مهرالدین مشید

 

آگاهی بشری رو به همگرایی و تمایل جهان وطنی دارد

هرگاه قوانین عام درجامعۀ بشری به سوی هدفمندی خاص به پیش میرود و عناصر مختلف آفرینش به مثابۀ پرزه های به ظاهر ناهمگون چه از روی کراهت و نفرت و چه از روی میل و رغبت به سوی همگونی و هماهنگی درحرکت هستند . هر از گاهی که شرایط بر وفق مراد نباشد و خلاف میل به پیش برود، در آنصورت جز جلوه هایی از نفرت و انزجار چیز دیگری در آن به مشاهده نخواهد رسید . این در حالی   که است  این نفرت و انزجار نسبی بوده و هر گز نمی تواند جنبۀ عام داشته باشد؛ زیرا قوانین عام در هستی رو به نوعی هماهنگی و تکامل دارد که تکامل ان بدون تضاد ناممکن است . تضاد ها در جامعه در ضمن آنکه نسبی اند واقعی و حتمی نیز هستند که در نفس این تضاد حقی وجود دارد که میان کشور ها ، ملت ها و افراد دچار اختلاف و سؤ تفاهم شده است . هر کدام ادعای حقانیت بر آن دارند و هر یک برای حق بودن خود معیاری دارند که محک ها و معیار ها از برداشت ها و افکار فلسفی و اجتماعی خاصی آب می خورند . در حالیکه در عقب این برداشت ها بالاخره انسانی قرار دارد که دارای تمایل، سلیقه، فکر، دین و  مشی خاصی است که هیپگاهی تولیدات فکری اش نمی تواند از آنها به تاثیر باقی بماند . این تاثیر گذاری ها به نوبۀ خود از بار کلی، تمام و کامل بودن محصولات فکری آن می کاهد . این تاثیر گذاری ها در ابعاد تولیدات فکری علمی شاید اندک باشد و اما در محصولات فلسفی نمی توان از تاثیر گذاری های آن چشم پوشی نمود؛ زیرا قوانین فلسفی نتیجۀ استقرای ذهنی اند که مواد اولیۀ خود را از قوانین علمی میگیرند و اما در نتیجه گیری ها کمتر اثر گذار هستند . این جدا ار اختلافاتی است که به گونۀ مثال در مسآلۀ تکامل ماده از به هستی، از هستی به تکامل جیولوژیکی، از جیولوژیکی به بیولوژیکی و بالاخره به سوسیولوژیکی آن را به ساده گی تعبیر و تفسیر کرد .  غیابت و حضور تز ها ، انتی تز ها و بالاخره سنتز های جدید را زیر زره بین قوانین علمی به کنکاش گرفت و توجیه نمود . از سویی هم تضاد های انسانی  و اجتماعی که بیشتر بنیاد های اعتقادی، فرهنگی، ملی و تاریخی دارند و بصورت عموم سنت های الهی در جامعۀ بشری بر  میتابد که نقش ماندگار انسان را  در شکل گیری  آنها نمی توان به هیچ گرفت . به گونۀ مثال تجاوز امریکا بر افغانستان از نظر  امریکا برحق و اما از نظر مخالفان آن تجاوز آشکار به حریم مقدس کشور شان تلقی شده است . این حمله را باطل خوانده و نبرد خود با نیرو های خارجی را برحق میدانند . به همین گونه امریکا تامین حقوق بشر در چهار چوب فیصلۀ کنوانسیون ژنیو را در افغانستان برحق و مخالفان آنان ناحق دانسته و در شماری موارد با آن موافق نیستند . در میان آتش این جنگ حقی نهفته است که مورد منازعه بوده  و دو طرف بر سر آن می جنگند  و چرخ جنگ کنونی را در میان کراهت و رغبت به پیش میراند . آنچه مهم است، اینکه چگونه حق مسلم را می توان در کوه و کتل دشوار این جنگ به جستجوگرفت . حقی که هم امریکا و هم مخالفان امریکا خواهان اند و هر  کدام تعبیر های خود را از حق بر دیگری ترجیح میدهند . در حالیکه در موج  این حق خواهی ها هر لحظه بزرگترین حق به قربانی گرفته می شود . کشتار بیرحمانۀ صد ها انسان بیگناه و یرانی های مادی بوسیلۀ دو طرف بازگوکنندۀ حق کشی ها و بیرحمی های وحشیانه است که از سوی دو طرف در حق انسان های بیگناه تحمیل می شود . انفجار های کورکرانۀ طالبان و حمله های کورکورانۀ نیرو های خارجی به هزاران انسان بیگناه و  کشتار های جمعی ده ها افغان بیگناه نماد های روشنی از حق کشی ها در جنگ افغانستان است که به شدت از سوی هر دو طرف بر مردم افغانستان تحمیل شده است . حق راستین چنان بصورت آشکار در این جنگ پایمال شده است که حتا با توسل به قاموس نسبی بودن حق هم نمی توان بر آن پاسخ روشن یافت . شگفت آور این که در عمق این دشواری ها تکامل انکار ناپذیری هم وجود دارد که خیلی پیچیده، دشوار و کند به پیش میرود. در ژرفای این تکامل کشش و تپشی به پیش را می توان درک کرد که با همه ناهمگونی ها و تضاد هایی که  با آن مواجه است ، به گونۀ هماهنگ در مستوای قوانین عام به سوی تکامل می شتابد . با آنکه چرخۀ این تکامل بدست نیرومند انسان است ؛ اما مسؤول بیشترین کندی ها وعقب روی های آن باز هم انسان است . هر گاه تکامل به سوی مسیر طبیعی اش به حرکت افتد و مداخلۀ انسان نقش جهت دهنده را برای پیشروی آن داشته باشد . در آن صورت تکامل در موجی از اصطکاک ها و تضاد ها تا رسیدن به سدره های تکامل به پیش می تازد که به گونه یی تنازع بقا و تضاد ها را نیز بر میتابد و تنازع بقا را نمی توان اصلی ویرانگر؛ بلکه اصلی سازنده در آن به بررسی گرفت . هرگاه سرنخ تنازع بقا در بستر آفرینش از هستی تا جامعه به جستجو  گرفته شود و بر اساس دیدگاه های داروین پیرامون آن داد سخن رانده شود . دشواری این بحث کمتر از پیچیده گی نظریۀ دیالیکتیک نیست که در عقب هر سنتز، تز وانتی تز دیگری رخ  مینماید و این که سلسلۀ اولین سنتز از کجا آغاز میگردد و انتی تز چگونه از بطن اولین تز رخ مینماید. از همه مهمتر این که چگونه می توان به ایستگاهی رسید که بیرون از قانونمندی تز، انتی تز و سنتز بصورت مستقل  احراز موجودیت کرده باشد . انسان به هر میزانی که در این پروسه عمیق شود. دشواریی پیدایی آن کمتر از از چون و چند خلقت ماده نمیگردد . کلافۀ سر در گم ماده پیچیده تر گردیده و آغازین تکامل آن که چگونه آغاز شد، از این هم دشوارتر می شود، از آن هم دشوارتر میگردد .  

آنچه مسلم است، اینکه باورمندی به اصالت تنازع بقا و دیالیکتیک هر گونه ایده آل های انسانی برای جامعۀ آرمان شهری را که نمادی از نظم و هم آهنگی جهانی در حیطۀ گسترده است، زیر سوال می برد. این تفکر در هر برهه یی از تاریخ ایده آل های فاشیستی و ضد انسانی را برای جنگ افروزی های خطرناک دامن زده و ابزاری بر دست مستبدان جهانخوار می گردد . هواخواهان چنین فلسفه ها نه تنها به حقوق حقۀ انسانی ارجی نمی گذارند؛ بلکه خون انسان بازیچۀ آتش بازی های آنان میگردد . از همین رو ادیان الهی در اصول مخالف تنازع بقا بوده و به اصالت آن باور ندارد؛ زیرا ادیان الهی به حیات انسانی ارج بایسته یی گذاشته و حیات و آسایش فردی را در جمعی و رفاۀ جمعی را در رهایش فردی عنوان کرده است. با این تعبیر ریختن قطرۀ خونی در دور دست ترین گوشه های جهان مسؤولیت جمعی بشری را بر می انگیزد . یعنی با ریختن یک قطره خون در یک نقطه از جهان تمام انسان های  روی زمین مسؤول هستند . د در فلسفۀ ادیان همزیستی بشری و زیستن در فضای مسالمت آمیز عمیق تر از جنگ و تنازع است . به جنگ و تنازع مدافعه یی هم باور مقطعی دارد، نه دایمی و بی پایان . انسانیت را به روزی بشارت میدهد که با استقرار صلح و ثبات و تامین رفاۀ او درفش داد جهانی بر روی گیتی به اهتزاز درآمده و طلیعۀ آگاهی و آزادی در سرزمین عدل و داد درخشیدن بگیرد . باورمندی دین به قیام قاید جهانی باوری آگاهانه و داوطلبانه است، نه اجباری و جاهلانه . چنانچه قرآنکریم می گوید:  روزی میرسد که تمام مردم جهان از  پی شخصی برای نجات خود می شتابند و برای دراهتزاز نگهداشتن درفش آزاده گی ها و حق گستری ها تا آنزمان هم شتاب را از دست نداده و میگوید که یک یک و دو دو در برابر استبداد قیام کنید، هرگاه برحق باشید، بالاخره پیروزی از آن شما خواهد بود. اشاره به این پیروزی در اهتزاز نگهداشتن درفش داد در بستر تاریخ تا رسیدن به قیام خود بخودی و عدل جهانی است . قیام جهانی در فلسفۀ ادیان قیامی قهر آمیز و خشونت بار نبوده؛ بلکه قیامی خودجوش و خود بخودی بوده که برخاسته از احساس آگاهی و قوت ایمان به آزادی و تامین هرچه بیشتر داد در سطح جهانی است . این درست برابر به زمانی خواهد بود  که در دور دست ترین زوایای تاریک جهان چراغ آگاهی می درخشد و ندای عدالت برای دادگری ها طنین انداز می شود . ایده آل های جهان وطنی دینی ریشه در  تفکر بدیهی داشته و پاسخگوی ندای فطرت انسانی است . هر امر فطری، طبیعی و زود پذیرفتنی بوده و نیاز به مقاومت شکنی ندارد . قیام جهانی توحیدی هم قیامی فطری و طبیعی خواهد بود که مردم جهان در نقطۀ عطفی از زمان گروه گروه از پی رهایی بشریت با هم بسیچ میگردند .  قیام جهانی توحیدی از دیدگاۀ ادیان قیامی قانونمند و فطری بوده که در بستر سبز و شاداب آگاهی ، ایده آل های  جهان وطنی به گونۀ ویژه یی به بارو برگ  می نشینند . انسان ها در صبحگان این قیام به آگاهی کافی و لازم نایل آمده و بدون توسل جستن به نیروی قهریه مبارزه با جور را وجیبۀ دینی و وطنی خود تلقی مینمایند .

از این رو جهان وطنی دینی جاذبه  و ظرفیت بیشتری برای تحقق نظم واحد جهانی دارد تا سایر اندیشه های جهان وطنی . در بستر افکار دینی است که دو نیروی وسوسه افگن و خیلی ویرانگر مانند وسوسۀ قدرت و دغدغۀ قدرت قابلیت تلطیف را پیدا میکند؛ زیرا قدرت داشتن و ثروت داشتن از جمله نیاز های طبیعی انسان است که نمی توان برای نابودی آن دست به کار شد، زیرا مبارزه با نیاز های فطری انسان امری ناممکن است و یگانه راۀ معقول تلطیف و مهار کردن آنها است . البته مهار کردن این دو پدیدۀ فاجعه بار در جامعۀ بشری امری ساده نیست که بتوان تنها با توصیه ها به آن دست یافت . برای تحقق آن شیوه های عملی و نظری ارایه شده است . این زمانی ممکن است که اولین گام آن نهادن سنگ بنای یک نظام کارا و با مدیریت است که بتواند جدی ترین  تلاش های صادقانه را برای تحقق یک نظام نمادین از خود به خرج بدهد . پاسداری از قانون، قانونمداری، مجازات مفسدان، مکافات نیکوکاران کمترین تلاش ها برای تحقق عدالت واقعی در آن باشد .

با این هم رسیدن به جامعۀ جهان وطنی تلاشی یک  شبه نبوده و دراز راۀ دشواری را در پیش دارد که باید پس از تلاش های خستگی ناپذیر بدان رسید . از جمله عامل نیرومند برای رسیدن به جهان وطنی دینی مایه های غنی دینی است که گرچند امروز برای شماری ها دشوار و نامانوس پنداشته می شود و اما در آینده ها پرده از روی ابهام آنان افتاده و مانوس شده و پذیرش آنها شکل طبیعی را به خود خواهد گرفت  .

ایده آل جهان وطنی یا آرمان شهر جهانی رویای دیرینۀ انسان بوده است . این اندیشه در طول تاریخ در آثار فلاسفۀ کهن از ایتوپیا یعنی شهر آرمانی افلاطون تا زنده بیدار ابن طفیل و جامعۀ ایده آلی سوسیالیست های فرانسه و جامعۀ کمونیستی مارکس هر کدام به گونه یی بازتاب دهندۀ چنین جامعه یی بوده اند . این تلاش ها پس از قرن 19 شکل علمی تر را به خود گرفته و جایگاۀ بلندی را در افکار اجتماعی، علمی و فلسفی شماری متفکران بزرگ جهان اختیار نمود . از طرح هایی مانند " جهان بی قدرتی" نیز می توان یاد آور شد که از سوی نظریه پردازان هر چه کوچک تر گردانیدن جهان برای جلوگیری از کشوری ابرقدرت  ارایه شده است؛ گرچند طراحان تجزیۀ بالکان از این فرضیه ها استفادۀ ابزاری برای از هم پاشاندن کشور های کوچک به نفع کشور های بزرگ نمودند؛ اما با این هم اندیشه های جهان وطنی بعد از داشن 

آلن ماتیسون تورینگ ماشین ویژه یی به نام "تورینگ " را در سال 1936 اختراع نمود که پیوند محکمی با درک نحوۀ عملکرد سلول های حاوی دی ان ای دارد . یک فزیکدان حیات در سال 1952 روی تولید نمونه های زیستی و انجام اولین شبیه سازی سیستم های دینامیک غیر خطی مورد توجه قرار داد؛ اما تورینگ از این طرح هدفی جزاحیای روح دوستش کریستوفرمارکوم از طریق نرم افزار رایانه یی نداشت. این طرح از سوی یک دانشمند الکتروفزیولوژیست به نام هنری مارکرام نیز ارایه گردید. تورینگ با این طرح خود جهان بینی تازه یی بنیان نهاد که پای اصول علم متعارف مانند واقعیت های فزیکی وعلیت نیوتنی را به ورطۀ ژرفی کشاند که با ادامۀ کار "باری کوپر" تحت عنوان نگاهی به جهان حساب ناپذیر تورینگ و امکان زایش جهان بینی های نوظهور علمی، جهان دانش را  دچار دگرگونی های ژرف نمود .

سال ها طول کشید تا مغز انسان مراحل تکامل خود را پیمود و حال باید سال های دیگر منتظر ماند و با دست و پا زدن در نادانی های وابسته به فرایند های الگوریتمی ( الخوارزمی ) زورق توفانی جهل را تا ساحل آگاهی های تمام و کامل به پیش کشاند . برای نیل به چنین هدفی بایست رهیافت های تجربی را در نتیجۀ محاسبات مداوم و پی در پی وحدت بخشید و توجۀ لازم به محاسبات همگرایانه نمود .

الگوریتم مجموعۀ متناهی از دستورالعمل‌ها است، که به ترتیب خاصی اجرا و مسآله‌ یی را گام به گام حل می‌کنند. حل معادله های ریاضی در مکتب ها یکی از نمونه‌های الگوریتم است . یک الگوریتم باید هیچ یا چندین پارامتر را به عنوان ورودی بپذیرد؛ حداقل یک کمیت به عنوان خروجی (نتیجه عملیات) تولید کند؛ دستورات الگوریتم باید با زبانی دقیق، و بی‌ابهام بیان شوند؛ الگوریتم باید دارای شروع و پایان مشخصی باشد، به نحوی که اگر دستورات آن  دنبال شود، برای تمامی حالات، پس از طی مراحل شمارا و متناهی خاتمه یابد. به علاوه، زمان لازم برای خاتمه الگوریتم هم باید به گونۀ معقول، کوتاه باشد . بررسی کارایی الگوریتم ها رشتۀ خاصی بوده و تحلیل و پیش بینی منابع مورد نیاز برای اجرای یک الگوریتم عبارت است از حافظه، وسعت باند ارتباطی، سخت افزار و زمان . کارایی یا پیچیدگی هر الگوریتم را با تابعی نشان می‌دهند که تعداد مراحل لازم برای اجرای الگوریتم را برحسب طول داده ورودی، یا میزان محل‌های لازم حافظه را بر حسب طول داده ورودی نشان می‌دهد

تورینگ دانشمند اروپایی در اواخر عمر خود در دهۀ پنچاۀ میلادی راجع به هوش مصنوعی و پدیدۀ مورفوجنستی پیش بینی هایی کرده بود که پل های تازه یی را به روی دانشمندان باز کرد . پل هایی که بین ریاضی دانان وفزیکدانان زده می شود، اهمیت دارد؛ البته به شرطی که این پل ها درست زده شوند . گرچه روز های زیادی از گفت و گو های کورت گول و البرت انشتاین در تالار های دانشگاۀ پرینستون سپری شده است و اما طنین صدا های آنان هنوز هم از آثار چاپ شده و دست نوشته های شان به گوش ها میرسد . توانستند تا گرهی از نادانی های وابسته به فرایند های الگوریتمی را بگشایند . در این کنکاش مدل هایی به گونۀ تورینگ را مورد مداقه قرار دادند . اکنون هم ریاضی دانان می توانند مدل های تورینگ راجع به ساختار علیتی را در دستور کار خود قرار بدهند . این پژوهش فزیکدانان را نیز برای کشف توصیف های بهتری از جهان یاری خواهد نمود که در نتیجه سبب دور ریزی تعبیر های جهان های موازی و فرضیه های ابر قدرتی خواهد گردید و در ضمن قسمت های قرار دادی مدل معیاری ذرات بنیادی را هم تثبیت خواهد نمود .

سامسون آبرامسکی دانشمند علوم رایانه یی دانشگاۀ آکسفورد در این اواخر پرسیده بود : چرا دست به محاسبه میزنیم . این در حالی است ، فرایند محاسبه یی که تورینگ تعریف کرده ، به خودی خود دست به تولید نتایجی نمی زند که در اطلاعات اولیۀ حضور ندارند. پس آیا این اطلاعات است که در فرایند محاسبه تولید می شوند. وی میگوید: اگر جهان را با چشمان جدیدی نگاه کنیم و به محاسبه های ما اجازۀ بیان کامل و صریح بدهیم ، شاید ( در نتیجۀ دست یابی به اطلاعات شگفت آور) به نتایج حیرت انگیزی برسیم . دست یابی به اطلاعات حیرت انگیز درازراۀ ناآگاهی ها و ناتوانی های انسان را برای ساختن یک جهان تازه  کوتاه گردانیده و فرضیۀ جهان وطنی فاقد قدرت به منصۀ ظهور خواهد رسید . قوانین علمی که خود جزیی از سنت های الهی در هستی بوده و مشی الهی را در زمین تمثیل مینمایند . بدون تردید بالاخره انسان در فرایند دریافت های علمی و فلسفی اش پس از پیمودن سلسله یی از الگوریتم ها موفق به کشف اطلاعات غیر قابل پیش بیینی شده و تمامی قانونمندی ها در هستی، جامعه، تاریخ و انسان در نمادی از وحدت، پیوستگی، تداوم وهمگرایی رخ بنمایند . قوانین مثبت فراتر و فراتر در حوزۀ ریاضی بالنده گردیده و در حوزۀ گسترده یی در عرصۀ فزیک بال بگسترند . به گسترده گی غیر قابل باور اطلاعات بی شمار تازه یی را برای بشریت به ارمغان آورد . در این شکی نیست که ریاضی به مثابۀ کلید تمامی علوم غیر اجتماعی بوده و چنانچه کشف معادله های انتیگرال و تفاضلی و تطبیق آنان در اعداد موهومی باب توسعۀ علوم را در بخش های مختلف انجنیری از ساختمان تا سرک و سیستم های پیشرفتۀ ماشین ها در حوزۀ تخنیک و برق باز نمود . با وارد شدن آن در فناوری های جدید رایانه یی و ماهواره یی انقلاب بزرگی را در این عرصه به راه افگنده است . پیشرفت های بشری در این حوزه در نیم قرن اخیر چنان شگفت انگیز است که در آینده های نزدیک خواب های طلایی انسان را تجسم عینی داده و داستان های ارواح خبیثه را به واقعیت های مسلم مبدل میسازد . در تمام این سیر و صعود شاه فنر پیشرفت بر شانه های انسان سوار بوده و همه چیز از معبر آگاهی انسان عبور کرده و محک می خورند . زمانیکه اگاهی های انسانی مصداق واقعی با قوانین عام در هستی پیدا کنند . در این صورت انسان با انبوهی از اطلاعات دست اول راه پیدا کرده و در ژرفنا و پهنای آنها حرکتی هم آهنگ ، همگرا و یک گونه را درک و مشاهده خواهد کرد که همه چیز با میل و رغبت به سوی یگانگی و وحدت در شتاب هستند . انسان معبر بزرگ آگاهی بوده،  تمام آگاهی ها در او به کمال میرسند . تا رسیدن به قله های آگاهی پله به پله تا آستان خدا، بالاخره آنچه از پرده های وهم در پیش چشمان او خود نمایی دارند، همه را فرو ریزد . پردۀ ناآگاهی میان خدا یعنی خود آگاهی مطلق و در ضمن نامتناهی و انسان فرو افتد و انسان به مقامی نایل  آید که : آنچه اندر وهم ناید آن شود

 


بالا
 
بازگشت