توریالی رزاقیار

کاخ بلند

ز هر جای کوته کنم دست دیو

که من بود خواهم جهان را خدیو

هر آن چیز کاندر جهان سودمند

کنم آشکارا ، گشایم ز بند

حماسه سرایی و شاهنامه آفرینی جایگاه و مرتبت جلیلی در فرهنگ و ادب خراسان زمین و خطه های پارسی زبانان ، از آن زمره کشور ما ، افغانستان امروزی داشته است که به وسیله سرگذشت ها ، کارنامه ها ، تاریخ ملی و اساطیری ملت ما ، تسجیل و تجلیل گردیده و در کل از هویت ملی حراست شده است .

در قلمرو و جغرافیای دیروز و امروز زبان پارسی ، وقتی از حماسه سرایی و شاهنامه آفرینی سخن میرود بدون کوچکترین تردیدی قامت پرغرور پیرتوس حکیم ابوالقاسم منصور فردوسی و شاهنامه منظومش بسان کاج همیشه پدرام ، در برابر دیده گان ما تجسم می یابد. هر چند پیرتوس و شاهنامه اش نیز بسان زبان پارسی چه در روزگاران پیشین و چه در دوران معا صر از فردوسی ستیزی ها و شاهنامه سوزی ها ی بد اندیشان در امان نبوده اند اما ، امروزه فردوسی به عنوان بزرگترین حماسه سرای بی جانشین و شهکارش شاهنامه به مثابه برترین اثر منظوم حماسی در دانشگاه ها ، مراکز پژوهش های علمی ، ادبی ، حماسی و تاریخی جهان شناسایی و پذیرفته شده است .

حکیم ابوالقاسم منصور فردوسی :

فردوسی در سال 329 هجری در یک خانواده دهگان در دهکده توس خراسان به دنیا آمد.او جوانی و جایداد را هزینه برنامه ها و اهداف فرهنگی و ملی خویش کرد. حکیم که اندیشه و تفکرش از چشمه ء زلال تاریخ و ادب نیاکان فرهیخته اش سیراب بود درسال 370هجری درست زمانیکه سلسله دانش دوست و ادب پرور سامانیان رو به پایان میرفت به سرایش شاهنامه آغازید و بنیان این شهکار منظوم را با هزار بیت سروده دقیقی بلخی گذاشت :

یکی نامه بود از گه باستان

فراوان بدو اندرون داستان

پراگنده در دست هر موبدی

ازو بهره نزد هر بخردی

یکی پهلوان بود دهقان نژاد

دلیر و بزرگ و خردمند و راد

پژوهنده روزگار نخست

گذشته سخن ها ، همه باز جست

پیر دانای توس سی و پنج سال از عمر شریفش را وقف سرایش شاهنامه کرد واین شهکار بی بدیل را در سال 405 هجری به پایه اکمال رسانید . فردوسی خلاف آنچه که برخی کوته بینان در باره اش زهر پراگنی کرده اند ، مرد موحد

پا بند خرد و عاشق دانش بود . او دین ، دانش و خرد را سه عنصر اصلی برای رستگاری انسان میدانست و درست با اتکا به همین سه اصل بود که فردوسی فریاد رهایی انسان از برده گی و بنده گی غیر از خداوند را سر داد و یکسره خوشنودی ایزد ، خردمندی و راستی را پیشه کرد :

به نام خداوند جان و خرد

کزین برتر اندیشه برنگذرد

خداوند نام و خداوند جای

خداوند روزی ده و راهنمای

خداوند کیهان و گردان سپهر

فروزنده ماه و ناهید و مهر

ز نام و نشان و گمان برتر است

نگارنده بر شده گوهر است

..............................

چو خواهی که یابی ز هر بد رها

سر اندر نیاری به دام بلا

بوی در دو گیتی ز بد رستگار

نکو نام باشی بر کردگار

به گفتار پیغمبرت راه جوی

دل از تیره گیها بدین آب شوی

ترا دین و دانش رهاند درست

ره رستگاری ببایدت جست

امام احمد غزالی عالم و عارف بزرگ جهان اسلام می گوید : " ای مسلمانان !من از چهل سال پیش بر شما وعظ و پند گفته ام. درین مدت تمامی آنچه را که به عنوان وعظ و پند و نصحیت بیان کرده ام خلاصه آنرا فردوسی درین بیت آورده است :

ز روز گذر کردن اندیشه کن

پرستیدن داد گر پیشه کن

میازار مور و میازار کس

ره رستگاری همین است و بس

حکیم فردوسی ، آن بزرگ مرد فرزانه و آزاده که در سنین پیری ، حیات پر رنج و با مشقتی را گذرانید خلاف فراوان کسان و سخن سرایان دیگر، هیچ گاهی دست به لقمه چرب ناکسان نیالود و به پای ارباب زر و زور سر تسلیم و تعظیم فرود نیاورد :

الا ای بر آورده چرخ بلند

چه داری به پیری مرا مستمند

چون بودم جوان برترم داشتی

به پیری مرا خوار بگذاشتی

به جای عنانم عصا داد سال

پراگنده شد مال و بر گشت حال

فردوسی با عشق سرشاری که به سرزمین ابایی و عدل نامه نیاکان داشت ، خود را متعهد به سرایش شاهنامه کرد و با این مجاهدت نه فقط طلسم توطئه سکوت و دشمنی فرهنگ ستیزان و تاریخ سوزان را درهم شکست بلکه خود رستمانه و با رستم به میدان نبرد داد علیه بیداد ، روشنایی علیه جهل و آزادی علیه اسارت شتافت :

بکوشید تا نام و ننگ آورید

سر دشمنان زیر چنگ آورید

بکوشید و یکباره ننگ آورید

جهان بر بد اندیش تنگ آورید

ز بهر بر وبوم و فرزند خویش

زن و کودک خرد و پیوند خویش

همه سر به سر تن به کشتن دهیم

از آن به که کشور به دشمن دهیم

حکیم فردوسی در این کارزار رهایی بخش ملی به همه مظلومان اسیران پنجه های خون آلوده ضحاک و ضحاکیان ، راه و رسم رزم ، آزاده گی و فرزانه گی آموخت و لوای حریت و عدالت را فراز کاخ بلورین انسانیت جاویدانه افراشت . فردوسی در سال 411 هجری چشم از جهان پوشید و در محوطه باغچه منزلش در قریه توس به خاک سپرده شد.

علامه اقبال لاهوری فرموده است :

ای بسا شاعر که بعد از مرگ زاد

چشم خود را بست و چشم ما گشاد

در باره شاهنامه :

طوریکه که گفته آمد فردوسی کار سرایش شاهنامه را در سال 370 هجری آغاز و در سال 405 هجری به سر رسانید. شاهنامه دارای شصت هزار بیت بوده که ابیات آن ممثل و راوی تاریخ و اساطیر هفت هزار ساله در سه بخش و یا دوره مشخص میباشد :

یک – اساطیری که از پادشاهی کیومرث آغاز و الی زمان پادشاهی فریدون تداوم می یابد.

دو- مرحله پهلوانی که از قیام پرشور کاوه آهنگر آغاز میشود و تا مرگ رستم جهان پهلوان میرسد.

سه – از اواخر عهد کیان الی بعد .

فردوسی و شاهنامه :

حکیم فردوسی با سرایش شاهنامه به دفاع از " اهورا "ها به جنگ "اهریمن " ها رفت و لوای داد علیه بیداد بر افراشت .

حکیم فردوسی با سرایش شاهنامه به سره سازی زبان پارسی از واژه گان و عناصر بیگانه پرداخت .

حکیم فردوسی با سرایش شاهنامه حماسه ها و اساطیر ملی را جاویدانه گی بخشید.

وقتی ابیات شاهنامه از رهگذر بار عاطفی ، انسانی ، اجتماعی ، ادبی و ملی به ارزیابی گرفته شود ، به خوبی روشن میگردد که از همه ء شاهنامه های منثور و منظوم نگارش یافته ماقبل برتری ، پخته گی و صلابت بی مثال دارد که همواره با زمان گام خواهد برداشت و در بستر زنده گی چون رودی جاری خواهد بود :

بنا های آباد گردد خراب

ز باران و از تابش آفتاب

بنا کردم از نظم کاخ بلند

که از باد و باران نیابد گزند

............................

چو این نامور نامه آمد به بن

ز من روی کشور شود پر سخن

هر آنکس که دارد هش و رای و دین

پس از مرگ بر من کند آفرین

نمیرم از این پس که من زنده ام

که تخم سخن را پراگنده ام

فردوسی در آیینه افکار فرهیخته گان

استاد ابوالقاسم فردوسی از دهاقین توس بود ، از دهی که ده را باژ خوانند. فردوسی در آن ده شوکت تمام داشت... و شاهنامه به نظم همی کرد... و بیست و پنج سا ل در آن کتابت رنج برد و الحق هیچ باقی نگذاشت و سخن آن را به آسمان علیین برد و در عذوبت به ماءمعین رسانید . و کدام طبع را قدرت آن باشد که سخن را بدین درجه رساند که او رسانیده است...من در عجم سخنی بدین فصاحت نمی بینم و در بسیاری از سخن عرب هم !

نظامی عروضی سمرقندی

فردوسی که فردوس فصاحت را رضوان و دعوی بلاغت را برهان بود ، مقتدای ارباب صنعت و پیشوای اصحاب فطنت و مصداق این معنی شاهنامه تمام است...و شصت هزار بیت فردوسی گفته و داد سخن بداده و برهان فضل نموده و جمله گذشته گانرا در خجلت انداخته و آینده گان را در تک و پوی فکرت افگنده و کمال صنعت در آن ، آن است که از اول تا آخر بر یک نسق رانده است و بر یک شیوه گفته و مختتم و ذوق مفتتح دارد و این کمال قدرت و استادی بود.

محمد عوفی

اکابر و افاضل معتقدند که شاعری در این مدت روز گار اسلام مثل فردوسی از کتم عدم پای به معموره وجود نا نهاده و الحق داد سخنوری و فصاحت داده و شاهد عدل بر صدق این دعوی کتاب " شاهنامه " است که در این پنجصد سال گذشته از شاعران و فصیحان روزگار هیچ آفریده یی را یارای جواب شاهنامه نبوده و این حالت از شاعران هیچ کس را مسلم نیست و این معنی هدایت خدایی است.

دولت شاه سمرقندی

فردوسی از توس است و فضل و تعریف و کمال او ظاهر. آری کسی را که چون شاهنامه نظمی بود ، چه حاجت به مدح و تعریف دیگران ؟

مولانا عبدالرحمن جامی

فردوسی سلطان شعر است و شاهنامه شاهد سلطنت اوست .

امیر علیشیرنوایی

شهیرحکیم ابوالقاسم فردوسی ناظم شاهنامه میباشد که نام او ورد زبان مردم عالم است و با شنیدن اسم محبوب وی یک دنیا فضایل اخلاقی مانند وطن دوستی ، شهامت ادبی ، علو همت و بزرگواری ، تعصب ملی و صد ها صفات و خصایل پسندیده دیگر در ذهن مصور و در خاطر مجسم میگردد. و با یاد کردن شاهنامه اش که بزرگترین اثر ادبی و ملی تاریخی زبان فارسی است بالا ترین معجزه ادبی ، برترین آیت ادب و بلاغت و هزاران اسرار و حقایق دیگر در روح مرتسم میشود.

استاد جلال الدین همایی

فردوسی ...در حماسه در جهان نظیر ندارد . بر او و اندیشه های اهورایی و انسانی او سر تعظیم فرود می آوریم .

رضا مایل هروی

عظمت حماسه های شاهنامه ناشی از عظمت اندیشه های انسانی فردوسی است . جوان شیر

شاهنامه بی زوال حکیم ابوالقاسم فردوسی از زمان بوجود آمدنش تا این دم همیشه در خدمت بشر بوده است . زیرا وی برابر بسیار خصوصیت های عالی شعری ، زبانی و اسلوبی داشتنش باز منادی و ترغیب کننده بهترین آرزو های انسانی میباشد که برای امروز و فردا خدمت می کند و همیشه و همواره برابر عمر بشر عمرش جاوید است .

استاد کمال الدین عینی

فردوسی در آیینه اشعار شاعران

ای تازه و محکم ز تو بنیاد سخن

هرگز نکند چون تو کسی یاد سخن

فردوس مقامت باد ای فردوسی

انصاف که نیک داده ای داد سخن

ظهیر فاریابی

چه خوش گفت فردوسی پاکزاد

که رحمت بر آن تربت پاک باد

"میازار موری که دانه کش است

که جان دارد و جان شرین خوش است "

سعدی شیرازی

آفرین بر روان فردوسی

آن همایون نهاد فرخنده

او نه استاد و ما شاگرد

او خداوند بود و ما بنده

انوری بلخی

شمع جمع هوشمندان است در دیجور غم

نکته یی کز خاطر فردوسی طوسی بود

زاده گان طبع پاکش جمله گی حوراوشند

زاده حوراوش بود چون مرد فردوسی بود

خاقانی

در خواب شب دوشین من با شعرا گفتم :

کای یکسره معنیتان با لفظ به همدرسی

شاعر زشما بهتر ، شعر آن که نیکوتر؟

از طایفه ء تازی ، وز انجمن فرسی

آواز برآوردند ، یکرویه بمن گفتند:

فردوسی و شاهنامه ، شاهنامه و فردوسی

امامی هروی

هنوز کاخی کو در سخن پی افگنده است

به پای مانده و ماند هزار سال دگر

هزار سال دگر نیز بگذرد که هنوز

هزار کس چو من او را بود ستایشگر

پرویز ناتل خانلری

جلوه ء عرش است این درگه کلاه از سر بنه

وادی توس است اینجا موزه از پایت بکن

مقصد استاد توس است این ، به خاکش جبهه سای

مدفن فردوسی است این ، بر زمینش بوسه زن

با درود و با تحیت آستان او ببوس

جلال الدین هما یی

حکیم زبر دست دانای توس

به نامش سخن می زند طبل و کوس

ز طبعش سخن رونق تازه یافت

زبان دری قدر و اندازه یافت

در انشای شهنامه اعجاز کرد

به روی سخنگو دری باز کرد

ز دورش اگر رفته سال هزار

بود نام او زنده در روزگار

نمیرند مردان روشن روان

که مانند آثار خود در جهان

قاری عبدالله

ایا پیر آزاده ء پاک زاد

سخنگوی دهقان فرخ نژاد

جهان پهلوان دیار سخن

چریک دری – این زبان کهن

دژ پارسی را نگهبان در

ز تازیدن گویش رخنه گر

چو وخشور هستت کتابی به دست

که شرح ابر روح یک ملت است

صالح محمد خلیق

سرچشمه ها :

شاهنامه فردوسی – چاپ بیهقی

در شناخت فردوسی – محمود شیرازی

پند و حکمت فردوسی – نعمت الله ناظری

قصه ها پیرامون فردوسی – بهرام شیرمحمدیان

قهرمان های شاهنامه – دادا جان عابد زاده

جهان بینی و حکمت فردوسی – محمود حکیمی و کریم حسن تبار

یادداشت های نگارنده

پژوهش و نگارش : توریالی رزاقیار

 

 

 


بالا
 
بازگشت