ناصر کوشان

 

نقش ادبیات در غنا بخشی فرهنگ و برعکس آن

 

بدون شک ارزشهای ادبی در یکشور نقش بسی ارزنده را در پویایی ارزشهای فرهنگی همان کشور بازی کرده و در جلایش نماهای فرهنگی ساکنان یک مرزوبوم جایگاه بسزای دارد.

سیر تکامل ادبیات در کشور عزیز مان افغانستان نیز شاهد فراز و نشیب های زیاد در دهه های اخیر بوده که در آنجمله بیشتر فضای ادبی کشور را در سه دهه اخیر زمزمه های مملو از جنگ و خشونت احتوا کرده و چهره ادبی کشور را به ادبیات خشن و از هم ستیزی مبدل نموده است; که این امر باعث به تصویر کشیدن فرهنگ متمایل به خشونت ، ضد ترقی و افراطیت افغانی در منظر جهانی شده است. خوشبختانه جای بسا مسرت است که در سالیان پسین بالخصوص بعد از سقوط رژیم سیاه طلبا ، در سیمای ادبی کشور یک دگرگونی مثبت رونما شده و دارد حلقه های ادبی کشور بسوی غنای معنوی و ارزشی مسیر صعودی اش را طی می نماید.

همانطوریکه افغانستان عزیز ما در عرصه های دیگر آسیب پذیری های خود را داشته و قسمت اعظم ازین آسیب پذیرهای ناهنجار از طرف همسایه ها بر ما همواره تحمیل شده است ، ارزش های اصیل فرهنگی و ادبی کشور نیز در معرض تهاجم فرهنگهای بیگانگان بوده و این ارزشها آهسته آهسته تحت تأثیر این فرهنگها قرار گرفته و مانند آلوده گی هوا ، فرهنگ و ادبیات ما را آلوده ساخته است. درین اواخر سیر ژرف نگری به ریشه های اصیل ادبی و فرهنگی کشور دوباره آغاز گریده و فرهنگ ما جایگا اصیل اش را دارد در عرصه های داخلی و خارجی در میآبد ، ولی این روند زمان گیر و پشت کار می طلبد.

بدون شک نقش کنگره های ادبی و روشنفکری درین راستا خیلی ها ممد واقع شده و ما را بسوی غنای ادبی و فرهنگی سوق خواهد داد. به نظر من و بسیاری از صاحب نظران در عرصه فرهنگ و ادب ، دهه های 40 ، 50 ، 60 و اوایل دهه 70 بازتاب دهنده عروج غنای فرهنگی و ادبی افغانستن تلقی شده زیرا درین عصر نویسندگان و فرهنگیان چیره دست آثار پر بهای ادبی و فرهنگی را تقدیم جامعه کردند که در آن سیمای فرهنگ اصیل افغانی تبلور یافته بود. متأسفانه پس از دگرگونی اوضاع سیاسی در کشور و آغاز جنگ های خانمانسوز داخلی و مهاجرت های سرسام آور مردم به کشورهای همسایه دید ادبی و فرهنگی کشور به گونه قابل ملاحظه در معرض تهاجم فرهنگ های همان کشورها قرار گرفته و بالاخره بر آن غلبه یافت. حال اینکه مقصر اصلی در هرجل شدن فرهنگ افغانی و ادبی کشور کی ها اند خوشبختانه اظهر من الشمس بوده و به گذشت زمان مطمنأ ثبت تاریخ معاصر افغانستان خواهد شد.

اینکه  چرا بعد از گذشت 11 سال از تأسیس نظام نوین در کشور هنوز هم افغانستان منحیث یکشور جنجال بر انگیز حاوی فرهنگ خشن و ضد ارزشهای بشری در مطبوعات جهانی انعکاس می یابد ، همانا کم توجهی نهادهای زیربط در زدودن نابسامانیهای موجود در عرصه های مختلف بوده که با گذشت یک دهه روی هم انبار شده و حال ریشه کن کردن آن خواب است خیال است و جنون.

قابل ذکر است که با وجود اینکه تعاملات فرهنگی و ادبی بین کشورها خیلی ها معمول بوده و در همزیستی مسالمت آمیز و درک بهتر دول کمک می کند ولی این تعاملات نباید باعث تزلزل فعالیت های اصیل فرهنگی و ادبی در یکشور شده و اصالت ادبی و فرهنگی یکشور را تحت شعاع قرار دهد. بطور امثال در ایران هر واژه زبان خارجی که جدیدا اختراع می گردد از طرف شورای ادبی این کشور ترجمه شده و واژه مترادف آن به فارسی معرفی می گردد در حالیکه در کشور ما عکس موضوع صدق کرده و اکثرا واژه های خارجی به عوض کلمات فارسی آن در موارد مختلف مورد کاربرد قرار می گیرند. در صورتیکه از تجارب ایران درین عرصه استفاده گردد و در سطح دولت همچون کنگره ادبی غرض ترجمه کلمات خارجی به واژه های فارسی تشکیل گردد کار قابل تقدیر خواهد بود زیرا پختگی در نگرش های ادبی بالنوبه کار ترئین دهی فرهنگ را می کند.

 

نویسنده: ناصر "کوشان"

واشنگتن – ایالات متحده امریکا

بهار 1391

April 2012

 


بالا
 
بازگشت