الحاج عبدالخالق بقايی پاميرزاد

 

بمناسبت تجليل از روز خجسته ووالای مادر

مادر سرچشمهً فيض و سعادت است ، رضائيت او رضائيت خداوند است ، مادر شهکار طبيعت است ، فرشتهً آسمانيست. مادر زن و زن مادر است. مادر مانند ستاره در آسمان ابديت می درخشد. مادر خوب به صد استاد و آموزگار می ارزد. مادر با دستی گهواره و با دستی عالم را تکان ميدهد. زن صالحه خانه را پر از سرور ، بهجت و اشراق می سازد.

بهترين تحفه ای بعد از تقوا برای  اولاد آدم  زن صالحه است.

زن گل سر سبد آفرينش ، ايينه مهر و عطوفت ، مبشر رآفت و ملاطفت ، مظهر وفا و صفا است. زن به حکمت الهی مبدا زايش ، پيدايش و پرورش نسلها و عنصر اساسی و هسته ی اصل تشکل خانواده است و حقا که دوام و قوام بشريت با تمام جلوه ها و مظاهر دلفريبش از برکت وجود فرخندهً مادر و اين جنس لطيف و گوهر نفيس است.

اگر زن نمی بود و عالم نمی بود                     نشانی زاولاد آدم نمی بود

نجوای فرزند در پيشگاه با غظمت و مقام ملکوتی مادر :

مادر ! دست های لطيف و دامان پاک و نازنينت را می بوسم و با اشک می شويم غبار از چهره زيبايت و از شوق می سايم به درگاه ات جبين را.

مادر! اگر فرزند خود را دوست داری درهرنيمه شب رو بسوی خداوند کن و با خلوص نيت ، اندر کنج خلوت بنشين و برای سعادت فرزندت دعا نما ، زيرا تو سرپناه دل غمديده و آواره و ملجا اميدها و آرزوهای منی.

بلی ! مادر ! دعای نيم شبی دفع صد بلا بکند.

مادر! آنروز که کودک بودم ، جان ارام ترا فرسودم. لحظه ای ديده بهم ننهادی ، بمن از  شيره ًجان جان دادی !

لا لاِیی مادر برای فرزندش :

فرزندم ! روشنی مردمک چشم ، نيروی تن و جانم ، ريحان  خوشبو گل سوری ام ، رگ حيات و زندگی ام ، شهد من ، قند من و نقل نباتم.

فرزندم !  به اندرزهای مادرت توجه کن و با رعايت آن روح و روان مرا ارام و شاد گردان. من آرزو دارم خزان عمرت را نبينم و عمر دراز را صرف راه تو کنم و نهال قدت را ببر کشم و آنرا با اشک چشم و مهر مادری شب ها ، نيمه شبها آبياری و شاداب سازم ، تا به کمال برسی  و در زير سايه ات بياسايم.

فرزندم !  آرزو دارم زودتر قامت راست کنی و با اندوختن علم و دانش به درخت پر از ميوه مبدل گردی و بحيث وارث نياکان آزاده ات به صف رادمردان و آزاد انديسشان ميهن بپيوندی و برای ترقی و تعالی زادگاه پرافتخارت که بدست جلادان خون ريز قرن  و مزدوران عرب ، پنجابی و سندی ويران شده قدم برداری و برای برپايی حکومت قانون و ديموکراسی و عدالت اجتماعی که در طول تاريخ به سرزمين ما قدم رنجه ! نکرده کار و پيکار بی امان بنمايی. واضح است که نيل به اين آرمانهای والا و انسانی با سلاح علم و دانش ميسر است و بس. انسان جاهل و بی علم نه خود را می شناسد و نه خدای خود را و در وادی نامرادی سرگران ميگردد و به درد اجتماع نمی خورد و جامعه از آن روگردان است :

چو شمع از پی علم بايد گداخت    که بی علم نتوان خدا را شناخت

فرزندم !  چشم اميد من بتو دوخته شده است هرجا باشم با تو هستم سعادت و سزبلندی از آن تو باد .

تعهد فرزند در برابر نياز مادر:

مادر مهربانم ! زبان و قلمم برای بيان اوصاف مادرانه ات قاصر است. با ابراز سپاس بيکران از عشق ، مهر و محبت مادری ات بتو تعهد می سپارم و سوگند بجا می آورم که اندرزهای حکيمانه ات را سرمشق حيات و زندگی قرار بدهم و ذره ای از آن تغافل ، تخطی ، تجاهل و تسامح ننمايم و سعی بليغ به خرچ ميدهم تا فرزند  صالح برای تو و پدرم و خانواده ام باشم ووارث حق شناس و صادق برای نياکان باشرفم و پيوسته در کنار زحمتگشان آبله پای  کشورم که در طول تا ريخ  ، زندگی  هر گز بروی شان   لبخند نزده و ارمانها و آرزوهای شانرا با خود به گور برده اند ومشتی   طماع و سود جو و چوتار و فاسد و لاشخور دسترنج شانرا بلعيده اند .

من تمام نيرو و توانايی ام را در راه ساختن آيندهً خود و خانوادهً سالم و با معرفت و اعمار جامعه ی نوين وآيده آل بکار خواهم  برد و آرمانهای مقدس ترا تحقق خواهم بخشيد.

بگذار دستان مبارکت را يکبار ديگر ببوسم و به چشمم بمالم. تو آرام بخواب و من با اين بيت عرايضم را به پايان ميبرم و تجديد پيمان ميکنم.

هوا و نوای منی مادر

بعد از خدا ، خدای منی مادر

با عرض حرمت

سويدن

13ـ5ـ2012

 

تحفه از شهيد قهار عاصی برای مادر

چه تحفه آوردم از باغها برای تو مادر

 گلی نيافته شايستگی به پای تو مادر

تو از بهشتی و لطف بهار و باغچه داری

تمام خوبی دنياست در صدای تو مادر

هنوز از وطن کودکی و دامن مهرت

بهار ميکندم باغ قصه های تو مادر

 مبارک است چنان مقدمت که تا بدر آيی

 بنفشه زار شود دشت از صفای تو مادر

 بساط جان و دلم صدقهً حضور عزيزت

چراغ و آيينه نذرانهً لقای تو مادر

بهرکرت که نياسوده ای بخاطر عاصی

هزار بار الهی شوم فدای تو مادر

کابل 14 عقرب 1367 ش

 

 


بالا
 
بازگشت