-->

 

 

قلـــب رؤف کــــرزی از دیدن چهــــره غمگـــــین کـــودکــــان فـــوراً بدرد می آید

قبر کلینر را شاید دیده باشید و یا اسطوره آن را شنیده باشید که در راه کابل مزار هنگامیکه موتر مسافر بری روانه سراشیبی بود و کلینر بیچاره هر قدر کوشش کرد موفق به توقف آن نشد و بالاخره برای نجات جان مسافرین جان خود را فدا کرده و در زیر تایر موتر خوابید و موتر را از حرکت باز داشت !
خوب شاید این یک داستان واقعی باشد و یا اسطوره ای که مردم آرزوی وجود چنین جوانمردی را در عالم واقعیت کرده باشند ولی حادثه المناک انتحاری هفته پیش در کابل که جان ده ها تن انسان بی گناه را گرفت و جان علی افسرفدا کار پولیس زون شمشاد با بغل گرفتن فرد انتحاری و جلوگیری او از ورود در داخل زون که باعث نجات ده ها انسان بی گناه گردید و در نتیجه جان خود را از دست داد نه یک اسطوره و افسانه است بلکه حادثه المناکیست که واقعاً رخ داد و متاسفانه حوادث ازین قبیل هر روز در سراسر کشور رخ میدهد !
حامد کرزی رئیس جمهور رؤف و میهن دوست ما از استماع این خبر ناگوار خصوصاً که از افسر پولیس نامبرده پنج کودک معصوم بجا مانده فوراً خود را نزد آنها رسانده و بکس مدال های افتخاری را گشود و میخواست که به آنها مدالهای فداکاری توزیع کند ولی یکبار متوجه شد که بکس مدالها بکلی خالیست ، بسوی جمبوره دومش آقای خلیلی که او را تا آنجا مشایعت و همراهی کرده بود روی گشتانده و جویای علت شد که ایشان کرزی را بیاد توزیع مدالها برای کودکان انتحاری انداخت که یکماه پیش صورت گرفته بود ، کرزی قدری ناراحت شد بالاخره دست درجیب کرده میخواست به آنها پول نقد توزیع کند اما در جیب هایش اثری از پول دیده نمی شد باز هم خلیلی بیادش آورد که وی تمام پول هایش را برای کودکان انتحاری منحیث توشه راه سپرده بود !
کرزی بسوی خلیلی دست دراز کرده از او خواست که تا یکمقدار پول به او قرض دهد ولی خلیلی معذرت خواسته گفت که چون روز های آخر ماه است و تا گرفتن معاش ماه دیگر او یک پول هم در کیسه ندارد و ازهمین رو از سه روز بدینسو بجز نان خشک و آب نل چیزی برای خوردن و نوشدن هم ندارد !
بیچاره خلیلی هنگامیکه دارایی های شخصی اراکین دولتی ثبت می شد در جواب سوالیکه چقدر پول نقد دارد وی نوشته بود که او اصلاً پول نقد ندارد ، آنوقت بعض کسان در صداقت این گفته وی شک داشتند ولی حالا همه شاهدیم که ایشان واقعاً در وضع اقتصادی خیلی بدی بسر می برد !
کرزی موبایلش را گرفته و خواست تا با جمبوره اولش در تماس شده از او تقاضای پول کند ولی از آنطرف فقط صدای عو عو سگ ها و چیغ و غالمغال مردم بگوش میرید وی متوجه شد که مارشال صاحب در کدام مسابقه سگ جنگی مصروف است و تماس و مکالمه با او نا ممکن است !
ناگزیر کرزی رو بسوی کودکان کرده و از ایشان عذر خواسته و به آنها قول داد که بار دیگر اگر چنین حادثه ای رخ دهد و آنها پدرکلان شان را درآن حادثه از دست دهند وی به ایشان حتماً مدالهای فداکاری توزیع خواهد کرد لهذا این بار کرزی مانند همیشه به تقبیح این عمل اکتفا کرده و از برادران ناراضش خواست که دیگر دست به چنین کاری نزنند !

 

 

با تقـــــــــديم حــــــــــــرمت
حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانی

 

http://www.facebook.com/pages/Sms-Haqani/143697859046079

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت