احمد سعیدی

 

اگر حالا تصميم نگيريم فردا نا وقت است

در حال حاضر دولت افغانستان  پشتیبانی ملی و مردمی را به مثابه مهمترین عنصر حاکمیت ملی از دست داده است. از همین رو مردم سرگشته، جستجوگر و پرسان به دنبال نیرویی می‌گردند که از آن پشتیبانی کنند. این همان فضای منعطف و خالیست که می‌تواند توسط نیروهای ملی، دمکرات و مستقل پر شود. لیکن این فضا بدون یک رهبری هدفمند آگاه از حالت موجود  هرگز پر نخواهد شد. قبای رهبری بدست کسی نیست که بتوان آن را گرفت و بر دوش کسی یا کسانی  دیگری انداخت  رهبران سیاسی چه مثبت و چه منفی، همواره خود را تحمیل کرده و به عنوان رهبر به دیگران قبولانده‌اند در این میان، نه تنها جامعه جهانی بلکه دولت افغانستان نیز یک اپوزیسیون متشکل نیرومند افغانی در برابر خود ندارد تا بتوان انتظار داشت که به فشارهای آن تن در دهد.اگر از نشانه‌های بارزی در افغانستان و فرصت‌هایی که در طول ده سال گفتگو و «دیپلماسی» تکرار شدند بگذریم، در یک سال گذشته نشانه‌هایی مانند صراحت لهجه  سیاستمداران داخلی و خارجی  درباره جنگ و مهم‌تر از همه آرایش نظامی پیرامون پاکستان  و اخیرا اعلام کاهش شمار سربازان آمریکایی و انگلیسی فرانسوی یکی پی دیگری از افغانستان  همگی نشانه‌هایی هستند که آخرین فرصت را به حکومت افغانستان  و اپوزیسیونش یادآوری و نشان دهی  می‌کند و اخطاریست  برای مسولین بی کفایت  و ناعاقبت اندیش  
در چنین حالت  زمامداران افغانستان  باید یک بار برای همیشه تکلیف خود را روشن کنند آیا منافع افغانستان  را ترجیح می‌دهند یا منافع خودشان را که نهایتا به این یا آن شکل حتمی رفتنی هستند. رهبران اپوزیسیون و شخصیت‌های سیاسی افغانستان  از چپ و راست تا بنیاد گرایان  اسلامی  نیز باید یک بار برای همیشه تکلیف خود را روشن کنند آیا منافع افغانستان  را ترجیح می‌دهند یا منافع گروهی تنظیمی و زبانی قومی   خودشان را، که اگر آخرین فرصت از دست برود در بهترین حالت دیگر این ها  نقشی بازی نخواهند کرد و یا بار سنگین «خیانت» را باید بر دوش بکشند. خیانت تنها عمل به اقدامی خطا یا خیانت‌آمیز نیست. گاه بی عملی، رکود و بی تفاوت بودن در برابر همه بد بختی ها آنچه می گذرد همه و همه خیانت اند  و اما اگر به راستی می‌خواهیم  ملتی یکپارچه بمانیم  باید هر چه زودتر برای شکل‌گیری یک حاکمیت ملی، مستقل و دمکرات مسولیت پذیر حرکت کنیم  وگرنه این زمامداران چیزی از این کشور  برای نسل های آینده  باقی نخواهند گذاشت که روی آن حساب شود  لیکن آن بخشی که به احساسات انسانی، ملی و آزادیخواهانه باز می‌گردد و از مرزهای افغانستان  فراتر قدم می گذارد کاری آسان هم نیست سیاسیون ما باید  حالت موجود را دقیق مطالعه نماید این وضیعت  فراتر از پیامدهای سیاسی، اقتصادی و جغرافیایی کشوریست که ما با آن پیوند داریم  این یک حقیقت است  که امروز آنچه درون و بیرون  مرزهای کشورها می‌گذرد، دیگر یک مسئله داخلی و مبتنی بر «چهاردیواری، اختیاری در حاکمیت ما  نیست.  سرنوشت خاورمیانه را با اروپا و آمریکا پیوند داده است. ولی مرزهای سود و زیان منطقه و جامعه بین‌المللی، مرزهای حاکمیت ملی و دخالت در امور داخلی  کشور ما تا هنوز  مخدوش است این وضیعت و این مرزهاست که زمامداران افغانستان  را به زیر پا نهادن تمام  قوانین  حقوق شهروندی تشویق و ترغیب می نماید  من از وضیعت موجود بخصوص پارلمان حکومت و قوه قضائیه و تضعیف ساختن پارلمان بطور عمدی
از طرف حكومت  سرنوشت یک ملت را به دست پاکستان و ایران سپردن تیره ساختن روابط افغانستان با جامعه جهانی بخصوص امريكا همه وهمه حرکات اند رسامی شده بخاطر نابودی کشور بنام افغانستان اگر ملت خود كامه گي هاي حكومت را مهار نكند اين حاكميت با حركات خود ملت را يكبار ديگر غرق در خون و بد بخت خواهد كرد .

 

 

 


بالا
 
بازگشت