غلام محمد زارع 

سیستم فدرالی و یا مرکزی

 

افتتاح دفتر سیاسی برای طالبان در دوحه مرکزقطر بدون اطلاع قبلی حکومت افغانستان و وعده سپردن اختیار چند ولایت به آنها و سروصدا ها در مورد تجزیه افغانستان فرصت طلبان جبهه ملی افغانستان را که بخاطر دوام قدرت خود وتحکیم بعدی آن حاضر به هرگونه معامله با هر مرجع داخلی و خارجی هستند ، واداشت تا باز هم به اشاره بیگانه ها در برلین گرد هم آمده تا ببیند ، سهم ایشان در این معاملات چه میباشد .

این بار اول نیست که سرو صدا ها در مورد سیتم فدرالی در کشور بالا گرفته و موجبات وحشت از فروپاشی وطن واحد ما را در میان لایه های مختلف مردم بوجود آورده است . به قول معروف " تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها " . تشکیل ایالت پشتونخواه در آن طرف خط دیورند ، افتتاح دفتر سیاسی برای طالبان در قطر و تجویز سپردن چند ولایت به آنها ، تدویر جلسه مشترک جنگ سالاران و سناتوران جمهوریخواه در برلین وتلاش حلقه های معین برای به اصطلاح انتخابات والی های ولایات در ظاهر نشانه ها و علایم کوشش مجدد برای تطبیق اهداف پشت پرده است که قبلأ بارها بخاطر رسیدن به آن با استفاده از منابع و امکانات داخلی وخارجی تلاش صورت گرفته است .از امکان بعید نیست که اگر اعضای کانگرس امریکا به منظور دلاسا کردن ویا هم دادن اطمینان ، جنگ سالاران جبهه ملی را در برلین جمع کرده تا گوشزد نموده باشند که افتتاح دفتر سیاسی برای طالبان در قطر ویا تسلیمی چند ولایت برای آنها نه تنها باعث پایمال شدن منافع ایشان نمیگردد بلکه آنها میتوانند از این آب گل آلود ماهی های مطابق میل خود بگیرند . وشاید هم سناریوی اشتی طالبان و گروه های افراطی حزب اسلامی با جنگ سالاران داخل و خارج قدرت ، همان طوریکه برهان الدین ربانی قبلأ در پاکستان از آن یاد آوری کرده بود در میان باشد

برای غرب وامریکا که تا سال 2014 افغانستان را ترک گفتنی هستند کاملأ بی تفاوت خواهد بود که بعدأ بالای افغانستان چه خواهد آمد . منافع ملی هر کشور برای خودش ارزش و اهمیت دارد . روس ها چنین کردند و از امریکا وغرب بهتر از آن را نباید توقوعنمود .     

  شرکت کننده گان نشست برلین نظام " متمرکز " را باعث بی ثباتی سیاسی در افغانستان دانسته اند . 1 چهره های اشتراک کننده در نشست برلین برای مردم افغانستان نا اشنا نیستند . همین ها تا دیروز و امروز هم مهره های اساسی دولت کابل بوده و در بی اعتبار ساختن سیستم نقش خود را بازی کرده اند . هراس از تقویه وثبات دولت مرکزی ، هراس از احتمال شمولیت طالبان در قدرت ، هراس از اعمال ناشایست گذشته ، هراس از باز پرسی و باز جویی احتمالی و هراس از مردم ویک پارچگی توده های میلیونی باعث گردیده تا اینبار نیز برای چاق ساختن تعصبات ملی ومنطقوی و فراهم آوری بی ثباتی در وطن و مغشوش ساختن اذهان عمومی دست بدامان فدرالیزم زده و خود ها را حامی وپشتیبان مردم نشان دهند .  

هیچ نظام سیاسی ( چه مرکزی ویا فدرالی ) کار آمد نخواهد بود مگر اینکه مهره ها و بازی گران اصلی آن دارای روحیه ای وطنپرستی ، وفاداری به منافع ملی و دفاع از مادر وطن بوده بخاطر منافع علیایی وطن آماده فداکاری و از خود گذری باشند . از سیستم که تا حلقوم در فساد غرق بوده و گرداننده گان اصلی آن بیشتر به بیگانه ها و همسایه های شر طلب وفادار اند تا وطن ، مردم و منافع ملی کشور ، چه توقوع میتوان داشت . نقص در سیستم نه بلکه در افراد و اشخاص که سیستم را رهبری و اداره میکنند ، است . آقایان مرکز گریز باید بدانند که ایشان چه در گذشته های دور و در حال به اشاره بیگانه ها تلاش های کافی برای تخریب وحدت ملی و یگانگی کشور ، تجزیه وطن واحد مان ـ افغانستان و تفرقه میان ملیت های ، اقوام و قبایل کشور نموده اند . ولی هر بار این شر به همت مردم و فرزندان با عزت این مرزوبوم بر طرف و محرکین و مبلغین تجزیه ، تفرقه و دورویی از هر قماش که بودند ، سیاه روی گردیده اند .

ترکیب وجابجایی ملیت ها ، اقوام و قبایل در مناطق ( ولایات ) مختلف کشور طوری است که به هیچ صورت در شرایط و اوضاع واحوال کنونی نظام فدرالی ، حلال پرابلم های موجود نبوده بلکه زمینه کشمکش ها در داخل مناطق ( ولایات ) کشور را بوجود آورده ، یکبار دیگر کشور ما را برلبه پرتگاه سقوط ، تجزیه و از هم پاشیده گی سوق خواهد داد . هنوز جامعه ما به پخته گی سیاسی لازم که بتواند سیستم فدرالی را در کشور پیاده نماید ، نرسیده است . موجودیت سطح بلند بی سوادی ، پایین بودن فهم سیاسی از فدرال و فدرالیزم ، حضور اشخاص و افراد مسلح غیر مسوول ، قدرتمند بودن افراد و گروه های تفرقه جو و مرکز گریز در ولایات ، نبود ویا کمبود متخصصین ، کادر ها و اشخاص و افردیکه از فدرالیزم درک و تصور علمی داشته و در تطبیق آن به شکل علمی جامعه را کمک ویاری نمایند ودلایل بیشمار دیگر که من تکرار آنرا مناسب نمیبینم ، گواه بر آنست که کشور ما هنوز برای پذیرش و تطبیق سیستم فدرالی آماده نیست . حل پربلم های موجود در جامعه که برای مردم و وطن استخوان سوز است اولویت دارند . 

مذاکره با طالبان مسلح بذات خود موضوع مثبت و قابل تایید است . ولی آنچه برای هر هموطن قابل بحث ومایه تشویش است اینکه کنار آمدن با طالبان نه به شکل مصنوعی وتحمیلی ( از طرف منابع خارجی )بلکه به صورت طبیعی و توسط خود افغانها به پیش برده شود . بی خبری ویا هم دنباله روی حکومت کابل و شورای به اصطلاح صلح اش حکایه گر آنست که امریکایی ها بار دیگر جلو طالبان را بدست گرفته اند و مطابق امیال وارزو های خود از آن بهره می برند . کنار آمدن با طالبان نباید دست آورد های چند سالی آخیر ( قانون اساسی ، حقوق وازادی های مدنی ، حقوق وآزادی های زنان ، حقوق بشر و ازادی های فردی ) را فدای سر این تاریک اندیشان نماید . 

سپردن چند ولایت بدست طالبان تاریک اندیش و عقب گرا در حقیقت جفا به مردمان این ولایات ، جفا به سیستم تعلیم وتربیه در مناطق مذکور ، جفا به حقوق وآزادی های بشری ، جفا به زنان و دختران این ولایات ،و جفا به انسان وانسانیت میباشد . دولت نباید باشنده های ولایات جنوبی ، شرقی و جنوب شرقی راکه تاکنون زیر بمباردمان های کور قوت های ناتو کمر خم کرده اند ، زیر ساطور طالبان که از تمدن بشری و حقوق و آزادی های انسانی ، علم وفرهنگ نوین چیزی در چانته ندارند ، بیاندازد . تجرید بیشتر شهروندان ولایات مذکور و سپردن شان بدست طالبان ، افراط گرایی را در این مناطق تقویه بیشتر نموده وپرابلم های جدید را برای نسل های حال و اینده کشور بوجود می آورد

 

ماخذ :       

1 ـ صفحه انترنیتی رادیویی بی بی سی برای افغانستان                                                                                                                                                                                                                      

15.012012     

       پایان

 


بالا
 
بازگشت