کبیر کمال

 

فدرالیزم ــ یک تلاش ویک برنامهء غیر افغانی

اوضاع درونی وپیرامونی افغانستان بدلیل تراکم وتکثر رخدادها تا انجا به اشفتګی و پیچیدګی ګراییده که تشخیص وتعقیب پیش امدهای عمده واساسی را برای همګان دشوار نموده است ۰

تدارک یک ادرس درقطر برای طالبان ٬ حدس و ګمان های سپردن چند ولایت درجنوب کشور  برای انها درازای قطع جنګ ٬ تشدید حملات لفظی دولتمداران افغان دراعتراض بر برخی اقدامات نیروهای ایساف که ګفته می شود مخالف عنعنات افغانی وفیصله های لویه جرګهء عنعنوی است ٬ تیره شدن روابط امریکا با پاکستان ٬ پیچیده شدن اوضاع درخلیج فارس وتنګ شدن حلقهء تحریم ها تا سطح « اعمال تحریمهای قاطعانه وسختګیرانه تر علیه ایران ۱»  وبالاخره ملاقات  چند سناتور امریکایی باچند جنګسالار وناقضین حقوق بشر افغان  درالمان ازجلوه های اساسی این پیش امدهایست که هرکدام بنوبه خود حامل اهداف خاص پشت پرده اند ۰ عدم تمرکز قدرت ـ انتخابی بودن ارګانهای محلی  قدرت ـ فدرالیزم٬ بعد چې ؟؟؟

   مشکلی درکنار سایر مشکلات سیاسیون ورهبران قومی ـ مذهبی افغانستان ٬ در بی برنامګی انها نهفته است ٬ این غیابت بنوبه خود به یکی ازعوامل اساسی برای ان شده تا بزرګان ونخبه ګان ما درګرو تمایل به برنامه های غیر افغانی باشند ۰ افغانها درتوهم اینکه اروپاییها وامریکاییها ویاحتی همین روسها درمقایسه با ما بهتر وبیشتر میدانند وبالطبع برنامه های بهتر ترتیب وارایه نموده میتوانند خود عقب برنامه ریزیها٬ اندیشیدنها وتشخیص اولویت ها وچالشهای خود را رها نموده مصروف اغلب الګو برداری وخود فریبی ګردیده اند ۰ افغانها با تقسیم قدرت ازطریق ایجاد ادارات انتخابی درمحلات وبا فدرالیزم بحیث یکی از اشکال اداره دولتی مشکل ندارند٬ مشکل افغانها یکی با شرایطی است که دران ازلحاظ تاریخی قرار دارند ودودیګر باکسانی اند که ناقوس فدرالیزم را نه بحیث هدف ٬ که بحیث یک وسیله برای رسیدن به هدف بصدا دراورده اند٬ هدفیکه خطرناک ونابود کننده است ـ تجزیه ۰

اګر از نمونه فدرال المان بدلیل شرایط منحصر بفرد انکشور که میخواستند برای رفع خطر جنګ صلاحیتهای مرکز را محدود سازند و در نتیجه حرکت فدرال از مرکز بسوی محیط دایره شکل یافت و انهم نه به اساس قوم ونژاد بلکه به اساس حزبی٬ درسایر موارد فدالیزم حرکت واحد های متشکله دولت فدرالی ازمحیط دایره٬ بسوی مرکز دایره بوده است  که درچنین حالات فرار ازدایره هدف نبوده برعکس  حرکت بسوی مرکز دایره رامنظور میدارد مثال برجسته ان فدرال ایالات متحده امریکاست ٬ ناموفقترین فدرال ها ٬ دولتهایست که به اساس زبان٬ نژاد ویا قوم بوجود امده اند که مثالهای زنده ان  بلژیک وکانادا اند ٬ این نوع فدرال ها که به اساس اختلافات زبانی٬ نژادی وقومی استوار اند شکننده وخطرناک اند ٬ دولت فدرال بلژیک بدلیل اختلاف زبانی طی بیشتر از یکسال  بعد از انتخابات فاقد دولت  بود ودرین میان شعار های جدایی طلبانه همه جا طنین انداز بود۰ همچنان است مشکل فدرال کانادا که مبتنی است برنژاد٬ کیوبک ها که فرانسوی نژاد وفرانسوی زبانند جدایی شانرا از کانادا مطالبه مینمایند ۰ فدرال عمدتآ واقلآ به شرایط ذیل وابستګی دارد:

۱ ـ احزاب سراسری

۲ ـ دولت ملی

۳ ـ موقعیت جیوپولتیک کشور میزبان

۴ ـ توازن امکانات ومنابع اقتصادی(غیر متوازن بودن فدرال بحران زا است)

۵ ـ موجودیت صلح نه متارکه

۶ ـ جانشین شدن هویت فردی بجای هویتهای قومی٬ نژادی٬ قبیلوی وعشیروی

۷ ـ تهی بودن قوانین کشور از بار قومی ومذهبی و۰۰۰

با توجه به شرایط الزامی فوق که افغانستان فاقد ان است وبا توجه به رسوبات جنګهای طولانی درذهن افراد جامعه که  قربانی هوسها وبرنامه های بیګانګان شده اند وباتوجه به اینکه:

   اګر این برداشت درست است که ٬ شرایط مسلط اجتماعی واقتصادی بااضافه ضریب های منطقوی وجهانی اساس یک برنامهء سیاسی است ٬ درینصورت انچه درافغانستان واوضاع پیرامونی ان باتوجه به واقعیت حضورپررنګ وموثر جامعهء بین المللی ونیات انها درقبال این حضوردرحال ګذشتن است ٬ عامل که افغانستان را برای مقابله با چالشهای موجود ورسیدن به مقام محوری ان درعمل  قوت می بخشد نه «پارچه٬ پارچه شدن افغانستان» تحت پوشش فدرالیزم وغیر متمرکز ساختن اداره  که برعکس استحکام وانسجام بیشتر ان ازمحیط دایره بسوی مرکزدایره است ۰ بااعتنا به منافع افغانستان٬ افغانها راه جز «همګرایی» ندارند ٬ انهاییکه ازپاشیدګی موجود ٬ درصدد برداشتن سود ومقصود شخصی اند درحقیقت مجریان برنامه های غیر افغانی هستند۰ ٬ فدرالیزم که درغیاب شرایط لازمی ان برګذار میګردد درنتیجه ان تفنګسالاران تقویه میشوند٬ زمینه مداخلات بیرونی بیشتر میشود ٬ پروسه ملت سازی را مزاحمت میکند زیرا احساسات مشترک ملی زیر سایهء احساسات قومی ومنطقوی قرار میګیرد ٬ این چنین فدرالیزم نه تنها حقوق اقلیت ها را تامین نمیکند که دربین انها اقلیت های دیګر را بوجود می اورد٬ به باور قریب به یقین ګفته میتوانیم که از فدرالیزم مطروحهء جبهه ملی(!) بیشترین اسیب ان به اقلیت ها متوجه است بخصوص به تاجکها وهزاره ها زیرا هزاره ها درمحاصره سلسله ای از کوهای صعب العبور درنقاط مرکزی افغانستان قرار ګرفته اند وتاجکها برای ساختن فدرالیزم یک واحد را به معیار زبان  برای فدرال ندارند ودربین سایر اقوام پراګنده اند پس بصدا دراوردن این همه ناقوسها وزنګها برای چه ؟؟  این یک جنګ زرګری ٬ وتاکتیک چانه زدن از پایین وامتیاز ګرفتن از بالاست وبس ۰  اینکه دولت فاسد است٬ اینکه روند بازسازی کند است  ویا اینکه قانون بطور یکسان بالای همه جاری وتاری نیست  این دوزخ پاسخ اعمال دولتمداران افغانستان است که اپوزیسیون ساختګی وازجمله جبهه ملی شامل ان است ۰ یکی از مشکلات عمده افغانها که میخواستم به ان اشاره داشته باشم اشخاص هستند که یک شبه اپوزیسیون شده اند اګر سهم شان دردولت مطابق میل شان بود دیګر کرزی شخصیت ملی ودولت هم اسلامی ومقدس است واګر این سهم مطابق اشتها و میل نبود دیګر به چیزی کمتر از تعویض نظام راضی نمیشوند۰ اینها که رهبران سیاسی نیستند وبا ورق قومی ونژادی بازی میکنند باید دانست که هیچ ګاهی وبه هیچوجه رهبران مراجع قدرت قومی نیروی دموکرات نبوده اند بلکه انها درطول تاریخ نیروهای سنت پسند ٬عقبګرا ٬ معامله ګر وبیګانه پرست بوده اند ٬ افغانها تا کنون چندین بار شاهدان معامله ګیری همین مشران قومی ونژادی درمقابل امتیازات شخصی بوده اند ٬ اینها همیشه ازادعاهای بزرګ به نفع یک معاملهء کوچک حتی درغیاب تفاهم ومشوره با شرکای خود کوتاه امده اند   نشست چند محور ګریز افغانی(دوستم٬ محقق٬ ضیامسعود۰۰۰ )باچند سناتور امریکایی درهمین محور٬ نه برای اهداف افغانی بلکه دقیقآ درخدمت هدف مهم امریکایی (پراګنده ساختن افکار افغانها وجلوګیری ازتاسیس یک ارادهء ملی نه تنها برضد موجودیت انها درافغانستان بلکه برای ادامه حضور بعدی ان ) برګزار ګردیده بود که عناصر فاقد اراده وبرنامه دران به بازی ګرفته شدند ۰

   تقسیم افغانستان به شمال وجنوب ویا براساس جزایر قومی همیشه یک نظریه ای غیر افغانی برای افغانستان بوده است ٬ درپشت جنګهای ایدیولوژیک دردهه ای هشتاد وجنګهای قومی دردهه ای نود پیوسته سایه ای برنامه های بیرونی چهره نمایی نموده است ۰

   درین روزها نغاره چیان دوستمی که به نقش محوری شان درفاجعه ای سقوط حاکمیت دکتور نجیب الله ضمن اعتراف افتخار نیز دارند مردم انرا خوب بخاطر دارند٬ ضمن انکه میدانند که مسوول ان تمام پی امدهای خونین وشوم هشت ثور دوستمیها وشرکای جرمی شان اند این راهم میدانند که سقوط  حاکمیت جمهوری افغانستان که درپی تعویض ارام وبدون خونریزی خود (بوسیلهء میکانیزم شورای بیطرف ومورد حمایت طرفین متخاصم با پا درمیانی سازمان ملل متحد) بود٬ بوسیلهء برنامه ای بود که درخارج از افغانستان وبوسیله ای دشمنان افغانستان مهندسی شده بود ٬  دوستم٬ محقق٬ مزاری ٬مسعود و۰۰۰ مانند چوب سوخت این پروژه مورد استفاده ابزاری قرار ګرفتند۰  تمام انهاییکه(اعم از چپ وراست) درسقوط نظام دولتی تحت زعامت شهید دکتور نجیب الله سهم ګرفتند جزء مفرزه های اپراتیفی کانونهای استخباراتی٬ وانطوریکه حوادث خونبار بعد ارسقوط نشانداد دشمنان صلح درافغانستان بودند ٬ اګر کشور ما بدلایل معلوم به جغرافیه ایمن وپناهګاه مطمین برای جنایتکاران مبدل ګردیده است بمعنای براآت انها ازمحاکمه ای مردم وتاریخ نیست ٬ کودتا علیه نجیب الله که حاضر بود ازقدرت کنار برود درحقیقت کودتا علیه شورای بیطرف بود که جانشین ان میګردید این جنایت وخیانت نابخشودنی است که تمام سیاه روزیها ویدبختیهای مردم ما بعد از ۱۹۹۲ به ان برمیګردد ۰

   حال با ګذشت سه دهه جنګ وتجارب فراوان حاصله٬ زمان ان فرارسیده تا نخبه ګان افغانستان مسوولیت برنامه ریزیها را خود بعهده ګیرند ٬ خود بیاندیشند وافغانی عمل نمایند ۰

« ګروه های سیاسی واشخاص از افغانستان که مفکوره های فدرالیزم را شایع می سازند درواقع تبلیغاتچی های « دیرامده » همین مفکوره ها هستند٬ یعنی مدعاهایشان محصول تفکر مستقل سیاسی نیست ٬ بلکه محصول « انتقالات» اندیشه ها ومحصول«معاملات» سیاسی است ٬ ادعاها برای فدرالی ساختن افغانستان یک راه حل برای بحران افغانستان نیست بلکه ادامهء بحران معاصر است ۰ معنای اصلی «فدرالیزم خواهی کنونی» اینست که وابستګی ما افغانان درعرصهء فکر واقدام سیاسی هنوز ادامه بیابد ۰

درهمیجا تذکر میدهیم که خود فکر فدرالیزم چیز مذموم ویانادرست نیست٬ اما درطرح کنونی این فکر درنزد ما ازدوچیز غفلت می شود ۰

یکی اینکه مفکورهء فدرالیزم ٬ ازمفاهیم یک دولت ملی است ٬ درشرایط حضور یک دولت ملی ٬ وبحیث یکی از اشکال تاسیس دولت ملی مطرح می شود ونه درشرایط فقدان یک دولت ملی ٬ درغیاب یک دولت ملی ٬ طرح فدرالیزم به تجزیهء ګرایش به تاسیس اراده ملی می انجامد ٬ دراحوال کنونی که مردم افغانستان اززیر بار یک جنګ طولانی باید قامت راست کند ٬ این مفکوره نادرست ومردم ـ دشمنانه است ۰

دیګر اینکه مفکوره فدرالیزم به معنای کدام قیچی انداختن دردستګاه دولت نیست ٬ فکر فدرالیزم اصلآ به معنای تاسیس تکثر نهادی است که مشارکت را نهادینه ساخته بتواند ٬ واما این تکثر نهادی وبه تبع ان مفهموم مشارکت درشرق اسلامی اساسآ مفقود است ٬ ازین جا ست که پس از تاسیس تکثرنهادی وپس از تاسیس شرایط امکان مشارکت که جامعه مدنی پایه اصلی تاسیسی ان قرار می ګیرد ٬ وبنا بران درچارچوب یک دولت ملی بطور کل میتوان ازفدرالیزم نیز سخن ګفت ۰ » ۲

درروشنی انچه بطور فشرده ومتراکم بیان ګردید  خواننده حساس به این حقیقت دست می یابد که ٬  طرح فدرالیزم درافغانستان امروزی ٬ بیشتر ازانکه یک طرح سیاسی باشد به یک فکاهی غیر خنده دار میماند که ګوینده ان خارجی وترجمان ان نیز خارجی باشد ۰

پایان

کبیر کمال

۱ ـ نیکولای سرکوزی رییس جمهور فرانسه بی بی سی

۲ ـ سندروم افغانستان نوشتهء محترم س۰ ح۰ روغ

 

 


بالا
 
بازگشت