خوشه چين

 

 

پوستین بخر

 

 

 

قسمت دوم:

درطول تاریخ عیاران مبانی جوشش انقلابات بوده اند

درافغانستان همه تغیرات وتحولات مسلحانه صورت گرفته است وامکانات این تغیروتحول((انقلابی))راکه توده ها درپیشا پیش قرارداشته باشد خارج از تصورنمی پندارند.

عیاران خیانت به وطن راتحت هرعنوانی که صورت گرفته است محکومی می نمایند.

1- دفاع ازمنافع خلق به حیث «ارمان»تحقق معیارها وارزشهای انسانی ((انسان زحمت کش))

2-جهاد علیه تجاوزبیگانگان وپیاده سازی معیارهاو ارزشها آزادی به اساس شریعت اسلامی،بدون وابستگی اجانب.

3- حاکمیت دموکراسی تحت عنوان دفاع از((حقوق بشر))کنفرانس بن.

هرسه شماره موتوری بودند که باید درمسیرحل معضلات رهنمون داده می شدند برخلاف برماجراها((همان کفن کش قدیم)) ریشۀ عمیق بخشیده شد.

نمی شود که ازخرهم یاد نگیریم

دهقانی خرپیرداشت،ازقضای روزگاراتفاقاً خرش درچاه می افتد.تصادفاً این چاه آبش مانند دریاهای افغانستان مفت کشورهای همسایه را آبیاری می کرد. درداخل خود آبی نداشت به مانند آبروی مردم افغانستان ازدست چند معامله گرخاین ریخته بود.مردم باتمام سعی وکوشش نتوانستند خررا ازچاه بیرون اورند.برای اینکه خربیجاره آزاردیده نمرده باشدوزود تر نفس دهد.کوشش کردند که ذریعۀ سطل های پرازخاک خررا درزیر خاک دفن کنند،امادرمقابل هرسطل گل ریخته شده درچاه خر خودرا بالای گل سرمی کشید.این کار ادامه یافت بدون آنکه خربداند چه اتفاقی افتاده است ومردم بدانند جه اتفاقی افتاده است.خربالای جاه بیرون آمده است.بعد ازان شکرخدارا به جا آورد با وجود همۀ طعن وتمسخر بنی آدم توانستم که ثابت بسازم خرهم تا اندازۀ دارای عقل سلیم وتفکرسالم است که خودرا از بدی حادثه نجات داده میتواند.

بازهم به خرگری خود افتخار مینماییم هیچ گاهی خررا کسی،وطن فروش خاین،فاسد رشوت خور،تجارهیروئین ومواد مخدر نگفته است.بدی سخن درکجا است.دریک مرحلۀ ازجنبشهای سیاسی،خلق ومردم توده ورد زبان شده بود.بسیاری ازشخصیت ها((گرگ درلباس میش))با آنکه از ادبیات توده آگاهی نداشتند،ازفرهنگ عامیانه بی خبر بودند.حتی درجمع سیال وشریک خود حساب نمی کردند.خودرا نمایندۀ خلق معرفی کرده بودند «ظاهراً»به دفاع ازخلق شیشه بردست ادبیات خیلی مغلق وغیرقابل هضم را تبلیغ میکردند.

اما امروزهرحلقۀ سیاسی ازمواضع قوم ومحل با آنکه به ملی گرائ جندان اهمیتی قایل نمیباشند خودرا نماینده حزب ملی گرا معرفی کرده.

خردوانی هم درذات خود نشۀ خاص دارد.زمانیکه پارورا درمزارع می برند این جوانکهای قدونیم خرهارا سوار شده دوباره برای بردن انبار ویا پارودوان دوان می اوردند.بعضی خرها چست چالاک می بودند بعضی ازانها تنبل، زمانیکه پارو خلاص می گردید نمی گفتند که چندخر پاور بردی درعوض میگفتند که چند الاق پاروبردی. الاغ ماخذازترکی،خرحیوان بارکش،دارای گوشهای درازویال کوتاه، درترکی الاق میگویند.به معنی پیک وقاصدواسپی که برپشت آن قاصدسوار می شود.

جاسوس خرسواری میکند

وقت خرپوستین بخر وقت پوستین خر بخر

خلایق به نوشته های من گیرند علایــــــــق

انتقاد به آدرسی است که اورا شایـــد لایـــق

گویم که ازبرای خدا

وضع سیاسی ونظامی مملو ازفساد ومواد مخدرشیروشکراست

سازندۀ این ماشین جهنمی،کاپیتال، دشمن انسان ،نوع بشــراست

آنکه فرمان میراند ماشین را ازعقب ،ریمونت نشستــــه دردست

حامل این آرابه، انگشت شماربه «ظاهر»مبلغین سنت پیغمبراست

وقت خر،قطره،قطره،قطره،قطره چکیده های ذهنی بنی بشراست

پوستین بخر،فهمیدنش،ذره،ذره،ذره،ذره تطبیقش درعمل زراست

وقت پوستین داستانها وقصه های شفاهی همه میراث پدری است

خربخر،امرتآکیدی برای نسل نوین ازجانب پدردرپدروپدردرپدراست

خراست هرکه سواری میـــــــــدهد بـــــــــه بیگانه خراست

خراگردرطـــــــــویله باشد ویا دفتــــــــــربازهـــم خــراست

برای انسان قدسیت می بخشد انجام کارشریفـــــانـــــــه

تشویق خدمت به بیـــــگانه کارانسان نه بلکه کارخراست

خرگفت:توهینم نکنید به مه جوبده به فعالیت دوبــــــــده

خرکه سرجوخوردن بمــــــــیرد او شــــهیـــد اکبـــــراست

خرخصلت خودرامعرفی کرددرهرحالت اویــــــک خراست

طمـــــع وتوقــــع ازخــــر بازهم صفــــت یـــک خـــراست

هنگام عبورازدریا پشیمانی دارد کلخ درمیان آب نگذ ارید

آن چه که تورابرگشت میدهد به خود آیی سنگ پــراست

هرکه تحلیل کرد وراه حل جست اوخدمت گارنوع بشراست

هرکه داند وبداند که نداند همه گویند که درآینده اورهبر است

همه رابه فاصله گرفتن از«این»خر،دعوت میدهد که خطراست

وقت خرپوستین بخروقت پوستین خر بخر

سفیدی برف رنگ باخت روی ذغال سیاه شد

برای خـــرضعیف ولاغر فراوان علف و کاه شد

ارزش پوستین به زمین خورد،بحران عالم گیر

پوستین«روشن فکر»سازمـــــــانده آگـــــاه شد

ازخرافتاده درمیان چاه آموخت هنربیرون آمدن را

خوشه چین سالهاست که مبلغ«نکته» گاه وبیگاه شد

انسان که طعـــــام خورد وشکمش سیــــرشــــد

گویا!زعـــــامت سیاسی ازقطعــــۀ صـــــــاف خودتیرشد

برنده کــــه مــــــیدان را خالـــــــی یـــــافت وبـــی رقیب

حارگشت،جسورشــــد،دست به حمـــــله زد ودلــــیرشد

رهبر دیروز،انقلابی فــــــــرومایـــــه،ارمـــان بشکست

وابسته به سرمایه محکم گرفتــــه ازکمــــــر(شمشیرشد)

ارزشهای مادی ومعنوی همه بربادرفتـه اند چــــه دانم؟

سرمایه های ملی،که دانی خــــوراک،کشمش وپنـیرشد

نویسنده های با وجدان مغزمی سایانندوتویاوه سرایی

نگویید فلان کس وفلان کس،وقت گذران ،ساعت تیرشد

جبهۀ قلم وکاغذ بازکرده اند،نشترمیزنند درشاه رگ حادثه

هریک را بگو که فاتح ازجنوب تابه مرتفع پامیـــــــــــرشد

به نماینده گی تمامی نویسنده های باشرف ســـــه شخصیت

عزیزمحمد آماج،بشیربغلانی،دستگیر،معرفی،ازپنجشیــــرشد

بلی!

دوران دوران،دوران،روزی ازروزبد بـــــدتــــــری است

هوای گرم،خرمست،دوران،دوران پوستین بخـــــری است

اگراصطلاح کمونیزم را منفی نمائــــــــیم ازاتحادشـــــوروی!

بدنام شد رهبرزحمت کشان کارمل ازولسوالی کمــــــری است

زیرعنوان جهاد موردسؤظن قرارگرفت صدیق ازچکری است

دوران 1390برگشت کرده است به این دوران227-292

این دوران حافظ شیرازی است درحکم نیک بنگری است

این چه شوری است که دورقمرمی بینم

همـــــــــه آفاق پرازفتنه وشر می بینم

هر كسي روز بهي مي طلبــــــد از ايــــام

علت آنـست كه هـر روز بد تـر مي بينـــم

ابلهان را همه شربت ز گلاب و قنـــد است

قوت دانا همـه از خـون جــــگر مـــي بينم

اسب تازي شده مجروح به زيــــر پـــالان

طوق زرين همه برگــردن خـــــرمي بينم

دختران را همه در جنگ و جدل با مـــــادر

پسران را همه بدخــواه پــدر مـــــي بينم

هيچ رحمي نه بــــرادر به بـــــرادر دارد

هيچ شـفقت نه پـــدررا بـه پسرمـــي بينم

پند حافــــظ بشنو خواجه برو نيكي كــــن

كه من اين پند به ازگنج وگهر مي بيــــنم

پوستین بخر

زمستان آمـــدنی است اوبرادر پوستین بخر

پوستین بخر،آستین داربی آستین پوستین بخر

هوا گرم وتابستان است،خرمست وخندان است

پوستین درگوشۀ هرخانه آویزان پوستیـــن بخر

پوستین درگذشته هرتعبیری که شده متعلق به گذ شته است درزمان حال فقط مفاهیم قلب گرم راافاده میدهدکه نهفته درسینۀ انسان پاک طینت وخیراند یش است بخاطر انسان ونجات انسان ازوحشت می تپد.

ساقی پیـــــاله دردست گاهــــی به چـــپ گاهی به راست

برسرتقسیم حمـاقت هم ازچـــپ بــــوده هـــــــم ازراست

بی خبری ازحق توده های بیدفاع قابــــــل بخشش نیست

روی کدام منطق((هردو))گویید که حق حاکمیت ازماست

دادبه تو ادارۀ که مردمش بی خبر«تعدادقابل ملاحظۀ»کارمندش بیسواد وگمراه است.اصلاحات اداری ناممکن است،مارماراست،سرش مار،کمرش مار،دمش مار،دمش را بکنی خودش رامورچه می خورد،ازکمرببری،اصلاح کنی فلج میشود.ازسرببری مطلب است که منطق زمان به آن صحه میگذارد. نیشکر بند دارد،هربندش شربت قند دارد،دردست هرکه افتاد مرتبۀ بلند دارد. سلسله مراتب،زی،زی،زی،زی،زی،پیوند درناف سرمایه،طرف آگاهان امور، ریش خند دارد.اصل قصه درکجا است میدانی یانه؟.بادار،زی خیل چشم طمعۀ بلند دارد ازین خاطرمیل به سوی بخارا وثمرقند دارد.

خواندن این گزارش شما را ناراحت خواهد کرد

پامير آ اف جی : چند گزارش تازه از وزارت خارجه

خوانش این گزارش برای جوانان صاحب آینده ومتخصص مملکت مهم است. برای آنانی که سکاندار رهبری دولت وحکومت می شوند.

تقلب اسناد تحصیلی

در اسناد تحصیلی حد اقل سند ورود ماموریت در حریم وزارت خارجه سند لیسانس است. این سوال از جناب شما میشود که وجدان بیدار چگونه اجازه میفرماید که اشخاص ذیل با تقلب گسترده در برابر ظرفیت سازی و شخصیت رقم سطح تحصیل و احترام به ناموس صداقت، با کدام حق نه تنها مامور عادی بلکه در سطح رهبری این وزارت با پرستیژ جای گرفتند:
1-وزیر خارجۀ شما محترم زلمی رسول که نه تنها داکتر نیستند بلکه بعد از مکتب استقلال به فرانسه بورس گرفته و بورس را سوختانده و ممکن کدام یکسال درس مسلکی پرستاری خوانده باشند و اما نزدیک ترین دوستان شان به شمول جناب شما آگاهی دارید که ایشان لیسانسه نیستند. این کرکتر ... بیخبر از وزارت و نوکر زور و زر در تاریخ ملت های جهان اولین وزیر خارجۀ هستند که بصورت مخفی هفتۀ دوبار به یکی از سفارتخانه های خارجی تشریف می برند.
موصوف به علت استعمال خمر و چرس اکثرا تا حدی مدهوش اند که وزارت را نمی شناسند و با مامورین وزارت غیر دار و دستۀ شب نشینی و فساد دیگر با کسی راهی ندارند که یکی از انواع بدترین فساد در اداره است.

شخصیت های تیم این ابر مرد:
عبدالحی حیدر هم خود غرق است و هم به دیگران پاس میدهد.
حمید صدیق که سر هزاران ناموس فروش را خاریده.
ناصر ضیا حمیدالله خویش وزیر خارجه، تحصیلات صنف نهم مکتب و بقیه اگر هم جور کرده جعلی، حدود چهار لک دالر اختلاس بیت المال و دوسیه در دادستانی، بقول وزیر مختار و راننده وقت سفارت ایشان در برلین در یک شب از کارت بانکی هفت مرتبه از بانک پول بیرون کرده در کازینو باخته است و یار شب نشینی های تیم جناب وزیر صاحب امور خارجه.
اکلیل حکیمی و دوسیه های مختلف او که حتمی به شما اخبار آن رسیده چون تمام مطبوعات و همه جهان پر از این غوغا میباشد.
البته از سفرای شما به شمول عم بزرگوار در مسکو هم سایت های خبری و انترنیتی بقدر کافی پر اند.
2-معین اداری عبدالحی حیدر از صنف 12 بورس پولند را گرفته و در آنجا به ناکامی اخراج شد و با ازدواج به همسر پولندی عازم آمریکا شده و خود هم تابعیت پولند و هم آمریکایی داشته و داماد آن محترم آمریکایی الاصل و در فساد اخلاق و غارت بیت المال فکر نمیشود که جوره و نظیری داشته باشد. بخصوص در کنفرانسهای دوگانۀ کابل گلهای را که به آب داده است قابل جبران نیست.
این شخص با نام بد دیگری هم مشهور است که یقینا شما خود خبر دارید. یعنی همین گونه که به ناموس مردم بازی میکند آنها را وسیله هم قرار میدهد. به یقین خود شما خبر دارید.
3-حمید صدیق رئیس تشریفات شما که میگویند از تاپۀ ریاست تشریفات در حالی که پدرش چپلک فروشی داشته و خودش در شهر مونش آلمان ترکاری فروشی مینمود و چند صبایی هم در هوتل آقای ضیاءالله محمود آشپزی میکرد فعلا به میلیونها دالر دست یافته و قصر پغمان و اماکن وزیر اکبرخان و ملکیتهای دوبی و آمریکا همه از برکت لطف شما، اعتماد شما و نوازش دست محبت شماست و این ...، به سرنوشت صد ها انسان شریف وزارت امور خارجه بازی کرده و خواهد کرد و تحصیلاتش فقط و فقط صنف 11 مکتب است.
4-حمید ناصر ضیا از اقارب وزیر افخم رئیس چهارم سیاسی، تحصیلات فقط صنف نهم مکتب ... خوش لباس قاچاقبر انسان از ایتالیا و ترکیه به اروپا و دزد بیت المال چهار صد هزار دالر دوسیه در دادستانی موجود.
5-ادریس امانی تایپست وزارت با جعل سند فراغت و از اینکه دختران معصوم مردم را با عبدالحی حیدر به تقسیم میگرفت رئیس منابع بشری این وزارت شده و فعلا وزیر مختار در پاریس است. تقرر یک تایپست بحیث رئیس منابع بشری و باز هم وزیر مختار در پاریس کفر ادراه است و باید از همان روز اول جنازۀ وزارت امور خارجه خوانده میشد.
6-آقای ملک قریشی رئیس دفتر وزیر و شخص فوق العاده با صلاحیت که خسر برۀ شما هم میباشد و آوازه اینست که موصوف هم تحصیل ندارد اما قضاوت این موضوع را به شما میگذاریم که اگر تحصیل دارد و یا ندارد شما خبرید. آنچه که مثل آفتاب روشن است اینست که در حضور صدها انسان شریف وزارت امور خارجه، آوردن خسربرۀ رئیس جمهور در چنین پستی و آنهم دست اندازی بهر کار و تشبث در امور دیگران که ناشی از بی کفایتی وزیر خارجه است کار بسیار خوش آیند نمی باشد. شخصی که تحصیل نداشته باشد و تجربه و شناخت او بدون یک روز ماموریت و کار در چوکات اداره و بخصوص وزارت خارجه و بعد هم تصمیم تمام وزارت را بگیرد طبعا کار به همین جا میکشد.

جلالتمآب محترم رئیس جمهور!
مطالب فوق در مورد اسناد تحصیلی فقط مشت نمونۀ خروار است که رهبری وزارت امور خارجه در چنگ چه کسانی در افتاده و دست و پای میزند.؟ اما نمونه های دیگری از فساد هم وجود دارد.
این اشخاص یک جفای دیگری را هم نمودند و آن اینکه با اعمال نفوذ، یک جمع کثیری از افراد بی تحصیل را به این وزارت وارد نمودند که تعداد زیاد شان اناثیه هستند و ... و به قول یکی از افراد مهم منابع بشری این وزارت اگر اسناد تحصیلی وزارت خارجه محاسبه و تفتیش گردد پنجاه در صد مامورین این ده سال اخیر باید اخراج گردند.

مقرری های سفرا :
بصورت کل در تقرر سفرا تحصیل، تابعیت، تقوی، و سابقۀ کار در کادر وزارت خارجه درنظر گرفته نشده است.
بصورت کل یکی از مفاسد رایج در زیر چتر آقای زلمی رسول، مقرری های غیر عادلانه بخصوص زیر نفوذ دوسه شخص ... از قبیل حیدر و حمید صدیق و غیره هست که سرنوشت صدها مامور وزارت در نظر گرفته نمیشود و اما واسطه و وسیله و پول و وکیل نقش اساسی دارند.
بخصوص نقش یوسف اعتبار رییس دفتر محمد قسیم فهیم معاون اول ریاست جمهوری بحدی موثر واقع شد که اوازه هست که جناب شما روزی به زلمی رسول گفته اید که تو وزیر خارجه من هستی یا از یوسف اعتبار؟
بهره گیری های جنسی که در فرهنگ ملت شریف بی ناموسی گفته میشود، نمونۀ دیگری از فساد در وزارت امور خارجه میباشد.
شما تفتیشی فرستاده و سکرتران وزیر و معینان و روسای شوقی وزارت خارجه را بررسی نمائید. در تاریخ وزارت امور خارجه به این بی حیائی پیش امد نشده. حتی بخاطر خالی ساختن میدان این قبیل فساد ها همین چند مفسد کوچ کشی های در وزارت خارجه صورت گرفته و بنام مشاورین و سکرتر ها تعمیر مرکزی در خدمت دوشیزه های سینیر ادوایزر ها قرار میگیرد و ریاستهای سیاسی و حقوق و معاهدات و سرحدی وملل متحد همه به تکاوی ها و مراجع دیگر خلاف تمام اصول و ضرورت رانده میشوند و وزیر مفلوک و ... و غرق چرس و مشروب اصلا خبر نیست که زیر ریش او چه میگذرد؟

مسایل قومی :
مسایل قومی که متاسفانه از طریق حلقۀ نزدیک به جناب شما دامن زده میشود تا جائی معمول شده که برخی ها فقط به ناگزیری جاگرفتن در مقامات بلند بارکزی و پوپل زی و داود زی و موسی زی شده اند و این پروسه هم جریان دارد. نمونه های مثال رئیس تشریفات و سفیر هالند ... یکی پوپل و یکی هم بارکزی شده اند و ارزش شان بالاتر رفته است.
دوسیه داود یار که از انجو به برکت وزیر محمد زایی داخل وزارت خارجه شده و فورا سفیر لندن معرفی شد نا مکمل است و معاون ملل متحد که شش ماه تیر ناشده وزیر مختار سویس میشود، داودزی کمونیست ... سفیر ازبکستان میشود، علی خیل سفیر چین میشود، شگوفان عضو کمیته مرکزی پرچم سفیر اطریش ابقا میشود، ملک قریشی سفیر مالیزیا میشود، فاطمی سفیر در جاپان خانم پروانه را که نزد وی سکرتر محلی بوده و یقینا روابطی نیکی هم داشته اند، بطور بیسابقه برای ده روز در حریم وزارت مامور مقرر نموده و بعد از ده پانزده روز سفیر ما در جاپان او را می پراند، هارون الکو که خبر ها حاکی از شخصیت نیک و پاک او میباشد در اثر دسیسۀ اکلیل حکیمی از سفارت واشنگتن ختم وظیفه میشود، ده ها دختر خانم ها و خانم ها بدون آنکه به وزارت پای شان برسد به خارج مقرر میشوند، اسد عمر ... داخل تیم فساد حیدر و حمید صدیق سفیر پاریس میشود و ده ها مثال دیگر همه نمونه های فساد درین وزارت با آبرو و با عزت است.

جلالتمآب محترم رئیس جمهور!
در اخیر با عذرخواهی از مقام شما بنا برزحمتی که در خواندن این یادداشت به شما داده شده، مشوره میدهیم که اگر واقعا در حرفهای خود صداقت دارید و مصمم به مبارزه علیه فساد هستید و وجدان خود را به محاکمه میگیرید، در وزارت خارجه شروع بکار نموده و در قدم اول گریبان وزارت خارجه و مامورین شریف این وزارت را از چنگال فساد و بدخواهی و بی کرکتری و تبعیض و شرارت نجات داده و با ختم وظایف اشخاص خبیث، برعکس افراد صاحب تحصیل، صاحب آبرو، صاحب سابقۀ کار، و صاحب وطن را که تجارب کاری شان در وزارت خارجه مورد آزمون قرار گرفته باشد روی صحنه بیاورید و با مسولیت از انها کار بگیرید تا هم ملت آرام باشد و هم شما راحت وجدانی داشته باشید.
به شما بهتر معلوم که مامورین وزارت خارجه به استثنای افرادی نامطلوب اخیر که بدون استحقاق و با واسطه و فشار به این وزارت آمده اند، دیگران همه مردم هوشیار و آگاه و تیزبین و با ریشه و پنجۀ هستند که خدا نخواسته روزی با درج حقایقی از رخداد ها درین وزارت سند بدنامی شما تسجیل تاریخ نگردد.
شاید هم مامورین وزارت خارجه از شما بیشتر به این ملحوظ توقع داشته باشند که هم رئیس جمهور کشور هستید و هم روزی به فامیل مشترک وزارت خارجه متعلق بودید و به سمت معین سیاسی این وزارت اشتغال داشتید.
با امید اینکه تصمیم جلالتمآب شما رئیس جمهور در خلاصی مامورین وزارت خارجه از چنگال بیعدالتی درین وزارت قدم اول جدال شما علیه فساد اداره شده و اجازه دهید با حاکمیت وجدان و شهامت، اعتماد

 

 

 

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

 

 

عیـــاران ناگفتـــه فســـاد را ریشه کن می سازد

صدای این آهنگ همه راوارد بازی اتن میسازد

ایجادگران فضای انسانی اند این مردان شریف

یارنازنین((آزادی))زلفهاراشکن،شکن میسازد

به بوی آگاهی دامن میگستراندبه زمین قدبه آسمان

ریزش باران وتابش آفتاب زمین راگل بدن میسازد

دراین چمن گل رنگ به استقبال گلهای رنگارنگ

پروانه ها وبلبــــلان رادعوت به بــازگشتن میسازد

قسمت اول:

هرکه چون کندپون کند ازبادارخودخواهش میکنم که دردهنش بزنددهنش را پرخون کند.

قفل کلید اموردرگردن خـــــودم.

دروازه رابه رخ دیگران خـــودم

صدایش می بندم که بکند قلــــپ

مفهوم این دزدی را تنهاداند؟وخودم

وقت خرپوستین بخر،وقت پوستین خربخر

هوشـــــــــــدار!اگرموقع شناس نشدی خون جگربخر

بخـــوان بــــــــخوان که برایت نویسم شیر وشکــــر

چنان بخوان که خواب برده بیـــــــــــدارشود ازبستـــر

انسان احمق رابگوکه شناخته اندمعادل به کــــــــره خر

درزمستان به هوشیارگفته انداگرپول داری حتماًخربخر

همین رقم درتابستان تاکه میتوانی پوستین بخـــــــــــــر

خریدن خرفایده های زیاد دارد اوبرادر،زود خــــــر بخر

درآسیا،اسلحۀ سبک ببروازانجا به خانۀ خودت غله ببر

زمانیکه ازاحمق،خرساختی،خودرادراوضاع مسخرساختی

پس مُلی کارگرافتاد. بلی! پولش رابه بانگهای کویت وقطــرببر

 

سیدعسکرنجم:رهبری شورای اروپایی وحکام پشت پرده ازحزب مردم چه می خواهد.؟

 

پدرومادر اگراولاد خودرا خوب تربیه کنند.درکوچه وپس کوچه داو دشنام نمی شنوند.

بی ادبان ازشرم وحیای با ادبان سؤ استفاده مینمایند.

کاکا آصف درپروگرام تلویزیونی خود پرده ازرازمار درمیان جنگل افرو خته برداشت که میگفت چنین:روزی ازروزها درمیان جنگل افروخته وشعله ور «انسان دل سوز»ماری را دید که اسیرمانده است.دلش به حال مارسوخت. یکدانه بورجی را باخود گرفت ماردرداخل بورجی ازترس شرارت آتش جنگل درداخل بورجی خودرا پنهان کرد.زمانیکه مارخودرا بیرون ازآتش یافت،یک مراتبه،ازحالت منجیله خزیده گی بیرون شده برسردم استاده شد.خواست که نجات هندۀ خودرا بگزد،نجات دهنده گفت که من تورا ازمرگ نجات دادم؟ ماردرجواب گفت که طبعیت مارگزیدن است.ماروآدم دردعوی افتادند.مارگفت که شما بنی آدم ها((اهل سیاست))دروغ می گویید مردم خودرا فریب میدهیدزادگاه خودرابه معامله قرارمیدهید.برای کشتن هموطن خودازبیگانگان کمک می خواهید((شوروی وامریکا))بیشرمانه خودرا نمایندۀ خلق ومردم معرفی می کنید.هردو شکایت گاوراازظلم وشکنجه ونا رواییهای انسان،تابه تحویل دهی گاوپیرولاغربه دست قصاب شنیدندبه تعقیب به شکایت درخت گوش فرادادند. تا اینکه روباه مکاربرای نجات انسان سیاست بازفریبکاروارد صحنه میشود.روباه مکاربرای شکارمار،تدبیری را می اندیشد ومیگوید اوماراین آدم دروغ میگوید .تو با این درازی واین ضخامت چطورتوانستی درداخل بورجی شوی؟،ماربرای اثبات هنرخود که میتواند درمقابل حملۀ دشمن هدف را خورد بسازد.ناگهان روباه دهن بورجی را بست برای آدم گفت که فرق میان دوست ودشمن را نباید فراموش کنی فهمیدی یانه اوسیاست بازبی شعور؟.

قابل توجه

حزب دموکراتیک خلق افغانستان«خلق&پرچم»این با اعتبارترین حلقۀ سیاسی،دراولین مرحلۀ حرکت نظامی صاحب قدرت سیاسی گردید که به منزلۀ قدرت حاکم درمقا بل ملت محکوم عرض اندام کرد وشکست سیاسی خودرا خود بدست خود امضا نمود. ببرک کارمل این شخصیت بی نظیر«سیاست مدار»قبل ازتحول حملۀ نظامی اتحاد شوروی سابق وتحول شش جدی.بحیث ستارۀ درخشان درفضای سیاسی افغانستان می درخشید همراه باحملۀ نظامی ارتش سرخ به قدرت تکیه داد. بکارت سیاسی خودراازدست داد دیگرآن کارمل باقی نمانده بود.عزت وآب روی جنبش سیاسی وقتی حاصل شده میتوانست که همه به اتفاق هم دست وپا وسروروی خودرا با آب پاک ((مصالحۀ ملی))شست وشومی نمودند. بعدازان تره کی وامینی،کارمل وداکتر نجیبی یافت نشد که ازشکستن ها وافتادنها پندوعبرت میگرفتند. ازسال 1997 الی سال 2000 بعد ازانکه دراثرتماسهای پیوستۀ محمد عارف سخره با لآخره تصمیم برای سازماندهی گرفتم وگفتم که «یاربد به روزبد»حلقۀ تفاهم رادیدم همان غزلی رامیخواندند که تنها خودشان خوششان می آید با خود گفتم که ازین نوده شاه توت بدست نمی آید. تصمیم برآن شد که گفته شود مسؤلیت انجام حل مسایل عام کشوری ازعهدۀ،یک فامیل سیاسی بلندبوده بناً همۀ خانوادۀ چپ سیاسی برآن است که به دورارمان مشترک((آزادی))حلقه زنند. هی میدان طی میدان،دردشت کلان،خارمغیلان فراوان،دردره های پرپیچ لا لهان وسرگردان، گفتم لاحول والله به کاربد شیطان! که انسان به زور،استعداد وتوانمندی خود نمیداند.این تپ وتلاشها وگفت وشنیدها وگرایشهای همسویی وهمگرایی راه را برای اولین نشست نهضت میهنی آماده گردانید.عظمت وشکوه جلسه بعضاً ماران نجات یافته ازآتش را شوکه دارساخت گویا که درمقرکمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستا ن پلینوم فوق العاده دائراست.اما ازمعامله گریهای پشت پرده درمراحل مختلف ومراتب مختلف،که حزب را به شکست حتمی مواجه ساخت عرق شرم وحیای پیشانی خودرا پاک ناکرده هنوز با پررویی وچشم سفیدی درسرراه اتحاد ملی((نهضت میهنی)) سنگ اندازی کردند زیاده ازدوازده سال است که جنبش به عوض اتحاد ویکپارچگی به پارچه گوناگون تقسیم وبی اثر شده اند.

تکراراحسن

عیاران آب درمیان کوزه

قابل توجه هواخواهان احیای حزب وطن و((حزب متحدملی&فراگیر سیاسی))

عیاران برای تشنگان وحدت واتحاد به مانند آب درمیان کوزه میباشند.

عیارا ن اگرگاهی وقت یگان سلی محکم به روی بعضی دوستان حواله میدارند.ناشی ازضعف جانب مقابل است که خواسته همطرازان خودرا ضعیف نگه بدارد تا نظام شمس را به نفع خود بچرخاند کاریکه امکان پذیرنیست.هرگاه طرفین ارزش همدیگررا بدانند بینندگان هم ازتماشای این برخورد نیکو، حرکات نیکورا یاد میگیرند.

عیاران،ناموس پرست، صادق ووطن دوست به گونه آب درمیان کوزه در کنج خانه فرد فرد افغانستان غرض رفع تشنگی آماده به خدمت است. عیاران مردمان اند که تکیه به نیروی بازو وتوان فکری خود وانجام اعمال صادقانه،جایگاه خویش را درجامعه می یابند.هیچ گونه احتیاجا تی به حلقات سیاسی ندارندتاحمایه سیاسیون را به خودجلب نمایند.امامیشودکه باحضور شان درجامعه زمانیکه حالات فوق العاده ایجاب مینماید. به مانندآب اثرگذارد ونمک،شکر،مواد شحمی را با خود حل نماید.واجتماع سالم را بوجود آورند.

عیاران نیروی طرف قابل محاسبه منحیث یاربد به روزبد به حیث نیروی ریزرفی، درمقابله با دشمن وطن وناموس وطن، سینه چاک نموده است ومینماید. با این صفت به خود حق میدهند که حقایق را همانگونه که درکشور واقع شده ورخ میدهد بیان نمایند. گرچه بعضی ها را خوششان نمی آید. چاره جز این نیست،جاده حرکت را به پیش برای سازنده گی ازابها مات پاک نسازیم.

فشرده وچکیده تمامی تاریخ ارتجاع، تمامی مکاتب شارلاتان ودجالیسم و لمپنیزم! لکه ننگی که با حضورشان سفره های خیلیها را رنگین ساختند وبیشترین سود واستفاده را نصیب ماجرا جویان واوباشان تاریخ نمودند. ومردم بیدفاع را به دوردسترخوان خون آلود جمع آوردند،فقر،بیسوادی، اعتیاد به مواد مخدره وفحشاء را درکشورما صادرکردند ونصیب گردانیدند. اما امروز که منطق زمان به اوضاع جاری سیاسی کشورما سایه انداخته است.عزم وجزم دارد تا نقطه پایانی صفحه سیاه ارتجاع را بکوبد«اجتناب نا پذیراست»کاریکه تکامل تاریخ به انسان متعهد وظیفه میسپارد.زمانیکه بهارمیشود وهوا گرم حرکات قطرا ت، ازکوه ها لغزیده ولولیده درجهت کشش زمین، بیرون آمده ازمیان چشمه به حیث منبع جریان آب دریاهارا میسازند وهمه دریاها ازآغازحرکت خود بیخبر میباشند.که دریاهای دیگری هم است امادرمسیرحرکت همدیگر را می یابند وبه عظمت خود می افزایند، قوت خودرا تمثیل مینمایند.دیده شده که آب رونده به تنها ئی خود در ریگهای بالا مرغاب بی فایده جذب گردیده است. پدیده های طبعی را هیچ شخصیتی نمیتواند به نفع خود تغیردهد.

چنانچه که چوچه مرغ را نمیتوانیم با شکستاندن تخم بوجود بیاوریم، حق با« حوصله» است که ثمرمیگیرد.هرنوزادازهمان آغاز تولد دستک و پایک میزند.تا پیرامون زندگی محیط خود،آشنائی پیدا کندمیخواهدکه بدست آوردو بگیرد،این حرکات دوام داروتمرین پی درپی درمراحل تکامل،ذهنی، جسمی، به او امکان میدهد که موفقیت را ازآن خود نماید.

عدم پختگی، درسیاست، روشها ی نا مردانه به اصطلاح(( دوستان بین المللی)) و{ تغیر،جهت حرکت ازخط تعین تعین شده ((ازاصول مرامی ملی ودموکراتیک)) باعث سقوت وشکست شد} وما بهترین وعزیز ترینهای هموطنان خودرا از هرگروه وهرقشراجتماعی به اشکال مختلف ازجهات موافق ومخالف درقیامت آفریده شده درکشورمان ازدست دادیم. ((پدروپسری درکوه قدم میزدند که پای پسربه سنگی خورد وبه زمین افتاد وفریاد زد آی آی آی آی..... صدائی ازدوردست آمد : آی آی آی آی آی..... پسرک با کنجکاوی فریاد زد : تو کی هستی ؟ پاسخ شنید : تو کی هستی ؟ پسرک عصبانی شد وفریا زد : ای ترسو توکی هستی ؟ جواب آمد : ای ترسو تو کی هستی ؟ پسربا تعجب ازپدرش پرسید چه خبراست ؟ پدرلبخندی زدوگفت : پسرم خوب توجه کن وپدرباصدای بلند فریاد زد:توتغییر هستی....توانقلاب هستی....! صداپاسخ داد: توتغییر هستی....توانقلاب هستی ! وپدربرای پسرتشریح کرد که انعکاس طبیعت وانعکاس زندگی وانعکاس انقلاب ..............یعنی چه

جلسه تاریخی 30 و 31 جنوری هواخواهان احیای حزب وطن، درشهرهامبورگ المان،وجلسه انحلال تشکیلاتی دوحزب در شهر لیل ستد هالند(( متحد ملی & فرا گیرسیاسی)) بحیث یک حزب واحد سیاسی، نمونه ازحرکت اخلاقی وانسانی وقابل تمجید است.

با این شوه در جهت سازنده گی جنبش عیاران همکار وهمیاری خودرا اعلان میدارد.مشروط برینکه پا به پا مراعات شود.

ورنه همان آش است همان کاسه. ایاز خاص حد ته بشناس ورنه همان رمبه است و همان داس. بیان این مطلب ازین به بعد جایگاه خودرا ندارد.

شناورآب را نمي بيند ورنه شناگر قابليست!

همه به اتفاق هم باید بگوئیم که دشمن با بوی خون نفس تازه میکند بیشترجان میگیرد، قد میکشد، سرمایه خود را ازروی نعش شهدای گلگون کفن مان جمع آوری مینمایند. به عقیده نگارنده جلسات هامبورگ ولیلی ستد. اختیاری نیست میدانم که هردو جلسه حس بدبینی نسبت به همدیگر دارند. ولی تا جای که من درک مینمایم آهسته آهسته نسل نوومستعد به تکامل درروشنائی انکشافات وجوسیاسی موجود درافغا نستان،منطقه وجهان، صلاحیت سازماندهی را به اختیار خودمیگیرند. میگویند که ما از نیکوئی های گذشتگان سیاسی خود استفاده مینمائیم. میگوئیم گذشتگان را ما غرور بیجا وتکبرو بی اتفاقی شکست داده است ورنه دراتحاد واتفاق بسیارقوی بودند. ازگذشته انتباه میگیریم که جبروقهرزمان( حلقات وگروهای پراگنده را خواهی نخواهی به مانند جریانات دریاها درمسیرحرکت یکجا میسازد.(( آب اگر صد پاره گردد بازباهم آشنا است)) بدین حساب ارزو برده میشود همه ما ازحرکت آب بیاموزیم. این جریان پیوسته آب است که برای ماآبرومی بخشد.

تبصره:دربارۀ پوستین وخر

1- خرموجودی است ضعیف وناتوان ساختمان فزیولوژیکی اش طوری است که قابلیت دفاع ازخودرا ندارد.گویند که خیرخواه وخیر اندیش است ،دل کسی را نمی آزارد.هرکسی به هرنحوی که خواستــــــه است ازش کار گرفته است.درهوای گرم تابستان خرمست میشود، ازدورآهنــــــــگ گوش خراش ودلخراشش،باعث اذیت وآزارشنوندگان ولی این خربرای مالک خود ،عزیزودوست داشتنی است.

طلسم درحرکات خرموجود است که تابه امروزکسی درباره اش تحقیق نکرده است.

الف:هرزمانیکه گرگ قوله کشیده است خر،دوان دوان به سویش میرود که آمده ام تا قرض پدرت را ادا نمایم. ب:یگان وقت دیده شده است زمانیکه خروسگ درکنارهم بوده اند خرهنگ میزندسگ قوله میکشد.خر حیوان تابع،گوش به فرمان، دیه بگویی میرود، وویشه بگویی استاد میشود.وصدها حرفهای ناگفتۀ دیگردارد که ذکرنامش سبب بی حرمتی...........میگردد.به خرگفتند اگرتو به مقام عالی برسی چه میکنی.خرگفت من خومثل آدم ها احمق نیستم که موقف خودرا نشناسم،وظیفه ام بارکشی است.خردمندان باوجدان وبا شرف دررأس رهبری قرارمی گیرد تخلص خودرا پایۀ((ملی وعلمی میدهند))مثل ،خیرخواه،وطن دوست،بشردوست،آرین وغیره ازتخلص های که نفاق ملی را بوجود می آورد ازان پرهیز میکرد.

بنأً من خر،دارای همه چیز دراز ازقبیل،آهنگ درازودل خراش،خر،گوش به فرمان وغیره ،به خربودن خودافتخارمینمایم.خوب شدکه درجمع((شاهان دیکتاتوروزعمای صادراتی احمق خاین حسابم نمیشوم.))

باقی دارد

 

 

 


بالا
 
بازگشت