دکتور اصغرخیل منگل

 

هامبورگ، آلمان
30 جون 2011

نظر کوتاه پیرامون منافع ملی در وضیعت کنونی کشور

تعریف جامع و کامل از منافع ملی که مطلقاً برای همه قابل قبول باشد و هیچ نوع ملاحظاتِ را در پی نداشته باشد، کاریست دشوار. زیرا بعضی ها بنابر به موقف سیاسی و اجتماعی شان تعریف های جداگانۀ از منافع ملی دارند.  این دشواریها بخصوص در وضیعتِ اوج میگیرد که بعوض منافع ملی منافع معین گروهی و سکتاریستی مطرح باشد. به هر حال فکر میکنم اغاز بحث و ابراز نظرها پیرامون این مسئلۀ مهم ملی بسیار ضروری است تا مشترکاً توانسته باشیم لا اقل قطره از بحر بزرگ منافع ملی را تعریف و بیان کنیم.

سیاست همیشه جنگ برسر ارزش ها بوده است. اینکه برای کی کدام ارزش ها اساسی اند مسئله یی قابل بحث. اما اگر منافع ملی را از زاویۀ ارزش های ملی ارزیابی و مورد مطالعه قرار دهیم میتوانیم منافع ملی چنین تعریف نمایم:

تمام ارزش های که ارتباط مستقیم با موجودیت و هویت مادی و معنوی یک کشور دارد منافع ملی میباشد. به هر اندازه که این ارزش ها نادیده گرفته شود به همان اندازه منافع ملی متضرر میشود، و هر قدر که به این ارزشها توجه صورت گیرد به همان اندازه منافع ملی بیشتر تأمین میگردد. متاسفانه در کشور ما این بیلانس کمتر در نظر گرفته شده و با ان توجه جدی صورت نگرفته است.

منافع ملی قبل از همه به تفکر ملی ضرورت دارد. چنانچه تفکر ملی بر بنیاد ایدیالوژی ملی به میان می آید. گرچه ترمینولوژی ایدیالوژی ملی نظر به سائر ایدیالوژی ها چندان معمول نیست. به دلیل اینکه ایدیالوژی معمولاً برای بدست آوردن قدرت سیاسی مورد استفاده قرار گرفته و میگیرد. ولی ایدیالوژی ملی صرف برای تامین منافع ملی به کار گرفته میشود. زیرا که پایه های اساسی ایدیالوژی ملی را هویت ملی حاکمیت ملی و اقتصاد ملی تشکیل میدهد.

بناً گفته میتوانیم که منافع ملی در تعریف هویت ملی، موجودیت حاکمیت ملی و اقتصاد ملی نهفته است. اکثراً سوال مطرح میشود که در حال حاضر یعنی در موجودیت جامعۀ جهانی در کشور ما منافع ملی ما در چه نهفته است؟ به کدام ارزش ها باید توجه صورت گیرد؟ به صلح و دموکراسی و یا هم سائر ارزشها؟ فکر میکنم در وضیعت کنونی کشور هرنوع تدابیر، اقدامات و ستراتیژی که بخاطر تأمین صلح دایمی و عادلانه، تحکیم انستیتیوت های دموکراتیک، بازسازی و رشد اقتصادی صورت میگیرد به نفع ملت است، بناً منافع ملی است.

چرا باید بر تأمین صلح دایمی و عادلانه تاکید بیشتر صورت گیرد؟ بخاطر اینکه صلح عادلانه برای ملت افغانستان در پهلوی سائر ارزش ها یک ارزش بزرگ به شمار میرود. زیرا رشد اقتصادی، ثبات و دموکراسی بدون صلح پایه دار در هیچ کشور امکان ندارد. چنانچه دموکراسی بدون موجودیت اپوزیسیون قانونی منطق ندارد. ارتباط دموکراسی با منافع ملی در چیست؟

ایا در موجودیت رژیم های دیکتاتوری و یا دست نشانده و وابسته منافع ملی تامین شده میتواند یا خیر؟ اگر جواب مثبت میبود هیچگاه برای دموکراسی و عدالت مبارزه صورت نمیگرفت. معلوم است و تاریخ ثابت نموده است که هیچگاه در وجود حکومت های دیکتاتور و وابسته نه تنها منافع ملی تأمین شده نمیتواند بلکه در نظر هم گرفته نمیشود. و حتی تمثیل شکلی ان کاریست مشکل. از همین جهت روشنفکران، منورین در هر کشور بر نظام مبتنی بر اصول دموکراسی تاکید میکنند و برای تشکیل حکومت در نتیجۀ انتخابات دموکراتیک مبارزه میکنند. زیرا حکومت که در نتیجه انتخابات مردم بمیان می آید جز دموکراسی چیزی دیگری نیست. و همین حکومت و حاکمیت انتخابی مردم است که در دفاع و تأمین منافع ملی در سطح ملی، منطقوی و بین المللی فعالیت میکند.

البته این را هم باید یاد آوری نمایم که دموکراسی این تضمین را نمیکند که در نتیجۀ انتخابات حتماً اشخاص بادانش، صادق و باتقوا زعامت را بدست بگیرد. و یا گروه در انتخابات برنده خواهد شد که برنامه های را تطبیق خواهد نمود که بیشتر به نفع جامعه باشد. اما دموکراسی برای همه این موقع را میسر می سازد که در بارۀ اهلیت خود و برتری برنامه ها و پروگرام های خود به مردم توضیحات و معلومات ارایه نمایند. و اگر قناعت اکثریت مردم را بدست اورد در آن صورت ملت را رهبری میکند. و برنامه های خویش را تطبیق می نمایند. به همین اساس است که دموکراسی انصاف سیاسی را قبول دارد و اگر در کشور مسئلۀ هویت ملی و منافع ملی حل شده باشد و نخبه گان سیاسی حکومت های انتخابی مردم را قبول نمایند. دموکراسی همواره راه را برای استقرار صلح و ثبات سیاسی هموار می نماید و شرایط بهتر برای تأمین منافع ملی مساعد میگردد.

تجربه نشان داده است و تاریخ ثابت نموده است که در کشور های که نظام دموکراسی قبول شده در سطح جهانی حاکم نباشد و راه مشروع رسیدن به قدرت معلوم نباشد، حتماَ منجر به بی ثباتی و حتی جنگ داخلی میگردد.

از طرف دیگر برای تطبیق نورمال پروسه دموکراسی به احزاب سیاسی بزرگ ضرورت است. چون موجودیت احزاب سیاسی یک اصل قبول شده سیستم دموکراسی است بناً در کشور ما نیز مجودیت چند حزب بزرگ سیاسی که هویت ملی افغانی را بپذیرد به حاکمیت ملی و دموکراسی عقیده داشته باشد برای یک افغانستان دموکراتیک اشد ضرورت است. زیرا موجودیت احزاب بزرگ سیاسی برای تأمین منافع ملی کمک زیادی کرده میتواند.

در کشور ما احزاب زیادی وجود دارد که تعداد شان از یکصد حزب بیشتر است. ولی متاسفانه این فکتور عوض اینکه به رشد دموکراسی در کشور و تأمین منافع ملی کمک نمایندبه بدنامی احزاب و دموکراسی کمک کرده است.

و در بعضی موارد معلوم نیست که تاچه اندازه بعضی از این احزاب به ارزش های ملی، حاکمیت ملی وحدت ملی و دموکراسی که همچنان ارتباط مستقیم با منافع ملی کشور دارد معتقد و وفادار هستند. افزون بر توضیحات فوق منافع ملی در عرصه سه گانۀ ذیل میتواند مورد ارزیابی قرار گیرد:

1- منافع اقتصادی؛
2- منافع سیاسی؛
3- منافع اجتماعی.

منافع اقتصادی همانا ایجاد زیربناهای اقتصادی به منظور رشد و انکشاف جامعه او اینجاد ثروت میباشد و تأمین این منافع در ایجاد اینفراسترکتور به منظور تأمین نورمال فعالیتهای اقتصادی و ایجاد سیستم معقول و موثر عواید گمرکی و مالیات نهفته است.

منافع سیاسی قبل از همه در ایجاد سیستم سیاسی که تأمین و تضمین کننده ثبات و استقرار سیاسی میباشد که راه را برای دموکراسی هموار می نمایند. زیرا نبودن استقرار سیاسی و ثبات برای مردم هرکشور به قمیت بسیار گذاف تمام شده است. یکی از زیبایی های دموکراسی در همین است که از دست دادن قدرت سیاسی منجر به تلفات انسانی نمیشود.

منافع اجتماعی قبل از همه ایجاد موسسات اجتماعی بخاطر عرضه و تأمین خدمات اجتماعی از قبیل تعلیم و تربیه، تحصیلات عالی و مسلکی، خدمات صحی و غیره میباشد که مرحله به مرحله به شکل متوازن مورد تطبیق قرار میگیرد.

آنچه در رابطه به منافع ملی حائز اهمیت خاص است عبارت از: تعریف منافع ملی، تشخیص منافع ملی نظر به اوضاع و شرایط زمانی و تمثیل آن میباشد.

فکر میکنم که سیاسیون، استادان پوهنتون، علما، شخصیت های ملی میتوانند در شرایط کنونی تعریف واحد از منافع ملی ارایه نمایند و از طریق وسائل اطلاعات جمعی به اطلاع مردم رسانیده شود. چیزیکه از نظر من اساسی است مسئلۀ مکانیزم مجازات و مکافات در رابطه به مسائل ملی و منافع ملی است. یعنی آنهای که با استفاده از مقام دولتی و یا امکاناتِ کدام مرجع غیر دولتی ارزش های ملی را زیر پا میکنند و بدین ترتیب به منافع ملی ضرر میرسانند، باید مجازات قانونی شوند. و همانطور که افراد جامعه در مورد سائر مجرمین اطلاع حاصل میکنند در مورد این کتگوری از افراد نیز باید مطلع گردند. هموطنان ما که در اروپا بود و باش دارند میدانند که اگر یک شخص قتل را انجام دهد انقدر جزای سنگین برای شان تعین نمیشود، اما اگر مالیه نپردازند جزای شان بسیار سنگینتر است. چون پرداخت مالیه ارتباط مستیقیم به منافع ملی کشور دارد. در مورد تشخیص منافع ملی نیز میتوان گفت که هم باید برای زمان دراز مدت و بشکل مقطه یی نظر به شرایط و زمان مشخص شود. طوریکه در سیاست دوست و دشمن دایمی وجود ندارد، تشخیص منافع ملی نیز ثابت بوده نمیتواند. بدین معنی که درچه زمان تحت کدام شرایط کدام منافع باید در نظر گرفته شود.

طوریکه در کشور های دارای سیستم دموکراسی مروج و معمول است حکومت و اپوزیسیون طوری مسلسل در مورد تشخیص منافع ملی نظر به اوضاع او احوال مشوره می نمایند و بعداً آنرا عملی می سازند.

تمثیل منافع ملی نیز توسط اُرگانهای سه گانه دولت –  حکومت، پارلمان و قضاء – و افراد ملت تمثیل میگردد. تمثیل منافع ملی باید از تربیۀ روحیۀ ملی آغاز گردد. یعنی معرفی و تبلیغ منافغ ملی باید از خانواده، کودکستان و مکتب شروع شود و به هر فرد جامعه اذهان گردد که منافع ملی از زنده گی شخصی مهمتر است. زمانی انسان در جامعه خوشبخت میشود که کشور دارای جامعۀ مرفه، مترقی براساس عدالت اجتماعی موجود باشد. بناً جداً ضرور است که در ایجاد روحیۀ وطن دوستی و پاتریاتیزم توأم با راه اندازی تبلیغات وسیع  گام عملی برداشته شود.

بدون هیچ گونه تردید، ایجاد روحیۀ دفاع از تمامیت ارضی، استقلال ملی، آزادی، حقوق اتباع، مبارزه جهت تأمین و حفظ دموکراسی و عدالت و خود را از جواسیس دیگران نگاه کردن همه به نفع منافع ملی است.

همچنان وظیفۀ حکومت است که د معاهدات بین الدول، سازمان ملل متحد و میثاق های بین المللی که افغانستان به آن الحاق نموده قبل از همه منافع ملی را تمثیل و از ان دفاع نمایند. دراین اواخر بحث پیرامون ایجاد پایگاههای نظامی در مطبعات از همینجا آغاز شده است که ایا در شرایط کنونی ایجاد چنین پایگاه ها به نفع ملت است یا خیر؟ تا چه اندازه منافع ملی ما در آن تأمین شده میتواند؟

قبل از ادامۀ بحث پیرامون این موضوع بی ارتباط نخواهد بود اگر نظر کوتاهی به جریاناتِ ده سال گذشته انداخته شود:

بعد از سقوط رژیم طالبان و حضور پیدا کردن جامعۀ جهانی اکثریت روشنفکران، منورین و افراد ملت به این امید بودند که با حضور فعال جامعۀ جهانی و عملیات نظامی گروه های افراطی و بنیادگر در وجود شبکۀ القاعده ضعیف و بالاخره از بین خواهد رفت و در کشور زمینۀ ایجاد و رشدِ های دموکراسی به میان خواهد آمد، بازسازی کشور شروع میشود و با آغاز رشد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی راه بسوی تأمین صلح، ترقی و پیشرفت گشوده خواهد شد. با انکه یک سلسله کارهای موسساتی و غیره انجام شده که در مقایسه با وجوه مالی مصرف شده بسیار ناچیز است.

با تاسف که در نتیجۀ نبودن حکومت ملی و مسلکی، و همچنان نظام غرق در فساد، اختلاس و رشوت از یک طرف و نبودن ستراتیژی مشخص جامعۀ جهانی برای افغانستان از سوی دیگر سبب ایجاد موانع عظیم در راهی تامین صلح، رشد اقتصادی، ایجاد زمینه های کار آبرومندانه برای مردم گردیده است. اردو و پولیس با وجود افزایش کمی از کفیت لازم برخوردار نیست و بیشتر رنگ تنظیمی و گروهی دارد تا ملی.

اقتصاد زیر نام «اقتصاد بازار آزاد» از هم پاشید. بر وحدت ملی افغانها ضربات محکم وارد گردید و از همه مهمتر بنیادگرایی و افراطیت به مراتب تُندتر وارد صحنه سیاسی و نظامی کشور گردید.

بعضی از اقدامات که در داخل کشور زیر نام مبارزه با تروریزم، طالبان و القاعده صورت میگیرد به هیچ وجه با منطق مبارزه با تروریزم در منطقه سازگاری ندارد.

حوادث اول ماهِ می سال جاری یکبار دیگر نشان داد که کشورهای منطقه به خصوص پاکستان در مبارزه با تروریزم به حیث یکی از «متحدین جامعۀ جهانی» هیچگاه صادق نبوده و نیست. بناً با در نظرداشت وضیعت کنونی همکاری ستراتیژیک امریکا و افغانستان در وجود ایجاد پایگاه نظامی ایالات متحده امریکا میتواند تنها در چوکات منافع ملی مطرح و ارزیابی گردد.

تا جائیکه دیده میشود پیرامون این مسئله بین افغان های داخل و خارج سه نظر متفاوت وجود دارد که ذیلاً ارائه میگردد:

دسته ی اول: این گروه خواهان ادامه همکاری ستراتیژیک ایالات متحده امریکا و افغانستان است و استدلال میکند که امریکا در ترکیه، جاپان، آلمان، کویت، بحرین و غیره کشورها پایگاه نظامی و حضور نظامی دارد، افغانستان نیز استثنا بوده نمیتواند و پایگاها به نفع ملت است. این موضعگیری بسیار سطحی است و بیشتر بخاطر نزدیک شدن با امریکایی ها میباشد و حلقات اند که منافع اقتصادی و سیاسی خود را فقط در موجودیت امریکا می بینند.

دسته ی دومی: این گروه استدلال میکند که در حال حاضر در جنوب کشور و سائر ولایات عساکر امریکایی و ناتو عملاً در جنگ با طالبان درگیر اند. در صورت ایجاد پایگاه مناسبات پاکستان و افغانستان بیشتر تیره میشود. مناسبات کشور های منطقه از جمله ایران، روسیه و چین نیز با افغانستان تیره خواهد شد. جنگ به شدت ادامه پیدا میکند. بناً عساکر خارجی باید کشور را ترک نمایند. با طالبان و حزب اسلامی مصالحه صورت گیرد و بدین ترتیب آن ها شامل نظام و حکومت شوند. این نظر نیز بربیناد منافع ملی مطرح نگردیده. مصالحه ملی را بر بنیاد منافع ملت مطرح نمیکند و بدین ترتیب میخواهند زمینه ایجاد حکومت افراصی مذهبی را اماده سازند.

دسته ی سومی: این اشخاص و گروه ها به این نظر هستند که افغانستان پس از شرق میانه به داغ ترین نقطه در منطقه مبدل شده است. بناً حضور نظامی غرب در رأس آن امریکا را باید به مثابه یک ضرورت بخاطر مبارزه با افراطیت، بنیادگرایی، تروریزم و القاعده قبول کرد. و در آیندۀ نزدیک نیز نیاز به همکاری ستراتیژیک امریکا- ناتو با افغانستان موجود است. از طرف دیگر موجودیت جامعۀ جهانی در کشور ما بر اساس تصمیم و فیصلۀ افغان ها صورت نگرفته بلکه بنابر فیصلۀ شورای امنیت سازمان ملل متحد عملی شده است، و مسئلۀ ایجاد پایگاه ها تقریباً حل شده تلقی میگردد. اما مسئله اساسی برای این دسته اینجا است که ایا حکومت فعلی که بخش عمده از بودجه عادی و انکشافی آن از جانب ایالات متحده امریکا تأمین میشود از یک طرف و موجودیت شخصیت های ضعیف، آلوده با فساد و تا حدود وابسته در حکومت کنونی تا چه اندازه قدرت چانه زنی و مانور را دارند؟  و آن ها با درک حقایق، اوضاع و احوال کشور و منطقه جدیت لازم را در دفاع از منافع ملی از خود نشان داده میتوانند؟

با در نظر داشت چنین حالت، طرفداران این نظر تاکید بر آن می نماید که در صورت آغاز مذاکره پیرامون موضوع ایجاد پایگاه های نظامی امریکا طرف افغانی نه باید حکومت بلکه نهاد و کمیسیون مستقل باشد که از طرف لویه جرگه و یا جرگۀ عنعنوی تعین و تائید گردد، تا باشد منافع ملی را در وضیعت کنونی در اشتراک با جامعۀ جهانی جستجو گردد.

این کمیسیون میتواند متشکل از شخصیت های سیاسی مستقل، نماینده گان احزاب و سازمان های سیاسی، جامعۀ مدنی، استادان پوهنتون، علما و بزرگان اقوام باشد. اگر حوادث در همین مسیر انکشاف نمایند باید مسائل ذیل از طرف جانب افغانی با جدیت قاطق مطرح گردد:

1- قطع عملیات نظامی که منجر به تلفات ملکی در دهات و قصبات کشور میگردد؛

2- ادامه عملیات هوایی و آغاز عملیات زمین در خاک پاکستان بخاطر نابودی و محو کامل کمپ های تربیه و تجهیز تروریستان، گروه های افراطی و القاعده؛

3- دریافت حق الاجره منصفانه از اعطای امتیاز پایگاه نظامی مزید بر کمک های معمولی؛

4- شناسایی حق حاکمیت ملی و دولتی طرف افغانی بر موارد استعمال تاسیسات پایگاه؛

5- دفاع  از افغانستان در برابر مداخله کشور های همسایه و منطقه و همچنان تضمین بر اینکه هیچ عمل از خاک افغانستان علیۀ کشور های همسایه صورت نمیگیرد؛

6- تأمین رشد و ارتقاع کفیت اردو ملی و پولیس ملی در نتیجۀ تجهیز آن ها با وسائل وسایت مدرن تخنیکی و فارغ نمودن آن از چنگال گروه های تنظیمی.

در وجود چنین نهاد مستقل که متشکل از شخصیت های سیاسی مستقل، نماینده گان سازمان ها و احزاب سیاسی، علما و استادان پوهنتون باشد، نه تنها در شرایط خاص کنونی در تعریف و تشخیص و دفاع از منافع ملی اقدام عملی صورت گرفته میتواند بلکه زمینه آن مساعد میگردد تا به جامعۀ جهانی قناعت داده شود که منافع آن ها و کشور ما افغانستان در اتکاء بالای گروه های افراطی و معامله گری با آنها و کشورهای همسایه تأمین شده نمیتواند. همچنان در ادامه جنگ در افغانستان هیچ طرف برنده نخواهد بود. پیروزی همه ی ما در تأمین صلح عادلانه، رشد اقتصادی، رشد انستیتیوتهای دموکراسی و تأمین اعدالت اجتماعی فقط در یک افغانستان دموکرات عملی بوده میتواند. و اما اگر حوادث به شکل دیگری که منافع ملی افغانستان در نظر گرفته نشود انکشاف نمایند کشور ما مثل دوران جنگ سرد یکبار دیگر به میدان جنگ در میان تمایلات متخاصم دوران «گلوبالیزم» مبدل خواهد شد که نتنها منجر به بربادی و نابودی کشور ما میشود بلکه امریکا نیز با پرابلم های جدید در منطقه روبرو خواهد شد و دشمنان بیشتر را در منطقه و جهان برای خود کمایی خواهد کرد.

 

 


بالا
 
بازگشت