طرح تجزیه افغانستان توسط ISI به همکاری رئیس دفتر حامد کرزی

 

نویسنده: شهسوار

Shahsawar01@gmail.com

 

گاه و بیگاه سر و صدا ها و شایعات تجزیه کشور را از زبان این و آن میشنویم که واکنش های رسانه ای برخی از آگاهان سیاسی کشور را در قبال داشته و معمولن گروه های از قدرت رانده شده به دامن زدن آن متهم میشوند. گروه افراطی وابسته به سازمان جاسوسی آی اس آی و شریک ناخواسته حکومت افغانستان نیز بنابر اندیشه سلطه طلبی و خودخواهی، خواب یک حاکمیت مطلقه بر این کشور کثیرالملیتی را به سر پرورانده، داد از تجزیه نشدن افغانستان میزنند تا در مقابل وفاداری و زانو زدن های بی پایان برای پاکستان، خط دیورند و قبایل را خیرات گرفته بر نفوس افراطیان بیافزایند و به اشاره پنجابیان بر تمام مردم افغانستان فرمانروایی کنند.   

برنامه نویسان همچو طرح های فاشیستی برای سیاست داخلی افغانستان به رهبری آقای گلبدین حکمتیار و گروه درون حکومتی وی چون عبدالکریم خرم، فاروق وردک، زلمی هیوادمل، انورالحق احدی، عمر زاخیلوال، اسماعیل یون همراه با تیم های زنجیره ای شان چگونه گام به گام به پیش میروند و بالاخره کشور را چگونه تجزیه خواهند کرد؟ و اهداف پاکستان چیست؟

بعد از هم پاشیدن گروه طالبان در افغانستان و روی کار آمدن اداره ی موقت در سال ۱۳۸۱، آی اس آی آرام ننشسته بنابر اهداف استراتژیک خودش شروع به فعالیت نموده و چانس دیگری را برای حکمتیار پیشنهاد نمود که این غلام دایم العمر پاکستان در تشنگی قدرت مطلقه فورن دست بکار شده افراد قابل اعتمادش را یکی پی دیگر به آی اس آی معرفی نمود تا با استفاده از نفوس اندکی که این سازمان در داخل افغانستان داشت آنان را شامل حلقه ی رهبری حکومت جدیدالتأسیس سازد.

اداره موقت افغانستان به رهبری حامد کرزی که متشکل از تمام اقشار جامعه بود به امید فردای یک افغانستان نوین، متحد و شگوفا در استخدام اشخاصیکه یکی توسط دیگر به نامهای متخصص و تحصیل کرده معرفی میشدند، خلاف کدام اصول و پالیسی ظرفیت سنجی و اهلیت شناسی دل باز و پذیرا داشت. همان بود که آی اس آی تا به امروز در تطبیق راهکار هایش برای افغانستان موفقانه به پیش میرود. خوش خدمتی های یکی از جاسوسان کلیدی پاکستان بنام فاروق وردک برای رئیس جمهور کرزی در دوره ی اول انتخابات ریاست جمهوری بخاطر کسب اعتماد باعث شد تا به ریاست عمومی اداره امور راه یابد و به حمایت آی اس آی فورمول تصفیه گروهی و قومی را در آنجا آغاز کند، سپس ادامه فعالیت های استراتژیک فاشیستی در خرید بسیاری از وکلای مردم در شورای ملی، برنامه ریزی برای تصفیه اقوام غیر پشتون از رهبری وزارتخانه ها و موسسات، راه یافتن به وزارت امور داخله، صدور هزاران شناسنامه برای پاکستانیان و جاسازی صدها پاکستانی در پولیس ملی، قتل های زنجیره ی شخصیت های با نفوس اقوام، رسیدن به وزارت معارف و استخدام همکاران گلبدینی در تمام پُست های اساسی، و بالاخره دامن زدن مسایل قومی و زبانی با راه اندازی صنوف جداگانه پشتو و دری در مکاتب از شاهکار های ۱۰ ساله ی این شبکه بشمار میرود.

هم اکنون که خود رئیس جمهور کرزی از فعالیت های درون حکومتی این شبکه ی وابسته به استخبارات همسایگان آگاه گردیده، فکر میکنم خیلی ها دیر است. هرچند رئیس دفتر قبلی شان به جرم پول گرفتن از کشور ایران برکنار گردید، اما الحال ریاست دفتر شان توسط شخصی رهبری میشود که برای اولین بار توسط وکلای خریده شده فاروق وردک به سمت وزارت اطلاعات و فرهنگ رسید تا آنجا را جاسوسیزه سازد، ولی چندان نتیجه ی نداد و سرانجام در کنار شخص رئیس جمهور جاسازی شد تا اینبار آب را از سرچشمه کثیف گرداند و اطلاعات دست اول را به باداران بفرستد.

در اولین گام آقای عبدالکریم خرم، سخنگوی جوان ریاست جمهوری وحید عمر را احضار نمود تا با پیروی از اهداف شوم شبکه، فرامین نخستین حمایتگرانش چون فاروق وردک را عملی سازد. وحید عمر که بدون شک و ناخودآگاه اولین گام های رشد سیاسی را به همکاری این گروه پیموده بود، به یک شخصیت برازنده ی خودی مبدل گردیده و در پهلوی سخنگویی رئیس جمهور، رهبری دو ارگان مهم چون ریاست مطبوعات ریاست جمهوری و مرکز رسانه های حکومت را موفقانه به پیش میبرد. این سخنگوی جوان که تازه به اندیشه ی ملی رسیده بود و همانند همقطاران نسل نو در آرزوی فردا های سربلند بود، نتوانست شخصیت جدیدن به شهرت رسیده ی خویش را بفروش برساند که در نتیجه مجبور به استعفا گردیده و همانند ده ها جوان ملی اندیش افغانستان به خانه نشینی رسید.

بنابر گفته های یکی از مقامات عالیرتبه ارگ، آقای خرم از فرصت استفاده نموده یکتن از شاگردانش را بنام ایمل فیضی برای سخنگویی رئیس جمهور معرفی نمود که در نبود سکرتر، وظیفه ی سکرتریت ریاست دفتر را نیز به عهده دارد و در آب خوردن نیز اجازه ی استاد میگیرد. اینجاست که حاشیه رفتن وحید عمر فرصتی دیگری را برای این شبکه افراطی مساعد ساخته و مرکز رسانه های حکومت نیز تحویل عبدالکریم خرم گردید. استخدام شماری از وابستگان حزب حکمتیار مثل صفت صافی و حمید زاهد بشمول تیم های کوچکتر شان در چنین مرکزی از سوی آی اس آی مورد ستایش قرار گرفته و عبدالکریم خرم را شایسته ی تمویل یک شبکه ی تلویزیونی بنام کابل نیوز و چندین نشریه دیگر دانستند که هم اکنون در انتشارات مخربانه جوره ندارند.

این در حالیست که لطف الله مشعل سخنگوی امنیت ملی افغانستان در مقابل رسانه ها اظهار نموده و میگوید که شبکه های تلویزیونی ژوندون، شمشاد، کابل نیوز، تمدن، نشریه انصاف و... از سوی سازمان های استخباراتی همسایگان تمویل میشوند و بعضن همکاران پاکستانی و ایرانی دارند. و در ضمن متهم ساختن عبدالکریم خریم به جاسوسی پاکستان از سوی معین سیاسی وزارت امور خارجه افغانستان که انعکاسات رسانه ای قابل ملاحظه داشته و اشاره ایست بر فعالیت های نابخشودنی و خیانت های ملی این گروه.

همه چیز بدون هیچ مانعی به صورت سیستماتیک و پلان شده به پیش میرود، بالاخره این گروه کوچک توانست به شکل مار آستین خود را حفظ کند و به دور رئیس جمهور کرزی حلقه زند، به فرمان آی اس آی افکار رئیس جمهور را سمت و سو دهد، قسمتی از کابینه، ولایات و شورای ملی را اشغال کند، شخصیت های سرشناس و با نفوس ملی را به همکاری سازمان های جاسوسی از میان بردارد، وزارت های مالیه، تجارت و اقتصاد را توسط انورالحق احدی و سپس عمر زاخیلوال تصفیه قومی و گروهی نموده بر اقتصاد و منافع جاسوسان تقویت وارد کند، و برای کادر آینده تمام بورس های تحصیلی را توسط آقایان زلمی هیوادمل از طریق ارگ در ارتباط با وزارت تحصیلات عالی و فاروق وردک و پتمن از طریق وزارت معارف در اختیار یک قوم و گروه خاص قرار دهد.

آیا تجزیه افغانستان شاخ و دم دارد؟

تطبیق برنامه های درازمدت فاشیستی زیر عنوان [واقعی پښتونوالی] توسط حزب گلبدین به همکاری آی اس آی، تمام شخصیت های پشتون، تاجک، هزاره، ازبک و... مردود شمرده و حقوق همه مردم افغانستان را متعلق به یک گروه افراطی میداند که این تفکر سرطانی افغانستان را به یک خطر بزرگ نزدیک ساخته و احتمالن بخشی را از بخشی جدا خواهد ساخت. گفته میشود که همین حالا آقای خرم تعیینات جداگانه ی را برای اکثر ریاست ها و پرسونل ارگ ریاست جمهوری بشمول مرکز رسانه های حکومت در بیرون از محوطه ارگ ترتیب و افراد قابل استخدام از حزب گلبدین را آماده جاگزینی ساخته است. این نقشه خیلی ها زیرکانه طرح ریزی شده است که با رد نمودن کمک های تمویل کننده گان خارجی چون امریکا و ملل متحد، معاشات تمام کارمندان به سه هزار افغانی معاش دولتی تقلیل خواهد یافت و در مقابل این مقدار معاش کسی به وظیفه حاضر نخواهد شد. در صورت عکس العمل و بازجویی از سوی رئیس جمهور، به وی چنین شرح داده خواهد شد که کمک های ملل متحد و امریکا تا چه وقت! اگر کسی کار میکند، همین معاش دولتی! اگر کار نمیکند اشخاصی دیگری پیدا میشوند! و بالاخره رئیس جمهور را با چنین الفاظ احساساتی قانع ساخته تعیینات جاسوسی پیاده خواهد شد که سه هزار افغانی معاش دولتی میگیرند و سه هزار دالر امتیازی از آی اس آی پاکستان.

به همینطور ایجاد ارگانی زیر نام اصلاحات اداری و خدمات ملکی در چوکات دولت که در حقیقت و طبق برنامه واقعی پښتونوالی اصلاحات قومی و خدمات حزبی را بعهده دارد، روزانه صدها کارمند برحال ولی غیر وابسته در ارگان های دولتی را به بهانه ای امتحان و پی آر آر تصفیه سازی نموده بعوض شان اشخاص متعلق به جمع خاصی را مقرر میسازند. در عین حال، رهبری اکثر موسسات غیر دولتی و دفاتر ملل متحد در افغانستان از شروع جنگهای داخلی بدینسو سرنخ پاکستان داشته و بعید است کارمندان شانرا بر معیار تحصیلات، تجربه، شایستگی و لیاقت استخدام نمایند، مگر اینکه وابسته به جریان سیاسی و قومی خودشان باشد. شرح بیشتر این چنین وضعیت را از هزاران جوانی جویا شوید که با چندین دیپلوم در به در دفاتر دولتی و غیردولتی سرگردان اند.

پاکستان هیچگاهی یک افغانستان با ثبات، قوی، مترقی و متحد را در همسایگی قبول نداشته و از همچو گروه های سلطه طلب و خودخواه به بهانه ی اینکه شما را به یک قدرت مطلقه میرسانیم استفاده ی سؤ نموده و آرام آرام افغانستان را به تجزیه شدن نزدیک نموده است. کشور پاکستان منافع خود را در نگهداری مناطق قبایلی و بلوچستان دانسته و حتی در تلاش بدست آوردن چندین ولایت دیگر افغانستان نیز میباشد که تهاجم بر نورستان و کنر مثال های زنده ی آنست، چه رسد زمانی که مناطق قبایلی را تسلیم آقای گلبدین و همفکرانش نماید، نفوس افراطیان بیشتر گردد و بر تمام مردم افغانستان به شمول ملیت پشتون یک حکمروایی امارتی مطلقه را ساز و برگ دهند. ولی تأسف بار اینست که در قرن بیست و یکم خواب و خیال سلطنت های زمان تراش سنگ هنوز هم وجود دارد.

چند سال اخیر شاهد همچو بازی های جدید استخباراتی در اکثر ارگان های دولتی افغانستان بوده که به شدت در حال پیاده شدن است و قسماً افشا نیز گردیده، و بی تفاوتی دولت و شورای ملی کشور در برابر همچو حرکات خائینانه نارضایتی های تمام اقوام افغانستان را چندین برابر ساخته است. یک دهه تصفیه و تجزیه ی برحالا در ارگانهای دولتی و موسسات بر بنیاد مثال های فوق، دور نیست که باعث تجزیه واقعی کشور گردد، آنگاه نه تنها به قبایل و خط دیورند نمیرسیم بلکه پاکستان با استفاده از همین گروه کوتاه اندیش زیر نام [واقعی پښتونوالی]، افغانستان جنوبی را نیز از آن خود خواهد کرد.

به آرزوی اصلاح، ایمانداری، انسانیت و وطنپرستی!

 

 

 


بالا
 
بازگشت