محمد ناصر کوشان

 

عوامل عملی نشدن ارزشهای مدرن و انسانی با وجود وفق با اساسات والای اسلامی در اکثریت جوامع اسلامی در قرن حاضر

 

با وجود اینکه اسلام به پیمانه یک دین همه شمول و فرا کلیتی جوامع اسلامی را به هم زیستی مصالمت آمیز با دیگر ادیان و ترغیب جوامع اسلامی غرض استفاده از شیوه های مطلوب برای ارتقای تفکر سالم فکری جامعه و بالوسیله آن پیاده کردن ارزشهای مدرن در جامعه  تشویق می کند ، باز هم دیده میشود که به استثنای اندک ، اکثریت از کشورهای اسلامی در پیاده کردن ارزشهای انسانی و مدرن در جوامع شان با تنگ نظری نگاه کرده و در موارد گوناگون پس مانی جوامع اسلامی را به مثابه میراث گذشته گان توجیه پذیر دانسته و عقب زدایی فرهنگی ، اجتماعی و حتی اقتصادی را قربانی نظریات تشدد آمیز و دور از تعالیم اصیل دینی می کنند.

 به فرض مثال زمانیکه حضرت محمد (ص) شرف پیغمبری دریافت کرد و اولین آیه مبارکه بر وی نازل گردید ،  کلام الاهی جوامع اسلامی را به آموختن علم فرا خواند در حالیکه برعکس همین اکنون میزان بی سوادی در اکثریت از کشورهای اسلامی خیلی ها بلند بوده و این بی سوادی جامعه است که در بسیاری موارد باعث رکود تعقل سالم فکری جامعه گردیده و بالاخره جوامع اسلامی را به قهقرا و انزوا در قرن اخیر دچار کرده است.

 و یا هم در قرآن کریم حقوق بین زن و مرد از هر لحاظ مساوی خطاب شده ،  در حالیکه در بسیاری از کشورهای اسلامی به زنان جامعه حق اشتراک در اکثریت امورات اجتماعی داده نشده و تا چند روز قبل در عربستان سعودی که مهد دین اسلام تلقی میشود ،  زنان حق کاندید شدن در مجلس نمایندگان و شهرداری را نداشتند و همین اکنون هم درین جامعه زنان حق راندن موتر را نداشته در حالیکه بر اساس احکام شرعی اسلامی زنان هم مانند مردان با حفظ حجاب اسلامی می توانند از همچون حقوق مشروع برخوردار بوده و در پیشرفت جوامع شان در پهلوی مردان سهم خویش را به گونه بارز ادا نمایند.

از طرف دیگر اکثریت مطلق از زعمای کشورهای اسلامی حین بقدرت رسیدن به وعده های که به ملت های مربوطه شان می سپارند موفق در نیامده و بالاخره غرض بقای خویش در قدرت به دکتاتوری متوصل شده و از ترس از دست دادن شان ، شوکت وقدرت دولتی برای حفظ آن به شیوه های تعدی آمیز دست زده و رهبریت جامعه را بسوی موروثی شدن سوق میدهند ، بالاخره چنانکه در مصر باستان و لیبیا شاهد بودیم ، مردم از دیدن چهره های این اشخاص خسته شده و یگانه بدیل کنار زدن این افراد را در قیام مردمی دانسته تا نتیجه مطلوب را بدست آرند ورنه اگر این افراد به صورت داوطلبانه از قدرت کنار روند ، جای برای بی ثباتی این  کشورها وجود نداشته و به گفته عامیانه افغانی ما دنیا گل و گلزار است.

حوادث اخیریکه در خاور میانه دارد بوقوع می پیوستد می تواند عبرت خوب برای بقیه کشورهای اسلامی بوده تا در آوردن اصلاحات لازم غرض سرعت بخشیدن به پروگرام های اصلاحی در جوامع شان سعی لازم را بخرچ داده و رضایت خاطر اتباع خویش را حاصل نمایند. کشور من افغانستان نیز بمثابه یک کشور اسلامی طوریکه دیده می شود بسوی یک دکتاتوری اقلیت به سرعت در حرکت بوده و حکومت موجود همواره با باج دادن به نیروهای تاریک و ضد ترقی بقای خود را متصور بوده و خود در سدد فاصله گرفتن از توده اکثریت می باشد ، با جود اینکه مردم شریف افغانستان با پشت سر گذاشتن سه دهه بدبختی و شقاوت آن انرژی و هیجان که اتباع خاور میانه تمثیل کردند ندارد بازهم دیر یا زود کاسه صبر مردم لبریز خواهد شد و دیگر این کشور تکرار حوادث سوگوار سه دهه اخیر را تحمل نخواهد کرد.

 

نوشته از : محمد ناصر "کوشان"

Washington, United States

October 2011

  

 


بالا
 
بازگشت