حضور پرشور دوستان و رفقا درمحفل یادبود زنده ياد جليل پرشور

محفل يادبود مبارز نستوه ، زنده ياد جليل پرشور بروز يکشنبه 17 فبروری از ساعت يک الی سه بعد از ظهر از طرف فاميل و دوستانش در فولکت هوس شهر اديوالا  سويدن برگزار شد. درين محفل پرشکوه تعداد زيادی از رفقا و دوستان زنده ياد پرشور از شهر های مختلف سويدن وکشورهای همجوار حضور بهم رسانيده بودند.

دراين محفل بی ريا ، دوستان پيرامون بعد های مختلف شخصيت زنده ياد پرشور سخنرانی نموده و تعدادی خاطرات شانرا از سالهای زندگی با زنده ياد پرشور بيان نمودند.

محفل با پخش سرودهای ميهنی آغاز شد ، نخست محمدآجان غلجی پس از خواندن يک قطعه شعر انقلابی  بيوگرافی زنده ياد پرشور را به خوانش گرفت :

بيو گرافی مرحوم پرشور 

سخنرانان بعدی اين محفل به ترتيب ذوات آتی بودند :

ـ محترم عبدالخالق بقايی

ـ  محترم رزاق احمدزی

متن بيانيه

غمى نا رفته بيرون از دلم آيد غم ديگر
ندارم مهلتى از ماتمى تا ماتم ديگر


در يكى دو سال اخير اين چندمين باريست كه خبر مرگ عزيزان،ما را بر گليم اندوه وحسرت مى نشاند. امروز كه به خاطر ياد بود عزيز از دست رفته ما، پرشور فقيد دور هم گرد آمده ايم هر كدام ما به نحوى خاطرهء از آن شخصيت والا داريم.
من مثل اكثر شما رفقا پرشور را از سىى وچند سال به اينطرف ميشناسم. او كه نماد مروت،عيارى واز خودگذرى بود شخصيت متواضع، بردبار و مهربانى داشت. گذشت و تواضع در برابر زيردستان ، روش موءدبانه در برابر دوستان،فضايل و آداب عالى اخلاقى،سماجت و شخگردنى و استاده گى در برابر بعضى از بالا دستان به ظاهر محترمى كه در لباس ريا و نيرنگ پنهان شده بودند او را از سايرين متمايز ميساخت.
من از ايشان خاطرات فراوانى دارم كه در اينجا يكى دو تا آنرا با شما در جريان خواهم گذاشت. در گرماگرم حوادث انقلابى ده شصت زمانيكه او مسول امنيتى چهار ولايت شمال كشور بود، براى نظارت پارهء امور مربوط،به سمنگان آمده بود كه بعد از ختم آن وظايف با گروه مختصرى از همرزمان و سربازان راهى كابل گرديد. من نيز در آن كاروان كوچك حضور داشتم
در گردنه آقمزار بالا ناگهان از هر ذاويه اى آتش و اخگر باريد و گلوله هاى داغ وآتشين بر سر وصورت و سينه انقلابيون نشست، صنوبر هاى سترگى بر زمين خوردند.
در چنين اوضاع واحوال كمتر فرماندهى پيدا ميشود كه دست ودلش نلرزد! يك چنين شرايطى قدرت تدبير و مديريت اكثر فرماندهان را فلج ميسازد. فرمانده قطار ما نيز با ديدن اجساد همرزمانش و سيل آتش و دود هنوز از وسواس تردد بيرون نيامده بود كه جوان تنومند و رشيدى
از موتر جهيد و با صداء رسا اطرافيانش را مخاطب قرار داد. رفقا بر دزدان گردنه يورش ببريد. من آنها را زنده ميخواهم !!
اين صدا صداء پرشور بود كه با مسلسل دست داشته اش بر قلب دشمن تاخت و روح وجان تازه اى به بچه ها داد. تا چند دقيقه ديگر محاصره شكسته و دشمن از جسارت بيهوده اش نادم سر شكسته بود. من در آنجا جسارت پرشور را ديدم كه بر خلاف قدرتمندانيكه حين احساس خطر دور بر خود حصار گوشتى از سرباز وباديگارد وهمرزمش ميسازد او خود حصارى شد براى حفظ جان رفقا وهمرزمانش!! او به معراج از خود گذرى رسيده بود!! آن صحنه پرشور را براى من وجوانان انقلابى هم سن وسالم الگو قابل تقليد ساخت.
راه مردان نبود راه ديگر بار شدن
صرف يكبار شدن، يعنى در جادهء خون رفتن وايثار شدن
و اما سالها گذشت، او گرفتار درد سنگين و سرنوشت غم انگيزى شد، دست نامرد مرگ هر روز گلوى او را مى فشرد، چند ماه پيش كه ديگر كاملن نحيف ونا توان شده بود و سايه وحشتناك مرگ دور سرش مى پيچيد در شفاخانه ء در كابل به عيادتش رفتم ، بعد از صحبت كوتاهى با او
شوخى كردم تا موقتن ذهنش را از گرفتارى وافكار مريضى اش برهانم و براى تداوم زنده گى اميدوارش كنم. با تبسم هميشگى برايم گفت: رفيق رزاق براى زنده ماندن فرصت زيادى ندارم،
دكتوران معالجم از هفته ها سخن ميگويند، اما نميدانند كه من سى وچند سال بيشتر از استحقاقم زنده گى كرده ام! به شوخى گفتم مگر ميشود براى زنده بودن استحقاق معين كرد؟
گفت در سالهاى انقلاب هر روزيكه به طرف وظيفه ميرفتم با قبول كامل مرگ لباس رزم مىپوشيدم
من اصلا" بايد در سالهاى شصت ميمردم. و باهم خنديديم....
بغض و نااميدى سنگينى ازآخرين ملاقات مان بر من چيره شد و عظمتى را كه در آن چهره ديدم هنوز هم در برابر چشمانم قرار دارد.
پرشور آن انسان استثايى و بزركى بود كه با خنده وبدون شكايت ولى به اميد وآرزوء اتحاد وهمبستگى رفقايش به استقبال مرگ رفت. روحش شاد ويادش گرامى باد !
در اينجا شعرى از شاعر بزرگ سليمان لايق را بر گزيده ام كه در سوگ نبود انقلابى گمنام جمال دهقان سروده شده است. چون جمال دهقان يار وياور گرمابه وگلستان و رفيق همرزم و دوست شخصى پر شور بود، بناء" گزينيش اين شعر را مناسب اين محفل دانستم

با طلب پوزش از سراينده اين شعر آنرا با تصرف اندك حضور گرامى شما تقديم ميدارم!
جليل سرور خيل مبارزان پدرود
جليل پرجم رزم دلاوران پدرود
جليل روح نبرد آزماى سركش خلق
جليل عسكر پيكار بى امان پدرود
به ننگ خلق كمر بستى وجدا نشدى
تو اى عقاب جوانمرد آسمان پدرود
چو رود سركش انديشه جزو مغز منى
چگونه گفته توانم كه جاودان پدرود
تواى حماسه گر شعر جاودانى رزم
تو اى مسافر درياى بيكران پدرود
حقيقت گهر زنده گى چه سرسخت است
كه ميتوان به چنين مرد قهرمان پدرود
تو زنده اى ونه ميرى چرا كه در دل خلق
فروغ خاطره هاى دلاوران باقيست
هنوز گرمى سوزان عشق خفته به خون
چو شعله در دل داغان اين جهان باقيست
هميشه در دل راهى كه رهروش بودى
طنين زنگ جرس هاى كاروان باقيست
تو زنده اى وچنان زنده اى كه بعد از قرن
شكوه ياد عزيز تو بى گمان باقيست
تو جاودانه اى افسانه ها شدى يادت
به نام نامى انسان قهرمان باقيست
تو تا كه خلق برزمد نه مردنى شده اى
صداى گرم تو در سينهء زمان باقيست
چنانكه عشق بقا در سرشت نوع بشر
شعار سرخ تو در شعر من چنان باقيست
تو در اسارت شبهاى تار وظلمانى
بيامدى به جهان و غلام خان بودى
به هرچه مى نگرستى رهى نه مى بردى
اسير هيبت شبهاى بى زبان بودى
ولى زعطر گل سرخ كوچك نو خيز
چنان دگر شدى گويا كه همچنان بودى
زبامداد نخستين طلوع سرخ نبرد
تو پيشتاز و سرافراز و قهرمان بودى
از آن دمى كه ترا يافتم چو نور بهار
پر از صفايى وگرمى و مهربان بودى
نگاه تيز تو هرگز خطا نرفت زراه
تو تا نهايت اين جاده ديده بان بودى
تو در كشاكش شبهاى تار وظلمانى
چراغ راه نبرد مبارزان بودى
و در برابر هر موج سركش گمراه
چو صخره محكم وبرجاى پر توان بودى
و رود هاى وفا و نبرد و عشق و اميد
بهم يكى شده دريا شده تو آن بودى

 

ـ محترم فريد

ـ محترم حبيب فيضی

ـ محترم ياسين برومند از آستراليا پيامی فرستادند که متن آن چنين است :

باتاسف دردناک از درګذشت رفیق جلیل پرشور،به همه رفقا وفامیل داغ دیده اش ابراز تسلیت عمیق میکنم ما که باهم دوست ورفیق شخصی دوران جوانی ومدرسه بودیم،این دوستی وهم بازی در سطح مدرسه، قبل ازسالهای( ۱۳۴۵)آغاذ، الا ختم تعطیلات تعلیمی۱۳۴۸به ادامه بیشتر، با آوردن یک نامه ای بنام «تعرفهء حزبی» عنوانی مسولین حزبی مزارشریف این دوستی ساده،به یک رفاقت متعهد  به یک آرمان مشترک وباطرز دید مشترک در رابطه به مناسبات غیر عادلانه وحاکمیت طبقاتی  واستبداد سلطنتی در کشوربه عمیق شدن روابط در باور مندی ها وسمت ګیریها در مبارزات آګاهانه سیاسی علیه ارتجاع حاکم ومناسبات عقب مانده فیودالی تغییرکرد ،و شکل بارز تر رفیقانه را به خود ګرفت.

پرشوربعد ازنشان دادن تعرفه حزبی،که :ګفت «رفیق یاسین حالا بهم رفیق هستیم» صمیمانه همدیګر رادر آغوش ګرفتیم.آن ګام نخست دریک راه پاک باداشتن یک تصویر بزرګ از آینده کشورش، توام با اتفاقات وحوادث پر فرازو نشیب زجرها،محرومیت ها، بیکاریها، زندان وتهدیت ، در پختګی ودرایت سیاسی اواثر ګذاربود.

اودر این مسیر پر خطر،مانند همه همرزمانش شجاعانه باداشتن عشق به انسان زحمتکش علیه عقب مانده ګی فقر،جهل وستم قاطعانه تاسقوط دودمان سلطنتی ادامه داشت.حقیقت زندګی پرشورتاثیر عمیقی در مبارزه آګاهانه ای طبقاتی اونقش بسزایي داشت.او باور داشت هیچ شیوه مبارزه در راه ریشه کن کردن انواع تضاد های طبقاتی،ملی ،نژادی ،زبانی ومذهبی موثر نیست جز مبارزه ایدولوژیک طبقاتی .او درسطح درک وتفکرخویش، وابستګی های قوم قبیله،زبان، مذهب،سمت ومنطقه راکاملآ مردودمیګفت.

پرشوراز سقوط حاکمیت وپارچه شدن حزب دریافته بود؛که:حزب ازرهبری جمعی درعمق مظاهرفردګرایي وشونیزم غرق شده است.اومیدید که نقش افراد دروابستګی  به نسبت های ګوناګون،به دورحلقه ای رهبری .رهبری جمعی حزب را زیرتاثیرنظریات فرد سالاری ،کیش  شخصیت وشونیزم فروبرده است.

این ګرایش ها در پدید آوردن تعدد فرګسونها، تمایلات زبان، قوم وقبیله،تاثیرګذار بود،که در ساختار وحدت حزب لطمه ای بزرګ وجبران ناپذیروارد کند،که واردکرد ند....؟

پرشور تلاش کرد، کسانیکه مستقیم ویا غیر مستقیم این حزب بخون نشسته ای شهدای ګلګون کفن مارا که بخاطر دفاع از آرمانشان  شهید شدند، وحدت حزب را بر اساس اعمال، منافع وتمیلات فرکسونی وخود خواهی ایشان،بدین سرنوشت مبهم ګرفتار نموده اند،افشاءکند.

اومطمن بود که همه اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان(حزب وطن) صادق ومومن که درهمان  باورهای انقلابی  راه توده های زحمتکش مردم شریف افغانستان را ادامه میدهند،بدون شک حکم محکومیت  عاملین آن را در دادګاه وجدان ایشان صادر خواهند کرد.

             روحش شاد

            آرمانش زنده باد

          یاسین برومند (سید نی آسترالیا) 

                                              2/16/2013

 

ـ محترم نسيم سحر

ـ محترم رحمت حسن

ـ محترم گنجعلی عبدالله

ـ محترم باقر فرين محسنيان

ـ محترم خليل نجات

ـ محترم همايون طاهر

پس از صرف غذا ، اين محفل پرشکوه در حوالی ساعت پنج عصر پايان يافت.

 

 


بالا
 
بازگشت