درس های از تحولات جهان

 

اواخر قرن بیست بیانگر فزونی موج مبارزات آزادی خواهانه ، یکجا شدن کشور های که بنا بر عوامل گوناگون از هم جدا شده بودند و به همین ترتیب تحقق پلان امپریالیزم در مقابله با نیروی قدرت مند جهانی « سوسیالیزم » وبدست آوردن سرداری جهان در محور امپریالیزم در راس امپریالیزم امریکا میباشد .

دور از باور است که بلاک سوسیالیزم در راس اتحاد شوروی آنوقت با همه قدرتمندی تن به شکست مفتضحانه بدهد و در برابر همه داشته های انسانی و آرمانی سیستم، قرار گیرد . از سوی دیگر  با همه کشور های رو به انکشاف و دارای گرایش به بلاک سوسیالیزم نا جوانمردانه برخورد جفا کارانه نموده روگرداند.

اما واقعیت چنین است که سوسیالیزم در جهان فروپاشید و زشت تر از آن که خروج قوای شوروی سابق از افعانستان را ، نیرو های مخالف حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افعانستا ن ( حزب وطن ) به مثابه شکست روس ها در افعانستان ونابودی سوسیالیزم در جهان  پنداشته و به اصطلاح همه این  ها را در قهرمانی خویش محسوب میدارند . واقعیت دیگری را که میتوان صراحت بخشید عبارت از این است که بعد از فروپاشی سوسیالیزم ، امریکا و شرکای آن  بر جهان حاکم شده و به بهانه دفاع از مبارزات آزادی خواهانه مردم، د ر کشور های مختلف بر ضد آزادی ، پیشرفت و ترقی کشورها، با سیاست استعماری به شیوه های کهن برده گی و برده داری و در گروگان گرفتن رهبران کشور ها اهداف شوم شان را تحقق می بخشند .

گوش های شنوا ، مغز های متفکر وروشن فکران وطن پرست به خوبی آگاه اند که رهبری حزب دموکراتیک خلق افعانستان به تمام معنی در خروج قوای شوروی سابق موافق بود و این خروج را متکی به یک تضمین بین المللی درمورد عدم مداخله ودامن زدن جنگ به حمایت مستقیم امریکا، کشور های عربی و خاصتاً مداخله کشورهای همسایه ( پاکستان وایران )خواهان بودند .

تجربه دفاع مستقلانه ، شهامت ، فداکاری و جانبازی قوای مسلح حاکمیت آنوقت و بطور اخص جنگ در جلال آباد و خوست ثابت ساخت که غرب و دانه های بازی شطرنج آن هیچ نوع پابندی به تضمین خویش نداشته خلاف خواست مردم ودولت افغانستان دست به مداخله و افروختن جنگ ، باشرکت مستقیم نظامیان پاکستانی ،عربی و دیگران زدند وبزرگترین سازمان در سطح جهان (سازمان ملل متحد) از دور در تماشا نشسته بیتفاوتی در قبال حوادث کشور ما اختیار نموده بود  .

پس تضمین بین المللی و رعایت آن در عمل ،قطع مداخلات و شرر افگنی در کشور ما افغانستان از اساسات رعایت قانونمندی های صلح و مصالح ملی محسوب میگردید ، که متاسفانه نه تنها از طرف ابرقدرت جهانی ( امریکا ) بلکه ایران ، پاکستان و جامعه عرب پامال گردید و نظارت کننده آن هم در خواب غفلت فرورفته ویا در معامله پشت پرده  قرار داشت .

در این اواخر صدای آزادی ، دموکراسی واقعی ومبارزه علیه ظلم ،ستم واستبداد در تعدادی از کشورهای جهان بلند شده و بدون هراس در تحقق آرمان ها ی خویش استوار وپابند اند .گرچه در قلب آسیا بعد از یک سکوت طولانی و تحمل استبداد واستثمار، صدای عدالت خواهانه زحمتکشان افغان زمین در براه انداختن حرکت نظامی ،با شرکت مستقیم اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان بلند شد و سبب دگرگونی ها در کشورهای همجوار گردید که میتوان از حرکت مردمی کشور ایران یاد کرد که متاسفانه این حرکت مسیر مخالف خواست وآرزوهای مردم را اختیار نمود .

در شروع قرن 21 وآغاز سال 2011  نمونه از قیام های موفقانه مردمی در کشورهای تونس ومصر و ادامه آن در پدید آمدن نارضایتی های اجتماعی در کشور های الجزایر،لیبیا،بحرین ، مراکش،یمن ، اردن ودراین اواخر درسوریه تبارز دهنده خشم خلق در برابر استعمار ، استبداد و استثمار میباشد . استقبال از چنین رویدادها و حمایت از مسیر دقیق و اصولی آن وظیفه هر نیروی مترقی ، دموکرات و آزادیخواه میباشد . البته نه تنها استقبال بلکه استفاده دقیق از این رویداد ها به مثابه یک رسالت، یکی از وظایف مبرم این نیروها را تشکیل میدهد .

از دید گاه من بر خورد دور نه اندیشانه و خوشباورانه نسبت به این حوادث کاری است عجولانه وبدون سنجش و دقت ، با همه ارج و حرمت به چنین قیام های مردمی نباید به نیروی تخریبی و کشنده دشمن  کم بها داد وشدیداً هرنوع مداخله اجنبی را در امور داخلی این کشور ها تقبیح نمود،  از جهت دیگر نیروهای سیاه وراست افراطی را  که هر آن به خاطر بازی بزرگ وبرد آن به نفع خود تلاش میورزند نباید از نظر دور داشت .

ما به تمام مفهوم از خواستها و مطالبات بر حق خلق های تونس ، فلسطین، مصر، الجزایر،لیبیا،بحرین ، مراکش،یمن ، اردن وسوریه حمایت مینمایم وبا درک دقیق از این جهش ها به این باور میرسیم که هر قیام ، تغیر و تحول به یک گردان رهنما ومحور سازمانده ضرورت دارد نه حامی های خارجی که بعداً در تیکه داری سیاسی و اقتصادی خون مردم کشورها را به مکیدن گیرد  .

از انجایکه کشور ما افغانستان درگیر بازی های شیطانی غرب در راس ایالات متحده امریکا گردیده بیدرنگ مردم ما نیاز به بیداری ، هوشیاری و اگاهی در مبارزه با دو مشکل اساسی دارند .

اول باید مردم را در مبارزه با نیروهای استعماری و تجاوزگر، که مبارزه با تروریزم را بهانه قرار داده و آدرس را آگاهانه در اشتباه گرفته اند آماده ساخت.

دوم ضرور است تا مردم را در مبارزه علیه اداره و مدیریت ناسالم ، فساد اداری ، ظلم و استبداد ، قومندان سالاری ، سلاح سالاری ، قانون شکنی و خاصتاً سوۀ استفاده از اسلام که در وطن عمومیت دارد به وحدت ملی و مبارزه آگاهانه دعوت کرد . این دعوت در تحریر و بیان نهایت ساده و بسیط به نظر میرسد اما عملکرد به این هدف سجایا ، از خود گذری  و نمونه بودن وشدن  را میخواهد .

بدون شک در امر مبارزه و استحکام وحدت ملی افغانها، نیروهای ملی، مترقی و  دموکرات نقش اساسی و سازنده دارد اما سوال در اینجاست که این نیرو ها خود تا چه حد و اندازه متحد و همبسته اند تابه دیگران  سرمشق قرار گیرند .

بعد از سقوط حاکمیت از وجود حزب وطن دها تشکل با خطوط مرامی مختلف پا به عرصه وجود گذاشت ، این موجودیت باید در یک رقابت سالم ومبارزه اصولی مسیرش را می پیمود ، شاید دوستان خوششان نیاید مگر هر یک از این ساختار ها از همان بدو تاسیس بر علیه یکدیگر  خصمانه برخوردنمودند. آشکاراست که کمی ها و کاستی های جدی در خطوط مرامی و اصول فعالیت درونی هر یک از این سازما ن ها وجود داشته و وجود دارد ، مگر راه حل با خصومت  و با اتهام بستن نیست .چنین شیوه فعالیت  بااصول مبارزه آگاهانه و انقلابی تطابقت ندارد .

دوستان در مضامین شان از بیدار نمودن مردم افغانستان یاد آور میشوند و جداً هم قابل بحث و دقت است ، اما کی ها و با کدام شیوه  این عمل را انجام دهند.

شاخه ، سازمان ها ، احزاب و کمیته ها به تنهائی و هر یک به میل خود ؟

در ان صورت همان مردم که از نعمت سواد هم بهره مند نیستند با چنین گرداننده گان نخواهند رفت . از سالیان طولانی بدین سو حرف از وحدت ، یکجا شدن ، خانواده را از پراگنده گی و انشعاب های سلیقوی نجات دادن ، آنهم در بین خود نیرو های مترقی ، دموکرات وچپ مطرح است اما نتیجه تا همین اکنون مانند آفتاب روشن است .در نتیجه تلاش و مبارزه خستگی ناپذیر رفقای ( متحد ملی و نهضت فراگیر) دیروز، که امروز ممثل حزب واحد اند تنها ادغام تشکیلاتی صورت گرفته است که این مشکل اساسی و دقیق تر سوال اساسی را حل نمیکند . پاسخ به این سوال تدویر کنگره و ساختن یک حزب است وباورمندم که بلاخره به اساس تصمیم اتخاذ شده این رویداد الی ختم ماه حمل سال 1390 خورشیدی تحقق میابد و به صدای وحدت خواهانه فرزندان صدیق ح.د.خ.ا (حزب وطن) لبیک گفته میشود .

به هرصورت روی اصل هدف تماس گیرم ، دربالا از کنگره یاد کردم به برداشت من وحدت و تدویر یک اجلاس تصمیم گیرنده، در بین این دو حزب نشان داد که بیشتر از یکسال وقت را در بر گرفت و در مورد تدویر کنگره سازمان ها ، احزاب وکمیته های وحدت خواه ، تا اکنون شوربختانه کدام دست آورد محسوس نیست . هدف تخریب و تخریش افراد ، جمعیت و کمیته ها نیست بلکه مصروف بودن و با تمام آرزو به خاطر آرمان مبارزه کردن ، وقت و خویشتن را وقف کردن ، بدون دست آورد جز تاثر و نا امیدی چیزی دیگری میتواند داشته باشد ؟ یقیناً که نه .

بناً تا  دیر نشده بر همه نیرو های ملی ، مترقی ، دموکرات وطن پرست ومردم دوست است که دست بدست هم داده نخست خود را منسجم ساخت بعداً در بیداری وتحکیم وحدت ملی مردم و سر انجام در سازماندهی قیام مردمی دست به کار شد .

از سلیقه ها و گرایش به اشخاص و افراد خود داری نموده در جهت ادای دین و رسالت واقعی خویش برآمد .

برای تحقق این امر به صراحت باید یاد کرد که ضرورت به یک گردان رزمنده و پیشاهنگ است و این گردان در شرایط فعلی تنها ایجاد و تشکل یک جبهه وسیع سیاسی نیروهای مترقی ودموکرات در گرداننده گی نوبتی میتواند باشد . در غیر آن همه آرزو جز حرف ، وعده و وعید چیزی دیگری بوده نمیتواند  .

بیاید یکبار دیگر در فضای آزاد ، روبرو بدون خود محوری ،همایش را سازمان داد و راه بیرون رفت از مشکل را در فضای گفتمان سالم ، سازنده و دقیقاً سیاسی دریافت نمود .

نباید گذاشت که از بیشتر و بد تر از این وطن ومردم ما آماج حملات کشنده و ویرانگر قرار گیرد و آرزو های مان به برباد  وپرپر شوند .برماست تا با ایجاد یک نیروی قوی ،متشکل وشفاف دت تحاوز گران و استعمار را از وطن گوتاه ساخته و دولت را بر اصل پایه های مردمی متنی با اصول دموکراسی به اساس خواست و نیروی مردم ما به وجود اورد . بیائید از حرف به عمل گذار نموده رسالت خویش را به جا آوریم .

ما با هم پیروز استیم و بدون هم پراگنده و مواجه به ضربات ننگین و شکست .

هدف از سیاه خط های بالا به هیچ صورت درس واندرز نبوده بلکه بیان آرزوی است که از درد جلا وطنی و رنج بیگران مردمم سر چشمه گرفته است .

شهاب الدین سرمند

 

 


بالا
 
بازگشت