دستګیر نایل

 

فرزانگان خجند

            خجند،یکی از استان های بزرگ و.تاریخی درشمال تاجیکستان امروزی است.که بیش از 2500 سال سابقه تاریخی و تمدنی دراسیای میانه دارد.این استان،مرکز تمدن، فرهنگ ،ادب و شخصیت های بزرگ دینی،عرفانی؛ ادبی و سیاسی در اسیای میانه بشمار میرود.درتقسیمات اداری ودولتی سال 1924 م دولت شوراها،چون بلشویک ها درصداقت سران ترک گرای اسیای میانه شک و تردید های نگران کننده ای داشتند،از تاسیس یک جمهوری مقتدری چون  ازبکستان به هراس افتاده بودند؛ بقول عبدالقادر خالق زاده، نویسنده کتاب ( تاریخ سیاسی تاجیکان) «....به این نظر شدند که طرح اصلاحی تقسیم بندی تهیه شده بر اساس چهار ولایت سمرقند،بخارا،خجند وسرخان دریا به تاجیکستان تعلق میگرفت....اما تنها ولایت خجند،به تاجیکستان تعلق گرفت ودرنتیجه جمهوری جداگانه تاجیکستان شوروی تاسیس یافت»(1 )    

   نواحی بزرگی مانند قوقند،فرغانه،استروشن،پنجه کینت،مست شاه واسفره که قدامت تاریخی چند هزار ساله دارند،در اطراف این استان موقعیت دارند.خواجه کمال خجندی ، شاعروعارف  بزرگ قرن هفتم هجری از همین سر زمین بر خاسته است.تیاتر بزرگی در مرکز این شهر بنام کمال ساخته شده و پیکره ء عظیم ان در سال 1997 م توسط  مجسمه سازان خجندی ساخته شد که در قلب این شهر قرار داده شده است.پیکرهء عظیم الجثه ء ولادیمیر ایلیچ لینن نیز پیش از این در ساحل رود خانه سیحون قرار داشت که اکنون انرا برداشته اند. این استان را بلشویک ها، « لینن آباد » نام گذاری کرده بودند.اما پس از کسب استقلال در سال 1991 م تاجیک ها نام اصلی انرا باز گردانیدند.   

    خجنددر تمام فراز و نشیب تاریخ، مهد پرورش بزرگترین علما ، نویسنده گان وشاعران در اسیای میانه بوده و نامدار ترین شخصیت های سیاسی،ادبی ودینی را چه در گذشته و چه درعصر حاضر،درآغوش خود پرورده است. رحمان نبی اوف ، رییس جمهوری پیشین تاجیکستان و عبدالملک عبدالله جانف از صدراعظمان پیشین تاجیکستان، اهل خجند بودند.در سال 1996 م از 675 مین سالروز تولد خواجه کمال خجندی،شاعر وعارف بزرگ آسیای میانه از طرف دولت تاجیکستان در شهر های دوشنبه وخجند،با شرکت شخصیت های ادبی وفرهنگی کشورهای ایران وافغانستان،تجلیل با شکوهی بعمل امد.که درآن،امامعلی رحمان ،رییس جمهوری تاجیکستان نیز سخنرانی های مبسوطی داشت. شخصیت های بر جسته  فرهنگی از ایران محمود دولت آبادی واز افغانستان، پرتو نادری، از سخنرانان این مجلس بودند.کمال خجندی با وصف انکه تمام عمرپربار خود را درغربت (تبریز)  گذشتانده بود،اما هیچگاه دلش از زادگاهش خجند،جدا نبود.غزل های پرسوزوگداز وغریبانه اش بیانگر آنهمه درد غربت ورنج بیوطنی اش بود.

     خواجه کمال،شاعری بود عارف وعارفی بود وارسته وپاکیزه دامن که با زهد ریایی ومردم فریبی روح آشتی ناپذیر داشت. خواجه ،عارفی واصل به شمس حقیقت بود؛ و نه عارف گم کرده راه که پایش در گل ظلمت، فرو رفته باشد    -_اشکم زعکس روی تو،شب ها درتو یافت    

   در  آفتاب،   قافله ،  ره  گم  نمی  کند 

   بی عشق  گلرخی، نسراید  غزل  کمال 

   بلبل  که  مست  نیست، ترنم  نمی کند  

   _ نام  کمال   رفت،  به  پاکیزه  دامنی   

  تا در غمت بخون دل، آلوده دامن است 

 نگاهی به تاریخ نشان می دهد که خجند نتنها خواجه کمال را در آغوش خود پرورده،بلکه شخصیت های بزرگتری نیز در اغوش او پرورش یافته اند. استاد جلال الدین همایی در شرح حال، افکار و عقاید امام ابو حامد غزالی ،از تاسیس مدرسه های نظامیه  بغداد و اصفهان، توسط وزیر دانشمند سلطنت سلجوقیان خواجه نظام الملک، بسیار سخن گفته ونقش فضلا ء وعلمای خجندی درنظامیه ء اصفهان را ستوده است.که معرفی برخی ازاین علما وفضلاء درتدریس شاگردان مدرسه  نظامیه ء اصفهان بی مناسبت نیست.خواجه نظام الملک، وزیر دانشمند وعلمدوست ملکشاه سلجوقی درشهر های بزرگ اسلامی چون بغداد ، بلخ اصفهان ،هرات ،بصره ونیشاپور بیمارستان ها، خانقاه ها ومدارسی بنام نظامیه ساخت که مدرسه نظامیه ءاصفهان یکی از ان مدارس است.واکثر مدرسین این نظامیه، خجندی ها بوده اند.

    « نظامیه ء اصفهان ، بمناسبت مدرس معروفش « صدارالدین خجندی » بنام « صدریه» شهرت یافت.خواجه نظام الملک، منصب تدریس این نظامیه را به خانوادهء خجندی که روسای شافعیه ء اصفهان بودند،اختصاص داد.بعضی ازاعیان علمای این خانواده در نظامیه ء بغداد هم منصب تدریس یا نظارت اوقاف داشتند...»(2 ) 

  مشهور ترین علمای خاندان خجندی که درمدرسه ء نظامیه ءاصفهان سمت تدریس را داشتند استاد جلال الدین همایی در همان کتاب  12 شخصیت علمی ومذهبی را معرفی کرده است که از جمله این ها اند:            

  1) ابوبکر محمد بن ثابت بن حسن بن علی خجندی،متوفی 483 _مولف کتاب روضت المناظر و زواهرالدرر که از آیمه علما و فقیه ها و رییس بزرگ شافعیه ء اصفهان بود. 

 2)  ابوالقاسم مسعود بن محمد خجندی: ابن اثیر در تاریخ الکامل مینویسد که زمان تدریس این شخص مقارن با ظهور فتنه ی باطنیه در اصفهان بود.وتعصبی زشت با این طایفه داشت.چنانکه بدستور او، خرمن های آتش می افروختند وهرکسی را که به تهمت باطنی گری گرفتار میشد، در آتش میسوختند.باطنیان، او را « مالک دوزخ» لقب داده بودند. 

   3) صدرالدین ابوبکر بن محمد بن عبداللطیف بن محمد بن ثابت خجندی:  این شخص، مقرب دربار سلطان و خلیفه وقت بود و منصب تدریس نظامیه ء بغداد بدو محول شده بود 

  4)  صدرالدین عمر خجندی:  این شخص، رییس شافعیه ء اصفهان بود که  دو شاعر مشهور رفیع الدین  لبنانی و کمال الدین اسماعیل اصفهانی در مدح او بسیار سخن گفته اند.دو بیت از یک قصیده کمال الدین اسماعیل اصفهانی که  در مدح صدرالدین خجندی گفته است: 

  _ زهی به حلقه زلف تو نرخ جان ارزان 

  برسته  ها  زغمت  در  اشک، نقد  روان 

  مگر  که  فتنه   بتاریک  نای  زلف تو در 

  ز بیم   عدل  عمر ، روی  می  کند پنهان 

   5)  شهاب الدین خجندی: پسر صدر الدین عمر است کمال الدین اسماعیل درمدح این شخص هم قصایدی سروده است از جمله این بیت هاست:                                                                            

  _ از شیر بچه، بیشه ء دولت  تهی مباد 

  اکنون که زور و بازوی شیر ژیان برفت

 خود روشن است اینکه دهد جای برشهاب 

 چون افتاب  از  سر این  خاکدان  برفت » (3 )  

 خجند طی قرن های نزدهم و بیستم ،مانند دیگر امیر نشین های آسیای میانه ، دستخوش تحولات و آسیب پذیری های استخوان سوزی گردید.انقلاب بلشویکی روسیه  درسال 1917  همانطوری که امیر نشین های بخارا و سمرقند و خوارزم و دیگر استان های مسلمان نشین را زیر سم ستوران انقلاب  درهم کوبید، تاجیکستان  و خجند نیز از مصیبت  های ناشی از انقلاب  در امان نماندند هرچند انقلاب سوسیا لیستی، این جمهوریت ها را از عقب مانده گی های اقتصادی و فرهنگی قرون وسطایی،در عرصه های صنعت ،کشاورزی، دامپروری علوم وهنر،به یک نظام مترقی وپیشرفته ارتقاء داد،اما روح ناسیونالیزم واندیشه های ملی را در گلوی انها خفه کرد دین و ارزش های اعتقادی و مذهبی را در زیر چکمه های استبداد کمونیستی خدشه دار و بی اعتبار ساخت اما خجند، فرزندان برومند و فرهیختگان زمانه اش را در اغوش گرفت و در هیچ برهه ای تاریخ، سترون وعقیم نماند.  

     خجند، فلاسفه، نویسنده گان وشاعران بزرگی چون بابا جان غفوروف،محمد عاصمی،شکوری،اعظم صدقی،اسدالله سعدالله یوف،بانو فرزانه، عثمان عالم، نعمت آتش، نظیری،عبدالمنان نصرالدینوف، آته  خان سیف الله یوف، نورمحمد  نیازی  و دهها نویسنده و شاعر دیگر ، حاصل همان دوره های اختناق است. تاجیکستان پس از دوران استقلالیت خود، گام های بلندی در راه احیای هویت ملی و افتخارات تاریخی تاجیکان در منطقه برداشته است. زدودن میراث  های دوران استبداد و زنده ساختن ننگ و نام تاجیکستان، حاصل مساعی خستگی ناپذیر رهبری کنونی وملت پر غرور انها است کنار امدن با مخالفان دولت و صداقت در سیاست آشتی ملی میان دولت ومخالفان وایجاد فضای امن برای بازسازی کشور،ازدست اورد های بزرگ تاجیکستان است.

        فرزانه ء خجندی،شاعره ء نامدار امروز تاجیک،وارث بلا فصل وچراغدار ادب وفرهنگ همان نامداران عصرهای میانه است. لایق شیرعلی ،بازار صابر، بانو گلرخسار،وصد ها تن از دانشمندان وفرهنگیان نسل جوان تاجیک،ادامه دهنده گان همان راه نیاکان خویش اند و همراه با قافلهء زمان به پیش میروند که تاجیکستان با نام ایشان زنده است.لایق شیرعلی، همسفری با قافله ء زمان را به نسل امروز ونسل های اینده ء تاجیکستان چنین هشدار داده است:       

   « در روی جهانیم و،ندانیم جهان چیست

 فرزند   زمانیم   و، ندانیم  زمان  چیست 

 تا   پیر   نگردیم،   نفهمیم   جوانی 

  تا خاک نگردیم، ندانیم نشان چیست 

 نا شکری ما بر نمک عمر ،زیاد است 

  تا جان نبرآریم، ندانیم که جان چیست» 

  ( نوامبر 2012 - لندن ) 

  یاد داشت

  (1 ) تاجیکان در قرن بیستم_ سلیم ایوب زاد، برگردان؛ ن کاویانی 

 (2 ) غزالی نامه، تالیف استاد جلال الدین همایی، صفحه  133 

  (3 ) غزالی نامه، صفحات 134 _ 140   

 


بالا
 
بازگشت