نویسنده :  جان اسپریتسلر (John Spritzler).   

 تاریح ومرجع نشر : بیستم مارچ «2012» دموکراسی نو . 

برگردا ن : پوهندوی دوکتور سیدحسام «مل» .

پوهندوی دوکتور سیدحسام مل

 

یک سوءتفاهم درمورد دموکراسی 

 

 دراینجا مبنی براینکه د موکراسی چیست؟ درمورد آن سوءتفاهمات گسترده ای وجوددارد ویا به نظر میخورد  با توجه  در رفع  به  این سوء تفاهما ت میتوان دموکراسی را اینطوربه تعریف گرفت :  د موکراسی  یک  روشی  برای  همه اتباع یک کشور چه آنکه این اتباع فقیر ویاغنی اند  طور یکسان در رسیدن  به یک توافق صلح آ میز پیرامون موضوعا ت  وحل سوالات مهم وبحث برانگیز اجتماعی باداشتن موقف برابرهرشهروند درین روند بید ون توسل   به خشونت  است ؛ ایده  طوریست که هرشهروند ازاصولی با ید  پیروی  کند  مثل  پذیرش  حاکمیت اکثریت  ویا نوعی از حاکمیت اجماع ومردم ( احتمالاً از  نماینده گان منتخب)را و درتلا ش به کسب اجماع یا اکثریت ازراه مذاکره وچانی زنی های سخت ودشواربا یکد یگرباشد وبعد ازرسیدن به توافق در موضوع  مورد نظر؛ آن  را بعنوان  یک قانون تصویب شده  بپندارد وآنرا  بپذ یرد . 

چی دموکراسی نمی باشد ؟

 منظورسوء تفاهم  ازمعنی ومفهوم دموکراسی  در اینست  که   دریک  جامعه درواقیعت امراصلاً تضا دهای اسا سیی طبقا تی موجودبا درنظرد اشت ارزش های اساسی و سوالات بحث برانگیز اجتماع با برخورد وشیوه  مسا لمت آ میز حل وفصل نمیگردد؛مواردی ازقبیل اینکه ایا باید برابری یا نابرابری اقتصادی وسیاسیی  برای طبقه اقلیت ممتا ز جامعه  این فرصت  را بدهد که  با ید  آنها  متمول شوند وهرآنچه که بخواهند تصمیم  گیرند  که  با زوراعما ل نفوذ نمایند  ودرپهلوی آن متوصل با زور وفشار بشمول بکار برد  بزرگترین  فشا ر یعنی  خشونت یا تهدید توام باخشونت  واعما ل  ضد کرامت  انسانی در برابردیگران شوند با وجودیکه درآنجا اگریک دولت نامنها د د موکراتیک با انتخاب  نماینده ها  وتسلط اکثریت  ویا با اصول   مشابهه  نیز موجود باشد ولی تا هنوزبازهم  تضاد های اساسیی جامعه با زوروبا خشونت ویا باتهد ید وبا خشونت همراه باشد .

 فشا روخشونت وقتیکه تضاد اساسیی موجودباشد

 ا مروزدرگیری ویا تضاد طبقا تی بیش ازاینکه  ایا باید  ویا نباید  نا برابری اقتصا دی طبقا تی باشد چونکه  پیا مد آن باعث  نا برابری  سیا سیی  طبقا تی میشود درواقیعت  امر در توسل با زور حل وفصل میگردد که  چیزی  دیگری هم شده نمیتواند که شود ودرغیراینصورت چونکه هیچ  کدام ازطرفین  منازعه  دراین تضاد واختلاف  هر گز توافق نشان نمیدهند که  موضوع  مورد اختلاف  توسط رای اکثریت یا در اثرفیصله اجماع حل وفصل گردد ویا روی آن تصمیم اتخاذ شود ؛ طبقه ای بیلونرها  با اطمینان کامل هر گز نمی خواهند  که دربدل رای اکثریت که برای آنها  داده شده  است  بخاطر  برابری  با دیگرها  ثروت ونفوذ ونیروی خودراازدست بدهند ؛آنها بیشتر این کاررا انجام نمیدهند ازاینکه  آنها با  صاحبان برده دار جنوب امریکا  موافقت کرده اند که برده های خودرا  بخاطر اینکه  برای آنها رای بیشتر  داده اند  آزادی دهند ؛  طوریکه دربعضی جاها گفته شده  که باید درجهان انجام دهند .

   فشا ر(جنگ داخلی"غیرقانونی"؛فراربرده گان به  اتحا دیه ارتش ) پروسیجر د موکرا تیک  نبوده  که منتج به حل وفصل مساله برده داری درایالات  متحده  امریکا علی الرغم  که در آن زما ن د موکراسی به اصطلاح دراوج وبحبوحه  خویش قرارداشت منتج میگردید   بگونه ای مشا به ؛ مردم  عادی ا مریکا  در آن زمان علیه طبقه بالای جامعه  بشکل اعتصا با ت کارگری ، تحریم  کار و تحصن بخاطر نیل بخواسته های شان  مثل تقلیل  ساعات کا ر به هشت ساعت  در روز ولغو قوانین  کلاغ جیم (تبعیض نژادی وتبعیض دربرابرقانون  دریک آهنگ محبوب  به  نام "جیم کرو"  مسمی گردید   مضمون این  قانون  سیستم « برابرجد ا  »  بود که  بین دونژاد بمنصه اجرا قرارگرفت وآن اینکه درین قانون تاکید بعمل آمده بود که نژاد سیاه حق دخول به رستورانت ها ،استراحت گاهای عامه ،  پارکها،  میدانهای هوایی ، تیا ترها  وبسی  جاه های د یگر را ندارند  تفصیل ازمترجم . ) به مبارزه می پرداختند  وآنها  هرگز  ازین خواسته های شان منصرف  نمیشد ند  ولی   آنها را  تحت  فشا  ر  قرارمیداد ند وچنین   ادعا   میکردند   که   آنها    یعنی   مردم   با   درنظرداشت  رعا یت   اصول  دموکراتیک به ارتباط تصویب وانطباق این قانون شکست خوردند وبه  شکست خویش معترف شد ند وموافقه کردند که این قانون میتواند مرعی الاجرا با شد .

  امروزدرایالات متحده امریکا مستولی شدن ویاچیره شدن  نابرابری طبقاتی را نه کدام اکثریت ونه هم کدام اجماع به تصویب رسانیده  بلکه این  طبقه بالا وبیلونرهای جامعه امریکا است  که  بالای مردم  فشار وارد نموده اند  تا این نابرابری را بپذ یرند واین فشا ر همچو زنجیری از اجبار  میباشد یعنی که اگر یکی ازهمچو فشارها پایان می یابد آن دیگرش ظاهر میشود  اما نسبت به همه فشار ها فشار اقتصادی آنچنان مشهود است که کارگران آنرا هر روز  تجربه میکنند  ومیدانند که اگر از ریس ویا ازکارفرما اطاعت بعمل نیاورند ویا اوامر اورا نه پذیرند  منجر به اخراج شان ازکار میگردد وبه این ترتیب  اگر  یکی ازکار اخراج میشود و بعد از بیکاری   (درصورتیکه  موجود باشد ) غرامت بیکاری برایش پرداخته میشود چیزی بیش ازیک فاجعه نیست  یعنی  بیکاری توام با عدم د سترسی به مواد غذایی  ،سرپناه و خدمات صحی خود یک نوع مرگ است .  خشونت ذ ا تی وسرشتی  دراین  زنجیره ای  از اجبار اجباری اقتصادی است – ودرانتهای دیگر ازین زنجیره  اجبار  خشونت زمانی اشکار میشود  وقتیکه شخص درمقابل  فیصله ای مبنی براخراج ا ش  مقا ومت  کند وآنرا نه پذ یرد پس  دراینصورت   میتوان  حد س زد  که   باید  چه  ا تفا قی   ممکن بیفتد  بخصوص شخصیکه  بمقابل  اخراج ازکارش  مقاومت  نشان داده وآنرا نه پذیرفته است ؟ وبازهم به کارش کما فی سا بق دوام  دهد درینصورت  پولیس اورا مبنی براینکه از قا نون تخطی نموده است دستگیر وازمحل وظیفه به مسا فا ت دور اورا با زور وفشار می راند ،  ولی  اگر  با زهم  از  فیصله پولیس امتناع ورزد وبکارش ادامه بدهد درآنصورت غیرممکن نیست که بالای او فیر صورت  نگیرد ؛ همچنان اگر جمیعتی از کارگران   مطابق  فیصله ای مقامات ازکار اخراج ولی کارگران از آن فیصله  امتناع  ورزند   درآنصورت  گا رد ملی ویا  اگر  ضرورت  افتد توسط ارتش از  محل   کار  رانده  میشوند ودرتحت بها نه ای تخطی از قانون  مواجهه  به خشونت  و  یا در تحت فشا ر قرارمیگیرند . 

به پولیس وگارد ملی وارتش هیچگاه  وهرگز ازمقا ما ت  بالا این دستور مواصلت نه مینما ید که  از کارگرانی که ازفیصله های مقا ما ت بالا سرپیچی نموده اند حمایت صورت گیرد  ؛ آنچه  که از مقامات بالا  به نیروهای متذکره دستور وهدایت  میرسد  تنها اینست  که  کارگران مذ کور باید تحت فشار قرار گیرند . پس چرا اینطور؟ وآن اینکه امریکایی های بیلونر ازطبقه بالا با صرف پول خویش روند  انتخابات  ودولت را درتحت کنترول خویش قرار میدهند ویا قرار داده اند . طبقه بالا  با استفاده از ارایش  وتزیینات  دموکراسی   میخواهد  دیکتاتوری طبقاتی خودرا ازنظر ورویت مردم  پوشیده نگهدارد  ویا آنرا کمتر قابل رویت سازند وهرزمانیکه  دولت نا برابری طبقاتی را  به اجرا میگذ ارد  بمردم چنین وانمود میسازد که  این یک  نیروی  مشروع است  وبخاطر مردم  توسط مردم بکار می افتند . 

 اکثریت مردم درایالات متحده امریکا مخا لف نا برابری طبقاتی  اند،  بناً اگر ما در ایالات متحده امریکا یک دموکراسی واقعی میداشتیم  تضاد های اساسی توسط یک حکومت با قاعده وسیع ویا توسط  اجماع   بشکل مسا لمت آمیز آن حل وفصل  میگردید و حکومت  هرگز  نا برابری طبقا تی  را  دامن نمیزد و درانصورت طبقه بالا وبیلونرها ثروت ؛قدرت وامتیازخود را ازدست میدادند . در واقیعت آنچه که روشن است  چنین است  که  ما همچو د موکراسی  نداریم ودر واقع بیلونر ها –  صاحبان برده-  یا هر صنفی  و یا  طبقه ای ازمردم که هد ف شا ن استمثما ر وبهره کشی دیگران باشد  آنها به خاطر تحقق این هدف و آرزو طبعا از خشونت  و از بکار برد زور استفا ده مینمایند   که  این  خود نماینده گی از عدم موجودیت یک د موکراسی واقعی مینماید   و به  اینصورت همچو نهادها به هیچ وجهه قادر نمی باشند  که اختلافا ت اساسی طبقاتی را از راه مسالمت آمیز آن حل وفصل نمایند و  اگر  ازد موکرا سی  سخن به میا ن می آورند بجز از سفسطه گویی به آن چیزی دیگر گفته نمیتوانیم .

 د موکرا سی چی است ؟

 درصورتیکه تضا د ها ی اسا سی هرگز بواسطه دموکراسی  بشکل  صلح آمیزآن حل وفصل نگردد پس بطور کل  د موکراسی یعنی چی ؟  جواب این سوال اینطور میباشد : دموکرا سی عبارت ازیک راه وروشی است  که مردم تمام اختلافات ذات البینی خود را  بشکل  مسا لمت آمیز آن با سهمگیری  هر شهروند دارای موقف برابر زید خل  در پروسه  حل وفصل  نمایند واین فرایند  تنها درمیان  مردمی بکار  میرود  که دربین آنها  تضاد  اساسی وجود  ند اشته باشد  لاکن درگیریهای غیر اساسی ویا فرعی  درتقابل با یک تضاد اصلی  در واقع میتواند  با درمیان پایی ویا میانجیگری  حاکمیت اکثریت  یا توسط  سیستم حکومت اجماع به یک نوع جورآمدوسازش بشکل مسالمت آمیز آن حل وفصل گردد. 

  بنا بر آن  درصورتیکه  د موکراسی  به  خور اکثریت   قریب   به ا تفا ق امریکا یی هایکه آنها  به ارزشهای اصلی واسا سیی برا بری  وتعا ون متقا بل  موافق باشند  بکار گذاشته شود برای آنها  احسا سی را بوجود می آورد ؛  پس دراینصورت باید  طوری ا ند یشید   که  د موکرا سی روشی است   که  مردم با درنظرداشت این روش وبا ارزش های اسا سیی که دارند  با سهمگیری  وبا موقف برابر ویکسان هر شهروند زیدخل درروند میتوانند تصمیم مشترک اتخاذ نمایند  ؛  ویا روشی است هنگامیکه مردم دیدگاه های مختلفی داشته باشند  وبا میا نجگری ووساطت  اکثریت به سازش وجور آمد کنار هم آیند ؛ راه وروشی است  که آنها  تصمیم میگیرند که جامعه خودرا با ارزشهای دردست داشته ای مشترک شان چطور شکل  دهند ویا روشی است  که آنها تصمیم  میگیرند  که چه زما نی ضرورت آن دیده میشود که دربرابر کسا نیکه به ارزشهای  اساسی مشترک شان وقع نمیگذازند  ویا  به مخا لفت می پردازند  از زور وفشا ر کار گیرند .

 در موجود یت یک د موکراسی واقعی  مردم  از ارزشهای اساسی مشترک شان کاملاً  اگاهی  دارند وآنرا همه جا نبه  درک  می نما یند آنها همچنان ا ین درک را  نیزدارند  که  د موکراسی  ازمردم  وبرای مرد می که  به ارزشهای اساسیی شا ن  وقع  میگذارند   میبا شد ولی  نه برای  آنها یکه در مقابل همچو ارزشهای اسا سیی مردم به مخا لفت دست زنند ؛ اینجا باید طوری اندیشید  که دموکراسی برای مردم است ودرغیر آن برای همه مطلقاً بیش ازیک سو تفاهم بزرگی چیزی دیگری نخواهد بود . 

 هد ف ازانقلاب دموکراتیک  تامین دموکراسی واقعی  توسط  مردم  وبرای  اکثریت مردم  میباشد به آنهایکه  میخواهند نا برابری طبقا تی  نابود گردد  وبه جا معه  بربنیا د  ارزشهای  برابری  وتعا ون متقا بل شکل و فورم  داده  شود   برابری یعنی که مردم از نظر اقتصا دی  وسیا سیی  دارای  موقف  و  حقوق  مسا وی وبرا بر با شند : موقیعت برابری  در رعایت  ویا با  تو جهه  به بهره گیری  از ثروت جامعه  ووضیعت برابر  با توجهه به تصمیمگیری  اجتماعی اقتصادی  که برآنها تاثیر میگذارد ؛ تعاون متقابل یعنی  مردم  یکد یگر خودرا ما نند  رفقا  نه بعنوان رقیب و نه  به   حیث د شمن  کمک  نمایند  ؛  آنهایکه  در سمت مخالف  این ارزشهای  اساسیی قرار میگیرند  وبه آن موافق اند  که درجا معه باید  یک اقلیت ممتازبالا ازهرکس در را س هرم جامعه قرار داشته با شد  ویا اینکه درمقابل یکد یگربمنظوردرتحت  کنترول داشتن بیشتر دیگرها چاه حفر نما ید ویا از اعضای دموکراسی وآنهایکه درراه نیل به هد ف  انقلاب دموکراتیک تلاش میورزند استقبا ل بعمل نه یا ورد میتوان آنها را مردم   ضد  اند یشه های دموکراتیک دانست  آنهایکه ازدموکراسی چیزی  نمیدانند   ویا در سو تفاهم ازد موکراسی حیات بسرمیبرند ودرپی منافع خود در تلاش اند وبس.

                                          پایان                  

            -------------------------------------------------------

 

 


بالا
 
بازگشت