دستګیر نایل

 

زوال زبان فارسی در هند و نسیم خوش امروز آن در آسیای میانه

دستگیر نایل

      رسیدن پای استعماری دو ابر قدرت ( انگلیس و روسیه ) برای« بازی بزرگ» در منطقه؛ از جمله نیم قارهء هند، آسیای میانه،قفقاز « ارمنستان، آذربایجان و ...»،زبان فارسی را که زبان اداری و ادبی این حوزه ئ بزرگ تمدنی بود،از اساس ضعیف وبنیاد های ان را سست و لرزان کرد.از سال 1856 میلادی به بعد که هند، واز جمله دهلی تحت تصرف بلا منازع دولت استعماری انگلیس قرار گرفت، فانوس علم وهنر پروری و چراغ نیمه روشن دولت کورگانی رو به خاموشی نهاد ولذا زبان فارسی هم از رونق افتاد..

     درعصر سلطنت کورگانیان هند نتنها هندوها، بلکه سیک ها نیز در حیدر آباد،بهاولپور، بهوپال و دیگر ایالت های هند به زبان فارسی بلد بودند.و در میان انها، سیک هایی هم بودند که به این زبان آثاری از خود بجا گذاشته بودند.البته بنا بر ملاحظات سیاسی ومذهبی،درمیان فرقه های سیک زبان اول،زبان پنجابی بود.وتعصبات مذهبی و سیاسی و بطور اخص در زمان اورنگ زیب که با غیر مسلمانان تعصب بخرچ میداد ، سبب شد که میان مسلما نان وسیک ها، تنش هایی بوجود اید.وزبان فارسی که زبان حکومت مسلمانان بود، نتواند در میان انها جایگاهی پیدا نماید.از طرف دیگر سیک ها، بیشتر مردمان دهنشین، بزرگر و صنعتکاران بودند وبا مکتب وسواد اموزی، سرو کاری نداشتند.یکی از دلایل عدم گسترش زبان فارسی در میان ان ها هم همین مساله را میدانند.

      قابل تذکر است که این قضایا مانعی در راه پیشرفت و گسترش زبان فارسی وعدم دلبستگی سیک ها به زبان فارسی نمی شد.و بسیار کسانی بودند که آثار ارزشمندی به این زبان خلق کردند.« گورونانک جی» در سخنرانی های خود اکثرن واژه های فارسی را بکار می برد.وحتا شعرهای فارسی سروده است.« گورو گوبند سنگ» رسا له ای بنام  ظفر نامه را که دارای بیت های فارسی است، به او نسبت میدهند.« مها راجا رنجیت سنگ، در پنجاب حکومت سیک ها را روی بنیان های ویران کور گانیان تاسیس کرد.وبنا براین مها راجا رنجیت سنگ روش های قدیم را تا حدی نگه داشت.دربار مها راجا، مرجع دانشمندان هندو و مسلمان بود.حکیم عزیزالدین انصاری، فقیر نورالدین، مصر بیلی رام،دیوان امر نات اکبری، دیوان دیا نات،دیوان گنگا رام، از علمای بزرگ در بار او بودند. و زبان فارسی، زبان اداری بود.اسناد و مدارک به زبان فارسی ترتیب مییا فت و نیز با همین زبان با انگلیس ها مکاتبه وقرار داد ها نوشته میشد» (1)                                                                                                 پس از سقوط دولت سیکها، انگلیس ها پنجاب را تصرف کردند.وتا پیشاور وبلوچستان ساحه تصرفات خود را گسترش دادند.انگلیس ها با ایجاد کمپنی « هند شرقی»، در سال 1757 بود که توانستند قسمت های بزرگی از بنگال راتصرف نمایند.وبا گسترش نفوذ خود در دیگر مناطق هند،زبان فارسی را که تا سال 1835 م زبان رسمی در هند بود، از ادارات دولتی و نظام اموزشی، بیرون کنند.همینجا بود که زبان فارسی آهسته آهسته رو به زوال رفت.و جای ان را زبان انگلیسی گرفت. زبان فارسی، زبان مشترک و وسیله ارتباطی بود میان هندوها، سیک ها ومسلما نان.لذا انگلیس ها خواستند در قدم نخست این وسیلهء مهم ارتباطی میان مردم را قطع نماید ودر بر نامه های بعدی،زبان و فرهنگ انگلیسی را بسط و گسترش دهند.معی الوصف،با مساعی برخی حلقات تاسیس مکاتب فارسی وعربی برای مسلما نان کماکان ادامه داشت.                                                                                    « در سال 1871 م « وارن هستنگز» در کلکته مدرسه ای بنام مدرسه عالیه برای آموزش عربی و فارسی به جوانان مسلمانان تاسیس کرد.تا انها بتوانند به سمت های دولتی که برآن، هندو ها بنا بر زرنگی وزیرکی خود انتصاب می شدند، سهم جویند.عصر 1814 تا 1835 م عصر تشویق علوم شرقی بود...در میان کالج هایی که در ان عصر دایر گردید، تنها دو کالج یعنی کالج آگره و کالج دهلی از همه مهم بودند. کالج آگره در سال 1822 م با کمک مالی «  گنگا دهر پاندیت » تشکیل شد و کالج دهلی در سال 1827 م تشکیل گردید.که شاگردان ممتازی را تربیت کرد....» ( 2 ) نا گفته پیداست که در مدارس هند افزود بر علوم متداول عصر، پنج گنج، پند نامه ء عطار، گلستان و بوستان سعدی، انوار سهیلی، دیوان حافظ و دیوان بیدل وبسیار آثار دیگر فارسی هم تدریس می شد.

          روز نامه نگاری که از سال 1780 به اینسو در هند رونق یافته بود، مانند تاریخ نویسی، فرهنگ نویسی و دیگر موالید ادبی وهنری، بازار گرمی داشت.از جمله نویسنده گان وروز نامه نگارانی که دراین سالها به چاپ و نشر آثار فارسی همت گماشت ودر عرصهء روز نامه نگاری خدمات شایسته ای انجام داد،( منشی نولکشور ) است.این خدمتگذار زبان فارسی،پس از پایان تحصیلات درلاهور، به کار روز نامه نگاری پرداخت وچند سال بعد در لکنهو، چاپ خانه ای را تاسیس کرد و در نشر وچاپ آثار عربی و فارسی تلاش های بیدریغ انجام داد.وبا این خدمات خود آثار فارسی باقی مانده از عصر های گذشته را که در معرض خطر نابودی قرار داشتند،نجات بخشید.

    درهمین سالها، زبان فارسی با دو زبان ودوحریف بزرگ روبرو شد.یکی زبان انگلیسی و دیگری،زبان بومی مردم هند.با گسترش زبان انگلیسی و اهمیت ان درحیات سیاسی و اداری آنها، بسیاری ازهندی ها آرزومند بودند که زبان فارسی، دیگر به حیث زبان دادگاهی واداری باقی نماند.و بجای علوم شرقی، علوم غربی گسترش یابد. از جمله کسانی که طرفدار جدی گسترش زبان انگلیسی و تعمیم علوم غربی بود، ( راجا موهن رای) بود.که خود زبان فارسی را خوب و نیکو می دانست.

   « درسال 1829 م تصمیم گرفته شد که بجای زبان فارسی، انگلیسی، زبان اداری شود ودر داد گاهها این زبان رایج گردد.در حالیکه تصمیم مذکور نتوانست فوری مورد اجراء گذاشته شود، ولی در سال 1844 م فارسی مقام و منزلت خود را از دست داد..» (3) فراموش نباید کرد که با وصف کاستن علاقه مندی مردم به زبان فارسی بنا بر ضرورت زمان، هنوز هم گروهها و حلقاتی از مردم بودند که ذوق و شوق فارسی خواندن را در دل می پرورا نیدند.محصلان هندو تا سال 1900 م زبان فارسی را بعنوان یک مضمون دلخواه خود میدانستند.« پندت موتی لال نهرو، در سال 1929 م خطابه ای در اجلا سیهء کنگره ایراد کرد که دارای ابیات متعدد فارسی بود.سر تیج بهادر سپرو،رهبر لیبرال هند، ماهر زبان فارسی بود.غیر از این ها، رای بها در راجا نریند را نات و دکتر گوگل چند نا رنگ نیز به زبان فارسی علا قه ء خاص داشتند.(4 ) هرچند در برخی از دانشگاه های هند هنوز هم زبان فارسی تدریس میگردید، مگر ان شکوه وجلال زبان فارسی عصر کورگانیان در ذهن مرم، خوابی و خیالی بیش نیست.

    متاءسفانه زبان فارسی درآسیای میانه آذر بایجان ودیگر مناطق قفقاز نیز دچار همین بحران گردید.در آستانه ء قرن بیستم، امپراطوری تزاری روس امارت بخارا را سقوط داد و بدنبال ان، دیگر امیر نشین ها از جمله سمر قند، خوا رزم ،قوقند وخجند را هم تصرف کردند.اینجا نیز ستیزه جویی با فرهنگ فارسی وعلوم اسلامی آغاز شد دلیل آن هم روشن بود.زبان فارسی،زبان معاشرتی،اداری وزبان دوم دینی این سر زمین ها بود.وهمین زبان دوم دینی بودن ان، زمینه ء بهم نزدیک شدن و زبان مشترک پیدا کردن ملیت های مختلف را فراهم میکرد.طلبه های علوم دینی در بخارا، سمرقند، خیوه، فرغانه و قوقند، علوم دینی را پس از زبان عربی، با همین زبان، فرا می گرفتند..

   روسیهء تزاری وبعد هم بلشویکها،با نوک سر نیزه وفشار های مضاعف این وسیله ارتباط معنوی را از میان بردند حتا الفبای این زبان را نیز درادارات دولتی ونظام آموزشی،قدغن اعلام نمودند.وبجای زبان فارسی، الفبای لاتین وسپس الفبای« کریلیک » وزبان روسی را زبان رسمی ساختند.این تنها نبود؛ بلشویکها بهترین وبا ارزش ترین میراث های ادبی،فرهنگی ودینی مسلمانان را به آتش کشیده ویا نابود کردند.چرا که حزب کمونیست روسیه تفاوت های فرهنگی ، دینی و زبانی را مانع بزرگی در راه گسترش اهداف وسیاست های خود میدانستند.با همین دلیل،نخست باید فرهنگ وزبان را یکسان میساختند.البته پان ترکیست های آسیای میانه هم در حذف زبان فارسی دولت نو تشکیل بلشویکی را یاری می رسانیدند.

      با همه ئ حملات و ستیزه جویی ها با زبان فارسی، بزرگمردانی چون صدرالدین عینی، میرزا تورسن زاده، ابوالقاسم لاهوتی،بابا جان غفوروف،محمد جان شکوری وبسیار دیگر، در زنده نگهداشتن زبان فارسی، قر بانی هایی دادند وبا وصف سانسور و ایجاد شرایط اختناق، تمام اثار خود را به زبان فارسی نوشتند.کتاب های« نمونه ادبیات تاجیک » صدرالدین عینی،« تاجیکان» و« تاریخ خلق تاجیک» بابا جان غفوروف، از بهترین آثار دوران اختناق برای معرفی فرهنگ، ادب وزبان فارسی اندوره بود.

     در تاشکند،خجند و تاجیکستان ، مردان سالخورده دوران انقلاب به ویژه دوره ءحکومت استالین میگفتند که ما،از ترس بلشویکها، صندوق هایی از کتاب ها،از جمله صد ها نسخ خطی را به دریای سیحون می انداختیم.و یا در زیر انبار هایی از خاک، گور میکردیم.تا با بهانهء نگهداشت کتاب ها، به زندان روانه نشویم.در کتاب خانهء دولتی شهر خجند،چند نسخه خطی بسیار زیبا و نادر ازکلیات وغزل های بیدل را دیدم که به خط نستعلیق شکسته نوشته شده بود.مدیر کتابخانه می گفت که این کتاب ها، جزء میراث های ماند گار و بیمانندی است که پس از این سالهای اختناق بدست ما رسیده اند.یک نسخه خطی بینظیر ازقران کریم که حواشی آن با آب طلا تذهیب شده بود را در خانه یک خبر نگار خجندی دیدم که میگفت ازپدر کلانش به میراث مانده است واین نسخه قرانکریم را پس از انقلاب اکتوبر 1917 بلشویک ها، پدر کلانم در زیر خانه ای که حالا به خرابهء تبدیل شده، دفن کرده بود.پدرم در اواخر دهه ی هفتاد، این نسخه ء خطی را از زیر خانه بیرون کشید .

       دولت بلشویک ها که در سال 1917 تشکیل شد، با وصف ادعا های بلند بالای « دموکراسی ملی» !! ودادن شعار های « حق تعیین سر نوشت ملت ها»، جمهوریت های نو تشکیل آسیای میانه را همچنان زیر سلطه ء خود نگهداشتند.تا آنکه در سال 1991 م این جمهوریت ها، به استقلال خود نایل امدند....« در سال 1989 م پارلمان تا جیکستان درجلسه 22 جون 1989 م قانون زبان را به تصویب رسانیده ومقام دولتی را برای زبان تاجیکی تثبیت کرد.وزبان روسی را بعنوان وسیله معاشرت بین ملت ها پذیرفت.» (5 )

        از آن تاریخ تا امروز، باز در پیکر نیمه زخمی وقامت شکستهء زبان فارسی در این جمهوریت ها،از جمله جمهوری تاجیکستان، روح تازه ای دمیده شده است.اکنون نسیم خوش زبان فارسی،از کوهستان ها، دره ها و جاده های نورانی خجند، دوشنبه، تاشکند،بخارا وسمرقند به مشام مردم میوزد.دانشمندان و شاعرانی چون لایق شیر علی، بازار صابر، عثمان عالم ،عسکر حکیم، گلرخسار، فرزانهء خجندی سید امین جلا، نور محمد نیازی و بسیار دیگر، با کاروان حلهء رودکی، فرخی،کمال خجندی سیدا نسفی و دیگر پیش کسوتان و قافله سالاران شعر فارسی در سفر اند. راه شان سفید و آنانی که در قید حیات اند،عمر شان پر بار باد!!

منابع وماخذ:   

1 ) ادبیات فارسی در میان هندوان، تالیف دکتر سید عبد الله_ استاد ادبیات فارسی دانشگاه پنجاب_ لاهور

   ترجمه ء دکتر محمد اسلم، استاد ریس بخش فارسی دانشگاه دهلی. صفحه 165

2 ) همان اثر، صفحات 167 _ 168

3 4) همان اثر، صفحات 175 _178

.5 ) تاجیکان در قرن بیستم، تالیف سلیم ایوب زاد.روز نامه نگار تاجیک.

 بر گردان به فارسی، ن. کاویانی ،صفحه ( 255 )

 

 

 


بالا
 
بازگشت