بصیر همت

 

مایکل سمپل، مصاحبه ای با یکتن از قوماندانان کهنه کار و  اگاه سیاسی طالبان انجام داده است که متن کامل ان در مجله انگلیسی زبان چاپ لندن، Newstateman، به نشر رسیده که ترجمه کامل ان ذیلا به مطالعه علاقمندان میرسد (چند پره گراف محدود، نه مکمل، این مصاحبه در سایت فارسی بی بی سی نیز به نشر رسیده است).

مایکل سمپل ، یکی از برجسته ترین پژوهشگران غربی در مورد افغانستان،پاکستان و طالبان بوده و مولف کتاب "مصالحه در افغانستان" است.

 وی فعلا از محققین مرکز" کار برای حقوق بشر"در دانشگاه هارورد است. در سال 2008 زمانیکه او معاون نماینده اروپا در افغانستان بود ، به اتهام حمایت از طالبان از افغانستان اخراج گردید.

 

"القاعده بلا و مصیبت است"

"فقط معجزه الاهی میتواند کمک نماید تا طالبان در این جنگ پیروز گردند."

در جمله تقریبا تمام گروپ های ملیشیائی اسلامی که در جهان اسلام فعالیت دارند ، تنها حرکت طالبان افغان از تجربه تشکیل یک دولت ملی برخوردار است. دلبستگی به حاکمیت از دست رفته ، طالبان و پشتیبانان انهارا کمک نمود تا قوت نظامی و سیاسی خویشرا حفظ نموده و طی بیش از یک دهه بعد از سقوط بر علیه دولت نوبنیاد که در 2001 در بن تشکیل گردید برزمند. در اینجا دو مسئله قابل بررسی است :

اول – انها طی دو دهه( از جمله یک دهه قبل از سقوط) ،توانستند تشکل و انسجام درونی خویشرا حفظ نمایند.

دوم – انها توانستند از عقب" پرده اهنین" با کار دوامدار برخی متفکرین سیاسی شان و  با کنترول شدید درونی، با جهان غیر طالبانی از طرق تبلیغات ویبسایت مربوط ، پیغام های کنترول شده رادیوئی و از طریق سخنگویان خویش رو ابط خود را با جهان غیر طالبانی حفظ نمایند.بنظر من ، در حالیکه باوجود مداخله دوامدار بین المللی، امکان از دست دادن همه دست اورد های مثبت در افغانستان در صورت  که  به یک جنگ احتمالی داخلی کشانده شود بعید بنظر نمیرسد ، درک و فهم لازم از مشی و ایدیای سیاسی طالبان مانند گذشته خیلی ها با اهمیت خواهد بود.

جهت جستجوی بهتر اهداف سیاسی طالبان ، لازم دیدم تا مصاحبه خاصی با یکتن از کار ازمو ده گان  کهنه کار و برجسته  طالبان داشته باشم.او یکتن از قوماندانان نجات یافته رده بالای طالبان و محرم اسرار و واقف از پالیسی جاری طالبان است. این مصاحبه خیلی ها مهم من در تماس با این قوماندان ارشد طالبان از طریق سکایپ، skype، بزبان پشتو صورت گرفته و بعدا به انگلیسی ترجمه شده است. ما نخواستیم هویتش را مشخص سازیم زیرا جنبش طالبان در مورد هرگونه مصاحبه و تماس هریک از اعضایش بدون اجازه و توافق رهبری طالبان با جهان خارج، خیلی ها حساس اند.

من در این مصاحبه اورا فقط مولوی خطاب مینمایم در حالیکه من موقعیت و هویت وی را در جنبش طالبان تائید میدارم. وی از افراد فعال این جنبش طی سالهای 1990 میلادی بوده و موقف بالای در اداره طالبان طی سالهای 1990 داشته و بنا بر همین لحاظ زندان گوانتانیمو را نیز سپری نموده است. انچه وی در این مصاحبه بیان میدارد بیانگر نظریات و افکار سیاسی رده های بالای طالبان در شرایط کنونی است.  او در حالیکه از وفاداران جدی طالبان است ،مگر خیلی ها با احساس و محتاطانه بیان میدارد که جنبش طالبان چه مشکلی دارد . وی انتقاداتش را طوری مطرح میسازد که نزد جنبش بی اعتبار نشود.این مقام ارشد طالبان در حقیقت از عقب " پرده اهنین " سخن میگویدو ذیلا به جواب می پردازد:

ایا طالبان امید برای پیروزی نظامی در افغانستان دارند و ایا طالبان میتوانند کابل را فتح نمایند ؟

این طبیعت جنگ است که، هردو جانب ادعای پیروزی می نمایند ، مگر تعادل نیرو در جنگ فعلی بین دولت افغانستان و طالبان روشن است.صرف معجزه الاهی میتواند کمک کند تا طالبان در این جنگ پیروز شوند.پیروزی طالبان بر شهر کابل خیلی ها بدور است.هریک از رهبران طالبان که در انتظار تصرف کابل باشند بخطا رفته اند.

با وجود این، رهبری هنوز هم نتوانسته  است تا این ضعف خویش را دقیقا درک نماید.البته اعتراف وا ضح این مسئله تاثیر منفی بر مورال طالبان خواههد داشت. اما رهبری این واقعیت را میداند که در برابرنیروی که انها روبرو اند پیروز نخواهند شد.

حالا ناتو واضحا ، طی جدول زمانی معین ،اعلام نمود که قوت هایش را از افغانستان خارج می نماید.چه دلیلی قانع کننده برای طالبان وجود دارد تا به جنگ ادامه دهند؟

طالبان براین باور اند که انها مجبور گردیدند تا برای دوره معین بجنگند تا به  قدرت قابل قبول خویش که دیگران با ان محاسبه نمایند برسند. انها همچنان معتقد اند که با گذشت زمان از رژیم کرزی نیرومند تر خواهند شد. حالت انها مانند یکی از قصه های پشتو است که پرنده ای از منقار خود بالای جنگلی که اتش گرفته بود اب پاش میداد، زمانیکه از وی پرسیدند چرا با  چنین کار غیر ممکن مصروف هستی،پرنده پاسخ داد،من همان قدر ابی را پاش میدهم که برای پاش دادن ان امکان و توانائی دارم.

تحریک طالبان تعهدی را که کشور های عضو ناتو در کنفرانس شیکاگو مبنی بر دوام کمک های شان بر دولت افغانستان ،بعد از پایان و ظایف جنگی شان ،نموده اند چگونه ارزیابی می نماید؟

طالبان مشاهده می نمایندکه ناتو هرچه در توان دارد بخاطر دوام رژیم کرزی انجام میدهد . نیروی سیاسی رژیم کاملا وابسته به کمک های نطامی ناتو است.ما در بیانیه ناتو شنیدیم که ناتو هیچگاهی به بازگشت طالبان و القاعده الی زمانیکه انها قانون اساسی فعلی افغانستان را تائید ننمایند اجازه نخواهد داد، که این کاملا غیر واقعبینانه است.طالبان اعلامیه شیکاگو را طوری ارزیابی می نمایند که حضور نظامی ناتو در افغانستان هم چنان ادامه خواهد داشت ، مگر به شکل و نوع دیگر.

ایا جنبش طالبان ارزو دارد تا امارت اسلامی را دوباره به افغانستان باز گرداند، و بر علیه هرگونه مقاومت مردم که در برابر این قدرت مقاومت نمایند ، بجنگد؟

طالبان برای اخراج قوت های خارجی و اجرای شریعت می جنگندو حالا زمان دقیق جهت چنین مباحثه که طالبان امارت اسلامی را تاسیس نمایند نیست.هر جانب که مانند ما در گیر چنین مبارزه ای میگردید باید به جنگ ادامه میداد. با از دست دادن  قدرت باید برای تثبیت خویش بحیت یک حزب در سطح کشور به  فعالیت ادامه دهیم.

ما همچنان میدانیم که در افغانستان سایر نیرو های سیاسی نیز موجود اند . طور مثال جنگ سالاران مانند دوستم و سیاف ،انها نیز پروگرام های سیاسی خویش را دارند ، زمانیکه طالبان در قدرت بودند دید های مختلف در مورد اجرای شریعت موجود بود. در زمان ما ،تنها شریعت در کابل و قندهار بود . مگر در هرات و شمال شیوه ای راکه طالبان به اجرا در اوردند مورد اجرا نبود.طالبان هر زمانیکه بقدرت ایند با عین پرابلم ها روبرو خواهند بود.

چگونه باید رهبری دولت افغانستان تعین گردد؟ 

زمانیکه طالبان در قدرت بودند ،انها جهت انتخاب رهبر دولت شیوه خاص خود را داشتند .حالا انهائی که در کشور در قدرت اند بشیوه خود عمل می نمایند.در زمان قدرت طالبان ، به تعداد 2000تن از علمای دینی بشمو ل نماینده گان محلات دعوت شد ند تا ملا محمد عمر را بحیث رهبر انتخاب نمایند. 

در مورد سیستم سیاسی در افغانستان، دو انتخاب و جود دارد، انتخاب بین جمهوریت و امارت ،انتخاب امارت توسط  طالبان ناشی از حالت جنگ بود.زیرا افغانستان با تحدیدات داخلی و خارجی جدا رو برو بود.برخی از اقداماتی مانند ممنوع ساختن تلویزیون ارتباط به غلبه حالت جنگی داشت.در همان زمان تعداد زیادی از علمای ما وعده داده بودند که با ختم جنگ و تامین صلح راه های برای این نوع مسایل که با شریعت سازگار باشد  بیابند. مگر در رابطه با سیستم کنونی سیاسی در افغانستان، باید گفت که ، ما معتقد هستیم که این امریکائی ها اند که رئیس جمهور این کشور را تعین می نمایند.

در یک توافق سیاسی با دیگر افغانها ، تحریک طالبان چگونه رولی را پیشبینی خواهد نمود؟

این خیلی ها مشکل خواهد بود تا پیشبینی نمائیم که چگونه رولی را طالبان مورد قبول قرار خواهند داد.انچه که روشن است اینست که طالبان هیچگاهی تسلیم شدن بنده وار و خم شدن در برابر دشمنان شان را قبول نخواهند کرد.

طالبان با ممنوع ساختن مکاتب دختران و تحمیل برخی قوانین ناچیز و فرعی بالای مردم  از شهرت خوبی بر خوردار نیستند،تا چه حد این پالیسی تغیر یافته است؟

جامعه بین المللی چنین حقی را ندارد که در مورد پالیسی اجتماعی طالبان سوال نماید، زیرا جامعه بین المللی انچه را که به مردم ما وعده داده بود در اجرای ان موفق نگردید.جامعه بین المللی تعهد نموده بود که در افغانستان امنیت بیارد و جامعه ازاد و موفق ایجاد و افغانستان را از مواد مخدره پاک سازد. مگر در عوض افغانستان هم اکنون ناا من ترین کشور در جهان است و  کشور ما هر روزه به هتک حرمت و بی ابروئی ازجمله در امدن سربازان خارجی در منازل و جدا ساختن زنان  از  بستر شوهران شان مصروف اند. یک سرباز خارجی میتواند دیوانه وار به مردم عادی حمله کند و صد تن را بقتل رساند.جامعه بین المللی هم اکنون دست به گریبان پرابلم های خویش در افغانستان است.

طالبان در زمان حکومت شان ، در رابطه با سه مسئله نام بد را بخود کمائی کردند، نهوه برخورد شان با زنان، روش های سختگیرانه در مورد نماز و گذاشتن ریش و سوم هم روابط بین المللی شان .مگر حالا مسئله اساسی تامین صلح و امنیت در کشور است . در مورد سایر مسایل من فکر میکنم که موقف  طالبان نرم تر و انعطاف پذیر خواهد بود.

اهداف  طالبان  در مورد مذاکرات قطر چه چیز ها بود؟

مدتها است که جامعه بین المللی طالبان را غیر متمدن،نادان و عامی در مورد نورم های بین المللی و بدون علاقه به سهمگیری در اداره دولتی ارزیابی می نماید.ناتو مدت زیادی است که ادعا میدارد ، طالبان مانع صلح اند و هنور هم با القاعده روابط تنگاتنگ دارند.طالبان خواستند به میز مذاکره برگردند تا برای ناتو نشان دهند که واقعا که مانع صلح است.چنین وانمود ساخته شد که گویا هدف طالبان از این مذاکرات رها ساختن محبوسین شان از زندان گوانتانامه بوده است، در حالیکه ای قطعا درست نیست.زیرا اگر هدف چنین میبود ما در مورد ایجاد یک دفتر سیاسی در قطر حرفی نمیزدیم. طالبان میتوانستند برای رهائی زندانیان شان کمسیونی تبادل اسرا را ایجاد نمایند.

تحت کدام شرایط رهبری طالبان اماده خواهد بود تا با نماینده گان دولت افغانستان دیدار نماید؟

رژیم کابل صلاحیتی در مورد جنگ و کنترول قوت های مسلح افغانستان ندارد، صحبت با کابل از اهمیت لازم برخوردار نیست، زیرا صلاحیت اصلی در دست امریکائی ها است.

اگر قرار باشد که توافقی صورت گیرد رهبری طالبان با کدام یک از گروپ های سیاسی موجود در افغانستان به مذاکره ویا معامله سیاسی خواهند پرداخت؟

اگر ما با چهره ها و تشکل های سیاسی رژیم کنونی افغانستان نظر اندازیم، طور مثال، داکتر دادفر سپنتا، میرویس یاسینی و یا کریم خلیلی ، هیچیک از این افراد و شخصیت ها نمیتوانند بحیث شخصیت های ملی شناخته شوند. یگانه نیروی قابل محاسبه سیاسی در کشور ائتلاف شمال است. سایر بنیان گذاران رژیم کنونی ، انها در واقع بزنس مین ها اند که سیاست می نمایند تا برای خود منازل تعمیر نمایند.

ایا رهبری کنونی طالبان ظرفیت و توانمندی رسیدن به صلح  را خواهند داشت؟

در حقیقت ، هیچکس نمیداند که ایا رهبری طالبان صلاحیت رسیدن به یک توافق در رابطه به صلح را داشته باشد.مگر عین سوال را باید در مورد حامد کرزی نیز نمود، در خصوص کابل باید گفت که ما میدانیم که صلاحیت کاملا بدست کسی دیگری است، و اما در مورد وابستگی طالبان این بدگمانی و شک است.تا جائی که من میدانم طالبان یک تشکیل سیاسی ایجاد نموده اند که فعالیت دارد  وبرای  ما اجازه داده نمیشود بپرسیم که انجا یک خدا هست و یا دو.

رهبری طالبان چه تجربه ای  از دوستی با القاعده و پناه دادن القاعده اموخته اند؟

در حدود 70% طالبان از القاعده ناخوشنود اند. مردم ما القاعده را افتی میدانند که از اسمان برایشان نازل شد . برخی ها حتی اضافه می نمایند که القاعده دقیقا جاسوس های  امریکا بودند.در اصل ، طالبان مردم عامی و بی خبر از سیاست بودند و القاعده را به خانه خود خوش امدید گفتند مگر القاعده از مهمان نوازی ما سواستفاده کرد.

من زمانیکه در زندان گوانتانومو بودم ، ارزیابی کردم که تا چه اندازه افراد القاعده بی وفا بودند . انعده طالبانی که از زندان گونتانومو بر گشتند از اجرای عملیات های افراد القاعده در محلات مر بوط شان جلوگیری نمودند. یک بخش پرابلم با القاعده این بود که مردمان اطراف جلال اباد عادت دارند تا هر کسی که به این ساحات بیاید به انها خوش امدید میگویند و برای شان  اتن ملی نیز  می نمایند( اظهار مولوی در مورد مردم شریف جلال اباد تقریبا بدون شرح لازم و باصطلاح گنگ است .مترجم).  اگر حقیقت را بگویم ،من از مرگ اسامه تسکین یافتم . زیرا پالیسی را که بکار برد افغانستان را تخریب نمود.اگر او واقعا به جهاد معتقد میبودباید به عربستان سعودی میرفت و در انجا جهاد مینمود ، نه اینکه کشور ما را خراب نماید.

چرا طالبان در مورد قطع ر ابطه با القاعده و سایر گروپ های تروریستی تاخیر نمودند؟

القاعده تقریبا چند صد فرد جنگی در افغانستان و پاکستان دارد. طالبان هزاران تن از مجاهدین را باخود دارند. طالبان به انها نیازی ندارند.تا خیر رهبری طالبان در مورد قطع روابط از القاعده اساسا " براین استوار است که مبادا تاثیر انحراف کننده و منفی در برخی حوزه های اسلامی داشته باشد.

با موجودیت رهبری طالبان بیش از مدت ده سال در پاکستان، ایا رهبری طالبان در رابطه به اتخاذ تصامیم در مورد مسابل افغانستان مستقل خواهند بود؟

یگانه چیزی که جرات میکنم تا  سخن نگویم همانا در مورد روابط با پاکستان است.

ایا تحریک طالبان ارزو دارد تا در اینده روابط دوستانه و عادی با جامعه بین المللی داشته باشد. چه اماده گی در این زمینه دارید تا برای رسیدن به ان شما را کمک کند؟

شما نمیتوانید انسان باشید ولی دیگران را رد نمائید . طالبان هیچگونه مخالفتی اساسی با جامعه بینالمللی ندارند..

 

ارزیابی و تحلیل فشرده مایکل سمپل:

مولوی ارزیابی ظریفی از جنبش طالبان ارائه میدارد . او طالبان را یک نیروی بالقوه در مبارزه کنونی بخاطر رسیدن به قدرت میداندو اظهارات وی نشان میدهد که فعالیت های  اخیر طالبان عمیقا سیاسی است.

طوریکه مولوی اگاهانه در جواب اول خویش  اظهار نمودانها در یک کمپاین نظامی محصور ماندند و پیشرفتی در اهداف سیاسی خویش نداشتند.این یک پرابلم اساسی در هردو جانب است.

برخی از ما مدتها امیدوار بودیم که استدلال و منطق عدم پیروزی طالبان از طریق نظامی انها را تشویق خواهد نمود تا به پروسه سیاسی روی اورند،مولوی در این زمینه اظهار میدارد که رهبری  تحریک طالبان در مورد مذاکرات قطر با ایالات متحده کاملا جدی بود و لی جریان حوادث نشان داد که هنوز هم راه درازی در پیش است تا مذاکرات را در پیش گرفت.باوجودیکه همه کس در این مسئله اساسی توافق دارد که راه نظامی برد ندارد ، مگر هنوز هم علایم ضعیفی برای توافق سیاسی وجود دارد.

اظهارات مولوی نشان میدهد که طالبان و دوستان بین المللی شان در رابطه با مسایل افغانستان سیستم سیاسی  واجتماعی افغانستان کاملا دید های متفاوتی طی ده سال گذشته داشته اند.طالبان کرزی را گودی دست ایالات متحده میدانند، مگر غرب به اندازه زیادی بخاطر استحکام این رژیم سرمایه گذاری کرده است و اماده نیست انرا تخریب نماید.از این لحاظ امریکائی ها ستراتژی شان اینست که با شیوه های مختلف دپلوماسی طالبانرا به مذاکره و شرکت در حاکمیت کنونی افغانستان تشویق نمایند.تحریک طالبان امیدوار است تا رژیم کرزی را واژگون نماید، نه اینکه با این رژیم مذاکره کند.

مولوی پیشبینی میکند که طالبان شاید از دوباره گرفتن قدرت ملی کوتاه بیایند ، مگر از لحاظ نظر شخصی مولوی ، معتقد است که طالبان بحیث یک حزب فعال و نیرومند در سیستم سیاسی اینده افغانستان جای خواهند گرفت.مولوی خاطر نشان میسازد که تنها نیروی سیاسی که میتوان انرا شناخت ، دشمن قدیمی طالبان در سال, های نودم و غیر پشتون "ائتلاف شمال" خواهد بود.این نظر مولوی موثریت و نقش گروپ های سیاسی متعدد دیگر را که مدت ده سال است با رژیم کابل یا در ارتباط و  یا شامل سیستم سیاسی کنونی اند، بی  اعتبار میسازد.

او همچنان در مورد انتخاب رهبر دولت و مشروعیت بخشیدن به رهبری ان بحیث یک رهبر ملی اظهار میدارد که ، افغانها دیگر تحمل یک امیر را مانند دوره قبلی حاکمیت طالبان نخواهند داشت. انتخاب دموکراتیک جهت انتخاب یک رهبر برای مردم افغانستان قابل درک و محسوس است. مگر او سیستم دموکراسی را که طی ده سال گذشته براساس قانون اساسی کنونی در افغانستان استوار است  رد می کند.

طرز برخورد وی در مورد القاعده خیلی ها قابل مکث است مولوی و یارانش کاملا احساس می نمایند که در اتحاد با القاعده قیمت گزافی را پرداخته اند.و انها نهایت مسرور خواهند بود تا در وقت مناسب این اتحاد را در خندقی دفن نمایند.

بدون تعجب ،انچه که مولوی در مورد روابط طالبان با جهادی ها ی مقیم پاکستان و سازمان استخباراتي پاکستان اظهار داشته است خیلی ها قابل درک است.عملگراهای تحریک طالبان از این در هراس اند که اجرای فعالیت ها و وابستگی های دراز مدت طالبان در پاکستان ، رهبری طالبان را چنان به پاکستان وابسته ساخته که نمیتوانند مستقلانه تصمیم بگیرند، ساده تر بگوئیم ، عملگراهای طالبان تشویش از ان دارند که رهبران شان تا زمانیکه حلقه های نظامی و سازمان جاسوسی پاکستان اماده به ختم جنگ در افغانستان نگردند ، طالبان بخودی خود صلاحیت ختم جنگ و روی اوردن به پروسه صلح را ندارند.

در اخیر اینکه: امید ها در مورد انتخاب پروسه مذاکره و صلح ویا افتیدن این کشور دوباره بدامان جنگهای داخلی تا حدی وابسته به تاثبر پذیری بخش عملگرایان طرفدار پروسه سیاسی در رهبری و رده های بالای طالبان  از یکطرف و استقلالیت رهبری طالبان در تصمیم گیری مسایل سرنوشت ساز کشور شان خواهدبود که میتواند افغانستان را بجانب تامین صلح و یا دوام خونریزی سوق دهد.

                                                       پایان

  

مانچستر – انگلستان

جولای  - 2012

 


بالا
 
بازگشت