وداع دو قرئت باهم متفاوت دینی نسبت به هستی و انسان در تاریخ معاصر:

عبد الله عزام نخستین قربانی ای جنگجویان موسوم به عرب های افغان درپیشاور :

 محمد امین فروتن

پیوسته به گذشته بخش پنجم و آخیر :

 

 من به عنوان رئیس جمهور منتخب شما که شما مرا به این مأموریت مهم برگزیده اید شما را به هردین و آئینی که می اندیشید وبا هر نژاد و قبیله ای که تعلق دارید به  وحدت و  برادری انسانی و ملی  فرا می خوانم که شورا و مشورت را پایه و اساس دمکراسی و تنها راه تحقق منافع ملی می شمارم

 

                                « احمد مرُسی رئیس جمهور منتخب ملت مصر »

 

 

چهار مین بخش این یا دداشت را در امتداد  عنوان « نخستین جرقه های از زمین لرزه  خشونت درگروهی  بنام  عرب های افغان! » آغاز نموده بودیم و گفته بودیم که برخلاف انگیزه اصلی انشعابات زنجیره ای که در تباری از بزرگترین سازمانها سیاسی غیر دینی انجام می گیرد اخوان المسلمین مصر به مثابه نهضت نهضت آزادی بخش ضد استعماری و ضد استبداد ی که برمبنای اندیشه های مذهبی  با قرئت  انسانی و حرمت به انسان  از  قلب تاریخ و تمدن خاورمیانه بویژه سرزمین مصر برخاسته بود درامتداد تاریخ گذشته جامعه مصر برای چند مین بار دُچار انشعابات گوناگونی گردیده است ، اما با این تفاؤت که در جنبش ها و سازمان های غیر مذهبی انگیزه ء  هر انشعاب را  مبنای های  منافع مادی تشکیل میدهد اما در نهضت  آزادی بخش اخوان المسلمین مصر که ریشه در افکار و اندیشه های زنده یاد سید جمال الدین افغان و محمد عبده داشت انگیزه وصل ها و جدائی ها حکایت دیگری دارد که  با انشعابی  که توسط یک پزشک جراحی یعنی ایمن رباعی الظواهری که در سال ۱۹۵۱ در یکی از نواحی قاهره بنام Maadi که منطقه سنتی  نفوذ سازمان آزادی بخش اخوان المسلمین مصر نامیده میشد به دنیا آمده بود رهبری میگردیدنه با انگیزه منافع مادی بلکه وداع دوقرئت و دو گفتمانِ باهم متفاوت بود دینی نسبت به خدا ، هستی ، و انسان در تاریخ بود که در حساس ترین شرائط خاورمیانه بویژه جامعه مصر عملی گردید . چنانچه قبلأ نیز اشاره نمودیم آقای ایمن ظواهری که گروه انشعابی از اخوان المسلمین مصر را رهبری میکرد ، در اثر انتقادیی خود یعنی « اخوان المسلمین در ۶۰ سالگی»  که  گفته میشود محمد رباعی الظواهری در سال ۱۹۹۰  پس از بازگشت از افغانستان آنرا نوشت و آنرا دستأورد تلخی نامگذاری کرد سازمان آزادی بخش اخوان المسلمین مصر را محکوم کرد و به توجیه جهاد با کفارو انشعاب اش از نهضت اخوان المسلمین مصر پرداخت . الظواهری در این کتاب با عباراتی روشن وواضیح چنین نوشته است : «اخوان در مورد اصل تسلیم در قبال خدا سازش کرده و از اصول جاهلی دموکراسی تبعیت نموده و جهاد را ترک کرده‌اند.»   

چنانچه قبلأ اشاره نمودیم  باید اعتراف کرد كه پروژه مجاهدین عرب از بسترهای فکری بهره جست که در تاریخ اسلام به عنوان یک گفتمان متحجرانه  و قرئت سنگواره ای از اسلام ریشه عمیقی دارد ، اما  در تاریخ معاصر افغانستان تاریخچه این واژه یعنی « عرب های افغان » را به دوران جنگ سرد و  قدرت  زبیگنیو برژینسکی Zbigniew Brzezinski یکی از پرنفوذ ترین چهره های  دولت ایالات متحده امریکا  که مشاور امنیت قصر سفید بود و مسأله نظارت بر پروژه مجاهدین افغانستان نیز در خیطه صلاحیت ها اش محسوب میگردید  میدانند روی همین جهت  از وی به عنوان طراح پروژه موسوم به « عربهای افغان » یاد میکنند . هیچگونه تردیدی وجود ندارد که با اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی سابق و به میدان آمدن ایالات متحده امریکا و قدرت های غربی به حمایت ازمجاهدین افغان ، بسیاری از مراکز استخباراتی و امنیتی جهان غرب در آسیا ، افریقا و خاورمیانه به حرکت در آورده شدند و بعید نیست که برخی از مراکز عمده استخباراتی امریکا در خاورمیانه و جهان عرب  بالخصوص درمصرو عربستان سعودی به منظور گرم ساختن تنور مقابله با اشغالگران ارتش سرخ ، در برازنده ساختن تفاؤت  افکار و نوع نگاه به حوادث و واقیعت های موجود بیرونی در میان صفوف بزرگترین نهضت آزادی خواهی در خاورمیانه یعنی اخوان المسلمین مصر نقش بازی کرده باشد ، زیرا در اوج جنگ سرد بود که نیروهای نظامی ارتش سرخ به نمائنده گی ازپیمان نظامی « وارسأ » سرزمین افغانستان را اشغال کردند و به قول  زبیگنیو برژینسکی مشاور امنیت ملی دولت جیمی کارتر که سال ها پس از جنگ سرد در یک مصاحبه با خبرنگار روزنامه معروف فرانسوی  « نول ابزرواتور » ضمن مرور بر حوادث گذشته در پاسخ به این سوال خبرنگار روزنامه  « نول ابزرواتور » که آیا پشیمان نیست از این که از رشد بنیادگرائی مذهبی  حمایت کرده و به تامین سلاح و آموزش برای تروریست های آینده پرداخته است؟ رژینسکی چنین جواب داد:

باید دید در تاریخ جهان اهمیت چه چیزی بیشتر است؟ طالبان یا سقوط امپراتوری شوروی؟ به جنب و جوش در آمدن مسلمانان، یا آزادی اروپای مرکزی و پایان جنگ سرد؟

 مسلم است که در چنین اوضاع و احوال تمامی سرویس های اطلاعاتی و استخباراتی جهان غرب بویژه سازمان اطلاعات مرکزی امریکا « CIA » که یکی از بزرگترین مراکز آن در کشور مصر فعالیت میکرد و بر اکثر کشور های اسیا و خاورمیانه ؤقوف داشت به حرکت در آمد و با برقراریی تماس های مستقیم و  غیر مستقیم با سازمان های آزادی بخش ملی در خاورمیانه و مصر اولؤیت های استراتیژیک سیاسی و عقیدتی را برای برخی از آنها تعیین کرد ، چنانچه  با اشغال و تجاوز خاک افغانستان از سوی ارتش سرخ به افغانستان، برژینسکی مشاور امنیتی کارتر به رییس جمهور آمریکا می گوید:

" هم اکنون آرزوی ما بر آورده شد تا انتقام جنگ ویتنام را از شورویها بگیریم"

خلاصه اینکه برخی از تندروترین نیروهای مذهبی برهبریی دکتر ایمن رباعی الظواهری را از بدنه سازمان آزادی بخش و عدالت خواهانه اخوان المسلمین مصر جدا کردند و نخست در سازمان سیاسی نظامی « جهاد اسلامی مصر » جابجا نموده و سپس مطابق با قرارداهای ذات البینی شبکه های استخباراتی مانند سرویس امنیتی عربستان ، سازمان استخبارات نظامی پاکستان و سازمان استخبارات امریکا ،  از راه عربستان سعودی با معیت دیگر داؤطلبان عرب تبار وارد شهر مرزی پیشاور ، پاکستان ساختند . درهمینجا لازم است  تذکر ی بدهم که ایمن الظواهری نه تنها در پیشاور پکستان به عنوان یک داوطلب عرب تبار در جهاد افغانستان سهم گرفت بلکه  به کمک ویاریی مستقیم سازمان امنیت عربستان که در زیر پوشش  سازمان های خیریه مانند هلال احمرعربستان  سعودی ، رابطه عالم اسلامی و ده ها سازمان دیگرخیریه و  عام المنفعه عمل میکرد و شبکه استخبارات نظامی پاکستان " ISI" و سرویس های جاسوسی دیگر کشورها ، فعالیت های سیاسی و تشکیلاتی گذشته و باقیمانده خودرا نیز به عنوان رهبر بیرون مرزیی " جهاد اسلامی مصر " سروسامان بخشید . گفته میشود که ظواهری حلقه واصل میان بن‌لادن و نیروهای محمد فرح عیدید رئیس جمهور سابق سومالی بود و در امتداد همین زمان در برنامه‌ریزی برای ترور علاءالدین نظمی کاردار سفارت مصر در سوئیس و پس از آن در انفجار سفارت مصر در پاکستان شرکت کرد. چنانچه برخی از حلقه های دیپلوماتیک به نویسنده این مقاله به شرطی که از آنها نام برده نه شوند  گفته اند که ایمن الظواهری به نام اُسامه بن‌لادن در هماهنگ ساختن فعالیت اسلام‌گرایان در" بوسنی هرزگوینأ " Bosnië- Herzegovinaنقش ارزشمندی ایفا کرد. او تعداد زیادی از مجاهدین افغانی را جهت کمک به بوسنیایی‌ها و مبارزه علیه نیروهای صرب بسیج کرد. با تأسف فراوان باید گفت این نیروهای مجاهدین که از افغانستان ، کشورهای خاورمیانه مانند ، عربستان ، یمن ، سومالی ، الجزائر ... وآسیای مرکزی جمع آوری شده بودند در سالهای ۱۹۹۸  و ۱۹۹۹ برای مشارکت در جنگ علیه یوگوسلاوی در کنار « جبهه آزادی بخش کوزوؤ» موسوم به « اوچیکا » از نزدیک همکاری کردند .  چنانچه قبلأ متذکرگردیدیم  ایمن الظواهری این مدارج را به آسانی نصیب نگردیده است ، بلکه در طی سالها تلاش و خونریزی و آدم کشی به این مدارج ! رسیده  است  چنانچه دکتور موسی القرنی تبعه سرشناس  عربستان که پس از عبدالله عزام از شاخص ترین افراد محسوب می شد و کرسی  استاد ی را در  پوهنتون « دعوت الجهاد »  پشاور پاکستان که وابسته با رهبرگروهی از  مجاهدین بنام اتحاد اسلامی مجاهدین افغانستان به پیش میبرد  در مصاحبه با روزنامه الحیات چاپ عربستان داستان و چگونگی قتل  دکتور عبدالله عزام را که با معیت دو پسر اش حین رفتن به نماز جمعه در خیابانی بنام«  ارباب رود » به قتل رسید چنین بیان کرده اند :  -

در آن زمان ما به اين نظر بوديم كه دست استخبارات اسرائيل (موساد) با همكارى استخبارات امريكا (سى ، آی ، ای CIA) در قضيه دخيل است. اما بعداً احتمال دست داشتن گروه الجهاد مصرى در ترور شيخ عبد الله عزام منحيث يك نظر موجه تبارز نمود. چون هواداران اين گروه به شدت با وى مخالف بودند و او را يكى از موانع عمده در راه تطبيق برنامه هاى مورد نظر شان در افغانستان مىدانستند. من خودم شخصاً اين احتمال ترجيح مىدهم. در عين حال من به اين نظرم كه شيخ عبد الله عزام مؤسس اصلى حركت مقاومت اسلامى فلسطين (حماس) مىباشد. گرچه شيخ احمد ياسين مرشد فكرى اين حركت بوده، اما تربيه و آموزش عملى كادرهاى آن را شيخ عزام به عهده داشت.

 دکتور موسی القرنی در برابر این پاسخ خبرنگار الحیات که آيا گروه الجهاد مصرى در آن زمان، نيرومندتر بود و بيشتر از ديگران در صحنه قضاياى جهاد افغانستان نقش داشت؟

چنین جواب داده است :

حقيقت اينست كه اين گروه تا پيش از سقوط كابل به دست مجاهدين، نقش چندانى در دوران جهاد در افغانستان نداشت. آنها در يك مرحله ركود به سر مىبردند و از ساحه پشاور منحيث پناهگاه امن به خود استفاده نموده و يكجا با فاميل هاى شان در آنجا زندگى مىكردند. چون در آنجا از هيچ كس بازپرس نمىشد و هركس از هرجا كه مىآمد، آزادانه میتوانست در آنجا زيست كند. مردم از هرجاى دنيا در آنجا سرازير شده بودند و شهر پشاور به يك ساحه مملو از مهاجرين و پناهندگان بيگانه عوض شده بود. لذا آنها از موقع استفاده نموده، در صدد سازماندهى مجدد خود بودند. اما در ميان مجاهدين عرب از لحاظ شركت فعال در جبهات و يا فرماندهى جنگ ها و يا حتى ارتباط با سران احزاب جهادى افغانستان و مشاركت در فعاليت هاى تربيوى و آموزشى، مشهور نبودند. حتى ايمن الظواهرى كه فعلاً از چهره هاى سرشناس اين گروه به حساب مىرود، در آن زمان چندان مشهور نبود. »

شگفت انگیز است که ایمن الظواهری  پس از جنگ افغانستان به اروپا رفت و در سوئیس و دانمارک اقامت گزید. گذرنامه‌های فرانسوی و سوئیسی‌اش به نام امین عثمان و گذرنامه دانمارکی و هلندی‌اش به نام سامی محمود الخفاوی صادر شده است. وی حتی دارای کارت سبز (گرین کارت) اقامت دائم در آمریکاست.

اکنون گرچه بازهم میتوان وجوه تمایز فکری و ایدیولوژیکی دو گفتمان درباره  خدا ، هستی و تاریخ میان انشعابیون برهبریی ایمن الظواهری که وی با چند تن از یارانش با گروهی نظامی بنام « جهاد اسلامی مصر » پیوست و پس از قتل انور سادات رئیس جمهوری مصر که به ششم اکتوبر ۱۹۸۱ توسط خالد احمد شوقی اسلامبولی یکی از اعضای برجسته شاخه نظامی «جهاد اسلامی مصر » که  حین ریژه نظامی صورت پذیرفت  به زندان رفت اما پس از آزادی وارد جهاد افغانستان گردید به  نوعی برداشت متحجرانه و بنیاد گرایانه از جهاد و اسلام مجهز بود اما درمقابل نزدیک به اکثریتی از اعضای باقیمانده اخوان المسلمین مصر به شمول نسل جوان و بالنده ای که پس از منع شدن در فعالیت های سیاسی سازمان اخوان المسلمین مصر در تشکیلات جدیدی بنام حزب آزادی و عدالت برهبریی دکتور محمد مرُسی که در انتخابات آخیر بحیث رئیس جمهور منتخب مردم مصر تعیین گردید ، بر خلاف اندیشه های بنیاد گرایانه ای که برمبنای قرئت خشونت زأ وبر مبنای یک گفتمان ارتجاعی وشرک آلود  از  دین اسلام در وجود برخی  از سازمانها و نهضت های مذهبی مصر و جهان اسلام استوار میباشد با اعتقاد  و ایمان بر اصل زرین « اجتهاد جمعی » ، فقه پویا و دینامیک ،  دموکراسی به مثابه یک روش مدیریت نه تفکرزندگی ،آزادی بیان ، احترام به حقوق بشر و حرمت نگاهداشتن به مخالفان ، بزرگترین ودرعین حال نمایان ترین ممیزه گفتمان عقلانی بشمار می آید که حاکمیت قانون و مناسبات اجتماعی  از طریق خواست و اراده جمعی بر اساس سازوکارو فرآیند های معین شکل بندی حقوقی می یابند . که آثار این نوع اندیشیدن سنگواره ای و شرک آلود را همین اکنون نیز و از بام تا شام در عملکردهای نفرت انگیز پیروان این قرئت به مشاهده میرسند . اما برای یافتن درک  درست و  دقیق نخستین ریشه های خشونت و تروریزمی که برفیته سبز مذهب در حوزه تمدنی ما گِره خورده باشد باید از همان سرچشمه ها یعنی دوران پرآشوب جهاد افغانستان دربرابر اشغال کشور توسط ارتش سرخ ملاحظه و مشاهده نمود ، چنانچه شیخ کمال حلباوی از دانشمندان جهان اسلام و یکی از سخنگویان پیشین نهضت اخوان المسلمین مصر و از بنیانگذاران و اعانه دهنده گان اصلی پوهنتون اسلامی بین المللی اسلام آباد پاکستان که اکنون در انگلستان به سر میبرد طی یک مصاحبه با آقای خالد کرومی خبرنگار اسلام تایمز ایران ضمن اشاره به دست آورد های انقلاب مسالمت آمیز مصر در برابر این پرسش که آیا آیا شهید عبدالله عزام مربوط به گروه القاعده بوده است؟ چنین پاسخ گفته است :

به هیچ وجه عبدالله عزام از القاعده نیست . شاید صحیح باشد بگوییم وی از گروه راست اخوان المسلمین بوده است.  

این اظهارات ازجانب کسیکه در تمامی تحولات وحوادث نه تنها افغانستان بلکه منطقه نقش داشته است ما را به این حقیقت میرساندکه چهارچوبهای زندگی دکتور عبدالله عزام هیچگاه از خشونت و افراط گرائی رنگ نگرفته بود و به یقین که هرم اندیشه های دینی وی نیز مانند هر شخصیت دیگر ی ازعرصه اندیشه و تفکر، گام به گام تاریخ نمو میکنند و به کمال میرسند ،ازحوادث تاریخی میآموزند و درصورت لزوم بر آن تأثیر میگذارند . شاید منصافانه نباشد شخصیت حقوقی و حقیقی ای مانند زنده یاد دکتور عبدالله عزام که عمری را درراه مبارزه با خرافات ،جهل ، استعمار و استبداد بویژه دردوران جهاد علیه اشغالگران روسی سپری کرده اند به « بنیانگذارئی تفکر خشونت و رهبریی گردانهای از عرب های افغان ! » که یک دهه بعد  تهداب بزرگترین و دهشتناک ترین سازمان شبه مذهبی درمنطقه وجهان  یعنی « القاعده » بر آن گذاشته شد متهم سازند ، متأسفانه این گونه توطئه ها و تهمت ها زاده ء عوامل پیدا و پنهانی است که کم وبیش بر نسل جوان و آگاه ما روشن است و میدانند که ریشه اصلی این داد و قال ها در کجا واقع میباشند . ؟ و یاهم لااقل میدانند که براه انداختن چنین هیاهو و اینگونه  تبلیغات  از سر ایمان ، منطق و آگاهی  برنه خاسته اند . زیرا کسانی ویاهم  سازمان ها وشبکه های  که در تمام عمرشان نشان داده اند که در لاک حقیر منافع شخصی و زندگی خصوصی و محدود خویش خزیده بوده اند و برای نابودیی دین و ریشه کن ساختن ارزشهای متعالی تمدن بشری به مثابه نیرویی جاده صاف کن  استعمار جهانی و نظام سرمایه داری عمل کرده اند تا اسلام و ارزشهای معنوی را از ریشه بر اندازند و با مسخ هویت اصلی دین در دنیای معاصر که بخش عمده ء آن توجه به مسائل روزمره زندگی  را احتوا میکند نسل جوان و بالنده ما را با ترزیق خرافات و موهومات  با  قرئت توحیدی و علمی از  دین بیگانه سازند ، اکنون نه می خواهیم که مصداق این  ضرب المثل معروفی که  « مدعی سُست و گواه چُست ! »  قرار گیریم وبه خاطرات عبد الله انس كه از ياران هميشگي و در عين حال داماد شهيد عزام ميباشد و با اسامه نيز رابطه تنگاتنگ داشته است و بهترين ناظر صحنه هاي نخست شكل گيري شبكه القاعده در پاكستان بوده و فعلاً در لندن زندگي ميكند، در یک گفتگو با روزنامه عرب زبان  الحياة چاپ عربستان گفته است که:

 "من خودم در پشاور شاهد بودم كه همكاري و هماهنگي متقابل ميان دكتر عزام و اسامه بن لادن با وجود تعلق خاطري كه باهم داشتند به علت اختلاف شديد هردو روي اساسگذاري و نحوه برنامه هاي كاري القاعده، كاملاً قطع شده بود. بن لادن به بهانه تأسيس القاعده از مكتب خدمات شهيد عزام فاصله گرفت. اما احترام متقابل شخصي خود را همچنان حفظ كردند. با آنهم تعدادي از منسوبين گروه القاعده علناً با شيخ عزام دشمني ميكردند و به او ناسزا ميگفتند".

بسنده میکنیم .هرچند در جهنم استبداد مذهبی حکایت سر دراز دارد ...یار زنده صحبت باقی !

 

 

´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´

 

چگونه سازمان جهنمی القاعده ازگروهی بنام عرب های افغان  سر کشید ؟

نمیدانم تو در آن میانه کدامی ؟

 

 

 

پیوسته به گذشته بخش چهارم :

تحلیل و نوشته از محمد امین فروتن

 

 من به عنوان رئیس جمهور منتخب شما که شما مرا به این مأموریت مهم برگزیده اید شما را به هردین و آئینی که می اندیشید وبا هر نژاد و قبیله ای که تعلق دارید به  وحدت و  برادری انسانی و ملی  فرا می خوانم که شورا و مشورت را پایه و اساس دمکراسی و تنها راه تحقق منافع ملی می شمارم

 

                                « احمد مرُسی رئیس جمهور منتخب ملت مصر »

 

 

یکبار دیگر کوتاه و گویا :

وقتی سؤمین بخشی از این سلسله نوشتارم در صفحات الکترونیکی و چاپی منتشر گردید درست مانند گذشته  برخی ازعزیزان وسروران ضمن واکنش های مثبتی که  نشان داده بودند  باور بر دموکراسی ، حقوق بشر و نهادینه سازیی مؤلفه حرمت به مخالفان و دگراندیشان و تأمین عدالت اجتماعی را که دکتورین و مشی  اصلی حزب آزادی وعدالت برهبریی آقای محمد مُرسی رئیس جمهور منتخب مردم مصر به مثابه خطوط اصلی آن  حزب اعلام گردیده  نمایان ترین  شاخصه تمیز عقیدتی میان حزب آزادی و عدالت مصر که ریشه درنهضت اخوان المسلمین مصر و نامدارترین مرشدان و بانیان معنوی و فکری آن مانند علامه سید جمال الدین افغانی ، شیخ محمد عبده ، امام حسن البنأ داشته است و نهضت ها و حرکت های اسلامی در نیم قاره هند بویژه حرکت ها و جنبش های  اسلامی در افغانستان که مضمون اصلی این نوشتارم را نیز  تشکیل میدهد نشانی گرفته بودند که به باور من  نیز مؤلفه های از قبیل « دموکراسی ، حقوق بشر ، آزادی بیان ، تأمین عدالت اجتماعی و غیره » ریشه درنوع  نگاه بنیادی نسبت به «هستی و انسان » که در متون بنیادی  ادیان الهی  و آسمانی بویژه اسلام در بسته  ای بنام  « توحید » پایه گذاری شده اند ، اتفاقأ ازظهورنخستین جرقه های این نگاه نادرست و مغالطه آمیز به بسته « توحید » که به مثابه گفتمان وقرئت غالب بر جوامع اسلامی سایه افگنده است ، اکثریتی از مسلمانان را که در اقصای عالم زندگی میکردند از ایفای نقش سازنده بویژه در حوزه تعیین سرنوشت انسان به حیث "جانشین خداوند درزمین " وجهت دادن به مسیر تمدن بشری محروم ساختند . نکته مهمتر اینکه این نگاه مغالطه آمیزبه « هستی و انسان »   سبب گردید تا در مسیر زندگی تاریخی  جوامع انسانی به مثابه یک قرئت خشونت زأی ضد صلح بشری مبدل گردد و همچنان  در مناسبات سیاسی و اجتماعی به مثابه نهاد  توجیه کننده اشرافیت و نظام های توتالیتار سرمایه داری عمل کنند ، که بدون شک ریشه تناقض معرفت شنا ختی این گفتمان خشونت پرور با گفتمان « توحیدی » همین جاست .طبیعی است که در زمینه حقوق سیاسی و مدنی شهروندان و حقوق انسانی نیز در شرائطی که دموکراسی هدفمند و آزادیهای مدنی -سیاسی در پارادائیم الگوی انسان امروزی جای گرفته و خواست مشارکت و حق تعیین سرنوشت با عقلانیت هدفمندانه  سیاسی بشر در هم آمیخته است و دیگر دموکراسی نه به عنوان  یک اید ئولوژی و جهان بینی انسان ها بلکه روشی از مدیریت سیاسی در جوامع بشری دانسته میشود ، تمسک به الگوهای نظیر خلافت و یا امامت آمرانه و اقتدار گرا که رابطه حکومت ها با جوامع بشری را به رابطه حق و تکلیف تبدیل میسازند و نهاد قیم سالار را در کسوت دولت دینی حاکم می کند و دولت « مردم سالار» و دموکراتیک حتی هدفمندانه را همچون امر غیر دینی ، وارداتی و غیر شرعی می نامند . از آنجائیکه بنیانگذاران  و هواداران این گفتمان سنگواره ای مؤلفه ای بنام « اجتهاد » را مسدود می خوانند وریشه در همان نگاه مغالطه آمیز نسبت به « هستی و انسان » دارند در حوزه (اقتصاد ، سیاست و حقوق ...) نیز انگاره های ثابت ، جامد و دگم را به عنوان اندیشه ها و انگاره های  دینی خدشه ناپذیر باور دارند و برای انسان ، عقل و تجربه های علمی بشری اندکترین اعتباری قائل نیستند ، لهذا رابطه دین با انسان و جامعه را رابطه جامد و ثابت در همه عصر ها و در میان تمامی نسل ها می دانند ، سخت جالب و شگفت انگیز است که در گفتمان متحجرانه ای که فوقأ به آن اشاره گردید دین یک نسخه جامد و مطلق است .از نظر هواداران این قرئت ، انسان و جامعه دینی ، انسان و جامعه ای است که « اسلام تاریخی !» را که محصول « رجال قدرتمند» تاریخ گذشته است و با عقل گذشته  تعلق دارند به مثابه تنها قرئت حقانی و جازم می پذیرد . این گفتمان به صورت ماکروسکوپیک نه تنها مورد قبول اکثر رجال مذهبی حاکم بر افغانستان است بلکه سایه  شوم آن ازصد ها سال بدینسو بر نامدارترین مراکز مذهبی و شبه علمی  جهان اسلام به مشاهده میرسد ، درست به همین دلیل است که در جشن پیروزیی حزب آزادی و عدالت برهبریی محمد مُرسی  که در انتخابات ریاست جمهوری آخیر مصر زمام مسؤلیت جامعه مصر را بر دوش گرفت و آزادی - دموکراسی - تأمین عدالت اجتماعی و احترام به حقوق بشر را از مهمترین نیاز های جامعه مصر و از اولویت های کاری خود اعلام کردند ، برای تمامی نیروهای دگماتیک مذهبی هرچند روی مصلحت روزگار شعار های کاذب دموکراسی خواهی و عدالت اجتماعی را سر دهند ، جایگاه مناسبی در نظر گرفته نه شده است ! ودر الگوهای هستی شناختی نیز که دو الگوی عمده در مبحث هستی شناسی و هویت انسان  مطرح شده است و قبلأ بصورت مختصر به آنها اشاره نمودم  دوستان و عزیزان متحجر اندکترین جایگاه و مقامی ندارند .  اما در خطاب به  آنعده دوستان و سروران دانشمندی که بروی یک اخلاص ناب و متعهدانه نوشته های ناچیز من را مرور می فرمائند ، و گاه گاهی با تذکرات مشفقانه خویش به اندوخته هایم غنأ می بخشند باید گفت که  در طول چندین دهه آخیر کشورما  ، مردم افغانستان ازفاجعه ای معلوم الحالی  رنج برده اند،  از انحطاط عمومی که درتاریخ پیشگامان تمدن بودند ودر افغانستان پیشوایان و مجاهدان  سیادت و فرهنگ وپیشرفت و مبارزه با اشغالگران و متجاوزان  ! مگر آرام ، آرام  با مسخ فکری و عقیدتی بزرگترین پایگاه های مذهبی که با نفوذ افکار فلاسفه یونان درساحت مقدس زندگی و اندیشه   ، از نظر فرهنگ اسلامی و تمدن سنتی با گذشته خویش بُریدند و بجای استفاده از « عقلانیت جمعی» و«خود آگاهی انسانی » که بدون تردید نمونه های بارزی از قدرت سیاسی وفرهنگی درجوامع بشری محسوب میشوند به نهایت انحطاط فکری وعقب مانده گی اجتماعی وذلت اقتصادی اُفتاده اند ،درمبنای فلسفی فلاسفه  یونان که نزد نظریه پردازان دینی در جامعه ما صبغه ء دینی و حتی الهی به خود گرفته است ،  میتوان گفت تحکیم سلطه این نظریه منجربه چنان نظام سیاسی میشود که حضور فعال «خِرد و خرگرائی » انسانی را نفی میکند و بالاخیره برمبنای همین قرئت معیوب مذهبی  مگر به کمک روحانیت شرک آلود استخاره ای بنام مشیت و قانون الهی برانسان و جامعه حکومت میکنند . که این نوع نظام تئوکراتیک استخاره ای به مثابه یک صورتبندی سیاسی اساسأ با نفی هرگونه قرئتی از دموکراسی و مردم سالاری حرکت میکند وبا این استدلال که چون خداوند خود مستقیمأ و بی واسطه نه میتواند در جامعه حاضر شده و شخصأ سلطه و قدرت حاکم بر جامعه را دردست گیرد ، نمائنده گان خدا به نیابت از وی ، امر تعیین سرنوشت و مقدرات را در دست میگیرند !!. نزدیک ترین و درعین حال مسخره ترین نمونه ای از اینگونه رمال بازی ها و شعبده بازی ها ی که از حامیان سراپا قرص این گفتمان در تاریخ معاصرکشور ما  به مشاهده رسید آنگاهی بوده که جلالتمآب حامد کرزی ازاعضای برجسته جبهه نجات ملی افغانستان  برهبریی حضرت صبغت الله مجددی طی یک انتخابات مجعول در رأس نهاد شرکت نمای مافیائی  بنام « دولت جمهوری اسلامی افغانستان » منصوب گردید ودرهمین مراسم فرمائیشی که ظاهرأ  مراسم تحلیف ریأ " ست " جمهوری افغانستان  انجام میگرفت ، مرد روحانی بااندام های پیر و لاغر و  با عمامه سفید  و ریش انبوه طی یک توصل مغالطه آمیز به بخشی از  آیه ء ۲۶ سوره آل عمران قرآن پاک  چنین اشاره فرمودند :

 ... وَتُعِزُّ مَن تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَاءُ ۖ بِيَدِكَ الْخَيْرُ ۖ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿٢٦﴾

ترجمه: « ........... و تويى كه هركس را كه خواهى گرامى دارى و هركسى را كه خواهى خواركنى، (سررشته‌) خير به دست توست، تو برهركار توانايى‌ (سوره آل عمران آیه ۲۶ قرآن پاک ) در چنین برداشت مجعول از کتاب مقدس قرآن انسان فاقد هرگونه حقوق ذاتی دربرابر حکومت ها و زمامداران است و وظیفه ای جز اطاعت و فرمانبرداری از حاکمان الهی ندارد ! همان گونه که یاد آوری گردید این قرئت تنها به یک جغرافیا و یک مقطعی از تاریخ اختتام نه می پذیرد بلکه در مقاطع گوناگون تاریخی و جغرافیوی و درجوامع مختلف بشری نمایان گردیده است ؛ چنانچه بخوبی دیدیم و شنیدیم که گروه مذهبی  بنام « النور »  با تشکیلات گسترده سیاسی ، بدون آنکه بر مؤلفه های «دموکراسی ، آزادی بیان و عدالت اجتماعی » باور و ایمان عقلانی داشته باشند در انتخابات آخیر پارلمانی کشور مصر شرکت ورزید . گفته مـیشود که حزب سلفی « النور » بنابرمشی سیاسی ای که  داشتند حین زمامداریی حسنی مبارک رئیس جمهور پیشین از هرگونه فعالیت های مخالف ابأ ورزیده بودند مگر با پیروزیی انقلاب ۲۵ جنوری که درنتیجه حماسه های بینظیر جوانان مصر،  رژیم حسنی مبارک سقوط کرد ، حزب سلفی « النور » نیز یکشبه شعار دموکراسی خواهی و آزادی  را سر دادند ؛ و این گفتمان متحجرانه در وجود یکی از بلندرتبه ترین تحصیل یافته گان  پوهنتون یا دانشگاه ازهر مصر که لقب رهبریی یکی از بزرگترین تشکیلات سیاسی مذهبی در افغانستان را با خود حمل میکند در یک گردهم آئی وسیعی  که تنها چند روز پس از مراسم تحلیف ریاست جمهوری آقای کرزی دریکی از تالار های شهر کابل تدویر یافته بود ، بخاطر اقناع مصنوعی افکار عامه که در مورد سرمایه های میلیونی و شهرکسازی های آن چنانی بوجود آمده بود که گویا این سرمایه های سرسام آور چگونه و چه زمانی دردست این تحصیل کرده رشته احادیث دانشگاه الزهرمصر  اُفتیده است ؟ بزبان عوام پسند و در قالب یک مصرعی از شعر مجعول و مجهول محلی که:

 « به خدا داده گان ستیزه مکن  که خدا داده گان را خدا داده است !! » بیان داشت . این گونه اظهارات اززبان کسی که برعلاوه تبحروتخصص درالهیات  در صحنه عملی اکثر رویدادهای تاریخ معاصر افغانستان نیز نقش فعالی را ایفا کرده است ، تفسیرهمان گفتمان سنگواره ای متحجرانه  است که در بسیاری از دوره های تاریخ بشر به مثابه قرئت غالب و مسلط  جوامع اسلامـی  شناخته شده  است هرچند این نظریه به عنوان یک گفتمان و پدیده جدید و متعلق به دوران ما نامیده میشود . باتوجه به مطالب فوق میتوان یک نقیصه دیگری را نیز که به مثابه یک خصیصه همه گیر و بیماریی مزمن بر گرده  اکثریتی ازروشنفکران و فرهنگیان کشورهای شرقی بالاخص افغانی نشسته است نشاندهی کرد ، چنانچه میـبینیم روشنفکران جامعه و حتی دلسوزترین اندیشمندان و دانشمندان  ما به بیمارئی مخصوص « گذشته پرستی وغرورهای کاذب قومی » مصاب گردیده اند ، و در اوج هذیانی که از این بیماری می کشیم  اجساد فُسیل شده قهرمانان اندیشه و خِرد  انسانی را تمامی افتخارات خود میـشماریم وسعی مـیکنیم تا ثابت سازیم که آن قهرمانان تاریخ ، فلاسفه و نوابغ وابسته به ملیت ، قوم وجغرافیای اند که ما نیز از لحاظ نژادی و قومی به آن متعلق هستیم . ! مسأله ای را که من به مثابه یک درد مزمن مطرح کردم ذاتأ و اصولأ دارای ابعاد بسیار مثبتی به حساب می آید ، اما سوال بزرگی که مطرح میشود این است که چرا وازچه زمانی این مؤلفه ای از« هویت » و «خود آگاهی جمعی » در بستر تاریخی سرزمین ما به یک عملیه تخدیر کننده مبدل گردیده است. ؟ زیرا هرعاملی که هرچند در مقطعی از تاریخ وجغرافیای خاصی اززمین مثبت جلوه کرده باشد.روشنفکران ، دانشمندان و معتقدان به یک ایمان  و یک داعیه را از اهداف اصلی و فوری منحرف سازند ، آن عامل ، عامل استعمار و نظام سرمایه داری مافیایی است ،وبدبختی ما که نه میتوانیم تشخیص بدهیم این است که به قول دانشمندی برای اغفال ذهن نامدارترین دانشمندان جامعه ما که تنها با ظواهر و مظاهرآشنا اند وواقیعت های روزگار را تنها با دیدن زرق وبرق بیرونی قضاوت میکنند  از آنچه که باید بیاندیشند یعنی از سرنوشت « من » به عنوان انسان و سرنوشت « ما» به عنوان جامعه ، غالبأ ما را دعوت میکنـند که به مسأیل  به ظاهر بسیار ابرومند و عظیم حتی بسیار مباهات انگیزوتفاخُرآمیز فکر کنیم و مشغول شویم تا بصورت نرم افزاری ما را  از صحنه خارج کنند ، زیرا هدف این است که ما در صحنه اصلی یعنی « تعیین سرنوشت و تلاش برای احیای حق خود ارادیت به سطح ملی » نباشیم ودرنتیجه یک عملیه «انتخابی آزاد وشبه دموکراتیک !» هرجائی که خواسته باشیم ،حضوریابیم .

البته باید گفت که عوامل معلوم الحال دیگری ازسیستم مافیائی واستحماری معاصر،اعتیاد به « قومیت افراطی تا مرز فاشیسم » و« گذشته پرستی پوچ و غیره.... » هستند که نه تنها در گروه خونِی تبار و کتله های از دانشمندان و روشنفکران مربوط به عصر ما به مشاهده میرسند بلکه آثار و عوارض مهلکی  از این ویروس کُشنده را از اجداد و نیاکان مان به میراث برده ایم . زیرا می بینینیم که توانائی های از بهترین و زبده ترین دانشمندان جامعه ما را به این امر معطوف ساخته است تا ثابت کنند که  فلان دانشمند و فلان فیلسوف و نابغه  وابسته  به نژاد و ملیت آنها ست !چسپید ن به چنین گذشته مجهول ومجعول فلسفه زندگی ما شده است ، دعوی بر سر همین فلیسوف آزادیخواه جامعه ما  علامه سید جمال الدین افغان را نگاه کنید که  چندین دهه پس از مرگ ظاهری وحتمی  اش  تنها با قدرت اندیشه وحضور فکری خود توانیست بزرگترین نهضت ها ی آزادی خواهی و عدالت طلبی  را بیرون از زادگاهش  افغانستان توسط فرزندان همان آب وخاک یعنی آزادی خواهان و استقلال طلبان عرب و عجم سراسر خاورمیانه را به شوروهیجان در آورده است مگردر افغانستان و ایران دوسرزمینی داغی که  همیشه و درامتداد تمامی تاریخ معاصر بر سرسرنوشت شجرة النسب که از کدامین خیطه و جغرافیه  سرکشیده  وجنازه « چند کیلوئی »آن بزرگمرد اندیشه وعمل ، میان بزرگترین و با دردخورترین اندیشه مندان وروشنفکران این خیطه فرهنگی جنگ های لفظی و قلمی وجود داشته  است هنوز هم آتش خانمانسوز کینه ها ، جنگ های فرسیائشی قدرت ، نفرت وویرانی های تباه کنـنده  ادامه دارد « ای برادر، تو همان اند یشه ای ما بقی تو، استخوان و ریشه ای »  این سخن فیلسوف و عارف نامدار فرهنگ وتمدن ما حضرت مولانا جلال الدین بلخی  است که اصولأ جهت  بینش و نگاه همه ما را  نسبت به هستی و انسان تغییر می دهد . واکنون باپوزش از همه عزیزان مبحث گذشته مانرا ادامه میدهیم .

        نخستین جرقه های از زمین لرزه  خشونت درگروهی  بنام  عرب های افغان!

چنانچه در آخرین قسمت بخش قبلی این نوشتار بیان داشتم  که سر انجام جناحی که بر اجتهاد در دین باور نداشتند و یک پزشک معروف محمد ایمن رباعی  الظواهری که در یکی از نواحی قاهره بنام Maadi که منطقه سنتی  نفوذ سازمان آزادی بخش اخوان المسلمین مصر نامیده میشد به دنیا آمده بود آن کتله را رهبری میکرد از بدنه اخوان المسلمین مصر جداشدند و به سازمان جهاد اسلامی مصرپیوستند .

گفته میشود که محمد رباعی الظواهری در سال ۱۹۹۰  پس از بازگشت از افغانستان در مصر کتاب « اخوان المسلمین در ۶۰ سالگی» ؛ دستاورد تلخ را منتشر کرد. وی در این کتاب اخوان المسلمین را محکوم کرده و به توجیه جهاد می‌پردازد. الظواهری در این کتاب با عباراتی روشن وواضیح چنین نوشته است :

«اخوان در مورد اصل تسلیم در قبال خدا سازش کرده و از اصول جاهلی دموکراسی تبعیت نموده و جهاد را ترک کرده‌اند.»

برای نخستین بار برخلاف  انشعابات دراکثر سازمانها و نهضت های سیاسی معاصر که مولود منافع و قدرت تشکیلاتی و مادی اعضأی مؤثر بوده اند ، در نهضت بزرگ اخوان المسلمین مصر با نگاه به تاریخ و مؤلفه های زندگی بشر انشعاب بزرگی با یک  نگاه متحجرانه به جامعه و تاریخ  که بعدأ توسط یکی از بانیان انشعاب یعنی ایمن رباعی الظواهری بصورت واضیح در کتاب خود «الحصادالمر»، به شدت از اخوان المسلمین مصر  انتقاد کرده و دلیل انحراف آنان را تأیید حکام مصر، موافقت با قانون اساسی و دموکراسی و پذیرش احزاب سکولار و غیراسلامی، پذیرش مشارکت در گردش مسالمتآمیز قدرت، پذیرش قوانین و مقررات حاکم بر مصر و جهان اسلام وبزرگترین دلیل مخالفت و انشعاب از اخوان المسلمین مصر دانیست . و دردهه هشتاد میلادی آنگاه که تنور مبارزه مسلحانه علیه اشغال گران روسی در افغانستان داغ بود ایمن رباعی الظواهری پس از یک مسافرت به عربستان وارد پیشاور پاکستان گردید ...

ادامه دارد

 

 

+++++++++++++++++++++++++++

 

 

وقتی بَردگان پیروزیی مظلومیت را جشن می گیرند !

                  نمیدانم تو در آن میانه کدامی ؟

قسمت سوم :  

 

 من به عنوان رئیس جمهور منتخب شما که شما مرا به این مأموریت مهم برگزیده اید شما را به هردین و آئینی که می اندیشید وبا هر نژاد و قبیله ای که تعلق دارید به  وحدت و  برادری انسانی و ملی  فرا می خوانم که شورا و مشورت را پایه و اساس دمکراسی و تنها راه تحقق منافع ملی می شمارم

 

                                « احمد مرُسی رئیس جمهور منتخب ملت مصر »

 

وقتی دؤمین قسمت این نوشتار به نشر رسید با سیلی از واکنش های دوستان و عزیزان مواجه شدم البته باید گفت که برخی ازنقطه نظرات عزیزان میتوانیستند با دریافت فرصت برای دویا سه مرتبه مرورکردن برنوشتارم در زمینه نقطه نظرات مورد نظرآن  دوستان نیز حل مطلب گردد که من نیز به آنعده پیشنهاد ات عزیزان نخواهم پرداخت مگر خوشبینانه ترین ودر عین حال منطقی ترین آنها عکس العمل های  بود ند که دوستان خواننده مقاله طوری برداشت فرموده بودند که گویا به باور من گفتمان اقتدارگرا منحصر به کانون مذهب اهل سنت و الجماعت است و مذاهب دیگری بویژه مذهب اهل تشیع با قرئت امام زمانی از آن مبرأ اند ! که بدون شک  شاید در بررسی های تاریخی و سیاسی نهضت بزرگ آزادی خواهانه اخوان المسلمین در مصر که حزب آزادی و عدالت یکی از میراث داران و جانشینان فکری و عقیدتی اخوان المسلمین بشمار می آید تأثیر گذار بوده باشد . !  مگر به کمال احترام و ادب باید گفت که مبحثی که اکنون ودر همین زمینه ما براه انداخته ایم بیشتر از ریشه های فکری و نگاه به هستی و جهان مایه میگیرد که اصولأ با مکانیزمی بنام « اجتهاد ِ جمعی و دینامیک » انسان این جانشین خداوند درزمین را در تمامی ادوار تاریخ و قلمروهای جغرافیاوی رهنمائی میکند ،البته باید خاطرنشان ساخت که پتانسیل وهسته ی اصلی  این مکانیزم که " اجتهاد جمعی " نامیده میشود همانا «عقل متعهد وهدفمند » تشکیل میدهد . وباید مراقب بود که حریم این مکانیزم یا « اجتهاد جمعی » از هرنوع خرافات و ذهنی گرائی ها در آمان نگاه داشته شود با مسؤلیت و تعهد باید گفت که برای دریافتن درست و دقیق یا درک تحقیقاتی اندیشه جنبش های سیاسی اسلام درعصرکنونی را درسرچشمه های نخستین و علل و اسباب و جریانات اولیه در تاریخ باید  جستجو نمود  ، که کشورهای خاورمیانه با لخصوص  مصر دراین  زمینه از تقدم و پیشرفت برخوردار است ، زیرا قبل از آنکه محمد عبده ،  رشید رضأ و حسن البنأ و نهضت اخوان المسلمین در مصر عرض وجود کنند بسیاری از حرکت ها و جنبش های آزادی بخش دینی  در نیم قاره هند و شخصیت های نامداری چون علامه سید جمال الدین افغانی به عنوان یک مصلح بزرگ برای نجات کشورهای از شرّ عقب افتاده گی و استعماربر اساس یک قرئت انسان مداروحرمت به مخالف و حتی معاند  آغازیده بودند ، البته اینجا هدف از بررسی تاریخی و عملی  نهضت های نیم قاره هند بالخصوص عملکرد ها و اهداف علامه سید جمال الدین افغانی نیست بلکه اثبات این واقیعت است که  از همان دوران بیداری ضد استعماری - ضد استبدادی و جنبش اعتقادی کشورهای اسلامی دو گفتمان وقرئت نسبت به هستی ، انسان وتاریخ درحوزه باور های دینی و اعتقادی وجود داشت ، باید اذعان کرد که ریشه های این هردو بینیش و دونگاه به هستی وتاریخ فراتر از هرنوع زدوبندها و رشته های تنگ نظرانه مذهبی تنها بر اساس توحید وعقلانیت متعهد  که اساس آن حرمت به انسان است ، سنجیده میشوند. باید یاد آوری نمود که سلسله این نگرش تنها در حوزه پیروی ازمذاهب مختلفه خلاصه نه میشود بلکه تأثیرآن برتمامی اندیشه های چپ وراست اعم ازسکولار و مذهبی به مشاهده میرسد . ویکی از برجسته ترین توجهاتی که در این گفتمان موجود است همان نگاه انسانی و بالاتر از هرنوع تمیزات و تبیعیضات نژادی ، مذهبی ، قومی و قبیلوی میباشد که روی همین دلیل باید گفت این نگاه تنها در حوزه مذهب  اهل سنت و یاهم پیروان مذهب تشیع خلاصه نه میشود بلکه مکتب هاوایدیولوژیهای دیگری را نیزشامل میباشد  که هواداران و پیروان آن در راستای خدمت به انسان و  جامعه مشغول فعالیت اند . اکنون با این امید که قناعت خواننده گان ارجمند این نوشتارم تا حدودی مرفوع شده باشد ،  اصل مبحث را آغاز میکنیم .ازاینکه در حال حاضر پیروزیی حزب آزادی و عدالت تحت رهبریی محمد مُرسی  را که ریشه در قدیمی ترین نهضت آزادی بخش مذهبی اخوان المسلمین مصر دارد ،  به جرأت می توان گفت که انگاره تکامل و جهان بینی اصلی بنیانگذاران نهضت آزادی بخش مذهبی اخوان المسلمین مصربراصول و موازین توحیدی که خود بر نوع بینیش فلسفی دلالت میکند  استواراست ، روی همین جهت علامه سید جمال الدین افغانی فیلسوفی که بیشترین تأثیر بر اندیشه های این نهضت دینی داشت توانیست مستقیمأ با فلا سفه و دانشمندان اروپا ئی آشنائی حاصل کند . چنانچه همه میدانند قرن نوزدهم میلادی  اروپا جولانگه افکار و اندیشه های فلسفی  ماتریالیستی و سا ئر مکتب های فلسفی به حساب می آمد و پیروان لامارک (۱۷۴۴-۱۸۲۹) ، داروین (۱۸۰۹-۱۸۸۲) و توماس هنری هاکسلی (۱۸۲۵-۱۸۹۵) مجال یافته بودند که در برابر این نظریات فلسفی ، علامه سید جمال الدین افغان با وضاحت بیان میداشت که : من خودم شخصا معتقدم تمام گونه های جانوری و گیاهی امروزی - که انسان هم جز آنهاست- از تکامل موجودات ساده تر بوجود آمده اند. این نظریه که بر مبنای فلسفه  توحید استوار بود نه تنها در اروپا بلکه در آسیا و برخی کشورهای افریقائی نیز با سرعت بینظیری هوادارانی پیدا کرد. بزرگترین تضاد وپارادُکسی که میان حیات اجتماعی و مناسبات سیاسی انسان ها در جوامع بشری از یکسو و از سویی نگاه توحیدی به  مسأله چگونگی خلقت هستی بویژه انسان بحیث حلقه ء مسؤل و هدفمند در کائینات بوجود آمد آنگاه بود که پس از رحلت پیامبر اسلام ابعاد زندگی فلسفی سیاسی و تاریخی که مفاهیم و امور مهم حیات بشری مانند " مسأله ملکیت " روابط بین الملل ، بویژه ساختار طبقاتی و اقتصادی را شامل می شدند زیر سایه شوم افکار واندیشه های فلاسفه یونان مانند ارسطو ، سقراط ، افلاطون و غیره  که بالنوبه تیوریسن هاو اندیشه پردازان نظام های طبقاتی محسوب می شدند قرار گرفت . این فلاسفه چنان بر معرفت حاکم بر جامعه تأثیر انداخت  و در تیوریهای فلسفی و تاریخی شان  حتی ریشه های فلسفی مبنی بر شناخت فلسفی  از خدا و انسان را نیز به لرزه  آوردند و در تیوری های سیاسی شان به شکل خاص حکومت و دولتی را پیشنهاد و توجیه کردند که فقر و زندگی طبقاتی اقتصادی را از جانب خدا و یک امر فطری وانمود ساختند . پیچیده گی های جامعه بشری ، حق کُشی ها ، ستم ها ، نابرابری ها به بند کشیدن ها در جمهوری اریستوکراتیک افلاطونی و سیاست ارسطویی  ، بزرگترین و مشروع ترین قرئت و گفتمان حاکم بر سرنوشت سرتاسر تاریخ و جغرافیای کشور های اسلامی به حساب آمد و با انکار از برابریی انسانی و با این اعتقاد و باور که گویا انسان ها مساوی خلق نه شده و برابر نیست و هکذا غلامان وبرده گان فطرتأ  آزاد خلق نه گردیده بلکه در طبیعت غلام خلق شده اند و دموکراسی را رژیمی دانیستند که بزرگترین عامل فساد، انحطاط و آشفُتگی است و تمامی انواعی از جمله دموکراسی و مردم سالاری متهعد را نقد و مذبوح می شمارد و برای جوامع بشری نوعی از نظام ویژه ای اریستوکراتیک را پیشنهاد مینما یند که میتوان گفت بزرگترین وجوه اشتراک وهمسنخی مبانی فلسفه سیاسی میان ارسطو و افلاطون نیز درنفی « دموکراسی و مردم سالاری حتی متعهد و پذیرش حکومت اریستوکراسی » باید جستجو کرد . سخت شگفت انگیز و درعین حال درد ناک است چنانچه در بالا متذکر گردیدیم که  آثار و رسوبات بینیش و جهان بینی فلاسفه یونان که توجیه کننده اشرافیت و نظام سرمایه داری بود بنام حکمت اسلامی  جزئ از نصاب تعلیمی  بزرگترین مراکز علمی و  دینی در کشور های اسلامی  شامل گردید . که بالاخیره تمامی عناصر و مؤلفه های چنین سازش  نا متجانس و پراگنده میان بینیش فلسفی ارسطویی ومناسبات اجتماعی میان انسانها و شهروندان در جامعه  یک گفتمان بنیاد گرأ و خشونت پرورای را هیچگاه نتوانیست وجه مذهبی خویش را از  قرون گذشته به  دوران مدرن منتقل سازد ، بوجود آورد . این چنین توجهات و شناخت ها ی بود که  گفتمان خشونت زای  بنیاد گرأ را در موشگافی و تحلیل و شناساندن اسلام در هیکل یک گفتمان ونوعی از برداشت از اسلام یاری رسانده است . چنانچه قبلأ نیز در یک مبحث جداگانه ای نوشتم که  ریشه های اصلی این گفتمان متحجرانه را میتوان در تاریخ جهان اسلام با خارجی گری ، اشعری گری ودیگر مکاتب سنگواره ای تبارشناسی کرد یعنی درست در سنتی که عقل و عقلانیت به درد ناکترین نوع اش تحقیر میشوند و برای عقل و عقلانیت در حوزه دین شناسی اعتباری قائل نبوده  که اکنون هم نیست ، با تأسف فراوان باید گفت که این گفتمان نه فقط براصول « اجتهاد پویا و جمعی »  که بنیانگذاران و نخستین بانیان حزب آزادی و عدالت که ریشه در قدیمی ترین جنبش در خاورمیان " اخوان المسلمین مصر " دارد  برآن باور داشتند و دارند ، اندکترین ارزشی قائل نبوده و نیست وهمچون اسلام انتقادی - رادیکال به نقد شالوده شکنانه و بازسازی Reconstruction  معرفت دینی نظر ندارد ، باید با صراحت گفت که  پیروان و هوادران این قرئت متحجرانه همچون « خمر های سرخ مارکسیستی  » که قصد داشتند تا اندیشه و نظریه  خویش را با تبعید های دسته جمعی ، سرکوب و قتل عام ها در کامبوج تحقق ببخشند آنها را باید «خمرهای سبز اسلام !»نامید . که به تکلیفی که آنرا رسالت دینی و مذهبی می خوانند عمل میکنند و با هر قیمت و  هر شیوه ای که باشد حتی استفاده از زوروسرکوب ارزشها ی مورد نظر شانرا که « شریعت ناب محمدی » می خوانند در جامعه حاکم گردانند . خلاصه اینکه چنین نظریات سازواره  و تناقضی در طول تایخ محصول تفکر اشراف گرایانه یا اریستوکراتیک باستانی و نظریه فیلسوف -شاهنشاهیت افلاطونی گرفته تا نظریه های جدید التأسیس مسخ شده سلفی گری ! همگی به دسته ای تعلق دارند که نگاه ارسطوی به هستی و حیات انسان دارد . چنانچه به ؤضوح میبینیم که اگر مفاهیم و مؤلفه های بنام آزادی ، عدالت و دموکراسی یا مردم سالاری  برای حزب آزادی وعدالت که ریشه در قدیمی ترین نهضت خاورمیانه یعنی اخوان المسلمین دارد یک ارزش و زیربنای فکری یک جامعه و تمدن تلقی میشود ، همین  مؤلفه های آزادی و عدالت برای آنانیکه به هستی و تاریخ نگاه ایستا و متوقف شده دارند ، آزادی و عدالت را یک امر فوق انسانی و قدسی می شمارند . در اینجا قبل از همه لازم است نظر برخی از منتقدان اخوان المسلمین مصردردهه هشتاد که نهضت بزرگ اخوان المسلمین مصردُچاربحرانات و دگرگونی های تشکیلاتی گردید و ازساقه آن تحؤلات براکثر نهضت های آزادی بخش مذهبی تأثیرعمیق فکری  فروانی بر جا گذاشت .از آنجمله میتوان به بزرگترین انشعاب برهبریی دکتور ایمن الظواهری یک از برجسته گان اخوان المسلمین مصراشاره کردکه دردهه هشتاد باجدائی ازبدنهء اخوان المسلمین مصردرسازمان اسلام گرای سیاسی « جهاد اسلامی مصر » برهبریی شیخ نابینای بنام عمر عبدالرحمن که به اتهام انجام عملیات تروریستی درزندانی در نیویورک به سرمیبرد .  اخوان‌ المسلمين‌ به‌ سبب‌ ديدگاههاي‌ سیاسی افرادی چون ایمن الظواهری ‌ نيز مورد انتقاد قرار گرفته‌اندزیرا به باور این رهبران که بارها گفته‌اند كه‌ حركتشان‌ یک نهضت  سلفى‌ است‌، نه‌ فلسفى‌! همين‌ امر سبب‌ شده‌ بود ‌ كه‌ از يك‌ سو كمتر به‌ اعماق‌ مسائل‌ فكري‌ فرو روند و از سوي‌ ديگر پيوند خود را با روشنفكران‌ و تحصيل‌ كرده‌ها به‌ حداقل‌ برسانند از سوی دیگر  تعصب‌ این رهبران اخوان‌ المسلمین مصر  به‌ نصوص‌ شريعت‌ چنان‌ بود كه‌ كمترين‌ اجتهادي‌ را بر نمى‌تافتند ، همچنين‌ نظرشان‌ نسبت‌ به‌ غرب‌ و تمدن‌ و تجدد و مقتضيات‌ عصر و پاسخ‌ آنان‌ به‌ مسائل‌ جاري‌ تا حدودي‌ دچار آشفتگى‌ بود. بدين‌ سبب‌ موفق‌ نشدند نظريه‌اي‌ روشن‌ دربارة مسائل‌ اقتصادي‌ و اجتماعى‌ و علمى‌ مطابق‌ با دعوت‌ خود ارائه‌ كنند در حالى‌ كه‌ در طول‌ عمر اخوان المسلمین مصر ‌، عالمان‌ و نويسندگان‌ و متفكران‌ نو اندیشی زيادي‌ پرورش‌ يافته‌، و كتابها و مقالات‌ بسيار در دفاع‌ از عقايد و حقانيت‌ انديشة خود نگاشته‌بودند . سر انجام جناحی که بر اجتهاد در دین باور نداشتند و یک پزشک معروف  ایمن الظواهری که در یکی از نواحی قاهره بنام Maadi که منطقه سنتی  نفوذ سازمان آزادی بخش اخوان المسلمین مصر نامیده میشد به دنیا آمده بود آن کتله را رهبری میکرد از بدنه اخوان المسلمین مصر جداشدند و به سازمان جهاد اسلامی مصرپیوستند .

گفته میشود که الظواهری در سال ۱۹۹۰  پس از بازگشت از افغانستان در مصر کتاب « اخوان المسلمین در ۶۰ سالگی» ؛ دستاورد تلخ را منتشر کرد. وی در این کتاب اخوان المسلمین را محکوم کرده و به توجیه جهاد می‌پردازد. الظواهری در این کتاب با عباراتی روشن وواضیح چنین نوشته است :

«اخوان در مورد اصل تسلیم در قبال خدا سازش کرده و از اصول جاهلی دموکراسی تبعیت نموده و جهاد را ترک کرده‌اند.»

15/07/2012

 

+++++++++++++++++++++++++++++

 

آنگاهی که قصر های پرشکوه ِ هزارو یکشب فرو ریخت .

                 نمیدانم تو در آن میانه کدامی ؟

 

قسمت دوم :

چکیده : در این نوشتار سعی خواهد شد تفاؤت بنیادی میان نهضت های اسلامی در خاورمیانه و احزاب و گروه های که در کشور ما افغانستان از لحاظ فکری و عقیدتی خودرا مُلهِم از اندیشه های اخوان المسلمین مصر میدانند و اکنون با پیروزیی آنها در کشور باستانی مصر آنرا پیروزیی اسلام و امت اسلامی میخوانند به بررسی گرفته شود تا پرده از این هواداریی کاذب و دروغین برداشته و حقیقت روشن گردد   .

 

 من به عنوان رئیس جمهور منتخب شما که شما مرا به این مأموریت مهم برگزیده اید شما را به هردین و آئینی که می اندیشید وبا هر نژاد و قبیله ای که تعلق دارید به  وحدت و  برادری انسانی و ملی  فرا می خوانم که شورا و مشورت را پایه و اساس دمکراسی و تنها راه تحقق منافع ملی می شمارم

 

                                « احمد مرُسی رئیس جمهور منتخب ملت مصر »

 

 

پس از حماسه ای که مردم آزادی خواه مصر آفرید و راستی هم نشان داد که در سرزمین سلحشورو  باستانی مصر هنوز هم آزادی خواهان و استقلال طلبانی که فریاد تاریخ مظلومیت و تحقیر تاریخی انسان سیاه پوست را حمل میکند  زنده است ، وهنوز هم وقتی می بینند که سرنوشت توده ها در تاریخ به چنین روزی افتاده است برای رسیدن به یک « خود آگاهی انسانی »  و« آگاهی اجتماعی » تمامی مردم شهر و کوچه و بازار از هر شغلی و وابسته به هر مذهبی و هردینی و هر نژادی برای احیای دوباره سرنوشت از دست داده خویش به میقات قربانی یا همانا میدان التحریر واقع در شهر قاهره ریختند و بدون توجه به موانع ایجاد شده در راه مأموریت تاریخی حساسیت های ناب شانرا به نمائیش گذاشتند  ، چنانچه  در بخش اول به نامه سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان عنوانی سفیر و نمائنده عربستان در قاهره ، پایتخت جمهوری عربی مصر مبنی بر اینکه تلاش شود تا از پیروزیی محمد مُرسی کاندیدای حزب اسلام گرای آزادی و عدالت که از اندیشه ها و تجربه های نهضت بزرگ آزادی خواهی اخوان المسلمین مصر آبیاری می شود ، با جدیت جلوگیری صورت گیرد !!. ، چنانچه دیدیم بیش و پیش از دیگران یکی از حکمرانانی که با مشروعیت دینی و از جنس "شبه سلفی" بر قسمتی از جغرافیای ذهنی کشور های اسلامی حکمرانی میکند در راستای تقویت و ادامه  زمامداریی  اشرافی خویش بر جهان اسلام  برای مقابله با این قدرت تازه ای که از نخستین قربانیان " عدالت انوشیروانی " و آزادی های سیکولار نظامی محسوب می شد ، وارد میدان شده بود ،  حساسیت توده ها را نگاه کنید ! حساسیت مردم را نسبت به سرنوشت اجتماعی و تاریخی خود شانرا ببینید !

که تمامی قصرهای شکوه مند فرعونی و تمامی دستورالعمل های دیپلوماتیک شیطانی را با یک غریومتعهد وناب « نه »گفتن که با خون ورنج های تاریخی توده ها آمیخته وآغشته بود ، به هوا پرتاب کردند ، اما تنور مخالفت با کاندیدای آزادی و عدالت را تنها سلاطین متحجر و سلفی نمای سرزمین های عرب گرم نه ساختند ، بلکه شبه  روشنفکران ووعاظ سلاطین !! که مُزد بگیران  نظام های مافیائی سیکولار شبه سرمایه داری در خاورمیانه بویژه کشور باستانی مصر محسوب میشدند نیزبصورت متحجرانه وبا براه انداختن  شائعات غیر علمی ، یکجانبه و دگماتیک ، همچنان اطلاعات مجعول و مجهول نسبت به نهضت های آزادی بخش ملی و مذهبی درسرزمین های  خاورمیانه دست کمتر از سلاطین حاکم برسرنوشت توده ها  نداشتند . چنانچه به خوبی دیدیم و شنیدیم برخی ازهمین شبه روشنفکران کشور های خاورمیانه و جهان که برساختارجامعه مبتی برفورمول تاریخی« علم برای علم»  در چهارچوب تمیز و جدائی  مناسبات مذهبی و معنوی از حریم زندگی روزمره بشر یعنی قلمرو سیاسی حیات جامعه بویژه در جوامع شرقی و اسلامی تأکید می کردند ، حزب آزادی و عدالت را که ریشه در نهضت تاریخی اخوان المسلمین مصر  دارد با گزافه گوئی ها و مقائیسه کردنهای غیر منصفانه خویش مورد انتقاد قرار دادند و چنان پنداشتند که اگر رهبران این حزب اسلام گرا زمام قدرت در مصر را دردست گیرند ، تمامی آزادی های مذهبی و دموکراتیک اعم از آزادی های مدنی ، و حقوقی در حوزه حقوق بشر در جامعه مصر سلب خواهند شد ودرکشور باستانی و مالامال از فرهنگ و تمدن  مصر نیز همچون در اروپای قرون ؤسطی که سایه حاکمیت کلیسا و پاپ  بر زمین و آسمان اروپا سایه افگنده بود ، این بار نه در قرون ؤسطی ونه در اروپا بلکه در قرن بیست ویکم و در قلب خاورمیانه و شمال افریقا ونه هم بنام مسیحیت و کلیسأ که بنام اسلام ومسجد حکومتی از روحانیون مسلمان نما و مناره های مساجد مسلمین  غصب خواهند شد ، وقتی کسی یاجمعی وگروهی  نسبت به یک حرکت در هرمقطعی از تاریخ و یاهم جغرافیا ی ویژه زبان به انتقاد می گشاید ، بسیار ضروری و درعین حال ساده است که ببینیم در مجموع و در کل در برخورد به امورمختلف  بویژه در زمینه های فکری و ایدئولوژیک که درهر مقطع خاص تاریخی و قلمرو ویژه جغرافیاوی باید مورد ارزیابی  علمی و اکادمیک قرار گیرند ،  دارای چه مقدا ر اطلا عاتی است ؟ لهذا در پرتو چنین اطلاعات تاریخی و ایدئولوژیک  موجود میتوان درهرمقطعی ازتاریخ ودرهربخشی ازقلمرو جغرافیاوی  وجوه تمایز حضور حاکمیت نهاد ها را شگافت . تنها به شیوه برخورد آنها با یک و یا چند مورد نباید بسنده کرد ، همچنان باید شرائط تاریخی و سیاسی جامعه  که دربستر  آن گروه ها ، احزاب و نهضت های ی  اجتماعی و سیاسی به مبارزه پرداخته اند نباید از نظر هیچ منتقدی به دور بماند ، زیرا تحلیل اوضاع و مناسبات سیاسی و فرهنگی  هرجامعه و هر ملتی در همان مقطع خاصی از تاریخ میتواند تا حدودی زیاد ما را به کشف ماهیت حرکت ها و نهضت ها رهنمون گرداند . البته نه میتوان به سادگی و در هرمورد و هرگاهی که منافع گروهی نیروهای متخاصم اقتضأ کند مسأله ای را که به عنوان یک عکس العمل طبیعی حرکت های اجتماعی دستأ ویزقضاوت های خویش قرارداد.از سوی دیگر کاملأ بی معنی خواهد بود که عده ای از برجسته ترین وتأثیر گذار ترین نهضت های سیاسی و فکری در هر مقطعی از تاریخ را بدون آنکه اهداف و برنامه های عمل شان  به مثابه نقشه راه آنها به شمول جدول تشکیلاتی چنین نهضت ها  را مورد مطالعه قرار داد و یا هم از اهداف و استراتیژیی دراز مدت شان اطلاع و آگاهی حاصل کرد با حرکت ها و جنبش های  که در دیگر کشور ها وگوشه های دیگری از تاریخ سر بلند کرده اند و لزومأ با در نظرداشت شرائط خاص تاریخی ، فرهنگی و سیاسی جوامع بشری وظائف دیگری دانشتند مورد مقائیسه قرار داد . اکنون باتوجه به این حقیقت بزرگی که به آن اشاره شد نهضت اخوان المسلمین مصر با لخصوص حزب آزادی وعدالت برهبریی محمد مُرسی را نیز نه میتوان از این امر مستثنی ساخت ، بلکه ضروری است برای یافتن راز سر به مهر پیروزیی حزب آزادی وعدالت برهبریی محمد مُرسی که آخیرأ از سوی ملت سلحشور مصر به حیث رئیس جمهور آنکشور انتخاب گردید ،  برنامه های استراتیژیک آن  حزب منجمله جدول تشکیلاتی آنها مورد بررسی قرار داد . وقتی برنامه عمل حزب آزادی و عدالت را مورد مطالعه قرار میدهیم ، چنانچه از دکتورین و برنامه آن حزب هویدا است  و مهمترین اهداف حزب آزادی و عدالت را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد:

۱:  تحقق اصلاح سیاسی و قانونی و حق آزادی عمومی و خصوصی، از جمله تشکیل احزاب و موسسات جامعه مدنی.

۲: مردم منبع قدرت و تنها صاحب حق انتخاب دولت و پارلمان است.

۳: نشر و تعمیق و گسترش اخلاق و ارزش‌های اسلامی به عنوان خط‌مشی تعامل با فرد و جامعه.

۴: تحقق رشد اقتصادی و رفاه اجتماعی.

۵: توجه به امر آموزش و بویژه جوانان از جمله فراهم کردن فرصت‌های شغلی برای آنها.

۶ : تقویت و تحکیم امنیت ملی و برقراری رابطه حسن همجواری با کشورهای همسایه مصر.

۷: بازگرداندن شکوه و نقش راهبری گذشته مصر در دو جهان عربی و اسلامی و در دو عرصه منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای.

اما علی الرغم این حقیقت بزرگ و اجندای استراتیژیک حزب آزادی و عدالت ، مسأله تشکیلاتی نیز از نظر دور انداخته نه شده است . لهذا برای تحقق این اهداف بزرگ موضوع تشکیلات حزب آزادی و عدالت مصر گویای این حقیقت است که حزب آزادی وعدالت  باور و ایمان دارد که نه به عنوان یک شعار انتخاباتی بلکه به مثابه بزرگترین اصل سیاسی -عبادی که ستون ایمان را تشکیل می دهند به این مأمول نگریسته است . چنانچه می بینیم  آنگاهی که  پس از انقلاب ۲۵ جنوری  و سرنگونی رژیم حسنی مبارک تاسیس حزب “آزادی و عدالت”  اعلام و “محمد سعد الکتاتنی”، رئیس فراکسیون اخوان المسلمون در پارلمان ۲۰۰۵ به عنوان وکیل و نماینده بنیانگذاران حزب برگزید.پس از آن “محمد مرسی” به عنوان رئیس و “عصام العریان” به سمت نایب رئیس و “محمد سعد الکتاتنی” به سمت دبیرکلی حزب برگزیده شد.

البته “رفیق حبیب”، اندیشمند مسیحی نیز به عنوان نایب رئیس دیگر حزب آزادی وعدالت مصر  انتخاب گردید ....

 

 

 

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

نمیدانم  تو  در آن میانه کدامی ؟

    نسبت  ما با پیروزیی عقلانیت متعهد بر تحجر و سیکولاریزم نظامی  در مصر !

قسمت اول :

 

چکیده : در این نوشتار سعی خواهد شد تفاؤت بنیادی میان نهضت های اسلامی در خاورمیانه و احزاب و گروه های که در کشور ما افغانستان از لحاظ فکری و عقیدتی خودرا مُلهِم از اندیشه های اخوان المسلمین مصر میدانند و اکنون با پیروزیی آنها در کشور باستانی مصر آنرا پیروزیی اسلام و امت اسلامی میخوانند به بررسی گرفته شود تا پرده از این هواداریی کاذب و دروغین برداشته و حقیقت روشن گردد   .

 

 من به عنوان رئیس جمهور منتخب شما که شما مرا به این مأموریت مهم برگزیده اید شما را به هردین و آئینی که می اندیشید وبا هر نژاد و قبیله ای که تعلق دارید به  وحدت و  برادری انسانی و ملی  فرا می خوانم که شورا و مشورت را پایه و اساس دمکراسی و تنها راه تحقق منافع ملی می شمارم

 

                                « احمد مرُسی رئیس جمهور منتخب ملت مصر »

 

 

اخبار و احادیث مربوط به تظاهرات سراسری و گسترده در خاور میانه مدتی است که صفحات روزنامه ها و شبکه های بیست و چهار ساعته تلویزیون ها ی  ملی و بین المللی را فرا گرفته اند ، آسمان خونبار خاورمیانه و مصراز غریو فریاد ها ی جوانان اعم از زن و مرد کبود است ، نه میتوانیم در قرن بیست ویکم و در جهانی دهکده مانند کنونی ، ما که خود را هم کیش و هم تبار  آنها میخوانیم و گاهی و برخی از ما با میراث مشترک دینی و فرهنگی ای که با آنها داریم مبا هات می کنیم با آن فریاد ها ی استبداد شکن توجه نکنیم ،غریو چنین فریاد های آشنا مگرخون آلود ما را نیزکه دراین بخشی ازدنیا برای آزادی،استقلال وعدالت مبارزه میکنیم مؤظف میسازند تا ریشه های میراث مشترک فکری با آن نهضت آزادی بخش وعدالت خواهانه را با صداقت و دلسوزی مورد تحلیل وارزیابی قراردهیم تا برویت نقد وشناخت مسالمت آمیزریشه های فکری وعملی به نا رسائی ها و کمبودی های خود نیز پی ببریم . البته که سایه شوم این دیوی از مشکلات نه بر یک قسمتی از زمین خاص سایه افگنده  است و نه فقط مردم آزادی خواه افغانستان اند که با این وضع درد ناک مُشت و پنجه نرم میکنند ،بلکه  این زخمی است بر پیکر تمامی بشریت و دردی است بر جان تمامی امت اسلامی ! اما توجه باید داشت که آن زخم و این درد بیشتر در جائی به عفونت کشیده شده و خطر مرگ را در پی آورده است که نسخه های تجویز شده از سوی پزشکان و طبیبان بدون آنکه طبیب بیمار را ببیند و عوامل بیماری را کشف و تشخیص کنند با فورم واحد طبی یکسان  مورد تطبیق قرار گرفته است . پس بهتر است صادقانه و دلسوزانه ابتدابه خود مان برگردیم و باور ها و اندیشه های مانرا با ترازوی ایمان معاصر اندازه گیری کنیم و ببینیم آنچه را که هزاروچند سالی  بحیث سنت  تغییر ناپذیر بر آب مذهب و عرفان ملمع کار کرده اند با نیاز های امروزی ما و نسل معاصر انطباق دارند یا خیر  ؟  ویا آنچه را که ما از نیاکان مان  بنام ارزش های مقدس مذهبی به میراث برده ایم ؛ کرِم های  فرتوتی اند  که درخت تنومند مذهب توحیدی را از درون پوسانیده است . وباید دید و دریافت که چه روحی و قدرتی به مصری ها ی مبارز که به سلاح  فریاد ی  از مظلومیت در میعاد وفا یا همان میدانگه التحریرقاهره  حضور یافتند و  اینگونه به آزادی و استقلال رسیدند ؟ آیا این یک تعصب قومی یا خود خواهی ناشی از جهل نیست که خود را البته « نه خود یک ملیت و یا یک قبیله ء ویژه بلکه متعقدان بر یک باور مذهبی !!» نمائنده تاریخ ،  فاتحان جهان و صاحبان نبوغ های عظیم تمدنی بدانیم و بر آنچه که ما داشته ایم مباهات کنیم و ببالیم و از افکار فلسفی و نبوغ های انسانی دیگران چشم بپوشیم و نه تنها آنرا در تغییر و دگر گونی های تاریخی نادیده انگاریم بلکه خون شان را نیز به فتوای شبه  شرعی مراجع و دایناسور های مذهبی حلال اعلام کنیم ! ما که از مذهب جز نصایح مادرکلان پیچه سفید  وکتک کاری های پدر بزرگ برای طهارت و نماز صبح و خطبه خوانی های مرسوم چند قِرانی هیچ نه میدانیم و قتی اکنون می بینیم که ملت بزرگی در برابر استبداد تاریخی و سیکولارنظامی با سلاح  فلسفه توحید ، عرفان تاریخ و علم و هنر به مقابله بر خاسته است  ،  می بینیم که تفاؤت از کجا تا کجا است ؟

مبانی تئوریک گفتمان پیروزمند  کنونی حزب آزادی و عدالت در مصر :

برای ؤرود به این بحث باید از همه اول توجه داشته باشیم که در بافت های مختلف جامعه  مصر ارائیه شعار ها ی رهبر حزب آزادی و عدالت که در مقام رئیس جمهور منتخب آنکشوربیان میکنند  با آب ذلال نهضت استقلال طلبانه و عدالت خواهانه اخوان المسلمین مصر آبیار ی گردیده است .در چنین حالت ناگزیریم تا برنامه عمل  آن نهضت تاریخی و سیاسی را که در هرگونه شرائط سیاسی و فرهنگی حاکم بر جامعه  مصر جزئ از تاریخ آن محسوب می شوند با توجه به شرائط سیاسی و تمدنی آنزمان  کشور مصر مورد بررسی قرار دهیم . زیرا روشن است که الزامأ  استفاده از هرگونه میتود های خشونت آلود رژیم ها و زمام داران کشور مصر بر تعیین و انتخاب شیوه های مبارزاتی هرنهضت سیاسی منجمله جنبش فراگیر اخوان المسلمین مصر تأثیر داشته است . چنانچه تاریخ مصر گواه بر این واقیعت تاریخی است که جنبش اصلاحی و استقلال طلبانه اخوان المسلمین مصر در شرائطی و در انطباق با الگوی وقوع امواج پیاپی رستاخیز ها در شرق اسلامی بویژه در کشور باستانی مصر در پاسخ به اوضاع بحرانی آن زمان  به مثابه یک مکانیزم پیچیده ای ایجاد گردیده است ، نباید فراموش کرد که شیوه نگرش هر جنبش سیاسی و تاریخی منجمله  نهضت بزرگ اخوان المسلمین مصر را باید  برحسب زندگی پراز فراز و نشیب آن نهضت بزرگ درعمق شرائط تاریخی و سیاسی حاکم بر جامعه مصر  مورد مطالعه قرار داد . نباید تعجب کرد که چگونه  این وضعیت سبب گردید تا علی الرغم شباهتهای آشکار میان نهضت های اصلاح گرایانه گوناگون ، بر سر محتوی ایدئولوژیک و شیوه کار برد ، اختلافات مهمی میان آنها وجودداشت . که به قول تحلیل گران و محققان حوزه جامعه شناسی چنین اختلافات از اوضاع و احوال خاص بحرانات جامعه اسلامی در دورانها و زمینه های جغرافیائی مختلف ریشه میگرفت . ۱  بدین ترتیب قسمتی از ویژه گی هرپاسُخ و واکنش اجتماعی و سیاسی نهضت های استقلال طلب ملی  مربوط و منوط به برخورد نظام های سیاسی حاکم  ارتباط میگیرد .چنانچه پس از توسعه قدرت و نفوذ فرهنگی اروپا طی قرن نوزدهم شرائط جدیدی را ایجاد کرد ، به جرئت میتوان گفت که نهضت آزادی بخش اسلامی اخوان المسلمین مصر از همان آغاز و تأسیس خود که در سال ۱۹۲۸ تأ سیس گردید، و در بسیاری از کشورهای عربی و اسلامی  بزرگترین جریان اپوزیسیون به شمار میرود از افکار واندیشه های زنده یاد علامه  سید جمال الدین افغان و شاگرد گرامی اش مرحوم  محمد عبده الهام می گرفت . سیدجمال الدین افغان که  نخستین باربا نوشتن  رساله نیچریه یا « طبیعت » که  در برابر فلسفه مادی  » یونان در  آن روزگار به نگارش در آورد  ، نگاه توحیدی به مسأله « خلقت  انسان در هستی » را وارد فلسفه تاریخ ساخت  . بدون تردید مسأله حرمت به انسان و آزادی وی  در اندیشه های سید جمال الدین افغانی ، محمد عبده ، حسن البنأ و دیگر بنیان گذاران نهضت آزادی بخش اخوان المسلمین مصر جایگاه خاصی داشت ودارد  .که به یقین کامل میتوان گفت  مهمترین انگیزه نوشتن رساله« نیچریه » وهمچنان براه انداختن گفتمان های آتشین با فلاسفه بزرگ آن دوران چون( ارنست رنان ) فیلسوف مسیحی فرانسه و دیگران کشف و دریافت  چگونگی ی خلقت انسان در هستی بوده است  ، تصویر وجودیی انسان ، تعریف فلسفی و هم چنین عینیت او در تاریخ و جامعه همه اموری محسوب شدند که قبل از هر مطلب دیگری باید به آن پرداخته شود .سیدجمال الدین افغانی و دیگر پیروان و همراهانش در تمامی تلاشها و مبارزات شان ، تفکر و شناخت انسان را براساس فلسفه  توحید وبرمبنای  فورمولها ی علمی و رهنمود ها ی نوین فلسفی در نظـر گرفتند  و آن فورمول های فلسفی و علمی کشف شده اجتهادی  را در ساختمان تصویری ، توصیفی و تفسیری مکتب اسلام جایگزین ساختند . از نظر سید جمال الدین افغانی و پیروان وی  " انسان " بحیث حلقه ای مهمی ازنظام  هستی و کائینات  شناخته میشود که برمبنای یک نظام هدفمندانه اجتماعی در تاریخ تکامل می کند ،و بزرگترین فرهنگ ها و تمدنها را درجغرافیای زمین بوجود می آورد ، چنانچه این حقیقت را در رساله واثر  فلسفی خود یعنی " نیچیریه  بیان داشته است .« وچون نظام عالم بر نهج حکمت گذشته شده است و نظام عالم انسانی جزءنظام کل است ، هروقت این خلل اندازان هیأ ت اجتماعیه یعنی نیچیریها ظهور نمودند ، نفوس انسانیه با  آنها به مخالفت پرداخته است و خداوند نظام حقیقی مدنیت یا " تمدن " که از اهل " دین " بوده باشند در ازاله ء ایشان سعی های بلیغ بکار برند » ۲ در گفتمان  فلسفهء توحید سرشت انسان در خلقت و هستی به حیث خلیفه خدا در زمین یا نمائنده خدا در طبیعت به حیث مضمون اصلی این گفتمان مطرح بوده است ، کاملأ  طبیعی است که پارادائیم یا الگوی اجتهاد پویا و دینامیک به اساس نگهداری و پذیرش اصل حرمت و تکریم به " انسان " در بستر خِرد و عقلانیت پُتانسیل و هسته ءاصلی اینگونه  حرکت و تکامل جوامع بشری بشمار می آید . در فلسفه توحیدی عنوان کردن مفاهیم حیات و زندگی بشر  و فهرست مسائلی مانند  ، آزادی ،  دموکراسی ، حقوق بشر ، نگهداشت کرامت انسان وغیره در بستر شرائط تاریخی و فرهنگی هر جامعه پس از نقد سالم و هدفمندانه از سوی مجتهدان واجد شرائط یک فریضه و مسؤلیت بزرگ و رسالت خطیر دانشمندان و روشنفکران متعهد  تلقی میگردد .آنچه که مهم  است توجه به سیر تدریجی و تاریخی جوامع بشری در بستر عقلانیت و اجتهاد پویا و دینامیک است که در مقاطع گوناگون تاریخ و درمیان اقوام و جوامع بشر تجلی می یابند و از نگاه پیروان این گفتمان یکی از وظائف فلسفه سیاسی این است که کیفیت و مکانیزم  رهبری و قیادت را برمبنای اصل شوری ترسیم میکند و نقش ووظائف و حدود و ثعورآزادی و  اختیارانسان را بصورت مطلق در نظر میگیرد و جایگاه حقوقی وی را در چهار چوبهای یک تعهد سیاسی و مذهبی مشخص می سازد .خلاصه اینکه پیروان گفتمان آزادی و عدالت اجتماعی پس از سالها تجربه و تلاش در راه خدمت به مردم مصراکنون و در قرن بیست ویکم در وجه ی حزب آزاد ی و عدالت برهبریی دکتور محمد مُرسی و از راهیان راه سید جمال الدین افغانی ، محمد عبده و حسن البنا بنیانگذار جنبش اخوان المسلمین مصر در یک انتخابات آزاد و دموکراتیک به ریاست جمهوری مصر رسید و پس از آنکه نتائج  رسمی  انتخابات ریاست جمهوری مصر پیروزیی محمد مُرسی را یقینی ساخت ، رئیس جمهور منتخب مردم مصر در یک بیانیه مطبوعاتی  خود رؤس و خط مشی دولت آئنده اش را اینگونه  بیان کرد :  

«......من به عنوان رئیس جمهور منتخب شما که شما مرا به این مأموریت مهم برگزیده اید شما را به هردین و آئینی که می اندیشید وبا هر نژاد و قبیله ای که تعلق دارید به  وحدت و  برادری انسانی و ملی  فرا می خوانم که شورا و مشورت را پایه و اساس دمکراسی و تنها راه تحقق منافع ملی می شمارم ....»   وقتی این سخنان مؤجز آقای محمد مُرسی رئیس جمهور منتخب مردم مصر را در پرتو افکار واندیشه های عمومی حزب آزادی و عدالت که بر اساس تفکرات  و جهان بینی پیشگامان نهضت اخوان المسلمین مصر استوار است با یک نگاه عمیق فلسفی و تاریخی در مطابقت با قرئت بنیاد گرای مذهبی  نگریسته شوند روح و جوهر خدمت و حرمت به انسان را به مثابه دکتورین  اصلی  قرئت توحیدی حزب آزادی و عدالت مصر خواهیم یافت  .و خواهیم دید که چگونه اکثریت وسیعی از آزادی خواهان و عدالت طلبان مصردر  فریاد های رئیس جمهورمنتخب شان حیات دوباره کشور باستانی مصر را میبینند . وقتی آقای محمد مُرسی رئیس جمهور منتخب مصراز " دموکراسی " ، "منافع ملی" و وحدت و برادری سخن گفت لزومأ بر تمامی تیوری های خشونت ، نفاق و نفرتهای دینی میان انسان ها که در قرئتهای بنیاد گرایی ادیان  اعم از بنیاد گرائی اسلامی ، مسیحی ، یهودی وغیره که از سوی دشمنان خدا و دشمنان ادیان الهی جابجا شده بود، خط بطلان کشید و میلیون ها شهروند مصری اعم از مسلمانان ، قبطیان  " مسیحی ها " ، یهودیان و دیگراقلیتها  را برادر خواند و خودرا خادم تمامی مصریان اعلام کرد . زیرا از نظر محمد مُرسی خدمت به انسان بدون هرگونه تبعیض ، نژادی ، مذهبی و قومی عبادت و یک فریضه الهی تلقی میشود . اکنون سوال اساسی و بنیادی که بوجود می آید این است که آیا درقرئت و  گفتمان بنیاد گرایی مذهبی که بر اکثریتی از احزاب و نهضت های سیاسی مذهبی  درحوزه کشور های جنوب آسیا منجمله افغانستان  سایه افگنده است مؤلفه های « دموکراسی - آزادی بیان عدالت اجتماعی و دیگر مؤلفه های جامعه انسانی » چه جایگاهی دارند؟ ویا هم درعین حالی که به رویت ثابت نصوص مذهبی" قرآن و احادیث پیامبر اسلام " آنها را نیز از جمله طوائفی حساب میکنند که از دین مقدس اسلام عدول کرده اند و طبیعی است که مجازات مرتدان و نوگرایان  در متون شریعت  اسلامی معلوم است !!. بزرگترین نمونه این گونه مخالفت ها ارسال نامه ای از شهزاده سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان عنوانی سفیر کبیر عربستان در قاهره است که در اوج مبارزات انتخاباتی مصر برای تلاش بخاطر جلوگیری از پیروزیی محمد مُرسی نامزد حزب آزادی و عدالت ازسوی وزیر خارجه عربستان به این شرح صادر شده بود : بر مبنای تاکیدات خادم الحرمین الشرفین (اشاره به عبدالله پادشاه سعودی) از شما می خواهم که تمام تلاشتان را در راستای جلوگیری از پیروزی اسلامگرایان در انتخابات مصر به ویژه "محمد مرسی" انجام دهید.
وزیر امور خارجه سعودی تاکید کرده است: اخوان المسلمین خطری واقعی برای عربستان است و نمی خواهیم که به قدرت برسد چون در نهایت این مسئله سبب از دست رفتن جایگاه کشورمان در جهان عرب و میان کشورهای اسلامی می شود.
۳

 

  

۱ : Fazulur Rahman, « Islam Challenges and Opportunities، »in islam:past Influunce and present Challange. AllordT.)

(Edinburgh University  Press 1979,pp.318..23                                                                                              

۲: ازرساله نیچیریه اثری از مولانا جمال الدین افغانی ملقب به " الحسینی " چاپ دهلی  

۳:  عکس نامه ارسالی سعود الفیصل وزیرخارجه عربستان به سفیر عربستان در قاهره

.

 


بالا
 
بازگشت