محمدابراهیم سکندری

 

گرایشات قومی آغاز فاجعه ملی افغانستان

نتایج خونبار اضافه ازسه دهه جنگ ویرانگر همانطوریکه تمام دارو ندار کشور مان را به نابودی کشاند،وحدت ملی افغانها را نیز شدیدأ زیانمندسا خت،اجنبیان با دست باز علاوه بر تحقق سایر پلانهای تخریبی از تفرقه ملی نیز سود جستند وملت عذاب کشیده مارا پس ازاین همه سالهای مصیبت ورنج به معضل وفاجعه دیگرخانمان سوز یعنی تضاد های قومی وزبانی مواجه نمودند.

تجارب تلخ  چند دهه اخیر به وضاحت نشان داد که وابستگی به کشور های بزرگ نه تنها با منافع علیا ومصالح ملی افغانستان مطابقت نداشته بلکه وسیعأ آنرا آسیب نیز رسانیده است . سیاست عدم وابستگی معنی نفی همبستگی با سایر ملل جهان و انزوای سیاسی از خانواده بزرگ جهانی و بشری را افاده نمیکند بل این سیاست افاده کننده آن است که کشوروحلقات سیاسی با داشتن آزادی اراده وعمل، مناسبات متقابلأ مفید را با همه کشورهای جهان، بخصوص کشورهای همسایه با در نظر داشت منافع ملی شان تأمین می نمایند وهرگز چنین استنباط منطقی نخواهد بود که بدلیل ناسازگاری برخی اصول و سنتهای ملی،خودرا ازداشتن حق تفاهم وهمکاری متقابلأ مفید با دولت ها ،احزاب وسازمانهای بین المللی  در سطح روابط عمومی و خارجی محروم سازیم.

برای رسیدن به توافق ملی  و وحدت ملی  که بمثابه آب حیات برای کشور و مردم ما  ارجحیت دارد، اولتر  از همه خودآگاهی ملی نیاز مبرم جامعه میباشد،آنچه مردم را در این راه کمک میکند همانا اعتماد متقابل  میباشد که متأسفانه شیرازه این اعتماد در اثر دسایس خارجی وهمکاران داخلی آنها از بین رفته وسراپای مارا بی اعتمادی وعدم اطمینان نسبت به یکدیگر فرا گرفته است،همچنان تا زمانى كه ما صادقانه مشكلات وویژه گی های، اجتماعى، سياسى، فرهنگى و اقتصادى كشور خویشرا به پژوهش علمی نگیریم وزمینه مساعد نگردد تا شهروندان در تحت نام افغانستان منافع خویش را در یابند،نه در تحت نام قریه، شهر،ولایت ویاسمت ،نمیتوان به وحدت ملی نایل آمد. بیگانه گان تا توانسته اند در میان مردم ماتفرقه افگنده اند،که غلبه بر نابسامانى هاى اجتماعى، ناشى از مداخله هاى بيرونى در امور كشور و تفرقه هاى قومى و قبيلوی درشرایط فعلی کشور ازمبرمبیت خاص برخوردار میگردد.اين یک حقيقت است كه همه ما بايد  مشترکأ  زند گی كنيم و برای این زند گی باهمی لازم است معتقد به ارزش های ملی گردیم، باید از امتياز طلبی،خشونت،برتری خواهی، خود بزرگ بينی،جستجوی تاریخ وجغرافیه قدیمیتر ووسیعترغرض برتری جویی، دست برداريم،در غیر آن توفيق بر دست يابی به وحدت ملی برای مان مشكل خواهد بود.ما حتمأ بايد مرز های قومی و مذهبی را از ميان خود برداریم و به وفاق معتقد گردیم، آنگاه می توانیم بااشتراك جمعی و مساعی برادرانه در جامعه و دولت  دركنار هم برپایه تفکر منافع ملی قرار گیریم وکشور را ازاین مخمصه نجات دهیم.

گرایش  وصف بندی های قومی وزبانی  در بین بعضی حلقات سیاسی داخل وخارج حکومت که پیام آور آغاز یک فاجعه ملی در کشور است ازجانب تمام نیروهای معتقد به وحدت ملی محکوم میباشد. ایجاد هر نوع ساختار سیاسی بر پایه گرایشات قومی،زبانی،مذهبی ومحلی در لای هر نوع شعارزیبا ،مخالف منافع علیای کشور بوده وتداوم تأمین منافع بیگانگان را میرساند،پس به خوبی آشکار میگردد کسانیکه در پی چنین گرایشات وصف بندی ها اند عمال خارجی اند که دانسته یاندانسته در خدمت منافع بیگانگان وتخریب منافع ملی قرار گرفته  اند .

در اسناد حزب متحد ملی افغانستان صراحت یافته است که مشخصه عمده زمان حاضر رادموکراسی ، زيست باهمی ، حاکميت قانون،مردم سالاری و حل دموکراتيک مسايل ملی تشکيل ميدهد.پس لازم می افتد تا تمام نیروهای ملی ،دموکرات، مترقی  ووطن دوست از همه اولتر  بادرنظرداشت تجارب تلخ تاریخ معاصر افغانستان و برمبنای محور دموکراسی و بربستر عقايد، سنن و عنعنات پسنديده مردم درجهت منافع علیای کشور و وحدت ملی کشور توجه لازم را مرعی بدارند . حضور فعال سياسى به عنوان يكى از مولفه هاى مشاركت و اشتراك در روند وحدت ملى بشمار مى رود. بدون ترديد امروز يكى از مهمترين محور هاى مورد بحث در بين حلقات روشنفكران،فرهنگيان و سياست مداران كشور ما مساله چگونه رسيدن به وحدت پايدار ملى و تحكيم پايه هاى مردم سالارى و تقويت وفاق ملى است.  تنها عمومی بودن نمیتواند نشانه ملی بودن ویاملی شدن باشد.همانطوریکه در بالا تذکار یافت برای عنصر ملی شدن آزادی و خودآگاهی ملی نیز ضرورت مبرم است.  مردمی راکه اجنبیان بنابر مفادات استراتیژی های شان  در مدت بیشتراز یک قرن انکشافات علمی وتکنالوژیک نخواستند ونگذاشتند تا سزاوار دگر گونی  وتجدد گردند،وآنهاییکه برای وحدت ملی ومنافع ملی کشور خویش همت گماشتند سرزده شدند وازملک تبعید گشتند،سوال پیدا میشود پس چه زمانی این ملت بخود آمده،بیدار میگرددو برای تشخیص منافع ملی ومنافع اجنبیان آگاهی پیدا می کنند؟ ازدید این قلم  همین تعقل وخود آگاهی  میتوانند بنیاد  یک تفکر  واندیشه ملی باشند.

قابل تعمق پنداشته میشود که در این مقطع حساس که کشور بابی باوری بسوی دموکراسی،صلح وثبات گام برمیدارد، دولت موضوع  توافقنامه استراتیژی (پیمان راهبردی) را با دولت پاکستان مطرح مینماید . این توافقات که ازجانب بازیگران اصلی سیاست سازی افغانستان بالای مردم  ما تحمیل میگردد یکبار دیگر مردم را نسبت به آینده ایشان بی باور نموده است زیرا مردم خوب میدانند که این اقدام زمینه  نفاق را هرچه بیشتر فراهم میسازد . نفاق یعنی ادامه جنگ وخونریزی و یقینأمزاحمت های نظامی برای نیرو های خارجی که طبعیتأ زمان تداوم جنگ را درکشور بستر سازی مینماید ، آرزوی پاکستان را برآورده میکند . سیاستمداران پاکستان نیک میدانند که در نبود یک سیاست معین ملی در افغانستان، توافقنامه استراتیژی،  چالش های جدیدی را بمیان میاورد  وزمینه خوبی را برای اجیرگیری افراد غرض تحقق اهداف شان،مساعد تر میسازد. پاکستان ازبدوتشکیل اش در همسایگی افغانستان،به نحوی از انحا مداخله در امور افغانستان را شامل استراتیژی های خویش داشته است یعنی اینکه این مداخله نه به حیث یک سیاست مؤقتی وکوتاه مدت بلکه به حیث یک استراتیژی تمام عیارثابت از جانب تمام انواع حکومات(حزب مردم وحزب ضدمردم) پاکستان، یکسان عملی گردیده است که البته به اقتضای زمان این مداخلات به اشکال مختلف تا سرحد  حملات نظامی مستقیم ، انداخت سلاح ثقیل بالای شهر های شرقی کشور با بی حیایی وبدون در نظر داشت تمام نورم ها وقواعد قبول شده بین المللی به کشور ما دنبال گردیده است.ازتحلیل سیاست های پاکستان در قبال افغانستان چنین استنباط میگرددکه پاکستان درطول موجودیت خویش منافع ملی خود را درتخریب وتضعیف افغانستان دانسته ودرتولید وتشدید انواع تفرقه میان مردمان کشورما نقش داشته  وحتی خیال داشتن یک حکومت طرفداردر افغانستان را در چوکات کنفدراسیون نیزبسر می پروراند .

 نظامیان و سیاستمداران  پاکستانی موجودیت یک افغانستان با ثبات رادر همسایگی خویش به نفع خود ندانسته و چنین تحریف مینمایند ، که بنابر موقعیت حساس جیوپولیتیکی پاکستان مراکز استراتیژیک آنکشور بیشتر از جانب افغانستان معروض به خطر وآسیب پذیر میباشند.بنأبخاطر تأمین تضمین مطمئن از بروز این خطر بنابر خصلت ماهیوی رژیم  های کودتایی پاکستان نظامیان و سیاستمداران  این کشور در عوض جستجوی راه های حل سیاسی، مسالمت آمیزومحتمل در چوکات منافع هردو کشورپیوسته به طرح سیاست های مداخله گرانه وتجاوز کارانه و انواع مداخلات وتجاوزات در امور کشور مان دست یازیده اند.تجربه زند گی پاکستان در همسایگی ما نشان داده است که این کشور هیچگاهی یک افغانستان آزاد، سربلند،دارای تمامیت ارضی،حاکمیت ملی که در مناسبات بین المللی حرف اول وآخر را خودبگوید، قبول کرده نمیتواند ،که این سیاست نه تنها اوضاع منطقه را متشنج ساخته بلکه تأثیر بس منفی در سیاست جهانی از خود نیز بجاگذاشته است.وابستگی سیاسی،نظامی واقتصادی  افغانستان به کشور های دیگر هم بیشتراز همین سیاست های مداخله گری پاکستان ناشی میباشد. افغانستان غرض دفاع در برابرمداخلات و تجاوزات آشکار وپنهان پاکستان به منظور تقویت نیروی دفاعی خویش متداوم به همه کشور های دنیا مراجعه کرده که یقینأ این تقاضا از جانب آنعده کشور هایی لبیک گفته شده که علاقمندی های سیاسی،نظامی واقتصادی در منطقه داشته اندکه این خود به افزایش بحران در منطقه کار ساز بوده است. واز طرفی دیگرافغانستان برای این دفع وترد تجاوزات بهای خیلی گرا ن به قیمت خون میلیون ها هموطن ما،تخریب تمام هستی مادی ومعنوی کشورپرداخته است وهنوز هم میپردازد واساسی ترین عامل عقب مانده گی کشور را هم در همین راستا میتوان در یافت. اکنون سوال پیدا میشود که بغیر از همین راه های ماجراجویانه وسیاست های مداخله وتجاوز پاکستان آیا راه ویا راه های دیگری هم وجود دارد که از یکطرف بتواند تضمین مطمئن برای هردو جانب برای فردای صلح آمیز منطقه باشد واز طرف دیگر برای مردمان هردو کشور قابل قبول بوده تاآنها متقاعد گردندکه این سیاست ها خوشبختی وسعادت آنها را تامین مینماید؟. یا  شعار ها ودلایل را که کشور های آزمند منطقه وجهان غرض بهره برداری سیاسی ونظامی مینماید بیرنگ وخنثی ساخته وابتکار عمل آنها راسدودست شانرا کوتاه سازد؟.

از دید این قلم شورای همکاری احزاب سیاسی و ائتلاف های سیاسی افغانستان که حزب متحد ملی افغانستان بنابر سیاست واندیشه های ملی خویش ،ازجمله فعالین این شورا میباشد ، باید به سوالات فوق پاسخ دریابد . شورای همکاری احزاب سیاسی و ائتلاف های سیاسی افغانستان نمود خوبی  بوجود آمدن تفکر ملی برای بیرون رفت از بحران فعلی کشور میباشد .ترکیب این شورا ، درک و برداشت مشترک آنها  از وضعیت اسفناک بحرانی کشور انعکاس دهنده آن است که حال دیگر نخبگان سیاسی و نیروهای مطرح بحث جامعه هرچه بیشتر متوجه ادای دین ملی ، رسالت تاریخی و ایفای نقش فعال شان در روند سیاسی کشور ، گردیده اند . بنأ توقع مردم ازاین شورا  وسایر احزاب سیاسی،نخبه گان،سازمانهای اجتماعی،سران اقوام و متنفذین کشور این است که تا با دقت وتحلیل عینی از وضع کشور درگام نخست درجهت تامین وحدت ملی و منافع علیای کشور تصامیم اتخاذ وگام های عملی را بردارند  تا کشور ومردم را از نفاق ملی نجات دهند ، زیرا گرایشات قومی ، زبانی و سمتی کشور را بسوی فاجعه ملی میکشاند .

 

 
 

 


بالا
 
بازگشت