نویسنده :  مهرالدین مشید

 

شرکای جنایات امریکا در افغانستان بی پاسخ نخواهند ماند 

 

مردم افغانستان از ده سال بدین سو شاهد بیرحمانه ترین و فاحعه بار ترین نقض حقوق بشری و زیر پا گذاشتن تمام موازین حقوق بشری و ارزش های انسانی در کشور خود هستند . باشنده گان ساحات شرقی و جنوبی کشور که خود را بیشتر در معرض شکار امرکایی ها یافته بودند و شب  و روز کشتار های ظالمانه  و حمله های وحشیانه و تلاشی های خانه به خانهٔ شب هنگام امریکایی ها را با گوشت و پوست خود احساس میکردند ؛ در حالیکه نیرو های  خارجی در این تلاشی ها و شکار های شب هنگام به هیچ چیزی ترحم  نکرده ٬ حریم مقدس خانواده ها را آماج حملات وحشیانهٔ‌ خود قرار داده و حتا از توهین ٬ تجاوز به عزت انسانی و تاراج طلا و دارایی های آنان هم دریغ نمیکردند . این باشنده گان مظلوم افغانستان بدون آنکه از چون و چند معاهده های پنهان آگاهی داشته باشند و تنها همین قدر دریافته بودند که گویی امریکایی ها برای هر نوع شکنجه ٬ تجاوز ٬ کشتار و به زندان افگندن آنان جواز در دست دارند و بدون آنکه خود را در برابر مراجع قانونی و حقوقی داخلی و خارجی مسؤول بپندارند ٬ هر آنچه بخواهند در حق این مردم بیدفاع انجام میدهند . این در حالی صورت میگرفت که فریاد های در گلو شکستهٔ این فرباینان  شکسته تر میشد و در ضمن هر روز بر حجم فشار ٬  تجاوز و کشتار های نظامیان امریکایی افزوده میشد . این باشنده گان با وجود مشاهدهٔ همچو جنایات هیچ نمیدانستند که چگونه شده است تا نیروی مهاجم تا دندان مسلح از آنسوی اوقیانوس ها به کشور شان آمده و این مردم بیچاره و بیدفاع را بصورت دلخواه مورد آزار و اذیت قرار داده و حتا با اعضای دست و پای شان ساعت تیری میکنند . شاید با خود همیشه فکر میکردند که چگونه شده است که امریکایی ها چنین حقی را برای خود قایل شده اند تا با بازی کردن به حیات ملتی٬ این همه جفا ها را در حق آنان روا دارند و شاید به این تسلی میشدند که  این گونه جفا و جنایت برخاسته از خوی ذاتی یک نیروی مهاجم و اشغالگر است .  این انگیزه بود که تخم نارضایتی بر ضد نیرو های ناتو و بویژه امریکا در سراسر افغانستان کاشته شد و به بسیار سرعت رشد و نمو کرد . زمینه برای سرباز گیری طالبان آمده شد و هزاران جوان افغان بر ضد دولت با طالبان پیوستند . در حالیکه پیش از این با سقوط طالبان این مردم از اداره‌ٔ موقت کابل حمایت و پشتیبانی خود را اعلان کرده و سرنگونی طالبان را به استقبال گرفتند . با گذشت زمان از میزان حمایت مردم از دولت کاسته شد و فساد در دستگاهٔ قدرت کابل چنان خانه کرد که بحیث دمین کشور فاسد در تمان جهان شناخت شد . این سبب شد که امروز چرخش ۱۸۰ درجه در رویکرد مردم افغانسان نسبت به دولت کابل بوجود آمده است .

 مردم افغانسان با شک و تردید های زیات جنایات امریکایی ها را مشاهده کرده و هر کس بدون آنکه اصل موضوع را بفهمد از آن تعبیر خاصی می کرد . آنچه در این تعبیر ها خیلی نگران کننده و جدی بود ٬ اینکه چطور امریکایی ها بدون اندکترین هراس از قانون افغان های بیگناه را میکشند ؛ اما خیلی  دیر شد که بالاخره مردم افغانستان از معاهدهٔ ننگینی آگاهی حاصل کردند که امریکایی ها بر اساس آن حق هر نوع تجاوز ٬ شکنجه٬ کشتار و غارت دارایی های مردم افغانستان را پیدا کرده و در برابر هر گونه جنایت ازتعقیب قضایی هم در افغانستان مصؤون شناخته شده اند . این قرار داد که به ام تی ان یاد می شود٬ در دورهٔ موقت در سال ۲۰۰۲بوسیلهٔ داکتر عبدالله وزیرخارجهٔ وقت و یونس قانونی وزیر داخلهٔ وقت با آیساف به امضا رسیده بود . این معاهده به نیرو های خارجی وآیساف آزادی کامل و بدون مانع داده که در سراسر خاک افغانستان فضای  آن بصورت آزادانه حرکت نماید . با  هر کدام از رهبران سیاسی ٬ اجتماعی و دینی که لازم باشد ٬ ارتباط بر قرار کند .  ایساف و افراد کمکی او تحت کلیه شرایط  و در تمام اوقات در مقابل هر نوع جرم و یا خطای قابل مجازات که توسط آنان در خاک افغانستان انجام گرفته باشد ٬  تابع مقامات قضایی کشور های خود خواهند بود ودر مقابل در افغانستان هر گونه هرگونه دستگیری و بازداشت مصؤونیت کامل خواهند داشت و بر اساس آن آیساف از هر گونه مالیه و تکس و گمرک معاف است  .(۱)

گزاف نخواهد بود ٬ اگر این معاهده را با امریکایی ها را سر و تهٔ یک کرباس با معاهده های  ۱۳۳۸و ۱۳۳۹خورشیدی شاه شجاع ٬ معاهده های ۱۸۵۵ و ۱۸۵۷ شاه شجاع مشهور به معاهدهٔ‌ جمرود ٬ معاهدهٔ ۱۸۷۹ یعقوب خان فرزند شیر علی  یعنی گندمک و معاهدهٔ ۱۸۹۳ عبدالرحمان یا معاهدٔ دیورند با انگلیس ها دانست . (۲)

آشکار است که طراحان و امضا کننده گان دو طرف این معاهده در زمان طرح و امضای آن اولی جز به منافع استراتیژیک و دومی جز  به منافع شخصی و گروهی و قومی خود به چیز دیگر که همانا منافع ملی ٬ وحدت ملی و وحدت جغرافیایی کشور است ٬ اندکی هم توجه نکرده اند . از سویی هم امضای اشخاصی معلوم حال در پای این معاهده تنها بیانگر نظریه های شخصی آنان نه ؛ بلکه بیانگر نیات و خواست های گروه و جناحی است که این ها به آن ارتباط گروهی داشتند و دارند که مسؤولت متوجه آنان هم است . این معاهده که قتل عام باشنده گان جنوب و شرق کشور بویژه قوم پشتون را برای امریکایی ها مجاز شمرده است ٬ نه تنها اندکترین مفادی برای برقراری صلح میان اقوام ساکن در کشور و تامین ثبات میان آنان را نفی نمیکند ؛ بلکه در دراز مدت اختلافات شدید قومی و زبانی را در کشور نیز دامن زد . بخشی از مسؤولیت از هم پارچگی های قومی در کشور بدوش همین فرمان است ؛ زیرا صد ها جوان پشتون شامل چیز فهم های آنان با دیدن جنایات امریکا در قریه و شهر خود تنفر و انزجار شدیدی نسبت به امریکایی ها پیدا کرده و  حرکت امریکایی ها نوعی نسل کشی پشتون ها تلقی کردند . برخورد کینه توزانهٔ امریکایی ها در برابر پشتون ها دیوار آهنینی را میان اقوام افغانستان بوجود آورد و پشتون ها به نحوی خود را مظلومانه در معرض تاخت و تاز امریکایی ها یافته و بی تفاوتی اقوام دیگر را در برابر برخورد جنایتبار امریکا نوعی به مهری و تبعیض قومی پنداشتند ؛ زیرا مرکز ثقل این تجاوز ها و انسان کشی ها بیشتر این سوی دیورند است که ساکنان آن بیشتر اقوام پشتون افغانستان تشکیل داده است .

این معاهده به نحوی سبب تشدید تضاد های قومی در افغانسان نیر گردیده است و افزایش این تضاد ها تنها گروهک های مزدور ستمی چپ اندیش را به خوشی واداشته تا بر وفق مراد روسیهٔ وارث شوروی سابق رویای حکومت فدرالی را در پشت آن به کاوش بگیرند . این گروهک ها که جز برای منافع گروهی و قومی آنهم برای منافع خود به چیز دیگری نمی اندیشند .با تاسف که رهبران جمعیت اسلامی بویژه شاخهٔ شهید مسعود در نتیجهٔ تضادی که با حکمتیار و استخبارات پاکستان داشت . در بسیاری اوقات شکار اهداف این گروهک های مزدور شوروی  شده است .

طرح شوروی ها برای بریدن شمال از  جنوب به هدف به انزوا در آوردن پشتون ها صورت میگرفت ؛ زیرا شوروی ها باور داشتند که پشتون ها اکثریت مردم افغانستان را تشکیل داد و تبلور ناسیونالیزم پشتون را تبلور ناسیونالیزم افغانستان تلقی میکردند . برای جلوگیری از چنین روندی کوشش کردند تا ملیت های کوچک را برضد ملیت های برزگتر بویژه پشتون ها ترغیب کنند . گروههای مزدور ستمی و پرچمی را برای رسیدن به چنین هدف رذیلانه پیشقراول گردانیدند . اینها حتا با تبلیغات خصمانه گروههای جهادی را که در صف واحد ملی در برابر شوروی می جنگیدند ، از یکدیگر جدا بسازند که هدف از این جدا  سازی ایجاد درز ملیت میان آن بود که تا حدودی موفق هم شد . شوروی ها توانستند تا در میان گروههای جهادی نفاق قومی را دامن زده و بدنۀ گروههای جهادی تاجک تبار را به سوی خود متمایل گردانیدند .  آتش بس مسعود شهید با شوروی ها در پنجشیر در دوران جهاد و جنگ های تنظمیی میان حزب اسلامی و جمعیت اسلامی بعد از معاهدۀ جبل سراج به اشتراک مسعود ، دوستم و مزاری نتایج تلاش های مشترک وپشت پردۀ شوروی ها و ایرانی ها  بود که افغانستان را به خاک و خون نشاند و تا امروز اثرناگوار آن در افغانستان مشهود بوده و هنوز هم این شعله ور است . همکاری جبهۀ متحد با نیرو های امریکایی نیز ریشه در این سیاست های شوروی سابق داشت که ما امروز شاهد دردناکترین فاجعه در کشور خود هستیم . این نگاۀ خصمانۀ شوروی ها امریکایی ها را واداشت که برای رسیدن به اهداف خود بیشتر به پشتون ها متمایل شوند . بازی های امریکا زیر نام مبارزه با تروریزم بر مصداق سخن "  گاه بر سم و گاه بر نعل "  نیز از آن  آب می خورد .  چنانکه حس شرق هم در کتاب خود اشاره به توطیه یی در زمان نجیب دارد . به گفتهٔ شرق نجیب طرح فدرالی و نوعی بریدن شمال از جنوب را در اجندای مشی صدارت او قرار داده بود که حسن شرق هم از ترس متهم شدن به خاین ملی ٬ به بهای از دست دادن مقام صدارت از خواندن اصل مشی که بوسیلهٔ مزدوران شوروی ترتیب شده بود ٬ انصراف نمود و نوشته ییرا به خوانش گرفت  که خودش ترتیب کرده بود . وی می گوید که در نجیب در عقب این طرح از حمایت جمعیت اسلامی برخوردار بود . (۳)

 از تلاش های شوروی در سال های ۱۹۸۸و ۱۹۸۹ با ترغیب دوستم ٬ از تلاش های ایرانی ها در دههٔ هشتاد و نود با ترغیب گروههای تشیع برای ایجاد دهلیزی از مناطق شیعه نشین (۴)٬ تلاش های علاوالدین بروجردی معاون وزارت خارجهٔ وقت ایران در دههٔ نود بعد از سقوط کابل بوسیلهٔ طالبان با گرد هم آوردن مسعود ٬ خلیلی و دوستم (۵) ٬ سعی پاکستان بعد از به نتیجه رسیدن کوشش هایش برای تاسیس فدراسیون با افغانستان در زمان طالبان ۱۹۹۶ برای جدا کردن  شمال از جنوب بوسیلهٔ‌ طالبان و آخرین تلاش ها برای تجزیهٔ افغانستان در نشستی با ترغیب جموریخواهان امریکا با احمد ضیا مسعود ٫ محقق وفیض الله ذکی مشاور دوستم در برلین بازتاب یافت ٬  (۶) می توان یاد آور شد که در این راستا صورت گرفته است .

هنوز هم در میان این گروهها اشخاصی اند که از طرح های اختلاف برانگیز قومی در کشور حمایت به عمل می آورند که اختلافات قومی را در پیش داشته و هر چه در توان دارند ٬ برای بزرگ گردانیدن آن سعی و تقلا میکنند . این ها نمیدانند که هنوز کشوری مانند افغانستان‌ کنونی فرسنگ ها از نظام فدرالی فاصله دارد ؛ زیرا تا هنوز نه در این کشور حکومت ملی تاسیس شده ٬ نه منافع ملی معنان پیدا کرده و به تشخیص رسیده و از وحدت ملی که در آن خبری نیست . چه رسد به آنکه   کشوری مانند افغانسان کنونی را در حیطهٔ اصطلاح دولت – ملت یا دولت ملی جستجو کرد . 

در این شکی نیست که جاذبه مقام دو وزارت کلیدی هر دو را چنان غرق کرده بود که گویا رویا های دیرینهٔ آنان تجسم عینی پیدا کرده بود . این قدرت کاذب چنان هر دو را در چالهٔ خمار زود هنگام خود غرق کرده بود که در اولین  لحظات نشهٔ ناتمام آن سرنوشت مردم افغانستان را به بازی گرفتند و شاید هم این را بخاطر سخاوت بزرگ غرب بویژه امریکا انجام دادند تا دین خویش را در برابر حاتم بخشی های آنان به خوب وجه ادا نموده باشند . راستی هم قدرت و ثروت چنان عاشقان این دو تابو را از خود بیگانه میسازد که برای دستیابی بر ‌آن حاضر به هر نوع کرنش و خود فروشی چه که حتا خیلی ذلیلانه وادار به بستن میثاق های ننگین با بیگانگان نیز مینماید .

این گونه کرنش ها برای قدرت به بهای زیر پا افگندن جوهر انسانی یعنی شجاعت و ایمان از همچو کسانی چنان شگفت انگیز است که ناگزیرانه باید سند برائت شاه شجاع ها ٬ کارمل ها ٬ یعقوب ها ٬ عبدالرحمان ها و سایر زمامداران مزدور را با دستان گناه آلود نوشت ؛ زیرا قدرت چنان نشه آور است  که نه تنها شماری مست و احساساتی میسازد ؛ بلکه از این هم بدتر عقل را به چالش در آورده و  بر خرد و هوش انسانی آنان افسار می بندد که هر نوع معامله بر سر سرنوشت مردم٬ تمامیت ارضی ٬ ملت ٬ دین ٬ تاریخ و فرهنگ را برای شان مباح میسازد . آری راستی هم جاذبهٔ قدرت و کشش ثروت چنان شماری را از خود بیگانه کرده  و خورد و خمیر مینماید . در شرب دمادم آن هر چیزی حتا بزرگترین ارزش ها را به باد فراموشی نهاده و خیانت به ملت ٬ تاریخ و کشور خود را بجای شرم و گناه در پیشگاهٔ ملت ٬ افتخار ننگین به حساب می آورند . راستی هم برای آنانیکه در مستی قدرت زود جان می بازند و خلع خرد میگردند ٬ نه تنها اینکه توقعات فراتر از این هم از آنان امری ناممکن نیست؛ بویژه زمانیکه قدرت به اعتیاد  مبدل شود و قربانیان آن زبونتر از معتادین مواد مخدر رخ بنمایند . حتا حیف است ٬ اگر کلمهٔ معتادین مواد مخدر بر آنان اطلاق شود و حتا می شود که توهین بر آنان حسابش کرد؛  زیرا معتادین مواد مخدر بصورت جبری به مواد مخدر کشانده شده اند که بیشتر عوامل آن اقتصادی و آواره گی ها بوده که  که فقر٬ مسکنت ٬ بیکاری و تنگدستی ها سبب شده تا شریف ترین انسان ها به دام قاچاقبران مواد مخدر بیفتند تا مافیای مواد مخدرسرنوشت آنان را به بازی بگیرد و بصورت خواسته و ناخواسته معتاد به مواد مخدر شوند . این ها در واقع بار گناهان معتادین قدرت هستند؛ اما معتادین قدرت از روی ناچاری بر آن رو نیاورده؛ بلکه در نهایت قربانی عطش خود خواهی ها٬ قدرت جویی و ثروت اندوزی های خود شده اند . این بیچاره ها هم آنقدر ملامت نیستند؛ زیرا خیلی ناگزیرانه در چنبرهٔ دو افسون خطرناک و وجدان کش یعنی قدرت و پول گیر مانده اند و دل کندن از آن عزمی فولادین ٬ رسالتی پیامبرانه و روشنفکرانه می خواهد . در حالیکه همچو تصوری در این گیاههای ضعیف غیر ممکن است؛ زیرا آنان عزم را برادر خوانده و با رسالت و روشنفکری وداع گفته اند . برای این گونه افراد مشکل چه که ناممکن است تا از دایرهٔ دو افسون پر  جاذبهٔ پول و قدرت رها شوند؛ زیرا قدرت و ثروت داشتن برای این ها به امری ناموسی مبدل شده و بدون این دو در پاتوغ یاران لحظه یی هم نمی گنجند . در محضر یارانی که نقل محفل شان دانه های گرانبهای ثروت و  قدرت است ٬ نداشتن این ها نه تنها شرم که حتا گناه به شمار میرود؛ بویژه زمانیکه چمدان پر از دالر  ( گیری شرون ) (۷) یک مقام ارشد استخباراتی امریکا روزی چشمانی را بر خود خیره و افسون کرده باشد ٬ فرار از شکار آن خیلی دشوار است . او در اولین گام با نهادن تحفهٔ ۵۰ هزار دالر امریکایی بجای حق سکوت  پشت مردی از مردان جبههٔ متحد را خیلی نرم مالید و شکست طالبان را برایش شاد باش گفت . وی با پول اندکی آبروی بزرگی را زیرکانه به بازی گرفت و مانند کتلهٔ یخ ذوب نمود  . آنانیکه دستان خود را پل بسته و از آبروی خویش یک بار گذشته اند ٬ شکی نیست که بار بار بگذرند و با تداعی خاطرهٔ لذت بار چمدان رهایی از افسون آن ناممکن چه که دیوانه وار تا پای مرگ از پی آن خواهند شتافت . با سایه بان نمودن قدرت ولو که خیلی ننگین و شرمبار هم باشد ٬ برای همیش ثنا گویان و سپاس گویان آن خواهد بود؛ زیرا تمایل برای  لذت شرب دمادم آن  عطش ناقراری ها را برای بدست آوردن پول و ثروت هر چه بیشتر ناسیراب تر گردانیده و موج دمادم این عطش ناقرار آبروی با آبرو ترین انسان ها را در صورت اندکترین اشتباه در معرض نابودی کامل قرار میدهد .

این که عاشقان قدرت و دل باختگان ثروت برای بدست آوردن این ها از هر ترفندی دریغ نمیکنند و به هر بهایی که تمام شود ٬ از تلاش برای بدست آوردن آن خود داری نمی نمایند ٬ یک واقعیت آشکار است؛ اما در این میان حق کسانی تلف شده و به حق کسانی جفا صورت گرفته که قربانی همچو تو طیه ها و معاهده های ننگین و زهر الود شده اند . دفاع برای آنان از حق از دست رفتهٔ شان مصؤون بوده و بر آنان است تا از طریق مراجع قانونی برای دفاع از حق خود اقدام کنند . اکنون بر قربانیان این معاهده است که حق خواهی کرده و عاملین آنرا به چنگال قانون بکشانند و محاکمه نمایند .

امریکایی ها در این معامله ضرر نکرده اند؛ زیرا امریکا زیر نام مبارزه با تروریزم با تهاجم خود جواز کذایی کشتار مردم افغانستان را بدست آورد . هدف از حملهٔ امریکایی ها به افغانستان کشتار و انتقامگیری از افغان ها بود . این که آماج حملات کور آنان هر باشندهٔ این سرزمین اعم از تاجک ٬ ازبک ٬ هزاره ٬ پشتون و ... باشد ٬ فرقی نمی کند؛ زیرا آرزوی هر سرباز امریکایی کشتن یک افغان و بریدن دست و انگشتان و بازی با جمحمهٔ آنان است . امریکایی ها آنقدر برای کشتن افغان ها عادت کرده اند و خون آنان برای امریکایی ها فاقد ارزش شده که تلاش دارند ٬ از هر نوع پاسخگویی و مسؤولیت پذیری در برابر جنایت خود در پیشگاهٔ مردم افغانستان فرار کنند . از همین رو است که معاهدهٔ پیمان همکاری های استراتیژیک بر سر قانونمند شدن آن میان افغانستان و امریکا اختلافات شدیدی را برانگیخته است . امریکایی ها اصرار دارند تا معاهدهٔ ام تی ان به حال سابقه اش باقی بماند. 

در این شکی نیست که طرف امضا کننده گان معاهده با آیساف شاید در کنار سایر اهداف یک هدف مشخصی را پیشبین بودند که همانا قصد ضربه زدن بر رقبای سیاسی و قومی بویژه رقبای درون گروهی خویش را داشتند که مسؤولیت گریزی جناح ٬ شرکا و حلقات حامی آنان هم از این مسآله امری ناممکن است . چنانکه برای استاد ربانی از بن اطلاع دادند که دیگر  زمان شما بسر رسیده است ؛ زیرا این آقایان به نام و کامی رسیده بودند که در رویا هم انتظارش را نداشتند . آقای قانونی در زمان مقاومت در دالان سنگ پنجشیر دفتر داشت و خود را در سایهٔ‌ کم مهری استاد ربانی و احمد شاه مسعود میدید . وی از امکانات اندکی برخوردار بود که حتا برای برقراری تماس تیلفونی با فامیلش در هند به قرارگاهٔ مرکزی جبل سراج نزد بسم الله محمدی میرفت . داکتر عبدالله هم که خود را زیر سایهٔ حمایت های مسعود احساس میکرد . بعد از شهادت او وضعیت و موقف خود را در میان جبه‌ٔ متحد خیلی شکننده و مبهم میدید . زمانیکه پیام این ها برای استاد رسید . تلاش های او هم مبنی بر گردهمایی شماری فرماندهانش بر ضد طرح توطیهٔ  آمیز بن در نتیجهٔ مخالفت شماری فرماندهانش بجایی نرسید .

این ها به قول معروف دشمن را به جنگ مار ترغیب کردند که  در این نبرد هر طرفی که کشته شود٬ برنده آنان خواهند بود ؛ اما بی خبر از آنکه بازی بیش از آنچه تصور کرده بودند٬ خطرناکتر شد و جان هزاران بیگناهٔ افغان را گرفت٬ عزت و حیثیت صد ها افغان به بازی گرفته شد ٬ حریم مقدس خانوادههای افغان در شرق و جنوب در معرض تجاوز و تهاجم نظامیان امریکایی قرار گرفت و ملیون ها دالر مردم افغانستان حساره مند شدند . در کنار این شورشگری در افغانسان اوج گرفت٬ ناامنی و بحران در کشور دامن گسترد٬ فساد و جنایت های مافیایی در کنار جنایات امریکایی ها وسعت چشمگیری پیدا کرد و امروز روزگار مردم افغانستان‌ به سیاههٔ مانند که در آنسوی آن جز بحران ٬ سر در گمی و اضطرار هر گز از روشنی خبری نیست . این ها به مثابهٔ کارگزاران استخبارات پاکستان و طالبان بر ضد مردم افغانستان عمل کردند که مسؤولیت بخش عظیمی از این حوادث بر شانه های امضا  کننده گان معاهدهٔ ام تی ای سنگینی میکند . امضای این معاهده نوعی حقانیت طالبان را برای مبارزه در برابر امریکایی ها نیز پریش برانگیز کرده است ؛ گرچه این ها امروز با شانه بلند افگندن ها مصیبت های مردم افغانستان را به مسخره گرفته و با چرخ زدن ها در کاخ های مجلل شیرپور و محل های دیکر در کابل و در قصر هایی در خارج از کشور آرزو های مجاهدین٬ این شریفترین نسل آزادی خواهان را به دیوار ها بکوبند . بر طنین های برخاسته از آن هیهات گفته و از چنگال نفرین دردناک وجدان فرار کنند؛ اما باید بدانند که بازی با خون تودهها بازی خیلی خطرناک است ٬ ولو که بازیگران تردستی فراتر از مبارک ها ٬ بن علی ها٬ قذافی ها٬ بشار اسدها و ... باشند . شاید این ها با خود بگویند که این کار به نماینده گی از دولت حامد کرزی کرده و او هم در این گناه با آنان شریک و پاسخگو است و با این سخن اندکی از بار مسؤولیت خود بکاهند . هر کس در برابر قانون و دادگاهٔ مردم خودش پاسخگو بوده و جزای آن شخص بیشتر است  که مسؤولیتش سنگین تر باشد . آشکار است که سایر مسوولین در دستگاهٔ حاکم به شمول رییس جمهو ر دراین زمینه پاسخگو بوده و از بار مسؤولیت آن فرار کرده نمی توانند  . در آخرین تحلیل شرکای جنایت در افغانستان بی پاسخ نخواهند ماند. این در صورتی ممکن است که حکومت مردمی و دادگاهٔ مردمی در کشور ایجاد شود و در غیر این صورت میدان برای تاخت و تاز این ها باز و هر جنایتی بوسیلهٔ آنان فراتر از این هم ممکن است .

 

منابع و یادداشت ها :

 

۱ - مفاد پیمان امتیازات و مصؤونیت های سازمان ملل مورخ ۱۳ فبروری ۱۹۴۶  در مورد متخصصین که در ماموریت می باشند . با تغییرات لازم در مورد آیساف و افراد ملکی آن قابل اجرا دانسته است . افراد محلی که در خدمت آیساف قرار دارند  از طی مراحل حقوقی در ارتباط با سخنانی که ادا کرده اند ٬ مطالبی که نوشته اند ویا اعمالی که در ارتباط و ظایف خود انجام داده اند ٬ مصؤونیت دارند . این گونه بازی ها را در گذشته هم امریکایی ها با جمعیت اسلامی انجام داده که به شکست انجامیده است . از ملاقات رافایل معاون وزیر خارجهٔ امریکا با مسعود در استالف می توان یاد آورشد که بر اساس این ملاقات نیرو های جمعیت اسلامی قندهار ٬ زابل و غزنی را برای طالبان واگذار کرده و نیروی به فرماندهی نجیم خان برای سرکوب مراکز حزب اسلامی به غزنی فرستاده شد .  بر اساس وعده وعید های رافایل مسعود کابل را ترک گفت . زمانیکه او در شمالی رسید ٬ دریافت که بازی شکل دیگری به خود گرفته و به مقاومت پرداخت .

رجوع شود به متن معاهدهٔ داکتر عبدالله با فرماندهٔ آیساف در دسمبر ۲۰۰۱ به روزنامهٔ ویسا ٬ شمارهٔ ۱۴۹۴ ٬ ۸ جون و متن اصلی آن در شمارهٔ اوایل ماهٔ اگست ۲۰۱۱ این روررنامه

۲ - مرحوم غبار ٬ افغانستان در مسیر تاریخ

۳ - برای معلومات بیشتر رجوع شود به کتاب مرحوم حسن شرق

۴ - راۀ نجات ، شمارۀ 1485 ، 7 اگست

 ۵ - وحید مژده ، روابط  جمهوری اسلامی ایران وطالبان ، ویسا ، شمارۀ 1252 ، 10 جولای

۶ - روزنامۀ میامی هرالد نشست اعضای کانگرس  جمهور خواهان امریکا چون دانار وهراباکر ، دانکان هنتر ، لویی کوهمرت و اودچ رپسبرگ را با احمد ضیا مسعود ، حاجی محمد محقق ، معاون او حسین علی یاسا و فیض الله ذکی مشاور دوستم را در برلین به نشر سپرد که در این نشست بحث به عمل آمده بود که چگونه میتوانند ، برای استقلال ساحۀ خود تلاش نمایند و برای این هدف حکومت مرکزی را تضعیف کنند . در این نشست روی تجزیۀ افغانستان بحث شده بود و این نشست بخاطر تجزیۀ افغانستان صورت گرفته بود. سرنوشت ، شمارۀ 169 ، 30 اگست  

۷ - گیری شرون یک مقام ارشد اسخبارات امریکا بود که در با آغاز تهاجم نیرو های امریکا به افغانستان از کلیفرنیا با چمدان ملیون ها دالری عازم پنجشیر شد و با داکتر عبدالله ملاقات کرد و ۵۰ هزار دالر را برایش  تحویل داد . وی به پاسخ این گفتهٔ  فهیم که برای و می گوید : ربانی و سیاف در میان ما موجود هستند که هر دو با دموکراسی مخالف هستند . شرون می گوید : مردم  ربانی را ترک گفته و با سیاف چای صبح را میخورم و موضوع را با وی حل میکنم . چنین هم کرد  .  جنگ امریکا در افغانستان ٬ اکرام اندیشمند  .

**- گاه گاهی به مسافرت های شخصی به کشور های ایران ٬ تاجکستان ٬ بویژه زمانی بیشتر می پرداخت که  درگیری ها و سر صدای حملهٔ طالبان بالا میگرفت . سخن معروف احمد شاه مسعود در مورد سفر  های او را شاید یاران و همسنگرانش بخاطر داشته باشند .

++++++++++

 

نویسنده : مهرالدین مشید

حنایات امریکا در افغانستان را چه کسانی پاسخگو هستند

آرمان ملی

مردم افغانستان از ده سال بدین سو شاهد بیرحمانه ترین و فاحعه بار ترین نقض حقوق بشری و زیر پا گذاشتن تمام موازین حقوق بشری و ارزش های انسانی در کشور خود هستند . باشنده گان ساحات شرقی و جنوبی کشور که خود را بیشتر در معرض شکار امرکایی ها یافته بودند و شب  و روز کشتار های ظالمانه  و حمله های وحشیانه و تلاشی های خانه به خانهٔ شب هنگام امریکایی ها را با گوشت و پوست خود احساس میکردند ؛ در حالیکه نیرو های  خارجی در این تلاشی ها و شکار های شب هنگام به هیچ چیزی ترحم  نکرده ٬ حریم مقدس خانواده ها را آماج حملات وحشیانهٔ‌ خود قرار داده و حتا از توهین ٬ تجاوز به عزت انسانی و تاراج طلا و دارایی های آنان هم دریغ نمیکردند . این باشنده گان مظلوم افغانستان بدون آنکه از چون و چند معاهده های پنهان آگاهی داشته باشند و تنها همین قدر دریافته بودند که گویی امریکایی ها برای هر نوع شکنجه ٬ تجاوز ٬ کشتار و به زندان افگندن آنان جواز در دست دارند و بدون آنکه خود را در برابر مراجع قانونی و حقوقی داخلی و خارجی مسؤول بپندارند ٬ هر آنچه بخواهند در حق این مردم بیدفاع انجام میدهند . این در حالی صورت میگرفت که فریاد های در گلو شکستهٔ این فرباینان  شکسته تر میشد و در ضمن هر روز بر حجم فشار ٬  تجاوز و کشتار های نظامیان امریکایی افزوده میشد . این باشنده گان با وجود مشاهدهٔ همچو جنایات هیچ نمیدانستند که چگونه شده است تا نیروی مهاجم تا دندان مسلح از آنسوی اوقیانوس ها به کشور شان آمده و این مردم بیچاره و بیدفاع را بصورت دلخواه مورد آزار و اذیت قرار داده و حتا با اعضای دست و پای شان ساعت تیری میکنند . شاید با خود همیشه فکر میکردند که چگونه شده است که امریکایی ها چنین حقی را برای خود قایل شده اند تا با بازی کردن به حیات ملتی٬ این همه جفا ها را در حق آنان روا دارند و شاید به این تسلی میشدند که  این گونه جفا و جنایت برخاسته از خوی ذاتی یک نیروی مهاجم و اشغالگر است .  این انگیزه بود که تخم نارضایتی بر ضد نیرو های ناتو و بویژه امریکا در سراسر افغانستان کاشته شد و به بسیار سرعت رشد و نمو کرد . زمینه برای سرباز گیری طالبان آمده شد و هزاران جوان افغان بر ضد دولت با طالبان پیوستند . در حالیکه پیش از این با سقوط طالبان این مردم از اداره‌ٔ موقت کابل حمایت و پشتیبانی خود را اعلان کرده و سرنگونی طالبان را به استقبال گرفتند . با گذشت زمان از میزان حمایت مردم از دولت کاسته شد و فساد در دستگاهٔ قدرت کابل چنان خانه کرد که بحیث دمین کشور فاسد در تمان جهان شناخت شد . این سبب شد که امروز چرخش ۱۸۰ درجه در رویکرد مردم افغانسان نسبت به دولت کابل بوجود آمده است .

 مردم افغانسان با شک و تردید های زیات جنایات امریکایی ها را مشاهده کرده و هر کس بدون آنکه اصل موضوع را بفهمد از آن تعبیر خاصی می کرد . آنچه در این تعبیر ها خیلی نگران کننده و جدی بود ٬ اینکه چطور امریکایی ها بدون اندکترین هراس از قانون افغان های بیگناه را میکشند ؛ اما خیلی  دیر شد که بالاخره مردم افغانستان از معاهدهٔ ننگینی آگاهی حاصل کردند که امریکایی ها بر اساس آن حق هر نوع تجاوز ٬ شکنجه٬ کشتار و غارت دارایی های مردم افغانستان را پیدا کرده و در برابر هر گونه جنایت ازتعقیب قضایی هم در افغانستان مصؤون شناخته شده اند . این قرار داد که به ام تی ان یاد می شود٬ در دورهٔ موقت در سال ۲۰۰۲بوسیلهٔ داکتر عبدالله وزیرخارجهٔ وقت و یونس قانونی وزیر داخلهٔ وقت با آیساف به امضا رسیده بود . این معاهده به نیرو های خارجی وآیساف آزادی کامل و بدون مانع داده که در سراسر خاک افغانستان فضای  آن بصورت آزادانه حرکت نماید . با  هر کدام از رهبران سیاسی ٬ اجتماعی و دینی که لازم باشد ٬ ارتباط بر قرار کند .  ایساف و افراد کمکی او تحت کلیه شرایط  و در تمام اوقات در مقابل هر نوع جرم و یا خطای قابل مجازات که توسط آنان در خاک افغانستان انجام گرفته باشد ٬  تابع مقامات قضایی کشور های خود خواهند بود ودر مقابل در افغانستان هر گونه هرگونه دستگیری و بازداشت مصؤونیت کامل خواهند داشت و بر اساس آن آیساف از هر گونه مالیه و تکس و گمرک معاف است  .(۱)

گزاف نخواهد بود ٬ اگر این معاهده را با امریکایی ها را سر و تهٔ یک کرباس با معاهده های  ۱۳۳۸و ۱۳۳۹خورشیدی شاه شجاع ٬ معاهده های ۱۸۵۵ و ۱۸۵۷ شاه شجاع مشهور به معاهدهٔ‌ جمرود ٬ معاهدهٔ ۱۸۷۹ یعقوب خان فرزند شیر علی  یعنی گندمک و معاهدهٔ ۱۸۹۳ عبدالرحمان یا معاهدٔ دیورند با انگلیس ها دانست . (۲)

آشکار است که طراحان و امضا کننده گان دو طرف این معاهده در زمان طرح و امضای آن اولی جز به منافع استراتیژیک و دومی جز  به منافع شخصی و گروهی و قومی خود به چیز دیگر که همانا منافع ملی ٬ وحدت ملی و وحدت جغرافیایی کشور است ٬ اندکی هم توجه نکرده اند . از سویی هم امضای اشخاصی معلوم حال در پای این معاهده تنها بیانگر نظریه های شخصی آنان نه ؛ بلکه بیانگر نیات و خواست های گروه و جناحی است که این ها به آن ارتباط گروهی داشتند و دارند که مسؤولت متوجه آنان هم است . این معاهده که قتل عام باشنده گان جنوب و شرق کشور بویژه قوم پشتون را برای امریکایی ها مجاز شمرده است ٬ نه تنها اندکترین مفادی برای برقراری صلح میان اقوام ساکن در کشور و تامین ثبات میان آنان را نفی نمیکند ؛ بلکه در دراز مدت اختلافات شدید قومی و زبانی را در کشور نیز دامن زد . بخشی از مسؤولیت از هم پارچگی های قومی در کشور بدوش همین فرمان است ؛ زیرا صد ها جوان پشتون شامل چیز فهم های آنان با دیدن جنایات امریکا در قریه و شهر خود تنفر و انزجار شدیدی نسبت به امریکایی ها پیدا کرده و  حرکت امریکایی ها نوعی نسل کشی پشتون ها تلقی کردند . برخورد کینه توزانهٔ امریکایی ها در برابر پشتون ها دیوار آهنینی را میان اقوام افغانستان بوجود آورد و پشتون ها به نحوی خود را مظلومانه در معرض تاخت و تاز امریکایی ها یافته و بی تفاوتی اقوام دیگر را در برابر برخورد جنایتبار امریکا نوعی به مهری و تبعیض قومی پنداشتند ؛ زیرا مرکز ثقل این تجاوز ها و انسان کشی ها بیشتر این سوی دیورند است که ساکنان آن بیشتر اقوام پشتون افغانستان تشکیل داده است .

این معاهده به نحوی سبب تشدید تضاد های قومی در افغانسان نیر گردیده است و افزایش این تضاد ها تنها گروهک های مزدور ستمی چپ اندیش را به خوشی واداشته تا بر وفق مراد روسیهٔ وارث شوروی سابق رویای حکومت فدرالی را در پشت آن به کاوش بگیرند . این گروهک ها که جز برای منافع گروهی و قومی آنهم برای منافع خود به چیز دیگری نمی اندیشند .با تاسف که رهبران جمعیت اسلامی بویژه شاخهٔ شهید مسعود در نتیجهٔ تضادی که با حکمتیار و استخبارات پاکستان داشت . در بسیاری اوقات شکار اهداف این گروهک های مزدور شوروی  شده است . (*)

هنوز هم در میان این گروهها اشخاصی اند که از طرح های اختلاف برانگیز قومی در کشور حمایت به عمل می آورند که اختلافات قومی را در پیش داشته و هر چه در توان دارند ٬ برای بزرگ گردانیدن آن سعی و تقلا میکنند . این ها نمیدانند که هنوز کشوری مانند افغانستان‌ کنونی فرسنگ ها از نظام فدرالی فاصله دارد ؛ زیرا تا هنوز نه در این کشور حکومت ملی تاسیس شده ٬ نه منافع ملی معنان پیدا کرده و به تشخیص رسیده و از وحدت ملی که در آن خبری نیست . چه رسد به آنکه   کشوری مانند افغانسان کنونی را در حیطهٔ اصطلاح دولت – ملت یا دولت ملی جستجو کرد . 

در این شکی نیست که جاذبه مقام دو وزارت کلیدی هر دو را چنان غرق کرده بود که گویا رویا های دیرینهٔ آنان تجسم عینی پیدا کرده بود . این قدرت کاذب چنان هر دو را در چالهٔ خمار زود هنگام خود غرق کرده بود که در اولین  لحظات نشهٔ ناتمام آن سرنوشت مردم افغانستان را به بازی گرفتند و شاید هم این را بخاطر سخاوت بزرگ غرب بویژه امریکا انجام دادند تا دین خویش را در برابر حاتم بخشی های آنان به خوب وجه ادا نموده باشند . راستی هم قدرت و ثروت چنان عاشقان این دو تابو را از خود بیگانه میسازد که برای دستیابی بر ‌آن حاضر به هر نوع کرنش و خود فروشی چه که حتا خیلی ذلیلانه وادار به بستن میثاق های ننگین با بیگانگان نیز مینماید .

این گونه کرنش ها برای قدرت به بهای زیر پا افگندن جوهر انسانی یعنی شجاعت و ایمان از همچو کسانی چنان شگفت انگیز است که ناگزیرانه باید سند برائت شاه شجاع ها ٬ کارمل ها ٬ یعقوب ها ٬ عبدالرحمان ها و سایر زمامداران مزدور را با دستان گناه آلود نوشت ؛ زیرا قدرت چنان نشه آور است  که نه تنها شماری مست و احساساتی میسازد ؛ بلکه از این هم بدتر عقل را به چالش در آورده و  بر خرد و هوش انسانی آنان افسار می بندد که هر نوع معامله بر سر سرنوشت مردم٬ تمامیت ارضی ٬ ملت ٬ دین ٬ تاریخ و فرهنگ را برای شان مباح میسازد . آری راستی هم جاذبهٔ قدرت و کشش ثروت چنان شماری را از خود بیگانه کرده  و خورد و خمیر مینماید . در شرب دمادم آن هر چیزی حتا بزرگترین ارزش ها را به باد فراموشی نهاده و خیانت به ملت ٬ تاریخ و کشور خود را بجای شرم و گناه در پیشگاهٔ ملت ٬ افتخار ننگین به حساب می آورند . راستی هم برای آنانیکه در مستی قدرت زود جان می بازند و خلع خرد میگردند ٬ نه تنها اینکه توقعات فراتر از این هم از آنان امری ناممکن نیست؛ بویژه زمانیکه قدرت به اعتیاد  مبدل شود و قربانیان آن زبونتر از معتادین مواد مخدر رخ بنمایند . حتا حیف است ٬ اگر کلمهٔ معتادین مواد مخدر بر آنان اطلاق شود و حتا می شود که توهین بر آنان حسابش کرد؛  زیرا معتادین مواد مخدر بصورت جبری به مواد مخدر کشانده شده اند که بیشتر عوامل آن اقتصادی و آواره گی ها بوده که  که فقر٬ مسکنت ٬ بیکاری و تنگدستی ها سبب شده تا شریف ترین انسان ها به دام قاچاقبران مواد مخدر بیفتند تا مافیای مواد مخدرسرنوشت آنان را به بازی بگیرد و بصورت خواسته و ناخواسته معتاد به مواد مخدر شوند . این ها در واقع بار گناهان معتادین قدرت هستند؛ اما معتادین قدرت از روی ناچاری بر آن رو نیاورده؛ بلکه در نهایت قربانی عطش خود خواهی ها٬ قدرت جویی و ثروت اندوزی های خود شده اند . این بیچاره ها هم آنقدر ملامت نیستند؛ زیرا خیلی ناگزیرانه در چنبرهٔ دو افسون خطرناک و وجدان کش یعنی قدرت و پول گیر مانده اند و دل کندن از آن عزمی فولادین ٬ رسالتی پیامبرانه و روشنفکرانه می خواهد . در حالیکه همچو تصوری در این گیاههای ضعیف غیر ممکن است؛ زیرا آنان عزم را برادر خوانده و با رسالت و روشنفکری وداع گفته اند . برای این گونه افراد مشکل چه که ناممکن است تا از دایرهٔ دو افسون پر  جاذبهٔ پول و قدرت رها شوند؛ زیرا قدرت و ثروت داشتن برای این ها به امری ناموسی مبدل شده و بدون این دو در پاتوغ یاران لحظه یی هم نمی گنجند . در محضر یارانی که نقل محفل شان دانه های گرانبهای ثروت و  قدرت است ٬ نداشتن این ها نه تنها شرم که حتا گناه به شمار میرود؛ بویژه زمانیکه چمدان پر از دالر  ( گیری شرون ) (۷) یک مقام ارشد استخباراتی امریکا روزی چشمانی را بر خود خیره و افسون کرده باشد ٬ فرار از شکار آن خیلی دشوار است . او در اولین گام با نهادن تحفهٔ ۵۰ هزار دالر امریکایی بجای حق سکوت  پشت مردی از مردان جبههٔ متحد را خیلی نرم مالید و شکست طالبان را برایش شاد باش گفت . وی با پول اندکی آبروی بزرگی را زیرکانه به بازی گرفت و مانند کتلهٔ یخ ذوب نمود  . آنانیکه دستان خود را پل بسته و از آبروی خویش یک بار گذشته اند ٬ شکی نیست که بار بار بگذرند و با تداعی خاطرهٔ لذت بار چمدان رهایی از افسون آن ناممکن چه که دیوانه وار تا پای مرگ از پی آن خواهند شتافت . با سایه بان نمودن قدرت ولو که خیلی ننگین و شرمبار هم باشد ٬ برای همیش ثنا گویان و سپاس گویان آن خواهد بود؛ زیرا تمایل برای  لذت شرب دمادم آن  عطش ناقراری ها را برای بدست آوردن پول و ثروت هر چه بیشتر ناسیراب تر گردانیده و موج دمادم این عطش ناقرار آبروی با آبرو ترین انسان ها را در صورت اندکترین اشتباه در معرض نابودی کامل قرار میدهد .

این که عاشقان قدرت و دل باختگان ثروت برای بدست آوردن این ها از هر ترفندی دریغ نمیکنند و به هر بهایی که تمام شود ٬ از تلاش برای بدست آوردن آن خود داری نمی نمایند ٬ یک واقعیت آشکار است؛ اما در این میان حق کسانی تلف شده و به حق کسانی جفا صورت گرفته که قربانی همچو تو طیه ها و معاهده های ننگین و زهر الود شده اند . دفاع برای آنان از حق از دست رفتهٔ شان مصؤون بوده و بر آنان است تا از طریق مراجع قانونی برای دفاع از حق خود اقدام کنند . اکنون بر قربانیان این معاهده است که حق خواهی کرده و عاملین آنرا به چنگال قانون بکشانند و محاکمه نمایند .

امریکایی ها در این معامله ضرر نکرده اند؛ زیرا امریکا زیر نام مبارزه با تروریزم با تهاجم خود جواز کذایی کشتار مردم افغانستان را بدست آورد . هدف از حملهٔ امریکایی ها به افغانستان کشتار و انتقامگیری از افغان ها بود . این که آماج حملات کور آنان هر باشندهٔ این سرزمین اعم از تاجک ٬ ازبک ٬ هزاره ٬ پشتون و ... باشد ٬ فرقی نمی کند؛ زیرا آرزوی هر سرباز امریکایی کشتن یک افغان و بریدن دست و انگشتان و بازی با جمحمهٔ آنان است . امریکایی ها آنقدر برای کشتن افغان ها عادت کرده اند و خون آنان برای امریکایی ها فاقد ارزش شده که تلاش دارند ٬ از هر نوع پاسخگویی و مسؤولیت پذیری در برابر جنایت خود در پیشگاهٔ مردم افغانستان فرار کنند . از همین رو است که معاهدهٔ پیمان همکاری های استراتیژیک بر سر قانونمند شدن آن میان افغانستان و امریکا اختلافات شدیدی را برانگیخته است . امریکایی ها اصرار دارند تا معاهدهٔ ام تی ان به حال سابقه اش باقی بماند. 

در این شکی نیست که طرف امضا کننده گان معاهده با آیساف شاید در کنار سایر اهداف یک هدف مشخصی را پیشبین بودند که همانا قصد ضربه زدن بر رقبای سیاسی و قومی بویژه رقبای درون گروهی خویش را داشتند که مسؤولیت گریزی جناح ٬ شرکا و حلقات حامی آنان هم از این مسآله امری ناممکن است .  چنانکه برای استاد ربانی از بن اطلاع دادند که دیگر  زمان شما بسر رسیده است ؛ زیرا این آقایان به نام و کامی رسیده بودند که در رویا هم انتظارش را نداشتند . آقای قانونی در زمان مقاومت در دالان سنگ پنجشیر دفتر داشت و خود را در سایهٔ‌ کم مهری استاد ربانی و احمد شاه مسعود میدید . وی از امکاناتی اندکی برخوردار بود که حتا برای برقراری تماس های تیلفونی با فامیلش در هند به قرارگاهٔ مرکزی جبل سراج میرفت .(**) داکتر عبدالله هم که خود را زیر سایهٔ حمایت های مسعود احساس میکرد . بعد از شهادت او وضعیت و موقف خود را در میان جبه‌ٔ متحد خیلی شکننده و مبهم میدید . زمانیکه پیام این ها برای استاد رسید . تلاش های او هم مبنی بر گردهمایی شماریفرماندهانش بر ضد طرح توطیهٔ  آمیز بن در نتیجهٔ مخالفت شماری فرماندهانش بجایی نرسید .

این ها به قول معروف دشمن را به جنگ مار ترغیب کردند که  در این نبرد هر طرفی که کشته شود٬ برنده آنان خواهند بود ؛ اما بی خبر از آنکه بازی بیش از آنچه تصور کرده بودند٬ خطرناکتر شد و جان هزاران بیگناهٔ افغان را گرفت٬ عزت و حیثیت صد ها افغان به بازی گرفته شد ٬ حریم مقدس خانوادههای افغان در شرق و جنوب در معرض تجاوز و تهاجم نظامیان امریکایی قرار گرفت و ملیون ها دالر مردم افغانستان حساره مند شدند . در کنار این شورشگری در افغانسان اوج گرفت٬ ناامنی و بحران در کشور دامن گسترد٬ فساد و جنایت های مافیایی در کنار جنایات امریکایی ها وسعت چشمگیری پیدا کرد و امروز روزگار مردم افغانستان‌ به سیاههٔ مانند که در آنسوی آن جز بحران ٬ سر در گمی و اضطرار هر گز از روشنی خبری نیست . این ها به مثابهٔ کارگزاران استخبارات پاکستان و طالبان بر ضد مردم افغانستان عمل کردند که مسؤولیت بخش عظیمی از این حوادث بر شانه های امضا  کننده گان معاهدهٔ ام تی ای سنگینی میکند . امضای این معاهده نوعی حقانیت طالبان را برای مبارزه در برابر امریکایی ها نیز پریش برانگیز کرده است ؛ گرچه این ها امروز با شانه بلند افگندن ها مصیبت های مردم افغانستان را به مسخره گرفته و با چرخ زدن ها در کاخ های مجلل شیرپور و محل های دیکر در کابل و در قصر هایی در خارج از کشور آرزو های مجاهدین٬ این شریفترین نسل آزادی خواهان را به دیوار ها بکوبند . بر طنین های برخاسته از آن هیهات گفته و از چنگال نفرین دردناک وجدان فرار کنند؛ اما باید بدانند که بازی با خون تودهها بازی خیلی خطرناک است ٬ ولو که بازیگران تردستی فراتر از مبارک ها ٬ بن علی ها٬ قذافی ها٬ بشار اسدها و ... باشند . شاید این ها با خود بگویند که این کار به نماینده گی از دولت حامد کرزی کرده و او هم در این گناه با آنان شریک و پاسخگو است و با این سخن اندکی از بار مسؤولیت خود بکاهند . هر کس در برابر قانون و دادگاهٔ مردم خودش پاسخگو بوده و جزای آن شخص بیشتر است  که مسؤولیتش سنگین تر باشد . آشکار است که سایر مسوولین در دستگاهٔ حاکم به شمول رییس جمهو ر دراین زمینه پاسخگو بوده و از بار مسؤولیت آن فرار کرده نمی توانند . این در صورتی ممکن است که حکومت مردمی و دادگاهٔ مردمی در کشور ایجاد شود و در غیر این صورت میدان برای تاخت و تاز این ها باز و هر جنایتی بوسیلهٔ آنان فراتر از این هم ممکن است .

 

منابع و یادداشت ها :

 

۱ - مفاد پیمان امتیازات و مصؤونیت های سازمان ملل مورخ ۱۳ فبروری ۱۹۴۶  در مورد متخصصین که در ماموریت می باشند . با تغییرات لازم در مورد آیساف و افراد ملکی آن قابل اجرا دانسته است . افراد محلی که در خدمت آیساف قرار دارند  از طی مراحل حقوقی در ارتباط با سخنانی که ادا کرده اند ٬ مطالبی که نوشته اند ویا اعمالی که در ارتباط و ظایف خود انجام داده اند ٬ مصؤونیت دارند . این گونه بازی ها را در گذشته هم امریکایی ها با جمعیت اسلامی انجام داده که به شکست انجامیده است . از ملاقات رافایل معاون وزیر خارجهٔ امریکا با مسعود در استالف می توان یاد آورشد که بر اساس این ملاقات نیرو های جمعیت اسلامی قندهار ٬ زابل و غزنی را برای طالبان واگذار کرده و نیروی به فرماندهی نجیم خان برای سرکوب مراکز حزب اسلامی به غزنی فرستاده شد .  بر اساس وعده وعید های رافایل مسعود کابل را ترک گفت . زمانیکه او در شمالی رسید ٬ دریافت که بازی شکل دیگری به خود گرفته و به مقاومت پرداخت .

برای معلومات بیشتر رجوع شود به متن معاهدهٔ داکتر عبدالله و قانونی با فرماندهٔ آیساف در دسمبر ۲۰۰۱ به روزنامهٔ ویسا ٬ شمارهٔ ۱۴۹۴ ٬ ۸ جون و متن اصلی آن در شمارهٔ اوایل ماهٔ اگست ۲۰۱۱ این روررنامه

۲ - مرحوم غبار ٬ افغانستان در مسیر تاریخ

۳ - برای معلومات بیشتر رجوع شود به کتاب مرحوم حسن شرق

۴ - راۀ نجات ، شمارۀ 1485 ، 7 اگست

 ۵ - وحید مژده ، روابط  جمهوری اسلامی ایران وطالبان ، ویسا ، شمارۀ 1252 ، 10 جولای

۶ - روزنامۀ میامی هرالد نشست اعضای کانگرس  جمهور خواهان امریکا چون دانار وهراباکر ، دانکان هنتر ، لویی کوهمرت و اودچ رپسبرگ را با احمد ضیا مسعود ، حاجی محمد محقق ، معاون او حسین علی یاسا و فیض الله ذکی مشاور دوستم را در برلین به نشر سپرد که در این نشست بحث به عمل آمده بود که چگونه میتوانند ، برای استقلال ساحۀ خود تلاش نمایند و برای این هدف حکومت مرکزی را تضعیف کنند . در این نشست روی تجزیۀ افغانستان بحث شده بود و این نشست بخاطر تجزیۀ افغانستان صورت گرفته بود. سرنوشت ، شمارۀ 169 ، 30 اگست

* -   طرح شوروی ها برای بریدن شمال از  جنوب به هدف به انزوا در آوردن پشتون ها صورت میگرفت ؛ زیرا شوروی ها باور داشتند که پشتون ها اکثریت مردم افغانستان را تشکیل داد و تبلور ناسیونالیزم پشتون را تبلور ناسیونالیزم افغانستان تلقی میکردند . برای جلوگیری از چنین روندی کوشش کردند تا ملیت های کوچک را برضد ملیت های برزگتر بویژه پشتون ها ترغیب کنند . گروههای مزدور ستمی و پرچمی را برای رسیدن به چنین هدف رذیلانه پیشقراول گردانیدند . اینها حتا با تبلیغات خصمانه گروههای جهادی را که در صف واحد ملی در برابر شوروی می جنگیدند ، از یکدیگر جدا بسازند که هدف از این جدا  سازی ایجاد درز ملیت میان آن بود که تا حدودی موفق هم شد . شوروی ها توانستند تا در میان گروههای جهادی نفاق قومی را دامن زده و بدنۀ گروههای جهادی تاجک تبار را به سوی خود متمایل گردانیدند .  آتش بس مسعود شهید با شوروی ها در پنجشیر در دوران جهاد و جنگ های تنظمیی میان حزب اسلامی و جمعیت اسلامی بعد از معاهدۀ جبل سراج به اشتراک مسعود ، دوستم و مزاری نتایج تلاش های مشترک وپشت پردۀ شوروی ها و ایرانی ها  بود که افغانستان را به خاک و خون نشاند و تا امروز اثرناگوار آن در افغانستان مشهود بوده و هنوز هم این شعله ور است . همکاری جبهۀ متحد با نیرو های امریکایی نیز ریشه در این سیاست های شوروی سابق داشت که ما امروز شاهد دردناکترین فاجعه در کشور خود هستیم . این نگاۀ خصمانۀ شوروی ها امریکایی ها را واداشت که برای رسیدن به اهداف خود بیشتر به پشتون ها متمایل شوند . بازی های امریکا زیر نام مبارزه با تروریزم بر مصداق سخن "  گاه بر سم و گاه بر نعل "  نیز از آن  آب می خورد .  چنانکه حس شرق هم در کتاب خود اشاره به توطیه یی در زمان نجیب دارد . به گفتهٔ شرق نجیب طرح فدرالی و نوعی بریدن شمال از جنوب را در اجندای مشی صدارت او قرار داده بود که حسن شرق هم از ترس متهم شدن به خاین ملی ٬ به بهای از دست دادن مقام صدارت از خواندن اصل مشی که بوسیلهٔ مزدوران شوروی ترتیب شده بود ٬ انصراف نمود و نوشته ییرا به خوانش گرفت  که خودش ترتیب کرده بود . وی می گوید که در نجیب در عقب این طرح از حمایت جمعیت اسلامی برخوردار بود . (۳) از تلاش های شوروی در سال های ۱۹۸۸و ۱۹۸۹ با ترغیب دوستم ٬ از تلاش های ایرانی ها در دههٔ هشتاد و نود با ترغیب گروههای تشیع برای ایجاد دهلیزی از مناطق شیعه نشین (۴)٬ تلاش های علاوالدین بروجردی معاون وزارت خارجهٔ وقت ایران در دههٔ نود بعد از سقوط کابل بوسیلهٔ طالبان با گرد هم آوردن مسعود ٬ خلیلی و دوستم (۵) ٬ سعی پاکستان بعد از به نتیجه رسیدن کوشش هایش برای تاسیس فدراسیون با افغانستان در زمان طالبان ۱۹۹۶ برای جدا کردن  شمال از جنوب بوسیلهٔ‌ طالبان و آخرین تلاش ها برای تجزیهٔ افغانستان در نشستی با ترغیب جموریخواهان امریکا با احمد ضیا مسعود ٫ محقق وفیض الله ذکی مشاور دوستم در برلین ٬  (۶) می توان یاد آور شد که در این راستا صورت گرفته است .   

۷ - گیری شرون یک مقام ارشد اسخبارات امریکا بود که در با آغاز تهاجم نیرو های امریکا به افغانستان از کلیفرنیا با چمدان ملیون ها دالری عازم پنجشیر شد و با داکتر عبدالله ملاقات کرد و ۵۰ هزار دالر را برایش  تحویل داد . وی به پاسخ این گفتهٔ  فهیم که برای و می گوید : ربانی و سیاف در میان ما موجود هستند که هر دو با دموکراسی مخالف هستند . شرون می گوید : مردم  ربانی را ترک گفته و با سیاف چای صبح را میخورم و موضوع را با وی حل میکنم . چنین هم کرد  .  جنگ امریکا در افغانستان ٬ اکرام اندیشمند  .

**- گاه گاهی به مسافرت های شخصی به کشور های ایران ٬ تاجکستان ٬ بویژه زمانی بیشتر می پرداخت که  درگیری ها و سر صدای حملهٔ طالبان بالا میگرفت . سخن معروف احمد شاه مسعود در مورد سفر  های او را شاید یاران و همسنگرانش بخاطر داشته باشند .

 

 


بالا
 
بازگشت