محمد ضیا ضیا

 

گذشته را صلوات؟!

 

به وفرت مشاهده شده که افراد یاجمعیت های نامتجانس افغانها از نگاه عقاید و وابستگی های سیاسی، گروپی ... در استرالیا و در دیگر کشور های غربی ، در مراسم ختم و یا فاتحه، ... دور هم بالای یک دسترخوان می نشینند، و بیشترین صحبتها، جدلها و مباحث روی مسایل کلان سیاسی صورت میگیرد. و در نتیجه آنهائیکه وابستگی های سیاسی به احزاب گونانگون داشتند یا دارند، طوری وانمود میسازند که گویا از گذشته ها که هر چه شده، هیچ یاد نشود و برآنچه که گذشته خاک انداخته شود و برگذشته صلوات گفته شود، در عوض دردنیای مهاجرت با روحیۀ برادری و اخوت زنده گی به پیش برده شود...

 این گونه حرفها بد نیست و باید که چنین هم باشد، اما لازم است به این نکات نیز توجه گردد:

واضح است که حکومتهای خودکامه ومزدور امارتی و سلطنتی(خانواده ها) طی چند صد سال مردم و ملت افغانستان را به قهقرا کشانید. که آخرین زمامدار سلطنت، محمد ظاهر بود. هیچ کس منکر آن شده نمیتواند که تا 6 ثور 1357ش در افغانستان ظلم، بی عدالتی، بیکاری، مرض، بیسوادی، عقب مانیهای علمی، فرهنگی و ده ها و صد ها مصیبت دیگردامنگیرمردم مظلوم افغانستان نبود. اما پس از آنکه کودتای 7 ثور بوسیلۀ حزب خلق و پرچم و به قوماندۀ حفیظ الله امین؟ قدرت را تصاحب کرد، شعار های آزادی، دموکراسی، حق، عدالت، ترقی و شعار معروف (کور، کالی، دودی) به هر در و دیوار آویزان شد.

 هنوز مدتی نگذشت که نه تنها دیگر اندیشان بلکه روز تا روز بالای افراد عادی جامعه توهین، تعقیب، توقیف، زندان، قتل، آواره گی، توپ تفنگ،طیاره و اسکارد افزونی یافت. در چنین احوال تیغ دوسرِ، سایرِ احزاب که ریشه های شان از خارج کشور، خاصه پاکستان و ایران آب میخورد،رونق یافتند. درین موقع عده ای از مردمی که جان، مال و اعتقادات شان زیر ستم حکومت خلق و پرچم قرار گرفته بود و چه بسا که زیر خط فقر و بیکاری قرار داشتند و یا آتش انتقام شان نسبت به مظالم خلق و پرچم شعله ور شده بود، خود را به احزاب مخالف رژیم 7 ثور پیوند دادند و قافله را به پیش بردند.

     از تیغ دو سر احزاب یاد کردیم؛ مسلم است که یک لبۀ تیغ احزاب در مجموع در جهت قلع و قمعِ دشمنان هوا خواهان و طرفدران آنها به خونریزی ادامه داد و لبۀ دیگر آن به خاطر اهداف احزاب شان و در نهایت به خاطر بقای سیطرۀ رهبران حزبی شان زیر نام دین، میهن، آزادی، دموکراسی ... تداوم نمود. درین میان، جنگ و ستیز در بین گروها و یا قوتهای علنی متخاصم چون رژیم کودتا و سایر احزاب وگروه های چپ وراست مخالف وجود داشت که پس از رژیم کودتا تا به حال ادامه دارد. اینکه قتل و قتال و هرگونه جور و ستمی که میان رژیمها و مخالفان شان با همدیگر صورت گرفته یا میگیرد، مسأله جداست، لیکن در این وسط هزاران در هزار انسان بی دفاع از زن تا مرد و از پیر تا جوان در میان آتش و خون از دست هر یک از رژیم ها، دولت ها، احزاب و گروه ها به اشکال مختلف به قتل رسیده، زندان شده و ستم بالای شان روا شده است. بدون شک،داغهای ناسور به دل هزاران پدر، مادر، شوهر، خانم، خواهر و برادر باقیمانده است. بناءً کدام منطق قبول خواهد کرد، که این داغها و درد ها از دل و دماغ و دیده گانِ حتی نسلهای بعدی زدوده شود؟

      می رسیم به مطلب اول الذکر، در بارۀ گذشته را صلوات ....

     بیت معروف را شنیده اید که:

پدر کُشتی و تخم کین کاشتی

پدر کشته را کی بود آشتی

     مسلم است که هزاران در هزار هموطن بی گناه و بی پناه ما، به عناوین مختلف در حالت بی گناهی در زمان رژیم خلق و پرچم به زندانها رفتند، شکنجه ها دیدند، اعدام شدند، در پولیگونها زیر آوار شدند، نقطه به نقطۀ خاک ما زیر آتش توپ و بمبارد قرار گرفت... چگونه میتوان قبول کرد که به همین ساده گی، جباران و قاتلان زمان را آنهمه یتیمان، بیوه زنان، پدران و مادران داغدیده .. مورد عفو قرار دهند؟

     از جانب دیگر آیا دست فروشان مظلوم، کسبه کاران، عابران سرگردان و زنان گدایی گر ... که در شهر کابل و سایر نقاط افغانستان بدنبال یک لقمه نان میگشتند، آماج صد ها وهزاران فیر راکت و هاوان قرار نگرفتند و در عالم بی گناهی به قتل نرسیدند؟ وچه عجب که  فیر کننده های آن به این پندار که( مرمی ها، تعدادی را به بهشت و تعداد دیگر را به جهنم رهسپارمیسازد، زیر نام دین و اسلام مردم مجبورافغانستان را به خاک وخون نکشاندند؟ آیا آن دروازه بانان جهنم گاهی به این اندیشیده بودند که آنها چه جنایت هایی را انجاممیدهند؟ و سر انجام آنهائیکه در عالم بی خبری با انفجارات انتحاری جان های شیرین خود را از دست داده اند، وارثان آنها ، آن آدمکشان را مورد بخشایش قرار میدهند؟   شما چه فکر میکنید؟

    بلی! میثاق انسانیت و حق بشر در معنی واقعی آن این است که حق به حقدار برسد، اعادۀ حقوق شود، محاکمۀ شرعی ومدنی برپا گردد...

     هرچند که والاترین شیوه ایکه آنرا هم خدا می پسندد و هم اخلاق عالی انسانیت، همانا، عفو در موقع قدرت است. اماطوریکه قبلاً نیز اشاره شد افغانها از قماش در هر گوشه و کنار دنیا و خاصتاً در استرالیا با ترکیب غیر متجانس از نگاه پیوند به احزاب سیاسی و وابستگی به کتله های قومی، زبانی، مذهبی و ... در زیر چتر قوانین و امکانات کشور متبوع بصورت فردی و یا اکثراً در محافل فاتحه و ختم، به پرخاشهای سیاسی می پردازند و گروپهای خاص به این نکته پافشاری می نمایند که گذشته را صلوات....

     بلی: صلوات گفتن در همچو قضایا در نفس خود، عفو و بخشش را بیان میکند. لیکن در این باره باید توجه داشت، که عفو کردن و بخشش نمودن از طرف کس و یا کسانیکه سینه های شان مالا مال از رنجها، حق تلفی ها، بی عدالتی ها، کشتن ها، بستن ها و ده ها و صد ها مظالم دیگر داغدار شده است، یک جانبه و رایگان نیست. بلکه عفو کردن نیز از خود آداب و شرایط دارد.

    یقیناً که مردم زجر کشیدۀ ما این خصلت سخاوتمندانه را دارند که دشمنان خود را مورد عفو قرار بدهند، لیکن دیده شده کسانیکه مستقیماًدست خود شان با خون مردم آلوده است و یا احیاناً اگر خود شان مستقیماً به قتل یا خونریزی و جفا دست نزده اند، سیستم یا حزب یا گروه شان به خونریزی و غارت متهم اند، بسیار بی باکانه این توقع را دارند که مظلومان، آنها را به ساده گی ببخشند، وچه کودکانه که آنها را خوش آمد نیز بگویند !؟

قدر مسلم این است، آنهائیکه خواهان عفو اند و یا به گذشته شان صلوات گفته شود باید این اخلاق، ادب، جرئت ، شهامت و شجاعت را به خرج بدهند و این فرهنگ را به کار ببرند که اعتراف کنند، عفوبخواهند و از گذشته های خود ندامت بکشند. آنگاه مردم با شهامت ما ممکن است آنها را ببخشند و آنها را در سوای سیستم یا حزب شان مورد عفو قرار بدهند. در غیر آن اگر خود را در مقامی قرار بدهند که گذشتۀ شان را تأئید کنند، و ظلم و ناروای شخص خود شان یا سیستم شان را صحه بگذارند و باز هم انتظار آنرا داشته باشند که مردم به گذشتۀ شان صلوات بگویند، فکر میشود که این موضوع شدید تر از جرم گذشتۀ شان خواهد بود.

    بیائید به این نکته توجه کنیم:

        ما شاهد کشتار های فردی و جمعی انسانها در مواقع جنگ در کشور های مختلف جهان و از جمله در افغانستان بودیم و هستیم، مثلاً: بار بار قوای ناتو حین عملیات نظامی، مردم بی گناه کشور مان را به قتل رسانده اند. هر چند که خونبهای آنهمه کشتار ها، به کم مقدار ترین شیوه ها و حتی با گفتن (ساری) تلافی شده است، لیکن دیده شده که عاملان همچو حوادث، حد اقل با گفتن (ساری) خواسته اند مسأله را جبران کنند. و یا دیدیم که آقای کیون راد صدراعظم سابق استرالیا، در مقابل بومی های استرالیا اظهار معذرت نمود. مکرراًیاد شودکه اگرکس یا کسانی خواسته باشند که به گذشتۀ خود شان یا سیستم و یا حزب شان صلوات گفته شود، حد اقل ،اقل ... این شجاعت؟! را نیز از خود نشان بدهند که چه کرده اند وباید چه بکنند. چنانچه ما کسانی را دیده ایم که از تقصیر گذشتۀ شان و یا ازجفای سیستم شان اعتراف نموده اند، که این چنین اشخاص مورد احترام قرار گرفته و مردم نیز با آنها باروحیۀ مسالمت برخورد نموده اند. پس راه اتحاد وهمبستگی ملت ما اظهارجوانمردانۀ حقایق است که در پرتو آن میتوان به آینده امید وار بود.

نوشتۀ ضیا، استرالیا

 

 


بالا
 
بازگشت