خوشه چين

 

جَهَنُم

 

یادم ازیعقوب لیث«صفار»آمـــــد دمــــا دم صبح

آهنگ خروس،انگیزۀ وحدت عمل بسته به کمـرم شد

زمانیکه فرعیات((زبان،مذهب،قوم،ملیت،نزاد،محل،سمت)) جانشین اصل میگردد((انسان اصل،عمل انسانیت اصل تر)) درچنین حالات نباید گفته شود که حاکمیت توسط خردمندان اساس گذاشته شده است.بلکه بایدرد پای شیطان را تا به کشف رمزحقایق پس پرده دنبال ودستان مرموزسیاه راکوتاه نمود .

افغانستان کشورجَهَنُم زیرپای دشمن

چرابه خودنیائی موافق همرای من

اشاره داد عیار امروز قلم زن معروف

بشیربغلانی«نهضت میهنی»ازقطغن

گذشت آن روزکه گفته میشد

شوروی،افغانستان جمهوریت شانزدهم

آمده است امروز که گویند

آمریكــــــا- افغانستان؛ متحـــــد پانزدهم

درمسیر این دو خط موازی وطن پرستان

چــــپ وراست هردو شــده اند راه گم

حقیقـــت توضیح میدهد،ازمفهوم خــــودآگـاهی ملی!

نیمچه ملاکه بالابــــــه منبــــــرشود

تشخیص بدونیک هردوزیروزبرشود

وطن پرستان محکوم به کافـــــــرشود

شاخ درخت«روشن فکر»دستۀ تبرشود

دراتحاد این دوبدست بیگانه داده است کلی

بلی این کارشد توسط:چپ به حاکمیت رسیدۀ((خلق وپرچم)) مجاهد،طالب وبن اول وجنبش چلی،اززمین تا به آسمان اداره وجامعه ملوث شده به کثافت وچتلی.

بی وجدانی گرخصلت بود،خیانت ملــی کرکرکتـــــرشود

هشداریه!

درختی که تلخ است وی را سرشت

گرش برنشانی به بــــــاغ بهشت

ورازجوی خلدش به هنگــــــام آب

به بیخ انگبین ریزی وشهد ناب

سرانجام گوهربـــــــــه کارآورد

همان میــــوۀ تلــــــــخ بارآورد

«فردوسی»

آب درکوزه خشک شد،علــــــف درزمیــــــن

کشور،لاش مرده گشت خوراک زنبوروگژدم

زمان با پیام خویش آمده است باید که شُنُفت

وضعیت حال، مردعمل میخواهد وکـاردرست

«چیزی که مـــــــن اندر نیابم چرا باید گفت؟»

یعقوب لیث صفار

استبدادوستم مقاومت زایید،سهان آهن را سایید

امریکا،چون اتحاد شوروی میرودبــــــه جهنم

عیاری بگفت:

این جهان گر پرشود ازخاروخس

آتشی بسوزدش دریـــــــک نفس

همچون عیار خدمتی مـــــردم بکن

هرچه پیش آید ازآینــــــده نترس

پوچ

چیدن انگورقبل ازوقت حاصل میدهد کشمش پوچ

کمونیزم قبل ازوقت به حمایۀ سرلوچ پــــای لوچ

عاقل حلاجی گذاشت،تا که پنبه حلاجــــــــــی گردد

چرخش بداد،دانۀ سیاه نصیب تو،به مقابل محلوچ

تعرضی که از زمین تا به آسمان همه را بسوخت. ولوازهردست بوده باشد،رفیق بوده باشد وبا برادر خواه دشمن بوده باشد ویا دوست.نارسایی هارا بیان کرد کمبودیها را باید گفت که((حقیت درجانب مقابل وجود دارد)) وحقایق را حتماً شنفت ،درمیان گفت وشنفت دیدی که گلهای رنگارنگ درباغ انسانیت وشرافت بشگفت خاموش نشستن به معنی دشمنی با ملت است.

آن زمان که شعار((رفأ اجتماعی))کاربه کارگر،نان برای گرسنه،لباس برای تن برهنه،شفاخانه برای تداوی،تعلیم وتربیه جهت خودآگاهی نسل بالنده وعده داده شده بود.این وعده ها،شعاری بودند((ارمان))جامعۀ طرازنوین،ساختن آن ذریعۀ انسان طرازنوین.این راه حداقل یکصدساله پیمود نش در مرحلۀ فازنوین،ذریعۀ قطار،وازنوین،کامازنوین،کرازنوین به ثمرنرسید.

بعدازان حرفهای ناگفته وجود دارد که حاکمیتهای بعد ازسقوط حاکمیت چپ اخلاقاً((مجاهد،طالب،بن اول،دوم ))برای مردم بگویند.

مبارزه با فساد

چون بود اصل گوهری قابل * تربیت را در او اثر باشد
هیچ ، صیقل ، نکو نداند کرد * آهنی را که بد گهر باشد
سگ به دریای هفتگانه مشوی * که چو تر شد، پلیدتر باشد
خرعیسی گرش به مکه برند * چون بیاید ، هنوز خر باشد

ای وطن

ای وطن دروحشت قرن یادت همســـــفرم شد

ذکرنامت روشنی شــــــــام وسحــــرم شـــــــــد

جزمنظرۀ تونقشۀ دیگرنیست درخــــــــــــیالم

عملاً فاصلۀ دورپرده بـــــــــــــــــــه درم شد

دراقصارجهان،زیبایی فــــــــــــــــراوان دیدم

همان ویرانۀ کابل زخم جگـــــــــــــــــــرم شد

درروزنۀ امید دیدم و پالیدم تنهـــــــــــــــــا

ذکری درمصرع ذیل یعقـــــــوب تاج سرم شد

یادم ازیعقوب لیث«صفار»آمـــــد دمــــا دم صبح

آهنگ خروس،انگیزۀ وحدت عمل بسته به کمـرم شد

زمانیکه فرعیات((زبان،مذهب،قوم،ملیت،نزاد،محل،سمت)) جانشین صل میگردد((انسان اصل،عمل انسانیت اصل تر))نباید درچنین حالات نباید گفته شود که حاکمیت توسط خردمندان اساس گذاشته شده است.بلکه بایدرد پای شیطان را تا به کشف رمزحقایق پس پرده دنبال کرد ودستان مرموز سیاه را کوتاه.

 

 


بالا
 
بازگشت