مهرالدین مشید

 

اعتیاد به قدرت خطرناکتر و خطرناکتر از اعیتیاد به هیرویین است

جناب رییس جمهور با این خیمه شب بازی های کار کشور سر و سامان نمی یابد

اعتیاد به قدرت  خطـرناکتر از اعتیاد به هيــروئين است جناب رئيس جمهــــور! با این خیمــه شب بازی هــا، کار کشور سر و سامان نمی یابد

پاک و منزه است خداوند بزرگ و مر او را سزد که در حق او گفت :" لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم"؛  هیچ توان، نیرو وحرکتی نیست مگر به وسیلۀ خدای والا و بزرگ )؛ یعنی هر حرکتی در انسان، جامعه و هستی بوسیلۀ خدا آغاز می شود و با یاری او تا پایان زمان تداوم پیدا میکند. ذاتی که انسان را برای  هدایت و رستگاری در زمین آفرید. او را پرورش داد و بالاخره او را به رغم واکنش فرشتگان بحیث نائب  خود برگزید تا باشد که آگاهی ، آزادی وعدالت به مثابۀ عصارۀ دین، در جهان گسترش یابند و نهادینه شوند . هرگاه از پی چنین هدف مقدس گام گذاست، بدون تردید رستگار و کامیاب است و در غیر آن ارزشی فراتر از یک لحظۀ خوش گذرانی پدران و مادران شان نیستند . از همین رو خدا فرموده است که هرگاه انسان به مقام هدایت گام برندارد . به پایین ترین موجودی حتا کوچکتر از یک حیوان سقوط میکند . بدون تردید این هدایت نیافتگان مردان ناخویشتن داری اند که اعتیاد به قدرت یکی از جلوه های سقوط آنان به اسفلی اسافلین ذلت  و سیاه روزی به شمار میرود . شاید این ها آنقدر به قدرت و و ثروت معتاد گردیده و در دام های شیطانی آن به زنجیر کشانده شده اند که حتا از چشیدن طعم تلخ ذلت های واقعی بدور مانده اند؛ زیرا به معنای قرآنکریم در ردیف آدم هایی قرار میگیرند که "ختم الله" شده و درک و احساس حق خواهی در درون شان می میرد، گوش های شان سخن حق را نمی شنود و چنان معتاد به قدرت و ثروت شده اند که حتا چشمان شان از دیدن حق عاجزی میماند . این ها اند که در واقع در جهنم وجدان به سر برده و بدون آنکه بدانند، آتش سوزنده یی از درون آنان هر آن شعله ور است . این ها اند که تراژیدی ها دردناک در کشور را با خون آبیاری میکنند .

افغانستان تنها سرزمین تراژیدی های دردناک نیست که بیشترین آن بوسیلۀ زمامداران مستبد، مزدور و غدار بر مردم آن تحمیل شده است؛ بلکه از  این هم بدتر مردم آن قربانی آرزو های واهی تمامیت خواهانۀ حاکمان معتاد به قدرت و رهبران بی کفایت و ناکارای آن نیز شده اند. از همین رو بوده که در طول تاریخ از وجب وجب آن خون به فوران بوده است. هنوز زخم های پریشان گذشته ها اندکی هم التیام پیدا نکرده است که سرنوشت شان در دستان شماری زمامداران معتاد به قدرت و ثروت، بصورت بیرحمانه یی به بازی گرفته شده است. شاید شماری ها این اعتیاد را نوعی اعتیاد به مواد مخدر تلقی کنند؛ زیرا افغانستان با تولید 90 درصد تریاک و هیرویین در صدر فهرست کشور های تولید کنندۀ مواد مخدر قرار دارد و هیرویین بدست آمده از آن جان های مظلوم ترین انسان ها  را به قربانی گرفته است که از پشت و پهلوی شان فقر زبانه می کشد؛ گرچند اعتیاد به مواد مخدر یک مرض مزمن و سخت علاج بوده که بیشتر عامل آن فقر و تنگدستی های پیهم است و از فرد آغاز شده و به تدریج جامعه را ملوث می گرداند؛ اما وسوسۀ اعتیاد به قدرت به مراتب خطرناکتر از دغدغۀ هیرویین است .  وسوسۀ هیرویین فردیت انسان را میکشد و شخصیت  او را مسخ مینماید و اما دغدغۀ قدرت نه تنها انسان را به نازل ترین پلۀ حتا حیوانی سقوط داده و به پرتگاۀ نابودی می کشاند؛ عزت و وقار او را ربوده و از ارزش های انسانی او را تهی می سازد ؛ بلکه از این هم بیشتر خطرناک  وخطرساز است که آرزو های خونین ملتی را به قربانی گرفته و سرنوشت ملتی را در گرو آزمندان نالایق و فاسد قرار میدهد . از همین رو است که وسوسۀ قدرت کاذب شیطانی ترین خوانده شده است . شخص معتاد به هیرویین محصول ناروایی های فرمانروایان معتاد به قدرت و تشنۀ ثروت است که بهایی کمتر از شخصیت و وقار معتادان را نمی طلبد . در حالیکه اشخاص مصاب به مواد مخدر از جمله قربانیان مستبدان کامجو و آزمند تاریخ است . انسان هایی که از رگ رگ آنان خون فواره میکند و برای رسیدن به قدرت از هر ترفندی بهره می گیرند . حاضر اند تا به ساده گی عزت و وقار خویش را در اولین گام در خوان قدرت قربانی کنند؛ زیرا آنانیکه در وسوسۀ قدرت غرق اند و هوای قدرت کر و کور شان نموده است . آدم نه؛  بلکه انسان های از خود بیگانه شده اند که تو بودن خویش را به کلی از دست داده ند . در خلای از خود بیگانگی های دردناک به سر برده وبا خویشتن چه که با هرنوع خویشتنی ها بدرود گفته اند . در این حال پروای خویشتنی ها  ناخویشتنی ها را نداشته و خویشاوندی نزدیک با قدرت پیدا می کند. خویشاوند ترین ها ناخویشاوند و ناخویشاوند ترین ها با قرار گرفتن در مدار قدرت خویشاوندتر می شوند. این ها را قدرت چنان پرجاذبه به سوی خود می کشاند که برای رسیدن به آن و باقی ماندن در آن از هیچ تلاشی دریغ نکرده و شرف و افتخارات انسانی خویش را از اولین قربانیان قدرت به حساب آورده اند. ملت ما از سال های گذشته بدین سو و بویژه از یازده سال بدین سو قربانی شرف زدایی های دولتمردان شده اند . شرکای قدرت در کابل از راس تا قاعدۀ هرم چنان معتاد به قدرت شده اند که بصورت بیرحمانه یی سرنوشت مردم افغانستان را به بازی گرفته اند . این حلقۀ معتادین قدرت چنان در محور منافع شخصی شان چسپیده اند و در یک جنایت سازمان یافته با یکدیگر شریک اند که در یک زنجیر جداناپذیر با هم بافت خورده اند . این شرکا چنان در زنجیرۀ قدرت بهم محکم بسته شده اند که گویی با جدا شدن حتا یک حلقه تمامی حلقۀ قدرت از هم می پاشد . کثرت و تداوم جنایت سازمان یافته هر روز بیشتر از روز دیگر رابطۀ این حلقه را محکمتر و جدایی آنان را از یکدیگر ناممکن گردانیده است. بعید نیست که گفته شود، در میان دلایل دیگر یکی از دلایل قوی عدم بازپرس از جنایتکاران متهم به اختلاس و فساد اداری، رابطۀ زنجیره یی اختلاس و فساد است که شرکای قدرت را در یک زنجیر محکم بسته است . این زنجیر هرگز نمی شکند و تنها حلقه ها ومهرهها از یک جای به جای دیگر عوض می شوند .هر از گاهی اگر مهره های تازه به زنجیرۀ قدرت افزوده شده، طوری حلقه ها بهم وصل گردیده که هرگز بدنۀ اصلی زنجیرۀ قدرت تغییر بنیادی نکرده است تا بالاخره مهرۀ تازه وارد؛ ولو که مربوط هر حلقه بوده در ظرف گداختۀ قدرت حافظ منافع زنجیرۀ قدرت شده است. جاذبۀ قدرت این تازه واردان را بر مصداق "کاسه داغ تر از آش" چنان با شرکای زنجیره یی محکم بسته استت که حتا در شماری موارد منافع قومی و گروهی البته نه منافع شخصی شان را قربانی منافع مشترک زنجیرۀ درهم تنیدۀ قدرت می نمایند . این زنجیره چنان در هم تنیده شده که اندکترین جدایی معنای مرگ را برای اعضای آن دارد . از این رو چسپیدن آنان به قدرت هم چندان بی جهت نیست؛ زیرا هر کدام دوسیه های اختلاس و غارت دارند و در صورت جدایی کامل از زنجیره محکمه در انتظار آنان است.

رییس جمهور هم تمایل حکام خویش را برای بقای قدرت مورد تقدیر قرار داده و هر از گاهی از نوازش شان دریغ نمیدارد. در برابر دزدی های کلان و اختلاس های شاخدار آنان سکوت کرده و از سعۀ صبر جمیل در برابر آنان ابا نمی ورزد . این خاطر داری های بی شایبه است که رییس جمهور از یازده سال بدین سو به تعویض مهره ها پرداخته و آنهم زمانیکه کارد دزدی و تاراج های آنان به استخوان مردم افغانستان رسیده و رسوایی های شان به آسمان ها رسیده است .پس از این کارد کشی ها و رسوایی ها رییس جمهور به خاطر خاموش نگهداشتن رسانه ها و فریب مردم به تعویض آنان پرداخته است . این گونه مقرری های تکراری رییس جمهور بر دل مردم افغانستان مانند تیغ خله دارد و گویی رویکرد های ده سالۀ او سر دل مردم ریخته اند. رییس جمهور هم از بسا جهات ناگزیر است تا به چنین وفاداری ها اتمام حجت نماید و با پشت پا زدن به خواست های ملیون ها افغان چرخ آسیاب قدرتش را بر سر و روی آنان بیرحمانه بچرخاند .

زنجیرۀ مافیایی معتاد به قدرت چنان بر شانه های مردم افغانستان سنگینی دارد که کمتر می توان نظیرش را در تاریخ زمامداری در افغانستان سراغ نمود . بدون شک حتا مستبد ترین زمامداران در افغانستان  از خیانت و دزدی حکام خود چشم پوشی نکرده و به مجازات آنان پرداخته است که برکناری آنان در دستور کارشان  قرار داشت . اما جناب رییس جمهور با این تیم معتاد خود از یازده سال بدون سو سرنوشت مردم افغانستان را بیرحمانه به گروگان گرفته و چماق استبداد و جور را بر سر و روی آنان می کوبد . در این شکی نیست که جناب شان در برابر حکام فاسد و غارتگرش از سعۀ صدر کار میگیرد و در بازوی تحمل خویش هر یک را به نوازش می کشاند؛ اما این نوازش کشی ها به بهای بازی با سرنوشت ملت مظلومی ادامه پیدا کرده که از سال های سال بدین سو نور امید از چشمان شان گم گردیده است. شاید جناب شان بدانند که این رویکرد های نه تنها اتوریتۀ نظامش را زیر سوال می برد و ناتوانی های او را برای ادارۀ کشور به نمایش میگذارد؛ بلکه از این هم بدتر وقار و حیثیت اداره های موازی با دولت مانند پارلمان را نیز سخت زیر سوال می برد . وی توانسته است تا با این رویکردش خانۀ ملت افغانستان را به دوکان معامله گری ها مبدل کند و هر از گاهی که حرف بر سر استیضاح پیش آید، شماری نماینده گان جیب ها را به سوی نامزدان برای اخذ دالر فراختر باز نمایند . اظهارات بشردوست در روز استیضاح وزرای دفاع و داخله مصداق خوبی برای این ادعا است . وی گفت: بکس های وکلا را بپالید و دالر های آنان را بیرون کنید . نه تنها این که شماری نامزدان تازه به دوران رسیده و استیضاح شده از چند روز بدین سو به توزیع پول برای اخذ رای آغاز کرده اند که در ظرف یک هفته شاید صد ها هزار دالر در این راه به مصرف رسیده است . رییس جمهور با سازشکاری های دردناک مقام های دولتی را به حراج گذاشته است تا هرکس که پول زیاد دارد . به آن دست یابد . آشکار است که در این گزینه، شخصیت، کاردانی و صداقت نامزدان از اولویت های درجه بیستم خواهد بود . هرگاه این دست حوادث طی ده سال گذشته مورد بررسی قرار بگیرد، عاملی اصلی این سناریوی نامطلوب رییس جمهور است. وی با این سناریو نه تنها وقار دولت و حیثیت پارلمان بیمار کشور را بر زمین زده؛ بلکه پرده از سیمای تیم معتاد شرکای حالیه و گذشتۀ خود نیز برداشته است . بعید نیست که با این رویکرد، خود و تیم معتادش را در معرض بدترین قضاوت مردم قرار داده است. به گفتۀ ارسلا رحمانی رییس جمهور مقام های دولتی را به گونه های مختلفی  به حراج میگذارد؛ به گونۀ مثال مقام شورای عالی صلح برابر با سه مقام وزارت و یه همین گونه مقام های دیگر هر از گاهی سکوی معاملۀ او قرار گرفته اند . این معامله گری ها و خیمه شب بازی ها سبب شده که کار کشور سر وسامان نیابد و قدرت حکم راندن بر حکامش رانداشته باشد .

در نتیجه این ملت مظلوم را در چنگال شماری معتادان قدرت و تشنگان ثروت و آلوده به هیرویین رها نموده و تا هر چه در توان دارند ،  در موجی از خودبیگانگی های دردناک ملت افغانستان را در پرتگاۀ از خود بیگانگی های  قومی و زبانی بیفگنند . ناگزیر اند تا برای بقای قدرت فاسد خود نفاق قومی، مذهبی  و زبانی را دامن بزنند. معرفی نامزد وزیران بار دیگر پرده از سیاست های مصلحتی رییس جمهور پرده برداشت که خلاف تعهداتش به پیشگاۀ پارلمان کشور عمل کرد . این رویکرد او معنایی جز" سر ملت را خشک کل کردن" مفهوم دیگری ندارد . چنانچه پارلمان کشور چند روز پیش وزرای داخله  و دفاع را در یک تصمیم غیر منتظره سلب اعتماد نمود. وردک شجاعت از خود نشان داده و برای رییس جمهور گفت که عطایت لقایت و از مقام سرپرستی وزارت دفاع صرف نظر نمود؛ اما محمدی با وجود ادعای احترام گذاشتن به فیصلۀ پارلمان مقام سرپرستی وزارت داخله را حفظ  کرد و حالا دوباره به مقام وزارت دفاع نامزد شده است . اول این که او چگونه به خود جرئت میدهد تا دوباره در برابر کسانی قرار بگیرد که دیروز به استیضاح او رای دادند و دیگر این که این نامزدی او در صورت عدم بدست آوردن رای اعتماد بهایی کمتر از آبرو نمی خواهد. در حالیکه زدن سنگ قدرت بر زمین بویزه زمانیکه به بهای آبرو تمام شود، خیلی لذت بخش و گوارا است .  مقام وزارت چه که مقام های بلند تر از آن هم در برابر آبرو سبک وزنی مینماید .

تیم حاکم چنان با قدرت معتاد گردیده است که خطر آن به مراتب خطرسازتر از معتادان مواد مخدر بوده و حتا از آنان نفرت دارند؛ زیرا این معتادان زنده گی ذلت بار خویش را مرهون سیاست های ضد انسانی و ضد ملی تیم یاد شده تلقی میدارند و به نسبت درد جانکاۀ فقر لحظه یی به هیرویین پناه می برند تا از آن اندکی بکاهد . خود سری های تیم حاکم شاید از آن منشا گرفته باشد که به بهای خون مردم افغانستان ثروت های افسانه یی بدست آورده اند و در صورت اندکترین تحول به خارج از کشور فرار خواهند کرد . بنا براین مسؤولیت ناپذیری های آنان ریشه در خیالات واهی آنان دارد و اما این ها باید بدانند که به زودی روزی فراخواهد رسید که حتا مجال فرار از کشور را نداشته و به پنجۀ قانون سپرده شوند تا پاسخ فساد گستری و غارتگری های شان را به دادگاۀ مردمی بدهند . در غیر این هم بالاخره حاکمیت قانون در کشور برقرار گردیده و جنایتکاران و خیانتکاران بوسیلۀ زمامدار صادق وملی مورد بازپرس قرار بگیرد . این معتادین باور قطعی داشته باشند که روز بازپرس رسیدنی و دادگاۀ مردمی در انتظار آنان است . هرچند تلاش کنند و از چنگال قانون فرار نمایند و بالاخره آن روز رسیدنی است و به سرنوشت قاتلی مواحه خواهند گردید که  "چکک باران"  بر او گواهی داد . این در حالی است که تمام مردم افغانستان بر جنایت ها و خیانت های تیم معتاد به قدرت آگاهی داشته و حتا از چند  و چون آن باخبرهستند . این موش ها گرچند هر آن در حال جست اند؛ اما بالاخره بعد از جستن های پیهم به دام مردم خواهند افتاد و سزای اعمال شان را خواهند چشید . 3 سپتمبر

 

 


بالا
 
بازگشت