محمد همایون صادقی

 

 

درخت دوستی بنشان که کام دل ببارارد

نهال دشمنی برکن که رنج بی شمارارد

    «حا فظ»

 

زن مظهر دوستی و دشمنی

 

بسیاری از کشور های جهان از روز جهانی زن همه ساله تجلیل بعمل میاورند. ارج گذاری از روز زن ومادربا ارزشترین گام برای یاداوری از مقام زن است. در باره این روزوجایگاه زن در جامعه وکانون خانواده گی در رسانه هاوتارنما ها ، مضامین ومقالات نگاشته میشود که بيشتردربرگیرنده خشونت مردان عليه زنان ومحکومیت انها درعرصه های اجتما عی سیاسی واقتصادی میباشد.مگر کمترمسایل جامعه شناسی روانشناسی وروش های اخلاقی که پیش فهم های نخستین و مفاهیم کلی را در بر میگیرد،جهت داده شده است. کوشش من در این نبشته ،  ان مسایل زیانبار که عامل تباهی کانون خانواده گی وزنا شوئی میشود مورد برسی قرار ميگيرد.  گرچه اين دیدگاه ونظر کوچکی است امیدوارم رهنمائی ورایزنی باشد به همشریان ما که در منازعات وجدل های خانواده گی دست به گریبان اند.   

 ساختار سیاسی و اجتماعی کشور ما از سالیان متمادی  یک ساختار مستبدانه ومالاما ل از خشونت بوده واست. چنین ساختار با رسوم استبدادی قبیلوی تاثیرات نادرست را در اموزش وروش های اخلاقی برخی مردم به جا گذاشته است. طفلیکه در عده از خانواده های هموطن ماپرورش میابد نخست از جانب پدرومادرباروش نادرست موردخشونت قرار گرفته،سپس دراجتماع که دیگر کودکان باوی هم بازی میشوند ممثل گفتاروکردارزشت پدرومادردرمیان ایشان میشود. وزمانیکه برای فراگیری دانش به مکتب پا میگذارد عده معلمین واموزگاران دینی با روش خشونتبار وگاه با لت وکوب وتحقیردربرابرهم دوره های صنفی با وی عمل می نمایندوباچنین روش های ناسالم پدر،مادر،واموزگار کینه وحس انتقام جوئی درذهن وروان وعملکرد وی هسته گذاری گردیده،برخلاف خواست خداوندی در مرحله جوانی وبزرگ سالی چون ظالم ومستبد دراجتماع وحاکمیت دولتی ومحیط خانواده گی تبارزمیکند.

پرورش سالم اطفال بدون بازنگری ودرک وشناخت ازخداوندمتعال واحساس مسولیت دربرابرجامعه ومردم میسرنیست وچنین بازنگری که به هستی وسرنوشت طفل مربوط است درمرحله اول با سوالاتی ازکجاامده ام؟ به کجا میروم؟  امدنم برای چه است؟  چه باید انجام دهم؟ به چه میتوانم امیدواربود؟  انسان وارزش های انسانی چیست؟

ودرمرحله دوم سوالاتی چون معیشت، نظام خانواده گی ،حکومت، سیاست اقتصادوازاین قبیل در ذهن طفل انگیخته شود.

  پاسخ گیری طفل نخست از عملکرد وتجارب زنده گی پدر ومادرمربوط میشودودیدگاه اصلی رادرتربیه و اموزش وی به وجودمیاورد. درک وفهمیدن طفل ازتجربه گذشتگان ازطریق پرسش های که ناشی ازتجارب وفهم بزرگ سالان حاضرین ایجادمیگیرد سیراب میکردد. زیرا زنده گی اطفال در درون فرهنگ ها وتمدن های متفاوت،جهان بینی های متفاوت وادیان متفاوت قرارداردواین تفاوت هامعلول ارزش تاریخی انسان است،وگروه های متفاوت ازانسان ها را در عقاید بوجود اورده است.

کوشش برای فهم از تجارب گذشتگان به اطفال به معنای موافقت با تجارب انها نباشد،بلکه تجارب نیک و عقیده سالم را حفظ، انکشاف و نسل به نسل انتقال داد. زشت و نا سالم ان را با بر خورد انتقادی رد کرد، ودر طفل تصوری از انسانیت وارزش های انسانی را بوجود اورد وبه اصل و اساس ان او را مربوط ساخت و ان هنگام است که وی را از اعمال و روش زشت نسبت به زن ،جامعه ومردم دور داشته و زن مقام و جایگاه ویژه را نزد مرد بدست میاورد.  

 خداوند متعال جهان را بی نهایت زیبا ، بویژه زن را با مقام والای انسانی اش که مادر است افریده است. دردامان پر از مهرو محبت زن و مادر است که بزرگترین مردان نام اور را در ساحات مختلف دینی ، علمی ، سیاسی، ادبی، هنری، ... پرورانده شده است. مادر یا زن با اخلاق نیکو خود باید محیط خانواده گی و اجتماع را به محیط صلح ومبرأ از خشونت بر قرار وفرزند را به خیر خواهی ،مروت ومدارا ترغیب نماید.  شناخت مرد از زنده گی خانواده گی مرحله نخست ان معرفت با زن است. نهاد کانون خانواده گی مرد را زن تشکیل میدهد. با موجودیت زن ان بنا روشن میگردد. شناخت ومعرفت از زن منظر انتظاری خاصی در مرد پدید میاورد و در پی این انتظارمصم ایجاد نظام خانواده گی میگردد وزن مظهر ارزش گذاری نظام خانواده گی به مرد است.

برخی از مردان زن را وسیله رفع شهوانی وخدمتگارشب و روز به خود پنداشته وظلم وخشونت را به وی اعمال میکند. خشونت و ظلم مرد به زن نوعی از عادات رسومی است که روش های ظالمانه نهاد ها ونظام های سیاسی واجتماعی وقوانین ویژه هر جامعه در افکار وعمل کرد برخی مردان تأثیرگذار بوده و مغایر دین مقدس اسلام است. جلوگیری از ظلم و خشونت تغیر رابه سود زن وجامعه بوجود میاورد . ازادی  های مشروع واخلاقی زنان از جبر مردان ظالم ویژگی های را دارد که عمده ترین ان رهائی از ظلمت بیسوادی و اگا هی از احکام الهی است .   

 مردان ظالم با کسب علم و اگاهی از احکام الهی خود را از انجماد فکری و علمی نجاد دهند. دسترسی به علوم بخصوص علوم انسانی واجتماعی تغیر ویژه ای را در روش وعملکرد همچو مردان بوجود میاورد. خداشناسی، انسان شناسی وترس از خداوند متعال از انجام اعمال زشت وظالمانه مسایلی اند که انسان را تکامل میبخشد.

خداوند متعال می فرمایند :  

و اما الذین امنو وعملوا لصا لحات فیوفیهم اجورهم ولـاـه لایحب الظالمین

   سوره مبارکه 57 ال عمران

ترجمه : اما انانیکه ایمان اورده اند ونیکو کار شده اند خدا اجر تمام وکامل به انها عطا کند وخدا هرگز ظالمین را دوست نمیدارد.

  نظام خانواده گی به اساس وصلت مرد وزن از نو می اغازد، این وصلت پیام اور خوشبختی ویا بد بختی به زن ویا مرد در پروسه های بعدی زنده گی در روش های اخلاقی همدیگر می تواند باشد. پس نکاح چیست؟

  نکاح یا ازدواج در لغت جفت شدن، زن گرفتن، شوهر کردن را معنی میدهد. نکاخ پیوند مشروع زن ومرد برای درک از زیبایی زنده گی وتشکل خانواده میباشد که هدف این پیوند تولد ، تناسل ،حفاظت و تربیه سالم فرزند به جامعه است ودر دین مقدس اسلام نکاح به مفهوم زنا شویی بوده زیرا رابطه نا مشروع یا زنا از جمله گناه بزرگ وعمل بی نهایت زشت نزد خداوند متعال است،که جامعه را به الوده گی وهرج ومرج میکشاند. بدین لحاظ نکاح امریست از جانب خداوند بزرگ«ج» به بندگانش برای پاک نگهداشتن خانواده وجامعه واجتماع. 

  نکاح ایکه به اساس شناخت، انتخاب و توافق بین زن ومرد بسته میشود کانون خانواده گی را بر اصل محبت ودوستی واحترام متقابل بنا نهاده وبا اعمال روش نیک زن ومرد زنده گی مشترک تداوم میابد. در نکاح انتخاب وشناخت از همدیگر ودیدگاه پدر ومادر از اخلاق نیکوی پسرویا دختر اساس میباشد، زیرا پدر ومادر با تجارب از زنده گی وشناخت از محول محیط انسانی نجات دهنده فرزنداش از بد بختی میباشد. برای دختر ویا پسر لازم وملزوم است تا اوصاف نیک واخلاق نیکو را در همدیگر جستجو کرده وبعدآ تصمیم وصلت را اتخاذ کنند زیرا بعد از عمل انجام شده ندا مت سودی ندارد . زنده گی مشترک زنا شویی نتنها لذت بردن از همدیگر است بلکه برای تداوم ان اخلاق نیکو نقش اساسی دارد .

 عده از مردان کشور ما بخاطر خوش گذرانی روزگار وزن باره گی به یک زن اکتفا نکرده وزنان بیشتر را در نکاح خویش مياورند. با انکه زن اولی تمام خواهشات وی را فراهم میسازد ودر روش واخلاق با وی نیک است اما مرد قوانین واحکام الهی را به ضم خود وسیله رسیدن به هدف قرار داده وچنین اظهار میدارد که خداوند«ج» برای مرد با داشتن یک زن تا چهار زن را در عقد نکاح کردن اجازه داده است وبه یکی از پرابلم های اساسی وبنیادی در عده از خانواده های هموطن ما مبدل گردیده است. خداوند متعال وعزوجل میفرمایند:   

  فانکحوا ما طاب لکم من انساء مثنی وثلاث ورباع فان خفتم الا تعدلوا فواحدتأ 

 ایه مبارکه 3 سوره نسا    

 ترجمه :  پس ان کس از زنان را به نکاح خود ارید که شما را نیکو ومناسب با عدالت است دو یا سه یا چهار و اگر مترسید که راه عدالت نه پیموده پس تنها یک زن اختیار کرده.

از اینکه عده زیادی از مردان لذت زنده گی را صرف در رابط جنسی با زن اساس میپندارد خداوند «ج» برای جلوگیری از اعمال نا شایسته مرد وزن والوده گی جامعه و فروکش اتش شهوانی مرد چهار زن را در عقد داشتن اجازه داده است تا چنین مردان در مرزاخلاقی چوکات بندی گردند . ولی اساس انرا عدل قرارداده است . بر قراری عدل با ازواج تنها در تماس جنسی و پرداخت پول نبوده بلکه کلمه عدل از کوچکترین روش وحفظ تعادل بین زن ها اساس است. بنآ برقراری عدل و تعادل در بین ازواج نزد اکثر مردان مهال بوده واست . صرف نزد ناب ترین وبا تقوآترین مردانیکه از اخلاق نیکو بر خورداربوده اند وهستند میتوان سراغ کرد.

             بايد دو مسئله را در تعدد ازواج در نظر داشت :  

   مسئله اول :  فرد مسلمانیکه ارزوی زن دوم وسوم وچهارم را در موجودیت زن قبلی می پروراند باید این ارزو را با معیار های اخلاقی وایمانی اعمال ونزد خود تحلیل نماید.                                 

   1.تعدد زن ضرورت است یا هوس؟

 2.کمبودی های زن در چه است که راه را برای ازدواج مجدد به مرد باز ساخته است؟

3.ایا مرد در جهت اصلاح و کمبودی های زن اقدام ورزیده یا خیر ؟

4 ـ  ایا توافق زن اولی برای ادامه زنده گی مشترک در موجودیت زن دوم شوهر است یا خیر؟ویا خواهان جدایی وطلاق از شوهر میباشد؟

  مسئله دوم :  اکثرآ تعدد ازواج از اثر زور ، فشار های جسمی وروانی ویا مصلحت تحت نام نداشتن فرزند و مسآیل دیگری توسط مرد اعمال میگردد. با چنین روش مرد عادل نمیتواند جایگاه خود رادر اعمال وی بیابد . بنآ با زور و پول نمیتوان همه ابعاد روابط خانواده گی را با تعدد زوج عادلانه نام نهاد و همان است که زن ناراض از منا سبات با مرد شده وهم فرزند نا سالم به جامعه تقدیم می شود . هنگامیکه اعتبار مرد در بر قراری عدل نزد ازواجش فرو میپاشد نظام خانواده گی که مرد منحیث ریس نقش ایفا میکند از هم پاشیده و زمانیکه بخواهد معیار های اخلاقی خانواده گی را به صورت معقول تنظیم کند نقشی مو ثری در زمینه نمی تواند داشته باشد و به قول معروف «عقب اب رفته بیل گرفتن است».

همانا که خداوند متعال می فرمایند که به یک زن اتکا نمایید،زیرا حفظ میزان عدالت نزد مردانیکه به خواهشات نفسانی وشهوانی متکی وپنجه های ظالمانه وپاشنه های اهنین اش جسم و گلوی زن معصوم را می فشارد محال است . با تآسف عده از مردان کهن سال کشور ما در کشور های پیشرفته سر مایداری اروپا و امریکا وبا امکانات پولی علاقمند ازدواج با دختران جوان شهروندان ما گردیده وبا استفاده از تنگدستی وزنده گی ناهنجار ورقتبار هموطنان ما در داخل کشور و همسایگان ان در عقد نکاح در اورده و با خود به اروپا وامریکا می اورند. باانکه زن اولی تمام زنده گی اش را از اوان ازدواج با خشونت های شوهر با تحمل و شکیبایی وکرنش برای تداوم زنده گی در خدمت شو هر قرار داده است. بنآ ازدواجیکه با اعمال زور وقدرت بر اساس جبر و استضعاف صورت میگیرد یک عمل غیر انسانی واسلامی است. و اکثر والدین در کشور ما مردانی را برای دختران شان سراغ میگیرند که از توانمندی مالی بر خوردار باشد وسرمایه مالی مرد را نسبت به ارزش های علمی واخلاقی ودینی ان تر جیع میدهند .ودخترشان را با جبر وظلم به عقد نکاح میاورند، بدون انکه رضائیت دختر درمیان باشد. به اساس احکام اسلامی ازدواج رضایت وتوافق جانبین است که در ان خوشبختی در میان باشد به همین اساس قبل از بستن نکاح رضایت دختر با بیان سه مرتبه یی قبولی نزد شاهدین اساس وپیش شرط اولی است . در صورتیکه عدم رضایت ابراز بدارد نکاح فسخ میگردد. ازدواج های اجباری در عده زیادی از فامیل های هموطن ما تآثیر بد را در زنده گی مشترک خانواده گی ببار اورده که عده ای از دختران دست به خود کشی ،عده پا به فرار از خانه شوهر و عده هم تن به تصمیم اتخاذ شده داده که بدون رضایت شخصی در عمل انجام شده قرار میگیرد. همچو پیوند ها یک پیوند نیم بند بوده که عامل بدبختی ،جدایی وخاصتآ ظلم شوهر به زن میگردد ، چنین دختران نه تنها از طرف پدر ومادر در ازدواج اجباری بلکه در زنده گی بعدی از طرف شوهر مورد ظلم قرار میگیرند.  خداوند متعال می فرمیند:

ان الـاـه یامرو با لعدل والاحسن وایتا ی ذی القربی وینهی اعنالفحشاء والمنکر والبغی یعظکم لعلکم تذکرون

ایــــــــــــــــــــــــــــــــــه مبــــــــــــــارکه90 سوره النحــــل     

ترجمه: هما نا خدا خلق رافرمان به عدل و احسان میدهد وبه بذل وعطآ خویشاوندان امر می کند واز افعال ومنکر وظلم نهی می کند وبه شما پند می دهد باشد موعظ خدا را بپذیرید

خداوند بزرگ«ج» کلمات فرمان، ظلم، ونهی را عام امر نموده که به هر یک تعریف و تحلیل عام میتوان بیان داشت و رهنمایست در تمام ساحات زنده گی وروش های انسانی مردان وزنان در زمان

حیات شان با خانواده واقارب واجتماع.

درک از مفاهیم و کلمات و احکام الهی در عده از هموطنان ما سطحی بوده وعمده تآ پیروی از دین مقدس اسلام شیوه تقلیدی داشته وبیشتر مناسک رسومی خا نوادهگی وقبیلوی نسبت به احکام الهی تآ ثیر گذار است، همان است که عده ای را از تطبیق اصل احکام الهی دور گذاشته با پیروی از روش های رسومی ظلم وخشونت را نه تنها به زنان بلکه با افراد جامعه نیز محک قرار میدهند .   بطور مثال :  

ادای نماز در پنج وقت در روز که از جمله دومین نهاد وبنیاد دین مقدس اسلام را تشکیل میدهد از نظر من مطالب اتی در ان اساس وبنیادی است.

1 ـ عبادت وپرستش خداوند متعال به یگانه گی وعظمتش وشکران نعمات اش که به انسان ارزانی بخشیده است.         

2 ـ ایستاد شدن در نماز یعنی قرارگرفتن انسان در برابر خداوند «ج» و اراءـه گذارش از روش و عمل کرد خویش در فاصله بین دو نماز ، پوزش خواستن از اشتبا هات وتعد سپردن از تکرار ان.

3 ـ ارزو مندی راه نیک با اخلاق نیکو خدمت به انسان ، زنده گی پر سعا دت ،خوشبختی ودها خواست نیکو وپاداش پرستش و انجام اعمال نیکو در جایگاه ابدیت «بهشت و دیدار حق التعالی.

با چنین درک انسان خود رادر قانون الهی چوکات بندی کرده ودر هر مقام اجتماعی وسیاسی که باشد خود را در برابر انسان و قوانین نافذ شده انسانی که بیان گر منافع فردی، گروهی وسازمانی است مقید نه دانسته بلکه برای جلو گیری از اعمال زشت و بد و انجام اعمال نیکو خودرا در برابر خداوند«ج»به بنده گانش است پنداشته ،در این راستا سعی وتلاش بورزد تا موفق و کامگار به در اید وعمل به قانون را برای سعادت خود وانسان ها خواهان شود که در ان روش های نیکو چوکات بندی شده باشد .عامل اصلی ظلمت فکری و عقلی عده از شهروندان جامعه ما در عدم درک از ایات الهی است واز دید من در دو مسئله نهفته است :  

.1 ـ نا اشنایی از ارزش های دینی وانسانی دین مقدس اسلام

2 ـ عدم خوانش ایات الهی با ترجمه به زبان مادری و مجرد از ذهن فردی مفسر ومترجم .

بنآ یکی از بنیادی ترین مسئله در زنده گی روزمره انسان بر علاوه از عبادت خداوند متعال اخلاق نیکو است .

اخلاق نیکو عبارت از روش پسندیده ، خوی خوش ونیکو انسانی است که از اثر مناسبات نیک از اوان طفولیت در انسان جوانه می زند ،ودر این راستا پدر و مادر به عنوان اموزگار نقش تعین کننده را دارد. انجام و عادت به سلوک نیک سعادت وخوشبختی را به انسان به ارمعان میاورد ودر خلاف با ان اعمال روش زشت غضب، ظلم، تکبر وامثال ان انسان را به خواهشات نا پسند پیوند داده ،روان و قلب را مکدر میسازد. 

ملاک اصلی اخلاق نیکو اعمال است که با نکته سنجی وادب کلام بموقع و عمل نیک برجسته وموثر بیشتر ارزش خود را در بین خانواده وجامعه پیدا میکند . برای رسیدن به اهداف نیک و تحکیم مناسبات وروابط موثر وتآثیر گذار زنا شویی ،نفوذ از راه منطق و استتلال در احساسات،روان وعاطفه همدیگر نتیجه لازم را بدست می اورد ونیازمند یک روش لطیف اخلاقی زن وشوهر بوده که در ذهن وعمل جولان داده شود، تا بتواند از ان به موقع استفاده نماید وتقوآ وپارسایی اساس ان است وانچه پابر جا ومورد محاسبه است، نهاد اخلاقی هر عمل میباشد.            

 خداوند متعال می فرمایند:                        

« لقد خلقنآ الانسان فی احسن تقویم »         

ایه مبارکه 3 سوره تین                    

 ترجمه : ما انسان را در مقام احسن تقویم بیا فریدیم  

           لهذا ازدواجیکه بر بنیاد اخلاق نیکو و به مقصد زنده گی مشترک و تولد فرزند به طور عام و خاص صورت میگیرد ، محدود به وقت ومخصوص به زمان معین نخواهد بود ،اصول اخلاقی و قوانین عملی خانواده گی مولد واقعی عام و خاص زنده گی مشترک است که به روان و تربیه سالم فر زند اثر گذار میباشد وفرزند نعمت بزرگ خداوند«ج» به مادر و پدر است ،رشد تربیه و تعلیم وی از دامان پدر و مادر حاصل فیض میگردد وعمدتآ روش نیک ومتواضع ،اعتماد متقابل ،عدم خود خواهی ،تقوآ دوستی واحترام متقابل ،برقراری ارتباط با کسانیکه اخلاق ،عمل کرد و صحبت نیکو دارند در زن و شوهر اساس بوده وتآ ثیر گذار بر فرزند میباشد.

« بدانکه فرزند امانتی است اندر دست مادر وپدر ودل وی پاک است چون جوهر نفیس ونقش پذیر چون موم واز همه نقش ها خالی است وچون زمین پاک است که هر تخم اندر وی افگنی بروید اگر تخم خیر افگنی به سعادت دین ودنیا برسد ومادر وپدر و معلم اندر ثواب شریک باشند واگر بر خلاف این بود بد بخت باشد وایشان به هر چه برایشان رود شریک باشند که حق تعالی همی گوید «قوا انفسکم واهلیکم نارآ» وکودک را از اتش دنیا نگاه داشتن اولتر که از اتش دوزخ نگاه دارند ونگاه داشتن وی ان بود که وی را ادب داد واخلاق نیکو به وی اموزد واز قرین بد نگاه دارد. » کیمیای سعادت امام محمد غزالی صفحه 530ـــ 531 

روش زشت انسان، در زنده گی عملی اش سبب بوجود امدن مشکلات برای خودش و اطرافیانش می شود .عمل زشت اساسآ روی خواست ها ومنافع فردی وکم بها دادن به ارزش های انسانی و ازادی های غیر اخلاقی تکیه داشته و زنده گی انسانی را که با معیار های اخلاقی چوکات بندی گردیده طور دیگری برای خود تر سیم تحلیل وتجربه می نماید و زنده گی اجتماعی هم برای او منظره دیگری دارد وهمه افراد جامعه را جون خود تصور می نماید وموجب دور افتاده گی از دیگران وچه بسا در دشمنی با دیگران میگردد. ودر عصر جدید و شرایط کنونی سلوک زشت به علت های گوناگون جامه نو پوشیده و تآ ثیر گذار به روان عده از مردان و زنان است . در چنین حالت در در روابط خانواده گی برای مرد و زن لازم است که بفهمد که یکی از جوانب طرفین روش زشت را که اعمال میکند در درون وخواست ان چه می گذرد وافکار وی را بدست بیاورد وبفهمد که چگونه فکر میکند ونباید با شیوه نزاع وخصومت با وی هم عمل شود .اشنایی با خواست های درونی وپنهانی وی مقدمه لازم برای ایجاد تفاهم واتخاذ تصمیم معقول است. 

            : خداوند بزرگ ورحمن می فرما یند

 «بلی من کسب سیته واحاطت به خطیته فاو لئک اصحاب النار هم فیها خالدون »

ایه مبارکه81 سوره بقره

    تر جمه : اری هر کس اعمال زشت اندوخت و کردار بد به او احاط نمود چنین کس هر که باشد اهل دوذخ است و در ان اتش پیوسته معذب خواهد بود.

اعمال زشت ،ظلم ،فرد گراهی ،مادیات گرایی، تکبر، کینه،حسادت وامثال دیگر کلماتی اند که انسان را از ارزش های اخلاقی وانسانی دور ساخته واز اثر تکرار متواتر ان به عادت مبدل میگردد. نتایج اعمال زشت زن ویا شوهر تآثیر گذار در عمل وروان فرزند بوده که در سن بلوغی فرزند انعکاس میابد و سر نوشت بدی را در زنده گی وی به ارمغان می اورد . بنآ اگر همچو زنان و مردان اگر با سلوک نیک پرورش پیدا میکردند،هر گز ذهن شان تیره و عمل شان زشت نمی بود.

به دوذخ برد مرد را خوی زشت

که اخلاق نیک امدست از بهشت

  «سعد ی»

            انگیزه طلاق در خانواده های همو طنان ما بخصوص در اروپا و امریکا 

طلاق عبارت از فسخ و رهایی از قید زنا شویی زن ومرد از همدیگر است که از جانب شوهر به زن داده می شود و یا زن از مراجع قضایی ومحاکم از شوهر تقا ضا می نماید . چنانکه ازدواج نعمتی از نعمت های خداوند «ج» به زن و مرد است ،طلاق کفران نعمت است . طلاق نظم کانون خانواده گی را با موجودیت فرزند مضمحل ساخته و صدمه بزرگی به فرزند است . طلاق بمثابه علاج تلخی بسبت بقای زنده گی ودوری از تشنج و دشمنی بین زن ومرد از جانب خداوندمتعال به بنده گان اش حلال گردانیده شده است . به اساس احکام اسلامی هما نطوریکه طلاق از جانب مرد جایز است ،زن هم می تواند به اساس بد گذرانی ، سلوک غیر اخلاقی ،جنون ، غیابت دایمی، عیوب تناسلی و امراض خطرناک ساری وکشنده وغیر قابل علاج شوهر که صدمه دهنده به زنده گی ،صحت وحیات زن است،از مراجع قضایی در خواست طلاق از شوهر را نماید وشوهر در برابر دادگاه مکلف است با ارائـه دلایل مقنع ومستدل زن طلاق اش را به وی بدهد وبعد از طلاق زن را در انتخاب زنده گی و شوهر دومی ازاد بگذارد وبه وی ضرر نرساند .

خداوند متعال می فرمیند :

«فا مسکوهن بمعروف او سر حوهن بمعروف »

ایه مبارکه 231 سوره بقره

       تر جمه : پس از ان یا نگهداشتن است به نیکویی یا رها کردن به نیکویی

         زمانیکه روابط زن و شوهر در اوج بد بینی و کینه میرسد ، زن و شو هر باید دو مسئله را پیش شرط عمل کرد خویش قرار دهند.

1 ـ تداوم زنده گی با مصلحت زیر یک سقف بخاطر سرنوشت فرزندان در عدم روابط زنا شویی تا زمانیکه فرزند در مرحله رشد و بلوغی از لحاظ سنی و فکری وجسمی برسد.         

2ـ اگر یکی از طرفین از اثر عوامل مختلف در برابر شریک زنده گی اش نفرت میکند وبا شخص دومی ازاثر عشق و محبت قلب اش را تسخیر کرده ، باید با ابراز مطلب به طرف مقابل به وی طلاق داده ویا در خواست طلاق نماید وبه روابط زنا شویی پایان ببخشند ،قبل از انکه عامل تشنج و حوادث ناگوار گردند،زیرا زنده گی خانواده گی وتداوم ان در لذت بردن از همدیگر از افرینش هستی های این جهان است .                        

 دو مسئله برهم زننده زنده گی خانواده گی وفراهم اور زمینه های طلاق است :          

 مسئله 1 ـ جستجوی حادثه برای طلاق : عبارت است از فراهم اوری شرایط از جانب زن ویا شوهر برای فروپاشی کانون خانواده گی با ءاعمال روش های زشت وغیر اخلاقی برای رسیدن به هدف پلان شده میباشد . هرگاه نفرت که یک پدیده منفی وزشت است در روان وعمل زن یا شوهر جوانه زد ان هنگام برای جدایی برنامه های جدید ذهن و اقکار را فرا میگیرد ، اگر یک طرف از مقابل با گذشت وشکیبایی ، سلوک نیک را پیشه گیرد با ان هم دست اورد خوب نمیتواند داشته باشد وجا نب مقابل حوادثی را سراغ میکند که عامل نزاع وجدل جهت فروپاشی کانون خانوادهگی گردد ،وجایگاه عمل عقلانی را احساسات عاطفی وغریزی در وی تصاحب میکند ،که عمده تآ در عده از زنان بیشتر محسوس است.

مسئله 2ـ پدید ارنده حادثه :  عبارت است از وسایل ،ابزار وروش های زشت وغیر اخلاقی اند که مولد بی اعتمادی و جدایی زن وشوهر میگرددودر بر گیرنده مطالب اتی است.

1ـ حالت خستگی ودل سردی زن از شوهر ویا شوهر از زن .

 2ـ اندک رنجی  .

 3ـ عدم تفاهم و همکاری .

 4ـ  عدم احترام متقابل.

5 ـ عدم شفقت وحس همدری در حالات غیر صحی وروانی .

 6 ـ کم بها دادن به ارزش های اخلاقی  .

 7 ـ دوست شدن ویا عشق ورزیدن با فرد دیگری .

 8 ـ  تحریکات افراد بیگانه اقارب ،دوستان ، پدر ،مادر ، خواهر وبرادر وده ها مسایل دیگری .

  یکی از عوامل اساسی جدایی زن و شوهر سوء تفاهم های است که از اثر اعمال اشتباه امیز که

در ان قصداراده نبوده بوجود میاید. برای درک صحیح به منظور تنظیم بر خورد وروش های

درست زن ویا شوهر ، تحمل وزمان معیار است وشاخص ان تحولی است که در تعبیر و درک از همدیگر به مرور زمان بوجود میاید و احساس های لطیف عاطفی وعقلانی در بین زن وشوهر مرحله به مرحله ایجاد شده ودر فضای محبت ودوستی در خلاف از روش های خشک وزشت تکامل میابد که با تاسف کمتر زنان ومردان را در چنین جهت میتوان سراغ داشت . عده از زنان کشور ما در اروپا وامریکا سلوک دیگری را در اخلاق شان بمیان اورده اند ویا به تعبیر دیگری اعمال خود را به گونه دیگری بر جسته واشکار میسازند وبا استفاده از ازادی های اروپایی وغربی مرز های اخلاق نیکو را فرو می ریزند برای اینکه محیط زیست و شرایط زنده گی با ازادی های مختلف تغیر پیدا کرده ودیگر با بقا وتداوم زنده گی زنا شویی محدود نمی شود وخود را در برابر شوهر با استفاده از امکانات بی مرز میابد ومرحله است که شوهر غیر قابل قبول در زنده گی  اش بوده وشوهرهم شخصیت خود را بحیث مرد از دست داده ،همان است که مرز روابط زنا شویی فرو می ریزد وانچه باقی میماند روابط غیر مشروع ،کینه ودوشمنی جهت انتقام گیری.

  پیشرفت تکنیک وتکنالوژی مدرن ،امکانات دسترسی به کمپیوتر وسایت های انترنیتی ،خود کفا یی مادی ابزاری اند که بی مرزی را در عده اززنان هموطن ما تشدید بخشیده است. ازادی های غیر اخلاقی وحمایه قانونی سلوک نیک انها را تغیر داده و اکثر یت ایشان را به همان سمت و هدفی که در ماورای هستی این جهان است سوق وسو داده و زنده گی انها را مادی گرایی ،فرد گرایی ،وخودخواهی قرارداده است.

تغیرات وتحولات را در عرصه تکنيک که جهت رفا و سعا دت بشر در عرصه های طبابت وبهداشتی ،اسایش ، رشد علمی بوجود میاید نمیتوان نفی کرد، زیرا نفی ان انسان را در دنیا متدن کنونی به وضعی بدی در عرصه های اجتماعی ،اقتصادی وسیاسی دچار میسازد وعامل عقب مانی انسان وجامعه میگردد. ولی همزمان باان اصول اخلاقی نیکو ورسوم پسندیده را باید حفظ داشت وان را تقویه بخشید وروش های غیر اخلاقی جهان امروزی را که باعث فروپاشی نظا م خانواده گی وجامعه میگردد نفی واز شیوع ان قاطعانه جلوگیری بعمل اورد

بنآ شیوع طلاق در بین خانواده های هموطن ما ناشی از پذیر ش روش های غیر اخلاقی وپدیده های منفی حامعه اروپا و امریکا در عده زیادی از زنان ومردان کشور ما است و با در نظر داشت از زنده گی در غرب زمین زنان ومردان را ميتوان به دسته بندی ذیل از هم جدا کرد..

1 ـ زنانی اند که قبل از ازدواج با شوهرش با مرد دیگری دوست بوده واز اثر پرابلم وممانعت فامیلی ویا عهد شکنی نتوانسته با ان مرد ازدواج کند ولی با گذشت زمان وحاصل چند فرزند ان مرد را سراغ ووی را به جدایی از زن وفرزندانش تشویق وخود هم شوهر وفرزندان را رها وبا وی طرح ازدواج را بمیان میاورد واز چنین سلوک زشت دو خانواده متضرر میکردد :

يک ـ  فرزندانش با شوهر اولی اش .

دو ـ فرزندان وزن ان مردیکه با وی میخواهد ازدواج نماید.

2 ـ زنان بالهوس و خوش گذرانی اند که برای هدف معین یعنی داشتن طفل با مردی ازدواج مینماید وان هنگام که برنامه اش تعقق یافت ،بی درنگ به جدایی وطلاق تن داده وبا داشتن طفل مشروع برنامه های ناجایز خود را در جامعه با مردان فاسد عملی مینماید وبعد از گذشت زمان از حالت بی هوشی وخوش گذرانی زنده گی چند روزه به حال امده با ندامت در پی جستجوی زنده گی از دست رفته شده که با تآسف ان هنگام سر وقت نبوده و بلاخره از رنج ندامت به مریضی های شدید روانی مبتلا میگردند وخود را تجرید شده از فرزند ،خاتواده واجتماع میابند وان زمان درک میکنند که همه جیز های خوب زنده گی را بخاطر خود خواهی وخواهشات غیر اخلاقی از دست داده ا ند.  

 3:عده اززنانی اند همچو عنکبوت ، که برای انتقام جویی بی مورد از شوهر وی را به تار ها کینه ،دشمنی ، ونفرت خویش پیچ داده وتا به پای مرگ نه کشاند حس انتقام جویی اش فروکش نمیابد .

 4:  زنانی اند که از اوان ازدواج تا پای مرگ با خلوص نیک ووفاداری زنده گی را با شوهرش در فضای محبت ودوستی به رسانیده ومی رسانند.

 5 : زنانی اند که با وجود روش زشت وغیر اخلاقی شوهر بخاطر روان سالم فرزندانش ،عزت ، عفت وارزش های اخلاقی نیکو خود و خانواده اش زنده گی را با گذشت واز خود گذری در عدم ماجرا جویی ونزاع با سکوت مرگبار ادامه داده ومیدهند .

6 ـ زنان ومادرانی اند که در ایام جوانی از اثر مرگ شوهر را از دست داده ، نتنها روش زشت و ناجایز را ءاعمال نکرده بلکه بخاطر تربیه سالم فرزندانش از ازدواج ثانی که حق الهی ، قانونی ورسومی اش است ابآ ورزیده وبا پارسایی زنده گی را به پیری رسانیده اند . چنین مادران وزنان مثالی فرشته به روی زمین اند وبر حق بهشت زیر پای همچو مادران نیک است.

7 ـ مردانی اند که با تملق ،خوش خدمتی با به کار برد کلمات دل پذیر زنش را اغوآ ساخته وروابط نا جایز وغیر اخلاقی را با زنان هرزه یی وبد اخلاق از طریق انترنت وتارماها ویا محافل بر قرار میسازندو چون به عادت نا سالم وزشت در زنده گی شان مذدل میگردد فزن و فرزندانش را به دست فراموشی میسپارند .

8 ـ  مردانی اند که بخاطر رفا ،سعادت و خوشبختی زن و فرزندانش برای دریافت نان حلال تلاش وسعی می ورزد ، با زن وفرزندانش از صمیم قلب مهر ومحبت می ورزد ودر اجتماع با زنان دیگر قدسیت وپارسایی اش را حفظ داشته ومی دارند .

خداوند متعال می فرمایند :  

«الخبیثات للخبیثین والخبیثون للخبیات والطیبات للطیبین والطیبون للطیبات »

ایه مبارکه 26 سوره نور

              ترجمه: زنان پلید برای مردان پلیداند ،ومردان پلید برای زنان پلید ، وزنان پاک برای مردان پاکند ومردان پاک برای زنان پاک.

الخبیثات الخبیثین را حکمتست

زشت را هم زشت جفت است    

مولانا جلالدین بلخی» »

از دیدگاه من زن دارای دو خصلت وبر خورد با شوهر میباشد .

 1 : با روش نیکو و زبا ن خوش اب است برای خاموشی اتش خشم مرد .

 2 : با روش و زبان زشت هیزم است در افروزی اتش خشم مرد.

تآ ثیرات ناگوار طلاق به فرزند  : 

  تعدد ازواج در مردان وزنان وطلاق صدمه ای است به روان طفل وفرزند . با مسئله طلاق اکثر اطفال و فرزندان هموطن ما،در داخل و خارج از ان رنج میبرند . وبه یک مشکل عظیم در عده از خانواده ها در امده است . شخصیت اطفال نخست از کانون خانواده گی شکل میگیرد بدین لحاظ شخصیت فرزندان شان در شکل عینی به وضعیت بدی در برابر دیکر اطفال ایکه در موجودیت پدر و مادر در فضای صلح وصمیمیت قرار دارند درمی اید بخصوص در داخل کشور که بیشتر انسان های ان با مسئله فقر دچارواز ان رنج می برند و با مسئله طلاق مشکل بزرگی را در برابر اطفال شان واگذار می شوند وانتظار واحتمال حوادث نا گوار نا شی از عقده از عده این اطفال برده می شود .روابط نیک زن وشوهر عقل و احساس فرزند را در راه نیک اشباع میکند وقدرت و نشاط به او می بخشد .وقتی می بیند پدرومادراش در اندیشه اسایش ،خوشبختی وسلامتی او است،ونظام خا نواده گی را مشترکآ با احترام واعتماد متقابل حفط میدارند واعتماد به همدیگر از اثر تقوآ ایشان حاصل فیض میگردد وفرزند با درک از این وضعیت ، روش نیک ، ایمان به ذات الهی ،علم را پیشه کرده ومنحیث انسان عادل ، با تقوآ و خدمتگار به انسان در خود پرورش داده وبه ارزش های نیک انسانی ارج ميگذارد . بنآ نظم خانواده گی با سلوک نیک اساس زنده گی اسان میباشد . حفظ این نظم مقدم بر هر چیز دیگر از خواست های اولی انسان باید باشد .ودر صورت لازم تمام ارزش ها را بری نگهداری ان قربانی باید کرد، تا نظم خانواده و جامعه از صدمه درامان بماند .به ادامه این مطلب مثالی را مینگارم تا رهنمای باشد برای عده از خانواده ها که طلاق و جدایی را در اندیشه وعمل شان می پرورانند : 

شبی در یکی از محفل عروسی با جوانی معرفی شدم که در سیمای وی بجز از درد ورنج ایکه از اثر جدایی وطلاق مادر وپدرش به وی صدمه رسیده چیزی دیگری را نمی توان سراغ کرد ، در لابلای صحبت ، حالت اندوهناک این جوان که دیگران در نشاط و خوشی لحظات شب را پشت هم میگذشتاندند ،وی را لحظه به لحظه به خود می پیچاند .حالت وروان این جوان تآثر را به من نسبت به وی شعله ور ساخته و سر انجام تحمل وصبر را از من ربوده وسر کلام را با وی باز واز او پرسیدم که چی دردی است که ترا در چنین شب می ازارد و ترا از نشاط وخوشی با دیگران دور ساخته است . جوان بعد از درنگی با اه پرسوز رو به من نموده و گفت : داستان زنده گی من برای تو در چنین شب ناراحت کننده وملال انکیز خواهد بود ،نمی خواهم ترا با شنیدن ان از خوشی های این شب جدا بسازم . به وی گفتم به کمک که از من خواهان باشی در صورت امکان از انجام ان برایت دریغ نخواهم کرد ، بلاخره سر کلام را باز وچنین اغاز نمود. :

حاصل ازدواج پدرو مادر ،من وخواهرم هستیم ،اغاز زنده گی خانواده گی مادر و پدرم در ان هنگام که ما هر دو اطفال خوردسالی بیش نبودیم قسمآ دوستانه بود ،زیرا ازدواج انها از اثر دوستی به همدیگر صورت پذیرفت. اما با تاسف با گذشت اندک زمان مادرم با پدرم که مرد از خود گذر ،مدارا ومهربان با همه ما بود روش زشت را پیشه کرده و سعی می ورزید با دشنام ، تحقیر ،اهانت ،به کرامت اش ناراحتی روانی و عصبانی را در او ایجاد نماید،جملات وکلمات وی زهری بود که در رگ های پدرم به جریان می افتاد. اما، وی بخاطر حفظ صحت وسلامتی روحی وجسمی ما سکوت را اختیار می کرد. فشار اقتصادی و جنگ های خانمان سوز وتباه کن پول پرستان و قدرت طلبان کشور پدرام رامجبور ساخت تا میهن عزیز را ترک وراه غربت را پیش گیرد، سرانجام بعد از مشکلات زیاد و اوره گی از یک کشور به کشور دیگری متوطن المان گردیدیم ،پدر جهت زنده گی مرفوع و دریافت نان حلال خود را در کار های مشقت بار مصروف ساخته وبرای رفا واسایش زنده گی ما و ایجاد مناسبات نیک با مادرم سعی وتلاش می ورزید . مادرم به روش های نیک پدرم کم بها داده و خود با استفاده از امکانات حقوقی و ازادی در اروپا و برقراری روابط با زنان زشت و منافق ومفتن روز تا روز همه مارا به دست فراموشی سپرده وهر روز نزاع و جدل را با پدرم بیشتر میساخت ،خستگی ودلسردی اش از پدرم به نفرت گرائیده بود تا اینکه با استفاده از امکانات ،از مراجع قضایی المان در مشوره با دوستان واقارب اش طلاق اش را از پدرم بدست اورد . ودر ان هنگام من شانزده سال داشتم ،دریغا مادرم بعد از مدت کوتاه از طلاق با یک مرد لبنانی ازدواج نمود ، و شوهر دومی اش قبل از طلاق شیفته وی شده بود و اکنون از ان مرد وارث یک فر زند است . من وخواهرم برای تداوم زنده گی نزد پدر باقی ماندیم . پدر نتنها به حیث یک پدرمهربان بلکه منحیث مادر مهربان جایگاه بزرگی را نزد من وخواهرم پیدا کرد ،وهمیشه ما را مشوق اخلاق نیکوو کسب علم ودانش بود و از اثر زحمات وی مدرسه را به اکمال وما هر دو به دانشگاه برای اموزش تحصیلات عالی جا یافتیم. با گذشت زمان و درک از حقیقت ایکه پدر روز تا روز به کهالت نزدیک میشود ،من و خواهرم اکثر روز ها به تحصیل مصروف وکمتر به او رسیده گی می توانستیم برای نجات وی از تنهایی در عالم غربت تصمیم گرفتیم وی را در ازدواج دومی مشوق شویم واز اثر اسرار من وخواهرم عهد پدر را که از ازدواج دوم ابآ می ورزید شکستانده ودر این راستا وی را راسخ ساختیم .

 زن دوم پدرم یعنی مادر کوچک ویا مادر اندر ما در اغاز چند ماه با من وخواهرم نسبتآ بخاطر رضای خاطر پدر روش نسبی نیک را اعمال میکرد .پدرم از عشق ومحبت ایکه به من وخواهرم داشت با خوف از حوادث ناگوار که ان را پیش بین بود از داشتن فرزند از زن دوم ابآ می ورزید ولی مادر کوچک برای خواست وارزوی داشتن فرزند پدرم را متقاعد گردانید وبعد از مدتی صاحب طفل گردیدند . با تولد برادر کوچکم و گذشت هر روز عمل کرد زن دوم پدر با من وخواهرم خشن وزبانش زشت میگردید وسعی می ورزید تا محبت پدر را نسبت به ما بکاهد . مسئله ما عامل نزاع وافزار محقق اهداف شوم مادر اندر گردید. من وخواهرم بخاطر ارامش روان پدر که سالیان زیاد را زیر فشار های روحی سپری نموده بود مصمم به رها نمودن خانه پدر واغاز زنده گی مستقل شدیم با انکه پدر شدیدآ مخالفت می ورزید .مدت کمتر از یک سال را در زنده گی نو سپری نکرده بودیم که خبر تکانده و ناگوار سکته قلبی پدر از اثر دوری ما که به وی رخ داده بود برایم رسید . اری پدرم در عدم موجودیت ما ناشی از محبت و عشق به ما ، نتوانست زنده گی را به راحتی ادامه دهد ،واز اثر این حادثه فلج زبان ،دست ،وپا به او رخ داد وبعد از تداوی دوامدار حرکات زبان ودست را بدست اورد اما با اندوه وتاسف حرکات پا را برای همیشه از دست داده است با این هم خداوند«ج» را شکر گذارم که پدرم از این حادثه جان به سلامت برده ودر قید حیات است ، زیرا دیداراش برای ما نعمت بزرگ است ،واکنون  30 سال دارم ، در شهر کسل مصروف تحصیلات عالی به درجه ماستری هستم . 

 از وی رشته کلام را گرفته پرسیدم  : ایا در مدت چهارده سال سراغ مادرت رفته ای یا خیر ؟ بی درنگ در جواب چنین بیان داشت : از رنج وعذاب ایکه او بخاطر خود خوایی های خویش بمن ، خواهرم  و پدرم روا داشته وزنده گی ما را ناروا در اندوه وغم گره زده هیچگاهی وهرگزنمیخواهم بیبینم ا ش واو را به نام مادر خطاب کنم. صرفآ اطلاع دارم که شوهر دومی اش او را رها کرده و او اکنون تنها زنده گی مینماید .

  ایا ازدواج کرده ای  ؟

با این پرسش ام در چهره اش اضطراب ، تشنج وغضب هویدا گشت . بی درنگ به من جواب داد .هرگز نی ،هرگز نی و هیچگاهی نمیخواهم ازدواج نمایم .سلوک زشت مادر وزن دوم پدرم من را از نام زن ترسنده ساخته و نفرت را درسلول سلول ام نسبت به زن داشتن پرورانده اند هرگز نمیخواهم ازدواج نمایم وبه زن اعتماد کنم  وبا داشتن زن به اینده نیک وخوب باورمند بود . نمیخواهم سرنوشت من با زنده گی ایکه پدرم پشت سر گذ شتانده در یک نقط گره بخورد.

من از زن، خانواده وارزش های ان برایش چند جمله بیان داشتم ودر ختم چنین گفتم : ما نباید همه زنان را در یک گلیم پیچید ، بهترین زنان مادران را در این جهان داشتیم، داریم وخواهیم داشت وقابل احترام وارج گذاری بوده اند ،هستند وخواهند بود .تو باید خود را برای تشکل زنده گی نو خانواده گی اماده بساز وثمر این زنده گی را چون هدیه بزرگ به پدرات تقدیم بدار تا قوت وارامش روحی به او ببخشی وارزو وارمان وی را حاصل فیض بسازی . در پایان گفتگو به من یاد اور شد که در این راستا سعی وجهد خواهم کرد  وکوشش می نمایم که مشوره ترا پشت گوش نه نمایم .   خواننده عزیز وارجمند این سر گذشت زنده گی تلخ و پر از رنج یک جوان همشهری ما بود که با چند جمله کوتاه در تحریر اورد ام باید پذیرفت هنگامیکه « در » هر خانه ای عده زیادی از شهر وندان مارا در اروپا وامریکا بکوبید با همچو خاطرات تلخ مشابه چیزی دیگری را نمی توان تحفه گویا به دست اورد .

زن بد در سرای مرد نکو

هم در این عالم است دوزخ او

 «سعدی»

برای بیرون رفت از این ناهنجاری ها بايد موضوعات اتی را در نظر گرفت .

 1 ـ جلوگیری از ازدواج های اجباری .

 2 ـ زنده گی خانواده گی دارای روش های کلی وجزی زن وشوهر است .واخلاق نیکو متضمن ان است ، زن ومرد قبل از ازدواج نخست اخلاق نیکو را معیار قرار دهند .

3 ـ  زن ومرد قبل از ازدواج باید سعادت ، خوشبختی وکامرانی را برای همدیگر هدف قرار دهند . زیرا سعادت ،خوشبختی کلماتی اند که انسان ها از اغاز تا کنون ارزوی انرا داشته ، دارند وشیفته ان هستند.

 4 ـ زنده گی خانواده گی ومناسبات زن وشوهر از اغازپیوسته با برنامه باشد ، زیرا بدون برنامه زنده گی غیر هدفمند است.

 5 ـ روابط نیکو مظهر فعالیت های فردی زن وشوهر است که پیوسته نوعی از مقررات اخلاقی ورسومی را در اغاز در خانواده بوجود میاورد و بعدآ تسلیم به جامعه میگردد. بنآ تقوآ واحترام متقابل وبکاربستن اصول وموازین اخلاقی پیش شرط های اولی است وعدم ان شیرازه زنده گی را متزلزل ساخته ، خانواده و جامعه را به سوی انحرافات اخلاقی سوق داده وعامل بد بختی جامعه و بشر میگردد .

6 ـ روش و عمل زن ومرد در جریان تحولات اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی وفرهنگی ممکن است تغیر کند اما ارزش معنوی واخلاقی انها میتواند تغیر ننماید ، حفط ارزش های اخلاقی که از گذشتگان به ارث گرفته اند در شرایط واوضاع واحوال متغیر با درک از روش های اخلاقی مربوط به خود  انها است . تا خود را با ان سازگار سازند واز تآثیرات روند های ناگوار خودرا به امان دارند.        

گوهر پاک بباید که شود حاصل فیض

ورنه هر سنگ وگلی لولو و مرجان نشود

«حاقط»

 

 

                   


بالا
 
بازگشت