ارباب حلقه ها !

 ارباب شیر گل  چند روز شده بود که بیخی بهم ریخته بود و اوضاع و احوالیو بیخی بدرقم شده بود، چند سال بود که به زور چک و چونه و هزار دوز و کلک و بهم اندازی و حروم خوری و رشوت و پاره و مهمونی دادن به ولسوال منطقه، همی اربابی ده از دست نداده بود  و حاله که میدید از پایین مله هی سیفو و  دوسومد و قلندر باز سخ سخک میکنم و علیه او شعار میدن که ده به گند کشیده شده  و اصلن اداره کرده نمی تونه و نمیفهمم پیر شده و از کار بفتاده و اصلن فکر درست و ادلی نداره و به ضد خو نیه ، بیخی دیگه خونیو به جوش آمده بود و هنوز سر کریمِ کل  نو گرم کرده بود که تا دیروز از ده بالا غورغور میزد و به هزار چل بازی اور چپ کرده بود که باز اینا به جونیو شیرک شده بودن!

ارباب شیرگل همیته غرق فکر و خیال ها خود خو بود که اشته ای اربابی ده از دستیو بره، ای همه مال و منالی که جمع کرده و ای ابا و قبا و ای همه نوکر و حشم و خدم اشته یک دفگی به چک چک دست از دست بره وحریفا به ریشیو بخندم ، اینا که بخاکه که ای کوتی که به خو تیار کرده بود ، ای پول هایی که به بانک ها خارجگی ریخته بود و خوده هزار نفر دیگه بده و بستون دیشت و داره ، حالی بلا به رد ازینا هم ،  همی خارجگی هایی که اور حالی میشناسن و هر هفته  و هر روز به ده میاین و ارباب گفته به جلویو خم میشن و چارلا و دولا  میشن و گاهی هم که اعصابیو خراب میشه به فکر دیروز خو نیه که از آو داری به کجا رسیده ، هرچی  که به دهنیو میایه همیته  غلور جو میکنه و به ازو و ازی میگه و بی خلیطه فیر کرده راهی هست واصلن هم به فکر ای مردم که به ده زندگی میکنن نیه!!!!!

گاهی هم که همیته گنس و گول هست که اصلن دوست و دشمن خور نمیشناسه و میگه اگر از شهر به بالا ده و یا پایین ده مه حمله بشه و یا به سر نوبت او بره سر زمین ها جنگی چیزی بشه ، مه طرف داری شهری هار میکنم چون خوب مردمی هستن و خیلی به مه خدمت کردن و برار منم! آخه کسی نیه که بگه آخه ارباب شیرگل همی مردم ده تو بودن که تور ارباب کردن و تور به جاه و جگاه و مقام و منصبی رسوندن و حالی از برکت همی مردم ده خو هی غوره میزنی و اربابی میکنی و کسی نیه جلو تور بگیره ، نه به شورا مردمی ده خیال تو میایه و نه هم به خطیب و آخند و ملا و دیگه مردم، که هرچی مایم جیغ بکشن و گلوینا پاره شه از تو چی کم میشه ؟ هیچی هی به خو میبری و میدوزی و چکرا ساده خور میزنی به ای شهر و به او شهر ارباب گفته میری که  مه مشورت میکنم که اشته ازی خارجگی ها پول و پله بگیرم ، پروژه بگیریم که نصف بیشتریور به کیسه بزنم و نصف دیگه هم حیف و میل کنم و اگر چیزی باقی موند بدم به دست همی کارگرا زیر دست خو که باز اونا عیش و نوش کنم و اگر هیچی هم نموند بی بی نون مایه چیکار کنه مرگ بخوره!!!

ها دیگه هی از دوست و دشمن میگفتم به شما که ای آدم هیچی چپ و راست خور نمیفهمه و بیخی نمیفهمه به ای خاطر که از هر طرف که چی خودش میخوره و چی مردم بدبخت ده میخورن و هی جون میدن و دم هم نمیزنم بازم میگه که خیره  اونا هرچی به مه بد بکنم برارا  منم و مه فقط دست دوستی و برادری دراز کردم ، انگار مایه به ای کار خو نشون بده که مه دیگه ارباب نمونه هستم و خیلی احساس دارم و نمیفهمم ازی کارا شهری بازی که کاشکی به قیافه ازی بخوره ! آخه یکی نیه بگه که بدبخت خوش خدمتی نکن و به فکر مردم ده خو باش که تور روزی حمایت کردن و به کریم و قلندر و سیفو و دوسومد رای ندادن به تو رای دادن که او هم به چپن و کلاه تو بازی خوردن که گفتن خیره ای چند روزی به ده نبوده و برفته به شهر درس خونده و میفهمه و سواد داره و میتونه همی ده  اداره کنه ، ای که نگی به گور خو خاک ریختن و حیات خور خراب کردن و حاله ایته تخم ناسوری به جون ای مردم شده که به هیچ رقمی چی به انتخابات ده  و چی به رای نماینده های شورای مردمی ده هم از اربابی دست نمیکشه که نمیکشه!!!

چی سر شما به درد بیارم جان لالا به هر صورت ای آدم  هم  خیلی مکاره و  هم راه جوری  خیلی بلده  و همی که خلق یو تنگ میشه یا کسی اگر روی حرفیو چیزی بگه و یا  به حرفیو نشه  همیته ورخطا و اعصبانی میشه که دست به هر کاری میزنه و همی مردم ده و ریش سفید ها گاهی میگن که ای رگ اوغونی داره و اگر رگ اوغونی ازی ورخیزه بیخی دنیا ازی رو به او رو میکنه و بند به او میده....

همی چند ماه آخر دید که نمیشه و هی ازی بر و اوبر هی سیخ سیخک میکنم و شهری هایی هم که روزی اونار برار میگفت و سبیل ها خور به قورمه ها اونا چرب میکرد از ایکه ای هی دم به دم خوده خارجگی ها میگرده و سلام مالیک داره و مایه به خاطر حفظ چوکی اربابی خو خوده اونا بیخی خویش و همسایه بشه و نمیفهمم زمینا ده بفروشه و به اینا اجازه بده که بیاین به خو خیمه بزنم و آرگاه و بارگاه تیار بکنم ، مخالفت میکنم و مردم ده هم از سرک تا پاچک و او شهری هایی هم که پوره و نرمه سواد دارم هی سیخ سیخک میکنم ، بیخی به دست و پا خو افتاد و به فکر ای شد که مگری باز دست به کلاه بکشه و تکونی به ابا بده و چشمکی بزنه و یک خله لی بندازه تا باز مثل همیشه با شعار و حرف های که خودیو میفهمه که اعتقاد و باوری دیگه نمونده باز از آب گلوک ماهی به خو بگیره!!! و هم ایکه ای برار و برار زاده ها خورم از ته کوچه و پس کوچه ها جمع کنه و چند دست دریشی و نکتایی بخره به اونا و بگه انی دیگه جنگ و جدلی نمیکنم و مگری به اینا حق بدیم ، حاله خیره که 15 سال میشه خون مردمه ای برارا ازی به شیشه کردن که الهی خون ازینا به شیشه بشه!

خلاصه کلام  اینکه به ای فکر شد که همی مردم ده که اور خیلی مایم و از گوشه کنار یو به فیض رسیدن و  مردم شهر هم که اور میشناسن و به او احترام دارن و اوغون گفته اور کاکا و لالا میگن و به نون و نوایی رسیدن به دور و بر خو به زیر همو خیمه که خدا میدانه چی میگذره جمع کنه  و بگه مه خوده ازی مردم مشوره میکنم که دیگه دشمن خور برار بگم یا نه ؟ دوست خور بشناسم یا نه ؟ چند سال دیگه هم اوضاع وخیمه و وقت انتخابات بره انتخاب  ارباب جدید نیه و وقت مر تمدید کنیم ، و زمین به همی خارجگی ها بدم یا نه ؟

به هر رقمی بود و هرچی مردم و شورای مردمی ده هم لنگک و پاچک زدن و پاچه ها خور بالا کشیدن  و هرچی هم مردم دیگه خور به زمین و آسمون زدن و هرچی هم که با سواد ها خور تریش تریش کردن به رادیو و تلویزیون و ای مخالف ها ده بالا و ده پایین خط و نشون کشیدن که ما نمایم و ایته میکنیم و اوته میکنیم ، که خدا شاهده ازهمونا هم کاری ساخته نیه برقکی نمیجه ، هیچ کاری نشد که نشد و ارباب شیرگل ما باز هم طبق معمول موفق شد و خیمه خور به پا کرد و کاکا و لالا و ماما و خواهر زاده و برادرزاده و کواسه و نواسه و هرچی قوم وخویش و کاسه لیس به دور خو دیشت جمع کرد تا چند روزی  هم  از دست زن و بچه خو بیغم باشن و بدرنگونم  وهم  کیف بادیگار و پولیس ، هوتل و موتر ، نون و خواب راحت بکونن و از آخر هم هرچی ارباب تصمیم بگیره  همو بشه  و باز بدبختی دیگه به مردم ده بیچاره رقم بزنه و سند تاریخی دیگه به امضاء برسونه...

از حق نگذریم ارباب ما با تمام خرابی خو زبان و چرب و نرمی داره و باز هم به همی زبان چرب و نرم خو دل خارجگی ها را هم خوش کرد و که خوده شما معامله میکنم و به همسایه خو هم  گفت که شما برارا و دوستا  جیگری و دلبند منیم که از جون ما وا نمیایم و خیلی شمار خوش دارم ، گوش وچشم مردم را هم به خو کرد که هرکاری بکنم با مشوره شما میکنم و مستقل خوده شما عمل میکنیم و خوده همه همسایه خو دوستی میکنیم چون ما و شما " شیر " هستیم و اینا همه مگری بفهمن که خوده شیر معامله میکنم اما و اما و ای که ای شیر ، شیر خونه باشه و یا روباه میدان دیگه خدا میدانه و تصمیمات ارباب شیر گل !!!

شکر خدا ریش سفید و ریش سیاه هم خیلی جمع کرده بود و باز ملا داد مد هم رئیس کرده بود خاطری هم ادم خوبی هست وهم از همه مو بیشتر سفید کرده و خیلی هم عالمه و گاهی تعبیر خواب هم میکنه و خواب های ارباب میگه میتونه خوب ریاست کنه و هموته خپ و چپ تمام کار ها به نفع ارباب هموته که مایه و نقشه کشیده بوده به اتمام برسه!!!

اما دلم به حال همی با سواد ها میسوزه و شورای مردمی و چند تا گروهک های مخالفی که گرد و خاک میکنم و اما صدا شرنگ شرنگ چوری هاینا هم به گوش نمیخوره ! انالی دیگه بشینیم و نگاه کنیم و هرچی هم مایم لینگک و پاچک بزنیم و خور ته و بالا و کنیم و سینه خور صاف کنیم! ارباب شیر گل حلقه خور سالها میشه که به دور ای ده و مردمیو انداخته و یله دادنی هم نیه و شما هم به دروغ خور شیرک شیرک نکنیم که های ما ایته میکنیم اگه ایته نشه و های اوته میکنیم اگه اوته نشه! بشینیم از همی تلویزیون ها ببینیم که برارا ارباب شیرگل هی راکت بزنم و ارباب و حلقه یو هم کار خور بکنم و جلسه محرمانه بگیرم به جلو چشم ملت!

شیر مادر ارباب شیر گل که واقعن شیر بوده!!!!!!!

" همت "

16.11.2011

 


بالا
 
بازگشت