ا-پولاد

۱۲ګاو-اردیبهشت یا ثورسال ۳۰۱۵زردشتی  

 میلادی02-05-2011 ویا ۱۳۹۰هـ ش مطا بق 

 

آبروی سیاه شده را نمیتوان با آب سپیدکرد

 

آیامیتوانیم سروصدا های بلند شده درمور دیو خیالی لادن را جدی بگیریم؟ یا اینکه این  روند را به مثل یک نیرنگ سیاسی دیگر بشماریم؟ آیا می ارزد به آن توجه کرد؟ یا اینکه برسبیل شوخی وفکاهی گویا روی آن مکث کرد؟  همه این جریان واقعا" رقم فلم های هالیودی بود، با فرق اینکه هیروی فلمش حتی به خود این زحمت را نداد که به یاد وبود واقعه ۱۱سپتامبر سال ۲۰۰۱قدم رنجه کند. این خویشتنداری او را به خوشی و راضی بودن او از مردن یا کشته شدن اسامه لادن تعبیر کنیم ویا اینکه  درسوگ مرگ دوست خود عزا داربود؟  واقعا" که امروز علم سیاست به بازی بچه گانه و افسون آن مارگیرهائی تبدیل شده است که در کشورهای شرقی توسط آن مارگیرها نان میخورند.

به هرصورت، بر سبیل شوخی روی این واقعه مکث نموده و جوانب خوب وبد آنرا سیک وسنگین می کنیم، شاید طالع با ما یار باشد و درین بالا وپائین کردن قطیهای مارچیزی دستگیر ما شود. اگرهم نشد به همان یاد گذشته های خود که نوشتیم و دردجله انداختیم دل خوش میداریم.

با اینکه جوانب قضیه خیلی مغشوش و معمی گونه است، اما نکته های قابل تذکری دارد که مارا ساعتی سرگرم سازد. بنا بران قبل از آغازو درمقدمه لازم است یکبارباریکی های این عملیه را مرورکنیم. به تعقیب گذشته  های یکی دوسال قبل درگیریها درمنطقه را بسیارمختصرو آنچه با این قضیه ربط دارد از نظر میگذرانیم، بعد ازان با ترازوی عقل آنرا سبک و سنگین میکنیم:

آقای اوباماما برای اولین باردرشب اول ماه می به جهان اعلام کرد که گروپی از نیروهای دریائی امریکا تحت نظر وهدایت خود شان مخفیگاه اسامه بن لادن را مورد حمله هوائی وهلیکوپتری قرارداده اسامه را به قتل رسانده و جسد اورا به اختیاردارد، ازینکه هیچ کشورعربی به تحویل گرفتن آن جسد آماده نه بوده است آنرا به بحیره عرب بعد ازمراسم اسلامی، کفن و به آب سپرده است،  تمام این اجراات که تا کدام اندازه به شرایط اسلامی مطابقت دارد یاخیر من را هراسان نمیسازد زیرا نه اسامه به کدام شریعتی باورداشت ونه معلوم است که دین اوچه بوده و نه من چندان متشرع هستم. اما ازنگاه هنری چرا؟

هلیکوپترها ازداخل مقرهای نظامی امریکا درافغانستان که نزدیکترین نقطه سوق الجیشی امر یکا در افغانستان که به سرحد پاکستان نزدیک است پروازوتا ابیت آباد(ابوت آباد) پاکستان که بیشتر ازهفتصد ۷۰۰کیلو متر راه است راه پیمودند آنهم هیلیکوپتر که با چشمان غیر مسلح قابل دید وتشخیص است، چطور قوای نظامی مجهزی که پاکستان دارد اینها را نتوانستند ببینند. یکبار شما ازطریق (گوگل ارث) مشاهده بفرمائید خواهید یافت که بارک نظامی پاکستان کاملا" در اطراف این محلی است که اسامه دران زندگی داشته، پس چطورحکمتی را امریکائیان بکار برده اند که همه این دستگاهای جاسوسی را یکباره به خواب عمیق درآورده است و یا لحاف سرمه سلیمانی بر هلیکوپترهای خود پاشده است که آنها نه آنرا دیده و نه آوازشانرا شنیده اند. بنا بران صاف وساده میتوان گفت که بدون آگاهی دولت پاکستان ویا دستگاه نظامی آنها این کار غیرممکن به نظر میرسد. ازین سبب است که  گفته میشود کاسه ای زیر این نیم کاسه وجود دارد. اگر پاکستان بخواهد کاری کند که ازامریکائیان تحایف و ازانگلستان اعتباریعنی هم لعل را بدست آرد و هم دل یار را نرنجاند، بسیار کورخوانده است.

اگر امریکا جسد بیجانی را برای بزرگ  نمائی و ختم دهشت بشکل هنری فلم برداشته و دراخیر آنرا با عزت یعنی محترمانه و به شیوه مسلمانی به آب سپرده است به هیچ وجه نمیتواند سیاه شده های دوقلو را با این آب پاک و سیاهی آنرا بزداید. نه چنین هم نیست این همه هنرهای بکار برده شده با این سادگی پلان نشده است. پس این همه کارروائیها باید روی سوابق قبلی قوای ناتو در افغانستان سناریو نویسی شده باشد. که حتما" چنین خواهد بود. بنا بران باید کمی به عقب رفت و دید که چه اتفاقاتی شاید مسبب اصلی این کارهنری شده باشد.

درسال ۲۰۰۱بوش رئیس جمهورایالات متحده وقت اعلان کرد که اسامه بن لادن مسبب این کاردرایالات متحده امریکا است. زیرا شراکت های خاندان بوش با خاندان لادنها دریونیکال و دیگر شراکتهای تجاری شان به مشکل برخورده وبا اینکه هنوز سرمایه های شان بازهم مشترکا" کارگران را میقاپد اما درظاهر امر بین آنها دیگردوستی وصمیمیتی وجود نداشته است. {مراجعه کنید به کتاب دروغ بزرگ نوشته روز  نامه نگار، ژورنالیست و تحلیل گر سیاسی  فرانسوی (تیری میسان) که درهمان سال با تحلیل واستدلال تاریخی زندگی خاندانهای بوش و لادن پرداخته و هردورا به تجزیه وتحلیل نشسته است.} (۱)

درهمین سال جرج دبلیو بوش به همکاری بلر انگلیس مقامات ملل متحد را قناعت دادند تا برای پی کرد ودستگیری اسامه لادن به افغانستان یورش ببرند که بردند و ماافغانها از اوشان مشکوریم که گماشته گان آی اس آی پاکستان و فرزندان گوش به فرمان ضیاءالحق، بابر، بوتوومشرف راکه به خواسته خود این کشورها به وطن سرازیر شده بودند ازافغانستان به دور ریزند. با اینکه آنها این کار راکردند اما اسا مه را با کمال هنرمندی به پاکستان منتقل و توره بوره را که خوب میدانستنداسامه درآنجا نیست زیرآتش گرفته وماه ها دران خود را مصروف ساختند، تا آنکه بلریا دولت انگلیس پلان منظم تغیر مسیر را برای بوش تهیه و اورا با فریب نفت سرشارعراق وسوسه کرد و بازهم ثابت ساخت که درفریب و چالبازی ید طولائی دارد. حمله به عراق واعدام صدام سالها طول کشید و طالبان و اسامه که آنهم بهانه هائی بیش نبودند به فراموشی سپرده شد. انگلیس با تلاش فراوان بنام تمویل قوایش درعراق آی اس آی، طالبان و اسامه را تقویه و چنان مجهزنمود که دیگر قوای ناتو نمیتوانست جلو این سیل طالب ریشو و کثیف الچهره را درافغانستان بگیرد. علاوه بران با وجود تجربه تلخ جنگ عراق بوش درنیافته بود که بلر به حیث یک خرابکاردرکنارش برعلیه خودش کارمیکند. قوای انگلیس بارها نشان داد که ازطریق هوا و زمین وبا سیاست های فریبکارانه امریکا را به بیراهه برده و آی اس آی پاکستان را درامرکشتن افغانها و ویرانی فغانستان، وحتی قوای ناتو کمک میکند تا آنکه ریختاندن سلاح ازهلیکوپترها وتسلیمی موسی قلعه برای طالبان رئیس جمهورجدید ایلات متحده امریکا رابه این حقیقت رساند که انگلیس بعوض کمککننده ترمزکارشان بوده سرمایه های شانرا به راه هیچ به هدر میدهد و دست نشانده بوش هم درکابل با آنها یاری و مدد رسانده وبه همان مقداریکه ازراه قاچاق موادکوکنار بدست میآرد ثنا گوی گولدن برون شده است. به همین سبب کشیدگیهای محسوس بین امریکائیان با انگلیس ازیکسو و با کرزی ازسوی دیگرآغازشد. اوبا ما با خریدن دشمنی انگلیس آنها را از کنار خود دور اما کرزی رابنا به هرنوع تقلبی که بود (ممکن کمک پاکستان وانگلیس) نتوانست عوض کند. اما بصورت بسیار محرمانه و شدید تحت نظرگرفت. این نظارت به سرحدی بود که کرزی و نماینده اوبا ما برای بالا بینی مسایل پاکستان وافغانستان به شدت برخورد لفظی نموده وازسراحی گلی سیا ست شان آب تقلب چنان زا زد که هر بیننده داخلی و خارجی را به تعجب وا داشت. جزئیات این همه کشیدگیهای افغان- امریکائی و انگلیس-امریکائی برای هر افغانی پوشیده نیست و حتی رسانه های جها ن درین موارد جسته وگریخته چیزهائی نوشته اند. ازاینکه برای توضیح مطلبی که آغاز کرده ایم همین مقدار معلومات عقبی کافیست از نوشتن بیشتر آن صرف نظر نموده به اصل امکانات گرفتاری، قتل ویا انتقال جنازه مُله (اسامه) میپردازیم.

وریانت اول: منظوربوش ازویرانی مرکزتجارت جهانی آن بود تا برعراق یورش برده ونفت آن کشوررا نه تنها ازآن خودسازد بلکه زبان درازصدام را که سعودیها راغلامان امریکا میگفت خفه سازد. چنانچه همین امروز نفت عربستان سعودی ازآن آنهاست.  بنا بران هدف اصلی واساسی ویرانی دوقلوها سرما یه گذاری نفتی بوده نه کارتروریستی. ورنه تروریستان اسلامی به عوض دوقلوها میتوانستند به سادگی قصرسفید را موردحمله قراردهند. زیرا قصر سفید است که مورد تنفر آنهاست. بنا برین نام اسامه همان وسیله تعرض بوده نه متعرض اصلی. اوباما با آنکه میدانست بوش مقصراست، نمیتوانست بنا برقانون امریکا برعلیه رئیس جمهور سابق آن کشوردست به اقدامی بزند. بنا بران صبروحوصله را ترجیح داد تا زمینۀ مساعد شد و توانست با یک حرکت نمایشی دیگر این بهانه را از ذهن امریکائیان دورکند. برای این دورکردن انتظارزیاد لازم بود که کشید. اسامه مُرد و اوبا ما نیزازان چندین مفاد راجمع ونما یش را به راه انداخت: با کنارآمدن و تطمیع پاکستان مرده اورا برداشت و به آب انداخت. هم امریکائیان آرام شدند. هم محبوب شدن خودش بالاگرفت و هم پاکستان درین راه که بنا به روابط دیرینه که تمویل نمودن آن کشوربه دوش ایالات متحده بود تضمین محکمتری را نصیب شد و درعین حال به دست درازیهای انگلیس درپاکستان تا اندازۀ مانع ایجاد کرد. حال پاکستان با چنین ضربه محکمی که ممکن خورده باشد با ید ازکمکهای ایالات متحده محروم گردد. اگر نگردد به معنی آنست که درین راه بازهم همکار ومددگار دولت امریکا بوده واست. درعین حالصریح درمی یابیم که تمام این صحنه  ها تقلبی بوده است.

وریانت دوم:  اسامه نمرده و طی یک درگیری طوریکه امریکائیان میگویند گلوله بسرش اصابت نموده و کشته شده است. درین صورت این سوالها پیدا میشود: طوریکه خود آنها گفته اند اسامه مسلح نبوده ومقاومت هم نکرده است. پس چرا این شخصی که برای دریافت اطلاعات بیشمار باید زنده میماند وبرای همین منظورملیونها دالر جایزه درنظرگرفته شده بود کشته شد؟ حالا تمام نمایشات مسخره این مطالب را به نشرسپرده و در تلویزیونها و کمپیوتر ها نمایش داده میشود: چند نفر ازکابینه اوباما با خیره شدن روی یک دیوار بصورت مو هوم مینگرند و این دیدنهای مسخره را دیدن عملیات گرفتاری اسامه نام نها ده اند. جهانیان ازان چه میدانند که آنها چه را می بینند؟  انداختن جسد بیجان اسامه در بحر نیزیکی از معمی های دیگر این روند است.  آیا مگر همین روند نشان نمیدهد که جهت شستن اشتباه یک شخص که آنهم مسبب بسیاری از ویرانیها درجهان شد این همه سناریو ترتیب و به فریب اذهان جهان پیشکش شده است؟ مجرم مجرم است ولو آن رئیس جمهورایالات متحده هم باشد. اگر آن شخص اتهام را ازخود دورکرده نمیتواند نباید بنام اینکه  زمانی رئیس جمهور بوده است ازمجازات درامان باشد. ازینجاست که گفته میشود دموکراسی تنهابرای سرمایه داران و زورمندان است نه برای عامه یا مردم. پس بهتر است دیمونکراسی یا دیومنشی نامید. این بدان معنی نیست که من آنرا از دید (۲)     Demoncracy آنرا          مکتبهای فلسفی یا سیاسی مطرح میکنم. نه چنین نیست. من ازدیدعام و روند عملکرد شمایان بررسی مینمایم. به این اساس میتوانم به صراحت بنویسم که مردم درمورد اعمال شما سوالهای زیادی دارند که تمام عملکردهای شما را زیرسوال برده اند.

وریانت سوم:-  این وریانت را میتوان وریانت چلیپا نامید به این مفهوم که نه اسامه و بنیاد گرائی و اعمال تروریستی ای درکار بوده بلکه تجربه تلخی بود که ایالات متحده بصورت عام دولتی آن یا اینکه تنها جمهوری خواهان برای تسخیر جهان پا پیش گذاشتند تا خوابهای ادولف را یکبار دیگر بنام اینکه باید دموکراسی یا دمون کراسی امریکائی جهانشمول شده وتحت اراده عامی قرار بگیرد تا سیادت سرما یه بیشتر مستحکم گردد. حد اقل من به این تغیر چهره جهانی موافقم بشرط آنکه باردیگر دوره بردګی(۳)      یا غلامی دوباره برنگردد. زیراطوریکه قبلا" نوشته ام به همان اندازه ای که علم یا ساینس به حد لازم خود درجهان رشد نموده کلتور واخلاق که جزء آنست رشد نکرده است. بنا بران ازین انسان خودخواه امروزی شکی نیست که دوباره به همان دوره بهره کشی خود را نرساند. زیرا همین حالا شکل بهره کشی مدرن توان انسانها را به اشکال مختلف میقاپد. بهر صورت وریانت چلیپا عبارت از همان تقاضاها و آرزوهائی است که هر ازگاهی مردمان جهان وقتی به قدرت رسیده اند وجهان را به تصورخود زیر نگین انگشتر خود دیده اند کوشیده اند مستفیم یا غیرمستقیم به آن برسند. نمونه آن جهانکشائی اسکندر امپراتوری روم، جهانکشائی اسلام، چنگیز، ناپلیون، اروپائیان،هتلر وبه شکل چپ آن استالین وده ها خود خواه دیگر که لازم نیست درین مختصر نام گرفته شود میتواند تجربه انسانها باشد. کاریرا که پرزد نت دبلیو- بوش امریکائی آغاز کرد یکی ازان جمله میتواند بشمار آید. اما این بار اقدام خیلی زیرکانه و مهیلانه ای بکار رفته بود که حتی خود کشور ایالات متحده را درسطوح انسانهای جیزفهمش لرزاند و حتی بحران جهانی را به ارمغان آورد. همان بحرانی که مارکس ازان بشکل تئوریکی ازان تذکر داهیانه داده بود. وریانت سوم با درک عملکردها و لزوم ذاتی بازار آزاد مطرح میگردد. زیرا درجستجوی علمی هیچ منطق دیگری حملات بوش وبلر را بر عراق ودیگر کشورهای دارای استقلال تو جیه نمی نماید. در مورد افغانستان و طالبان این امر صادق نیست زیرا توطئۀ خود غربیان درراه جنگ سردو واگذارآن به مردمان وحشی جدیدا" به میان آمده کشورمستقلی را درمنجلاب بی دانشی برده بود تا ازان راه امیال و آرزوهای قرون وسطی ای خود را برمردمان آزاده ای چون افغانهای سیکولارکشورما تحمیل نماید.(۴) به اینصورت واقعه یازدهم سپتمبرسال ۲۰۰۱ نیویارک همانطوریکه تیری میسان نوشته است یک آرزوی جهانکشائی و معاملات ضدوبند بازارهای نفتی بوده نه چیز دیگر. بنا بران این سروصدا های گرفتاری اسامه بن لادن بجز جمع گردن ریشه های همان اشتباه چیز دیگری تعبیر شده نمیتواند. بنا بران نه چنان بود ونه چنین است. یعنی ده سال درتاریخ بشر با زیاده خواهی خود خواهان بدون ازمصرف و هدردادن دست آورد زحمتکشان چیز دیگری به ارمغان نیاورده بلکه جهان را بی اعتبارتر و نا ان ترساخته است.

وریانت چهارم:- خوف و بی اعتباری است. با اینکه جهانیان درین باره چیزهائی گفته اند. اما واقعیت این است که بی اعتباریهای سابقه بازهم اذهان رامعشوش کرده است که ممکن حقیقت هم باشد. اتازونی بازهم نیرنگ دیگری را زیر پلان دارد. که ممکن است اینها باشد: دورساختن انگلیس ازصحنه سیاسی کشورهای آسیائی که اگر توضیح شود همه کشورهای آسیائی ممکن است درین راه همراهی عام  و تام نمایند. بجز چند دولت وابسته به دستگاهای استخباراتی بریطانیا. اگر آن کشورها درین راه با دیگران همراهی هم کنند صادقانه و بدون غش نخواهد بود. این غش به هردو معنی درینجا افاده معنی میکند. جذب کشور پاکستان وکشیدن آنکشور از مدارهمراهی با انگلیس که این سودا کمتر ازسرمایه گذاری دو قلوها نخواهد بود. بنا بران ضیاع وقت است زیرا تارو پود این کشوروابسته تاروپود انگلیس است. با تجدید و ترمیم ازین کشور دوستی نه بلکه فتنه برمیخیزد و بس . درحد سوم بسا اشخاص فکر میکنند که ایران شاید مورد نظر امریکا باشد. ممکن این باشد اما نه برای دشمنی با آن زیرا همین حالا نیــــز ایران از همکاران نزدیک ایالات متحده و اسرائیل است. و خود ایران نیز بسیار مردم زرنگ و با ذهنی دارد. به هیچ صورتی به سادگی درگیر زد وخوردهائی که کشورش را ویران کند نمی افتد. این تجربه را ایرانیان با هجوم اسکندر، هجوم اسلام و هجوم چنگیز از خود نشان داده اند و با درگیریهای اخیرروی غنی سازی اورانیوم بخوبی نشان داده اند که بیشتر از آنچه جهان فکر میکند ایرانی ها اعم ازآخند ها و سیاست مداران آن بشمول مردم عادی آن بیدار، هشیار وبا درایت اند. دقت کنید: وزیر دفاع اسرائیل با صراحت اعلان میدارد که "اسرائیل ازهسته ای شدن ایران باک ندارد زیرا مطمئن است که ایران هیچگا نمیخواهد به اسرائیل و کشورهای همسایه خود حمله هسته ای کند. این گفته ازکجا ناشی میشود. مردم یهود مردم بی حسابی نیستند. آنها به حد کافی زرنگی و هشیاری لازم را دارند وهیچ کلمه بی دلیل وبی اساسی را چنین واضح به رسانه ها تحویل نمیدهند. بنا بران ایران ازجمله قربانیان جنگ امریکا نیست. پس چه چیزدیگر میتواند مد نظرباشد. یکی ساختن کشورافغانستان و پاکستان. این ممکن است زیرا امر یکا برای آینده چین و هند به منطقه وسیعی نیازدارد. اما این توقع هم خام است زیرا به هیچوجه افغانها آنهم اقوام مختلف آن سرزمین با پاکستان وپنجابیها سر سازگاری ندارند. دشمنی عمیقی که بین این دو مردم ریشه کرده است هرگونه امکانی را درین راه غیر ممکن میسازد بجز تجزیه افغانستان که بدبختانه بعضی هموطنان ما قصدا" و نا آگاهانه به این آسیاب دشمن آب میریزند. اگر افغانستان را به بی اتفاقی خود افغانها تجزیه کنند ممکن است سرزمین پشتونها مورد کارسیاسی قرار گرفته وبشکل یکی ازفدرال نشین های پاکستان همراه شوند. درینصورت نه خراسانی خواهد بود ونه آریانائی که بعضی ازهموطنان خواب آنرا میبینند. اما هرگاهی پایگاه دائمی نظامی امریکا این جا را پرکند دیگر تجزیه ای درکارنبوده و این کشور پاکستان است که باید تجزیه شود. درآنصورت کشورما آنچه را که ازدست داده است دوباره بدست آورده و هندوستان نیز همسرحدی خود را با ما احیا خواهد کرد. این صورت قضیه زمینه های برخوردهای قدرتهای جهانی را بیشتر به سرزمین ما میکشاند. فشارچین درحال انکشاف سریع علمی و تکنیکی با ابر قدرت دیگر خوابیده که ازنگاه نظامی هنوز ابر قدرت است امریکا را درسرزمین افغانها مورد فشار قرار خواهد داد. این آینده پرطنش باید فکر هرافغان با حسابی را مغشوش کند که میکند.

بیائید منتظر بمانیم که انکشاف بعدی چه رنگی را به ما نشان میدهد تا به اساس آن حدسیات خود را به سوی واقعیت ها نزدیکتر بسازیم.   

 

 (        بعد ازان بنویسید ( دروغ بزرگ نوشته تیری میسان) بعدا" www.google.com\persian(۱) – برای پیدانمودن کتاب دروغ بزرک نوشته تیری میسان اول گوگل فارسی را پیدا کنید به این شکل :

(انتر) را فشار دهید . دربین انبوه نوشته های فارسی به سراغ مطلب تان بگردید تا آنرا پیدا کنید. کسانیکه به یکی از زبان های اروپائی مسلط اند میتوانند آنرا به همان زبان به زودی دریافت کنند.

درقاموس انگلیسی  به اسم دیو یا شیطان معنی شده است که بهترین و مناسب ترین کلمه برای چنین روش های حکومت داری میتواند باشد.Demon(۲)-

 Slave (۳)-

 کلمه سیکولار به معنی بی دینی نیست بلکه شکل عامیانه و برابر به طبع و درک مردم را شکل سکولار میدانند. یعنی آنکه میخواهد برعلیه دین یا عنعنه ای برنخواسته وخود همنمیخواهد  Secular (۴)-

     آنچه را بر او تحمیل میشود بپذیرد. مردمان سیکولار میخواهند همانطوریکه هستند باشند نه آنچنانیکه دیران بر آنها تحمیل میدارند.

 

 


بالا
 
بازگشت