عبدالحکیم شرعی جوزجانی   

 

  

به مناسبت 572 مین زاد روز امیر علیشیر نوایی وزیر دانشمند خراسان و شاعر بزرگ خلق اوزبیک

 

 

 «خـمـســۀ» نـوایـی

بـرلـیـانـی درخـشـان بـر تـارک ادبـیـات تـرکی

نویسنده: دوکتورعلوم پروفیسور

عبـدالحکـیم شرعی جـوزجـانی

نوایی با داستان "فرهاد و شیرین" در برابر ارگ هرات

قسمت دوم

 

  1 ــ « حیرة الابرار »:

   این داستان که 3988 بیت را دربر میگیرد، به 64 باب انقسام یافته که از جمله 21 باب آنرا مقدمه، 40 باب آنرا 20 مقالت، و 20 حکایت و بعدا مثَلها تشکیل  میدهد و سه باب اخیر خاتمۀ داستان میباشد.

   ستون فقرات اثر را مقالتهای بیستگانه تشکیل میدهد که حکایات و مثلها بر آن افزوده می شوند. به عقیدۀ برخی از محققین در حقیقت "حیرة الابرار" داستان خود شاعر متفکر و دانشمند علیشیر نوایی بوده، اندیشه های مختلف اورا پیرامون مسائل زندگی و طبیعت بازگو میکند.

   مسائلی را که در بابهای گوناگون "حیرة الابرار" مورد بحث قرار گرفته می توان به سه دسته تقسیم نمود:

 1ــ مسائل فلسفی،

 2ــ مسائل اجتماعی – سیاسی،

 3ــ مسائل اخلاقی و آموزشی.

اندیشه های نوایی از وحدة الوجود (پانته ایزم) آب می خورد. دایرۀ بینش فلسفی نوایی را که در مجموع آثارش از جمله در "خمسه" انعکاس می یابد، هستی عینی، ماورای طبیعت، انسان و وجود او، عرفان و تصوف و یک عده مسائل دیگر تشکیل میدهد.

   نوایی پدیده های طبیعت و جامعه را بر مبنای بینش فلسفی خود ارزیابی میکند. به انسان عشق می ورزد، به پیشرفت و تکامل اعتقاد دارد و با اندیشه های سترون عصر می ستیزد و با افکار ژرف واقعگرایانۀ خویش در مبارزه علیه بیداد و ستم و برای تامین عدالت به مثابۀ اندیشمند عصر خود قد می افرازد ودر حدود امکانات راه عملی آن را نشان میدهد.

   2 ــ « فرهاد و شیرین »:

 تمام داستانهای خمسه از حیث شکل و مضمون یکسان نیستند. هر کدام آنها ویژگی های خود را دارد. اما ادبیات شناسان برای کتاب دوم خمسه یعنی داستان "فرهاد و شیرین" ارزش خاصی قایل شده اند. بنابرآن این داستان درعین حالی که یک پدیدۀ بزرگ نوین در ادبیات کلاسیک ترکی و ادبیات اوزبیکی می باشد، به صفت یک نشیدۀ فضایل عالی و آرمانهای والای انسانی در ادبیات شرق نیز موقعیت بی بدیلی دارد.

  نوایی در برابرداستان "خسرو و شیرین" نظامی که در خمسه سرایی جایگاه خاص و تعویض ناپذیری را احراز کرده بود، داستان "فرهاد و شیرین" رابه مثابۀ مظهر تجسم سوژه ها و پرابلمها و نیز ایده ها، کرکترها و سیماهای نوین آفرید.

  در "فرهاد و شیرین" نوایی، خسرو قهرمان مرکزی نیست. از نظر او خسرو که در عاشقی بیقرار و در عین حال هوس پیشه، عیاش و خودبین است، شایستگی آن همه ستایش را ندارد. بنابر آن نوایی فرهاد را به حیث قهرمانی که تمام سجایای برجستۀ انسانی را در خود نهفته دارد، در مرکز حوادث داستان قرار میدهد و نام اثر خود را "فرهاد و شیرین" میگذارد.

  داستان نوایی با زایش فرهاد آغاز شده و با مرگ او پایان می یابد. اما در "خسرو و شیرین" نظامی، فرهاد ناگهان و طور اتفاقی وارد صحنه می شود و بعد از آنکه نقش محدود خود را به سر می رساند، زندگی را پدرود می گوید و بعد از آن شیرین میماند وماجرای پر از هوا وهوس خسرو پرویز. اما در "فرهاد و شیرین" فرهاد سیمای تصادفی نیست. بلکه از آوان کودکی در پیوند با واقعیت های زندگی بزرگ می شود. نوایی تمام خطوط زندگی فرهاد رابه دقت بیان میکند. او از همان سنین کودکی نسبت به همسالان متمایزاست، با ولعی عجیب می آموزد، با اشتغال به تمرینات جسمانی و فنون جنگی آبدیده می شود، با ذکاوت، نیرو و مهارت خویش دیگران را به شگفت اندر می سازد، دانش و هنر می آموزد و آن را با زندگی پیوند میدهد. او انسانی متواضع است. امتیازات شاهی و ثروت بی پایان پدر به خود مصروفش نمی سازد.

  روزی در هنگام بازدید از خزانۀ شاهی با صندوق سحر آمیز که "آیینۀ گیتی نما" در آن نگهداری می شود، آشنا میگردد و می خواهد سرنوشت خود را در آن مشاهده کند. خاقان می گوید برای دریافت راز صندوق باید نخست از سرزمین اژدها و اهریمن گذشت و بعد از وصول به یونانستان با سقراط ملاقات کرد و راز آینۀ گیتی نما را از او به دست آورد. فرهاد برای رسیدن به سرمنزل مقصود سواره به راه می افتد و بعد از قهرمانی های چشمگیر و حیرت انگیز به هدف می رسد. نوایی کارنامه های دلیرانۀ قهرمان محبوب خودرا به شیوه ای حماسی می سراید وچه بسا که شهامت فرهاد را در سرکوبی اهرمن به پایۀ رستم دستان میرساند.

  عشق صادقانه و صداقت بی پایان از مسائل مهمی است که در تمثال فرهاد پرورده میشود. عشق از نظر فرهاد فضیلتی عالی و ستوده و نیرویی رهنما به سوی خوبی ها و احساس صمیمانه است که به یاری آن میتوان کیفیت زندگی را خوب درک کرد و به ارزش آن پی برد. اما همگان بخصوص اهل جاه وجلال همیشه نمیتوانند ازین احساس عالی برخوردار باشند، چنانچه خسرو پرویز درعین ادعای عشق به شیرین به سرزمین او هجوم می برد و میخواهد با اعمال زور به مقصود دست یابد. کرده های این عاشق زورگو خشم و غضب فرهاد را برمی انگیزد و خطاب به او دعوای عاشق بودنش را به تمسخر میگیرد و با طنز و کنایه ماهیت محبت مبنی بر هوا و هوس اورا افشا میکند:

  بیراو نی کیم بیریب ملکینی برباد

  قیلورسین نازنین کونگلینی ناشاد

  شکستی غه ستم یایین قورورسین

  ایشیتدیم عشق لافین هم اورورسین

  بو بولغای درد عشق آیینی وه وه

  وفا و مهر شرطی الله الله

  کیشی عشقیده زار اولماق بو بولغای!

  غمیده بیقرار اولماق بو بولغای!

  شاعردر مدخل "فرهاد و شیرین" نظر خود را در مورد چگونگی نگارش داستان به تفصیل بیان میکند و خاطر نشان می سازد که او اثر خود را به شیوه ای متفاوت با آثار اسلاف خود ایجاد خواهد کرد. بررسی داستان نوایی این مطلب را تقویه می نماید که او قدیمی ترین داستانهای مربوط به فرهاد را از نظر گذرانده و حتی منابع تاریخی را هم در رابطه به این مسئله مورد بررسی قرارداده و خواسته آنر ا جانی تازه ببخشد.

  اگر بخواهیم پیرامون منابع داستان به بحث فحص بپردازیم، تنها مقایسۀ آن با سوژه های مربوط به "خسرو و شیرین" هدف مطلوب را به دست نمی دهد. ساحۀ منابعی که نوایی از آنها سود جسته خیلی وسیع بوده است. بنا به تعبیر خود او زندگی انسان مشحون از حوادث گوناگون بوده، ساحۀ دید و تفکر او محدود است. درین جهان بیکران عرصه هایی که اندیشۀ قلم بدستان درآن گام نگذاشته بسی زیاد و دُرهایی که به رشتۀ نظم کشیده نشده اند بی شماراند. لذا نوایی قصۀ فرهاد را از دایرۀ تنگ روایات کوچک و داستانهای محدود بیرون کشید و به قول صادر ایرکینوف این قهرمان در گهوارۀ ادبیات شرق پرورده شد و توسط شاعر کبیر اوزبیک علیشیر نوایی به مدارج عالی بلاغت گام نهاد.

  هم در داستان نظامی و هم در اثر عارف اردبیلی (شاعر آذربایجانی که داستان ویژه ای در بارۀ فرهاد پرداخته) فرهاد به مثابۀ تمثالی به کمال رسیده طور ناگهانی وارد صحنه می شود و فعالیت او از حدود حوادث مربوط به شناسایی با شیرین و حفر کانال در کوه بی ستون فراتر نمیرود. اما چنانکه گفتیم نوایی با شیوه ای کاملا متفاوت با این داستانها با تصویر نمودن فرهاد به صفت قهرمان مرکزی اثرخود، برای نخستین بار در ادبیات شرق موفق می شود تمام مراحل زندگی اورا به شیوه ای خاص رمانتیک عاشقانه و آمیخته با حماسه های قهرمانی یکایک بازگو نماید و سیمای کاملی از یک قهرمان بیافریند.َ بنابرآن به قول محققان دانشمند حییتمیتوف و صادر ایرکینوف فرهاد یکی از آن سیماهای کامل ادبیات جهان است که برجسته ترین خصوصیت های انسانی را در خود گرد آورده است. نوایی با استفاده از منابع تاریخی وافسانه های کهن داستان فرهاد را به یک رمان منظوم و یا رمان بزرگ شعری مبدل ساخته است.

  فرهاد صادقانه به شیرین عشق می ورزد و برخلاف خسرو پرویز سرزمین و مردم اورا نیز دوست میدارد، ارمنستان را از هجوم خسرو بیدادگر حمایه میکند. چون دشمن نمی تواند فرهاد را از طریق زور وادار به تسلیم سازد، به حیله و نیرنگ او را به اسارت در می آورد. اما فرهاد در اسارت نیز روحا زبون نمی گردد و با خردمندی و نیروی اراده، خسرو را مجاب و مواجه به شکست معنوی می سازد.

  مقابل شدن فرهاد با خسرو پرویز و گفتگویی که میان آن دو در میگیرد، هم در "خسرو و شیرین" و هم در "فرهاد و شیرین" از صحنه های جالب هردو داستان است. هردو شاعر کمال دقت و قدرت شعری و استدلال خود را در این دیالوگ به کار برده و داد سخن داده اند. با این تفاوت که پاسخهای فرهاد به پرسشهای خسرو در اثر نظامی منطقی، طنز آمیز و دارای نوعی نرمش است. اما در اثر نوایی در عین منطقی و طنز آمیز بودن، نیشدار، پرخاشگرانه، طعن آمیز و آشتی ناپذیر است. این دیالوگ در اثر نظامی چنین آغاز می شود:

  نخستین بار گفتش کز کجایی؟

  بگفت از دار ملک آشنایی

  اما دیالوگ نوایی با شدت و پرخاش آغاز می گردد و ما قسمتی از آن را اقتباس می کنیم:

  دیدی قیدین سن ای مجنون گمراه

  دیدی مجنون وطندین قیده آگاه

  دیدی کیم عشق اوتیدین دی فسانه

  دیدی کویمای کیشی تابمس نشانه

  دیدی کیم کویماکینگنی ایلا معلوم

  دیدی اندین ایرور جاه اهلی محروم

  دیدی بو عشقدین انکار قیلغیل

  دیدی بو سوز دین استغفار قیلغیل

  دیدی کیم دلبرینگی دی صفاتین

  دیدی تیل غیرتیدین توتمام آتین

  دیدی نوش لبیدین تابقای ایل بهر

  دیدی اول نوشدین ایل قسمی دور زهر

  دیدی آل گنج و عشقین قوی نهانی

  دیدی تفراققه بیرمان کیمیانی

  دیدی کیم شه غه بولمه شرکت اندیش

  دیدی عشق ایچره تینگ دور شاه و درویش

  دیدی کشور بیرای کیچ بو هوس دین

  دیدی بیچاره کیچ بو ملتمَس دین

  دیدی بو ایشدا یوق سیندین یراق قتل

  دیدی بو سوزلارینگ دین یخشیراق قتل

 فرهاد دور از سرزمین خویش در دام نیرنگ وفریب دشمن هلاک می شود، اما در دقایق آخر زندگی نیز به پیروزی عدالت اطمینان دارد. در لحظات واپسین حیات مونولوگ او که در شرایط غربت، پدر و مادر و یار و دیار خویش را به خاطر می آورد، خیلی درد انگیز است. درست در دقایقی که او زندگی را پدرود میگوید، دوستانش    بهرام و شاهپور میرسند، نوحه و فغان بهرام که جسد اورا در آغوش دارد، دل سنگ را هم آب میکند، او ضمن نوحه سرایی میگوید: زبانم بریده باد، اگر این طور احوالت را بپرسم، چشمانم کور شودکه ترا درین حال ببینم.

  بعدا بهرام وشاهپور، سپاه شیرویه پسر خسرو پرویز را تار و مار می سازند و صلح و عدالت را در ارمنستان استقرار می بخشند.

  3 ــ « لیلی و مجنون »:

   مثنوی "لیلی و مجنون" با 3622 بیت سومین داستان "خمسه" را تشکیل میدهد. نتن ملله یف مؤلف جلد اول "اوزبیک ادبیاتی تاریخی" این اثر نوایی را در تکامل تراژدی لیلی و مجنون پدیده ای جدید و مهم می داند.

  نوایی با آثاری که قبل از او درین موضوع پرداخته شده بود، از نزدیک آشنایی داشت. او درعین رعایت سنت پذیرفته شده در سرایش این داستان و استفاده خلاقانه ازآن ، می بایستی نیازمندیهای عصر و زمان خویش را نیزدر آن انعکاس میداد. چنانچه خود در خاتمۀ داستان اشاراتی بدین نکته دارد.

  نوایی مقاومت شکست ناپذیر دو دلداده یعنی لیلی ومجنون رادر برابر عرف و عادات نکوهیدۀ زمان می ستاید و ضمن تصویراستادانۀ سرنوشت درد انگیز آنان، همه را به دفاع از حقوق انسان و حمایت از عشق و محبت راستین و در عین حال به تلاش برای تأمین سعادت خانواده ها فرا میخواند.

  نوایی می کوشد با تکمیل جنبه های حیاتی داستان، سوگنامۀ لیلی و مجنون را ژرفتر و دقیقتر بسازد و برای این منظور در سوژه، ترکیب داستان و کرکتر اشخاص آن تغییراتی وارد می آورد.

  نوایی می گوید از سرایش لیلی و مجنون دو هدف داشته است:

  نخست اینکه می خواسته درقالب افسانه مضمون زندگی عصر خویش رابسراید و مشکلاتی را که دامنگیر زنان و خانواده هاست برجسته بسازد و از عواقب برخورد های تنگ نظرانۀ تعصب آمیز نسبت به سرنوشت انسان، سرنوشت عشق و محبت صادقانه، هم نوعان را بر حذر دارد.

  دو دیگر اینکه برای نخستین بار این غمنامه را به زبان ترکی بسراید تاعموم ترکی زبانان ازآن مستفید شوند. او میگوید: چون داستان به فارسی سروده شده و نکته هایی که با ذوق و روحیۀ ترکان سازگاری داشته باشد، در آن کمتر وجود داشت، من این افسانه را به زبان ترکی آغاز کرده با رعایت ذوق ترکانه، آن را به پایان رساندم. چون این اثر شهرت جهانی پیدا کند، خلق ترک نیز از آن بهره مند گردند:

  چون فارسی ایرد ی نکته شوقی

  آزراق ایدی انده ترک ذوقی

  مین تورکچه باشلابان روایت

  قیلدیم بو فسانه نی حکایت

  کیم شهرتی چون جهانغه تولغای

  تورک ایلی غه داغی بهره بولغای

  البته معلوم است که هماهنگ سازی یک تراژدی عاشقانه با ذوق و روان و روحیۀ یک ملت مستلزم چه قدر نوآفرینی و ایجاد خلاقانه میباشد.

  4 ــ « سبعۀ سیار »:

  ماجرای عشقی "سبعۀ سیار" که نوایی آنرا در پاسخ "هفت پیکر" نظامی و "هشت بهشت" امیر خسرو دهلوی سروده است، چهارمین داستان "خمسه" را تشکیل میدهد.

  "سبعۀ سیار" که مشتمل بر پنج هزار (5000) بیت است و نوایی آنرا در مدت چهار ماه به رشتۀ نظم کشیده، با ترکیب و ساختمان داستانی خود نسبت به سایر داستانهای خمسه تفاوت اساسی دارد. این اثر همانند داستانهای فولکلوری به شیوۀ روایت داستان در داخل داستان آورده شده. داستان اساسی عبارت از ماجرای عاشقانۀ بهرام و دلارام دختری زیبا و هنرمند است. بعدا بهرام در بند هوا و هوس اسیر می شود و نسبت به سرنوشت کشور بی تفاوت باقی میماند و سرانجام هنگام شکار در کام مغاره ای فرو میرود و نابود می شود.

  به عقیدۀ نوایی کرکتر بهرام در داستانهای نظامی و خسرو دهلوی از "مایۀ درد" و "سوز عشق" تهی است. برپا دشتن هفت قصر برای عیش و نوش و وصلت با دختران هفت پادشاه برای افسانه شنیدن از آنان، بهرام را به سرحد یک سلطان عشرت پرست وعاری از عنصر عشق واقعی تنزل میدهد. کرکتری با این همه نارسایی ها شایستۀ توصیف و سنایش نمی باشد. نوایی میگوید:

  ...کیم مونینگدیک ایکی وحید زمان

  هر بیر اوز وقتیده فرید زمان

  بویله نادان اوچون یازیب اوصاف

  انگا قیلغَی لر اوزلرین وصاف

  مدحینی بی حساب یازغی لر

  بلکه موزون کتاب یازغی لر

  ترجمه: ... مانند این دو وحید زمان که هر یک سرآمد اقران عصر خود بودند، چون ستایشگران به توصیف و تمجید بی شمار شخص نادانی چون او (بهرام) برخیزند و ستایشنامه هایی موزون در مدح او بنویسند.

  نوایی در "سبعۀ سیار"، این دو نقیصه را برطرف می سازد. به بهرام "مایۀ درد" و "سوز عشق" میبخشد. او که سخت دلدادۀ دلارام است، روزی در اوج غرور و خودخواهی شاهانه براو خشم می گیرد و در بیابانی بیکران آواره اش می سازد، اما به زودی از کردۀ خود پشیمان شده در برابر عذاب هجران تاب و مقاومت از دست میدهد.

  اعیان سلطنت به مشورۀ حکما هفت قصر برپا میدارند و دختران هفت پادشاه را برای وصلت بهرام فرا می خوانند، مگر این تدابیر سودی نمی بخشد. بعدا برای آرامش خاطر او هفت جهانگرد مسافر را پیدا میکنند تا از آنچه دیده و شنیده اند قصه بگویند. بهرام در جریان قصه پردازی آنان به محل زندگی دلارام پی می برد و بار دیگر به وصال او میرسد.

  بدین ترتیب نوایی سرگذشت بهرام را به مثابۀ حادثۀ مرکزی داستان با پرابلم عشق پیوند میدهد و سیماهای جدیدی چون مانی و سوداگر چین می آفریند و با اتکا به ادبیات شفاهی مردم هفت داستان جدید ایجاد می کند و بدین سان ارزش بدیعی و آرمانی داستان و اهمیت حیاتی آنرا بلند می برد.

  5 ــ « سد اسکندری »:

  این اثر حماسی که آخرین داستان "خمسه" میباشد و 7215 بیت را دربر میگیرد، آیینۀ تمام نمای اندیشه های اجتماعی و سیاسی نوایی به شمار میرود و شاعر آنرا در ماه جمادی الثانی 889 هـ ق (ماه جون 1484م) در مدت چهار ماه تکمیل نموده است.

  تلاش به خاطر ایجاد دولت متمرکز در تحت قیادت پادشاهی عادل آرمان اساسی داستان را تشکیل میدهد.

  نوایی در داستان سیمای پادشاهی دادگر را می آفریند و با استفاده از آن نظریات اجتماعی سیاسی و ایدآل های خود را تجسم می بخشد.

  قهرمان اصلی داستان نوایی، اسکندر مقدونی- این شخصیت تاریخی نیست. این قهرمان، صرف نظرازبرخی شباهت ها (نام، زادگاه وبرخی یورشها) با این شخصیت یونانی، به مثابۀ سیمای خیالی رومانتیک پادشاه ایدآل در نزد نوایی عرض وجود میکند. اسکندر به صفت مبارز راه عدالت و حامی دانش و معرفت به کمال میرسد وکاخ عدالت را بر پا میدارد و اسباب رفاه و آرامش مردم را فراهم می آورد. او با بستن راه خروج یأجوج و مأجوج، اهالی یک کشور را از شر آنها نجات می بخشد و حتی با مشوره دادن به دانشمندان در ابداعات علمی نیز سهم میگیرد.

  نوایی اسکندر را به صفت پادشاهی دانشور و دادگر تصویر میکند و ازین نقطۀ نظر داستان او با آثار پیش کسوتانش متفاوت است. همچنان او تمثال اسکندر را به صفت یک شخص قبلا به کمال رسیده به میدان نمی کشد، بلکه اورا قدم به قدم از مراحل مختلف حیات می گذراند و رشد میدهد. ازین لحاظ اسکندر نوایی با اسکندر امیر خسرو دهلوی از ریشه تفاوت دارد و به قهرمان نظامی نزدیکتر به نظر میرسد.

  نوایی آرزوی پادشاهی را در سر می پرورانید که تمام زندگی و فعالیت خود را وقف سعادت انسان نماید.  او با ایجاد سیمای اسکندر و کارنامه های عبرت انگیز او، شاهان و شهزادگان زمان خودرا به عدالت و انصاف فراخواند.

چون نوایی با ختم داستان "سد اسکندری" از کار ایجاد "خمسه" فراغت می یابد، می خواهد آنرا برای ارزیابی نزد دوست و مرشد خودعبد الرحمان جامی ببرد. در عرض راه او با خود می اندیشد: نظامی که استاد سخن و مخترع خمسه است مدت نیم قرن (یعنی 15 سال - در قرن نهم هجری سی سال را یک قرن محاسبه میکردند) از مردم کناره گرفت تا توانست کلید این گنج هارا به دست آورد و مدتی را نیز وقف تکمیل و اصلاح آن ساخت و بعد از یک قرن(30 سال) توانست این اعجوبۀ دلپذیر را به مردم عرضه نماید.

  خسرو آن ترک هندی لقب نیز با آنکه افسانه را اختصار بخشید، مدت مدیدی را وقف سرایش خمسه ساخت. تو که از صبح تا شام مصروف قیل وقالی و لحظه ای هم از دعوا و غوغای مردم آسوده نیستی، در مدتی نزدیک به دو سال توانستی این نامه را به پایان برسانی. هرگاه عقل محاسب زمانی را که در طی آن این خمسه سروده شده دقیقا محاسبه نماید، از شش ماه تجاوز نخواهد کرد. از جانب دیگر دشواری کار تو درین بود که همه را با الفاظ ترکی سرودی و این کار ساده ای نبود.

  نوایی با این تصورات نزد جامی میرسد و کتاب خود را به او تقدیم می کند.

  جامی کتاب را از نظر می گذراند و سوالاتی از نوایی به عمل می آورد، اورا شادباش می گوید و در حالی که با یک دست کتاب را ورق میزند، دست دیگر خود را بر دوش نوایی می گذارد. نوایی را درین موقع خلسه یی فرا میگیرد و در رویایی شیرین، خود را در باغی پر از سبزه و گل می یابد. جمعی در گوشۀ باغ نشسته اند. یکی از آنان نزدیک می آید و اورا به طرف جمعیت می برد. او حسن دهلوی شاگرد امیر خسرو می باشد.

  در صدر مجلس نظامی و در کنار او امیر خسرو دهلوی و جامی و بعدا خاقانی، فردوسی، سعدی، حافظ، سنایی، انوری و عنصری نشسته اند.

  جامی  و امیر خسرو نوایی را به نظامی و حاضرین معرفی میکنند. نظامی او را دستور نشستن میدهد وضمن تقدیر از قدرت غزلسرایی او، دست آوردش را در عرصۀ مثنوی یعنی خمسه نیز می ستاید و می گوید: چون تو پیوسته از معنویت ما استمداد کرده و راه نیاز در پیش گرفتی، ما نیز به یاری تو شتافتیم. ورنه چگونه ممکن بود این پنج گنج غیر قابل تصرف را به دست آوری و در مدتی کمتر ازدوسال به سرو دن "خمسه" موفق شوی.

خداوند بر نعمت دولت شاه غازی (یعنی سلطان حسین میرزا بایقرا) این چاره ساز مردم بیفزاید که در زمان او شاعری چون تو ظهور کرده که کارت به کار آدمیزاد نمی ماند (یعنی بالاتر توان انسانهای عادی است).

  بدین شکل مثنوی "خمسه" این شاهکار بزرگ علیشیر نوایی که بر اساس محاسبۀ دقیق نوایی شناس معروف اوزبیک پارسا شمسی یف 25615 بیت را دربر می گیرد، چون ستاره ای درخشان درآسمان ادبیات کلاسیک اوزبیک طلوع میکند وتا کنون که بیش از500 سال از آفرینش آن می گذرد، چون برلیانی پر تشعشع برتارک ادبیات کلاسیک ترکی می درخشد و چون منبعی فنا ناپذیر به شاعران و ادب دوستان نور الهام و امید می پاشد. ازین رو نخستین نشر این گنجینۀ معانی از جانب اکادمی علوم جمهوری افغانستان

 به مناسبت 550 مین سالگرد امیر علیشیر نوایی درجهت شناساندن سیمای این ابر مرد عرصۀ دانش، هنر و سیاست در قرن پانزدهم کشور و معرفی اندیشه های والای انسانی و ماتدگار او، گامی بزرگ محسوب می شود که در خور تقدیر و ستایش فراوان است.

  در معرفی علیشیر نوایی وآثارش به خصوص "خمسۀ" او در کشورهای مختلف از جمله اوزبیکستان، روسیه، تاجکستان، ترکیه و ایران کارهای علمی تحقیقی وسیعی صورت گرفته، کتب، رسالات و مقالات بی شماری نوشته و نشر شده است.از جملۀ دانشمندانی که درین زمینه به پژوهش های علمی پرداخته اند باید از پارسا شمسی یف، حمید سلیمان، عزیز قیوموف، واحد زاهدوف، بارتولد، بیرتلس، پروفیسور حییت میتوف، نتن ملله یف، صادر ایرکینوف،آگاه سری لوند، فواد کوپرولو زاده، علی اصغر حکمت و دوکتور رکن الدین همایون فرخ به قدردانی یاد کرد و خاطر نشان ساخت که ما در نوشتن این مقاله در جملۀ سایر منابع از تحقیقات آنان نیز استفاده کرده ایم.

 

     منابعی که درنوشتن این مقاله مورد استفادۀ مؤلف بوده است:

1-   علیشیر نوایی، خمسه، چاپ سنگی تاشکند، مطبعۀ پورسوف، سال 1901.

2-   علیشیر نوایی، محاکة اللغتین ، ترجمه و مقدمۀ تورخان گنجه یی به زبان فارسی، تهران،1327.

3-   علیشیر نوایی، محاکمة اللغتین متن اوزبیکی به اهتمام داکتر محمد یعقوب واحدی، انتشارات اکادمی علوم افغانستان، کابل،1363.

4-   دیوان امیر نظام الدین علیشیر نوایی "فانی" به سعی و اهتمام و مقدمۀ دوکتور رکن الدین همایون فرخ، تهران، 1342.

5-   نظامی گنجوی، خمسه، به کوشش محسن رمضانی، تهران،162.

6-   نتن ملله یف، اوزبیک ادبیاتی تاریخی، جلد اول، نشریات اوقیتوچی،تاشکند، 1965.

7-   دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعرا، تهران، 1338.

8-    تاشپولات احمدوف، جاذبۀ کرکتر قهرمانان خمسه، به زبان اوزبیکی، (مجموعۀ مقالات)، تاشکند، 1986.

9-    نوایی در خاطرات معاصرانش، یادداشت ها و نظریات مورخان و تذکره نویسان معاصر نوایی در بارۀ احوال و آثار او، ترجمه از متون دری به اوزبیکی، تاشکند،...

10-                نوایی و مسائل تأثیر ادبی (مجموعۀ مقالات) به زبان اوزبیکی، تاشکند، 1986.

11-                پارسا شمسی یف، اوزبیک متن شناسلیگی گه عاید تدقیقاتلر، تاشکند، 1986.

12-                عبدالرحمن جامی، مثنوی هفت اورنگ، به تصحیح و مقدمۀ مرتضی مدرس گیلانی، تهران،...

13-                مظفر خیرالله یف، اویغانیش دوری و شرق متفکری(رنسانس و متفکر شرق)، پیرامون آثار و آراء ابو نصر فارابی، تاشکند، 1971.

14-                عبدالحی حبیبی، هنرعهد تیموریان، از انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، تهران، 1355.

15-                نتن ملله یف، شاعر و متفکر بزرگ، نشر "فن"، تاشکند، 1968.

16-                ابراهیم مومنوف، نقش و اهمیت امیر تیمور در تاریخ آسیای میانه، آثار منتخب به زبان اوزبیکی، جلد 1 و 2، تاشکند، سالهای 1968 و 1970.

17-                شمس الدین سامی، قاموس الاعلام به زبان ترکی، جلد 4، استنبول،     1311هـ ش.

18-                آگاه سری لوند، علیشیر نوایی، خمسه جلد 3، انقره، 1967.

19-                ظهیر الدین محمد بابر، بابرنامه، به زبان اوزبیکی، تاشکند، 2002.

20-                عزت سلطانوف، نوایی قلب دفتری، مجموعۀ آثار، جلد 3، به زبان اوزبیکی، تاشکند، 1972.

21-                ادوارد براون، تاریخ ادبیات ایران، جلد سوم، ترجمه و تعلیق علی اصغر حکمت به نام "از سعدی تا جامی"، چاپ تهران.  

 

هیکل بزرگ علیشیر نوایی در پارک ملی تاشکند

 که به اسم نوایی نامگذاری شده است

 

 

 

++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

 

 

پیکرۀ امیر علیشیر نوایی در صحن موزیم تاریخی

و ادبی نوایی در شهر تاشکند که 52 سال پیش به مناسبت تجلیل از 500 مین سال تولد او نصب شده بود

 

به ترکی زبان نقشی آمد عجب                  که جادو دمان را بود مهر لب

ببخشید بر فارسی گوهران                  به نظم دَری دُر نظم آوران

که گر بودی آن هم به نظم دری            نماندی مجال سخن گستری

به میزان آن نظم معجز نظام                نظامی که بودی و خسرو کدام

عبد الرحمان جامی، از"خردنامۀ اسکندری"

 

قسمت اول

 

مختصری در بارۀ این مقاله

 

این مقاله به صفت مقدمه برای نخستین نشر خمسه ترکی علیشیر نوایی در افغانستان نوشته شده و خلاصۀ آن توسط نویسنده در سمپوزیوم بین المللی تجلیل از 550 مین سالگرد امیرکبیر علیشیر نوایی در کابل خوانده شده بود.

نشر کتاب قطور خمسۀ ترکی نوایی با بیش از 24000 بیت در مطبعۀ دولتی کابل به همت والای شادروان جناب فضل الحق خالقیار صدر اعظم وقت افغانستان میسر گردید. ایشان که به قوم معروف تیموریان هرات منسوبند، به تمدن کورگانیان اخلاص و علاقمندی خاصی داشتند ودر مدت زمانی که متصدی امور ولایت هرات بودند، به ترمیم، حفظ و نگهداری آبده های باقی مانده از دوران شاهرخ میرزا، سلطان حسین میرزا بایقرا و امیر علیشیر نوایی اهتمام زیاد به خرج داده، درین راه از هیچگونه سعی و کوشش دریغ نکردند و به منظور احیای نگارستان هرات برای شاد روان استاد محمد سعید مشعل و شاگردانش هرگونه شرایط و امکانات را فراهم آوردند. او به عنوان قدردانی از زنده یاد استاد مشعل، کار تزئین تالار بزرگ ولایت هرات را با تابلوهای قشنگ میناتوری و ترسیم چهره های تابناک شخصیت های بزرگ دورۀ تیموریان چون شاهرخ میرزا، علیشیر نوایی، حسین بایقرا، عبد الرحمان جامی، کمال الدین بهزاد و دیگران به انجام رسانده بود، گامی نمونه در راه احیای نگارستان هرات ارزیابی می کرد. اما افسوس و دریغ که این آفرینش های هنری استاد مرحوم که من در آن وقت از نزدیک شاهد آن بوده ام، از گزند حوادث مشئوم سالهای اخیر مصون نماند و بعد از استیلای طالبان توسط برادر ملا محمد عمر که به حیث والی هرات تعیین شده بود، از بین برده شد.    

در هر حال محترم خالقیار پیشنهاد کمیسیون برگزاری سالگرد نوایی را که بنده سمت معاونیت آن را داشتم، مبنی بر ضرورت نشر خمسۀ ترکی نوایی را پذیرفته، مبلغ پنج ملیون (5000000) افغانی برای این امر خیر منظور فرمودند. خمسۀ نوایی با مقایسۀ دونسخۀ چاپ سنگی سال 1893    تاشکند موجود در نزدمن و نسخۀ چاپ سنگی خوارزم موجود در کتابخانۀ کاندید اکادمیسین دوکتور محمد یعقوب واحدی برای نشر آماده گردید و اهتمام چاپ آن به شادروان عبدالغفار بیانی سپرده شد. در اثر مساعی شبا روزی مرحوم بیانی وهمکاری همسر فداکارش آیخان بیانی کتاب با کاغذ اعلا و پشتی طلایی رنگ در شعبۀ آفسیت مطبعۀ دولتی کابل به زیور طبع آراسته شد، ولی متاسفانه درنتیجۀ خصومت تعصب آمیز و کار شکنی قبیله گرایانۀ رئیس همان وقت اکادمی علوم 2000 نسخۀ چاپ شدۀ خمسه نوایی در اختیار کمیسیون موظف قرار نگرفت و چون قیمت آن به مطبعه پرداخت نشده بود، مسئولین امر از سپردن آن خودداری کردند. زیرا رئیس اکادمی پنج ملیون پول تخصیص داده شده برای نشر کتاب را، عمدا دربدل باقیات سابق اکادمی از مطبعۀ دولتی محاسبه نموده بود. ببینید این رهبران مراکز به اصطلاح علمی کشور را که حتی درحساسترین لحظات حیات فرهنگی مملکت نیز وجدان علمی خودرا از دست میدهند و از کم آمدن پیش روی دانشمندان اشتراک کننده سمپوزیوم بین المللی باکی ندارند.

در هر صورت مرحوم بیانی با مسئولین مطبعه به تفاهم رسیده، درحدود 200 نسخۀ مطبوع این شاه اثر را بیرون کشید و به اشتراک کنندگان محفل توزیع نمود. بعدا برخی از روشنفکران و سرمایه داران اوزبیک و تورکمن، با کارکنان مطبعه کنار آمده یک قسمت خمسۀ نوایی را از چاپخانه کشیده در اختیار علاقمندان قرار دادند و متباقی یکجا با مطبعۀ دولتی کابل در آتش سوزی ناشی از راکتهای مجاهدین طعمۀ حریق گردید.

این بود پرابلم اول. اما پرابلم دوم برمیگردد به نشر مقدمه در اول کتاب. زیرا بدون آن خواننده نمی توانست به مضمون وماهیت اجمالی این شاه اثر پی ببرد. اما ادارۀ اکادمی هردو پارا در یک موزه کرده، به نشر آن به صفت مقدمه خمسه بدون هیچ نوع دلیل ومنطق شدیدا مخالفت نشان داد. تلاش ما وحتی توصیه های جناب خالقیار هم بی نتیجه ماند. من حاضر شدم مقدمه به نام من نه، بلکه به نام رئیس اکادمی علوم  و یا فقط از طرف اکادمی علوم به نشر برسد، اما مرغ رئیس صاحب یک لنگ داشت و طاقت شنیدن دلیل و منطق را درین زمینه نداشت. متاسفانه برخی از عناصر خودی نیز به سایقه رقابت و یا تفاوت سلیقه باوی همنوا شده بودند. بدین ترتیب این مقدمه که برای نشر خمسه نوشته شده بود از نشر بازماند. درهر صورت خلق اوزبیک وتمام ترکان افغانستا از مرحوم جناب فضل الحق خالقیار صدر اعظم وقت افغانستان که باسعۀ صدر و همت بلند بدون هیچ نوع محافظه کاری اجازۀ نشر خمسۀ ترکی نوایی این شاهکار ادبیات تمام ترکان جهان را داده، هزینۀ نشر آن را تمویل کردند، از صمیم قلب منت گذاراند.

بعدا این مقدمه توسط ادیب محترم عبدالغفور پویا فاریابی هنگامی که مدیریت مسئول مجلۀ زوندون را برعهده داشتند،  تحت عنوان "تأملی بر گسترۀ آثار و افکار امیر علیشیر نوایی" درشماره های1و 2 سال 1991(1370 هـ) مجلۀ ژوندون به طبع رسید و قسمت اول آن را مجلۀ "شعر" –  ویژه نامۀ افغانستان، (سال دوم، شمارۀ 14، اکتوبر و نوامبر سال 1994) چاپ ایران با برگردان نمودن نمونه های اشعار نوایی به حروف لاتین اقتباس کرد. چون تعداد شماره های مجلات در سالهای مذکور محدود بود، بنده خواستم اصل مقاله را با تجدید نظر و تکمیل برخی مطالب آن به مناسبت  552 مین سالگرد عـلیشیر نوایی این ابرمرد تاریخ و ادبیات ترکی، در سایت وزین " آریایی" به نشر بسپارم.              ش.ج

 

 تا کنون در کشورما بجز "محاکمة اللغتین" و "محبوب القلوب" امیر علیشیر نوایی هیچ یک از کتب و رسالات او به شکل کتاب چاپ نشده است. از آن رو بعد از ختم دهـۀ نوایی که افغانستان نیز درآن اشتراک داشت، نشر "خمسۀ" ترکی نوایی به مناسبت پنجصد و پنجاهمین سالروز این شاعر کبیر رویداد فرهنگی بزرگی است که زمینه را برای آشنایی مستقیم ترکی زبانان افغانستان با نگرشهای علمی، بینش فلسفی، افکار سیاسی و اندیشه های شاعرانۀ این سخنور متفکر آشنا خواهد ساخت و چون منبعی پر از فیض و برکت در دسترس آنان قرار خواهد داشت.

 چون آثار مطبوع نوایی در افغانستان خیلی کم است، به خصوص نسخه های موجود "خمسه" از شمار انگشتان تجاوز نمی کند و اکثریت ترکی زبانان کشورما با آثار نوایی از جمله با این اثر او آشنایی کافی ندارند، ازین رو کمیسیون برگذاری 550مین سالگرد تولد نوایی خواستند تا مقدمه ای بر این اثر بنگارم که درعین معرفی خمسه، سیمای علمی وادبی نوایی را نیز تاحدی روشن بسازد. من این دعوت را پذیرفتم و به نوشتن این مقدمه پرداختم:

  وزیر روشن ضمیر خراسان امیر کبیرنظام الدین علیشیر نوایی فرزند غیاث الدین کیچکینه بهادر یکی  از امیران والا مقام عهد ابوالقاسم بابر، در ماه رمضان سال 844 هـ ق (9 فبروری سال 1441م) در دارالسلطنۀ هرات زاده شد و پس از شست و دو سال زندگی پر بار و افتخارآمیز به روز دوازدهم ماه جمادی الآخر سال 906 هـ ق (سوم جنوری سال 1501 م) زندگی را پدرود گفت و درمنطقۀ مصلای شهر هرات - زادگاه خود به خاک سپرده شد.

 نوایی نه تنها به مثابۀ اساسگذار مکتب نوین در شعر ترکی و حامی بزرگ این زبان، بلکه به صفت یک رجل سیاسی، دولتمدار عالی مقام، مؤرخ، ادبیاتشناس، زبان شناس، موسیقیدان، نقاش و مصور و شاعر بزرگ غزل و مثنوی، نه فقط در تاریخ ادبیات ترکی، بلکه در تاریخ دانش و فرهنگ شرق، به خصوص خراسان کهن موقعیت ممتاز و بی بدیلی دارد.

 او، نه فقط شاعر شیوا بیان، بلکه متفکری ژرف اندیش است که در تمام عرصه ها توسن اندیشه دوانده. بنا به نوشتۀ مؤلف دائرة المعارف ترکی " قاموس الاعلام" شمس الدین سامی: "به حق او موجد مکتب تازه ای در زبان ترکی است. تا زمان او کسی به لطافت و متانت و ظرافت و زیبایی و دل نشینی و نیز از نظر کمیت تا آن مقدار شعر نگفته و چیز ننوشته است. آثار او در ترکی چغتایی باحفظ لطافت و متانت و اسلوب کلاسیک ترکی به خصوص بسیار ارزنده است".

 نقش نوایی در تکامل ترکی چغتایی ـ اوزبیکی همپایۀ نقشی است که دانته شاعر بزرگ ایتالیا با "کمیدی الهی" در احیای زبان ایتالوی و فردوسی با "شاهنامۀ" خود در پیشرفت و انکشاف زبان فارسی دری ایفا کرده اند.

 نوایی با آثار متعدد خود ادبیات کلاسیک ترکی را در سطح ادبیات جهانی ارتقا داد و با کاربرد واژه ها و اصطلاحات نوین، استفادۀ وسیع ماهرانه از فولکلور خلق اوزبیک و کشف امکانات وسیع این زبان در افادۀ عواطف لطیف انسانی و مفاهیم علمی، به غنامندی آن افزود.

 قدرت غزلسرایی نوایی در اشعار غنایی وی به خصوص چهار دیوان ترکی او به نام "خزائن المعانی" و دیوان فارسی دری او به نام "دیوان فانی" تجلی می کند. اما توانایی کم نظیر اورا در داستان سرایی در شاهکار فنا ناپذیرش "خمسه" میتوان مشاهده کرد.

 نوایی پروسۀ تکامل شعر اوزبیکی را در قالب اوزان عروضی سرعت بخشید و از اوزان هجایی که قالب ادبیات شفاهی و اشعار فولکلوری بود، خلاقانه استفاده نمود و کتاب ارزشمند خود "میزان الاوزان" را در زمینۀ اوزان عروضی نوشت و غزل ترکی را به مدارج کاملا نوین ارتقا داد و آنرا از نظر شکل و مضمون غنا بخشید و با کاربرد کلمات شسته و لطیف و ایجاد ترکیبها واصطلاحات بدیع واستفاده از واژه های عربی و فارسی دری به شیوۀ استادانه، قدرت افادۀ زبان را در تعبیر احساسات و تخیلات شاعرانه و وصف پدیده های زندگی و طبیعت بالا برد و درین زمینه تقریبا همان کاری را کرد که سعدی و حافظ با کاربرد واژه های عربی در زبان فارسی دری انجام داده اند. به طور مثال سعدی شیرازی در یک غزل زیبای خود در هر بیت از3  لغت تا 8 لغت ثقیل عربی را چنان استادانه به کار برده که خواننده به ثقالت این الفاظ متوجه نمی شود:

 چشم بدت دور ای بدیع شمائل

 ماه من و شمع جمع و میر قبائل

 جلوه کنان میروی و باز نیایی

 سرو ندیدم بدین صفت متمائل

 هر صفتی را دلیل معرفتی هست

 حسن ترا قدرت خداست دلائل

 قصۀ لیلی مخوان و غصۀ مجنون

 عهد تو منسوخ کرد رسم اوائل

 دور به آخر رسید و عمر به پایان

 شوق تو ساکن نگشت و مهر تو زائل

 سعدی ازین پس نه عاقلست نه هشیار

 عشق بچربید بر فنون فضائل

 نوایی از عرصۀ محدود مضمون غزل که تا زمان او معمول بود و غالبا فقط احساسات و عواطف شخصی شاعر را افاده میکرد، بالاتر رفت و پدیده های زندگی اجتماعی وتجارب حیاتی خویش را در آن شامل ساخت، غزل اوزبیکی را با اندیشه های فلسفی، اجتماعی، سیاسی، اخلاقی و تربیوی در آمیخت و از جهت مضمون و محتوا افق جدیدی در برابر آن گشود.

 نوایی در اشعار خود عشق و صداقت، دوستی و صمیمیت، عدالت و انصاف، غرور و مناعت نفس و خصلت تسلیم ناپذیری در برابر بیداد و ستم را می ستاید، خیره سری، جهالت، سالوس و ریا را نکوهش می کند و از چهرۀ زاهدان ریاکار پرده برمیدارد.

 نوایی در وصف طبیعت و تصویر حالات روانی انسان به یاری کلمات به مثابۀ نقاشی چیره دست عمل میکند. تشبیهات و صحنه سازی های او نمودار توانایی شگفت انگیز او درین زمینه است.

 کویدی قویاش اوتیده ظلمت تونی

 اوچتی هوا اوزره نجوم اوچقونی

 حیرة الابرار، "خمسه"

 یعنی ظلمت شب در آتش خورشید سوخت و شراره های ستارگان در هوا پریدند.

 در وصف طبیعت:

 هر غنچۀ لاله حقۀ لعل 

 آچیلسه لواده شقۀ لعل

 چون برگی توشارگا میل قیلدی        

 بغری قرا دشت اوزه یاییلدی

 دشت اوزره که سیر اولور صباغه

 بغری قرالر اوچار هواغه

لیلی و مجنون، "خمسه"

 درین شعر که از داستان لیلی و مجنون خمسه اقتباس شده، شاعر برگهای لاله را در فصل بهار به "بغری قره" یعنی سیاه سینه که نوعی گنجشک است تشبیه میکند و ریزش برگهای لاله را در هنگام وزش باد ملایم به پرواز گروه گنجشکان سیاه سینه در دشت همانند میسازد.

  نوایی اولین خمسۀ ترکی را به رشتۀ نظم کشید که شاهکاری بی نظیر در مجموع ادبیات ترکی  و دست اوردی بزرگ در تاریخ ادبیات آسیای مرکزی میباشد.       

   ظهیر الدین محمد بابر گفته بود: "علیشیر بیک نظیری یوق کیشی ایردی. ترکی تیل بیله تا شعر ایتیب تورلر، هیچ کیم انچه کوب و خوب ایتقان ایمس" یعنی علیشیر بیک شخص بی نظیری بود.از زمانی که به زبان ترکی شعر سروده اند، هیچ کس بیشتر و بهتر از او نگفته است.

  خلاصه علیشیر نوایی باکوهی از تالیفات و سروده های خویش مروج  و ستارۀ رهنمای ادبیات کلاسیک اوزبیک است و با سحر کلام و شخصیت محبوب و چند بعدی خویش تاکنون هم منبع الهام شاعران و سخن پردازان میباشد. او بعد از فيلالوگ بزرگ شيخ محمود کاشغری مؤلف « ديوان لغات الترک » در زبان عربی، بزرگترين حامی زبان تورکی است و بانوشتن رسا لۀ « محاکمة اللغتين » کسانی را که مدعی بودند درزبان تورکی ايجاد آثار بزرگ امکان ندارد، با پاسخ های علمی خاموش ساخت وبا  سرايش چهار ديوان «خزا ئن- المعانی » و  شاه اثر خود «خمسه » درزبان تورکی آبدۀ ادبی عظيمی به وجود آورد.  او باگذشت زمان مانند هریک از شاعران و متفکران بزرگ دیگر جهان بهتر و بیشتر شناخته خواهد شد و آثار او در گنجینۀ بزرگ ادبیات جهان جایگاه خاص و شایستۀ خویش را به دست خواهد اورد.

بدون تردید، نوايي استاد مسلم شعر و ادب در هردو زبان بود. به قول دوکتور ذبیح الله صفا درصفحۀ 148 کتاب «تاریخ ادبیات درایران»، "نوایی بزرگترین کسی است که شعر تورکی را به حد اعلای کمال رسانیده وتوانسته به همه انواع شعر فارسی از مثنوی و قصیده وغزل وغیره شعر ترکی بسراید".

    او در اشعار فارسی دری "فانی" تخلص دارد و با دیوان فانی که دارای بیش از 6000 بیت میباشد و با بیش از یازده قصیدۀ خود در تاریخ ادبیات فارسی دری نقش ماندگاری از خود بجا گذاشته است.

     عليشير نوايي و دوست و مرشد او  مولانا عبدالرحمن جامی ممثل دوستی فارسی زبانان و تورکی زبانان خراسان و ترکستان بودند وعنعنۀ انشاد شعر در هردو زبان را تشویق و ترغيب ميکردند.                                                   

جا می بعضا ابياتی به تورکی نيز می سرود. دو غزل ملمع ازاو بجا مانده و ما دو بيت از يک غزلش را درين جا ذکر ميکنيم : 

ای لبت پر خنده و چشم سياهت مست خواب                                                  ايککی زلفينگ آره سيده آی يوزينگ دور آفتاب

مستی می ميکند روی ترا غرق عرق                                                         باده ايچسنگ توکيلو ايککی قيزيل يوز دين گلاب                                             

 شادروان استاد علی اصغر حکمت دانشمند ایرانی که در مراسم پرشکوه پانصدمین سال تولد نوایی به دعوت جمهوری اوزبیکستان در شهر تاشکند اشتراک نموده بود، طی   گزارش مشروح و مفصلی ازین جشن شکوهمند که در شمارۀ 4 سال چهارم ماهنامۀ "پیام نو" به نشر رسانده بود، یادآور می شود که علیشیر نوایی را قوم اوزبیک پس از پانصد سال به خاطر فلسفۀ بلند و دانش ژرف و تحقیقات دقیق و افکار عمیق او تجلیل می کنند.  خود او در باب اشعار فارسی و ترکی خویش قطعه ای دارد که شایستۀ ذکر و قابل امعان نظر است. می گوید:

 «معنی شیرین و رنگینم به ترکی بیحد است

 فارسی هم لعل و درهای ثمین گر بنگری

 گوییا در راست بازار سخن بگشاده ام

 یک طرف دکان قنادی و یک سو زرگری"

   حکیم شاه محمد قزوینی مترجم مجالس النفائس علیشیر نوایی که بیست و یک سال پس از او به ترجمۀ این اثر دست زده، درشرح حال امیر چنین نوشته است: "... وکمال قدرت بر شعر فارسی و ترکی داشته، ولیکن خاطر عاطرش به ترکی گفتن بیشتر افتاده و خمسۀ ترکی او مشهور است و قریب سی هزار بیت خوب است و کسی شعر ترکی بهتر از او نگفته و گوهر نظم بهتر از او نسفته."

   دکتوررکن الدین همایون فرخ محقق ایرانی که « دیوان امیر نظام الدین علیشیر نوایی "فانی" » را با مقدمه ای عالمانه درسال 1375 به طبع رسانده می گوید که : امیر علیشیرپس از فراغ از تحصیل با گذشت اندک زمانی در سن 35 سالگی از سمرقند به هرات رفته و مدت 30 سال تا 906 هـ ق در دستگاه سلطان حسین میرزا به شغل دیوانی اشتغال داشته، در طی این سی سال توفیق یافته است، بیش از شصت هزار (60000) بیت شعر بسراید و سی جلد آثار منثور و منظوم تالیف و تصنیف کند. او می افزاید:  با توجه به اینکه امیر علیشیر در تمام این سی سال به کار دیوانی اشتغال داشته، می توان به همت و پشتکار و علاقۀ او به فرهنگ و ادب پی برد و شایسته است اورا یکی از پرکارترین دانشمندان و سخنوران به حساب آوریم.

  دوکتور همایون فرخ پس از بررسی آثار نوایی به این نتیجه میرسد که او سبک خراسانی را باسبک عراقی و سبک هرات به شیوۀ خاصی درهم آمیخته و اختلاط این سه سبک که نمایندۀ سه نوع طرز تفکر و اندیشه و تخیل استند، در فاصلۀ پنجاه سال اساس و سرمایۀ سبکی شده است که به غلط آن را هندی می خوانند. او توضیح می دهد که پس از انتقال پی درپی قدرت، گروهی از دانشمندانی که در هرات می زیسته اند متوجه دربار بابر و ارغون شاه شده به قندهار و تته رهسپار گردیده اند "و طرز و روشی را که امیر علیشیر و شعرای پیرو او بنیان گذاشته اند نشر داده و در تعمیم آن کوشیده اند و چون شعرای فارسی زبان در هند پیرو آنان شدند، این سبک به هندی نامگذاری شد. به هر حال غزلیات فانی بهترین نمونۀ این سبک است".  او یک تعداد ابیات فانی را که مبین این سبک میداند ذکر میکند و ما برخی از آنها را می آوریم:

   ازخیال آن میان فکر محالی داشتم

   بود اگر چه بس محال اما خیالی داشتم

                  ــــــــ

   شب غم اختر اشکم نیامد در حساب ار چه

   که شب تا روز اختر می شمارد چشم بیدارم

               ـــــــــ

   فراز سبزه هر سو لالۀ رعنا زبسیاری

   بود چون ابر شنکرفی به روی چرخ زنگاری

   و یا گسترده بهر بزم گل فرش زمرد گون

   به روی فرش برپا کرده شادروان گلناری

   لطافت بین که در آیینه گون دریای اخضر فام

   همه عکس شفق را می زند لاف نموداری

   وده ها نمونۀ دیگر.

   او علاوه میکند که در آثار فانی افکار و تخیلات و تشبیهاتی که بعدها به طور وفور و به حد شیاع ( شاید اشباع – ج ) تاسرحد ابهام وایهام و تعقید در آثار گویندگان هندی دیده می شود به صورت ابتدایی آمده است.

   امیر دولتشاه بن علاؤالدوله بختی شاه سمرقندی "مؤلف تذکرة الشعرا" که قصیده ای ملمع در زبان ترکی و فارسی در مدح نوایی دارد، پس از ارزیابی های مفصل فضایل و خصائل کم نظیر امیر، خمسۀ اورا چنین ارزیابی میکند: "آنچه تا امروز از آن طبع لطیف صادرشده در ترکی جواب خمسۀ شیخ العارف نظامی است رحمة الله علیه، قبل از این امیر کبیر هیچ کس بر چنین فضلی اقدام ننموده، الحق داد معانی در آن داستان داده..."

 به قول دوکتور فرخ اثر معنوی امیر علیشیر در ترکی تا آن اندازه است که پس از او شعرای ترک نه تنها سبک و روش او را تقلید کرده اند، بلکه تخلص او را نیز به تخلص خود افزوده اند ویدک کشیده اند، مانند خیالی نوایی، حسینی نوایی، حالی نوایی، شکری نوایی.

 یکی از صوفیان برزگ هند شاه جهانگیر هاشمی، 34 سال پس از وفات نوایی در اثر خود به نام "مظهرالاسرار" که به جواب "مخزن الاسرار" نظامی پرداخته، از سلطان حسین میرزا و علیشیر نوایی به احترام نام می برد و ضمن ستایش از تدابیر مملکتداری ایشان، در بارۀ نوایی می گوید:    

      داشت امیری به هزاران کمال

      نادروممتازو عدیم المثال

      شیردل و صاحب شمشیر بود

      نام خوشش میرعلیشیر بود

      در فن ترکی به صریر قلم

      گفت صلا بر عرب و برعجم

      بلعجب این است که آن نامدار

      با همگی مشغلۀ روزگار

      داد به دیوان غزل انتظام

      کرد یکی خمسۀ ترکی تمام

      گفت به ترکی سخنان بزرگ

      از دم خضر و نفس پیر ترک

      بود شب و روز به صد عز و جاه

     همنفس خسرو عالم پناه

  دوکتور فرخ این ابیات را از کتاب"مظهر الاسرار" شاه جهانگیرهاشمی مورخ 968 متعلق به کتابخانۀ شخصی خود اقتباس کرده است.   

  نوایی، اين شخصیت بزرگ انساندوست که ستارۀ فروزان اين دوربود، به صفت يک دانشمند پيشاهنگ و سياستمدار برجسته، در نيمۀ دوم قرن 15 رنسانس شرق را در خراسان و ترکستان رهبری کرد. او خراسان را که  «کشورعديم المثل» ميخواند وپایتخت زيبای آن شهرهـری را که زادگاهش بود وباغ هايش را رشک بهشت برين و« خيا بان » اش را راه  جنت فردوس ميدانست،  دوست داشت و می گفت:

   شهراه سوی جنت فردوس که جويند      

   فانی به يقين دان که خيابان هرات است 

او در راه عمران این سرزمین کهن از تمام امکانات مادی و صلاحيت دولتی خود استفاده کرد و با استفاده از دارايی شخصی خود بيش از370  بقعۀخير از قبيل مدرسه، خانقاه، مسجد، کتابخانه،جاده، کانال، کاريز،چشمه، پل، حوض و شفاخانه احداث کرد و ساختمان آبده های بزرگی چون آرامگاه علی بن ابيطالب در شهر مزار شريف،  جامع بزرگ مصلای هرات (که به دستوراميرعبد رحمان توسط جنراال ليمسدن انگليسی مين گذاری و  انفجار داده شد  و يکجا با آن بنای عظيم مدرسۀ گوهرشاد بيگم که به قول مرحوم فکری سلجوقی رواقها و گنبذهای آن با خطوط و نقوش نفيس و شگفت انگيز خود آيت زيبايی و شاهد زندۀ صنعت معماری قرن 15 کشور بود، منفجر گرديد) و بازسازی مسجد جامع هرات را نظارت و رهبری کرد.

دانشمند مشهورانگلیس ادوارد براون، در جلد سوم کتاب خود « تاریخ ادبیات ایران» که به نام "ازسعدی تا جامی" توسط علی اصغر حکمت  به فارسی ترجمه و تحشیه گردیده، در بارۀ  نوا یی می گوید که: هم از جهت نویسندگی و هم از جهت حمایه از اهل فضل وکمال، اهمیت و عظمت میرعلیشیرنوایی به اندازه ای روشن و ثابت است که میتوان بدون مبالغه گفت که او ماسیناس کشور خود و زمان خود بوده است.

  بر طبق معلوماتی که مترجم می دهد، ماسیناس سیلنیوس MAEcEnAS,  Cilinius یکی ,E.  از شخصیت های بزرگ روم قدیم، حامی شعر وادب و دوست شاعر بزرگ لاتین هراس بوده که 73 سال پیش از میلاد متولد گردیده و در سال هشتم قبل از میلاد در گذشته است.    

  نوایی که قسمت عمدۀ حیات خویشرا وقف ایجاد آثار اصیل ادبی در زبان اوزبیکی و فارسی دری کرد و مسئولیت افتخار آمیز تشویق، پرورش و حمایت اهل دانش، فرهنگ و هنر عصر را به دوش گرفت، نهضت علمی و ادبی دورۀ تیموریان را را در کمال موفقیت رهبری کرد.

  درینجا یک نکته جدا باید خاطرنشان گردد و آن این که فرهنگ خراسان زمین در انحصار کدام زبان، یا قوم و ملیت معین خاص نمیتواند قرار بگیرد. در تکامل فرهنگ و مدنیت این سرزمین باستان تمام اقوام و ملیت های ساکن در آن سهم گرفته و آثار ماندگار از خود بجا گذاشته اند. همان گونه که هیچ کس نمیتواند نقش فردوسی، ناصر خسرو، سعدی، حافظ، مولوی و جامی را انکار کند، نمیتواند جایگاه میرزا اولوغ بیک و زیج کورگانی او، نقش امیر علیشیر نوایی، بابر میرزا، اتایی، سکاکی، سهیلی، میرزا عبدالقادر بیدل و دیگران را نادیده بگیرد.

 چون نوشتن پیرامون تمام آثار نوایی و توضیح تمام جوانب زندگی و شخصیت چند بعدی او درین مقاله میسر نیست، بنابر آن نویسنده میکوشد "خمسۀ ترکی" علیشیر نوایی را که در میان اثار او جایگاهی خاص دارد، به خوانندگان محترم معرفی نماید.

  از زمانی که استاد بزرگ سخن نظامی گنجوی خمسۀ معروف خود را ایجاد کرد، از قرن 13 تا قرن 15 خمسه سرایی رنگ یک سنت ادبی و عنعنۀ شعری را به خود گرفت، طوری که توفیق در سرایش خمسه عالیترین معیار و محک برای تثبیت قدرت شاعر محسوب میشد، زیرا برای ایجاد خمسه تنها سرودن پنج داستان منظوم کافی نبود، بلکه میبایستی این داستانها  درعین حالی که از لحاظ نام، ژانر، سوژه، قهرمانها و ترکیب خود به طور کلی با خمسۀ  نظامی همانند می بود، نمی بایستی حیثیت نسخۀ مکرر یا تقلید ی آنرا میداشت، بلکه باید از نظر مضمون و محتوا و پرداخت هنری نیز اثری جدید و اصیل می بود و به صفت گامی نوین در رشد و ترقی شعر و اوجی در مراحل تکامل ادبیات به شمار میرفت و ازین لحاظ ، خمسه سرایی کاری بس دشوار و مشکل بود.

  بنا بر همین سبب از جملۀ دهها تن شاعر چون مولانا اشرفی، علی آهی، مولانا فصیح رومی، خواجه حسن خضرشاه، مولانا عبدالله، خواجه عماد، هلالی چغتایی و دیگران که به این کار آغاز کرده بودند، اکثریت شان نتوانستند خمسۀ کامل بسرایند و ازین آزمون موفقانه بدرآیند و به تعبیر نوایی:

   هر کیشی کیم قیلدی تتبع هوس

   سرو و گل اوتروسیده کیلتوردی خس

  یعنی هر که خواست به خمسۀ نظامی پاسخ بگوید، در برابر سرو و گل مشتی خس و خاشاک عرضه کرد.

   نوایی میدانست که پروسۀ رشد و تکامل درنگ ناپذیر زبان و ادبیات ترکی، ضرورت توجه و اهتمام به این امر بزرگ را در دستور روز قرارداده است و ازین لحاظ رفع نیازمندیهای معنوی ملیونها گویندۀ این زبان، مستلزم کارهای بزرگ و ایجادگری های سترگ است. آفرینش خمسه در زبان ترکی یکی ازین نیازمندیهای مبرم بود. بنابرآن نوایی باشهامت و جسارتی بی نظیر درین راه دشوار گام نهاد و با استفاده از تجاربی که در طی بیش از 300 سال از آغاز سرایش نخستین خمسه، در پرتو قریحه آزمایی شاعران متعدد به دست آمده بود، به این کار بزرگ دست یازید و اولین خمسۀ ترکی را سرود.

  نوایی در خمسۀ خود که مشتمل بر دفترهای "حیرة الابرار"، "فرهاد و شیرین"، "لیلی و مجنون"، "سبعۀ سیار" و "سد اسکندری" است، نظامی، امیر خسرو و نیز شاعر معاصر خود عبد الرحمان جامی را که یک جا با وی به سرودن خمسه پرداخت، ستایش میکند و ضمن اعتراف به مهارت و استادی مسلم شان درین فن، آنان را گرامی میدارد و از معنویت شان کمک میجوید:

  یولده سه بو یولده نظامی یولوم

  قولده سه خسرو بیله جامی قولوم

اما هیچ گاه حاضر نمی شود دنباله رو اسلاف خود باشد و محتوای داستانهای آنان را تکرار کند. او می خواهد خمسه ای جدید و اصیل بیافریند و اهمیت اثر خودرا در اصالت و نو بودن محتوای آن میداند. چنانچه در مقدمۀ داستان "فرهاد و شیرین" می گوید:

  انی نظم ایت که طرحینگ تازه بولغای

  اولوسقه میلی بی اندازه بولغای

  یوق ایرسه نطم قیلغان نی خلایق

  مکرر ایلاماق سیندن نه لایق

  خوش ایرماس ایل سونگیچه رخش سورماک

  یولی کیم ایل یوگورمیش تور یوگورماک

  بیراو کیم بیر چمنده سایر ایردی

  نیچا کیم گل آچیلغان کوردی تیردی

  هم اول ییرده ایمس گل ایستمک خوب

  بو بوستان صحنیده گل کوب چمن کوب

  یعنی (طرح نوینی بریز که میل و علاقۀ مردم را به سوی خود بکشاند. ورنه به تو شایسته نیست آنچه را که دیگران به رشتۀ نظم کشیده اند بسرایی. خوش آیند نیست از عقب دیگران تاختن و به راهی که آنان رفته اند راه سپردن. در چمنی که همه گلهای نوشگفته را چیده اند، نباید در جست و جوی گل بود، مگر نمی بینی که درصحن این بوستان گل چقدر زیاد و چمن چقدر فراوان است).

  نوایی در عین ستایش پیش کسوتان خود، کاستی های جدی آثارشان را در می یابد و آنهارا صمیمانه انتقاد میکند. مثلا او خسرو پرویز را به مثابۀ سیمای مثبت و قهرمان ایجابی داستان تأیید نمی کند و در مقدمۀ "فرهاد و شیرین"چنین ارزیابی می نماید:

  ولی چیک کنلر اوشبو جامدین راح

  سراسر بولدیلر خسرو غه مداح

  که ملکی انداق و آیینی مونداق

  سپاهی انداق و تمکینی مونداق

  (تمام کسانی که ازین جام باده نوشیدند ــ یعنی خمسه سرودند ــ سراسر به ستایش خسرو پرداختند که ملک و آیینش چنین است و سپاه و تمکینش چنان).

  نوایی به دشواری کاری که آغاز کرده بود جدا توجه داشت. او می دانست که مقابل شدن با دو حریف قوی  پنجه و استادان مسلم سخن امر سهل و ساده ای نیست و مستلزم دانشی بزرگ، دیدی وسیع و دقیق و استعدادی عالی می باشد:

  ایمس آسان بو میدان ایچره تورماق

  نظامی پنجه سیغه پنجه اورماق

  کیراک شیر آلیده هم شیر جنگی

  اگر شیر اولمسه باری پلنگی

  اما نوایی ازین آزمون دشوار موفق و سربلند بیرون میشود و به آفریدن چنان اثری دست می یابد که نه تنها در زبان مادری او، بلکه در ادبیات شرق و جهان گنجینه ای عظیم و فنا ناپذیر محسوب میشود. از آفرینش خمسۀ نوایی بیش از550 سال می گذرد. در طی این مدت طولانی این شاهکار ادبی، به صفت یکی از محبوبترین آثاری که ایده های عالی انسانی را ترنم میکنند، از طرف علاقمندان پذیرفته شده است.

  نوایی مجموع داستانهای خمسه را که به زودی شهرت جهانی پیدا کرد، در مدت دوسال ( در صورت محاسبۀ روزهایی که طی ان به کار ایجادی پرداخته در 600 روز ) به پایۀ تکمیل رسانید که حتی برای خود شاعر نیز امری غیر مترقبه و عمل قهرمانانه بود که به آسانی نمی شد انجام آنرا توقع برد. او به عظمت کار و استعداد عظیم و شگفت انگیز خود اشاره میکند و میگوید:  در عهد شاه غازی شخصی چون تو عرض وجود کرد که هیچ آدمی زاده ای که تا عصر تو زیست، آنچه را که تو انجام دادی نتوانست انجام دهد:

  که کیلدی زمانیده سیندیک کیشی

  که ایرمس ایشینگ آدمیزاد ایشی

  نوایی میخواست درین عرصه اثری در زبان ترکی بیافریند که در عین همپایه بودن با آثار موجود در زبان دری، اصیل و مستقل از آنها باشد و ذوق زیباپسندی ترکان را اشباع نماید:

  چون اوقومق زمزمه سی بولدی بس

  کونگلوم ارا دغدغه سالدی هوس

  فارسی اولدی چو اولرگه ادا

  ترکی ایله قیلسم انی ابتدا

  فارسی ایل تاپتی چوخورسندلیق

  ترک داغی تاپسه برومندلیق

   -- چون زمزمۀ خواندن به پایایان رسید، هوسی بزرگ در دلم دغدغه انداخت، چون برای آنها به زبان فارسی سروده اند، من باید به زبان ترکی بسرایم. هما نطوری که آنان از خواندن آن در زبان فارسی لذت می برند، ترکان نیز با خوانش آن بزبان خود محظوظ شوند و به برومندی دست یابند.

   نوایی در سال 888هـ (1483م) نخستین دفتر خمسه – داستان فلسفی، اخلاقی و آموزشی "حیرة الابرار" را به اتمام میرساند و هنگامی که به سرودن داستان "فرهاد و شیرین" آغاز میکند، سرشار از موفقیتی که در سرایش نخستین داستان به دست اورده است میگوید: تو طرح روضۀ زرکار یعنی "حیرة الابرار" را به پایان رسانده، درهای گرانبها نثار مردمان کردی و فرشتگان هم درین کاربه تو شادباش و آفرین گفتند. هرچند در سرودن آن رنج زیاد بردی، اما ببین چه گنجینه ای گرانبها به دست آورده ای. اکنون دوباره برای دست یافتن به گنجی دیگر تلاش کن وگنجی را که ازآن به دست می آوری، نثار دوستان بساز:

   یسادینگ روضۀ زرکار طرحین

  چیقاردینگ "حیرة الابرار" طرحین

  خلایق قه ساچیب درثمینلر

  ملائک دن ایشیتدینگ آفرینلر

  اگرچه ایتوریده رنج تاپدینگ

  ولی کور کیم نه ینگلیغ گنج تاپدینگ

  ینه بیر کان نی قازماقلیق قه میل ایت

  قازیب احباب ارا نقدین طفیل ایت

  نوایی در همان سال از سرودن دو داستان دیگر خود یعنی "لیلی و مجنون" و "سبعۀ سیار" نیز فراغت می یابد.

  اتمام پی در پی چهار داستان ارزشمند "خمسه" در اثر کار مسلسل و انقطاع ناپذیر در مدت زمانی نه چندان زیاد، نمودارقدرت شعری و دهای نوایی است. او سرایش چهار داستان را به عبور از چهار کوه بلند دشوار گذار و پر از موانع همانند میسازد.

  شاعر پس از یک مدت مختصر استراحت به نوشتن داستان پنجم آغاز میکند و درسال 890هـ (1485م) آخرین دفتر خمسه "سد اسکندری" را اختتام می بخشد.

  نوایی میگوید که منظورش از آفرینش خمسه تنها افسانه پردازی نبود، بلکه او می خواست اندیشه ها و افکار آرمانی خود را در قالب داستانها به مردمان عصر خود بازگو نماید. چنانچه در خاتمۀ  لیلی و مجنون یادآور میشود:

  یازماقده بو عشق جاودانه

  مقصودوم ایمس ایدی فسانه

  مضمونیغه بولدی روح میلی

  افسانه ایدی انینگ طفیلی

  لیکن چو رقم غه کیلدی مضمون

  افسانه انگا لباس موزون

  نوایی ادبیات را به گنجینه های بزرگی همانند میسازد که نظامی گنجوی پنج دژ استوار بر آن برپاداشت و خسرو دهلوی پیرامون این دژهارا با کاخهای شکوهمند پر از نقش و نگار آراست. این بناهای شکوهمند نیازمند آن بود تا شهری بزرگ با باغهای سبز و خرم نیز به زینت آن بیفزاید. نوایی این شهر را به مثابۀ سواد اعظم و این باغهارا به مثابۀ ریاض خرم به وجود می آورد و بدین سان نقش خمسۀ خود را در تکمیل ادبیات جهان آن روز برجسته میسازد:

  بولسه مینگا فرصت اول قدر چاغ

  کیم شهر ایلا طرح سالیبان باغ

  باغینی ریاض خرم ایتسام

  شهرینی سواد اعظم ایتسام

  نورالدین عبدالرحمان جامی دوست و مرشد علیشیر نوایی که او را در ایجاد و تکمیل خسته تشویق میکرد، ارزش این کار خلاقانۀ نوایی را نه تنها در میان اتراک، بلکه در میان فارسی زبانان و عربها نیز با جدیت  و قاطعیت خاطر نشان میسازد. او در "خردنامۀ اسکندری" خود ارزیابی واقع بینانه ای ازین شاهکار ادبی به عمل آورده، نوایی را شیر قوی پنجه ای میداند که توانست از مصاف با شیر گنجه یعنی نظامی گنجه یی سربلند و پیروز بدرآید، اگر او این اثر خودرا به زبان فارسی می سرود، نظامی و خسرو در برابرش رنگ می باختند:

  به ترکی زبان نقشی آمد عجب

  که جادودمان را بود مهر لب

  ببخشید بر فارسی گوهران

  به نظم دَری دُر نظم آوران

  که گر بودی آن هم به نظم دری

  نماندی مجال سخن گستری

  به میزان آن نظم معجز نظام

  نظامی که بودی و خسرو کدام

  چو او بر زبان دگر نکته راند

  خرد را به تمییز شان ره نماند

  زهی طبع تو اوستاد سخن

  زمفتاح کلکت گشاد سخن

 سخن را که از رونق افتاده بود

  به کنج هوان رخت بنهاده بود

  تو دادی دگر باره این آبروی

  کشیدی به جولانگۀ گفت و گوی

  صفایاب از نور رای توشد

  نوایی زلطف نوای تو شد

  واقعا همان طوری که مولانا جامی یاد آوری کرده بود، "خمسۀ" نوایی تاثیری عمیق و الهام بخش بر مراکز ادبی وقت و شخصیت های علمی و هنری آن زمان وارد آورد و چون پدیده ای بی نظیر مورد استقبال قرار گرفت و به قول خود شاعر، او قلمرو وسیعی را از ختا تا خراسان و از شیراز تا تبریز بدون لشکر کشی در تحت فرمان خود در آورده ( یعنی زیر تاثیرادبی خود قرارداده) و ترک و ترکمان به او دل بسته واز جان و دل عاشق سخنان او شده اند:

  آلیب مین تحت فرمانیمده آسان

  چیریک چیکمی ختا دین تا خراسان

  خراسان دیمه کیم شیراز و تبریز

  که قیلمیش دور نی کلکیم شکرریز

  کونگل بیرمیش سوزومغه ترک جان هم

  نه یالغوز ترک، بل کیم ترکمان هم

   به اهمیت "خمسه" و استقبال ازین شاهکار فنا ناپذیر نوایی میتوان از ورای آنچه زین الدین محمود واصفی مؤلف "بدائع الوقائع" حکایت میکند پی برد. او می نویسد: " مولانا بدخشی می فرمودند که چون امیر کبیر امیر علیشیر کتاب خمسۀ ترکی را به نام همایون سلطان حسین میرزا مشحون ساخته گذرانید، میرزا فرمودند که مدت مدید و عهد بعید است که میان ما وشما ماجرایی در میان است. امروز وقت آن است که آن امر قرار یابد و ماجرا آن بود که سلطان حسین میرزا به امیرعلیشیر اظهار ارادت می نمود و میر را پیر خود میگفت و میر می فرمود که الله الله چه جای این سخن است، ما مریدیم و شما پیر همه.

  چون این گفت و گو به تطویل انجامید، میرزا فرمودند که پیر کدام است و مرید کدام؟ امیر فرمودند که: مرید آنست که هرچه مراد پیر باشد، مراد مرید همان باشد.

  میرزا فرمودند که اسپ اشهب را بیاورند و آن چنان تکاوری بود که تا ادهم شب و اشهب روز با هم جفت گردیدند، چون آن سمندی در مرغزار جهان کس ندیده بود.

 میرزا فرمودند که چون شما مرید شدید و ما پیر، مراد آن است که بر این اسپ سوار شوید و ما در جلو شما رویم. میر را هیچ چاره نماند غیر از سوار شدن. چون میر قدم در رکاب نهاد و آن اسپی بود که به جز شاه راسواری نمیداد، رمیدن آغاز کرد. میرزا هی بر او زد که برجای خود قرار گرفت تا میر سوار شود. چون میرزا به جلو درآمدند، میر بربالای اسپ بی هوش شد، چنان که اورا گرفته فرود آوردند".

   "خمسۀ " نوایی پنج داستان مستقل "حیرة الابرار"، "فرهاد و شیرین"، "لیلی و مجنون"، "سبعۀ سیار" و "سد اسکندری" رادر بر میگیرد و اینک به معرفی مختصر هریک می پردازیم:   ناتمام

  

       

تیاتر بزرگ دولتی اکادمیک اوپرا و بالت به نام علیشیر نوایی در تاشکند که علاوه بر آثار ملی، 30 اوپرا و 20 بالت از آثار کلاسیک جهان شامل برنامه های نمایشی آن میباشد. تیاتر نوایی در طی 80 سال فعالیت خود، تا کنون بیش از 400 نمایش به علاقمندان تقدیم داشته و بیش ازده ملیون (10000000) نفر آنهارا تماشا کرده اند.

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

 دوست فاضل و محترم جناب جرأت صاحب!

مقاله را خدمت تقدیم داشتم. چون انترنت من بعضا درست کار نمیکند، اگر زحمت نشود لطف فرموده با علامتی از رسیدن آن اطمینان بدهید، ممنون میشوم. 

باعرض احترام و ارادت  ش. جوزجانی 
 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت