عبدالباری عارض

 

سیاست جدید توام با تحولات جدید

 

ضرورت صلح، از خودګذریها ،تحمل کردنها و انعطافها بیش از هر زمان دیګرمحسوس بوده اساس سیاست جدید کنونی را تشکیل نموده است .وقایع جاری در کشور و منطقه حکم تحولات جدید و موضعګیریهای جدید غرب،حکومت افغانستان وطالبان را نیز به همراه دارد، زمزمه های خروج قبل ازموعد امریکا و اروپاییان ،ازادی قریب الوقوع سران طالب از ګوانتامو و افتتاح رسمی دفتر سیاسی طالبان در روزهای نزدیک در قطر ،حکومت افغانستان را واداشته است که خود را با جریانات و حالات سازګار نماید .چنانچه در بیانیه اخر جناب کرزی ،که در تجلیل از روز زن ایراد نمود . سازګاری و همنوائی را با  جبر زمان به ګونه ای ابراز داشت.  نقاط مهمی را در ارتباط با شرایط خاص کنونی ،با مفاهیم شمرده شده عرضه کرد. و مهمتر انکه با اطمینان وشکیبائی صحبت میکرد .

 شاید کسانی گویند انجناب درگذشته هم گفتهای داشته ولی عملی نگردیده است اما فرق ان با سخنان کنونی در انست که ازیک طرف در مجموع به طرف یک روند ترتیب شده قدم برمیداشت و انچه را می گفت قابل پیش بینی بود و اشاراتی هم در بر داشت که گویا اکنون صرف قدم  برداشتن در کار است ، کارها و پلان در عقب پرده تنظیم و مورد توافق قرار گرفته است . ظاهرا چنین برمیاید که در این توافق هیچ یک از جوانب ذیدخل مطابق به میل خود و یا به نفع خود عمل کرده نتوانست ، همین توازن توانست زمینه صلح را فراهم نماید. سند ستراتیژیک نظامی برای دقت بیشتر یکسال به تعویق افتاد اما سند ستراتیژیک ارتباطات اقتصادی، اجتماعی و فرهنګی  در کنفرانس شیکاګو مطرح خواهد بود. ونیز جناب کرزی اشاراتی به خروج قبل از موعد قوای ناتو و مرفوع بودن ضرورت ان داشت،به نوعی پیام عاجل نمائی روند اشتی با طالبان را میرساند.همچنان پروسه صلح ومذاکرات را نسبتا کامیاب و خوب وانمود کرد که باعث امیدواریها شده حکم تحولات جدید را ارائه میکرد.

مهمتر انکه در مقطع زمانی کنونی که جنگ  به بنبست رسیده ،ضرورتها و مجبوریتهای طرفین ذیدخل برای صلح ولو اگر نیم بند هم باشد، نیز روز تاروز بیشتر شده است ،ملتهای غربی از دوام جنگ در افغانستان نسبت تلفات وصرف اقتصاد،بدون انکه نتایج ملموثی را به همراه داشته باشد ،به ستوه امده اند.بحرانات اقتصادی داخلی شان دیگه مجال انرا نه میدهد که ضایعات بی مورد سبب تشنج و فروپاشی اقتصاد گردد.

 بدین ترتیب طالبان و مخالفین نیز در موقف قبلی قرار ندارند حکومت هم نمیتواند به وضع کنونی دوام را یقینی سازد لذا بر این مجبوریتها و ضرورتهای انان باید مرور کوتاهی بعمل اید.

  ضرورت و مجبوریتهای امریکا برای توافق طالبان :

فکر می شود که ضرورت خروج قوای ناتو، نسبت حوادث جاری در افغانستان و غرب ،از هر وقت دیگر بیشتر شده است.البته این موضوع ابعاد مختلفی دارد. شما بهتر میدانید که جنگ افغانستان ،طویل ترین جنګ امریکا در تاریخ شان محسوب میګردد ،تلفات جانی ان روز تاروز بیشتر می شود، تا اکنون تنها امریکا بیش ازیک تریلیون ډالر در افغانستان به مصرف رسانیده است. در غوض امنیت نسبت به هروقت دیګر خرابتر شده رفت ،اهداف تعین شده که عبارت از (ریشه کن ساختن فساد در دولت ،ازبین بردن مخالفان ، تامین امنیت در افغانستان ، ایجاد حکومتداری خوب وغیره اهداف نهانی که امریکا نزد خود داشت ) بدست نیاورد .مهتر اینکه باوجود تحمل مصارف مالی و جانی ،تنها در سه کشور افغانستان ،ایران و پاکستان دشمنی و یا حداقل مخالفت حدود چهارصد ملیون نفوس را کمایی کرد.

همچنان طرفداران جنګ افغانستان در امریکا و اروپا روبه کاهش نهاده است ،بالعکس مخالفان این ماجرا نارضایتی شانرا ابراز مینماید ، بحران اقتصادی در امریکا و اروپا دیګه برداشت مصارف تمویل جنګ و بازسازی در افغانستان را ندارد ،جنګی که در نتیجه سرمایه ګزاری وسیع غرب ،دست اورد قابل ملاحظه نیز ندارد.

این همه عوامل ظاهر قضیه است که امریکا را جهت کشیدن ازین مخمسه واداشته تن به مصالحه با طالبان دردهد، تاهرچه بهتر زمینه خروج قوای امریکایی را فراهم نماید،ناامیدی از اصلاح اداره کشوری نیز ارزوهای امریکا را به یاس مبدل ساخته است.

ضرورت و مجبوریتهای طالبان برای توافق با امریکا:

به همین ترتیب طالبان اگرچه برنده پنداشته میشوند ، و توانستند جنگ طویلی را براه اندازند ، اما در حال حاضر انان در موضع قبلی نیستند همان قدریکه شخصیتهای برازنده ایشان پا به عرصه علنی شدن در سیاست روز میگذارند به همان اندازه سازمان طالبان تحت کنترول سازمانهای استخباراتی جهانی قرار میگیرد،و از جانبی هم فشار دوامدار قوای عملیاتی غرب و عدم صداقت پاکستان طالبان را در برابر مشکلات ګسترده تری قرار داده اند.پاکستان هم در موقف قبلی خویش در برابر غربیها علل الخصوص امریکا قرار ندارد تا بتواند طالبان را به شکل قبلی اش کمک نماید ، همچنان طالبان باګذشت زمان و تحولات جدی در موضعګیریهای خویش انعطافی را پذیرا اند .تمامی این مشکلات موجب تن دادن طالبان به صلح وتوافق با طرفهای درګیر نموده اند. 

ضرورت و مجبوریت حکومت برای سازش با جریانات جاری

حکومت نسبت به دو قوت فوق اسیب پذیرتر است، در ده سال تمام در وجود حمایت مالی و نظامی غرب نتوانست ګنجایش ظرفیت سازی را پیدا کند، هرقدر سعی شد دامن فساد از دولت برچیده نشد،تنظیمهای حاکم در طول ده سال صاحب یک دل ویک زبان نشدند هر کدام منافع جداګانه را تعقیب مینمایند و غالبا تحت نفوذ یکی از کشورهای دور ونزدیک قرار دارند،فاصله مردم با دولت توسعه می یابد،قوای سه ګانه دارای ستراتژی معین وبرنامه مشخص نبوده اسباب عدم اعتماد بین ارکان دولت را فراهم کرده است،توسعه ضمنی اختلافات سمتی،لسانی و ملیتی حتی در دولت اسباب بهتر پروپاشی رژیم را فراهم نموده است، عدم حاکمیت قانون ملت را دریک بی عدالتی محض قرار داده است. از جانبی هم ظهور بی اعتمادی امریکا و متحدین شان نسبت به حاکمیت افغانی ، همچو سفر دیوید کامرون به هلمند بدون بازدید از رئیس جمهور،عین سفر میرکل به مزار بدون ملاقات با رئیس جمهور و اغاز مذاکرات مستقیم امریکا با طالبان،انزوای تدریجی حاکمیت در سطح جهانی عوامل اماده ګی بیشتر حکومت را ضرورت دانسته  ،ناګزیر هماهنګ با حوادث و جریانات باید قدم بردارد.

نمیتوان نادیده گرفت اینکه جو منطقوی نیز نسبت به هر وقت دیگر مساعد گردیده است . فشارها ی امریکا بالای پاکستان از جهات مختلف به شمول تهدید به استقلال و حاکمیت بلوچستان از یک جهت ،براه انداختن مذاکرات امریکا و طالبان دور از پاکستان در قطر به گونه فشار دیگری است ،و از طرف دیگر ایران به ارتباط مسله نیروی ذروی تحت فشار اقتصادی ،روانی و نظامی امریکا و اسرائیل قرار گرفته هر ان به حمله تهدید میگردد که این موضوع ایران را مصروف خود ساخته با فکر ارام متوجه افغانستان شده نمیتواند.

تمام مسایل ذکر شده بازهم حکم تحولات جدید را مینماید ،امیدوارم این تحولات به ارامی به وقوع بپیوندد و افغانستان در یک مسیر مثبتی این تحولات سیاسی ونظامی قرار گیرد.

 

 


بالا
 
بازگشت