داکتر غلام محمد دستگیر

برومفیلد, کولورادو, اضلاع متحدۀ امریکا

 

چال بازیهای پرویزمشرف دشمن قسم خوردۀ افغانستان

 

پرویز مشرف بروز یازدهم (11) اگست سال 1943 در دهلی, هند برطانوی تولد یافته است. او فرزند سید و زرین مشرف هست پدرش یکی از مامورین دولتی برطانوی بوده از یونیورسیتی اسلامی علیگرفارغ شده است. مادرش, زرین, در اوایل سال 1920 تولد یافته. خانه اش بنام " حویلی نهروالی یا قصر در کنار کانال" یاد میشد. این خانه به اندازۀ کلان بود که در سال 2001 بیست (20) فامیلهای مختلف درآن بودوباش داشتند. قبالۀ خانه همه به اردو نوشته شده به استثنای امضای پدرش که به انگلیسی بود.

در سال 1947 چند روز قبل از تقسیم هند برطانوی وی و فامیلش هند را ترک نموده راهی مملکت ترکیه شدند. پدرش برای دولت پاکستان کار میکرد و باالآخره به وزارت خارجۀ پاکستان پیوسته درسال 1949بحیث نمایندۀ پاکستان  در انقره تقرر یافت.  پرویز در آنجا لسان ترکی آموخته وسگی داشت بنام ویسکی. او در سال 1956 ترکیه را بصوب پاکستان ترک گفته یک سال یعد شامل مکتب سینت پتریک در کراچی گردید. وبعدآ در کالج فورمن کریسچن  درلاهوربه تحصیل پرداخت. در سال 1961 به اکادمی عسکری پاکستان در کاکول شامل و در سال 1964 بقوای توپچی تقرر یافت.

در جنگ دوم کشمیرمشرف اولین تجربۀ قوای توپچی را درجنگ شدید خیمکران با هند نصیب  شد. همجنین در جنگهای سیالکوت و لاهور نیز حصه گرفته است. در ختم این جنگ بگروپ قوای مخصوص که به  SSGیا  Special Service Group شهرت داشت پیوسته از سال 1966 تا 1972 خدمت نموده است. در اثنای جنگ 1971 یا جنگ سوم هند و پاکستان قوماندۀ قوای پیاده وجزء تام حمله را بعهده داشت.در اثنای جنگ سوم باهند در پست قوماندان لوای کوماندو هم خدمت کرده است.

در سال 1974 مشرف بحیث غندمشر ودر سال 1978 برتبۀ دگروال ارتقا یافت. در سال 1980 در کالج دفاع ملی پاکستان بتحصیل پرداخته بعدأ در آنجا تدریس نموده است. وی آنقدر در جنگهایکه به نمایندگی از پاکستان (Proxy War) در مقابل تهاجم روسیه در افغانستان بعمل آمده , حصه نداشته است. در 1987 قوماندان لوای نوتاسیس SSG مقررشد. در سپتمبر 1978به بیلافندله حمله نموده اما بعقب رانده شد. درسال 1990 وی در Royal College of Defense بریطانیا جهت تحصیلات عالی عسکری شرکت ورزید. جالب اینکه مشرف چون روش غربی داشت هم مسلکان عسکری اش وی را لقب "کوبای" داده بودند ممکن دلیل نزدیکی اش با کوبای بوش هم همین لقب وی بوده باشد که توجهه وی را جلب کرد و با وجود روش غیر صادقانه اش بدروغگوییهای وی گوش میداد.

در سال 1991 برتبۀ تورن جنرال ارتقا یافت ودربست دایرکتر جنرال , دایرکترهای عملیات عسکری مشغول وظیفه شد. پیشنهاد مداخلۀ سری وی به کارگیل به استفاده از افراطیون مذهبی از طرف بینظیربوتو پذیرفته نشد. بعد از از بین رفتن حکومت مجاهدین افغانستان  وشروع حکومت طالبی , مشرف با جنرال بابر و ISI کومک نموده پالیسی حمایت طالبان نو تاسیس را بضد حکومت افغانستان مخصوصأاتحاد شمال تدوین کرد. آخرین وظیفۀ محاربوی مشرف در سال 1995 در منگهله برتبۀ ستر جنرال بود.

در اکتوبر 1998 , جنرال جهانگیر کرمت که میخواست قونسل امنیت ملی را با رول فعال عسکری معرفی سازد . نواز شریف که صدراعظم وقت بود این حرکت جنرال کرمت رادست انداری به سیاست دانسته وی را مجبور به استعفا ساخت. نواز شریف شخصأ مشرف را برتبۀ رفیعۀ جنرال چهار ستاره (4) ارتقا بخشید. با این رتبه مشرف از جنرالهای مستحق  و ما فوق مانند ستر جنرال خالد نواز خان وستر جنرال علی قولی خان ختک پیشقدم شد. بعدأ نظر به حمایت جدی مشرف از نواز شریف, پرویز مشرف را به یک مقام مقتدر چهار ستاره ای قوماندان اعلای همه قواه های پاکستان مقرر کرد.  ادمیرال فصیح بخاری که از لحاظ تجربه, لیاقت و قدم بمراتب از مشرف بهتر تر بود با تقرر مشرف بحیث ما فوق پروتست نموده از وظیفه اش استعفا داد. عبد القادر خان پدر پروگرام ذره وی آنکشورگفته بود که تقرر مشرف در پست فوق یک عمل غیر قانونی بوده اورا یک شخص بیکفایت و فاقد شرایط لازمه دانسته یک غلطی فاحش وفراموش نا شدنی نواز شریف خوانده است.

 مشرف یک ستراتیجیست برجسته در عقب حملۀ کارگیل بود. بین مارچ و می 1999 مشرف مداخلۀ سری قوای کشمیری را به کارگیل امر داد. وقتیکه هند ازین مداخله خبر یافت جنگ شدید که نزدیک بود بیک جنگ مکمل بین دولتین پایان یابد,در گرفت. معهذا, شریف تحت فشار بین المللی از حمایت شورشیان در جنگ سرحد با هند دست کشید. فیصلۀ نواز شریف که بضد قوای عسکری پاکستان بود به آوازۀ یک کودتای بضد وی در سرتاسر پاکستان پخش شد و پسانها شریف و پرویز یکی با دیگر مناقشه داشتند که کدام یک شان مسوول شکست کارگیل بودند. از نگاه تحلیلگری نظامی, چون مشرف پلانگزار اصلی این عملیات بود وشکست خورد پس مسوولیت آن هم بدوش وی تکیه دارد.

در اخیر سپتمبر1999 افسران مشرف سه (3) باربا قوماندانان قواهای ناحیوی ملاقات نموده موضوع کودتا را بضد نواز شریف بحث نمودند. برای اینکه افواهات ناسازگاری بین وی و مشرف خاموش ساخته شود وی دورۀ ماموریت مشرف را بروز 30 سپتامبر برای دو(2) سال دیگر تمدید کرد.

در آخرهفته بود, که مشرف جهت شرکت  در تجلیل پنجاهمین سالگرد قوای عسکری سرالینکا بدانصوب عزیمت نمود ودرآنجا شنید که امکان دارد وی از وظیفه اش بر طرف گردد. بناء مشرف بلادرنگ به استفاده ازطیارۀ PIA بروز 12 اکتوبراز کولمبو بکراچی در حرکت افتاد. اردو قبلأ از راولپندی بطرف اسلام آباد بحرکت اافتاده بودند. ضمنأ نواز شریف خواجه ضیاءالدین رئیس ISI را بعوض مشرف

بوظیفۀ وی مقرر نموده از طریق تلویزیون ملی و از قصرریاست جمهوری ایوان صدر به سمع عام رسانید. در عین زمان اردو نواز شریف را درخانه اش تحت نظارت قراردادند. نواز شریف, منحیث آخرین تلاش شخصأ کنترولر ترافیک هوایی میدان کراچی را امر کرد تا طیارۀ حامل مشرف را بطرف نوابشاه جاهیکه گروپ امنیتی شریف آمادۀ حبس وی بودند رهنمایی کند. چون اردوقبلأ, دورادوربرج کنترول را احاطه کرده بودند پلان شریف بناکامی انجامید. بساعت 2:50 صبح روز 13 اکتوبر1999 مشرف ملت را با پیامیکه قبلأ ثبت شده بود, مورد خطاب قرار داد. بروز 13 اکتوبر مشرف با رئیس جمهور رفیق طرار ملاقات کرده کودتای خود را جنبۀ قانونی بخشید. بروز 15 اکتوبرروزنۀ امید انتقال سریع به دیموکراسی با اعلان حالت اظطراری, تعلیق قانون اساسی و گرفتن قدرت توسط مشرف, مسدود ساخته شد. مشرف بزودی حکومت را از شر دشمنان سیاسی  مثل ضیاءالدین ورئیس شرکت هوایی ملی شهید خاقان عباسی پاکسازی کرد. بروز 17 اکتوبر مشرف خطابۀ دوم خود را بملت ایراد کرده یک قونسل هفت نفری اهم از افسزان ارشد نظامی وسرشناسان ملکی را مسوول حکومتداری اعلان کرد. بروز 21 اکتوبر مشرف سه (3) افسران متقاعد نظامی و یک قاضی را بحیث مامورین اداری ولایتی مقرر نمود.

در مملکت کدام پروتست تنظیم شده بضد کودتای مشرف بوقوع نپیوست اما این کودتا از طرف مجمعۀ بین المللی تقبیح شد. باالنتیجه,پاکستان ازکامنولت ملتها به تعلیق درآمد. شریف در خانه اش محبوس ساخته شد و مشرف میخواست وی را بجرم اختطاف, دزدی, قتل وخیانت بدار بکشد. اما در اثر مداخلۀ امریکا و عربستان سعودی او را بعدأ به عربستان سعودی تبعید نمود. 

اولین سفروی بخارج به روز 26 اکتوبر بصوب عربستان سعودی صورت گرفته با فهد شاه آن  مملکت ملاقات بعمل آورده بعد از ملاقات با اعضای عالیرتبۀ شاهی به حج عمره پرداخت. بعد از حج بروز 28 اکتوبربه دوبی رفته واز آنجا به پاکستان برگشت.

تا آخر اکتوبریک تعداد تکنوکراتها و بیرو کراتها را شامل کابینۀ خود ساخت از آنجمله رئیس اسبق سیتی بانک شوکت عزیز را وزیر مالیه و عبد الستار را وزیر خارجه مقرر نمود. وی در اوایل نوامبر1999 تمام دارایی خود را بمردم اطلاع داد.

در اواخردسمبر 1999  بود که مشرف به اولین ماجرای بین المللی روبرو گشت. هند پاکستان را به  Hijack پرواز 814 طیارۀ هند متهم ساخت. با وجودیکه پریزیدنت کلنتن مشرف را زیر فشار آورد تا گروپ حرکت المجاهدین را که در اختطاف دست داشت منحل سازد ولی متصدیان امورپاکستان این پیشنهاد رئیس جمهوررامریکا را از ترس اینکه مبادا احزاب سیاسی دیگر چون جماعت اسلامی به شوربیایند, نپذیرفت. مشرف در مارچ 2000 اعتصابات سیاسی را هم ممنوع قرار داد. 

چندی بعد از گرفتن قدرت مشرف امر" قانون حلف قضات سال 2000 " را صادر نموده خواست همه قضات یک حلف تازه ادا نموده قسم یاد کنند که با اردو همکاری مینمایند. بروز 12 می سال 2000 محکمۀ عالی پاکستان  از مشرف خواست تا بروز 12 اکتوبر سال 2000 انتخابات ملی را بر گزار سازد. و فیصله شد که پریزیدنت رفیق طرارتا ماه جون 2001 بحیث رئیس جمهور باقی بماند. مشرف بروز20 جون 2001 رسمأ خودرا رئیس جمهور اعلان کرد. در اگست 2002 امرتنظیم زیر بنای قانون راکه چندین تغییرات را درقانون اساسی سال 1973 سبب میشد صادر نمود. در انتخابات اکتوبر 2002 , گروپ PMI- Q یا طرفداران مشرف مؤفق گردید. برای  مشروعیت دادن حکمروایی مشرف گروپ وی با گروپ MQM یکجا گردیده حکومت جدید پاکستان را تشکیل دادند.

درماه سپتمبر 1999 , تیم سیاست خارجی کلنتن آمر ISI برید جنرال خواجه ضیاء الدین و برادر نواز شریف صدراعظم آن مملکت را به واشنگتن دعوت نمودند. درین ملاقات مامورین عالیرتبۀ امریکا پیشنهاد نمودند تا اسلام آباد بر طالبان فشار آورده وبن لادن را تسلیم امریکا نمایند. جنرال ضیاءالدین با برگشت به پاکستان به اساس مذاکرۀ واشنگتن بقندهار سفر کرده با ملا عمر دیدن کرده موضوع بحث یکه در امریکا صورت گرفته بود بوی راپور داد ولی ملا عمر آنرا رد کرد. کلنتن, بار دیگر با جنرال مشرف بعد از کودتای اکتوبر1999 وی بتماس آمد. مشورۀ مشرف که از طرف امریکاییها ابلهانه تلقی گردیده است عبارت بود :"از طریق دیپلوماسی برای حل قضیۀ بن لادن پیشآمد شود." دکتاتور پاکستان بعد از یک ملاقات شخصی با ملا عمر به کلنتن راپور داد که:" پاکستان تنها یک رابطۀ محدود با طالبان دارد." بعدا پریزیدنت بوش بروز 4 اگست 2001 به مشرف مکتوبی نوشته تقاضای امریکا را برای تسلیمی بن لادن  تجدید نمود اما مکتوب بوش به جلب همکاری دکتاتور پاکستان مؤفق نگردید. پسانها, این دکتاتور عسکری پاکستان به جورج بوش اطمینان داده بود که: پاکستان با امریکا در جنگ بمقابل دهشت افگنان یکجا قد علم حواهد کرد."بوش بیخبر از دغلبازی مشرف ادعا میکرد که پاکستان در پیدا کردن لیدر های القاعده و طالبان که از افغانستان به پاکستان فرار کرده بودند کومک نموده یک پارتنر و همکار قابل اعتماد شمرده میشود." واما مشرف فکر گول زدن امریکا در سرداشت و ازدو رویی یا Double Game   استفاده کرده هم به میخ میزد و هم به نعل در حالیکه ISI وی ملاعمر را در کویته و دریک قرارگاه نظامی پنهان نگه کرده بود. هزاران جنگجویان  طالبی و القاعده که از افغانستان فرار کرده بودند در مدرسه های اسلامی افراطی, در کمپهای عسکری, مساجد و دفاتر خیریۀ نام نهاد سعودی در سرحدات بمقابل افعانستان جابجا شده بودند.(این مناطق در مرز پاکستان, نواحی بین سرحدات افغان- پاکستان و دریای سند را در مرزهای شمال غرب یا North West Fronteir Provence (NWFP) دربرداشته تقریبأ یکصد (100) میل به امتداد سرحدات افغانستان تا بلوچستان و سرحد ایران دوام دارد.) وهم ISI مشرف طالبان را دوباره رمق بخشیده, مسلح ساخته برای تباهی افغانها و امریکاییها بپا ایستاد کرد. تن آسایی و خوشگزرانی مسوولین امریکا, درین زمان, فلج پالیسی سازان آن مملکت را سبب شده افغانستان را در تلاطم یک دورۀ بسیار بحرانی فراموش کرده تنها گذاشت تا در خون بغلطند ودر آتش خمپاره های پاکستانی بخاکستر مبدل گردند.

خطای پریزیدنت جارج دبلیو بوش درینجاست که مقولۀ  ریگن را که میگفت  Trust but Verify یا " اعتماد کن اما یقین حاصل کن" در بارۀ پرویز مشرف فراموش کرده بود. پروبز مشرف دکتاتور پاکستان را بعضی ها در امریکا پیرو Machiavellinism قلمداد کرده اند. این اصطلاح از اسم یک سیاستمدار فلورانس بنام Niccolo Machiavelli که بین سالهای 1469 و 1527 میزیسته و به سیاستهای فریبکارانه شهرت داشت نقل وبه مشرف اطلاق کرده وی را متخصص اعمال نا شایستۀ میدانند که برای نیل به پیروزی خود از هیچ نوع وسیلۀ مشروع ویا غیر مشروع دریغ نمیکند. مشرف سیاست خدعه و فریب را  در برابر احزاب مختلف پاکستان وممالک دوست پاکستان, اتخاذ کرده بود. مشرف به لیدران ممالک غربی چنین وانمود ساخته بود که وی عضو وفادارنبرد شان بمقابل تروریستها ودهشت افگنان میباشد و میل دارد پاکستان را بصوب دیموکراسی سوق دهد.از زمامداری مشرف دوسال گذشته بود که واقعۀ المناک 9/11 رخ داد. مشرف خودش داوطلبانه موافقه نمود تا امریکا از میدانهای هوایی دور افتادۀ پاکستان در بلوچستان و سند استفاده نمایند. او اجازه داده بود که لاریهای مواد محترقه و دیگر مواد ووسایط ضروریۀ امریکا از طریق پاکستان به افغانستان انتقال یابد ودر عین زمان هزاران ملیشه های القاعده را اجازه داد که در دوران Operation Enduring Freedom (OEF) به پاکستان فرارکنند و قوای امنیتی پاکستان فقط دوصد (200) نفر و آنهم عربهای پایان رتبۀ القاعده را به امریکا تسلیم داد.

مشرف با خم خم رفتن ووعده های میان تهی خود توانست که  بوش را فریب داده sanction های راکه در1990 امریکا بعد از تولید اسلحۀ ذروی وضع کرده بود,مجازات اقتصادی 1998 و مجازات دوبارۀ بعد از کودتای مشرف را که در سال 1999 بر پاکستان تثبیت کرده بودند, رفع نماید. علاوتأ, بوش بتقاضای مشرف تن در داده بانک جهانی و International Monitory Fund (IMF) را تشویق نمود تا قرضه های پاکستان را نادیده گرفته, فراموش نمایند. ادارۀ بوش یکعده ازکومکهای فوق العادۀ نظامی واقتصادی را که بمراتب از کومکهای ریگن بلند تر بود بپاکستان اهدا کرد. مشرف حتی امرای جاسوسی امریکا را غولانیده رئیس CIA آقای تینانت ازوی توصیف کرده میگفت که: مشرف بعد از 9/11 قهرمانانه عمل کرده, پاکستان را یکی از متحدین با ارزش در جنگ با تروریزم خوانده است. مشرف بروز 8 اکتوبر1999 محمود احمد را جهت کسب رضای امریکا از پست ریاست ISIبرطرف ساخت.

متأسفانه که وعدۀ های مشرف به بوش در بارۀ کومکهای پاکستان درقسمت ثبات افغانستان صادقانه نبود.مشرف وحکومت مطلقۀ او موجودیت طالبان را برای دوام ستراتیژی جنگهایکه بنمایندگی پاکستان یا

Pakistan’s Proxy War درافغانستان و کشمیردر جریان بود فوق العاده حیاتی دانسته از آنها در دوام کنترول عسکری پاکستان استفاده میکرد. مشرف عملیات مخوف و مهیلانۀ سی (30) سالۀ ISI را که عملیاتهای  جنگهای جهادی را در سرحدات تنظیم میکرد , محفوظ نگاه داشته حمایت میکرد. لیدران طالبان را دوباره به اقامتگاه سابقۀ شان جابجا ساخت. مشرف میدانست که بن لادن با خانمها, اطفال, و قطارطویل جنگجویان القاعده سرحد افغانستان را عبور کرده داخل پاکستان شده وبلادرنگ از نظرها نا پدید گشته است. و اما مشرف و استخبارات وی همیش چنان از بیخبری محل بود و باش وی شدیدأ انکار میکردند که همه از که تا مه آنرا پذیرفته بشکایتهای حکومت ومردم افغانستان گوش نمیدادند. در حالیکه استخبارات پاکستان مطلقأ میدانستند که بن لادن و آرگاه و بارگاه وی در کجا زیست دارند و چه فعالیت دارند. نزد استخبارات پاکستان ملیشه های پایان رتبۀ القاعده کدام ارزشی نداشته در ضایعۀ شان اشک نمیریختند, اما لیدران عالیرتبۀ القاعده چون بن لادن و الزواهیری را بی نهایت قیمتی و باارزش دانسته برای نگهداری شان از هیچ نوع عملیات , فریبکاری و دروغگویی دریغ نمی کردند.مشرف آنهارا چون

Bargaining chips یا مهره های چالبازی برای جلب کومکهای دوامدار امریکا در کمین نگه کرده بود.     دو تروریست شهیرو خطرناک جهان غرب و امریکا را نگه کرده بود تا دامی برای کومکهای امریکا باشد و از جانب دیگر, با این روش خود مذهبیون افراطی پاکستان و دیگر احزاب و متحدین نا مقدس پاکستان را خوش نگه داشت که درنتیجه آنها همکاری بیشتررا با حکومت روا میداشتند. و اگرمشرف , بوش را ازمحل زیست ,ترین و عملیات شان خبر میداد ارزش و موقعیت ثابت و باور داشتنی خود را در امریکا از دست میدادوهم کومکها توقف میکرد. به اینصورت, مشرف خطرناکترین دشمنهای امریکا را که برای دریافت آنها امریکا ملیونها دالر مصرف میکرد و برای جستجوی آنها در گیر و دار بود, بحیث یک دام برای دوام جریان کومکهای اقتصادی و عسکری امریکا استفاده میکرد و ارزش پاکستان را به مقابل بیکفایت ترین رئیس جمهور واستخبارات امریکا دوبالا میساخت.

میدیای غرب بصورت مستند و متواتر از سر پرستی و تربیۀ عسکری طالبان توسط افسزان نظامی پاکستان راپور میدادند, اما سخنگوی مقامات رسمی آن مملکت جدأ این راپور ها را رد کرده از اسخبارات نظامی آن کشور دفاع میکرد.در حقیقت, همین استخبارات نظامی پاکستان بود که قشون بد منظر و بد کردارطالبان مفلوک را بصوب شهراه های تمرد و بغاوت, به افغانستان سوق میدادند.

بعد از 9/11 وقتیکه بوش به دول ذیدخل هوشدارداد که یا به جبهۀ امریکا در نبرد بمقابل دهشت افگنان باشند و یا با جبهه مقابل, مشرف چارۀ بجزپیوستن با امریکا نداشت. وهم اگربه اشارۀ بوش گردن خم نمیکرد امکان آن وجود داشت که امریکا و متحدینش به هندوستان نزدیکتر شوند.مشرف به اندازۀ به هراس افتاده بود که حمایت خود را از طالبها , گروپیکه وی در حقیقت پالیسی های عملیات و ترین و غیرۀ شان را تالیف نموده بود, روی میگرداند و میگوید: ما چرا دلچسپی های ملی خودرا از خاطر یک رژیم بدوی که به شکست روبرو خواهد شد, بخطر بیاندزیم.

 مشرف هنگام عملیات OEF , جهت حوشنودی امریکا و متحدینش امری صادر نمود تا متحدین پاکستانی طالبان را در خانه هایشان نظربند ساخت. رهبریا امیر "جمعیت علمای اسلام" فضل الرحمن را حوالۀ محبس نموده بعد از نشر خبر حبسش در عین روزاورا از بند رها کرد. مولانا مسعود ازهر رهبر جیش محمد و محمد سعید رهبر لشکر طییبه بعد از چند روز از حبس رها گردیده بمجرد آزادی از بندیخانه همکاری خودرا با ISI تجدید نمودند. و بلادرنگ در تأسیس لیدرشپ طالبان در کویته مساعی جدی بخرچ دادند. مشرف بعد ازینکه, لشکر طییبه و جیش محمد پارلمان هند را در سال 2001 مورد حمله قرار دادند ازهر و سعید رامحبوس ساخت اما در بهار سال 2002 آنها را دوباره رها نمود. بعد از حادثۀ 9/11 وزارت خارجۀ امریکا ازهر و سعید را در لست Foreign Terrorist Organization (FTO) یا تنظیم دهشت افگنان خارجی  شامل ساخت. مشرف هم هر دو گروپ را در ظاهرمنحل ساخت ولی در باطن انها آزادانه در داخل پاکستان بفعالیت های خود دوام میدادند. تحت فشار بین المللی, مشرف وعده داد تا تمام مدارس مذهبی پاکستانی را که جوانان, متعصب, پر شورو  بعضأ یتیم ومعصوم را جهت شرکت در فعالیتهای تروریستی استخبارات پاکستان در افغانستان, هند و دیگر نقاط جهان تربیه میکردند, راجسترنموده تثبیت نام کند. جای تعجب نبود که مشرف به این وعدۀ خود وفا نکرد و باز بمقولۀ که: عادت بد به مشکل اعادۀ صحت میکند, مصداق بخشید. در ظرف چهار(4) سالیکه مشرف خودرا همقطارو همسنگرامریکا در نبرد تروریزم و دهشت افگنی قلمداد کرده بود ازجملۀ ده هزار مدرسه های مذهبی افراطی فقط چند صد مدرسه را راجستر کرده بود.

مشرف برای فتح کامل طالبان افغانستان و آخرین ضربه به مسعود خودش پلان حمله بر قندوزرا با فرستادن دوهزار عساکرووسایط ضروریۀ محاربوی و افسران پاکستانی طرح نموده و در اوایل سپتامبر2001 از راه چترال بدانصوب سوق داد. برای موفقیت پلان خود ,مشرف,احمد شاه مسعود قوماندان غیور وبا شهامت افغان را که قبلأ وی را سه بار شکست داده بود از طریق القاعده به شهادت رسانید و قوای خود را مشرف به کومک خط مقدم طالبان که در شمال بطرف قندوز روان بودند فرستاد. ولی بزودی این قوای متهاجم خودرا دربین دریای آمو در شمال, قوماندانان جنگورزیدۀ مسعود چون جنرال داوود و استاد عطا محمد خان درشرق و جنوب و قوای سرسخت دوستم و ازبکها در غرب در حصاریافتند. اردوی طالبان با قوماندانان, قشون پاکستانی و جنگجویان القاعدۀ بن لادن همه با یک مضیقۀ هولناک که خواب از چشم هایشان ربوده شده بود, روبرو بودند.

بدینصورت, مشرف هم به لمحات غمگین وبیخوابی ودرپچالی دچار بود. برای دوازده (12) سال واشنگتن و انگلیس انکار محیلانۀ پاکستان را که بصورت یکنواخت و پیهم در امور افغانستان مداخلۀ عسکری و استخباراتی داشت, پذیرفته بودند. استخبارات و قوای جاسوسی و دیپلوماتهای پر کش و فش  امریکا و پر آوازه و پر طنطنۀ انگلیس نتوانسته بودند که  علایم موجودیت عناصر القاعده ودیگر مخالفین شدید و قسم خوردۀ غرب را در جبهۀ طالبان, پروردۀ ISI مشرف, درک کنند. بفکر من همۀ اینها از همه حرکات وستراتیژی و عملیات انها با خبر بودند ولی به اصطلاح ما خود را به کوچۀ حسن چپ زده گذاشتند این گروه نا بکار افغانستان ما را بحاک و خاکستر مبدل سازند وجویهای خون جریان دهند.

تمام اکمالات و جزئیات اتحاد نا مقدسیکه  در قندوز در محاصره بودند  مشتمل اند بر: پرسونل  ISI , افسران عسکری پاکستان, القاعده, جنگجویان پاکستانی مرکب از احزاب متعدد (لا) مذهبی پاکستان, قوای Paramilitary پاکستان ویکتعداد زیاد خارجیها ازممالک عربی, چین, ازبکستان, و حهادیان جنوب شرق آسیا.

امریکاییها بروز هفتم (7) اکتوبر2001 بر استحکامات طالبان در شمال و جنوب افغانستان حمله ور شدند.

اسیر گرفتن صدها پرسونل عسکری پاکستان در مقابل فلمبرداران غربی و تیمهای ژورنالستان جهانی که در خارج شهر قندوز منتظر تسلیم شدن طالبها بودند, افشا گردیده موقف محیلانۀ , فریبکارانه وغیر صادقانۀ مشرف و پاکستان را که از عمق مداخلۀ خود در افغانستان سالها انکار داشت, به جهانیان برملا ساخت. ستیشنهای تلویزیونی جهان با بیقراری تام میخواستند خبر مهم و مهیج شکست فاحش عساکر و صاحب منصبان پاکستانی را که به جنرالان افغانی و امریکایی تسلیم میشدند بروی پردۀ تلویزیون به نمایش بگزراند و نشان دهند که ملیشه های افغانی گله وار عساکر و افسران پاکستانی را در پهلوی  طالبان, اعراب, اجیران خارجی و القاعده بحال پریش و تن خمیده و خجل رهروان ساخته, اسیر گرفته اند. که ایکاش چنین میبود.

موقعیت مشرف در تزلزل بود. تنها یک راه وجود داشت  وآن تزرع بقصر سفید امریکا بود که به تخلیۀ فضایی عساکر و افسران نظامی پاکستان که در قندوز محصور مانده اند موافقت نموده اجازه دهند. درین هنگام کنترول فضای افغانستان بتصرف امریکاییها بود.مشرف میدانست که بوش, رمزفیلد, جنرال فرانک و تینانت دایرکتر شبکۀ جاسوسی امریکا همه زیر طلسم دغل بازیهایش به ترانس رفته هر چه گوید همان میشود. در حوالی 18 اکتوبر مشرف با بوش تماس تیلیفونی قایم نموده تقاضا کرد تا بر بمباردمان طیارات امریکا در منطقه, توقف مختصرامر داده, اجازۀ فوری دهد تا عساکر وافسران پاکستانی که در قندوز گیر مانده اند توسط طیارات پاکستانی تخلیه شوند. بدین ترتیب یکعده عناصرنا بکارو دشمنان قسم خوردۀ دین ودنیای مردم افغانستان طی سه (3) شب تخلیۀ فضایی پاکستان از چنگ عدالت جهان و ملل متحد بدون اندکترین مجازات با زیان هنگفت مالی و جانی امریکا پایان یافت. اگر

عناصر القاعده, طالب و دیگرتروریستها بدست امریکاییها میافتاد از مصرف بلیونها دالرو ضیاع صدها جوان امریکا جلوگیری میکرد. کرزی به راپورترپاکستانی احمد رشید گفته بود که "حتی امریکاییها ندانستند که کی ها برآمدند". داوود میر, نمایندۀ افغانستان  در واشنگتن با یک تیلفون قهر آمیز خشمگین و شدید الحن جنرال داوود از خواب بیدار ساخته شد. قرار گفتۀ داوود میر, چنرال داوود(روحش شاد و روانش در بهشت)برایش اطلاع داد که: "امریکاییها به وی آمرانه اطلاع داده اند که برای تسلیمی طالبان در قندوزدر انتظاز باشد, اما در اثنای شب یکتعداد طیاره های نا شناس افسران مهم و عالیرتبۀ پاکستان, قوماندانهای طالبان و بعضی از افراد القاعده را با خود برده اند." جنرال داوود به امیرگفته بود که تابا کلانهای امریکا تماس آنی برقرار نموده توقف فوری این تخلیۀ فضایی را در خواست نماید.

احمد رشید در کتاب Descent Into Choas ( نزول در هرج و مرج) که در سال 2008 بطبع رسیده نوشته است که با اساس یک تحلیلگر استخباراتی عالیرتبۀ امریکا, اگرچه که مشرف با بوش تقاضای خود را عزضه کرده بود اما این دیک چینی بود که وظیفۀ همکاری با مشرف را بدوش داشت. واینست

آنچه وی به تحریر درآورده است:

                 این تصویب (تخلیۀ فضایی توسط پاکستان)به هیچکس در وزارت خارجه حتی  کولین پاول تا انجام عملیات خبر داده نشده بود. مشرف بعدأ گفته بود که برای  پاکستان ضروری بود که وقار و حیثیت و هم مردمان با ار زش خود را نجات دهد. دو (2) عدد طیاره ها مؤظف شده بودند تا شبانه برای چندین شب پرواز های متعدد اجرا کنند. این طیاره ها از میدانهای چترال و گلکت که در شمال  پاکستان توضع دارند پرواز نموده به قندوز جاهیکه تخلیه شوندگان منتظر بودند فرود میآمدند. یقینأ, که صدها و شاید تایکهزار نفر فرار نموده باشند. صد ها افسران ISI , قوماندانان طالبان, عساکر پیادۀ مربوط به حرکت اسلامی ازبکستان و پرسونل القاعده سوار طیلره های پاکستانی شدند. پلانیکه منحیث یک عملیات کوچک فروخته شده بود (و بوش وتیم بیکفایت و متکبرش آنرا خریده  بودند) بیک عملیات بزرگ پل هوایی منجر گشت. افسران بیچارۀ قوای مخصوص  امریکا این عملیات را از فرازنواحی بلند خیزاطراف (میدان) مشاهده میکردند و به آن "عملیات منحوس انتقال هوایی " یا Operation Evil Airlift (OEA)نام دادند.

یک دیپلومات عالیرتبۀ امریکا به پیتر تامسن گفته بود که: " مشرف ما را بازی داد, بعد ارینکه ما موافقت کردیم, ISI یک عملیات بسیار بزرگ را براه انداخته تعداد زیاد مردم رابیرو ن کشید. ما فقط  هیچ نمی دانستیم که این نوع عملیات رخ خواهد داد."

نادانی ادارۀ بوش, در بارۀ و ضیعت قندوز و غلط فهمی های شبکۀ استخبارات امریکا از هدف مشرف, همه در اثنای تخلیۀ قندورز زبونانه بر ملا شد؛ واضح میسازد که حمایت بوش و دیک چینی از تقاضای مشرف , مبنی بر اجازۀ تخلیۀ دشمنان افغانستان اولین " فرار بزرگ " رااز طریق فضا سبب شد. این امر و موافقت , خطر معروض ساختن امریکا را بقابل دهشت افگنیهای شبکۀ استخباراتی پاکستان ,طالبان و القاعده  در سالهای بعدی چندین مراتب ازدیاد بخشید. پیتر تامسن مینویسد:

اگر مسعود زنده میبود, امکان نداشت که در عملیات قندوزمانند فهیم,داوود و دوستم خموش ایستاد میماند و میگذاشت که تحلیۀ پاکستانیها انجام یابد

( مشرف این را میدانست و روی همین دلیل اور از صحنه برداشت).او بتمام معنی یک مرد نشنالست افغان بوده آزادمنش زیسته و کسی بود که بخود اعتماد کامل داشته این جنگ اتحاد نا مقدس را برای تقریبأ شش(6) سال به تنهایی خود و بدون کومک امریکاییها رزمیده از فتح تمام افغانستان توسط متحدین نا مقدس مردانه وار جلوگیری نمود. بسیار امکان دارد که اواین فیصلۀ امریکا را رد نموده نمی پذیرفت.فیصلۀ که بعد ها, یک غلطی فاحش و بینهایت هنگفت و قیمتی برای دریافت و از بین بردن بن لادن ثابت گردید.

با وجود مدارک متعدد و وافریکه نشان میداد اردوی پاکستان رهنمایی حملات طالبان را در داخل افانستان بعهده داشت, با آنهم کومکهای انبوه وبلاشرط امریکا بپاکستان روان بود. از سال 2002 الی 2009 جریان ازدیاد پول امریکا به پاکستان موازی بود با پیشرفت دامنگیر در وسعت نفوذ و فتح اراضی طالبان در داخل افغانستان .بعد از OEF وقتیکه طالبان از افغانستان بطرف پاکستان رانده شدند, بوش دوازده (12,4) عشاریه چهار بلیون دالر برای کومکهای اقتصادی و امنیتی به حکومت عسکری مشرف انتقال داد؛ علاوتأ چند بلیون دالر دیگر رابرای عملیاتهای سری و پوشیدۀ عسکری و غیره بدون سر و صدا به اصطلاح خپ و چپ هم برایشان اهدا نمود.  کومکهای فوق العاده زیاد و بلا شرط امریکا مخصوصأ در دورۀ جمهوریت بوش به اسلام آباد, بصورت غیرمستقیم مؤفقیتهای طالبان را بمقابل قوای متحدین امریکا(ایساف) و قوای امنیتی افغانستان سبب شد. باالأخره این خود سریها و اسراف پول گزاف توجهه کانگرس امریکا را جلب نموده کانگرسمن Ed Royce (R-CA) یک ریپلیکن از کالفورنیا از زمرۀ کسانی در Capital Hill بود که بصورت دومدارمخالفت خود را بمقابل کومکهای اقتصادی و نظامی به پاکستان ابراز میکرد. وی در op-ed جون سال 2004 چنین نوشته است: در مقابل آنهمه پولهاییکه به اسلام آباد فرستاده شده, وقت آن رسیده که چیزی دوباره بدست بیاوریم. اگر ما میخواهیم که در افغانستان مؤفق باشیم باید از پاکستان باز جویی کنیم.

در اخیر دور دوهم جمهوریت بوش, منظرۀ مایوس کنندۀ افغانستان وخیمتر جلوه میکرد. از همه اولتریک تحلیل جدی بکار بود تا توضیح شود که درطول شش(6) سال گذشته چه نوع فکتور ها عامل بمیان امدن این ناهنجاریها شده بود. با مؤفقیت اوباما در انتخابات 2008 امریکا و تقرر جنرال پیتریوس بحیث قوماندان Cent Com (مرکز قومانده) وبصحنه آوردن جنرال کریستل زمینۀ یک تفکر و ابتکارات تازه در یک مسیر جدید, در افق نمایان گشت.

سه ماه قبل از انتخاب اوباما  , نزول مشرف از قدرت برای واشنگتن زمینۀ یک درب جدید را در پالیسی

امریکا در مقابل پاکستان باز کرد. برای دو سال بعد از حملۀ امریکا در افغانستان مشرف توانسته بود که پالیسی دو فقره ای ودو روییی افغانستان خودرا با مکارگی محیلانه , بکار اندازد. فقرۀ اول پالیسی وی شامل دوام جریان بیلیونها دالر کومکهای بلا شرط سری, اقتصادی و عسکری امریکا به پاکستان بود. فقرۀ دوم پالیسی مشرف همانا کنترول عناصر گوناگون اتحاد نا مقدس ومتحرک ساختن غیر مشروع آن جزء اسلامیستهای عربی الاصل ساکن شهرهای مختلف پاکستان و افغانستان بود که تا جنگهای پروکسی  پاکستان را در کشمیر و افغانستان توسط آنها, دوامدار باقی نگه دارد. همین فقرۀ دوم بود که از دورویی و منافقت مشرف پرده برداشت.

واما در 2004, در فقرۀ دوم اتحاد نا مقدس و پالیسی مشرف درزی ظهور کرد. پیوند نا چیزی که بین پشتونهای افراطی پاکستان و گروپ القاعده در شمال و جنوب وزیرستان وجود داشت, تقویت یافت و بضد مشرف قد علم کردند.  این گروپ با اجنسی های دیگر روش حکومت اسلامی پاکستان را زیر سوال قرار دادند و خودرا "تحریک طالبان پاکستان" یا طالبان پاکستانی نام دادند. با این گروپ یونت هایی ازلشکر طییبه و جیش محمد که از طرف ISI حمایت میشدند فرار نموده با طالبان پاکستان و اجنسیهای مختلف قومی پیوسته بضد مشرف قیام نمودند و به ملا عمر عرض وفاداری بجا آوردند ؛ ولی اینها از نظر ایدیالوژی به بن لادن میلان داشتند. طالبان پاکستانی منافقت مشرف را درک کرده وی را بمحاذ نا درست حماسه های مبارزۀ اسلامی با امریکا یکجا یافتند. لیدر جمعیت اسلام مولانا فضل الرحمن که از طالبان حمایت میکرد و هم عضوپارلمان پاکستان بود در یک کنفرانس مطبوعاتی در سال 2005 گفته بود که: " حکمرانان پاکستان نه تنها امریکا و غرب را فریب میدهند بلکه ملت پاکستان را نیز اغفال کرده اند" وی بگفتار خود ادامه داده خاطرنشان ساخت که: پاکستان از امریکا پول می گیرد و بعد آنرابطریقه های مختلف بضد طالبان بمصرف میرساند. حکمرانان پاکستان به طالبها پول میدهند, آنهارابرای مبارزه تربیه میکنند و برایشان محل اقامت تهیه میدارند و باز آنها را محبوس ساخته بفروش میرسانند. با اینصورت مخالفتهای ضد مشرف روز بروز اوج میگرفت. بمب گزاریها وقتل و قتالها در هر کنج کنار پاکستان بی امنیتی را بار آورده ناقراریهای مردم را از حد بیشتر ساخته میرفت.

حوادث تشدد نه تنها در امتداد سرحد  از ید کنترول مشرف برآمده بود بلکه تعلیم یافتگان و روشنفکران طبقۀ متوسط در سال 2007 بعد ازینکه مشرف قاضی القضات را بر طرف کرد به ستوه آمدند. مشرف قوانین غیر منتظرۀ شبگردی و اظطراری بر قرار ساخت وخودرا برای دوردیگر در یک انتخابات تقلبی رئیس جمهور ساخت که سبب تخریش و اشتعال بیشترمردم گردیده بجاده ها برآمده اسعفایش را تقاضا کردند.  تشدد  طالبان پاکستانی و بی ثباتی سیاسی پاکستان را در سالهای 2008 و 2009  در خود پیچانید. وفیات شهروندان از تصادمات تروریستی در سال 2008 در حدود 2155 ودر سال 2009 در حدود 2307 تزاید یافت. وفیات قوای امنیتی پاکستان در سال 2008 در حدود 654 ودر سال 2009  به 1011 نفر بلند رفت. وی با الآخره بر اثر فشارهای متعدد از وظیفه استعفی نموده به نزد باداران خود به لندن پناه گزید.

در امریکا, در عین زمان در اثنای کمپاین انتخاباتی اوباما رویۀ شدیدتر در مقابل پاکستان از خود نشان داد. او قول داد که توجهه دقیق نسبت به بوش برای فتح جنگ افغانستان و دریافت ین لادن بخرچ خواهد داد. او بسراعت لهجه گفت که اگر تعقیب قانونی استخبارات, اوسامه بن لادن را در مناطق قومی پاکستان کشف نماید, وی یکطرفه عمل خواهد کرد. اوباما بوعدۀ خود وفا کرد و بن لادن را دریافت, پرده ازدروغگوییها وفریبکاریهای استخبارات پاکستان بروی جهانیان باز کرد و بن لادن را بکیفر اعملش رسانیده نصیب ماهیان گرسنه در بحر اسود ساخت.

پرویزمشرف با قوای ذروی و استخبارات چون  ISI , حامی چون امریکا, متحدین نامقدس چون القاعده- طالبان – احزاب مذهبی پاکستان چهار مراتبه از طرف افغانهای بی پر وبال شکست خورد وهنوزهم در مقابل افغانها دست از منا فقت و شر اندازی نبرداشته روز یکشنبه 6 نوامبر 2011 با  فرید زکریا درتلویزیون CNN مصاحبۀ داشته که : گفت پاکستان پیشنهاد کرده که عسکر و پولیس افغانستان را مجانی تربیه کنند واما حکومت افغانستان آنها را به هندوستان میفرستند وی علاوه نموده گفت که : اردوی افغانستان همه از تاجکها ساخته شده ودر یک مصاحبۀ قبلی خود گفته بود که تا یک حکومت رفیق و دوست پاکستان بقدرت نباشد در افغانستان آرامی پایدار نا ممکن است.

 پاکستان میخواهد با تربیۀ عساکر و پولیس افغانی باز حکومت امریکا را از راه دیگر در دام گیرد وحمایت پولی تقاضا کند و هم کنترول دفاعی و امنیتی افغانستان را قسمیکه پلان دایمی شان است, بدست داشته باشند. گرچه در قرداد ترکیه یک اندازه به این آرزوی خود تقرب یافت. ولی آنهم با فیصلۀ لوی جرگه که پیمان ستراتیژیکی با امریکا باید امضا شود قدر و قیمت خود را باخته است.  اینکه در اردو و پولیس افغان همه تاجکها اند یک دروغ محظ بوده این جمله را برای تفرقه اندازی و حکومت داری خود بیان داشته خوشبختانه که افغانها چهرۀ منحوس و دغلبازیهای پاکستان را خوب درک کرده بگفتار پوچ وی وقعی نمی گزارند. همچنین گمان نمیرود که تا امریکا در افغانستنان و جود دارد ومردم افغانستان راکت باری های حکمتیار را بر زن و فرزند شان بخاطر دارند, حکمتیار بچه خواندۀ ضیاءالحق که پاکستان آنرا رفیق میداند بر اریکۀ ارگ بنشیند.

مشرف این چالبازپاکستانی هندوستانی الالصل , مکتب رو مکاتب کرسچینیتی, ونوکرو شاگرد وفا دار انگریز, نواز شریف را با حمایت فریبکارانۀ خود دردایرۀ نفوذ ومسمریبزم خود کشانید. تا حدیکه نواز شریف وی را بدرجات ومقامات عالیرتبۀ عسکری که لیاقتش را نداشت, مقرر کرد. بعد ازینکه آرزو هایش برآورده شد نواز شریف را نظر بند ساخته میخواست بدار بیاویزد. جارج دبلیو بوش در وقت کاندیدی ریاست جمهوری نمیدانست که مشرف کیست. وقتکه بوش رئیس جمهور امریکا شد روابطش با بوش باندازۀ اوج گرفت که شبکه استخباراتی امریکا اجازه نداشت دربارۀ وی پرسش بعمل آرد. مشرف به مردم پاکستان درغ گفت, امریکارا فریب داد, افغانستان را به خاک و خون غلطانید, هند را با دهشت افگنی خود متضرر ساخت, به تلویزیونها و راپورترها سفسطۀ گفت که به سفطها انداخته شد واما در میادین مردآزمایی ورزم آرایی هند و افغان شکستها خورد و پس سر خارید.  باالأخره, در جنگ قندوز  چلوصافش از آب برآمد و مردود جهان قرار گرفت.  استخبارات و دیپلوماتهای امریکا را خجل وشرمنده ساخت و فرار بزرگ فضایی را با فریب دادن امریکاییها به راه انداخت. قوانین پاکستان را بر رغم خود تغییر داد. قاضی القضات را بر طرف ساخت. قتل و قتال و نا آرامی که برای افغانستان پلانگزاری کرده بود دامنگیرش شد. طالبانی را که خودش برای بربادی افغانستان تربیه کرده بود با گروه مذهبیونی افراطی که بوجود آنها افتخار میکرد بضدش قد علم نموده تقبیحش کرده برای ازبین بردنش اقدام کردند. تظاهرات در کوچه های پاکستان سر و صدا بلند کرد. و مشرف جنرال چهار ستارۀ اردوی پاکستان از ترس سزای مردم کناره رفت و استعفا کرد. ببینید که مشرف چه خوب ثابت ساخت  که بار کج هیچوقت به منزل نمی رسد.

 

مآخذ:

1-    Peter Tomsen, The Wars of Afghanistan: Pages;

Xxxi,21,548,552,589,591,592, 593,605,606,607, 610,612,615,

624,625,626,627,648,651,666,667.

2-     داکتر عباس اریانپور کاشانی وهمکارش, فرهنگ دانشگاهی انگلیسی فارسی

جلد دوم صفحه 1298 .

3-    داکتر غلام محمد دستگیر, شرر انداریهای مشرف, امید, نوامبر 2009

4-    عبدالله, مشرف بر میگردد, امید, دسمبر 2010

5-    Pervez Musharaf< Wikipedia, 11/6/2011, Page 1- 24.

درین نوشته از143 ریفرینس, کتاب خاطرات مشرف In Line of Fire و چندین آثار دیگرومصاحبه ها استفاده شده است.

 

 


بالا
 
بازگشت