نویسنده : مهرالدین مشید

عبوسیت آمیخته با خشم فضای کشور را بهم پیجانیده است

 

اضافه تر از سه دهه جنگ تحمیلی مردم افغانستان را خیلی خسته گردانیده و در ضمن  بر نگرانی های آنان برای استقرار صلح و ثبات در کشور افزوده است .  ناتوانی نظام حاکم برای استقرار امنیت ، محو فساد ، نابودی گروههای مافیایی و مهار کردن آنان ابزاری کارا برای مخالفان دولت گردید تا هر چه بیشتر به سربازگیری از میان جوانان بیکار بپردازند .  دولت نه تنها برای نابودی این ها توفیقی  حاصل نکرد ؛ بلکه خود نیز در  کولاب ژرف آنها غرق گردیده است .

ناکارآیی دولت فاسد کابل برای استقرار یک نظام انسانی که می توانست به حد اقلی از نیاز های مردم افغانستان پاسخ میداد ؛  چنان بی نتیجه از آب بیرون گردیده است که هر گونه امید واری ها را برای استقرار یک حکومت کارا به کلی از میان برده است . در کنار این ناتوانی ها بی نتیجه ماندن تلاش های این حکومت برای مذاکره با مخالفان بحیث بدیلی برای رهایی کشور از بحران نیز هر روز چنان پیچیده می شود که به مثابۀ کابوسی بر افکار عامه بیشتر سنگینی مینماید که یک نوع  عبوسیت آمیخته با خشم و انزجار را در مردم افغانستان بوجود آورده است . هر دو دست به دست هم داده و فضای کشور را سخت بهم پیچانیده است  

فضای سیاسی و نظامی کشور چنان به بن بست رسیده است که  نه  تنها کار های تمام اداره های آن اعم از اجراییه ، قضاییه و تقنینیه را به نوعی رکود کشانیده و تنش ها میان هر سه قوه را روز افزون گردانیده است ؛ بلکه از آن هم بد تر فاصلۀ پیوند ناپذیر میان مردم و دولت را نیز بوجود آورده که در فضای مرگبار آن سرنوشت خویش را وهم آلود به تماشا گرفته و آیندۀ خویش را چون سرابی در هاله یی از وهم و تردید های بی پایان مشاهده مینمایند .

این ها دست به دست هم داده و هر روزی که سپری می شود ، بر میزان خشم و انزجار مردم نسبت به نظام و حامیان بین المللی آن افزوده می شود . بی درایتی ها و تن پروی های زمامدران کابل زیر چتر زد و بند های مرموزش با جامعۀ جهانی بویژه امریکا چنان بر حجم نفرت مردم ما بر ضد هر دو  افزایش یافته که چون سنگوارههای سیاۀ  خشم بر سر مردم ما ریخته اند که حتا کمترین نور رهایی بخش در پشت آوار های آن قابل رویت نیست .

در این فضای وهم آلود چیزیکه پر ززق و برق تر جلوه میکند ؛ همانا فریب ، ریا ، دروغ ، حق خواری و جنایت است که در سیمای زمامداران کابل پر رنگتر  می درخشند . بی توجهی جامعۀ جهانی به رهبری امریکا برای بازسازی زیر بنایی افغانستان در موجی از بی تفاوتی ها و سکوت مرگبار زمامدارن کابل از جمله توطیه های شاخدار امریکا برضد مردم افغانستان است که ریشه در سیاست های دو پهلوی امریکایی ها در افغانستان دارد . این سیاست عمدی امریکا بر ضد مردم افغانستان پرده از نیات واقعی امریکا نسبت به آنان بر میدارد که این رویکرد امریکا در افغانستان را طی ده سال گذشته نمی  توان ، امری تصادفی و ناآگاهانه دانست ؛ زیرا امریکا تجارب دراز مدت از جنگ های تهاجمی و اشغالگرانه بعد از دهۀ شصت و هفتاد از کشور هایی  چون کوریا ، ، کمبودیا ، لانوس و ویتنام دارد . امریکا خوب میداند که بیکاری در کشور های در حال جنگ زمینه ساز تقویۀ نیرو های مخالف بوده و زمینۀ خوبی برای سرباز گیری های آنان است . بیکاری در یک کشور بحیث پدیدۀ فقر زا عامل اصلی شورشگری بوده و حتا شورش های حق طلبانه چه که حرکت های باطل را نیز قوام می بخشد . امریکا با وصف آگاهی های گسترده از عواقب ناگوار سیاست های خود ،  باز هم در افغانستان دست به پالیسی ویرانگرانه زد و برای عملی گردانیدن استراتیژی های  منطقه یی و جهانی خود سرنوشت مردم افغانستان را با خون آبیاری کرد .

زمامداران کابل هم دم را غنیمت شمرده و چنان در خواب سنگین غفلت فرو رفتند و دست تاراجگران ، مافیای مواد مخدر و مافیای غضب زمین ، شرکت های امنیتی و قاچاقبران  مواد مخدر را فشردند که لحظه یی هم برای مردم مظلوم افغانستان فکر نکردند . نظام حاکم تنها در برابر سیاست های دو پهلو و مبهم امریکایی ها سکوت نکرد ؛ بلکه از آن هم بد تر بد ترین سکوت را در برابر مافیای گوناگون بویژه مافیای مواد مخدر و مافیای اقتصادی نمود که در بافت محکمی با مافیای فساد اداری به تقویۀ آنان پرداخت . از همین رو کارنامه های مهم حکومت ده سالۀ او بازی با شماری مفسدان معلوم الحال و حمایت هم جانبۀ آنان است که به رغم اختلاس و سؤ استفاده های بی شمار از صلاحیت های قانونی به گونه یی از مجازات معاف شده اند . این حاتم بخشی های دولت نوعی احساس مصؤونیت را در مجرمان ، مفسدان و جنایتکاران مافیایی ایجاد کرده است و این سبب شده تا گروههای مافیایی هر روز بیشتر از روز دیگر با نوشیدن خون مردم مظلوم افغانستان فربه تر شوند و مردم زار و ضعیف تر گردند . برخورد مصالحه گرانۀ مقامات ارشد دولتی در یک اهرم سازمان یافته و آگاهانه که گویی هاون هفتاد منی بر فرق مردم بیچارۀ افغانستان فرود می آید . این گمانه زنیها را تقویت کرده که مردم افغانستان در یک زد و بند مافیایی سازمان یافتۀ دولتی و غیر دولتی بیرحمانه به قربانی گرفته شده اند . شاید یک کارمند عادی دولت با ایجاد دشواری های اندکی برای مشری خود بتواند ، پول  اندکی بگیرد و کاری را در  حدود صلاحیتش برای او انجام بدهد ؛ اما چگونه می  توان رشوت 130 ملیون دالری ابراهیم عادل وزیر سابق معدن و صنایع و امثال آنرا یک امر شخصی میان وزیر و کمپنی چینایی دانست یا بحران مالی کابل بانک را که حساب اختلاس مالی آن به اضافه تر از 300 ملیون دالر میرسد . به همین گونه رشوت ها و کلاهبرداری کلان را می توان قیاس کرد که سر نخ آن در کجای این نظام قرار دارد .

این کلاهبرداری های بزرگ در حالی در کشور  بصورت بیرحمانه ادامه دارد که فریاد های دادخواهانۀ مردم از بام تا شام حتا گوش آسمان را کر کرده است و اما زمامداران کابل فریاد های در گلو شکستۀ مظلومان را به نیشخند های زهر آلودی بیش  پاسخ نمیدهند .  مردم بدین باور اند که مشتی از زمامداران شناخته شده برای تاراج دارایی های شان سازمان یافته عمل مینمایند و این ها اند که با افشا شدن و رسوا شدن در یک مقام با وجود ناکارایی و نالایقی نه تنها محاکمه نمی شوند و تنها با عزل از یک مقام به مقام دیگر ارتقا پیدا میکنند . این خود نشان دهندۀ سازش های پشت پرده و یک دست اهرم فرمانروایی در افغانستان است که هر آن بر گلوی مردم این کشور فروتر می شود .

در کنار این بی تفاوتی های شاخدار دولت دربرابر مردم در میان موجی از آشفتگی های دردناک اقتصادی و امنیتی گروههایی به نام اصلاح طلب و تغییر خواه پیشروی چشمان مردم خیره میشوند و با لباس های فیشنی و نکتایی های مود روز خود را به نمایش میگذارند که گویا دموکراسی سالاران اند و این نکتایی های زیبای شان نظام مردم سالاری را ضمانت آشکاری است . سفر هایی هم به خارج از کشور نموده و قطعنامه های حزب خود را هم در مجامع بین المللی و محافل خارجی به اذهان جهانیان میرسانند و تا باشد که بعد بین المللی و فرا ملی بودن  خود را توجیه کنند . با شعار های بلند و بالا وعده های پرزرق و برقی برای مردم افغانستان میدهند و با ابراز سخن های شاخدار و موضعگیری های غیر عملی و هوایی گویی آش گرم  را در گلوی مردم افغانستان میریزند  . در حالیکه این آش مانند بخشنده گانش داغتر از کاسه است  و تنها برای سوختن گلوی مردم ما کارایی دارد و بس . این در حالی است که این آقایان خود ته مانده های نظام کنونی بوده و در بستر این نظام فاسد پروریده شده اند و در هر زاویه یی از فساد آن نه تنها دخیل هستند ؛ بلکه در بخشی از آن دست دراز هم دارند ؛ اما شوق قدرت چنان این عزیزان را از خود بیگانه کرده که در عالمی از ذوق زده گی ها چنان در هوای وعدههای امریکا و انگلیس و کشور های دیگر برای دستیابی به قدرت "شادی مرگک"شده اند که حتا زمین را هم ندیده و از زمین به آسمان ریسمان می تنند . این شاهزاده گان خیالی که تخت و تاج بیشتر شان در خارج از کشور قرار داشته و تنها برای نمایش های سیاسی در داخل افغانستان حاضر می شوند . این ها فکر میکنند که گویا با این نمایش های سیاسی بعد از به قدرت رسیدن به اوضاع آشفتۀ سیاسی و نظامی  کشور پایان داده و زنده گی آنان را سر و سامان تازه میدهند . در حالیکه این خیالی بیش نبوده و ارزش عملی آن وهمی بیش نیست . این ها که زیر دهل خارجی ها  رقص سیاسی را به راه افگنده اند و فکر میکنند و راز پیروزی خود را هم نه در حمایت مردم افغانستان ؛ بلکه در حمایت نیرو های خارجی تلقی میدارند ؛ اما متوجه نشده اند که چگونه در طی ده سال گذشته شورشگری تحت بمبارد و کشتار بیرحمانۀ نیرو های خارجی در افغانستان شعله ور تر گردیده وامروز آتش چنان به آسمان کشور شعله میکشد که حتا نیرو های خارجی را وارخطا گردانیده است . گسترده گی روز افزون جنک در افغانستان خارجی ها را دچار دو دستگی ها و چند دستگی ها نموده

این ها که چندان میلی برای صلح با مخالفان هم ندارند ؛ زیرا بدین باور اند که گویا کشتی توفانزدۀ کشور را سوار بر فراز توپ و تانک خارجی ها به منزل مقصود میرسانند . در حالیکه : رفتن به پای مردم بیگانه در بهشت     حقا که با عقوبت دوزخ برابر است  . این در حالی است که خارجی ها نه تنها که آماده گی های لازم  و دراز مدت برای انتقال کشتی تپیده در خون افغانستان ندارند ؛ بلکه از این جنگ چنان خسته شده اند که حتا جنگ در افغانستان را کمتر از ارزش آن عنوان کرده و در جستجوی فرار از این جنگ هستند . چنانکه اوباما گفت : خروج نیرو های امریکایی از افغانستان شکل نمایشی را نخواهد داشت . این به  معنای آن است که بعد از ماۀ جولای دسته های بزرگی از نظامیان شان افغانستان را ترک خواهند کرد . این اظهارات اوباما و اظهارات رهبران دیگر کشور های اروپایی سبب شده که زمامداران در کابل روند صلح با مخالفان را تسریع بخشیده و فعالیت های آشتی را در سطح داخلی ، منطقه یی و جهانی گسترش بدهند . دعوت حامد کرزی از نخست وزیر ، رییس عمومی ارکان اردو و رییس استخبارات پاکستان برای بازدید از کابل و تشکیل کمیتۀ کاری متشکل از مقامات ارشد هر دو کشور گویای خروج حتا زود هنگام خارجی ها از افغانستان است . از این رو مقامات در کابل سخت در تلاش افتاده اند تا برای جلوگیری از خلای نظامی و سیاسی در کشور هر چه زود تر روند آشتی با طالبان تسریع یابد ؛ اما این دوستان که عاشق نیرو های خارجی اند و به یاری آنان هوای نجات مردم افغانستان را دارند . هر روز کوسی را برای مخالفت با صلح می کوبند و طبلی را برای جلوگیری از تلاش های آشتی می نوازند . معلوم نیست که چه اجندای مشخصی بعد از خروج نیرو های خارجی از افغانستان دارند . اگر اجندای صلح دارند ؛ بعد از خروج نیرو های خارجی با چه نیرویی در برابر طالبان خواهند ایستاد و اگر میل صلح دارند ، با چه کسانی آشتی خواهند کرد ؛ زیرا حساسیت این ها برای صلح با مخالفان چنان شگفت آور است که هوا خواهان این ها باز گشایی دفتر سیاسی برای طالبان و صلح با آنان را به بهای پرداختن غرامت به مردم افغانستان عنوان کردند . شاید اعضای این گروهها در نتیجۀ نشست های پیهم درسفارت انگلیس در کابل چراغ سبزی به روی شان در آن سفارت روشن شده باشد . این در حالی است که این بیچاره ها مگر نمیدانند که انگلیس ها برای آشتی با طالبان چندین گام پیشتر از امریکایی ها بوده و در این راه سرمایه گذاری هایی هم کرده اند . این ها سوخت بازی بیش در آتش قمار امریکا و انگلیس نیستند . در حالیکه انگلیس پایان بازی صلح را به یاری پاکستان طوری می خواهد که وزنۀ بازی به سویش بیشتر متمایل باشد ؛ گرچه هنوز فاصله برای صلح میان  دولت کابل و طالبان آنقدر دور است که شاید سفر مقامات ارشد پاکستان به کابل و وعده های چرب آنان به این زودی نتواند ، فاصلۀ مذکور را کوتاه نماید ؛ زیرا طالبان این تلاش ها را درامه یی برای پر کردن جیب های اعضای شورای صلح خوانده و چندان بر آن نه تنها خوش بین نیستند که خروج نیرو های خارجی کمترین خواست آنان  است .

در بازار آشفتۀ فساد روز افزون و خرگاۀ مکارۀ سیاسی صلح و آشتی در افغانستان که زمامداران کابل بر آن دلگرم و مخالفان سیاسی اش از آن متنفر اند . همه چیز برای مردم مبهم و گنگ مینماید و در عقب این ها چندان چشم داشتی برای رهایی از دشواری های توان فرسای کنونی را ندارند و اما در این میان یک چیز خیلی ملموس و پر رنگ به نظر میرسد که همانا عبوسیت همراه با انزجار و خشم درونکوب مردم است  که در سیمای هر شهروند افغان به خوبی مشاهده میشود . مردم ما که غرق در روزگار سیاۀ خود اند ، کمتر و حتا هیچ دغدغه یی برای این و آن نداشته و زمامداران کابل و مخالفان سیاسی او را به یک چشم تماشا میکنند . مردم افغانستان بدین باور اند که هر دو پروای شکم گرسنه و خوان تلخ آنان را نداشته و این قدر میدانند که خواست های آنان سفرۀ ننگین بازی های سیاسی هر دو گروه است . این بدان معنا نیست که مردم به صلح و ثبات بی علاقه اند ؛ بلکه خیلی علاقمند بوده وعلاقمندی آنان به مراتب حیاتی تر از علاقۀ زمامداران کابل و مخالفان سیاسی او است  ؛ زیرا مردم صلح را برای رنگ و رونق یابی زنده گی مادی و معنوی خود تلقی کرده و آنرا یک نیاز واقعی حیاتی می شمارند . در حالیکه تمایل برای صلح و آشتی یا مخالفت با آن چاشنی یی بیش در پاتوغ های آنان نبوده و شاید هم بحث روی آنرا با نیشخند های شاخدار به استقبال بگیرند .    مردم ما که از بیدردی ها و شکم پروری های زمامداران و مخالفان سیاسی او سخت به تنگ آمده اند . چنان در وادی زد و بند های سیاسی پیدا و پنهان زمامداران کابل و گروههای مخالف سیاسی آن خود را گم کرده اند . در این وادی گم گشتۀ فساد ، جنایت و تاراج  در موجی از بی تفاوتی ها و تن پروری های رهبران حکومتی و سیاسی خود در خود فرو میروند  و زمانیکه برمیزان وابستگی های بی شرمانۀ سیاسی و مالی آنان آگاهی پیدا میکنند و با آنهمه وابستگی های سرمسارانه گردن فرازی های آنان را می بینند . از شرم گویی ذوب میگردند ، حتا احساس خجلت میکنند و واکنش آنان در برابر این ناروایی رهبران حکومتی و سیاسی  جز ترشرویی وعبوسیت چیز دیگری نیست ؛ زیرا که هر نوع واکنشی جز این به مثابۀ مرگ ناگهانی وخونین خواهد بود که در  آخرین تحلیل خون آنان قربانی هوس های مشتی افراد قلدر فرصت طلب و قدرت خواۀ خواهد شد که در آسمان تلاش های شان جز  نامجویی و کامجویی چیز دیگری را نمی توان سراغ  نمود ؛ زیرا این ها کمترین تمایل قلبی برای استقرار صلح و ثبات در کشور ندارند . این ها منافع خود را در جنگ می بینند تا در صلح و خوب میدانند که هر گاه در کشور ثبات واقعی حاکم گردد ، در آنصورت اولین قربانیان ثبات در کشور این ها خواهند بود . این ها اند که از سی سال بویژه از ده سال بدین سو به نحوی از انحا سرنوشت مردم مظلوم افغانستان را به بازی گرفته اند و بدون تردید دادگاۀ مردمی بی صبرانه انتظار به محاکمه کشاندن شان را دارد تا باشد که درخت تنومند عدالت در کشور آبیاری گردد و پرندۀ نجات برای رهایی مردم افغانستان بشتابد . 

بدون تردید مردم بلا کشیدۀ افغانستان به صلح و آرامش نیاز دارند و این صلح را به دور از هر نوع معامله گری های سیاسی و نظامی با بیگانه ها خواهان اند و نسبت به رهبران حکومتی و سیاسی کنونی چنان بی اعتماد اند که هر نوع صلح را در محوری تصور میکنند که این ها فرسنگ ها از آن فاصله داشته باشند ؛ زیرا این ها همه وابسته اند و هر روندی را قربانی وابستگی های سیاسی خود مینمایند . ملت ما صلح را در روشنایی ارادۀ واقعی مردم به دور از ارادۀ خارجی ها جستجو میکنند ؛ اراده ییکه برخاسته از تصمیم واقعی توده های ملیونی مردم افغانستان بوده و فرا تر از گزینش های بد و بدتر باشد .

 

 


بالا
 
بازگشت