عتیق الله نایب خیل

 

 در حاشیهً موقف اخیر فرید مزدک  

 چندی پیش بخش فارسی- دری رادیوی بی بی سی، مصاحبه یی داشت  با احمد فرید مزدک ، عضو هیاًت رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان. این مصاحبه  که در سایت فارسی بی بی سی  نیز به نشر رسیده است ، می تواند درنوع خود با موقف وموضعی که تا حال بسا از سایر مسؤولین آن حزب داشتند، متمایز باشد. زیرا مزدک با صراحت و بسیار پوست کنده گذشتۀ حزب را محکوم  نموده است. علاوتاً این مصاحبه انعکاس تقریبا ً وسیع داشت. بیشترین عکس العمل های سرزنش آمیز را اعضای سابق حزب که به ندامت ( ویا به تعبیرهای رهنورد زریاب و نصیرمهرین : فرهنگ اعتراف)  نرسیده اند، بروز دادند و بعضی از اعضای حزب دموکراتیک خلق از دادن داو و دشنام هم به او دریغ نکردند.

در مصاحبۀ مزدک  بخشی به برداشت های وی از نقش حزب ارتباط می گیرد و بخش دیگر به پیشنهاد های وی . من  در این تبصره به پیشنهاد های وی کاری ندارم. به دلیل سهم ونقش قبلی اش در حزب و برداشت هایی را که از حزب ارایه می دهد،همچنان عکس العمل هایی را که خواندم، علاقه گرفتم که این تبصره را بنویسم .

 ملاحظه نماییم که وی چه گفت :

  فرید مزدک :              

1-     " من کاملا متأسف و شرمنده هستم که در آن جریان ها دست داشتم یا شرکت داشتم. جریان های سیاسی و اجتماعی آن سالها منتج به حوادثی شد که شما( بی بی سی ) از آن نام بردید.

 

2-     حزب دموکراتیک خلق افغانستان، یک حزب بومی نبود. یک حزب ساخته شده بر اساس نظریه ها و استراتیژی های کلانتر منطقه ای و جهانی بود و یک حزب غیر مستقل بود.

 

3 -در حقیقت دگرگونی هایی درذهن من بعدازسال 85 و 86 در کشور رخ داده بود. در سالهای مهاجرت درغرب، یک مقدار دقت بیشتر صورت گرفت،

4-       . . . انسان ازتمام آزادی های فردی برخوردارباشد؛ چیزی را که ما درنظام های ساخته شده فکری قبلی خود نداشتیم

 

5-     الگوها و مدلهایی که توسط جریان های لنینیستی آن زمان از جانب اتحاد شوروی به کشورهای مثل افغانستان تحمیل می شد.(1)

 

6-     اما فراموش نکنیم که بدبختانه همه طرف‌های درگیر در داخل افغانستان مستقل نبودند.(2) از طرفین درگیر در مسائل داخلی افغانستان قدرت های کلان جهانی استفاده ابزاری می کردند تا به اهداف خود در منطقه برسند و متأسفانه همین حالت تا امروز هم ادامه دارد.

 

7-    ... کودتای جمهوری خواهانه محمد داوود بود. در حقیقت این (کودتای داوود خان) همه شرایط و زمینه ها را مساعد ساخت برای وقوع مجموع فاجعه هایی که بعداً در افغانستان رخ داد

(حزب دموکراتیک خلق افغانستان) با اشغال قدرت لگد زد به تمام آن چیزهایی که به مردم به مثابه آرمان خود وعده داده بود.

8-     اختلافات، نابسامانی و توطئه گری چیزی بود که از نخستین کنگره مؤسسان حزب دموکراتیک خلق افغانستان در این حزب راه یافته بود

 

9-      تغییرات درحزب دموکراتیک خلق افغانستان زیر تأثیر تغییرات درشوروی (پریسترویکا) بود .

 

10- ما حامی خود یعنی شوروی را از دست دادیم . "

 

بعد ازکودتای ثور مردم افغانستان یکی ازبزرگترین واندوه بارترین وشرم انگیز ترین رویداد های قرن بیستم را تجربه کردند. رویدادی که خسارات واردهً ناشی از آن از حدود محاسبه خارج است. کشور به کشتارگاه انسان ها مبدل شد وهزاران انسان بی گناه، از هرطبقه و قشری ، بدست نیروهای دولتی و شوروی به قتل رسیدند. دهات و قصبات و شهرهای کشور به آتش کشیده شد و سیل مهاجر به کشورهای همسایه ،اروپا،امریکا و آسترالیا به راه افتاد. زندان ها به کشتارگاه های دسته جمعی تبدیل شدند و هزاران تن از هموطنان ما شکنجه های مخالف کرامت انسانی و قرون وسطایی،در زندان های رژیم، را متحمل شدند.و این همه بدبختی ها محصول و نتیجه حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود که تا امروز نیز اثرات زیانبار آن ادامه دارد.

آیا آنچه در بالا گفته شد، صحت ندارد؟ هستند تعداد بسیار فاعلانی که از آن چشم می پوشند. اما حدود آزار وخسارات وارده چنان زیاد است که هیچ نمی توانند از آن انکار نمایند. منکران فقط خود را رسواتر کرده و چنان معرفی می کنند که به سویه وسطح تقبیح جنایت نرسیده اند وبس.

  همین چند سال پیش بود که در یکی از تارنما ها،عذر خواهیی نشر شد از قلم سلیمان لایق ، دستگیر پنجشیری و سلطانعلی کشتمند، تعجب خواننده را بار میاورد که آیا راستی این سه تن باهم نشسته وبه این نتیجه رسیده اند که بقیۀ زنده گی را در آرامش نسبی وجدان به سرببرند. تعجب گفتم، به این دلیل که پس ازسقوط شان از قدرت هیچ نشانه از پشیمانی ومعذرت خواهی از آنها دیده نشده بود. اما  همین که عکس العمل نشان داده شد و منکر آن شدند،همه مطمین شدند که شخص ویا اشخاصی چنان اعمال نامه در دست های پرخون آنها نهاده است که شاید بگویند ملت شریف ، شهیدان، معیوبان، مهاجرین ،ببخشید در حق شما ظلم کرده ایم.

تا آنجا که بیاد داریم، واسناد وشواهد نشان میدهند، نه تنها هیچ یک از رهبران حزب دموکراتیک خلق احساس شرمندگی و ندامت نکرده اند ، بلکه برعکس هنوزهم از دوران زمامداری شان با افتخار یاد می کنند و برآن مباهات می ورزند . دفاع ازآن جنایات ، شرم انگیزتر از ارتکاب آن است.

 اما فرید مزدک از نسل جوانتر حزب که رهبریی رهبران گمراه ونتایج فعالیت و عرق ریزی های خود را می بیند، به این ندای وجدان پاسخ مثبت داده است. وآن هم به شکل واضح آن اعتراف می کند که راه شان غلط بود و فاجعه آور. فاجعه یی که شرم انگیز هم است. موقف انتقادی وسرزنش گر او برای همه جوانانی که در آخرین سال های د هۀ چهل ویا دهۀ پنجاه شمسی به جریانات سیاسی علاقمند شدند این درس را می دهد که ببینند که چه فکر می کردند  ودر نتیجه چه بار آمد.

اواین اعتراف را بدون جبر و شکنجه در اثر دقیق شدن ، مطالعه نمودن وتفکر کردن، بیان کرده است.علاوتاً اوجرات وجسارت به خرچ داده است. زیرا تعدادی از مخالفین  حزب،معترفین را به ناسزا می گیرند . و تعداد آن افراد حزبی هم کم نیست که از چنین موضعگیری های اشخاصی مانند فرید مزدک ترس دارند.

یکی از دلایلی که تعدادی از اعضای حزب بالای مزدک به شکل  قلمی حمله ورشده اند در این موضوع وجود دارد. می ترسند ومزدک را می ترسانند که بیشتر از این نگوید. زیرا سیلی از شکنجه گران وقاتلان خود را با استفاده از امکان فیس بوک و سایت ها، به در دیگر زده اند.

فراموش نشود که در بعضی مجالس خصوصی وقتی  یک پرچمی ویا خلقی را می بینید که در گذشته ها یخن انقلابیگری پاره می کرد، حالا به عجله عقب نشینی می کند. حتا قلم داران آنها. اما حاضر نمی شوند که پشیمانی های خود را بنویسند. مصاحبۀ مزدک از آن قماش نبود.

 به یقین که فرید مزدک ازاسراربسیاری، در دوران حاکمیت حزب دموکراتیک خلق ،آگاه است که با این موقف خویش آنها را ترسانده است تا مبادا آن اسرار نهفته را روی کاغذ بیاورد. همچنان رهبران حزب مضمحل شدۀ دموکراتیک خلق، که ازبرکت شوم رویداد های بعد از سقوط حاکمیت خویش پشتیبانان قومی وقبیله یی یافته اند، وچند تایی تا حال جعلنامه هایی را سیاه کرده اند، دیگر خواننده ندارند. اما ای کاش از فرید مزدک بیاموزند. آنها با آموختن از وی چیزی را از دست نمی دهند. فقط از فشاربار وجدانی آنها کم می شود. من تردیدی ندارم  که آنها چنین باری را بالای وجدان خویش دارند، حتا اگر صد بار دیگر هم بگویند که اشتباه، گناه ویا خیانتی نکرده ایم.

ای کاش صادقانه لب به اعتراف بگشایند ، به یقین که زوایای بسیاری ازتاریکی های تاریخ دورهً حاکمیت شان روشن خواهد گردید و این موًثرترین گامی است که می توانند بردارند، وبا این کارمی توانند  تا حدودی اشتباهات گذشته ً شان را جبران نمایند .

 تاریخ قضاوت می کند وخوب و بد را در ترازوی قضاوت می سنجد. آن عده از دارنده گان  وجدان های تاریخ زده و خوابیده که توان بیداری وپاسخ دهی را ندارند، از قضاوت تاریخ در امان نخواهند ماند. حتا اگر اعضای طرفدار ببرک کارمل بت پرستی خویش را یک طرف بگذارند و با آزاده گی به روزگار اسفبار او وبه ویژه به همان اندک سخنان او در اواخرعمر او بیندیشند، راه آرامش وجدان را خواهند یافت. حالا که از ببرک کارمل  یاد شد، بی مورد نخواهد بود که سطرهایی را از یک گزارش دیدار حامد علمی با ببرک بیاورم. حامد علمی وقتی که خبرنگاررادیوی بی بی سی بود، کوشیده بود که کارمل را در حیرتان ببیند. او از ببرک کارمل  با صفت " یتیم بچۀ جنگ سرد " یاد می کند. ببرک حاضر نشده بود که مصاحبه کند. همچنان اجازۀ عکس گرفتن را نداده بود. ولی شکوه ها وشکایت هایی را که  از شوروی داشت گفته بود. زمینه ساز این دیدار جنرال مؤمن مشهور بود که بعداً در اثر سقوط طیاره کشته شد. مؤمن جنرالی را مؤظف کرده بود که با  خبرنگار نزد کارمل برود. جریان بعدی را که خبرنگار مذکور نزد مؤمن برگشته بود، چنین گزارش میدهد:

 " به اطاق جنرال مومن رفتم. جنرالی که مراهمراهی میکرد،بعد از اجرای رسم وتعظیم عسکری از اجرای وظیفه او را اطمینان داد. مومن بلند شد با من احوالپرسی کرد. گفت که انشاء الله  فرمایش دیگری نداری ؟ من گفتم نه. از شما بسیار تشکر. جوانمردی نمودید. جنرال از حالت افسردۀ من به مومن اطلاع داد. مومن آهسته سرش را نزدیک ساخته گفت: برای چنین انسانها نباید غصه خورد. اینها مسؤولین بدبختی های افغانستان هستند، نه تنها او بلکه من هم به حیث یک صاحب منصب که درزمان تسلط شوروی ها درافغانستان وظیفه اجرا نموده ام، سخت پشیمان ونادم هستم. این شرمنده گی تاریخی راما کمایی نموده ایم. نه تنها ماپشیمان هستیم بلکه اولاد و فرزندان ما با داشتن پدرانی چون ما شرمسار خواهند بود. . . "

--------------------------------------------------------------------------------------------------------

1-وقتی از تحمیل مدل و الگوی شوروی می گوید، باید این راهم بداند که عقب مانده گی وسطح نازل سبب پذیرش چشم بستۀ آن تحمیل شد. آن تحمیل در حقیقت محصول بیچاره گی فکری وفرهنگی و دانش عقب ماندۀ سیاسی رهبران نیز بود.

2 -در افغانستان همه طرف ها وابسته یا غیر مستقل نبودند. نهاد ها وشخصیت های مستقل نیز علیه مظالم حزب وشوروی می رزمیدند.

 

                                                                                       &&&

عتیق الله نایب خیل

 سیدنی

 


بالا
 
بازگشت