پیمان عیار

برخیزکه پیمان همان پیمان دیرین است

شنیدستم سرودی را، شبی،زعیـــاری

می نواخت،رباب،همرهش غمگساری

به دهل میزد،مست دم، دم،اومیان خالی

مردۀ مگرتو:چـــرا،آهنگ نیـاری؟

کدام آهنگ؟ همان آهنگ فـــردای مارا

برای آن رفیق،برای ایــن بـــــراری

پیـام زمان،خاموشی،این پایین شبهــــارا 

برای بزهکاران خوابیدۀ،لحاف،بیماری

بیــاد آورهمان شـب ها ی یلــــــدا را

بیـاد آورهمان پیوند هــــای تــــارهارا

ثواب های که کردی همه کــــردیـــــم

خطـاهای که توکردی ما نکــــــــــردیم

"چه دنیای پلیدی را بنا کردی"

"کنون درحفرۀ تاریک افکارت"

"میان سایه سنگین شرم .."

"پنهان و زبون گشتی ..."

کوری مگرتو؟

نمی بینی مگرتو؟

شعلۀ تن مادرت را

این ناموس پدرت را

برخیز بنگر دوربرت را

خواهروبرادرت را

عیاری با عیاری جمع گشته

وطن پرستان باشرف

جهادیان با ناموس

با بهترینهای جنبش آزادگان

باوجدانهای خلق وپرچم گشته

برخیزکه پیمان همان پیمان دیرین است

نوحه گرفردای روشن

زوال شب را گواه آرد

"بانگ سحری ازتب تنبوربرآمد"
"عشق آتش سرکش شدوازطوربرآمد"
"رندانه زدی قصۀهجرانی ما را"
"مستانه به رقص عاشق مهجوربرآمد"
"نزدیکی جان هاست به هم نغمه ی تنبور"
"با طرز تو فریاد دل از دور برآمد"
"مست می، ساز تو، ســــرازپــــــای، ندانست"
"ساقی، همه شب، می زدومخمـــوربرآمـــــد"
"ازنغمۀ، تنبورخلیــــل، آتـــــش نمـــــرود"
"خاموش شد وغنچــــۀ مستور برآمــــد"
"خورشیدخروشید ورخ ازپرده به درکرد"
"خُم خانه خراب، از شب دیجور برآمـــــد"
"دف عربده جو،درصف رنــــــدان قلندر"
"از سینۀ ،تنبـــورمگر،شوربرآمــــــــد"
"تنبورتووشعروفــــــــــا کرد قیامـــــتت"
"هــــرمردۀ ماتم زده ازگور برآمـــــــد"

سکوت شب بیرون زد

"توگویی درمیانش آن سکوت فریادها دارد"

"کنون هر قطره خون بر دامن این خاک .."

"چشمه ای جوشان پدید آرد ..."

"وز آن چشمه .. رودی نه .."

"سیلابی برون خیزد .."

"که کاخ جهل را یکسر فرو ریزد ..."

"سرود عشق می خوانند عیاران ... در آتش گاه ..."

"شراب عشق می نوشند عیاران ... در آتش گاه ..."

"پرنیان صبح .. بالا می رود آرام ..."

"خیزش فریاد ها بسیار نزدیک است ..."

 

 

 


بالا
 
بازگشت