محمد امین فروتن

 

ریشه شناسی گروه های طالبان،‌القاعده و حقانی

طالبانیسم مختص به جغرافیای خاص نیست

محمد امین فروتن، از رهبران جهادی افغانستان و تحلیلگر مسائل افغانستان در گفتگو با دیپلماسی ایرانی به خواستگاه و ماهیت شبکه حقانی می پردازد و معتقد است هیچگونه شبهه ای در وابستگی آنها به سازمان اطلاعات ارتش پاکستان وجود ندارد.

دیپلماسی ایرانی: با کشته شدن بن لادن، و تلاش آمریکا برای وارد کردن بخش هایی از طالبان به مذاکرات در افغانستان به نظر می رسد اینک، غرب دشمن اصلی خود را در پاکستان و افغانستان شبکه حقانی دانسته و بیشتر حملات هوایی خود را بر مبارزه با این گروه متمرکز کرده است. اما این شبکه چیست و تا چه اندازه به طالبان و القاعده نزدیک است؟ در این ارتباط با محمد امین فروتن، از رهبران جهادی افغانستان و تحلیلگر مسائل افغانستان گفتگو کرده ایم که در زیر می خوانید:

شبکه حقانی این روزها تبدیل به اصلی ترین سوژه اختلاف میان افغانستان، پاکستان و امریکا شده است. ابتدا در خصوص خاستگاه و ماهیت این شبکه، سابقه فعالیت و وضعیت کنونی آنها برای ما توضیح دهید؟

ماهیت شبکه حقانی را باید در بافت فرهنگی و سنت های مذهبی که در دوران جهاد مردم افغانستان در برابر نیروهای اشغالگر اتحاد جماهیر شوروی سابق شکل گرفت، جستجو کرد. بدون درک این مسئله، شناخت چنین هسته پیچیده ای از ماهیت، جوهر و ساختار این گروه چندان ساده نیست. یعنی در گام اول باید دریافت که هِرم فکری این شبکه برمبنای چه قرائت و گفتمانی بنیانگذاری شده است و مراجع فعال این گفتمان دارای چه سوابق سیاسی و تشکیلاتی بوده اند؟

مولوی جلال الدین حقانی، رهبری این شبکه را در دست دارد. داستان رابطه غیر مستقیم جلال الدین حقانی با سازمان اطلاعات و امنیت پاکستان (ISI) به قبل از حوادث سی سال گذشته می رسد. یعنی این مسئله درست به زمانی مربوط می شود که «جمیعت العلمای اسلام پاکستان» به رهبری مرحوم مولانا مفتی محمود بر اثر نفوذ و مداخله مستقیم سازمان استخبارات ارتش پاکستان ISI به دو بخش فعال تقسیم گردید. یکی از این شاخه ها به رهبری مرحوم مولانا مفتی محمود پدر مولانا فضل الرحمن رهبر کنونی جمیعت العلمای اسلام پاکستان و دیگری به رهبری مرحوم مولانا عبدالحق بنیانگذار مدرسه حقانیه و پدر مولانا سمیع الحق عضو مجلس سنای پاکستان فعالیت می کرد. البته باتوجه به استراتژی سازمان استخبارات ارتش پاکستان، هر دو شاخه جمیعت العلمای اسلام پاکستان از نظر سازمان استخباراتی ارتش پاکستان ISI دور نبودند و در بسیاری زمینه ها با هم ارتباط تنگاتنگی داشتند .

مولوی جلال الدین حقانی، چنانچه از نام اش هویدا است، یکی از شاگردان مدرسه «حقانیه» بوده که خود را پیروان حقیقی مدرسه دیوبند هند می دانستند. مدرسه دیوبند هند هرچند به ظاهر بر نوآوری دینی استوار بود اما روح اصلی آن نوآوری دینی نیز نتوانست به نیازهای تازه انسان معاصر پاسخ دهد و در پایان به دلیل فقدان تفکر مدیریت پویای عقیدتی، آن صدا نیز از دهلیزهای تاریک شبکه های اطلاعاتی مانند ISI برخاست و در راه اهداف استراتژیک خویش مورد استفاده قرارگرفت.

سابقه فعالیت نظامی "شبکه حقانی" به نخستین روزهای مهاجرت مولوی جلال الدین حقانی رهبر این گروه می رسد. یعنی زمانی که در افغانستان مرحوم سردار داود، پسر عموی پادشاه سابق، طی یک کودتای سفید نظامی به اریکه قدرت رسیده بود. گفته می شود که نخستین ارتباط مولوی جلال الدین حقانی که فارغ التحصیل مدرسه «حقانیه» بود به وساطت مولانا سمیع الحق فرزند مولانا عبدالحق و عضو مجلس سنای پاکستان با برخی از مقامات ارتش آن کشور برقرار گردید و با استفاده از امکانات نظامی ای که از سوی ارتش پاکستان تهیه می گردید در برابر رژیم مرحوم محمد داود پسر عموی محمد ظاهرشاه مورد استفاده قرار می گرفت.

نباید فراموش کرد که زمام امور کشور پاکستان را در آن زمان مرحوم ذوالفقار علی بوتو، رهبر حزب مردم پاکستان در دست داشت. در افغانستان نیز مرحوم محمد داؤد خان پسر عموی شادروان محمد ظاهر پادشاه افغانستان قدرت را در دست داشت. این دو زمامدار قسمت عمده ای از عمر خویش را در تقویت نظامی و تسلیحاتی مخالفان طرف مقابل سپری می نمودند.

طبیعی است عادلانه ترین حکومت های روی زمین هم نمی توانند دل تمامی توده های مردم را به دست آورند، بنابراین در طی حیات سیاسی کشورها ناراضیانی وجود دارند. خصوصا ناراضیانی که داعیه استقلال طلبی و عدالتخواهی را در سر می پرورانند. استفاده از این عناصر مخالف رژیم های گوناگون با اهداف و اندیشه های مختلف یکی از بزرگترین وظائف اطلاعاتی و استخباراتی کشور های منطقه و جهان بشمار می آیند. شگفت انگیز است که با تغییر کودتایی در افغانستان که منجر به استقرار رژیم هوادار اتحاد جماهیر شوروی گردید، بصورت غمباری رژیم ذوالفقارعلی بوتو نخست وزیرو رهبر حزب مردم پاکستان نیز سقوط کرد و مرحوم ‍ژنرال ضیاء الحق زمام امور را در دست گرفت. پس از سقوط رژیم سردار محمد داود در افغانستان و همچنین سقوط رژیم ذوالفقار علی بوتو در پاکستان، مسابقه عجیبی در راه تسلیح مخالفان رژیم های همدیگر به راه افتاد و هر دو رژیم کودتایی برای تحقق اهداف استراتژیک خویش پروژه تقویت مخالفان حکومت های مقابل را سرعت بخشیدند و گروه های از مجاهدین نیز در دسته های مختلفی تقسیم گردیدند.

پس از آنکه چند دسته ای از مجاهدین از جمله حزب اسلامی افغانستان به رهبری گلبدین حکمتیار در تشکیلاتی بنام حرکت انقلاب اسلامی افغانستان به رهبری مرحوم مولوی محمد نبی محمدی یکجا شدند، مولوی جلال الدین حقانی و مرحوم مولوی محمد یونس خالص همراه با برخی ازمجاهدین شان که ازمناطق خوگیانی ولایت ننگرهار و مجاهدین ولایت پکتیا به ویژه افراد منصوب به قبیله ای بنام جدران که مولوی جلال الدین حقانی خود به آن قبیله منصوب می باشد در مشورت با برخی حلقه های سازمان استخبارات نظامی پاکستانISI به صورت مستقل و به همان نام قبل از وحدت میان گروه ها و دسته های از مجاهدین که بنام حرکت انقلاب اسلامی افغانستان یکجا ساخته شده بودند، یعنی بنام حزب اسلامی افغانستان، فعالیت اش را آغاز کرد، که این گروه در تمامی تاریخ جهاد افغانستان از سوی ISI پاکستان حمایت مالی و تجهیز می گردید و این حمایت ها تا هنوز هم ادامه دارد. اما با پیروزی مجاهدین افغانستان و سقوط رژیم دکتر نجیب الله، جلال الدین حقانی به مقام وزیر عدلیه یا دادگستری افغانستان منصوب گردید که شاید به دلیل وظایف مهم و حساسی که از سوی سازمان اطلاعاتی ارتش پاکستان ISI دریافت می کرد هیچگاه فرصت برای انجام این وظیفه بدست نیاورد و سرانجام در حاکمیت طالبان سمت وزارت سرحدات (مناطق مرزی) به وی واگذار گردید و حزب اسلامی به رهبری مرحوم مولوی محمد یونس خالص نیز که مولوی جلال الدین حقانی یکی از فرماندهان برجسته آن بشمار میرفت با رسیدن قدرت طالبان حزب اسلامی را منحل و در امارت اسلامی طالبان ادغام یافتند .

ارتباط این گروه با گروه طالبان و القاعده چگونه است؟ آیا می توان گفت که در حال حاضر این گروهها همگی یک شبکه هستند؟

با کمال صراحت باید خاطرنشان ساخت که ارتباط منظم وتشکیلاتی شبکه ای که اکنون بنام شبکه حقانی نامگذاری شده است با سازمان تروریستی القاعده متناسب با حضور افراد گوناگون از عرب های افغان مورد مطالعه قرار داد. سازمان القاعده از دسته های پراکنده "عربهای افغان" به وجود آمده است، دسته هایی از این "عربهای افغان" در میان مجاهدین از جمله گروه مولوی جلال الدین حقانـی یکی از بزرگترین فرماندهان حزب اسلامی به رهبریی مولوی محمد یونس خالص وجود داشته اند. این بدین معناست که ارتباط گروه حقانی با "القاعده" یا همان "عربهای افغان" را نمی توان با تاریخ ظهور تشکیلاتی «القاعده» که در مقطعی از تاریخ و شرایط ویژه ای منطقه ای به نام «الــقــاعــده» عرض اندام کرد، یکسان دانست. بلکه شناخت و حضور عربهای افغان در جبهاتی از مولوی جلال الدین حقانـی را که در طول جهاد مردم افغانستان در برابر ارتش سرخ شوروی میجنگیدند نباید نادیده گرفت .

شبکه حقانی از سوی چه گروه یا اقوامی تقویت و حمایت می شود؟ آیا این درست است که گفته شود پشتون ها ازاین گروه حمایت می کنند؟ مباحثی که در مورد رابطه این گروه با ISI پاکستان وجود دارد را تا چه حد صحیح می دانید؟

با درد و دریغ باید گفت که درقرن بیست و یکم هنوز هم مسائل جوامع بشری و انسانی را با پارامتر های قومی و گروهی مورد ارزیابی قرارمی دهند. شگفت انگیز آنجا و آنگاه است که نظام معاصر سرمایه داری قصد می کند دیکتاتورهایی را در کشورها بر اریکه قدرت نگه دارد و یا بخواهد مهره های خاص خویش را به قدرت برساند و برای مشروعیت بخشیدن به آنها نیز تلاش های همه جانبه ای را به راه می اندازند. در این راستا آنها را منصوب به قومی می داند که با عمق استراتیژیک و دکترین نظامی و امنیتی آنها نه تنها در تضاد نمی باشند بلکه با تحلیل و ارزیابی منافع استراتژیک خود در منطقه و جهان جامه یک مشروعیت کاذب را برای آنها نیز می دوزند. به این جهت حمایت از یک قوم خاص جزئی از استراتژی های نظامی و امنیتی آنها قرار می گیرد. برای اجرای این استراتژی در گام نخست با توجه به نقش انسان در مشروعیت دهی به دولت های دلخواه شان چنین زمامداران گماشته شده را وابسته به یک قوم خاصی منصوب می نمایند. مثلأ همین که ما بگویم طالبان وابسته به قوم پشتون اند و از حمایت اکثریت پشتونهای افغانستان برخورداراند یک فرضیه کاملأ امنیتی و استخباراتی است. متأسفانه همین استراتژی یعنی حمایت دنیای استعماری از حکومت پشتونها در افغانستان سناریوی است که دست کم از سه صد سال بدین سو دکترین نظامی و استخباراتی دهشتناک ترین شبکه های اطلاعاتی منطقه به ویژه سازمان اطلاعات ارتش پاکستان ISI را تشکیل می دهد.

در مورد رابطه این گروه با سازمان اطلاعات ارتش پاکستان باید گفت که هیچگونه شبهه ای در وابستگی آنها به سازمان اطلاعات ارتش پاکستان وجود ندارد. واقعیت مسئله این است که طالبان و طالبانیزم تنها نام یک گروه خاص متعلق به یک قوم و یک جغرافیای خاصی نیست بلکه پدیده ای عام در عرصه نظریه و برداشت خشونت گرایانه از اسلام است که به علت شرایط ناگوار اجتماعی، اقتصادی بالاخص فرهنگی نمودی بارز و متعین یافته است. این نمود در جدول تشکیلاتی آنها و این که افراد وابسته به هرقوم و قبیله ای در آن دیده می شود، به خوبی منعکس می گردد. قابل ذکر است که تعداد زیادی ازشبهه هواداران سازمان های تروریستی در مقابل دریافت پول ناچیز در اختیار شبکه های تروریستی قرارمی گیرند. طبیعی است که دریافت پول در برابر انجام اجرای خشونت هیچگونه تبار و قبیله ای ندارد و این افراد اجیر شده، وابسته به اقوام گوناگون در جوامع بشری اند. بنابراین طالبانیسم به عنوان یک پدیده جدید و گفتمانی متعلق به این عصر به حساب مـی آیـد اما ریشــه های آن را می توان در تاریــخ جهان اسلام تبــار شنــاسی کرد .

 

 


بالا
 
بازگشت