میرویس بلخی

 

پس از انقلاب اسلامی در ایران در سال 1979 میلادی، رقابت بین ایران و عربستان سعودی شدت گرفت و این رقابت پس از فرود و فراز های زیاد، در سال 2003 میلادی و شکست صدام حسین در عراق، چنان افزایش یافت که حالت انتزاعی اش را ترک گفت و هر دو کشور طور علنی و صوری در میدان بازی وارد شدند و عراق پس از صدام را نقطه حائل قرار دادند. اما این بازی در جای دیگر بزرگتر شده است.

در زنجیره بهار عربی، در حالیکه خیزش های بزرگ اتفاق افتاد و مردان زور و زر از اریکه های قدرت به زمین افول کردند، سوریه بدون شک مهمترین کشور بوده است که بازی های منطقه ای و جهانی را در پی داشته است. به هیچ پیمانه ای کشور های رقیب به مانند که در سوریه سهیم شده اند، در گیر زد و بند های دپلماتیک نشده اند و تا جایی در این موضوع پیش رفته اند که سقوط یک فرد (بشار اسد) را نشانه شکست و پیروزی میدانند.

سوریه میدان بازی های سیاسی و زور آزمایی برای دو کشور و قدرت منطقه ای خاور میانه در غرب آسیا قرار گرفته است. ایران و عربستان سعودی در حال حاضر قدرت های درجه اول از لحاظ ظرفیت های همه جانبه در غرب آسیا هستند و شعار رهبری حوزه خاور میانه را سر می دهند. در همه کشور های بی ثبات در این منطقه دست یکی از این دو یا برای حمایت و یا برای سرنگونی کار می کند.

سوریه از این کشور ها است که دارای دو ظرفیت انسانی برای این دو کشور محسوب می شود. بشار اسد رئیس جمهوری این کشور با پس منظر علویت برای ایران در مثلث سیاست های شیعی در غرب آسیا هم پیمان بزرگ و با اعتبار تهران شمرده می شود که در بازی های سیاسی رهبران ایران را به شدت حمایت می کند. اسد برای انتشار سیاست های ایران در فلسطین و لبنان همکاری می کند. از آن طرف دیگر عربستان سعودی می خواهد این کشور با اکثریت تسنن و آن هم زیر نفوذ اخوانی ها را از جبهه ایران بکشد و به عنوان هم پیمان خودش در آورد تا از یک طرف نفوذ ایران در لبنان را کاهش بدهد و هم دوست قوی ایران را نابود کند.

در حال حاضر مسائلی است که این دو کشور را در سوریه مصروف داشته است. کمک های پولی و تسلیحاتی از ایران وارد سوریه می شود تا در مناطق شمالی این کشور سنی های ضد حکومتی را سرکوب کند و نفوذ سعودی را تضعیف نماید. ایران شعار های را آغاز نموده است که بواسطه آن می خواهد بگوید با حمله ناتو بر سوریه، حمله دیگر بر جهان اسلام است که نتیجه آن کاملا منفی خواهد بود و یک ملت دیگر به خاک و خون کشیده می شود.

عربستان سعودی با سقوط اسد می تواند به اضافه تضعیف نفوذ ایران، همچنان می تواند از خیزش ها و حمایت اقلیت شیعه در کشور شاهی سعودی جلوگیری کند تا از تهدید های احتمالی امنیتی جلوگیری صورت بگیرد و این کتله ایرانی خواه از طریق سوریه حمایت نشود.

مسئله مهم این است که خیزش های عربی مبتنی بر این باور بوده است که آزادی و دموکراسی در کشور های این منطقه بوجود بیاید و مردم آزاد زندگی کنند. اما تا زمانیکه نفوذ ایران و سعودی در میان باشد و پیروان سیاست های این دو کشور در صحنه سیاسی فعال باشند، دموکراسی و آزادی معنی پیدا نخواهد کرد و در عوض در آینده نیز نظام ائدولوژیک سر کار خواهد آمد که هیچ خوبی نسبت به نظام امروزی ندارد.

مردم سوریه با در نظرداشت به این مسئله، در شرائط فعلی به سه گروه تقسیم شده اند. گروهی که به شدت از اسد حمایت می کند. گروهی که به شدت ضد وی است و به دنبال سقوط رژیم اسد شده اند و گروه سومی که به مسائل کار ندارند و هرکی حکومت کند مشکلی نیست و بی تفاوت به قضایا هستند. گروه دومی باز شامل دو بخش می شوند که بخش اول طرفداران سعودی هستند و القاعده و بخش دوم به دنبال آرمان های دموکراتیک.

مسئولیت ملت دنیا و جامعه جهانی است که از این بخش دموکرات به شدت حمایت کند تا در صورت سقوط اسد، قدرت آنان به دست بگیرند و یک سوریه آرام و آزاد و دموکرات ایجاد کنند.

 

میرویس بلخی

 

 


بالا
 
بازگشت