سخنی چند در مورد ضرورت های اولیه کشور ما برای یک نظام فدرالی

غلام محمد زارع 

مضمون پر محتوا و با ارزش آقای پولاد را در سایت انترنیتی اریایی زیر نام " ضرورت های اولیه کشور ما برای یک نظام فدرالی "  مطالعه کردم . موصوف در این مقاله به موضوعات خیلی مهم و حیاتی که جامعه ما سالهاست از ان رنج میبرد ، اشاره نموده اند . من با اغتنام از فرصت میخواهم در مورد چند موضوع مهم ابراز نظر نمایم .  

 ما هنوز هم حین صحبت دهن ما کف میکند که ما وطن خود را دوست داریم . (1)      

اگر از ذکر و یاد آوری وقایع و جریانات گذشته های دور بگذریم وبه همین چند دهه آخیر نظر بیاندازیم ، در می یابیم که روحیه وطنپرستی درمیان ما افغانها ضعیف است . تمام شاملان وقایع و جریانات دهه های اخیر زیر نام وطن و مردم وسیله دست بیگانه ها گردیده و درتلاش بخاطر برآورده شدن خواست های شخصی ، اهداف قومی ،محلی و منطقوی بوده و اگر کار هم بخاطر وطن و مردم صورت گرفته ، تحت تاثیراختلافات قومی و قبیله وی کم رنگ گردیده و موثر نبوده است .

ما به تحریک بیگانه ها وطن خود را ویران کردیم ؛ پل ها را منفجر ساختیم ؛ سرک های موتر رو را مین گذاری کردیم ؛ مکتب را که در آن اولاد وطن تعلیم میدیدند ، سوختاندیم ؛ دوایر و موسسات عام المنفعه را به آتش کشیدیم ؛ مساجد را که خانه خدا و محل عبادت و نیایش پروردگار است به راکت بستیم ؛ بروی شاگردان مکاتب تیزاب پاشیدیم ؛ علم و دانش ، مکتب ومدرسه ، پوهنتون و موسسات تحصیلات عالی را دشمن جامعه گفتیم ؛ مامور و کارمند دولت ، معلم و استاد ، شاگرد ومحصل را به گلوله بستیم ، داشته های مادی و معنوی کشور را تاراج کردیم ؛ موزیم ها و ارشیف ملی را که نمایانگر هویت پنج هزار ساله کشور ما بود ، چور و چپاول کرده دشمنان وطن را شاد ساختیم ؛ به اموال دولتی که دارای وطن و ملت است دستبرد زده ، هست وبود کشور را به یغما بردیم ؛ آثار تاریخی کشور را نا بخردانه و به اشاره دشمنان وطن ویران کردیم و زیر نام انترنا سیونالیزم و امت واحد که خود به آن معتقدهم نبودیم کشور را ویران و بر باد نمودیم .پس چگونه میتوانیم ادعای وطنپرستی نمایم . آیا انهای را که تعمیرات و ادارات دولتی و عام المنفعه را بخاطر کشیدن سیخ گول آن غرض فروش منفجر ساخته و زیر تانک های زرهداربم گذاشته و آهن پاره آنرا در کشور های همسایه به فروش برده و ناموس وطن را برای بیگانه ها به حراج گذاشته باشد ، وطنپرست گفته می توانیم؟  

ما تا وقتی وطنپرست هستیم که منافع خود ما ، قوم و قبیله ما تامین باشد . به مجرد عدول از این قاعده دیگر وطن و منافع ملی فراموش میشود ، به ارزش های انسانی پشت پا زده شده و در بیضه قوم وقبیله جای پای برای خود باز کرده منافع ملی را زیر پا می گذاریم . این نقص امروزی نیست بدبختانه در گذشته ها هم چنین بوده است . 

احیایی روحیه وطنپرستی باید از محیط خانواده آغاز گردیده ، در کودکستان و مکتب و مدرسه تعمیم یافته و در پوهنتون ها و موسسات تحصیلات عالی بیشتر و بیشتر پرورش یابد . حتی در صورت امکان شامل ساختن چنین مضمونی در نصاب تعلیمی مکاتب و موسسات مماثل آن کار مفید و با ارزش خواهد بود تا کودکان و اطفال کشور از همان دوران طفولیت با روحیه وطنپرستی ، حب وطن و ترجیح منافع ملی بر منفعت شخصی ، قومی و قبیله وی تربیه شوند . تا باشد جریانات و حوادث سال های اخیر تکرار نشده و مردم ما رنج های دهه های اخیر را دو باره امتحان نه نمایند . 

افغانستان کشوریست متشکل از ملیت ها ، اقوام ، قبایل و زبان ( لسان )های مختلف . دولت های قبلی بخاطر برابری ، برادری و نزدیکی ملیت ها و اقوام کار و تلاش لازم را نکرده و نتوانسته اند فاصله های موجود بین ملیت ها واقوام را کم ساخته و زمینه جوشش طبیعی شانرا مساعد سازند . از سوی دیگر افغانستان از لحاظ جغرافیایی طوری واقع گردیده که یک بخش از اقوام ، قبایل و ملیت های تشکیل دهنده این کشور در یک یا چند کشور همسایه با عین زبان ، کلچر و کلتور زنده گی دارند، که این خود وسیله تفرقه ، دوری و عدم جوشش باشنده های این کشور گردیده است . 

تحریکات ، دست اندازی ها و مداخله های همسایه ها در امور داخلی کشور ما وسیله تفرقه ، دوری و عدم نزدیکی هموطنان ما را بار آورده است . با الهام گیری از این همسایه های بدخواه یک تعداد تحصیل یافته های ملیت های مختلف کشور به پول و تحریک همین همسایه های آزمند اختلافات ملی ، زبانی و سمتی را دامن زده سهم نا شایسته ای بخاطر دوری بیشتر هموطنان از همدیگر را بدبختانه بدوش میکشند . عده دیگر از روشنفکران و تحصیل یافته های ملیت ها ، اقوام و قبایل کشور که با استفاده از امکانات همین کشور ومردم به موقف های بلند دولتی و یا سیاسی راه یافته بودند و با از دست دادن موقف و امکانات مذکور ، اکنون در لباس دیگر بر ضد همین کشور ومردم تبلیغ زهراگین کرده ، تلاش دارند با گرم ساختن بیشتر اختلافات ملی و زبانی جای پای برای خود در آینده کشور باز کنند . آنها بیشرمانه به کلچر ، کلتور ، زبان ، رسم ورواج ها و افتخارات ملیت ها واقوام دیگر که جز دست آورد های ملی میباشد تاخت و تاز کرده و زمینه رویارویی بیشتر ملیت ها ، اقوام و قبایل  را به نفع دشمنان ( همسایه های بد خواه ) فراهم می آورند .      

این قلم را عقیده بر این است که حل پرابلم های ملی ، زبانی و اختلافات محلی ، قومی وقبیله وی از طریق گفت و شنود ، مباحثه و مفاهمه ، گذشت ومدارا ، درک شرایط و اوضاع و حوصله مندی و احترام به حقوق دیگران امکان پذیر است ، نه از راه تحقیر وتوهین ، بد ورد گفتن و دو و دشنام دادن و سبک کردن وبی عزت ساختن دیگران . 

در اطراف شما لاشخوران کمین کرده و بسوی کشور تان مانند فیل در حال نزع مینگرند .(2 )                                                                                             

موجودیت سلاح در نزد افراد مغرض ؛ نبود احزاب قوی سیاسی تاثیر گذار در جامعه ؛ پایین بودن سطح سواد عمومی در کشور ؛ عقده های حل ناشده ؛ کینه توزی های گذشته ؛ بدبینی های بجا و نا بجا در برابر خارجی ها ؛ عظمت طلبی های گروه های شریک دردولت ؛ تحریکات عیان و پنهان افراد و گروه های دور مانده از قدرت ؛ نا شایسته گی دولت ؛ دموکراسی نوپا که هنوز برای نهادینه شدنش به سال های طولانی نیاز است ؛ نبود قوای مسلح ملی که بتواند وظیفه حراست از وطن وسرحدات را بدوش گرفته ودر تامین امنیت شایسته گی لازم داشته باشد ؛ اختلافات میان اقوام و قبایل ؛ اختلافات مذهبی ، لسانی و منطقوی ؛ موجودیت گروه ها وافراد مرکز گریز و وابسته و بالاخره همسایه های شر طلب و آزمند ، همه و همه عوامل و دلایل اند که در شرایط و اوضاع فعلی نمیتوان سیستم فدرالی را برای کشور مفید ومناسب دانست . ما همه به چشم سر دیدیم که چگونه کابل به محلات نفوذ گروپ های مسلح مبدل شده بود وچگونه گروه های مذهبی و قومی بخاطر احراز موقعیت بهتر بگردن هم افتاده ، جویبار خون را جاری ساخته بودند . از آن سال ها تا کنون وقتی زیاد سپری نشده و هم چنان همان گروپ های مذهبی و قومی به قدرت خود باقی مانده و سلاح خود را برای روز مبادا مخفی نموده اند . به همین دلیل هم است که پیشنهاد سیستم فدرالی برای شرایط فعلی کشور غیر مسولانه و دور از تعقل به شمار رفته و زمینه تجزیه و بربادی کشور وجاری شدن مجدد جویبار خون را برای ما به ارمغان خواهد آورد .  

 در کشور های اروپای غربی که سیستم فدرالی وجود دارد با حفظ سطح عالی فهم ودرک از فدرالیزم ، عدم موجودیت اختلافات قومی ، مذهبی و محلی که به سیستم فدرال پرابلم زا باشد ، سطح بلند سواد و دانش عمومی ، موجودیت قوانین فدرال وایالتی که صلاحیت های حکومت فدرال وایالات را تنظیم میکند و عدم موجودیت همسایه های شرطلب و مداخله گر ، باز هم گاه گاهی درد سر ها و مشکلات را از ناحیه صلاحیت های ادارات فدرال و موسسات ایالتی خلق می نماید که این پرابلم ها با عقل و فراصت و برخورد سالم مرفوع میگردد. در حالیکه در افغانستان حد اقل  شرایط ذکر شده در بالا وجود ندارد ، پس چگونه میتوان سیستم فدرال را برای کشور مان مفید و موثردانست .

تجاوزات پیهم وگسترده استعمار انگلیس بر کشور های خورد وکوچک که به مشکل توان دفاع از خود و تمامیت ارضی خود را داشتند ، بار ها سبب دست بدست شدن مناطق زیر نفوذ شان میان امپراطوری های استعماری گردیده ویا هم باعث وابسته گی این کشور ها بیکی از این جهان گشایان شده است . استعمار گران به هر جا که رسیدن ، هست وبود و دارایی های مادی ومعنوی مردمان انرا به یغما برده و نه تنها باشنده های بومی کشور های مذکور را در غربت ، بیچاره گی ، بیسوادی و بی دانشی گذاشتن بلکه معضلات و پرابلم های هم برایشان خلق کردند که تا امروز درد سر و منبع تشنج میان کشور های همسایه میباشد . خط تحمیلی دیورند ، میانجیگری غرض آلود و دور از انصاف در مورد سیستان و پنج ده و واخان ازاین جمله ها میباشد . خط تحمیلی و ننگین دیورند و   میانجیگری انگلیس ها در دو مورد اخیرالذکر نه تنها باعث جدایی مردمانی گردید که دارای قوم ، زبان ، کلتورو عنعنات  مشترک بودند بلکه کشور ما را از نعمت داشتن سرحد و راه بحری نیز محروم ساخت . استعمار گران به این هم اکتفا نکرده بعداز چپاول هست و بود نیم قاره هند  انرا تجزیه و کشوری جدید را بنام پاکستان بوجود اورده و معضلات کشمیر و مناطق اشغال شده ای افغانی را که در نتیجه خط تحمیلی دیورند از بدنه افغانستان جدا شده بود، برایش سپردند .                                                                                  

اگر شاه هان و امرایی افغانی در پای معاهدات تحمیلی استعمار انگریز ، امضا کرده باشند یا نه برای مردم افغانستان بی اهمیت و بی ارزش است زیرا شاه هان و امرا نماینده مردم نبوده و هیچگاه در مورد معاهدات مذکور با مردم و آنهایکه سرنوشت شان با این معاهدات تغیر میکرد ، مشوره نکرده اند . به مفهوم دیگر اینکه معاهدات مذکور هیچگاه مورد تایید مردم افغانستان نبوده و باگذشت صد سال از آن به علت عدم موجودیت دولت قوی مرکزی در افغانستان و یا باز هم به علت بی علاقه گی اولیایی امور به سر نوشت مردمان آن طرف خط دیورند متاسفانه کدام اعتراض رسمی در زمینه بعمل نیامد . 

  ناگفته نباید گذاشت که حق تعین سر نوشت افغان های انطرف خط دیورند بیشتر به خود شان متعلق است . در صورتکه نخواسته باشند در چوکات پاکستان بمانند ویا میل برگشت مجدد واتصال به خاک و وطن آبایی خود افغانستان را داشته باشند و یاهم طوری دیگری بیاندیشند ،تصمیم با خود شان است . تا جای که مربوط به افغانهای این طرف خط نام نهاد دیورند میشود حق تعین سر نوشت بردران هم کیش ،همزبان و هموطن خودرا پشتیبانی می نمایند . 

کم نیستند کسانیکه طرفدار حل عاجل ویا برسمیت شناختن این خط ننگین میباشند و فکر میکنند با به رسمیت شناختن این معاهده ویا هم سرحدات موجود پرابلم های ما با پاکستان ختم گردیده و ما میتوانیم در فضای صلح و امنیت و عدم مداخله پاکستان در امور کشور ما زنده گی کنیم . مگر این طرز دید خیلی ساده لوحانه و دور از واقعیت است . پاکستان اکنون به افغانستان به نظر دیگری می نگرد.اصلا موضوع خط دیورند برایش مطرح نبوده بلکه او چشم طمعه به افغانستان داشته و میخواهد کشور ما را تحت الحمایه و زیر تاثیر خود داشته و با نفوذ در دستگاهی دولت همچنان جلو کمک ها و نزدیکی هند را به افغانستان صد شود . بچه گانه و دور از تعقل سیاسی خواهد بود اگر گفته شود با حل پرابلم خط تحمیلی دیورند به نفع پاکستان انکشور از مداخله در امور داخلی ما خودداری مینماید . زیر سالهای جنگ و جهاد نشان داد که همسایه های ما از روی دشمنی و عقده های تاریخی در صدد نابودی داشته های مادی ومعنوی و تاریخی کشور ما برآمده ، هدف دوستی و حل منازعات ذات البینی را در سر ندارند . لذا بهتر است به منازعات ما با پاکستان نه از روی تعصب ، تنگ نظری ، کوتاه نگری و بی تفاوتی به منافع ملی بلکه از تعقل، درک عالی سیاسی ، دید فراخ و بدون تعصبات ملی ، محلی ، سمتی و زبانی برخورد شود .   

 

1 – مضمون اقای پولاد در سایت انترنتی آریایی زیر نام ضرورت های اولیه کشور ما برای یک نظام فدرالی                                  

2 – باز هم همان مضمون آقای پولاد در سایت آریایی          

 20 . 03 . 2011                                                                                                                                                                                                     پایان       

 

 


بالا
 
بازگشت