نبى حيدرى معلم

                    

                            

دو خبط سياسى پاکستان

پا کستان دچار دشوارترين بحران بعد از سال 1971که منجر به جدا شدن پاکستان شرقى وايجاد دولتى مستقل بنام بنگله ديش شد گرديده ، البته اين بحران ناشى ميشود از سياستهاى غلط  پاکستان در عرصهاى داخلى ، منطقوى و فرا منطقوى و اتکاه بيش از حد آن به استفاده از روشهاى کهنه استعمارى ،ايجاد تشنجگرايى در منطقه و مداخله در امور کشؤرهاى همسايه . گرچه اين سياست در کوتاه مدت براى پاکستان دست آوردهاى به ارمغان داشت ولى در دراز مدت پروبلمهاى را براى پاکستان بوجود آورده که مسله بود ونبود پاکستان را مطرح گرده است . ׳

پاکستان عليرغم مخا لفت مهتما کاندى و جواير لعل نهرو در اثرکوشش و مجاهدت محمدعلى جناح در تبانى با دولت انگليس در 14 اکوست سال 1947 ساعت 0 شب طى فيصله پارلمان انگلستان براى مسلمانان نيم قاره هند بوجود آمد ، تجزيه هند باعث شد که بيشتر از 6 مليون مسلمان از هند به پاکستان و هند و وسيک از پاکستان به هند بکوچند که اين کوچيدنها با جنک ومناقشه کشتن و بستن همراه بود و500000 نفر مسلمان و هندو قربانى داشت پاکستان از دو قسمت تشکيل يافت که فاصله بين پاکستان شرقى و غربى 1700 کيلو متر بود پاکستان شرقى که امروز بنام بنگله ديش ياد ميشود در 26 مارچ 1971آزادى خودرا از پاکستان گرفت . پاکستان غربى متشکل است از پنچاب ، سند ، بلوچستان و پشتونخوا . على جناح اولين ريس جمهور پاکستان و لياقت على خان اولين صدراعظم پاکستان بودند که  که محمد على جناح يا قاعد اعظم در سال 1948 وفات يافت  ولياقت على خان درجريان سخنرانى که عليه افغانستان مينمود توسط ابرک پسر ببرک در 16اکتوبر سال 1951 کشته شد . پاکستان از بدو تاسيس خود متکى بکمکهاى ايالات متحده امريکا وانگلستان بوده وهست . امريکا که خواهان يک کمربند محاصره بخاطر جلوگيرى از نفوذ شوروى سابق بسوى بحر هند بود پاکستان را خوبترين شريک استراتيژى خود يافت وپاکستان که نياز مبرم به کمکهاى اقتصادى و نظامى داشت درسال 1955 عضويت پکت  نظامى بغداد راحاصل نمود و بعد در پکتهاى سينتو و سياتو شامل گرديد  . پاکستان در جنک کوريا 1953ــ  1950 نشان داد که شريکى خوب استراتيژى براى امريکا است وتوانست کمکهاى اقتصادى وتسليحاتى امريکارا بدست آورد . ׳

 نقش پاکستان بعد از قيام 7 ثورو انتقال قدرت بدست نظاميان حزب دموکراتيک خلق افغانستان وپيروزى انقلاب اسلامى در ايران وحضور نظامى شوروى در افغانستان  براى امريکا در منطقه برجسته گرديد  . پاکستانيها  توانستدند از طريق در اختيار کذاشتن خاک خود در خدمت مخالفان دولت آنزمان افغانستان ، تنظيم ،تربيه ، تسليح و تجهيز مخالفان دولت افغانستان ، جنکجويان اجير اعراب و ديگر کشورها بکمک مالى و تسليحاتى امريکا وغرب واعزام انها به افغانستان زير نام جهاد کمکهاى مالى و نظامى کلان را دريافت کنند و هم از کمکهاى مالى و تسليحاتى که براى مخالفان دولت افغانستان صورت ميگرفت  به نفع سازنده گى رشد و انکشاف کشور خود استفاده اعظمى نمودند وتوانستند خودرا بيک کشور اتمى قدرتمند تبديل نما يند . ׳

 در دوران جهاد پاکستان مجاهدين را تشويق به تخريب مکاتب، مدارس ، شفاخانه ها ، بندهاى برق ، قطع جريان برق، مسدود گردن راهها ودر يک کلمه تخريب زيربناهاى اقتصادى ، اجتماعى و فرهنگى مينمود واين عمل را يک وجيبه اسلامى براى مجاهدين توجيه ميگرد زيرا اينها همه به کمونيستها تعلق دارد بايد به آتش کشيده شود و نابود گردد . ׳

با بقدرت رسيدن مجاهدين درسال 1992 و شعله ور شدن جنکهاى داخلى تمام زيربناهاى اقتصادى ،سياسى ،اجتماعى، فرهنگى وامنيتى تخريب گرديد وکشور ما بيک مخروبه مبدل شد ،عمق تخريب را حا لا ميتوان حدس زد ، ده سال است که جامعه بين اللملى مشتمل از پنجاه كشور با مصارف ملياردها دالر نتوانسته اند که کشور را با زسازى نمايند . خوشبختانه دوستانيکه در تخريب ويا فتواى تخريب  کشوربه اساس وجيبه اسلامى خود نقش داشتند امروز در با زسازى كشور سهم دارند وانها ميدانند که تخريب چقدر آسان و بازسازى چقدر مشکل است . ׳

 قابل يادهانى است که عمق استراتيژى پاکستان در افغانستان در زمان سلطنت محمد ظاهرشاه و جمهوريت محمد داود خان داشتن روابط خوب با افغانستان ، شناسايى خط نام نهاد ديورند از جانب افغانستان و گذ شتن افغانستان از حق خوداراديت خلق پشتون وبلوچ بود ، در زمان حاکميت حزب دموگراتيک خلق افغانستان هدف  پاکستان تداوم جنک در افغانستان ، حفظ يکپارچه گى پاکستان  جلوگيرى ازتجزيه پاکستان و ايجاد دولتى ويا دولتهاى از پشتونها ،بلوچها و سندها  بود ، در زمان مجاهدين عمق استراتيژى پاکستان در افغانستان ايجاد کنفدراسيون با افغانستان بود . از حقيقت اگر نگذريم پيمان جبل ا لسراج مانع ايجاد کنفدراسيون گرديد گرچه که من باسياستهاى گروه هاى مذکور موافق نيستم ولى نمتوان از حقايق تاريخى انکارگرد ، اگر انتقال قدرت از دولت داکتر نجيب به مجاهدين به شکلى ديگر غير از اين صورت ميگرفت دران صورت تشکيل کنفدراسيون  با پاکستان حتمى بود .زيرا بعد ازبرآمدن روسها از افغانستان امريکا يى ها  پاى خودرا از مسايل افغانستان  بيرون کشيدند و افغانستان را به پاس خدمات پاکستان بخاطرپيروزى امريکا در جنک سرد به پاکستان تسليم نمود  و از آن زمان تا حضور نظامى امريکا در افغانستان و حتى سالهاى بعدى پاليسى امريکا را در قبال افغانستان ، پاکستان ترسيم وتصويرميگرد . ׳

چون استراتيژى پاکستان در زمان مجاهدين کاملا تحقق نيافت و يک قسمت ان که تخريب افغانستان بود عملى شد پاکستان جهت عملى گردن اهداف خود بطور کامل يعنى ايجاد يک حکومت دستنشانده به هدف الحاق کامل افغانستان به پاکستان دست به ابتکارى ديگرى زد وطالبان را جهت تامين امنيت  راه  ترانزيتى  چمن ترکمنستان ايجاد گرد که اين يک خبط کلان سياسى پاکستان بود . ديرى نگذشت که طالبان به يک قدرت نظامى سياسى مبدل گرديد ومجاهدين را از قدرت برکنار ساخت ،  طالبان با درکى خاصيکه از اسلام ، حکومت اسلامى وشريعتى نبوى داشتند امارت اسلامى را بنيان گذاشتند ، کشت وگذار زنان را بدون محرم شريعى درکوچه وبازار منوع قرار دادند ، شنيدن موسيقى و ديدن تلويزيون و تراشيدن ريش را منع گردند واداره امر بالمعروف ونهى ازمنکررا بوجود آورد تا شريعت اسلامى را بالاى مردم تطبيق نمايد ، طالبان  با اين عمل خود سلاح برنده اسلام  رااز دست اسلام اباد گرفت ، سلاحيکه سالها اسلام آباد از آن به نفع پاکستان و تخريب افغانستان استفاده گرده بود . بعيت اسامه بن لادن وديگر تروريستان خارجى به ملا محمد عمر آخند اين امکان را داد تا خودرا اميرالمومنين وخليفه تمام مسلمانان جهان  بداند . ׳

رشد ، اشاعه وترويج ايدولوژى طالبانى درآن طرف مرز وپيشتيبانى بيدريغ ملا هاى ديوبندى از طالبان وعکس العمل طالبان در مقابل تحرکات پوسته هاى سرحدى پاکستان در خاک افغانستان  سوالاتى را در بين مقام هاى پاکستانى مطرح نمود که آيا از طالبان ميشود به نفع استراتيژى خود درافغانستان استفاده گرد ؟ وآيا خطرى از جانب طالبان پاکستان را تهديد ميکند ؟. پاکستانيها در آخرين تحليل به اين نتيجه رسيدند که طالبان غير قابل کنترول است وقابل اعتماد نيستند ، جنرال مشرف بارها نا خرسندى خودرا از دوستى باطالبان درسال 2000 ميلادى اظهارداشته است ودر همين سال تلاشهاى  صورت گرفت  تا الترنتيفى براى طالبان پيدا کنند ، پلان براه اندازى شورش  زير نام پلان" شير" روى دست   گرفته شد که در آن جنرال متقاعد اردوى پاکستان انور شير که در دهه هشتاد با مجاهدين کار مينمود حاظر شد شورشى را در 377 ولسوالى افغانستان براه اندازد و او مدعى بود که در اين ولسوالى ها افرادى ارتباطى دارد ، ولى اين پلان عملى نشد . ׳

بعد از حادثه تروريستى 11 سپتامبر 2001 ميلادى  و حمله نظامى امريکا به افغانستان ،  پاکستان اولين کشورى در منطقه بود که پايگاه هاى هوايى خودرا در اختيار امريکا گذاشت و تلاش گرد که از اين فرصت به نفع تطبيق استراتيژى خود در افغانستان استفاده اعظمى کند ، پاکستان در کنفرانس بن اول موفق شد تا جامعه بين المللى و ايالات متحده امريکا  را متقاعد سازد که بخاطر حفظ منافع نا مشروع اش دولتى ضعيف با اردوى کوچک که با سلاحهاى  سبک مسلح باشد بوجود آورد ، دولتى که پاکستان را برادر بزرک بداند واز شفقتهاى ان در دوران مهاجرت در دهه هشتاد مديون وسپاسگذار باشند . ׳

 پاکستان بعد از سقوط امارت طالبان بازى دوگانه را پيش گرفت ، پاکستان توانست با ديپلوما سى قوى خودامريکا و ناتورا متقاعد سازد که  شريک استراتيژى امريکا درمبارزه باتروريزم است واز جانبى  رهبران شکست خورده طالبان ،  رهبر فرارى القاعده اسامه بن الادن وديگر رهبران القاعده را در پاکستان جا دهد که اين يک خبط سياسى ديگر پاکستان بود . پاکستانيها بااستفاده از اعتماد جامعه بين اللملى به اهداف ذيل در جهت تحقق استراتيژى خود در افغانستان رسيدند : ׳

ـــ: پوسته هاى سرحدى خودرا در خاک افغانستان از 50 الى 150 کيلومترپيش کشيدند . ׳

ــــ: هشتاد هزار قواى مسلح خودرا  درمنا طق قبايلى جابجا نمودند که اين يکى از آرزوهاى ديرين  رهبران پاکستان بود . ׳

 ــــ:پاکستانيها  کمکهاى مالى و تسليحاتى زيادى ار امريکا بخاطر سهم اش در مبارزه با تروريسم بدست آورد ند. ׳

ــــ.: پاکستانيها با مهارت توانستند از طريق اعمال خود در داخل دولت واز طريق مشوره هاى غلط خويش به جامعه بين اللملى  پروسه نظامسازى، روند بازسازى وتوسعه اقتصادى کشوررا به سمت غلط سوق دهند . ׳

دراينجا سوالى پيدا ميشود در صورتيکه پاکستان در براندازى امارت اسلامى طالبان نقش داشت چرا پس از سقوط ، طالبان و رهبرانش را در پاکستان پناه داد و دايه يى مهربانتر از مادر برايشان شد ؟  بايد تصريح گرد پاکستان اگر طالبان و القاعده را تحت مواظبت خود نمى گرفت غايله ختم مى يافت  وسا لها پيش افغانستان به صلح و آشتى ميرسيد . دولت پاکستان با اين ابتکار به يک تير چند فاخته را زد ،پاکستانيها‍ توانستند که خودرا شريک استراتيژى جامعه جهانى در مبارزه با تروريزم عنوان کنند ،  حکومتى را که در آينده برايش خطر ايجاد ميگرد سقوط دهند ، رهبران آنها را براى تحقق مقاصد بعدى خود گروگان گيرند و کمکهاى مالى و تسليحاتى فروانى بدست آورند . ׳

  بعد از گشته شدن اسامه بن الادن روابط امريکا و پاکستان به تيره گى گراهيد پاکستان حمله کوماندوهاى امريکا را در هيبت آباد پاکستان و کشتن اسامه بن الادن را نقص حاکميت ملى خود دانسته وتهديد گرد که در روابط خود با امريکا تجديد نظرمينمايد ، امريکا کمک هاى مالى و تسليحاتى خويش را مشروط ومنوط به چگونگى عملگرد پاکستان درمبارزه با تروريزم نمود وازپاکستان خواست تا عمليات نظامى را عليه شبکه تروريستى حقانى دروزيرستان شمالى براه اندازد .روابط امريکا و پاکستان بعد از عمليات تروريستى حمله بر سفارت امريکا در کابل و حمله هليکوپترهاى ناتو به يک پوسته نظامى پاکستان درمرز با افغانستان که منجر به کشته شدن 24 سربازپاکستانى گرديد به پاهينترين حد خود رسيد ، پاکستان در اعتراض به آن کنفرانس بن دوم را تحريم گرد . بايد تذگر داد که تيره گى روابط امريکا با پاکستان تنها منوط به چگونگى عملگرد پاکستان در مبارزه با تروريسم  نميشود بلکه دلايلى ديگرى هم دارد که ميتوان آنرا چنين توضيح داد : ׳

ـــــ: پاکستان سالهاست که با امريکا ، برتانيا و چين روابط استراتيژيک دارد ، پاکستان تا قبل از حضور نظامى امريکا توانسته بود منافع کشورهاى فوق الذگررا با منفع خود در منطقه گره بزند ولى با حضور نظامى امريکا تعادل منافع بين کشورهاى نامبرده درمنطقه تغير گرد وپاکستان صلاحيت بيلان گردن آنرا ازدست داد واز همين جهت است که پاکستان مخالف ايجاد پايگاه هاى دايمى امريکادر افغانستان است  . ׳

 ــــ: همزمان با تحولات که درروند اقتصادى جهان جريان دارد ايالات متحده امريکا در صد د يافتن   شرکايى جديد استراتيژيک دراسيا و منطقه است که به گمان اغلب در معادلات بعدى  جاى پاکستان را در استراتيژى امريکا هند خواهد گرفت . ׳

ـــــ: قبل از حضور نظامى امريکا  در افغانستان سياستهاى امريکا را در قبال افغانستان ، پاکستان بادرنظر داشت اهداف استراتيژيک خويش سمت وسو ميداد وبا حضور فزيکى امريکا در افغانستان نياز به آن ديده نميشود . ׳

 بايد تصريح گرد که پاکستان خود نيز از تعقيب سياستهاى غلط خويش درراستايى تحقق استراتيژى نامشروع خود زيانهاى را متحمل شده است که ميتوان از اينها ياد گرد : ׳

ـــ: ايجاد اختلافات عميق بين حکومت ، اردو و اسلاميست ها . ׳

ــــ: پيدايش طالبان پاکستانى و مبارزه مسلحانه آنها عليه حکومت پاکستان . ׳

ــــ: ايجاد اختلاف عميق بين پاکستان و متحدين غربى آن و کا هش کمکهاى مالى و تسليحاتى امريکا به پاکستان . ׳

 ــــ: پاهين آمدن پرستيژ پاکستان در عرصه بين اللملى وشناسايى او بحيث يک کشورى که تروريزم را به جهان صادر ميکند . ׳

پاکستان با وضعيت اقتصادى موجود خود نميتواند که اردوى چند صد هزار نفرى را که با مجهزترين  سلاحها تجهيز اند وداراى سلاح اتومى ميباشد بدون کمک خارجى از عوايد ملى خويش تمويل نمايد بنآ وابستگى پاکستان به کشورهاى غربى و بخصوص امريکا غير قابل اجتناب است . ׳

 به عقيده من زمان آن رسيده که دولت پاکستان بازنگرى دراستراتيژى پاکستان در قبال افغانستان بکند ،زيرا زمان نشان داد که رسيدن پاکستان به اهداف نا   مشروع اش در افغانستان ممکن نيست وخوب است که پاکستان بجاى آن براى بدست آوردن منافع مشروع  خود در افغا نستان و منطقه تلاش نمايد واين به منفعت پاکستان ، افغانستان و منطقه خواهد بود در غير آن زيادترين آسيب را پاکستان خواهد ديد . ׳

 منابع : ׳

  تاريخ پاکستان

   مقاله Jan Heller  زير نام   ( taz )  Der Plan des Löwen

06.12.2011

 

 

 


بالا
 
بازگشت