نجـیب  داوری

 

احمــد ظاهــر دربخش فارسی  بی بی سی

بجواب نامه آغای کاوه جبران

 

میگویند هرمقاله ای در سایت بخش فارسی بی بی سی به آسانی اقبال آنلاین نمی یابد؛ مگر اینکه مقاله مستند، دور از افـواهات و خالی از توهـین باشد. اما مقاله (( چرا احمد ظاهر برای نسل من مهم است؟ ))  بقلم  کاوه  جبران  که شاعر و نویسنده معرفی میشود، مملو است از جملات و مطالب ضدو نقیض، بهتان، دروغ  و توهین نسبت به شخص احمد ظاهر و همچنان جامعه افغان .

 اولین سؤالی که متوجهه  جناب کاوه میشود، عنوان مقاله شان است؛ به این ارتباط  خدمت جبران صاحب عرض میگردد که هنر و صدای احمد ظاهر نه تنها برای نسل هم سن وسال خود ش مهم بود. بلکه برای کاروان عظیمی از نسل های بعدی که حتی یک دهه ویا بیشتر  بعد از مرگ احمد ظاهر پا به عرصه گیتی گذاشته اند، مهم بوده و مهم میباشد. و امروزه بیشترین شنونده گان ترانه های جاودانی  احمد ظاهر را جوانانی تشکیل میدهد که عمر شان کمتر از سی  میباشد.

ثانیاً آغای جبران در پاراگراف سوم نوشته شان، طوری میخواهند افاده نمایند که جزیره نشینان یعنی افغانها با پیش کشیدن مطالبی چون شعر، فیلم، کمونیسم، داستان، دیـن، موسیقی، فلسفه وغیره وغیره از دنیای واقعی افغانی بـُبرند. یعنی به زعم جناب کاوه در دنیای واقعـی  افغانی چیزی بنام شعر، داستان، فلم، موسیقی و ... وجود ندارد. ایشان به همین ترتیب در پاراگراف چهارم شان ادامه میدهندکه((حتی زمانی که دیگر هیچ توانی برای بحث و یاوه‌گویی نمانده است، لپ تاپی خاکـزده در گوشه اتاق ناله می‌کند و صداهای گوناگونی را از حنجره‌اش بیرون می‌دهد. ویکتور خارا، محسن نامجو، الکساندر ریبک، انریک ماسیاس، احمد ظاهر و جزیره‌نشینانی که گوش می‌خوابانند و  به اشتباه شان پی می‌برند. زیرا دنیای کوچک آن‌ها هنوز پر از نمادهای "افغانی" است)) یعنی بزعم جناب کاوه، جزیره نشینان وقتی به صداهای ویکتور خارا، محسن نامجو، الکساندر ریبک، انریک ماسیاس " که بنام هانـری کوماسیس در تلویزیون افغانستان ترانه هایش پخش میگردید" و احمد ظاهر گوش فرا میدهند، به اشتباه شان پی میبرند که چرا بنام افغان و زیر نام افغان زنده گی میکنند. یعنی  بزعم جناب کاوه در دنیای افغانی چیزی بنام موسیقی وهنر وجود خارجی ندارد.

جناب کاوه در ادامه مقاله شان به ارتباط احمد ظاهر مینویسند ((هیچ اثری مدون درباره کارنامه و زندگی‌اش  در دست نیست، هیچ یک از جزیره‌نشینان او را در زمان حیاتش ندیده اند؛ اما با این همه، او می‌تواند نقطه وصلی میان جامعه عمومی و اقلیت‌های جزیره‌نشین این سرزمین باشد.))

معلوم نیست که محترم کاوه به ارتباط احمد ظاهر مقاله مینویسند ویا هم با سرهم گذاشتن چند کلمه وجمله، چرند نامه ؟

حضور آغای کاوه عرض میگردد که نویسنده گان، و مؤرخان افغان تا کنون آثار ومدون زیادی به ارتباط احمد ظاهر وشخصیت هنری وی نوشته اند. که از مهمترین آن میتوان از کتاب سر گذشت موسیقی معاصر افغانستان نوشته استاد عبدالوهاب مددی نام برد- که درآن از احمد ظاهر، فعالیت وشخصیت هنری وی به تفصیل معلومات ارائه شده است. همچنان در سایت های انترنتی افغانها چون سایت آریایی بقلم محترم فضل الرحیم رحیم ومحترم صبور الله سیاه سنگ مطالب زیادی در ارتباط شخصیت هنری وشخصی احمد ظاهر به تفصیل ارائه شده است. تنها از احمد بشیر دژم هنرمند و جازبن نواز معروف افغان که هم عصر احمد ظاهر در رادیو افغانستان فعالیت هنری  داشت؛ نزدیک به بیست عنوان مقاله در باره احمد ظاهر آنلاین، چاپ وبه طبع رسیده است. همچنان اثر کاملاً مستند وشیوا بنام "احمد ظاهر چگونه ترور شد" نوشته رزاق مأمون نیز در دست است.

اینکه محترم کاوه مینویسند:  (هیچ یک از جزیره نشینان او را در زمان حیاتش ندیده اند.) برای من خیلی جالب است که منظور جناب کاوه ازجزیره نشینان کیست؟ اگر منظور شان از عموم افغانها باشد. باید به اطلاع شان برسانم که صد ها هزار افغان در کنسرت های احمد ظاهر در زمان حیات اش ویرا از نزدیک دیده، که هزاران تن از آنها  هم اکنون درقاره های مختلف جهان اعم از آسیا،اروپا، آمریکا وآستریلیا  زنده گی وکاروبار دارند.  ولی  اگرمنظور اغای جبران از جزیره نشینان همان جوانان مجرد و مهاجر افغان در ایران ودیگر ممالک دنیا باشد، که در اتاق های کرایی طور مشترک زنده گی میکنند؛ خرده گرفتن بر آن مظلومان، که اکثریت آنها  در نبود مکتب ومدرسه و در فضای جنگ از زیر دود و آتش و باروت سر برآورده اند، کار هر خردمندی نیست.  

آغای جبران در جایی از مقاله شان مینویسند که ((دهه چهل و پنجاه خورشیدی کابل، شهری در اوج یک حرکت روبه‌جلو و در آستانه یک عقب‌گرد تاریخی. مکانی آبستن از درگیری‌ ایدیولوژی‌های چپ و راست؛ پایتختی پر از مردان بیتلی، شهری پر از زنان مینی‌ژوب پوش، جایی پر از شوق آموختن و سرانجام کابلی پر از نویسندگان، شاعران، نوازندگان،‌خواننده گان ،سینماگران و ...)) ودر این میان احمد ظاهررا بعنوان مهمترین نماد آندوره معرفی میکند. وباز در پاراگراف اخیرمقاله شان ادامه میدهند که ((احمد ظاهر علیه سنت بویناکی طغیان کرد که ابهت این مبارزه با ذهن پوسیده‌ای به تمام معنا "افغانی" را، حتی امروز نسل من احساس می‌کند. نسلی که نه قدرت طغیان دارد و نه تحمل پوسیدن و همین است که نسل ما به جسارت و جرات احمد ظاهر غبطه می‌خورد و دل به حرکتی می‌سوزاند که پس از احمد ظاهر هرگز جریان پیدا نکرد))

در اینجا خدمت جناب جبران عرض میشود که تمام جوامع بشری از شرق تا غرب، از اروپا تا افریقا و آسیا در محیط خوب امنیتی واقتصادی، مسیر پیشرفت وتکامل طبعیی- اجتماعی شانر طی کرده وطی میکنند. وجامعه افغانی هم از این قاعده، استثنا بوده نمیـتواند. بدنبال سقوط دولت اصلاح طلب ونضهت امانی، اصلاحات اجتماعی و اقتصادی دیگری  در دهه پنجاه میلادی توسط شهید داوود خان سازماندهی ورهبری شد؛ که با تاسیس وبکار انداختن پروژه های متعدد اقتصادی، تاثیرات بس شگرف و شدیداً  قابل لمس در روبنای افغانستان پدیدار گشت که جناب کاوه در اعترافی  آنرا بنام نوستالوژی یاد آوری نموده اند. دراینجا اگر احمد ظاهر را تنها و مهم ترین نماد آندوره معرفی کنیم، شاید در حصه دیگر هنر مندان آن عصر بخصوص داکتر صادق فطرت- ناشناس و ظاهرهویدا؛ و همچنان مددی، ساربان، رحیم جهانی؛ وهنرمندان زن چون ژیلا، رخشانه، مهوش،افسانه وهمین نویسنده گان و هنرمندان تیاتر وسینمای آنوقت حق تلفی نموده باشیم.  گذشته از آن اگر نضهت امانی و جمهوری داوود خان با دستها وتوطئه های سازمان یافته از بیرون افغانستان  خفه نمی شد؛ وجامعه افغان میتوانست مثل دیگر ملل متمدن دنیا بدور ازجنگ وخونریزی به سیر طبعیی پیشرفت و تکامل اش ادامه میداد؛ شاید امروز جناب کاوه تلویحاً حرفی برای گفتنِ کلماتی  چون  ذهن پوسیده و سنت بویناک افغانی در چانته نمیداشت. درحالیکه حالا هم اخلاقاً اجازه نوشتن چنین کلمات را علیه جامعه افغانی ندارد.

و بازهم جناب کاوه ادامه میدهند که((به جامعه "افغانی" کاری ندارم که چرا احمد ظاهر را دوست دارند؟ دلایل زیادی می‌تواند وجود داشته باشد. افزون بر آن، برای من هیچ مهم نبوده است که چرا احمد ظاهر، سه دهه پیوسته در جامعه‌ای محبوب بوده که سنت حاکمش، جان او را گرفت. تنها دوست دارم، آنچه را از فضای جزیره‌نشینی در جامعه "افغانی" دریافته‌ام، منسجم کنم )) در این جا خدمت آغای کاوه عرض میگردد که جان احمد ظاهر را، نه سنت حاکم بر جامعه؛ بلکه احمد ظاهر و هزاران شاعر، نویسنده،دانشمند  و تعداد دیگر از همفرهنگی های همعصر احمد ظاهر فدای سنت های وارده، سیاستهای خام و نا بکار رژیم خلقی، تره کی- امین  و ترورانقلابی شدند، که انقلابیون  وقت آنرا عمل انقلابی و به اصطلاح خودشان خدمت به پرولتاریا وانمود مینمودند. اگر هدف شما از قتل احمد ظاهر، انتقام ازقتل ناموسی باشد؛ انتقام آن قتل ناموسی سالها قبل میبایست اتفاق می افتاد. ولی از آنجائیکه در آنوقتها  قانون  وقانونیت در جامعه افغان حکم فرما بود کسی نمیتوانست علیه احمد ظاهر اقدام سؤ نماید.

درپاراگراف سوم احمد ظاهر،ناموس وغیرت میخوانیم که(( او ترانه هایی را خواند که تاکنون کسی جسارت آهنگ ساختن آن گونه را ندارد. شعر معروف " عجب صبری خدا دارد" از معینی کرمانشاهی و شعر " یاغی" هوشنگ شفا از جمله همین آهنگ ها بودند که آشکارا باور ها و پابندی های او رابه اسم رسم وسنت و مدهب نشان می دادند.)) دراینجا اگر هدف کاوه این باشد که ترانه های احمد ظاهر منعکس کننده آشکار پابندی وی به رسم وسنت ومذهب بود. در مورد باید گفت که در جامعه افغانستان از اینوع ترانه ها وآهنگ ها بسیار زیاد، حتی با قدامت چندین قرنه و هزارساله سروده شده است . ولی اگر هدف جناب کاوه برعکس باشد، خدمت شان عرض میگردد که درکشور ما بزرگمردانی وجود داشته ودارند که در همین عرصه جسارت های بسیار- بسیار بزرگی کرده اند؛ مثل اینکه ایشان ترانه " زه خو شرابی یم " یعنی ( من شرابی هستم) به آواز ناشناس را در این راستا نشنیده اند. علاوه میگردد که ترانه ناشناس مدتها قبل ازترانه های سروده شده احمدظاهر{ چون " عجب صبری خدا دارد، اگرمن جای او بودم" ا زمعینی کرمانشاهی  و شعر "یاغی" هوشنگ صفا (بر لبانم غنچه لبخند پژمرده است- نغمه ام دلگیر، روح افسرده است، نه سرودی  نه سروری ...)}، سروده شده بود.

در جای دیگر میخوانیم که ((حرکت خلاف جریان احمد ظاهر در همه جهات زندگی کوتاه او پیداست. این حرکت از نخستین سیلی‌ای آغاز شد که به روی پدر زد و ادامه‌اش به مرگی منتهی شد که آن هم نتیجه حرکت خلاف جریان، در زندگی شخصی‌اش بود.))

در اینجا بایست موضوع را از دو جهت به نظاره گرفت.  ظاهر قضیه اینکه سیلی زدن احمدظاهربه روی پدر بهتان کلان نسبت به شخص احمد ظاهر میباشد. علاوه میشود که پدر احمد ظاهر بعنوان پرچمدار وپیشتاز بزرگ دهه دموکراسی، صدر اعظم ویا هم بقول بعضی ها نخست وزیر همان دهه ایکه جناب کاوه از آن بنام نوستالوژی یاد آوری میکند، هرگزعلیه فعالیت های هنری پسرش مانع ایجاد نکرد. بلکه این احمد ظاهر بود که در محدوده و تشویق  فامیل درسن 12 سالگی اکاردیون بدست، نخستین ترانه را با صدای لرزان زمزمه نمود.  ثانیاً اگر هدف محترم کاوه این باشد که گویا هیچ کسی در جامعه سنتی افغان ولو صدراعظم هم  نمیخواهد فرزنداش آواز خوان و یا هنرمندی درهمین ردیف شود، وتلاش در راه هنر مند شدن سیلی خواهد بود بروی پدر. باید حضور شان عرض شود؛ که هیچ از یک از بیتلی ها  و مینی ژوپ پوشان، هنرمندان نویسنده گان، شاعران، سینما گران و... عصری که ایشان از آن بنام نوستالوژی یاد میکنند، ازکره مریخ و یا کدام جای دیگری به افغانستان نیآمده بودند، بلکه تحولات در زیربنا خواهی نخواهی  نتایج اش را قدم بقدم در روبنا منعکس میکند؛ واین پدیده را تمام جوامع بشری بدون استثنا بالنوبه به تجربه  گرفته اند. در اینجا پدر به اساس دید خودش اصلاً نمیتواند درمقابل تحولات جامعه، علیه فرزند ایستاده گی کند؛ بناً  اشاعه سیلی زدن بروی پدر در روند تحولات اجتماعی کاملاً بی مفهوم است.

در ادامه همین پاراگراف میخوانیم ((  عوام و خواص گفتند که احمد ظاهر در سانحه رانندگی کشته شده است. اندکی بعد که سایه هول خلقی‌ها از سرشان پرید، ادعا کردند که حفیظ الله امین او را کشت. اما، یکی ادعا نکرد که احمد ظاهر پیش از همه قربانی قتل‌های ناموسی و غیرت "افغانی" شد. غیرت و ناموسی که احمد ظاهر یک عمر به آن خندیده بود.)) در اینجا باید خلاف آنچه جناب جبران نوشته اند بایدگفت که در همه حال، چه درسایه هول رژیم خلقی ها، چه بعد از آن و چه هم کنون همه میگویند که احمد ظاهر، نه در سانحه راننده گی- بلکه سوگمندانه زیر فوران عقده ها و چکمه های رژیم خلقی، تره کی – امین  مثل هزارن فرهنگی و تجدد گرای دیگر افغان  معصومانه تیر باران گردید . اینکه جناب  جبران میگویند، احمد ظاهر  نسبت به  غیرت ناموسی یک عمر خندیده بود. در زمینه چه مدرک و ثبوتی دارند؟

 گذشته از آن اگر درسایه  هول رژیم خلقی احمد ظاهر قربانی قتل ناموسی شد. پس به  ارتباط قتل  هزاران فرهنگی، دانشمند، هنرمند و غیره شخصیت های تجدد گرای دیگرِ بیگناه افغان که زیر ساطورخونین  رژیم خلقی، تره کی – امین  جانهای شرین  شانرا از دست دادند، چه خواهند گفت. زیرا آنها هیچ کدام متهم به قتل ناموسی نبودند.

جناب کاوه در یک جا میگویند که احمد ظاهر موسیقی را درمیان توده ها برد، و درجای دیگری مینویسند که ساز و آوازش را در خدمت نگرش‌های متحجرانه و قبیله‌ای قرار نداد. یعنی تناقض درتناقض؛ و عجب در عجب.

آغای کاوه به همین ارتباط ادامه میدهند:

(( تا آن جایی که حتی واژه‌ای را در ترانه‌هایش به کار نبرد تا بیانگر مفهوم هویت کاذبی به نام "افغانیت" باشد.))

این نوع طرز تفکر و عقیده به ارتباط هنرمند بزرگ افغان، کاملاً افتضاح است.  زیرا احمد ظاهر از پدر ومادر افغان و لغمانی تولد شده است، کارت هویت و یاهم تذکره صادر شده از مرکز ولایت لغمان در دست داشت. خانه پدری احمد ظاهر واقع در مرکز ولایت لغمان هم اکنون درخدمت معارف، و مرکز تدریس دختران دوره ابتدائیه میباشد. احمد ظاهر هیچگاهی منکر اصل و افغانیت اش نشده و  کسی هم چنین حرفی را از زبان وی نشنیده است.  اینکه آغای جبران کلمه افغان را در ترانه هایش نشنیده است،معلوم میشود که جناب شان به  تمام ترانه های احمد ظاهر آشنایی کامل ندارند. از ایشان خواهش میشود که لینک ذیل را کلیک نمایند.

    http://www.youtube.com/watch?v=kEv78GYlNuU

و همین طور ترانه " میهن ای میهن" که منظور احمد ظاهر از میهن محبوب اش افغانستان میباشد، در لینک دیگر.

http://www.youtube.com/watch?v=fl4WXLOBdCo&feature=related

وبلاخره هم کاوه صاحب دریکی ا زبخش های پایانی مقاله اش مینویسد ((پانزده، شانزده سال پیش، زمانی که طالبان بر کابل مسلط شدند، یکی از نخستین کارهایشان منفجر کردن گور احمد ظاهر بود.))

این که دروغ محض، محض است. زمانی افواهاتی بر پا بود که گویا تفنگداران گلبدین حکمتیار مرقد احمد ظاهر را منفجر ساخته اند و بعداً هم این عمل به طالبان نسبت داده شد. اگر در زمان حکومت ربانی- مسعود و مستقر بودن تنفگداران رشید دوستم وحزب اسلامی در ساحات بالاحصار و شهدای صالحین، نسبت نبود امنیت کسی نمیتوانست به شهدای صالحین برود . مگر درزمان طالبان و موجودیت امنیت کامل در ساحات ذکر شده هرکسی میتوانست به شهدای صالحین رفت وآمد نماید . من  خود م در زمان طالبان چندین بار به شهدای صالحین رفتم، و در همان وقت قبر احمد ظاهر را از نزدیک ملاحظه نموده؛ نتیجه اینکه نه تفنگدران حزب اسلامی و نه هم طالبان هیچ کدام به مرقد احمد ظاهر کدام صدمه ای  نرسانیده بودند؛ بلکه قبر و گنبد ساخته شده بالای قبرش صحیح، سالم وپا بر جا بود . افواهات منفجرکردن قبر احمد ظاهر دورغ کاملاً بی اساسی است، که جناب جبران مثل بخش های دیگر مقاله شان از کدام منبع نا معلوم وعقده مندی  آنرا اقتباس نموده اند.

دستگاه سخن پراگنی انگلیس یا بی بی سی به اساس تعهدی خود که نسبت به شنونده گان، بیننده گان و خوانندگان اش در سراسر جهان دارد. بایست در بیطرفی کامل، از نشر وآنلاین هرگونه مطالب جهت دار، تخریش کننده وتوهین آمیز، آنطوریکه خود درمقررات (صدای شما) از نظردهنده گان میخواهد، دوری نماید. وکاری نکندکه به حیثیت و آبرویش صدمه رسیده و سبب دوری خواننده گان، شنونده گان و بیننده گان از بی بی سی شود . حالا با در نظر داشت آنچه گفته آمدیم بخش فارسی  بی بی سی در صفحه انترنتی اش مطلب جناب کاوه را که پر از توهین نسبت به افغانها و تلویحاً توهین به شخص مرحوم احمد ظاهر میباشد، چرا بدون هرگونه ملاحظه ای آنلاین نموده است سؤالیست درخور توجه.

 

http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/2012/06/120613_k01_ahmad_zahir.shtml 

 

 


بالا
 
بازگشت