین حالت حکومت پاکستان بحیث نماینده طالبان وارد میدان مصالحه میگردد تا راه را برای حاکمیت دست نشاندگان خود هموار گرداند.

درشرایط کنونی صلحی که بدین ترتیب بدست می آید، منافع جامعه جهانی را نیز- به قیمت حق حاکمیت ملی افغانها - مصوون میسازد.

این پیشامد و سایرانکشافات اخیر ازچرخش بنیادی ای خبر میدهند که روابط افغانستان را با مردم و جهان خارج دوباره تعریف خواهد کرد.

پـــــایــــــان

 

 

 


بالا
 
بازگشت