دکتر حمیدالله مفید

نوشته دکتر حمیدالله مفید

بخش دوم

گذری بر بخشی از ویژه گی های  دستور زبان فارسی – دری

کار برد الف  مقصوره در زبان  دری

 

در زبان تازی(عربی) الف مقصوره( یای) است که در پایان برخی واژه جا می گیرد ، مگر (آ) خوانده می شود . مانند: مقتضی ، عیسی ، موسی ، مصطفی وغیره نوشته می شوند ومقتضا، عیسا ، موسی، ومصطفا خوانده می شوند. با دریغ در اغلب کتابهای دستور زبان فارسی دری ، نوشتار آن را مانند نوشتار وخوانش زبان تازی جایز پنداشته اند . مانند : عیسی، موسی، مصطفی، معنی، یحیی، حتی ، مجتبی، صغری ، کبری، اعلی ، ادنی، اولی ، اعلی وغیره

در برخی دستور زبانها در حالاتی که این واژه ها مضاف (پیوستگی)، موصوف(ستودگی) ومنسوب( وابستگی)  واقع شوند ( یای مقصور ) به گونه ای (الف) نوشته می شود  و قاعده ای  واژه های پایان به الف بر آنها تطبیق می شود. مانند:

عیسی  می شود عیسای روح الله

موسی می شود موسای تتله

معنی می شود معنای واژه

لیلی می شود لیلای چشم سبز

یحیی می شود یحیای تاکس وان

مصطفی می شود مصطفای روزبه

هر گاه این واژه ها منسوب قرار گیرند در زبان عربی به گونه ای زیرین نوشته می شوند:

موسی می شود موسوی به این چم( معنی) که میان  الف مقصور یعنی (ی) و  واژ پیش از واژ(ی) واژ ( واو) افزود می شود

عیسی می شود عیسوی

معنی می شود معنوی

همچنان در زبان تازی واژ ه های پایان یافته به (ی) مقصور  در حالتهای فاعلی  ومفعولی به این گونه نوشته می شوند:

حالت فاعلی       حالت مفعولی

محتوی              محتوا

مقتضی           مقتضا

منتهی             منتها

مستثنی           مستثنا

در برخی از کتابها(نبیک های) دستور زبان دری استثنا قایل شده اند ولازم دیده اند تا واژه های : بلوی را بلوا ، مبتلی را مبتلا  ومستثنی را مستثنا مگر در مورد نامها اجازه نداده اند که عیسی را عیسا  بنویسند( بنگرید به کتاب دستور سخن استاد فرخاری)

این دوگونه گی نگری در نگارش نه تنها به دشواری های نوشتاری افزوده است بلکه آموزنده را در دوراهی نوشتاری نیز قرار می دهد و حیران می ماند که درکدام حالت عیسی ودر کدام حالت عیسا بنویسد.

اگر در زمینه وامواژهای زبانهای جهانی با ژرف نگری بنگریم  همه زبانهای جهان یکی از دیگری واژه ها را وام گرفته اند مگر نه به قواعد همان زبان بل که وامواژه را با قواعد زبان خودشان تغییر داده اند  به گونه نمونه: واژه اسپلاخ یا پالک  (spelax) زبان گفتاری مردم شمالی به زبان عربی ره یافت وعربها آن را ( الآسفناج) ساختند این واژه به زبان انگلیسی ره یافت وانگلیس ها آن را به قواعد زبان خودشان Spinach آلمانی ها آن را Spinat  ساختند .واژه (سلات) زبان دری را تازیان (الصلطة) انگلیسها(Salad) ساختند .

تازیان هزار ها وامواژه فارس – دری را  نخست معرب ساخته اند سپس با افزودن ویا کاستن  ویا تبدیل واژ ها یا حروف به واژ ها یا حروف دیگر تغییر داده اند ویا به گونه ای ساختگی یا تصنعی با صبغه ای تازی آراسته اند مانند : کمانچه را کمنجه ، مشک را مسک ، نرگس را النرجس ، لگام را لجام( با دریغ برخی از نویسندگان ما واژه لجام گسیخته را به جای لگام گسیخته به کار می برند) ماله را مالج، کچری را کشری ساخته اند این تغییر سازی وامواژه های فارسی در عربی( چون مبحث این نوشتار است) به این گونه انجام پذیرفته است:

 ۱ـ تبدیل واژ (گ) به واژ (ج) مانند: گلنار را الجلنار، زنگی را الزنکی، وگناه را الجناح ساخته اند.

 ۲- تبدیل (گ) به (ک) مانند: گمرک را کمرک ، گنج را کنز و لگن را اللکن ساخته اند .

۳- تبدیلی (پ) به (ب) مانند : پرگار را برکار، پلاس را بلاس  و پوز را بوز ساخته اند.

۴- تبدیلی (پ) به (ف) مانند : پتیل را فتیل و پسته را الفستق  در آورده اند.

۵- تبدیلی (د) به (ذ) مانند : استاد را استاذ ، بادنجان را الباذنجان وفولاد را فولاذ ساختند

۶- تبدیلی (ت) به (ط) مانند : تاپه را الطابق وتبر را الطبر گفته اند.

۷- تغییر (چ) به (ص) چون: چرم را به الصرم وچنار را به الصنار تغییر داده اند .

۸- تبدیلی(غ) به (ج) مانند : ارغوان را به الارجوان وزاغ را به الزاج چهره گشتانده اند

۹- تبدیلی (س) را به (ص) مانند : سورنا یا سرنا را به الصرنایه وسندل را به الصندل ساخته اند

۱۱- تبدیلی (ج) را به (ز) چون : لاجورد را الازرود وگنج را کنز ساخته اند  به همین ترتییب با افزودی برخی واژ ها تغییر واژ ها  به واژ های دیگر واژه های فارسی را تغییر داده اند مانند : تنباکو را التنبک ، دهگان را الدهقان، پیروزه را الفیروزه ، نیلوفر را اللینوفر، مرتبان را البرطبان، گاومیش را جلوس ، سرکه انگبین را سکنجبین ، فرسنگ را فرسخ( با دریغ امروز واژه ای فرسنگ از زبان  نگارشی  به زبان گفتاری دری  کوچیده وبجایش فرسخ  تازی شده، کاربرد یافته است .)مزگت را مسجد  ساخته اند، گفته می شود در قران کریم نزدیک به ۶۶واژه فارسی ره یافته است از اینها:

اسبترق ، سجیل فتیل وغیره شامل می باشد که تازیان آنها را با قواعد زبان خودشان تغییر داده اند.تازیان این حق را دارند تا وامواژه ها را تغییر بدهند وبالای آنها قواعد زبان خودشان را تطبیق کنند ،  

پس آیا  فارسی زبانان حق ندارند تا ناهنجاری های درشت وزشت وامواژه های آمده از زبان تازی را به قواعد زبان خودشان تغییر بدهند و زبان شان را به یکدست  ، ساده ، رسا ، خوانا ، گیرا ، دلپذیر ،وساده دانی  تغییر بدهند ؟

از دیدگاه این قلم چرا؟ دارند! این حق گیتایی وطبیعی فارسی زبانان هست که وامواژه های زبان تازی را به قواعد زبان خود شان تغییر بدهند ! به این گونه:

تمام نام ها ووامواژه های تازی که به الف مقصور پایان پذیرفته باشند به الف  تبدیل شوند وچنین نگاشته شوند:

عیسی برای همیش در زبان دری خوانده ونگاشته شود عیسا ، موسی  نگاشته شود موسا ، مصطفی نگاشته وخوانده  شود مصطفا ، منتهی شود منتها ، مقتضی شود مقتضا ، محتوی شود محتوا،  این واژه ها در تمام حالات یا هنگامه ها ی اضافت( پیوستگی) موصوف (ستودگی) ومنسوب( وابستگی)  به گونه ای موسای کلیم الله، لیلای مجنون ، موسوی شود موسایی ، عیسوی شود عیسایی ، معنی شود معنایی وهمچنان در تمام حالتهای فاعلی ومفعولی  مقتضا ، منتها  ومحتوا یکسان نگاشته شوند، حالتهای آنها در تمام حالات از موقعیت واژه که در حالت فاعلی یا مفعولی قرار دارد شناخته  شود.

در این حالت کسی نیاز به تغییر پسینه ها وپیشینه های واژه ندارد واژه ها به یک شکل نگاشته وبه دگر شکل خوانده نمی شود وزبان دری  نیز از دشواری های قواعد تازی رهایی می یابد. زبان ساده فرا گرفته می شود  و به ناهنجاری های نوشتاری در این مورد که عیسی در کدام حالت عیسی ودر کدام حالت عیسا نگاشته شود نیز پایان داده می شود  وزبان دری رساتر ، ساده تر و یکدست تر می گردد. سر فراز باشد .دکتر حمیدالله مفید     

 

قبلی

 

 


بالا
 
بازگشت