نصیرمهرین

 

 

 

چهار سال پادشاهی محمد نادرشاه*

 

 

    

                محمد نادر شاه به همراه وزیرانش در حال ترک یک مسجد در سال 1930

 

در سلسله نبشتههای بررسی حکومتهای افغانستان، نصیر مهرین، تحلیلگر تاریخی این بار حکومت محمد نادر شاه را به بررسی گرفته است. این نوشته در سه بخش نشر میشود.

 

بخش اول

 

محمد نادرخان (1262-1312خورشیدی/1883-1933عیسوی) چهار سال پادشاهی کرد. در طی  آن مدت، افزون بر نشان دادن گونه یی از حکومتگری خشونت بار، تهداب نظامی را هم برجای نهاد که سالهای متمادی به درازا کشید. نظامی که نشانه های آن را تا پایان جمهوری محمد داوود خان می توان مشاهده نمود.

 

چگونگی پیشینه ها و سیر دستیابی او به قدرت دارای ویژگی هایی است که برگهای سزاوار تأمل و آموزندۀ تاریخ سدۀ پسین کشور ما را رقم می زند. به منظور بازشناسی و بازیابی آن سیر و نشانه ها، بررسی فشرده یی را که با نام او پیوند یافته است، به صورت کل طی دو مرحله در نظر گرفته ایم:

 

-     مرحلۀ نخست، سرگذشت خانوادۀ محمد نادرخان.

-     مرحلۀ دوم، دستیابی به قدرت، با بررسی فشرده چهار ساله پادشاهی او.

 

  سرگذشت خانوادۀ محمد نادر خان:

 

محمد نادر خان نواسۀ سردار یحیی خان است. یحیی خان، خسر امیر محمد یعقوب خان بود. یحیی خان با تنی چند از بقیه سردارانی که به محمد یعقوب خان نزدیکی داشتند، در سال 1881نخست به امرتسر و بعد در دیردون هند تبعید شدند. یحیی خان دو پسر داشت به نام های سردار محمد یوسف خان و سردار محمد آصف خان. سردار محمد یوسف خان با سه زن ازدواج نمود.زن اولش یک دختر(محبوب سلطان، یک تن از خانم های امیر حبیب الله خان) و سه پسر به دنیا آورد. محمد نادر، شاه محمود و شاولی.

محمد نادر خان در (21 حمل 1362هـ.ش.) 1883 دردیردون هند تولد شد.(1)

 

محمد نادر 18 سال عمر خویش را در هند سپری نمود. در آنجا درس خواند و با زبان های هندی، انگلیسی و فارسی آشنا شد. سردار یحیی خان هفتۀ دو بار جوانان خانواده را گرد می آورد و به آنها دربارۀ افغانستان معلومات می داد .اعضای خانوادۀ او در سال 1901 پس از دریافت اجازه نامۀ امیرعبدالرحمان خان به افغانستان برگشتند و مورد احترام او قرارگرفتند. درهفته های آغازین برگشت که در باغ علیمردان به سر می بردند، چند بار نزد امیر باریاب شدند. طی همین دیدارها بود که دو پسر و نواسۀ بزرگ یحیی خان در دل امیر جای ویژه یافتند. از روی روایت منابع خانوادگی سرداران، علایق امیر را به ایشان چنین می خوانیم:

امیرعبدالرحمن خان:" سردار(سردار یحیی خان) شما در هندوستان باغ بزرگی داشتید. یقین دارم که عایلۀ تان در باغ علیمردان دلتنگ هستند. چنانچه شنیده ام که شاولی جان (بعدها مارشال شاولیخان مشهور به فاتح کابل) مریض گردیده، بنأً  قلعۀ علی آباد(2) را که در جوار باغ با صفائی واقع و از آب گوارای کاریزی برخوردار می باشد، برای اقامت تان تعیین و تخصیص داده ام وعلاوتا ً چون نزدیک باغ بالا قرار دارد، می توانم شما را بیشتر ببینم."(3)

امیر در آن  هنگام درقصر باغ بالا زندگی می نمود.

 

باید چندی ازین دیدارها گذشته باشد که آن خانواده به "خانوادۀ مصاحبان" و یا مصاحبان خاص نیز شهرت یافتند. در پیوند آن لقب گفته شده که روزی امیرعبدالرحمن خان به سرداریحیی خان گفته بود: "سردار خوب می شود هرگاه پسران تان، سردار محمد آصف خان و سردار محمد یوسف خان وقتا ً فوقتا ً نزد حبیب الله جان (بعد امیرحبیب الله خان) بروند..."

امیر افزوده بود، که "نوه های شما در آینده مصدر کارهای بزرگی خواهند شد. من درناصیۀ نادر جان (بعدها محمد نادر شاه) ذکاء و هوشمندی می بینم."(4)

پس از مرگ امیر عبدالرحمن خان، رفتن سردارمحمد یوسف و سردار محمد آصف، نزد سردار حبیب الله خان و صحبت های آنها با امیرحبیب الله خان سبب شد که مردم آنها رامصاحبان بنامند. برعلاوه از آنجایی که سردار محمد یحیی خان پسر سلطان محمد خان مشهور به طلایی بود، این خانواده را خاندان طلایی نیز نامیده اند.

 

ازدواج امیر حبیب الله خان با محبوب السلطان، دختر سردار محمد یوسف خان و خواهر محمد نادر خان که" تحصیل یافته، خوش صحبت و خوش مشرب" هم بود، زمینه های بیشتر نفوذ خانوادۀ سردار یحیی خان و از جمله محمد نادر خان را در دربار فراهم نمود.(5)

نادر خان در سال 1282. ش. اول کرنیل اردلیان حضور شد. با امیر هند رفت. قوماندان گارد شد و به رتبۀ جنرالی رسید. در شورش منگل 1290 در حالی که 25 سال داشت، موفق شد شورشیان را از راه مذاکره و مقاتله به تسلیمی وا دارد. پس از آن نائب سالار شد. لقب سردار اعلی را به دست آورد و مکتبی  برای ملک زادگان سمت جنوبی  تاسیس نمود که پسران اعیان و اشراف جنوبی در آن شامل گردیدند.(6)

 

پس از قتل امیر حبیب الله خان(1919)، محمد نادر خان و برادرانش مدت کوتاهی زندانی شدند. در شب قتل امیر، محمد نادر خان نیز در کنار خیمۀ او بود. به روایت میرغلام محمد غبار پیش از قتل امیر، طی دیداری توافق میان امان الله خان و نادر خان حاصل شده بود.(7) دشوار به نظر می آید که موافقت نادر خان با امان الله خان را بر اساس آن باورهایی پذیرفت که امان الله خان در جهت حصول استقلال وتجددگرایی داشت. در حالی که زیرکی و هوشمندی سیاسی محمد نادر خان برای دسترسی به قدرت پس از برداشتن امیر حبیب الله از طریق همسویی و اتحاد عمل با امان الله خان، همچنان انگیزۀ عقده گشایی مؤثر بوده است؛ زیرا روزی امیرحبیب الله خان بر نادر خان قهر شده و امر کرده بود که ریسمان یک پیسه گی خریده در پاهایش انداخته مثل سگ او را کش کنید.(5/2)

 

ازین رو می توان این ذهنیت را پذیرنده شد، که توقیف چند روزۀ او در جلال آباد و چندی درکابل، بیشتر برای محافظت آنها بود؛ تا به عنوان قاتل شاه آسیبی نبیند. درحالی که سردار محمد هاشم خان (بعدها سردار محمد هاشم خان صدر اعظم) از طرف کسانی که از حقیقت قتل امیر، توافق امان الله خان و محمد نادر خان آگاهی نداشتند، به گونۀ اهانت آمیز از هرات به کابل فرستاده شده بود. سید محمد اکبر حمید"حسینی" نویسندۀ کتاب حکمرانان هرات، نوشته است که"دو نفر از کندک مشران به نام های غلام حضرت خان و عبدالرسول خان برای گرفتاری و دستگیری محمد هاشم خان (بعدها سردار محمد هاشم صدراعظم) و سلیمان (سردار) خان اقدام کردند و آنها را بر یابوی پالانی (اسپ بارکش) سوار کردند و از طریق غور و هزاره جات به سوی کابل حرکت دادند.(8)

 

نادر خان هنگام جنگ استقلال به عنوان قوماندان جبهۀ مهم در سمت جنوب کشور رهسپار شد. کسب پیروزی او مورد تحسین شاه قرار گرفت. اما پس از تصرف قدرت، کیش شخصیت نادرخان، همراه با امان الله ستیزی و امانی زدایی به اندازه یی توسیع یافت که نویسندگان تابع امر دربار سلطنتی، محمد نادرخان را "اعلیحضرت محمد نادرشاه غازی، شهریار استقلال و نجات بخش افغانستان" نامیدند، و حتا در کتاب های درسی مکاتب نیز او را محصل استقلال یاد کردند. به طورمثال بنگریم: "...اعلیحضرت محمــد نادرشــاه برای وطن ما خدمت های بسیار نموده اند. استقلال ما را دوباره از دشمن ما گرفته اند..."(9)

 

پس از استقلال افغانستان، محمد نادر خان و برادارنش، پله های دیگری ازعروج و نفوذ را پیمودند. نادر خان به حیث وزیر حربیه  و برادرش سردار محمد هاشم، سفیر در روسیه بود. شاه محمود و شاه ولی با دو خواهر شاه نیز ازدواج کردند. اما امان الله خان مانع ازدواج خواهرش با سردارهاشم خان شد. ازین رو هاشم خان تا زنده بود کینۀ او را بر دل داشت.

 

نادر خان هنگامی که وزیر حربیه بود، با داشتن صلاحیت بسیاررئیس تنظیمۀ تخار و بدخشان شد. از زبان شاهدان عینی برمی آید که در آنجا رفتارهای مدبرانه داشت. روشی را که هنگام بازرسی صفحات شمال افغانستان در پیش گرفته بود، با روش حکمرانان پیشینه دارای تفاوت بود. او سردار محمد اکبر خان، نایب الحکومه را که مامای شاه بود، با تعدادی از مامورین رشوه خوار بر طرف نمود. با آنانی که به دزدی و راهگیری شهرت یافته بودند، برخورد شدید نموده و امر اعدامشان را داد. طوره یکی از چهره هایی که در تصنیف ها و آهنگ ها هنوز هم نام او جای دارد از جملۀ  همان اعدامیان امر محمد نادر خان است. بر باقیات سالها پیش مردم از ناحیه مالیات خط بطلان کشید و اوراق مربوط را آتش زد. تحفه های گرانبها را نپذیرفت. هنگامی که هیأت صد نفرۀ او مواد خوراکی، و دیگر مواد و اجناس را به مصرف می رساندند، به تادیۀ پول برای آنها تأکید می نمود.

کارکردهای او در ولایات تخار و بدخشان بازتاب تحسین آفرین داشت. جمشید خان شعله، که خود محمد نادر خان را هنگام آن مسافرت از نزدیک دیده بود، با وجود محکومیت سیاست ها و اعمال او که در زمان پادشاهی خویش مرتکب شد، قضاوتی دارد در خور تأمل. وی می نویسد: "گویا تقرر محمد نادر خان سپه سالار، وزیر حرب به تخار و بدخشان در چنین فرصتی که این خاک بی سر و سامان در آتش ظلم و فساد می سوخت، کارمعقول سلطنت کابل بود... از روزی که از خنجان به این ولایت داخل شده است، یک گیلاس آب از کسی را به مفت نخورده است..."

 

محمد نادرخان، مامورین بالا رتبۀ پیشین را از کار برکنار نمود و به کابل فرستاد. پسر کاکایش سردار سلیمان خان و برادرش سردار شاه محمود خان را به وظایف مهم کشوری و لشکری گماشت. بر اساس همین کارکردهاست که جمشید خان شعله بر کارروایی های زمانۀ پادشاهی اش، چنین می نویسد: "اگر اعلیحضرت محمد نادرشاه به کشت و خونهای سیاسی دست نمی زد و جلو سردار محمد هاشم خان و متعصبین محورسلطنت را درمسایل تبعیض پسندی می گرفت، شاید مسیر زندگی مردم و احوال جامعه شکل دیگری می یافت..." (10)

 

حقایق نقش او در اوضاع تخار و بدخشان، و گونه های روش و سیاستی را که در پیش گرفت، می تواند زمینۀ بحث بیشتری را فرهم آورد. اما یکی از واقعیت ها این هم است که محمد نادر خان وقتی به حیث رئیس تنظیمۀ به آن سوی رفت که پله های قدرت را پیهم و بدون موانع و با ضمانت های خاندانی پشت سر می نهاد. در تخار و بدخشان اوامر و دستور العمل هایش مانند سلاطین و شاهانی بود، که هیج مانعی را در برابر اجرای آن نمی دیدند. با چنان صلاحیتی رفتارمی نمود که نیازی به گزارش به کابل و کسب اجازت از شاه مطرح نبود. آثاری که صلاحیت و رفتارش بر توقعات او جای نهاد، می تواند سخن از گونۀ افزون خواهی و بهتر بینی خود اندیشانه را وانماید. اما آن روش او در کابل با موانع روبرو بود.

    

                                      بخش دوم

جناح بندی های حکومت امان الله و سرنوشت محمد نادر خان

محمد نادرخان (1262-1312خورشیدی/1883-1933عیسوی) چهار سال پادشاهی کرد. در طی آن مدت، افزون بر نشان دادن گونه یی از حکومتگری خشونت بار، تهداب نظامی را هم برجای نهاد که سالهای متمادی به درازا کشید.

 

 

درقسمت های پیشین، هنگام نگریستن به کنش ها و واکنش های زمانۀ پادشاهی امان الله خان، واکنش هایی را که از خواستگاه قرائت دینی متفاو ت، و برمبنای ضد اسلامی نامیدن شاه ناشی شده بود، یادآوری نمودیم. درسوی دیگر، افزون بر حضور نارضایتی های منفعلِ مشروطه طلبان پشین، محافظه کارانی نیزحضور داشتند که نه تنها با اصلاحات شاه مخالفت می ورزیدند، بلکه با مشروطه خواهان پیشین و افرادی که تکیه گاه امان الله خان را تشکیل داده بودند، مخالفت می کردند.

 

محمد نادر خان ازچهره های مهم این گروه از اشخاص ترسیم شده است، اگرچه، از جزییات طرح ها و موارد مشخص پیشنهادات از زبان و قلم خود او اسنادی در دست نداریم. در زمان حیات وقتی شرح زندگی اش  را نوشتند، هیچ اشاره یی به موارد مشخص اختلافات او نشده بلکه به تذکر دلایل نامقنع می پردازند. مثلاً "اعلییحضرت محمد نادرشاه...، در اوائل برج قوس 1302 از عهدۀ وزارت حربیه نظر به بعضی موانع مستعفی گردیدند... در 30 نومبر 1926 ع. در اثر علالت مزاج  استعفای قطعی خویش را (از سفارت افغانستان در فرانسه) اظهار داشته به معالجه پرداختند."(11)

 

اما جلوه هایی از آن و یا اندک نوشته هایی که از نزدیکان و هواخواهان او و یا دیگران را دیده ایم، می توانند ما را اندکی در شناخت مواضع محافظه کارانۀ وی کمک نمایند. مثلا ًخواهرزاده اش، جنرال اسدالله سراج به این موارد اشاره می نماید: "اعلیحضرت امان الله خان پادشاه تجدد پسند بوده و می خواست وطن را با گامهای سریع به شاهراه تمدن سوق دهند. و اما سپهسالار که شخص دوراندیش و به عنعنات و روحیات اقوام بلدیت کامل داشت، به عرض می رساند که باید با سنجش و آهستگی رفتار نمود."(12)

 

اما این سخنان برای تشخیص مواضع محمد نادرخان و تشخیص نظری باورهای سیاسی او، همچنان برای مرزبندی دقیق او با دیگران، بسنده نیست. در حالی که دربارۀ مواضع عبدالرحمن لودین و یا روحانیت اشرافی و ملاهای پیرو آنها در قبال اصلاحات شاه آن کمبود وجود ندارد؛ و ما می توانیم موارد نظری آن ها را به گونۀ مشخص از همان هنگام دریابیم.

 

برخی ازمخالفت های او را می توان اختلاف در گونۀ برخورد تاکتیکی با شورشیان نامید. مثلا ً اگر او سرکوب شورشهای سمت جنوب کشور را نپذیرفته باشد، به این دسته از اختلافات او برمی گردد. در حالی که نمونه های آشکار شدۀ اختلاف را داریم، بدون این که محتوی و مضمون آن وقت را همه جانبه در دست داشته باشیم. نمونه های آشکار شده از ین قرار بودند:

پذیرش فرماندهی عملیات از طرف محمد ولیخان (کفیل سلطنت)، برکناری محمد نادر خان از سمت وزارت حربیه، فرستادن او به سفارت فرانسه، سبکدوشی و یا استعفا از سفارت، نپذیرفتن خواهش شاه برای بازگشت به افغانستان، همه جلوه هایی ازموجودیت اختلاف و نارضایتی  نادرخان از نظام امانی است.

 

اما گویاتر، روشهای دوران بعدی یا دوران پادشاهی نادرشاه است، که می تواند زبان گویای مکنونات پیشینۀ او باشد. بعدتر به آنها می نگریم.

 

چنانچه مشاهد می نماییم، از زمان بازگشت خاندان محمد نادرخان از هند، تا استعفأ او از سفارت افغانستان در پاریس (30 نومبر1926ع.)، تحولات و تغییراتی در اوضاع اعضای آن خاندان، جامعه و نهاد حاکمیت به میان آمده بود که هجرت دوبارۀ آنها و یا رسیدن به قدرت را تعیین می نمود. دو عامل در تعیین سرنوشت آنها بیشتر کارسازند: یکی تشدید بحران ها در جامعه که ضعف و ناتوانی فزایندۀ نظام امانی مانع مهار نمودن آن بود؛ و دوم این که، سرشناس شدن نادرخان و برادران او، و امکاناتی که برای استفاده از اوضاع نا به هنجار حاکمیت لرزان امیر حبیب الله کلکانی برای تصرف قدرت در استقبال نادر خان نشسته بود.

 

راه تصرف قدرت سیاسی

 

پس از آنکه امیرحبیب الله کلکانی کابل را تصرف نمود، بر اساس مشورۀ کاردان های سیاسی نظام خویش، به محمد نادر خان پیشنهاد کرد که برگردد و در ایجاد نظم و نشق با او همکاری نماید. نمایندگان پیام خاص او  سردار عبدالعزیز خان و سردار احمد شاه خان بودند که از راه هند روانۀ پاریس شدند. .از آنجایی که امیرحبیب الله به نادر شاه نظر نیکی داشت، سردار شاه محمود خان، برادرشاه را رئیس تنظیمیۀ سمت جنوبی تعیین نمود. امان الله خان نیز به نادرشاه پیام داد، در جنگ ضد نیروهای حبیب الله کلکانی سهیم شود و بازگشت او را به افغانستان از راه شوروی پیشنهاد نموده بود. پیشنهاد همکاری علی احمد خان (مشهور به والی- وی درسمت مشرقی موفق به گرفتن بیعت وحلف وفاداری تعدادی ازمتنفذین برای خود و اعلیحضرت شده بود) را که شوهر خواهر امان الله خان بود، جدی نگرفت. هنگامی که علی احمد خان به پشاور رسیده بود، محمد نادر خان نیز در پیشاور بود. محمد نادر خان به سردار فاروق خان عثمان گفته بود که علی احمد خان را ببیند و از مکنونات او آگاهی حاصل نماید.

 

فاروق عثمان نوشته است: "والی احمد خان پیشنهاد نمود که «باید به اتفاق یکدیگر به خاطر نجات افغانستان سعی به خرج دهند. فرقی نمی کند که ریاست کشور از آن من باشد یا از آن سپهسالار نادرخان.» وقتی که آن پیشنهاد را به نادرخان رساندم، پوزخند زد و هیچ نگفت."(13)

 

محمد نادر خان بر خلاف پیشنهاد امان الله خان، از راه هند به افغانستان برگشت و در جنوب کشورمحل تدارک حمله به کابل و جنگ با امیر حبیب الله را تعیین نمود. امان الله خان به نادرخان نامه نوشته بود که از راه شوروی به قندهار برود. در صحبت ها و مصاحبه ها در هند، گنگ و کلی، و با زبان دپلوماتیک چنان سخن می گفت که کسی نپندارد او قدرت را برای شخص خویش می خواهد. اما لبۀ تیز حملات خویش را به سوی حبیب الله کلکانی متمرکز نموده بود. یکی از پیام های او به اقوام جنوبی اینگونه است:

"اینجانب محمد نادر که یک خدمتگار دین و دولت اسلام هستم، وخویشتن را بهیخواه همۀ مردم افغانستان می دانم، زمانی که در پاریس بودم، خبرهای وحشتناک افغانستان را شنیدم. هرچند در آن وقت بسیار مریض بودم، ولی خدمت برای افغانستان در قدم اول اهمیت برای من بود. همانا با عجلۀ تمام به پیشاور سفر نمودم و اینک به خواست خداوند با وحدت و یکپارچگی قبایل، و با درایت مردم ولایات جنوب و شرق افغانستان به طرف کابل پیشروی نموده، بعد از خلع حبیب الله رهزن از سلطنت که تاج و تخت  کابل را غصب نموده، شخص دیگری را که قادر باشد به کشور افغانستان، دین و ملت خدمت نماید، به شرط وحدت و رضایت مردم قبایل، به پادشاهی انتخاب خواهم کرد."(14)

 

در اثر توفیقی که در بسیج قبایل جنوب و شرق به ویژه جنوبی یافت، امارت بیش از 8 ماهۀ امیر حبیب الله کلکانی پایان یافت ( 22 میزان 1308 خورشیدی) و نخست شاولی خان ( از آن به بعد مارشال فاتح کابل لقب گرفت) و سپس نادر خان به کابل رسیدند.

 

در سلام خانۀ کابل، "در اثر اظهارات چند تن اشخاص سرشناس (...) و اصرار سران قبایل بالاخره سپهسالارسلطنت را قبول نمود.( 23میزان 1308)"(15).

قبولی مقام شاهی در حالی بود که پیشتر برخی از نخبه گان، مانند محمد ولی خان، وکیل سلطنت امان الله خان، شیر احمد خان، رئیس شورا و میرهاشم خان، وزیر مالیه به او پیشنهاد نموده بودند که موضوع تعیین زعامت را به لویه جرگه واگذار نماید و تا آن وقت به حیث وکیل سلطنت بماند.(16)

 

اما او با تکیه بر ظریفانه ترین شیوه و تدارک زیرکانۀ کسب قدرت، شاهی خویش را اعلام نمود؛ ولی مطبوعات دولتی درزمینۀ کسب مقام پادشاهی از طرف او چنین نوشتند: " به تاریخ 23 میزان اعلیحضرت منجی وطن وارد کابل شده از طرف ملت به پاداش این خدمت بزرگ به پادشاهی افغانستان قبول وانتخاب گردیدند و در اثر اصرار ملت ذات همایونی وظیفۀ شاهی را پذیرفتند. . ."(17)

 

سوالی که پاسخ نیافته است

 

یکی از پرسش هایی که همواره حین بررسی فعالیت های محمد نادر خان مطرح بوده، این است که تمویل کنندۀ مصارف قوای جنگی او کجا و کدام منبع بوده است.

تا حال منبع و مقدار هزینۀ مصارف قوای جنگی او  و برادرانش، هیچ وقت به صورت واضح و قناعت بخش ابلاغ نشده است. دریافت مقداری پول ازطرف غلام صدیق خان چرخی که در برلین بود و از طریق تاجری در پیشاور به محمد نادرخان رسید، و یا دادن مقداری پول چند دوست و آشنای او، تکافوی مصارف جنگی سپاه او را نمی توانست.

 

 اما گفته شده است که به صورت پنهانی از طرف انگلیس ها  تمویل می شد. در این باره نوشته اند که نادر خان پیش از بازگشت برای گرفتن قدرت با انگلیس ها ارتباط داشت "ولی انگلیس ها نمی خواستند به این روابط شکل رسمی وعلنی دهند. زیرا علنی شدن روابط، آیندۀ نادر خان را در افغانستان به خطر بی اعتمادی مردم مواجه می کرد. از آن رو انگلیس ها ظاهراً خود را در این مورد بی طرف نشان داده اند. ولی آنها هیچ شخص دیگری را برای سلطنت آیندۀ افغانستان، بهتر از نادر خان و برادران او نداشتند و تمام زمینه ها را به طور مستقیم وغیر مستقیم به نفع او مساعد می ساختند."(18)

 

نادرخان در بمبئی به نمایندۀ انگلیس نیز گفته بود که طرفدار دولت انگلیس است. (19) اگرچه پرسش بالا دربارۀ مصارف او تا رسیدن به کابل پاسخی ندیده است، اما پس ازاعلان پادشاهی او مدرکی در دست است که کمک های بریتانیا را مدتی اعلام نکرده بود.

 

  ر   

بخش سوم و پایانی

محمد نادر خان در آغاز حکومت خویش، دست به چند عمل یازید. نخست تعدادی از فعالان زمانۀ امانی را به زودی اعدام نمود. دوم با توسل به وسایل قرآن و شمشیر علیه سپاه حبیب الله کلکانی، که به شمال کابل رفته بود، اقدام نمود. همچنان خط مشی حکومت خویش را اعلام داشت.

خط مشی حکومت محمد نادر شاه

محمد نادر خان خط مشی حکومت خویش را طی ده ماده ابلاغ کرد. رئوس نکات آنها عبارت بودند از:

1- حکومت موافق احکام اسلامی و مذهب حنفی.

2- منع رشوت و شراب.

3- توجه به امور حربیه و تشکیل نیروی عسکری به صورت قومی و داوطلبانه.

4- ادامه و برقراری روابط با دول خارج.

5- امور مربوط به وزارت داخله، توجه جدی به انتخاب والی ها، حکومتی های کلان و نایب الحکومه ها.

6- دریافت مالیه و محصول گمرکات مانند سابق.

7- درزمینۀ تجارت و زراعت، علاقمندی به مناسبات تجارتی با کشورهای خارجی، و ایجاد راه آهن به زودترین وقت.

8- توجه به علم و فن؛ اما راه دریافت خوبتر آن منوط به تشکیل شورای ملی.

9- تأسیس شورای ملت. انتخاب وکلای ملت.

10- تعیین صدراعظم از طرف شاه ...(20)

مواد خط مشی حکومت محمد نادر شاه که در تاریخ خط مشی نویسی ازفشرده ترین آنهاست، نمونه یی ازخط مشی هایی هم است که با ظرافت وهوشمندی تهیه شده، و برخی از مواد آن فقط بر روی کاغذ حضور داشته اند و بس. به طورمثال، وقتی مادۀ نهم (تأسیس شورای ملی) درمعرض دید خواننده قرار بگیرد، می پندارد که شبه حکومت مشروطه ایجاد شده بود. نمونه یی از آن برداشت اشتباه آمیز را در لغتنامۀ مشهور دهخدا می بینیم. در آن جا چنین امده است:

"حکومت آن مشروطه ٔ سلطنتی و دارای مجلس شورای ملی است."

در حالیکه اعضای شورای یاد شده از طرف خود دولت تعیین می گردید و آن شورا صلاحیت نه گفتن در برابر تصامیم دولت را درهیچ موردی نداشت. در مادۀ اول، چند منظور و پیامد زیانبار را می توان نشانی نمود:1- تظاهر به اسلام. 2- تاکید به مذهب حنفی. هرچند که اکثریت مردم حنفی نژاد بوده اند، اما به مردمان وسیعی که پیروان شیعه اند، در واقع ستم مذهبی مانند سابق بازهم به گونۀ رسمی ادامه یافت. موردی را که امان الله خان می خواست به گونۀ عادلانه حل نماید، از طرف نظام نادر شاهی به مثابۀ یکی از سیاست های امتیازدهنده و تبعیض آمیز در جامعۀ ما به درازا کشید. جالب است که در همان مادۀ اول از نبود امتیاز قومیت و نژاد نیز نام برده می شود.

و یا خوانندۀ بی خبر خواهد پنداشت که با توجه به بحران ها و حساسیت های زمانۀ امانی، این بار پس از گرد آمدن وکلای منتخب مردم، پیرامون مضامین تدریسی و ومؤسسات تعلیمی بحث و مشوره می نمایند. اما محمد نادر شاه بسیاری از مکاتب را بست و آنچه در زمان امان الله خان برای نسوان کشور در نظر گرفته شده بود، مطرود گردید.

حکومت محمد نادر شاه در برخورد با روحانیون، متأثر از نیاز داشتن حکومت در دست خانواده، سیاست متفاوت با دورۀ امانی را در پیش گرفت. شاه امان الله خان برای برخی از روحانیون و ملاها، محدودیت هایی وضع، و حتا گرفتن امتحان از آنها را مطرح نمود. ملاها علیه او روز تا روز شوریدند. با وجود سرکوب ملاهای جنوب کشور، در نهایت گونه یی ازعقب نشینی را در پیش گرفت. ملاهای اشرافی دورۀ حبیب الله کلکانی هر چند درآغاز کمر او را بستند، اما به زودی او را رها نموده به سوی محمد نادر خان رفتند. محمد نادر خان روحانیون متنفذ، اشرافی را گرامی داشت، آرزوهای آنان را در دولت برآورده نمود و وزارت عدلیه را در اختیار آنها گذاشت(21). و در مجموع ملاها را چنان سمت و سو می داد که دین و مذهب را در خدمت حکومتداری او به کار ببرند.

مادۀ دوم، بیشتر تعمیق مبارزه علیه دوران امان الله خان را در نظر داشت.

به این ترتیب آن مواردی که دارای اهمیت حیاتی برای افغانستان بودند، از طریق بازی با کلمات و با جنبه های اغواگرانه آرایش یافتند. اما ببینیم که حکومت محمد نادر شاه در عمل معرف کدام نظام بود؟

درحکومت محمد نادر شاه، آنچه شاه و برادران اندیشیده بودند، عملی می شد. آرای آنها بود که در نظام تحمیل آرأ به کرسی می نشست. هیج کس و نیروی امکان چرا گفتن ومخالفت را نداشت. پست های اساسی دولت در اختیار شاه و برادران او بود.(22)

بر اساس همان لزوم دید، شاه و برادران او بود که حبیب الله کلکانی و همکارانش را در حالی اعدام کردند که دعوت به صلح را با شفاعت قرآن پذیرفته بود. اما دلیل اعدام آنها را آرزومندی قبایل جنوب کشور اعلام داشتند. به این طریق با دادن دلخوشی به مردم بخشی از کشور، بخش دیگر را در بی اطمینانی، بی اعتمادی و آزردگی فرو بردند. بسا ازچهره های مستعد در حوزه اداری، فرهنگی و سیاسی بدون داشتن حداقل گناه و اشتباهی، به این دلیل که محصول زمانه امانی و یا همکاران او هستند، اعدام شدند و یا به زندان فرستاده شدند. آزار و اذیتی که مردمان بیشمار و خانواده های مغضوبین در آن سالها دیدند، بسیار است.(23)

ابراز نارضایتی و مخالفت امان الله خان با وی، سبب شد که خوف و هراس بیشتر او را فرا بگیرد. از آنرو در متن باور به کارکرد سیاست خشونت آمیز، سرکوب ها فزونی گرفت و فضای مختنق شبۀ دوران عبدالرحمن خان در کشور استیلا یافت.

محمد نادر شاه با اتکا بر گردونۀ چنان نظام خودکامه خانواده گی، و فساد اداریی - که ازملزومات چنان نظام است- برخی از برنامه های در نظر داشته خویش را به منصۀ اجرا نهاد. توجه به همان برنامه ها و نهاد است که ما افکار و اندیشه های او را در قبال ادارۀ افغانستان و تحولات اصلاحی کـُند، بطی و جفاهای بی لزوم در حق نخبگان درک می نماییم.

نهاد و موارد اصلاحی او که چه با جوانب اغواگرانه و چه مواردی که در زمینۀ عمرانی و اصلاحی رونما شد، اما در هر حال با نظام مورد نظرش مطابقت داشت، از این قرارند:

جمعیت العلما، شورای ملی، مجلس اعیان، مجلس اصلاح و ترقی عسکری، ریاست فیصلۀ منازعات تجاریه، شرکت اسهامی برای ایجاد تسهیلات تجارتی، دارالایتام، دارلمجانین، انجمن ادبی هرات، انجمن ادبی کابل، مجلۀ کابل، سالنامۀ کابل، انجمن ادبی قندهار، (جرگه کوتی د پشتو) ، تأسیس کورسهای زبان پشتو، و کورس زبان فارسی برای خارجی ها، کورس زبان آلمانی، فرانسوی، و انگلیسی، فاکولتۀ طب، رفقی سناتوریم، جاده هایی در کابل و ولایات و از کابل به ولایات، بندها و نهرها، کلوپ ها در چندین وزارت، انجمن کشافان، چندین فابریکۀ صنعتی، تعمیر بالا حصار کابل و... ازمؤسساتی هستند که در زمان او تأسیس و ایجاد گردیدند. (24)

شایان یادآوری است که حکومت محمد نادر شاه، دست به تعمیر بالاحصار کابل یازید، اما ساختمان های پر مصرف دوران امان الله خان را متروک و بدون استفاده گذاشت و یا مانند سینمای پغمان به آتش سوزی روبرو شدند.

سیاست خارجی

محمد نادر شاه در زمینۀ سیاست خارجی خط مشی خویش را چنین ابلاغ نمود:

"ادامه و برقراری و استحکام مناسبات افغانستان با دول خارجه. مثل زمان امان الله خان مناسبات افغانستان با دول خارجه که جریان داشت، جریان خواهد کرد."

اما درعمل سیاست خارجی او با دورۀ امانی، تفاوت هایی را دارا بود. سیاست خارجی امان الله خان، هرگز طرف تایید حکومت انگلستان نبود. گذشته ازینکه مقامات حرکت استقلال خواهانۀ امان الله خان را فراموش نکرده بودند، از ناحیۀ احتمال مناسبات حسنه میان شوروی و افغانستان نگرانی و نا اطمینانی وجود داشت. در حالی که امان الله خان با شوروی نیز چنان مناسباتی نداشت که به گونۀ متحد به آن نگریسته شود. حتا بارها مناسبات دو کشور به وخامت گرایید. بنابراین سیاست مستقلانه امان الله خان پذیرفته شده و دربارۀ آن شک و تردیدی وجود نداشت. محمد نادر خان با توجه به همان برداشت از سیاست خارجی امان الله بود، که نام امان الله خان را در خط مشی خویش آورد. سیاست خارجی نادر شاه درعمل، تکیه و اعتماد بر لندن بود. رمز و رازی که در مناسبات او سایه داشت، به پذیرش ادعای دوستی اش باحکومت انگلستان منتج شد. دولت انگلیس در سال نخست پادشاهی نادر شاه، ده هزار تفنگ و پنج ملیون کارطوس و یک صد وهشتاد هزار پوند به دولت افغانستان تحویل داده بود، اما دولت افغانستان خبر آن را مسکوت گذاشت به موقع علنی نکرد.(25) افشای آن موضوع نیز به تقویه این برداشت انجامید که حکومت نادرشاه در خفا وابسته به انگلستان بود.

دریافت کمک عاجل به شمول کمک نظامی، همکاری هایی که ازطرف کارمندان اطلاعاتی انگلستان، در زمینۀ اطلاع رسانی از احوال مخالفین نادر شاه صورت می گرفت، حاکی از سیاست دوستی با انگلستان در سیاست خارجی او بود. در رابطه با مخالفت برخی از سران قبایل با حکومت هند بریتانیا نیز نادر شاه سیاستی را در پیش گرفت که کوچکترین دردسری برای آن حکومت ایجاد نشود.


در زمینۀ مناسبات با شوروی، اصل مدارا و مناسبات عادی و فارغ از تشنج را برای حکومت خویش مناسب دید. تعمیل این سیاست، مستلزم ایجاد محدودیت و عملیات سرکوبگرانۀ مخالفین شوروی بود، که به افغانستان آمده بودند. دقیقا ً سیاستی که برای پادشاه پیشین بخارا در کابل، و تلاشهای سرکوبگرانه علیه ابراهیم بیگ در پیش گرفته شد، بهایی بود به آن مناسبات و بهره گیری از پیامد آن برای استحکام قدرت. این سیاست آن امکانات مورد نظر را موفقانه در اختیار دولت محمد نادر شاه قرارداد. در ضمن آن تشویش هایی را که از ناحیۀ اقدامات امان الله خان داشت، تا مبادا عقب گاه استراتیژیک را به دست بیاورد، نیز خنثی می نمود. در نتیجه، شوروی نیز که دولت او را به زودی به رسمیت شناخت و به قناعت رسید. به این طریق برای برنامه های عمرانی و اصلاحی بعدی توانست از امکانات بقیه کشورها نیز استفاده نماید.

 

نتیجــه

همه جا می خوانیم که افغانستان کشورعقب مانده یی است. اگر در راستای دسترسی به سیاست ها و عملکردهای زیانبار و عقب نگهدارنده، نظام ها و شخصیت هایی را نشانی نماییم، نقش سیاست های محمد نادرشاه درعقب ماندگی افغانستان جای تردیدی نتواند داشت. همین طور او نمونۀ واضحی از کاربرد سیاست ناشفاف است. در عهد و پیمان وفادار نبوده و نسبت به مخالفین عقده مند می شد.

حین بررسی حکومت چهارسالۀ محمد نادر شاه، آنانی که به طرفداری او قلم زده اند، بیش ازهمه" تأمین امنیت"را به عنوان دستاورد او در میان آورده اند، بدون اینکه از برنامه های زیانمند و مانع شونده ترقی و جفاهایی سخن گفته باشند که در حق مردمان بیشمار اعمال شد. مردمانی که در پی بی امنی آفرینی هم نبودند. ازسوی دیگر، برخی پیدایش او را در عرصۀ قدرت محصول توطئه حکومت بریتانیا می نگرند، بدون اینکه نادر خان را در پیوند با اوضاع امانی در میان تبارز افکار و سلیقه های مختلف، به عنوان نماد یکی از چهره های محافظه کار قشر درس خوانده و از نحلۀ حکومت خاندانی خودرأی بنگرند. بسنده نمودن به جانب ساختار سیاسی خودرایانه و کارکردهای آسیب زای زمانۀ او، و ندیدن ویژگی های برنامه های او که تجربۀ شاخه یی از محافظه کاران را معرفی می کند، تصویر نا مکملی از او ارایه داشته است.

هیچ کشوری نیست که به امنیت نیاز نداشته باشد؛ و هیچ حکومتی نیست که در پی دسترسی به امنیت نباشد، اما مهم این است که کدام امنیت؟ و تأمین امنیت برای کی و به زیان کی؟ تأمین امنیت در زمان پادشاهی محمد نادرخان، همه امتیازها را در کف دست گروه خاص خاندانی و فرازآوردگانی نهاد که در چرخاندن ماشین دولتی آنها را کمک می رساندند.

هیچ حکومتی هم نیست که در پی گونه یی از تدوین و تعمیل برنامۀ اجتماعی واقتصادی، فرهنگی و نظامی و... نباشد. اما مهم این است که با توجه به زمان وامکانات مکانی، تا چه اندازه یی به رفع نیازهای مردم و تأمین اوضاع سالم مادی و معنوی کوشیده است.

آن چه در مورد حکومت محمد نادر شاه بر رسیده است، گویای علاقمندی به قدرت، و گزینش راه اشتباه تصرف قدرت است. تدوین و تعمیل برنامه ها در تابعیت از انگیزۀ حکومتداری است. در نتیجه آنگونه بنیاد و درازا کشیدن، فرصت های خوب و مناسب برای رشد وتعالی جامعه را از دست داد.

تحکیم قدرت با ستاندن جان بیگناهان و زندان سپاری های مردمانی عملی شد که نقش شان برای جامعۀ ما مفید بود. آن کنش قهار که در واقع واکنشی علیه نظام و نسلی از زمانۀ امان الله خان نیز بود، خشونت متقابل را بر برخی از ناراضیان تحمیل نمود.

نخست قتل سردارمحمد عزیز خان در برلین از طرف سید کمال و چند ماه پس از آن، قتل نادر شاه با ضرب گلولۀ عبدالخالق در 16عقرب 1312 حکایت از فشارهای طاقت سوزحکومت محمد نادرشاه دارد.

بررسی حکومت نادر شاه را با دستنویسی از او پایان می بریم که گویا دقایق پیش از مرگ نگاشته است:

Bildunterschrift: دستنویس نادرشاه که گویا دقایقی پیش از مرگ اش نوشته است

رویکردها و توضیحات:

1- اسدالله سراج ."رویدادهای مهم زندگی اعلیحضرت محمد نادر شاه شهید".ص 2 مطبعۀ احمد. کابل . افغانستان 1388

2- عزیزالدین وکیلی پوپلزایی نوشته است: "باغ علی آباد، محل پوهنتون(دانشگاه) حالیه، ملکیت ورثۀ شاه ولی خان بود. (ص 383 دارالقضاء در افغانستان) به احتمال نزدیک به حقیقت که منظور پوپلزایی همان وزیر شاه ولیخان (صدراعظم احمدشاه) خسرشهزاده سلیمان نخستین پسر احمدشاه درانی است.

3- اسدالله سراج. رویدادهای مهم ص 3.

4- ص 3 اثر بالا.

5- این هم گفته شده است که "با شدت مریضی امیر عبدالرحمن خان، انگلیس ها کوشیدند تا موافقت امیر را مبنی بر مراجعت خانوادۀ سردار یحیی خان از تبعیدگاه شان در هند کسب کنند." زنان افغان زیر فشار عنعنه و ... داکتر سید عبدالله کاظم ص 206-207- 5/2 ص 111

6- رویداد ها... اسد الله سراج ص 12

7- غبار جلد دوم .ص .30

8- سید محمد اکبر حمید حسینی. حکمرانان هرات .ص 50 .هامبورگ. آلمان 2006 به اهتمام دکتور سید معروف رامیا.

9- برهان الدین. کشککی. نادر افغان. صفحۀ اهدا. جلد اول. مطبعۀ سنگی ریاست عمومی مطابع کابل.1310. درکتاب های تدریسی مکاتب و تاریخ و مجعول همواره محمد نادرخان را بالا برده اند. برای اطفال از صنف دوم مکاتب.چنین تدریس می شد که محمد نادر شاه شهید استقلال وطن ما را به دست آورد.

10- ص 166- 185. جمشید شعله. جهاد ملت بخارا و حوادث لقی در شمال هندوکش. به کوشش دکتر جمراد جمشید.

11- سالنامۀ کابل سال 1311. ص 2

12- رویدادها... اسدالله سراج

13- ازخاطرات انتشار نیافتۀ غلام فاروق خان عثمان. از این خاطرات که در اختیار جناب دکترمحمد اکر م عثمان است، بسیار اندک انتشار یافته است. قسمتی از خاطرات در بارۀ کوشش های قدرت طلبانۀ محمد نادرخان را که برای نویسندۀ این سطور لطف نموده است، درکتاب درنگی بر زمینه های استبداد شناسی نادرشاه ص 16 آورده ام.

مارشال شاه ولی خان در کتاب "یادداشت های من" از فرستادن دو سردار احمدشاه وعبد العزیز از طرف امیر حبیب الله به سوی نادرخان می نویسد اما از وظیفۀ شاه محمود خان نمی نویسد. مراجعه شود به یادداشت های من. نویسنده شاولی خان ص 45.

14- نامۀ سرگشادۀ نادرخان به قوم وزیرمؤرخۀ 27 رمضان 1347 مطابق مارچ 1929. NAI.302-G,1929,P.8; IOR,L/PS/10/1288,5.703-PS, March 19 , 1929 نقل ازص 296 کتاب " واکنش های مذهبی و تحولات اجتماعی درافغانستان 1919-1929 شاه امان الله وعلمای افغان. مؤلف (به زبان انگلیسی) سنزل نوید. مترجم محمد نعیم مجددی. انتشارات احراری. هرات. افغانستان .

15- سید قاسم رشتیا.خاطرات .( 1311-1371) ص 9. ویرجینیا/ امریکا 1997

16- ص9 .منبع پیشین

17- سالنامه 1311

18- سید عبدالله کاظم/ زنان افغانستان در زیر فشار عنعنه و تجدد. ص 212

19- میر محمد صدیق فرهنگ افغانستان در 5 قرن اخیر. ص 395.

به بقیه منابع که در این زمینه روشنی می اندازند مراجعه شود:

1. Sir Q. Kerr Fraser_Tytler, Afghanistan: A study of Politcal Development in Central and Southern Asia. New York and London: Oxford Univ. Press, 1953, p.231.

2. Rhea Talley Stewart, Fire in Afghanistan 1914-1929. New York: Doubleday, 1973, p.575.

3. Vartan Gregorian, The Emergence of Modern Afghanistan. Stanford and London: Stanford Univ. Press, p.332

4. Sir W. Kerr Fraser_Tytler, Afghanistan….

p.230

20- ص 2/ 3 سالنامۀ سال 1311.

21- نورالمشایخ فضل عمر، درنخستین سالها،وزیرعدلیه محمد نادرشا ه بود.

22- برای معلومات بیشتر ص 48-49 افغانستان درمسیرتاریخ جلد دوم تألیف میرغلام محمد غبار.مراجعه شود

23- برای معلومات بیشتربه کتاب های "سرنشینان کشتی مرگ یا زندانیان قلعۀ ارگ" .تألیف عبدالصبورغفوری و"ازخاطراتم"، تألیف خالد صدیق چرخی مراجعه شود.

24- درسالنامۀ سال1311خورشیدی. شرح مفصل آنها زیرعنوان "مؤسسات جدید عصر نادر شاهی " آمده است

25- فرهنگ. ص 410  

26- اسدالله سراج. رویدادها . . .ص 134

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------- 

* این نوشته از تارنمای صدای آلمان گرفته شده است

 

 


بالا
 
بازگشت