محمدابراهیم سکندری

 

تاملی بر اهداف پاکستان در افغانستان

محمد ابراهیم سکندری

قبل از تمسک بر اهداف پاکستان درافغانستان بجا خواهد بود تا درمورد پیشینه سیاست های هند برتانوی درقبال افغانستان مکثی کوتاهی صورت گیرد . هند برتانوی اساسأ در قرن 18 ترسائی با درک از  توسعه و پیشبرد اهداف استراتیژی نظامی اش در پی جلوگیری از ورود تزار روس وسایر دولت های قدرتمند وقت ، خواست تا سرحدات هند را الی کوه های هندوکش افغانستان توسعه دهد  . "وایسرای هند برتانوی که از جمله طرفداران سیاست پیشروی بود به این نتیجه رسید که باید تمام دره های هندوکش توسط عساکر برتانوی اشغال و به استحکامات نظامی مبدل گردد، کابل، قندهار و هرات تمامأ تحت اداره و نفوذ مستقیم دولت برتانیه درآید. منطقه شینوار و مهمند از پیکر ولایت ننگرهار مجزا و جز خاک پیشاور گردد. پیشین و سیبی از ولایت قندهار جدا و به بلوچستان ملحق گردد. و به همین ترتیب خیبر کرم و بولان به مناطق استراتیژیک نظامی مبدل و به هند برتانوی تعلق گیرد. لارد لیتن وایسرای هند میگفت، اساسأ کشوری به نام افغانستان لزوم ندارد ، وجود داشته باشد و درین راه باید از قاطعیت کار گرفت". انگلیس ها رنجیت سـنگه را برای ضعیف سـاختن وازبین بردن دولت افغاستان یا ساده تر باید گفت جهت ازبین بردن  دولت سـدوزائی و بارکزائی ها گماشتند  و رنجیت سنگه دراولین اقدام نظامی اش پنجاب وپشاور را بتصرف خویش درآورد . به همین قسم دریای سند و دره خیبر نیز از پیکر کشور عزیز ما جدا شده و رنجیت سنگه کماکان به پیشروی خویش به استقامت هدف تعین شده اش ادامه میداد . رنجیت سنگه بعد از تصرف نقاط کلیدی کشور درقضایای افغانستان آنقدر صاحب صلاحیت  وصلابت گردید که حتی قدرت سیاسی دوست محمد خان را برای شجاع منتقل مینماید.

 موجز بالا تذکری بود درمورد سیاست های هند برتانوی درقبال افغانستان که چند قرن پیش آغاز و فعلأ دولت پاکستان آنرا بنحوی دیگر ادامه میدهد  .

پاکستان درسال 1947 ترسائی تحت قیادت محمد علی جناع درحالی ازهند برتانوی جدا شده وبمثابه کشور مستقل عرض اندام مینماید که معضله خط دیورند که درنتیجه سیاست استعماری برتانیه در سال 1893 ترسائی بردولت افغانستان  تحمیل شده بود وافغانستان را ازهند برتانوی جدا میساخت بمثابه یک موضوع حاد برروابط دو کشور به قوت خویش، هنوز باقی بود  .

صاحب نظران افغانی وپژوهشگران خارجی به این باور اند که عمده ترین مسئله در تیره گی روابط ومناسبات بین افغانستان وپاکستان همانا مسئله اختلافات سرحدی (خط دیورند)است.زیرا دولت های افغانستان بعد از ایجاد کشور پاکستان همواره وشدیدأ با خط دیورند مخالف بوده وآنرا هرگز برسمیت نشناخته اندویا به نحوی از برسمیت شناختن آن بحیث سرحدرسمی بین دو کشور پاکستان ،افغانستان طفره رفته اند ولی سیاست های مداخله گرانه وتجاوزکارانه پاکستان ازبدو ایجادش ودر کشاکش جنگ سرد حکومت های مختلفه افغانستان را بر این وامیداشت تامسئله پشتو نستان ومسایل اختلافات سرحدی با پاکستان را در سرلوحه سیاست های رسمی خویش قرار دهند  . مردم افغانستان در این مسئله دیدگاه های مختلف داشته ،اکثریت جامعه به این باور بودند که پاکستان قسمتی از خاک کشور ما را غصب کرده وامروز وفردا در انتظاراسترداد مناطق غصب شده خویش بودند وبا اعلام هر سفربری در انتظار یک جنگ خونین با پاکستان بودندتا مناطق اشغالی شان را دوباره از پاکستان بگیرند،بی خبر از اینکه پاکستان این جنگ خونین رابه هر بهانه که بود در کشور خودشان بشکلی شعله ور میسازد ، که در هردو طرف معرکه ،افغان ها قرار داشته باشند. متاسفانه در اثر آن سیاست ماجراجویانه پاکستان ،میلیون ها انسان کشته،زخمی،معیوب واکثریت مناطق کشور تخریب وبه تاراج رفت وتا اکنون آن سناریو ادامه دارد.

 استراتیژیستها و نظامیگران پاکستانی مداخلات وتجاوزات شانرادرامور کشور ما درکنار مسئله خط دیورند به مسایل پشتونستان وروابط افغانستان با هندوستان توجیه میکنند.در حالیکه در روابط دیپلوماتیک مقامات پاکستانی همیشه اتهامات وارده از جانب مقامات افغانی را رد کرده وبا طرح این سوال در برابر مقامات افغانی که ازبی ثباتی افغانستان پاکستان چه نفع میبرد خواسته اند به نحوی ذهنیت ها رادر مقیاس کشور وجهان به تردید بیاندازند. ولی امروز همه جهانیان بدین باور رسیده اند که عامل همه خرابکاری ها وبی ثباتی در افغانستان پاکستان است . در  دهه هشتاد قرن گذشته که مذاکرات  برای حل و فصل معضله افغانستان در ژنوا میان جمهوری افغانستان ،پاکستان و نماینده سر منشی ملل متحد جریان داشت در مورد بند دوم موافقتنامه که قطع مداخله بود ، جانب پاکستانی این مساله را مطرح میکردند که مداخله از کجا باید  قطع شود. چون مرز برسمیت شناخته شده وجود نداشت بنابران جانب پاکستان  روی این مساله تاکید میکردند که جانب افغانی بپذیرد که مداخله ازقسمت دیورند قطع شود که به نحوی رسمیت دادن به آن بود.  در آن وقت در اثر تاکید مکرر جانب جمهوری افغانستان  روی این مساله موافقت صورت گرفت که اصلا باید مراکز تربیه و تسلیح تروریست ها در قلمرو پاکستان از بین برده شود. ولی امروزکه پاکستان وضعیت سیاسی و نظامی کشور را به نفع خویش خوانده ، در پهلوی برسمیت شناختن خط دیورند سایرامتیازات چون شناسایئ پاکستان بحیث ژاندارم منطقه وداشتن دست باز در مسایل آسیای میانه را مطالبه دارند از این نکته چنین استنباط میگرددکه تنها حل مسالمت آمیز معضلۀ خط دیورند یگانه عامل متضمن روابط کاملاً نیک بین دو کشور نمیتواند باشد. زیرا اهداف سیاست خارجی پاکستان در افغانستان بعد از حضور نظامی اتحاد شوروی سابق تا بحال فراتر و بزرگتر از آن است که رهبران آنکشور در دهه های قبل از آن آرزو میکردند.

دولت پاکستان با تحلیل استراتیژی های امریکا در خاور میانه وجنوب آسیا توانمندی خود را درآن میبیند که بتواند به حیث یک قدرت با تدبیراز این اوضاع به نفع کشورشان استفاده کرده وکنترول وضع را در دست داشته باشند . پاکستان میخواهد تا یکبار دیگردست افغانستان را از پشت بسته کرده و دکتورین جدید سیاسی نظامی خویش را که عبارت از تصاحب مجدد اختيارات و احيای نقش و نفوذ تعيين كنندۀ سياسی و نظامی درافغانستان واحتمالأ درمنطقه كه از يازدهم سپتامبر به بعد بدست امريكا افتاده است ، به دست آورد و همچنان با ايجاد حكومت محلی برای طالبان در مناطق و ولايات کناره سرحدات افغانستان با پاكستان ودر آینده تامين روابط سياسی و مناسبات اقتصادی گسترده و پايدار با دولت های تازه تاسيس افغانستان که مطابق پلان های استراتیژیک امریکا در شرف تأسیس میباشند،در بطن سیاست های استراتیژیک امریکا طوری تلفیق کنند که امریکا وحامیانش جز پشتیبانی از آن راه دیگر نداشته باشند.وبرعکس دولت مردان ما یا اینکه هنوز به این فهم نرسیده اند که مدیریت سیاسی خویش را بر پایه منافع ملی کشور استوار سازند ویا اینکه عوامل خارجیان بر مسند اداره ملت ما آنقدر مسلط اند که منافع ملی کشور برایشان مفهومی ارائه نمیکند.

مناسبات پاکستان وافغانستان درجریان ده سال اخیر روز تاروز پر تنش تر میگردد. دراوضاع متشنج سالهای اخیر میان دو کشورهربار پاکستان با مانور های تعرضی واغواه کننده پا به میدان گذاشته و خواسته است تا با بهره بر داری از اهرم نیرومند تروریزم و جنگ اعلان ناشده علیه مردم افغانستان به اهداف ستراتیژیک خود دست یابد ،یکی ازاین مانورها طرح ماینگذاری در امتداد خط دیورند بود که ازجانب مقامات دولتی پاکستان  تقریبأ دوسال قبل ارائه گردید ، مقامات پاکستانی مزورانه ظاهرا برای جلو گیری از نفوذ تروریست ها در افغانستان این طرح را پیشنهاد نمودند حالانکه هدف و مقصد اصلی ایشان برسمیت شناختن خط تحمیلی دیورند ازطرف جامعه بین المللی بود   . حل و فصل یکجانبه مساله خط دیو رند و تبدیل کردن افغانستان در ساحه نفوذ پاکستان  و استفاده از قلمرو آن در طی سی سال گذشته  آتش جنگ برادر کشی را در افغانستان مشتعل نگهداشته است. امروز در حالیکه تمام مردم افغانستان و جهان دیگر معتقد شده اند که تروریزم امتعه صادراتی پاکستان است و در قلمرو آنکشور تولید و پرورش می یابد و به افغانستان صادر میشود ، پاکستان خواست تا بازی دیگر را زیر نام  طرح تدویرجرگه امن به وساطت جورج بوش را در سوم اکتوبر سال 2006 در کاخ سفید ایالات متحده امریکاحین ملاقات حامد کرزی وپرویز مشرف در واشنگتن عنوان  نماید.  هدف زمامدار نظامی پاکستان در آن زمان عمدتأ  این بود تا ازطریق تدویر همچو جرگه ای  که در ان گفتگو هاومذاکرات مستقیم طالبان با دولت افغانستان تأمین  میگردید ، زمینه اشتراک طالبان را دراهرم های قدرت واداره افغانستان  فراهم سازد  واز جانبی دیگر به جهانیان نشان دهد که  معضله کنونی افغانستان   یک مسئله داخلی خود افغانستان  میباشد  و جامعه جهانی را از حسن نیت  پاکستان در قبال  بحران افغانستان اطمینا ن دهد. 

طرح تدویر جرگه امن مصادف به زمانی بود که حکومت پاکستان درآنوقت تا زه توافقاتی را در وزیرستان شمالی با حامیان طالبان انجام داده بود که درظاهرحکایت از قطع مخاصمت آنها با حکومت مرکزی پاکستان داشت. اما این توافقات  عملأ دست طالبان و حامیان پاکستانی شان را در پیشیرد حملات مسلحانه در داخل افغانستان باز تر ساخت  و دامنه حملات طالبان مخصوصآدر ولایات همجوار با پاکستان وسعت بیسابقه یافت که نه تنها مردم افغانستان و نیروهای ائتلاف در داخل افغانستان بلکه جامعه جهانی را نیزمتوجه خود نمود. اما دیده شده که تدویر جرگه امن که بازی دیگر زمداران پاکستان ونقاب پوشان افغانی آنها بود کوچکترین تاثیری مثبت را برروابط با طالبان افغانی و حکومت پاکستان درقبال نداشت بل انکشافات و نتایج منفی آنرا درجریان چند سال اخیر مردم شاهد میباشند.

 وقت دادن به اخراج اجباری یک میلیون مهاجر افغان ، انسداد راه های اکمالاتی وترانزیتی به کشور گواه دیگری آن مانور های مغرضانه پاکستان است که درمنصه اجرا قرار دارد .ظاهرأ امریکا دیگر درمقابل عملکرد های چند بُعدی پاکستان خسته شده است چنانچه قبلأ رامسفلد وزیر دفاع سابق امریکا اظهار عقیده نموده بود که بخاطر ازبین بردن اسامه بن لادن حتی از بم اتم  استفاده خواهند نمود حال  لیون پانهتا وزیردفاع جدید امریکا شکایت و بی صبری اش را در مقابل عملکرد های منفی پاکستان ابراز میدارد ، ولی باید متذکر شده که اثر این گفتار بدون عمل، درگذشته هم آب را از آب نجنباند وحال هم ، فقط  این همان دوسیه فرسوده  بازی بزرگ است که یکبار دیگر ورق میخورد  . مردم دیگر به این بازهای محرمانه استخباراتی آشنائی کامل پیدا نموده اند .

 به باور این قلم  حل و فصل عادلانه مسايل سرحدی افغانستان با همسایگان مخصوصأباپاکستان بادر نظر داشت منافع علیای کشور بعد از بازپرسی عمومی مردم ، از طريق تفاهم مملکتین مطابق کنوانسيونهای بين المللی واستفاده موثر از عضویت افغانستان در سازمان همکاری های شانگهای به عنوان کشور ناظر یگانه راه رفع تشنجات منطقوی بوده وزمینه رابرای ایجاد فضای اعتماد وهمکاری متقابل بین دو کشور فراهم میسازد.

قابل یاددهانی میباشد که افغانستان با همسایگان آزمندی مواجه است ، ازجمله کشور اسلامی ایران که درجریان اضافه از سه دهه بنحوی ازآنحا حلقات مورد حمایت خود را درداخل افغانستان کمک  مادی ، معنوی و تسلیحاتی نموده و مزورانه غرض تحقق اهداف سیاسی ، ترویج فرهنگ و اندیشه های افراطی اش در کشورما فعال اند . اگر دولت مداران، سیاسون و مردم کشور مشترکأ  غرض جلوگیری فعالیت های خصمانه ایران توجه لازم ننمایند ومنافع علیای کشور را نسبت به منافع گروهی و قومی  ارجحیت ندهند ، فعالیت های تخریبکارانه ایران نسبت به پاکستان درآینده قریب ابعاد وسیع را کسب خواهند نمود. همسایگان شمالی ما که تازه با استقلال رسیده اند و خود  آسیب پذیر اند ، هنوزسیاست تدافعی را دارند .

قابل دقت میباشد که یکی از اهداف عمده پاکستان وایران  ازبین بردن هویت ملی ماست ،در مورد  هویت افغانی درکتاب سایه روشن نوشته محترم یاسین بیدارکه ازمحترم خواجه بشیر انصاری نقل قول شده ،چنین میخوانیم .

" قرن ها عوامل مادی و معنوی در کار بوده اند تا ازتفاعل چند هزار ساله آنها ذاتی بوجود آید که هر زره اش نماینده گی ایام ماضیه و عظام بالیه کند : تکوین این شخصیت هزاران سال را در برگرفته واز قرنها بدینسو ابر و مه و خورشید و فلک درکاربوده اند تا این هویت را بسازند واین شخصیت یک ملت درکوره داغ فرهنگ و تمدن خاصی گداخته شود تا اینکه بتواند شکل گیرد .

دراین تفاعل ،پدیدها و عواملی زیادی دست در دست هم داده و هویتی را بوجود آورده اند که بازتاب دهنده شخصیت ملت و مردمی است که در محدوده جغرافیائی افغانستان باهم زیست میکنند .این هویت محصول عوامل مختلف مادی ومعنوی است : ازقله های غرورانگیز هندوکش گرفته تا دشتهای مرد خیز هرات ،بُست وقندهار ، از شهر جامی گرفته تا تصوف مولوی ورحمان ، از شهامت ابومسلم گرفته تا جهاد ایوب خان و میر مسجدی ، از گوراوغلی تخار و بدخشان گرفته تا قرسک پنجشیر و دنبوره هزاره جات ، ازبزکشی شمال گرفته تا اتن جنوب ، از تاکستانهای شمالی گرفته تا شهنامه خوانی ، از شجاعت ، اخلاص و مهمان نوازی روستائیان پاک طینت گرفته تا ظرافت وهنرمندی شهریان نازک طبع ، از شورچای بدخشان تا شور پنیرپکتیا ، ازقوشخانه های گرم شمال گرفته تا جرگه های پُر خروش شرق ، از سخت کوشی مردم بامیان گرفته تازیرکی مردم لغمان وپغمان ، از ادب پروری اهالی بدخشان گرفته تاسرعت بدیهه مردم هرات ، از طبع شوخ مردم وردک گرفته تا صراحت مردم قندهار ، ازجوانمردی کوهدامنیان گرفته تاسنت عیاری کابلیان. یعنی در تکوین این هویت دین وعرف وخصوصیتهای فرهنگی وباور های مذهبی و خاطرات متراکم گذشته و اقلیم وهوا وسلوک خانواده گی و تجارب تاریخی همه وهمه دست در دست هم داده وشخصیتی را پدید آورده اند که (افغانی) خوانده میشود ".

بنأ  رسالت ماست تا درحفظ ونگهداشت شخصیت (هویت)  ملی خویش که محصول زحمات گذشته گان ماست توجه لازم نموده وبا تامین وحدت ملی ، حاکمیت ملی ،  تامین عدالت اجتماعی و  اقتصادی و اعمار مجدد کشور، آنرا جاویدان سازیم .

منابع و ماخذ : برتعین سرحدات یا حدود جغرافیایی افغانستان معاصر اثرمحترم پوهندوی سیف الرحمن سیف.

- کتاب سایه روشن نوشته محترم یاسین بیدار ص 122 وص 123.

 

 
 

 


بالا
 
بازگشت