محمدعوض نبی زاده

 

 

غیرمتمرکز سازی وتغییردرنظام ریاستی افغانستان

 

هفدهمین سالروز شهادت استاد شهید مزاری ویاران باوفای شان وهزاران شهید گمنام کشورگرامی باد .شهید مزاری طنین فریاد  بلند مبارزات داد خواهانه ونمادی از درد ودرک جامعه ی هزاره وپرچمدار بلند قامت مبارزه عدالت خواهی بود که اندیشه های ماندگار او از بلندای زمان بر گستره ی آرزوهای عدالت خواهی پرتو می افشاند وبررگهای پژمرده ی زمان خون عزت و شهامت را جاری میسازدو با داشتن اندیشه های ارزش مند سیا سی واجتماعی نه تنها به عنوان رهبریک کتله ی وسیع اجتماعی بلکه به عنوان یک مکتب سیاسی جایگاه خود را در فر هنگ سیاسی کشورباز نموده است زیرا او به درستی همه ی دردها، مصیبت ها و امراض جامعه را به خوبی درک می کرد، چون خودش ازمیان همین درد و رنج وستم برخاسته بود.شهيد مزاري ریشه های ناامنی را دراستبداد وانحصار، تبعیض های قومی ومذهبی و جنسیتی و كتمان هويت وغیره میدانست واو پاسخي كه براي اين بحران داشت،طرح انساني كردن سياست وتامین عدالت اجتماعي بود.شهید مزاری از ارزش هایی سخن گفت که در اعلامیه جهانی حقوق بشر بازتاب یافته است، اوبا با ورهای انسانی اش متعلق به تمام ملیتهای تحت ستم و قربانی استبداد بود زیرا او انسانی می اندیشید وعدالت را با ندای رسا ومعجزه آفرینش فریاد می زد که او را به سمبول عینی آرمانهای تحقق نیافته ی اقوام تحت ستم تبدیل نمود. افغانستان دراثرتداوم چندین دهه جنگ ومداخله ازخارج شدیدآویران شده که مصائب بیشتررادراین جنگها اقوام محروم کشورمتحمل گردیده است با وجود سرازیرشدن میلیارد ها دالرکمکهای جامعه جهانی هنوزهم یکی ازفقیرترین کشورها و فاسد ترین رژیم های سیاسی جهان باقی مانده است که فساد وجنایت، زندگی روزمرۀ مردم را به بدترین جهنم مبدل ودرحالت بازگشت بدوره های سیاه طالبانی قرارداده که مایه ی نگرانی شدید مردم افغانستان گردیده است. درطی مدت سه دهه اخیر مردم افغانستان حکومتهای گوناگون سلطنتی وریاست جمهوریهای گوناگون سیستم متمرکزرا قبل ازحکومت فعلی تجربه  نموده اند وسه دهه قبل اولین بارمردم افغانستان با کلمه کودتا های سپید - سرخ وسبزاشنا شدندو کودتاهای نظامی برای سرنگونی رژیمها درین سرزمین رایج شد،که علت اساسی همۀ این ناملایمات را بایددرماهیت ذاتی اینگونه حاکمیتها درنظام ریاستی جستجو کرد، چون جامعۀ افغانستان ازگذشته های دورآبستن بدترین نوع بیعدالتیها بوسیله ی نظامهای تکقومی ریاستی بوده وراه علاج آن درتغیرنظام ریاستی بیک سیستم غیرمتمرکزفدرال پارلمانی است ونظام فدرال پارلمانی میتواند مانع جدی دربرابرکودتاهای نظامی باشد.برای نهادینه ساختن دموکراسی و غیر متمرکز سازی قدرت درافغانستان کنونی نیازاست تا نظام ریاستی فرد محور بیک نظام غیرمتمرکزفدرال پارلمانی تغییر یابد و همراه با ان درساختار واحد های اداری کشورکه خیلیها ظالمانه ودوراز واقعیتهای قومی و اجتماعی افغانستان است  باید تجدید نظر اساسی صورت گیرد و هر واحد اداره ی دولتی درمحلات متناسب با شعاع وجودی  وتکثر نفوس وتناسب فزیکی اقوام هرمحل - ولسوالیها -ولایات و ایالات جدید تشکیل شوند وصلاحیت بیشتربرای نمایندگان منتخب مردم درهرمحل سپرده شده و والیها – ولسوالها و شهرداران اازطرف مردم انتخاب و دربرابرمردم هر محل مسول و جوابده باشند تا،هریک ازاقوام هم سرنوشت،بتوانند درتعین سرنوشت موسسات اداری واجتماعی خود،رأی واختیارات خودرا، درچوکات ولایا ت و ایالات جدیدا ایجاد شده متناسب باتعدادنفوس وحضورفزیکی وشعاع وجودی اقوام واهمیت جغرافیائی ساحات متذکره برخوردارگردندوهم چنان در سیستم انتخابات  پارلمانی نیزباید تغییرات جدی وارد و سیستم تناسبی انتخابات مدنظر قرار داده شود تا احزاب بانفوذ بتوانند درانتخابات پارلمانی میان همدیگر رقابت نمایند وبرخی ازمواد قانون اساسی وقانون انتخابات کنونی که مانع تغییر نظام ریاستی  به نظام غیر متمرکزفدرال  پارلمانی هستند  باید  تعدیل گردند تا ازجریان  تطبیق غیر متمرکز سازی درکشور جلوگیری نه نماید. نظام ریاستی بنا بر تمرکز قدرت و مشخصه انحصاری خویش نمیتواند پاسخگو نیازمندی ساختار چند قومی کشوری چون افغانستان باشد وده سال اخیرناکارآمدی این نظام رابرای افغانستان ثابت ساخته است،نظام غیرمتمرکزفدرال پارلمانی با تقسیم قدرت درمحلات به مثابۀ ی یگانه راه حل مناسب برای استمرار ثبات سیاسی، تآمین عدالت اجتماعی نهادینه ساختن دموکراسی ووحدت ملی،پنداشته میشود.غیر متمرکزسازی قدرت به نفع همه ی اقوام کشوراست که برعلاوه اقوام محروم حتی اقوام حاکم نیز درمحلات شان صاحب اختیار و رای در هنگام برگزاری انتخابات برای تعین رهبری ادرات محلی شان خواهند شد.شهید مزاری نیزهمین را میخواست ومیگفت: که ما میخواهیم ستمهای که چندین قرن بر مردم افغانستان روا داشته شده دیگر پایان یابد وجامعه ای بوجود آید که در آن از تبعیض، برتری جویی وافزون خواهی خبری نباشد و کلیه مردم افغانستان از هر قوم و نژاد وبا هررنگ وزبانی، برادرانه و برابردرکنارهم زندگی کنندوحقوق حقه ی تمامی اقوام افغانستان تامین گردند.درساختار نظام غیرمتمرکز فدرال پارلمانی هرایالت والی یا حکمران ویاحتی یک صدراعظم مستقل خواهدداشت واین ایالات درداخل یک دولت واحد ،تجزیه ناپذیرقرارخواهند گرفت.درسیستم  نظام غیر متمرکزفدرال پارلمانی شخصیت حقوقی و بین‌المللی و تابعیت وعنصر حاکمیت سیاسی، دارای وحدت ویگانگی کامل می‌باشد لذا واحد پولی، پرچم و نشان کشور، شناسنامه و اسناد حقوقی بین‌المللی درهمۀ ایالات و بخش‌ها و در داخل و خارج کشور یکسان و یک‌شکل است و سیاست خارجی، سیاست دفاعی وسیاست مالی کشور نیز تنها در مرکز و به وسیلۀ دولت مرکزی تعیین می‌گردد درحالیکه.ایالات تنها در امور داخلی خود دارای صلاحیت سیاسی و حقوقی  بوده و برخوردارازحق اجرای تصمیم‌گیری می‌باشند و ازخود قانونگذاری و مجالس مقننه و قوۀ قضائیه و قوۀ منتخب مجریه دارند، اما این قوا موظف هستند که درچارچوب قانون اساسی عمومی و قوانین مصوب شورای ملی کشورعمل کنند.بادر نظر داشت پیشینه ی تاریخی ساختاراداره دولتی – ترکیب قومی وموقعیت جغرافیائی افغانستان را میتوان به ایالتها  و ولایات  گوناگون مطابق به حضور فزیکی و شعاع و جودی نفوس اقوام باشنده ی هرمحل تقسیم ونامگذاری نمود تاهیچ یک ازاقوام به بهانه تعلقیت قومی- زبانی ومذهبی مورد تبعیض وبیعدالتیهای هویتی قرارنگیرند .

سران سه قوم تآثیرگذار رهبری  جبهه ملی درنشست برلین تغییر نظام ریاستی به نظام غیر متمرکز پارلمانی، را بعنوان حل بحران کشورپیشکش و غیر متمركز سازی قدرت را به عنوان هدف اساسی و ستراتیژیكی خودها در مناسبات سیاسی، اجتماعی اعلام نمودند تجارب نشانداده است که، پارلمانی ساختن نظام دولتی، هیچگاهی به تنهایی نمیتواند نیازیک کشور چندین ملیتی رادر راه رسیدن به آرمان دموکراسی وحل عادلانه ی مسآلۀ ملی برآورده سازد ونظام پارلمانی دراکثر حالات، تمرکز وانحصارقدرت را مستحکم ترنموده ودربهترین حالات یک بخشی ازتصمیم گیریها را به فردی بنام صدر اعظم تفویض میسازد،که جوابگوی چگونگی حل عادلانه ی نابرابری ملی درکشور بوده نمیتواند. ازجانب دیگرمولفه های اصلی شکل گیری یک نظام پارلمانی موفق موجودیت احزاب سیاسی فراگیر در سطح کشوراست، که درشرایط کنونی، جامعۀ ما فاقد آن بوده واحزاب موجود با همه تلاشهای که صورت گرفته است نمیتوانند پاسخ گوی چنین یک  امر دشوارباشند. ازآنجائیکه نظام ریاستی موجودبه رییس جمهورصلاحیت میدهدکه والیان،قوماندانان پولیس ولایات،ولسوالان وشهردارهارابا صدورفرمان مقررویک ثلث اعضای مشرانو جرگه را انتصاب کند. برای دستیابی به راه حل بحران افغانستان تطبیق نظام غیر متمرکز  فدرال پارلمانی  براساس ترکیب وساختار قومی و مناطق جغرافیائی درافغانستان یگانه راه حل بیرون رفت ا زبحران دیرپا وخونین کشورویکی ازراه های حل معقول درجامعه چندین قومی وایجادنظام مردم سالاردرافغانستان بوده که تسهیلات بیشتررابرای مردم کشورفراهم خواهد کرد.طرح تغییر نظام ریاستی از جانب جبهه ملی انحصار گران قدرت را به حد كافی مشوش نموده و تا حدی كه توانستند برعلیه نشست برلین ، اذهان عامه را منحرف و تحریك نمایند.زیراتیم حاکم اوضاع سیاسی افغانستان رااززاویه منافع انحصارگرایانه ی خودارزیابی میکنند. درحالیکه ساختار سیاسی حاکم در کشور، بزرگترین مانع برای پیوستن حاکمیت سیاسی با جامعه چند ملیتی -چند زبانی وچند مذهبی افغانستان بوده و بارها به در گیریهای بی مهار داخلی و ویرانی کشورمنجرگردیده است.این ساختار، در هیچ مقطعی از تاریخ، توان پاسخگوئی به خواسته ها وتقاضا های مردم را نداشته و هیچگاه نتوانسته مملکت رابه طرف آرامی و ترقی سوق دهد عدم تمرکز قدرت و نقش مردم در تعیین سرنوشت به نفع تمام شهروندان کشوراست واین نخبگان قومگرا هستند که با قومی ساختن بحث بقای خویش رابه قیمت اسبتداد حفظ می کنند. بحث تغییر نظام برای جناح حاکم  «ناموسی» شده  که دراین ناموسی کردن سهم طرفدار نظام ریاستی بیشتر است که این گونه واکنشهای تند  نشان دهنده ای عمق تفکرات قبیله ای وعصبیت های قومی «غیرت افغانی» و «ننگ قومی» آنان است .نظام سیاسی غیرمتمرکز فدرال پارلمانی بخش عمده مساله ملی یعنی وحدت ملی واقعی و داوالطلبانه و بوجود امدن ملت واحد و منافع ملی را تضمین می نماید چون تاهنوز درافغانستان نه ملت واحد نه وحدت ملی واقعی و نه منافع ملی وجود داردزیرا  ذهن استبداد زده  درغژدی رشد یافته حاکمان افغانستان هیچگاه اجازه نداده است ستم ملی را مشاهده کنند. آنان همیشه راه حل مساله ملی را انکار و در هر مقطعی از تاریخ افغانستان -که جنبشهای دموکراتیک ملی، خود را نشان داده اند- به نحوی آنها را به دسیسه های خارجی نسبت داده ویا متهم به جدایی طلبی کرده، تمامی پیوندهای تاریخی بین ملیتهایی افغانستان را، از بین برده اندو نظامهای حاکم کوشیده اند تا تئوری ببافند، تاريخ را جعل كنند وآرمان خويش را تبليغ نمایند و ذهنیت مردم و حتی خود را به توهمی جدائی پذیری میزبان با شد .

 

اول– ماه  اپریل - سال – 2012

 

 


بالا
 
بازگشت